۱-۳- اهمیت و ضرورت پژوهش
آنان که در زمینهی ادبیات و تصویرگری برای کودک و نوجوان قلم میزنند، دو آرمان را پیشِ چشم ترسیممیکنند: خلق جهانی زیباتر و بخردانهتر برای کودکان و نوجوانان با یاریِ خودِ آنها؛ و هدیهی لذتی هرچه بدیعتر به آنها و خودِ آفرینشگران. حال منتقد و نظریهپرداز وظیفهای سخت بردوشدارد که بخردانهتر و سنجیدهتر، مسیرِ آفرینشگران و مخاطبان را روشنتر سازد، به خود لذتی ناشی از همراهی برای پرداختنبه چنین پدیداری ببخشد.
نظریهی بینامتنیت داعیهی ارتباط با متنهای ادبی، غیرادبی و حتا اجتماعی را دارد. از این منظر با توجه به اینکه، طبق گفتهی صاحبنظرانی همچون پری نودلمن (۲۰۰۳)، کتابهای داستانیتصویری اثرگذارترین کتابهای کودک و نوجواناند و نیز با در نظر گرفتن لزوم و اهمیت آشنایی کودک و نوجوان با متنها و اثرهای هنری گوناگون از گذشته تا امروز در تمام جهان، بهنظرمیرسد بینامتنیت شگردی مناسب برای نیل به این مهم باشد. جدای از این مسأله، بینامتنیت از جمله هنریترین اشکالی است که میتواند به تمرکززدایی که خود بنا به گفتهی خسرونژاد (۱۳۹۰) عاملی برای ارتقای توانایی اندیشیدن فلسفی است یاری رساند و از این راه به توانمندساختن مخاطب نیز چه در ادراک و چه در جایگاه و موقیعتِ سلطهمدار کمککند. از آنجا که تا کنون تحقیقی در این زمینه بهگونهای مستقیم و باریکریسانه در ایران و خارج صورتنپذیرفتهاست، انجام چنین مطالعهای تطبیقی ضروری جلوه میکند. زیرا ما را در تشخیص الگوهای کارآمد برای بهنویسیها تواناساخته، این اجازه را میدهد که اگر نمونههایی موفق در هرجا دیده شد، به دیگر جاها معرفی شود.
۱-۴- هدفهای پژوهش
نخستین هدف این پژوهش در راستای هدف ادبیات کودک و نوجوان، یعنی –چنانکه خسرونژاد (۱۳۸۲) در برایندِ یکی انگاشتنِ مفهوم «کودکی» و «ادبیات کودک» به باور میرسد- «شکوفایی» است و گام آغازین را بر مبنای رویکرد «معصومیتِ نظامدارِ» نظریهی معصومیت و تجربهی فلسفهی ادبیات کودک برمیدارد تا با کنکاشِ درون و پیرامونش، آن را بازبیازماید. در گامِ پسین هدف آن است تا ویژگیهای مشترک و مرتبطِ سه نظریهی بنیادیِ ادبیات کودک و نوجوان، یعنی بینامتنیت، تمرکززدایی و توانمندسازی را دریافته، به الگوی نظریِ ویژهای برای نیلِ به هدفِ نخست دستیازد. سپس در صورت تأیید ارتباط میان بهکارگیری شگردهای بینامتنیت در تقویت نوسان میان تمرکزگرایی و تمرکززدایی و تأثیر این نوسان در توانمندسازی کودک و نوجوان در ابعاد معرفتی، شناختی، عاطفی و واکنشی، به الگوهایی برای این روند و تحلیل چگونگیشان دستیابد. هدف سومِ پیشِ روی این پژوهش، رسیدن به ارتباطی عجینتر میان نظریهها در دلِ الگوی نظریِ پدیدآمده است تا با استناد به آن به مقایسهی الگوها در داستانهای منتخب نویسندگان مطرح ایران و جهان پرداختهشود. پس این پژوهش گونههای دیگری از سیر ارتباط میان بینامتنیت، تمرکززدایی و توانمندسازی را از نظر دور نخواهدداشت؛ به این معنا که احتمال روش و هدفبودن را در الگوی بهدستآمده برای هر سه نظریه ممکنمیداند. واپسین هدف بازگشتن از نتیجههای تحلیلِ کتابها به الگوی نظری و همچنین به رویکرد معصومیتِ نظامدارِ نظریهی معصومیت و تجربه است تا راستی و کاراییِ هر دو با توجه به تأثیر در شکوفاییِ لذتبخش بازآزموده شود.
۱-۵- اصطلاحها و عبارتهای مفهومی
1-۵-1- داستانیتصویری: منظور از کتابهای داستانیتصویری، کتابهایی است «کوتاه که دربرگیرندهی داستانهایند یا آگاهیهایی را به صورت مرتبط، با کمترین واژگان و در عوض تصویرهایی در همهی صفحهها انتقالمیدهند… کتابهای داستانیتصویری نه تنها رایجترین گونه در ادبیات کودکان، بلکه گونهای هستند که ویژهی کودکانند» (ر.ک نودلمن، 2003).
۱-۵-۲- بینامتنیت: واژهی بینامتنیت البته در تعریفهای گوناگون، تنوع بسیار یافته و بیشتر به اصطلاحهای گوناگونی همچون «تخیل»، «تاریخ»، یا مثلاً «پستمدرنیزم» منتسب شدهاست. در نظریهی بینامتنیت همواره دستکم رابطههای میان دو متن بررسی میشود. باختین برای اشاره به رابطهی هر گفتار با گفتارهای دیگر از اصطلاح «منطق گفتوگویی (مکالمهباوری)» استفادهمیکند. بر اساس این رویکرد، کار مؤلفان اثرهای ادبی تنها گزینش واژهها از میان یک نظام زبانی نیست بلکه آنان پیرنگها، وجوه ژانری، جنبههای شخصیتی، تصویرپردازیها، شیوههای روایتگری و حتا برخی از عبارتها و جملههای خود را از میان متنهای پیشین و از سنت فرهنگی ناظر بر زبان خویش برمیگزیند. نظریهی بینامتنیت در واقع مطرحکنندهی نگرشی تازه به معنا و به طریق اولی، به فرآیندهای تألیف و خوانش است (ر.ک آلن، ۱۳۸۹).
فرم در حال بارگذاری ...