وبلاگ

توضیح وبلاگ من

نقد روان کاوانه، مسائل مختلف روان شناسی در متون ادبی

 

 

 

 

 

 

1-2. مسئله­ی پژوهش:

 

 

در میان رویکردهای گوناگون نقد و بررسی آثار ادبی که از ابتدای قرن بیستم شکل گرفت، نقد روان­کاوانه آثار هنری و تحلیل متون ادبی از منظر روان­شناسی از ویژگی خاصی برخوردار است. در نقد روان­کاوانه، مسائل مختلف روان­شناسی در متون ادبی کشف می­شود تا هم فصول ممیز ادبیات از روان­شناسی، و هم پیوند میان آن­ها مشخص شود. در واقع نقد روان­کاوانه­ی متون ادبی می­تواند به معنای روان­کاوی ادبیات باشد؛ به این معنا که روان­شناسی و ادبیات دو چیز مستقل از یکدیگرند که در عین استقلال با یکدیگر پیوندهایی نیز دارند. فروید به عنوان بنیان­گذار روان­کاوی و بعدها یونگ و… توانستند با توجه به دریافت­های جدید و نوآورانه­ی خود از روان انسان و کشف ا­بعاد جدیدی از وجود آدمی، قرائت تازه­­ای را از متون ادبی و اساطیری و آثار هنری به مخاطبان خود ارائه دهند. اساس این تحقیق بر محور روان­شناسی شخصیت است که از مباحث بسیار مهم روان­شناسی می­باشد چرا که از طریق شناخت شخصیت و تبیین آن می­توان تا حدودی به­صورت علمی رفتار­های درون­گرا و برون­گرا و هم­چنین الگوی خاص فکری هر فردی را توصیف و تبیین کرد که البته کار بسیار پیچیده است زیرا همه کاوش­های تجربی و علمی روان­شناسان تاکنون علی رغم پیشرفت­های فزآینده به جمع­بندی کلی و تعریف جامعی از آن نرسیده و هر کس به تناسب دیدگاهش در مورد ماهیت انسان نظریه­های مختلفی ارائه داده­اند. اما نتوانسته­­اند به طور کامل شخصیت انسان را واکاوی نمایند، چرا که تمامی معانی و خصوصیات شخصیت را نمی­توان در یک نظریه خاص روان­شناسی یافت. ­برای مثال، “یونگ” معتقد است شخصیت، علاوه بر گذشته، به وسیله­ی آینده شکل می­گیرد، “فروید” عقیده داشت که شخصیت از (نهاد، خود و فراخود) ساخته شده است، “راجرز” شخصیت را یک خویشتن سازمان یافته دایمی می­دانست که محور تمام تجربه­های وجودی بود، “آلپورت” شخصیت را مجموعه عوامل درونی، که تمام فعالیت­های فردی را جهت می­دهد تلقی کرده است.  “واتسن” شخصیت را مجموعه سازمان یافته­ای از عادات می­پنداشت. هم­چنین “شلدن” مراحل شخصیت را بر اساس جنین­شناسی بررسی می­کند. بنابراین می­توان نتیجه گرفت که شخصیت پیچیده و لایه لایه­­ی هر فردی بر اساس نظریه­های مختلف روان­شناسان شخصیت از جمله «فروید»، «یونگ»، «آدلر» «راجز»، «مزلو»، «اریکسون» و… قابل بررسی و تحلیل است. در این تحقیق سعی می­شود هر کدام از شخصیت­های مهم دو داستان تراژدیک رستم و سهراب و رستم و اسفندیار از جمله: (رستم، سهراب، اسفندیار، گشتاسپ، پشوتن، هجیر، بارمان، هومان، افراسیاب…). بر اساس، انطباق با برخی از مهم­ترین اصول روان­شناسی روان­شناسان شخصیت یاد شده مورد نقد و بررسی قرار گیرد. زیرا در لایه­­های رفتارهای این شخصیت­ها می­توان عناصر ویژه­ای را یافت که به یکی از بحران­های یا یک بُعد شخصیتی یا آرزوی از دست رفته و سرکوب شده انسان اشاره دارد.

 

 

به نظر بسیاری از محققان، داستان رستم و اسفندیار نوعی تراژدی است. شمیسا می­نویسد: «رستم و اسفندیار را معمولا حماسه خوانده­اند، به گمان من تراژدی خواندن آن شایسته­تر است». (شمیسا،224:1376). با بررسی قرائن موجود در داستان متوجه می­شویم که دلیل رخ دادن تراژدی مرگ اسفندیار به عوامل درونی محرک این دو پهلوان در رویارویی با یکدیگر و برخورد دو جهان­بینی برمی­گردد. تقابل رستم و اسفندیار که همیشه از آن با قید جنگ یاد شده به چیزی فراتر از یک نزاع یا یک جنگ است. این تقابل همان کشمکش­های درونی دو پهلوان است. غیر از عوامل درونی که باعث تراژدیک شدن این اثر می شده می­توان به غیاب پشوتن که در این داستان نماینده وجدان آگاه، عقل سلیم و ندای حق و راستی است اشاره کرد. زیرا حضور مؤثر پشوتن و درایت او می­توانست پایان دهنده این نبرد شوم باشد. در حالی ­که تراژدی حضور عقلانیت پشوتن را برنمی­تابد و میان تراژدی و خرد انسان تضادی آشکار وجود دارد.

 

 

داستان رستم و سهراب که نیز یکی از حزن انگیزترین داستان­های شاهنامه است یک اثر تراژدیک به حساب می­آید. در این تراژدی تقدیر و سرنوشت سهم مهمی بر عهده دارند. این سرنوشت تغییر ناپذیر که قدرت بشری نمی­تواند از وقوع آن جلوگیری کرده، بافت­های آدمیان را پنبه می­کند(خالقی مطلق،62:1372).

 

 

دست نیرومند تقدیر را در جریان شکل­گیری حوادث این داستان بارها می­توان مشاهده کرد:کشته شدن ژنده رزم- کسی که برای شناسایی رستم به همراه او آمده است- کتمان نام  رستم و امتناع از نشان دادن رستم به سهراب از سوی هجیر، تأثیر همین نیروی تقدیر است، که گویی خود فردوسی نیز کاملاً به شکست انسان در برابر سرنوشت باور دارد که بلافاصله بعد از طفره رفتن هجیر از نشان دادن رستم به سهراب؛ می­سراید:

 

 

تو گیتـی چـــه سازی که خــود ساختست             جهانـــــــدار از ایـــن کــــار پـــرداختست

 

 

زمـانـــه نبـشتـه دگـــرگـونــــه داشــت             چنـــان کــــــو گــــذارد ببایــــد گـذاشت

 

 

(فردوسی،188:1389،ب593-592 )

 

 

و تلخ­ترین بخش این داستان جایی است که انسان نیز دست ناتوان خویش را در دستان تقدیر گذاشته، و یاری دهنده­ی آن می­شود؛ رستم با پنهان کردن هویت خویش تکوین کننده فاجعه می­شود و آخرین امید سهراب را به باد می­دهد:­

دانلود مقالات

 

 

 

چنــــین داد پـاســخ کــــــه رستـم نـیم            هــــــم از تخـــــمه ســام و نیـــــرم نــیم

 

 

کـــــه او پهــــلوان است مــــا کـــهتریم           نـــــه با تخـــت و گاهـــــم و با مغـــــفریم

 

 

(همان:191،ب692-691)

 

 

اسلامی ندوشن درباره رستم و سهراب می­­گوید: «تراژدی رستم و سهراب، تراژدی بی­­خبری است. دو پهلوان که پدر و پسر هستند به علت آن­که یکدیگر را نمی­شناسند به روی هم شمشیر می­کشند. تقدیر برای بی­­خبر نگه داشتن آن دو از هم، همه عوامل را به کار می­اندازد»(اسلامی ندوشن،۱۳91:۳۰۷). پژوهش حاضر در نظر دارد با توجه به اصول مکتب روان­شناسان برجسته و مهم (فروید و یونگ و….) داستان­های مذکور را تحلیل و بررسی نموده و عوامل روانی مؤثر در روند شکل­گیری ناگزیر این دو تراژدی را شناسایی و بازنمایی کند.

 

 

1-3. پیشینه­­ی علمی پژوهش:

 

 

تاکنون درباره­ی نقد روان­کاوانه­ی برخی از شخصیت­های شاهنامه پژوهش­های مختلفی صورت گرفته است. در بررسی­های انجام شده، موضوعی منطبق با موضوع تحقیق حاضر یافت نشد، اما در امتداد آن می­توان به پژوهش­هایی مرتبط با تحقیق؛ از جمله موارد زیر اشاره کرد:

 

 

١- کاظمی، محمد رضا (١۳۸۳). ویژگی­های خلقی قهرمانان در شاهنامه.

 

 

این پایان­نامه به بررسی زندگی و حیات قهرمانان حماسی، ویژگی­های ظاهری و جسمی و ویژگی­های روحی و روانی آن­ها پرداخته است.

 

 

۲- حق­گویان جهرمی، لیدا ( ١۳۸۸). ساختارشناسی پهلوانان ایران باستان در شاهنامه فردوسی.

 

 

این پایان­نامه به ساختار­شناسی پهلوانان ایران باستان و ویژگی­های اخلاقی آن­ها از نظر اعتقادی، ملی، بزمی و ویژگی­های ظاهری آن­ها و سجایای پهلوانی پرداخته است.

 

 

۳- قشقایی، سعید‐ رضایی، محمد هادی (١۳۸۸). تحلیل روان­کاوانه­ی شخصیت گردآفرید. فصلنامه علمی پژوهشی.

 

 

در این مقاله سعی شده است شخصیت ­گردآفرید بر اساس دو مکتب روان­کاوی یونگ و فروید و آرتمیس بررسی شود. در بخش اول این مقاله؛ تمامیت روان گردآفرید طبق نظریه­ی عقده­ی اختگی فروید روان­كاوی، و در بخش دوم اشاره­ی مختصر از روان گردآفرید بر طبق دیدگاه یونگ شده است اما  به طور کامل و به همراه شاهد مثال، به این موضوع پرداخته نشده است لذا در این جستار، سعی شده است که شخصیت گردآفرید به گونه­ای بارزتر، از دیدگاه این روان­شناس-یونگ- بررسی و تحلیل شود.

 

 

­4­-­ اَتونی، بهروز(1390). نقد اسطوره شناختی ژرفا، بر بنیاد کهن­نمونه­ی مادینه روان. فصلنامه ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی.

 

 

این مقاله نیز به گزارش و تحلیل کهن نمونه‌ی مادینه روان برخی از شخصیت­های اسطوره­ای پراخته است. که برای فهم بهتر مطالب­ها در این پایان­نامه از آن استفاده شده است.

 

 

5­-  هوشنگی، مجید(1388). نقد و بررسی روان­كاوانه­ی شخصیت زال از نگاه آلفرد آدلر. فصلنامة نقد ادبی.

 

 

در این مقاله سعی شده است شخصیت زال در شاهنامه، از نگاه روان­شناسی مورد نقد و بررسی قرار گیرد. ویژگی روانی این شخصیت در چارچوب نظریه­ی عقده­ی حقارت و برتری­جویی آلفرد آدلر در این مقاله تحلیل و بررسی شده است. اما به ویژگی روانی این شخصیت از دیدگاه یونگ که در این پژوهش به آن پرداخته شده است؛ اشاره­ای نشده است. این مقاله برگرفته از پایان­نامه­ی کارشناسی ارشد از دانشگاه تربیت مدرس است که نویسنده در آن به بررسی شخصیت­هایی چون: زال، رستم، و تهمینه پرداخته است. اما با مطالعه­ی این پژوهش به این نتیجه رسیدیم که وی در تحلیل شخصیت رستم به نتیجه منطقی نرسیده، و به فرضیه­ها و نتایجی دست یافته­، که نگارنده در فصل چهارم این پایان­نامه در بخش تحلیل شخصیت رستم از دیدگاه فروید؛ دلایلی را در رد آن­ها ارائه داده است.

 

 

اما به طور کلی درباره­ی نقد روان­کاوانه­ی شخصیت­های اصلی این دو داستان-رستم و سهراب و رستم و اسفندیار- بر اساس دیدگاه روان­شناسان (کارل گوستاو یونگ، زیگموند فروید، آلفرد آدلر و…) کار پژوهشی صورت نگرفته است. و این پژوهش از این جهت کاملاً بدیع و نو است.

 

 

1-4. اهداف و اهمیت پژوهش:

 

 

با توجه به این­که بسیاری از موضوعات متنوع متون ادبی ریشه در اصول روان­شناسی دارد، بررسی روان­کاوانه­ی این دو داستان و تبیین اصول روان­شناسی مرتبط با موضوع و شخصیت­های داستان، از اهداف اصلی این پژوهش است. سخن ‌گفتن درباره­ی شخصیت، پیش از هر چیز مستلزم شناخت ماهیت انسان و فرضیه­های اساسی مربوط به آن است. و با توجه به این­كه هدف اصلی این پژوهش فراهم‌ كردن زمینه برای ارائه نظریه‌ شخصیت با رویکرد روان­شناختی است؛ اتخاذ موضعی مشخص درباره­ی مفروضه‌های مربوط به ماهیت انسان، نه تنها لازم و ضروری، بلكه امری اجتناب‌ناپذیر است.

 

 

تحقیقات میان رشته­ای در دنیای امروزی رونق زیادی یافته و نتایج مفید و ارزنده­ای به دست می­دهد. در حوزه­ی ادبیات، رابطه­ی روان­كاوی و ادبیات و بررسی متون ادبی از دیدگاه روان­كاوی؛ در گشودن بسیاری از راز و رمزها مفید است و نتایجی شگفت به دست می­دهد. روان­كاوی خود حوزه­ی وسیعی است كه صاحب نظران متعدد با دیدگاه­های مختلف و حتّی گاهی متضاد به آن پرداخته­اند. بنابراین بررسی آثار ادبی ایران از دیدگاه روان­كاوی می­تواند ما را به جنبه­هایی از رمزشناسی این آثار و درك ژرفای روانی آن­ها برساند. این نوع پژوهش­های روان­کاوی كمك می­كند، تا جنبه‌های نمادین و رمزی، در بسیاری از اسطوره­ها، داستان­ها، حوادث و افسانه­ها و مانند آن روشن، و معانی پنهان درون آن آشكار گردد. و شاهنامه اثری ملی و محصول ناخودآگاه جمعی ایرانی در طول قرن­هاست، که این اثر به خصوص در بخش اسطوره­ای و حماسی، دارای داستان­های نمادین و معانی ژرف و عمیقی است كه از دیدگاه فوق قابل تحلیل است.

 

 

 

 

 

 

 

 

1-5. پرسش پژوهش:

 

 

١­- آیا داستان­های رستم و سهراب و رستم واسفندیار جنبه­ی تراژدیک دارند؟

 

 

۲- آیا می­توان داستان رستم و سهراب، رستم و اسفندیار را بر اساس اصول روان­شناسی، نقد روان­کاوانه کرد؟

 

 

 

 

 

 

 

 

1-6. فرضیه­ی پژوهش

 

 

با بررسی دقیق سیر و روند حوادث داستان­ها و فرجامی که در پایان داستان برای شخصیت­های اصلی آن پیش آمده است، و هم­چنین با توجه به دلایلی که در فصل دو به آن اشاره شده است؛ جنبه­های تراژدیک هر دو داستان بسیار پر رنگ و قوی است. و با توجه به رفتار، گفتار و منش شخصیت­های داستان، بررسی آنان از دیدگاه روان­شناسان برجسته ضرورت دارد، تا در کنار رو ساخت داستان، لایه­های ژرف­ساخت این داستان­ها کشف گردد.

 

 

 

 

 

 

 

 

1-7. روش و شیوه­ی اجرای پژوهش:

 

 

در این پژوهش، ابتدا اصول روان­شناسی روان­شناسان برجسته با دقت مطالعه و دسته­بندی می­گردد، سپس با مطالعه عمیق هر دو داستان، هر کدام از شخصیت­های این داستان­ها را، که رفتار، گفتار، منش و کردار آن­ها با اصول روان­شناسی روان­شناسان منطبق هستند مورد تحلیل و بررسی قرار می­گیرد.

تاثیر دین زرتشتی بر دیدگاه شاهنامه در باره جهان پس از مرگ

شاهنامه شاهکاری ادبی است با موضوعاتی جامع و داستانهایی متنوع سراینده آن حکیم جامع الاطراف که جلوه هایی مختلف از ادبیات حماسی، غنایی و تعلیمی را به نمایش می گذارد. بررسی ابعاد مختلف «شاهنامه» موجب شناخت بیشتر عظمت و شکوه این اثر وهمچنین سراینده آن می شود.

 

 

 

پند و ا ندرزهای فردوسی است که از آبشخورهای فکری دینی و قومی وی سرچشمه گرفته است و از آنجا که عاطفه نهفته در آن انسانی است نه شخصی، جامعیت و شمول آن از زمان و مکان خاص فراتر است و همه آفاق را در بر می گیرد.

 

 

 

آرامش و آبادی آرزوی هر کس برای داشتن بهترین زندگی است. این آرامش پدید آمدنی نیست مگر

 

 

 

آن که با دانش نیک همزبانی به همدلی دگرگون شود. همانگونه که استاد عشق مولوی می‌سراید:

 

 

 

 

 

 

 

همزبانی خویشی و پیوندی است                                                یار با نا محرمان چون بندی است

 

 

 

ای  بسا  هندو و  ترک  همزبان                                                 ای بسا  دو  ترک چون بیگا نگان

 

 

 

از زبان محرمی خود دیگر  است                                                  همدلی  از  همزبانی  بهتر  است

پروژه دانشگاهی

 

 

 

 

 

 

 

 

برای رسیدن به همدلی و همزبانی باید یکدیگر را درست شناخت. فرهنگ را نیروی پیش برنده مردم و جامعه دانسته‌اند. در واژه نامه معین آن را ادب و هنر و ادب كردن مردم معنی كرده است. استاد برومند سعید(1384)، در پژوهشی ادیبانه آن را از دو بخش فر + هنگ می‌داند. «فر» پیشوندی به معنی پیش و جلو رفتن است و «هنگ» دگرگونه‌ای از «سنگ» به معنی متانت و سنگینی است.

 

 

 

فرهنگ زمانی پدیدار می‌شود که آموخته‌ها در منش مردم نهادینه گردند. بدینگونه مردم از آن آموخته‌‌ها در زندگی خود و یا درون جامعه بهره می‌برند، بدون آنکه نیازی به فشار بیرونی برای بکار بستن آن باشد. برای نمونه اگر بد شمردن اسراف در منش کسی نهادینه شود، او نه برای جریمه دولتی و نه برای خوش آمد دیگران از اسراف پرهیز نمی‌کند، بلکه چون این کار را بد می‌داند از آن می‌پرهیزد. چنین کسی در خلوت هم آن کار دیگر را نمی‌کند[1].

 

 

 

مهم آنست که چه آموخته‌ای با چه آرمانی و از چه راهی در منش مردمان نهادینه می‌شود. آیا بهره‌کشانی می‌خواهند از شیره جان مردمانی ثروت و قدرت بیندوزند یا آبادگرانی مردم دوست در پی افزایش خرسندی مردم هستند.

 

 

 

تاریخ ایران گواه آنست كه هرگاه رهبران و مدیران كلان كشور در این وظیفه كوتاهی كردند، كشوربه دست بیگانگان افتاد. اما نكته مهم آنست كه ایرانیان از دیدگاه فرهنگی نه تنها شكست نخورده‌اند، بلكه فرهنگ خود را به مهاجمان دیكته هم كردند (محسنی نیا، 1382).

 

 

 

بنابراین گرگان مردم نما كه خود را صاحبان جهان می‌دانند، برای چیرگی بر این مرز و بوم راهی دیگر را برگزیدند. آنها با بریدن مردم از ریشه‌های فرهنگی ایشان و نمایاندن ویژگی‌های ویران كننده به جای فرهنگ، می‌كوشند تا بر روح مردم چیره گردند. ایران گرامی اگر نه نخستین، ولی یكی از بنیانگزاران فرهنگ انسانی در جهان است. از آنجا که ایران فرهنگی شمار بزرگی از کشورها را در بر می‌گیرد، شناخت فرهنگ و ریشه‌های فرهنگ می‌تواند به همزبانی وهمدلی مردم این کشورها بیانجامد و آرامش و آبادی را در میان آنها نهادینه سازد.

 

 

 

مرگ سرنوشت هر کسی است که در هر فرهنگی به گونه‌ای تعریف شده است. این تعریف ریشه باورها، فرهنگ و در پی آنها رفتارهای آن مردم است. در این نوشتار کوشش می‌شود با بررسی بیت‌‌های شاهنامه که در آنها از بهشت و دوزخ یاد شده و همسنجی آن با آموزش‌های گات‌ها (آموزش‌های آسمانی زرتشتیان) ریشه‌های باور شاهنامه به جهان پس از مرگ جستجو شود. امروزه آموزش‌های گات‌ها در میانه کتاب یسنا جای داده شده‌است. کتاب یسنا 72 هات (هائیتی=سرود =فصل =بخش) دارد که 17 هات از آن (از هات 28 تا 34، 43تا 51 و 53) گات‌ها است. هر هات چندین بند دارد که با شماره یاد می‌گردد.

 

 

 

با یاری آموزگار گاتاشناسی موبدیار مهران غیبی، برای بهتر فهمیدن گات‌ها چند برگردان فارسی (آذرگشسب، 1351؛ جعفری، 1359؛ دوانلو، 1387، رضی، 1363؛ شهزادی، 1381؛ شهمردان، 1364) را هم سنجی (مقایسه) و مفهوم آن در این نوشتار بکار برده شد. این نوشتار دستاورد همسنجی آموزش‌های گات‌ها با سرودهای شاهنامه برای دریافتن نقش گات‌ها در رابطه با جهان پس از مرگ در شاهنامه است.

تجّلی جلوه ها و نمادهای طبیعت در شعر نیمایی

شعرنو، نقاط قوّت بیانی و بلاغی چشمگیر و تحسین برانگیز دارد و از جهت صورت، مقاصد و مفاهیم، فرم و محتوا و صور بلاغی و وزن و آهنگ و موسیقی و حوزه های عاطفه و احساس و تخیّل با شعر کهن تفاوت دارد.

 

 

یکی از حوزه هایی که شعر معاصر در آن، سخن تازه داشته ودارد، توصیف نمادهای طبیعت و جلوة پدیده ها از خرد و کلان در اثناء و مطاوی سخن است. شعر معاصر با وجه شبه های نو و شگفت، درصد توصیف طبیعت با تعبیرات، توصیفات، نگاره ها و نگرهاو گزارشهای جدید است و برای دستیابی به این منظور و مقصود و رهیافت به گزینش واژگان و ترکیبات نو و مبعد و بهره یابی از موسیقی الفاظ و ترکیبات و جملات و بکارگیری صور بلاغی مایه گرفته از تخیّل، در توصیف جلوه های نمادین طبیعت، کارهای سترگ و شگرفی آفریده است.

 

 

آفرینش تابلوهای زیبا و شگرف در گزارش از آفریدگان پهنة هستی، در شعر نوپردازان بزرگ معاصر، امری است قابل دقّت و در خور تحسین، این پایان نامه شگردهای آفرینش تابلوهای زیبا از طبیعت در شعر را، پی گرفته نشان داده است که چگونه نوپردازان بزرگ معاصر بهره گیری از ذهن و ذوق و تخیّل، زیباترین و پیچیده ترین توصیفات و تعبیرات را در این مورد، ارائه داده اند.

 

 

ضمناً نگارنده تأثیر دیرین و ژرف کهن الگوها و همزادی و هم سرشتی آنان را با برخی از نمادهای طبیعی و بهره گیری شاعران معاصر را از مفاهیم اسطوره ای و باستانی و احیاناً حماسی آنها، بر شرحی مختصر و در خور باز نموده است.

 

 

کلید واژه ها: شعر نو، نوپردازان، نماد، طبیعت، کهن الگو، توصیف، اسطوره، حماسه، صور بلاغی.

 

 

پیشگفتار

 

 

یکی از مقاصد شعر، توصیف است. توصیف در گسترة معنایی خود، تفسیر، تبیین، تعبیر و گزارش را دربر می گیرد و اگر بخواهیم دقیق تر و عالمانه تر بگوییم، توصیف تفسیر،تبیین، تعبیر و گزارش هرکدام به گونه ای پدیده و یا نهادی را در ابعاد گوناگون می شناسانند. این شناساندن یا عالمانه است و ظرافت و دقّت و بینش خاصّی را می طلبد و از نیروی تعقّل مایه می گیرد و نویسنده با خردورزی و بهره گیری و بهره یابی از دانش خویش و با مراجعه به کتب مربوط و مرجع، مطلب و مبحث و موضوعی را شرح و بسط می دهد و سرانجام پس از ارائه مطالب نتیجه گیری می کند و به تخیّل و به احساس و عاطفه کاری ندارد چرا که سخن و نوشتة او علمی است و به اصطلاح خشک و قانونمند است و شالوده اش، جمع مطالب و مستندات و ارائه برهان و استدلال است.

 

 

در حوزة ادب و عالم شعر، سخن از لونی دیگر است. درست است که شاعر در سرودن از خرد و بینش خویش مایه و مدد می گیرد و در حقیقت بنای کار برخردورزی و دانشمداری است. امّا حرف اوّل و آخر را در شعر عاطفه و احساس و تخیّل می زند. شاعران خداوندان توصیفند و این توصیف از ذوق و شعور خاصّ شاعر و ظرافت و دقّت و تیزبینی و لطافت روح او مایه می گیرد. شاعر شعور و احساسی ویژه در دریافت و شناخت پدیده ها و امور جهان هستی دارد. سائقة شاعر در توصیف همان احساس و دریافت شاعرانة او از عناصر و بافت مجموعة پدیده هاست.

 

 

در رهگذر سرودن، آنچه چشم احساس، عاطفه و تخیّل شاعر را بیشتر بسوی خود جذب می کند.آفرینش و پهنة و گسترة طبیعت است. از دیرباز، شاعران کهن، طبیعت را در حال و هواهای گوناگون توصیف کرده اند. به راستی پهنة آسمان و زمین با اینهمه شگفتی، جای توصیف و ابراز شگفتی دارد. قرنهاست که شاعران دستاوردهای آفرینش آفریدگار محبوب و توانا را از ژرفای دل و احساس خویش توصیف می کنند. جهان پراست از جلوه های نمادین طبیعت و هریک از این جلوه ها، تجلّی صفت «خالق» حق است که در عالم مادّه به مشیّت حق تعالی هرچه که خواسته است و آنگونه که خواسته، آفریده است. پس حمد و ستایش ویژة آفریدگاری است که از عدم، اینهمه آفریدة گوناگون و شگفت را با جلوه های گوناگون و به پهنة هستی آورد! به راستی که او شایستة ستایش است و حمد ویژة پروردگار جهانیان است. در ادب فارسی، در شعر کهن و نو از اینهمه جلوه و تجلّی بس گسترده و پر از لطایف و ظرایف و دقایق توصیف شده است.

 

 

در شعر نیمایی، نوپردازان سرودة های فصیح،  بلیغ، زیبا، شیوا و آهنگینی را با هنر شاعری آفریده اند و تقدیم علاقه مندان و دوستداران شعر معاصر نموده اند.

 

 

مطالعه و درک و دریافت ظرایف و دقایق جلوه های نمادین طبیعت در شعر نیمایی، خود مبحثی شنودنی و خواندنی است که نگارندة این پایان نامه کوشیده است تا در حوزة شعر نیمایی، سروده هایی از این دست را با ظرافت و دقّت بازکاود و هنر شاعران معاصر را در توصیف و تبیین و به تماشا گذاشتن جلوه های نمادین طبیعت، بشناساند.

 

 

درک و دریافت این توصیفات و گزارش آنها در حوزه ها و مقاطع و مراتب گوناگون است. نگارنده از طرفی  شگردهای نوپردازان معاصر را در این حوزه بازنموده و نشان داده است و از جهتی نکات بلاغی و پرداخت واژگان و جمله های توصیفی و نمادین را و از سویی، گاه داوری و ارزیابی، شیوایی و قدرت توصیف سروده ها را، مدّنظر داشته و گزارش نموده است. سخن از تجلّی جلوه های نمادین طبیعت در شعر معاصر دامنه ای بس گسترده و طولانی داردو نگارنده سعی نموده تا به اختصار شرحی نسبتاً جامع از این موضوع را به قلم آورد.

 

 

باری،‌آنچه در این پایان نامه فراروی خوانندگان و دوستداران و علاقه مندان شعر معاصر است تلاش و تدبیری است از این سنخ و تکاپو و جست و جویی است از این نوع، امید است که توفیق گزارش و پردازش این موضوع نصیب نگارنده شده باشد.

 

 

انس و الفت شاعران فارسی زبان در هر دوره و در هر سبک و مکتبی با جهان و عناصر و پدیده های آن، مسأله ای است که از مناظر و زوایای گوناگون می تواند نقد و بررسی و گزارش شود. شاعر بیش از هرچیز با طبیعت و انسان مواجه و مؤانس است. با هردوی اینها کار دارد و شعرو ذهن و خیال و عاطفه احساس خویش را در تبیین امور جهان و طبیعت و آنچه را که انسان با آن مواجه و همدم است، به کار می گیرد.

 

 

انسان از آنگاه که چشم باز می کند و جهان و طبیعت را پیرامون خویش می بیند، دوست دارد هرچه بیشتر آن را بشناسد و از آن سخن گوید. هم عالمانه سخن گوید و هم شاعرانه. دانشمندان علوم طبیعی طبیعت را آنگونه که هست می کاوند و می شناسند و قوانین حاکم بر آن را کشف می کنند. جهان پیرامون ما آنقدر از منظر علوم طبیعی، نکته و قانون ونظم و راز و رمز دارد که با گذشت صدها قرن از کاوش و جستجو و تحقیق آدمی، هنوز بسیاری از امور طبیعت برای او مسأله و معمّاست و تا به امروز نتوانسته است همة زوایا و خفایای اشیا و عناصر پیرامون خود را چه در حوزة دسترس انسان و چه در دوردستها، کشف کند هنوز برای انسان در گسترة طبیعت خیلی از راز و رمزها و

پروژه دانشگاهی

 قوانین کشف نشده وجود دارد.

 

 

در حوزة عاطفه و احساس و تخیّل، نیز کار از همین سیاق است. ارتباط شاعران با عناصر و نمادهای طبیعت با تشبیهات و استعارات ساده و آشکاری شروع شد. در ابیات بجامانده از نخستین شاعران پارسی گوی نیز جلوة نمادهای طبیعت را بطور ساده می توان دید. در شعر سبک خراسانی شاعران همچون فرّخی و منوچهری شعرشان با طبیعت به جهات گوناگون گره خورده است چرا که اینان در سرزمین هایی چون هرات و غزنین و نقاط سرسبز دیگری بودند و دائم طبیعت بکر و زیبا در برابر چشمشان بود و بی علت نیست که نام اکثر گلها و پرندگان را می توان در شعر منوچهری باز جست. منوچهری شاعر طبیعت است و دیگر شاعران این دوره و دوره های بعد هم بگونه ای با عناصر طبیعت مأنوس و همدم اند.

 

 

کم کم گزارشهای شاعران از طبیعت، ریزه کاریها، ظرافتها و پیچیدگی های ویژه ای پیدا می کند و همانگونه که شعر فارسی در حوزة حکمت و فلسفه و عرفان، اجتماع وسیاست و مدح و ستایش، طرح مسائل انسانی، داستان سرایی و قصّه پردازی، حماسه و اسطوره، دفترهای پرباری تقدیم ادب دوستان و اهل ذوق و معرفت کرده است، به همان میزان نیز سراغ طبیعت رفته و آن را در حوزة عاطفه و احساس و تخیّل بازکاویده و شعرهای ناب و شیوا و دلچسبی تقدیم دوست داران ادب فارسی کرده است.

 

 

شک نیست در میان نوپردازان معاصر، سهم برخی از بزرگان شعر معاصر از جمله بنیانگذار شعر نو یعنی نیما و سپس سهراب سپهری و پس از آن اخوان ثالث و سیاوش کسرایی و احمد شاملو، منوچهر آتشی و حمید مصدّق  فروغ فرّخ زاد و شفیعی کدکنی و…. در حوزه گرایش و گزارش از طبیعت و نمادهای آن بیشتر است.

 

 

و از این میان سهراب سپهری و سپس اخوان ثالث و شاملو و شفیعی کدکنی به جهاتی اعتنا و توجّه و علاقه شان به تفسیر و توصیف طبیعت از زوایای گوناگون، بیشتر است.

 

 

باری مسأله اصلی این پایان نامه نشان دادن قدرت شاعران نوپرداز در توصیف جلوه های نمادین طبیعت است و اینکه چگونه نوپردازان در شعر نو، با به­کار­گیری و بهره بردن از صور خیال به بهترین وجه از عهدة توصیف نمادهای طبیعت برآمده اند و با به­کارگیری تشبیه و استعاره و سایر صور خیال، تابلوهای بسیار زیبایی از طبیعت را در شعر نو، نشان داده و پدید آورده اند. این توصیفات و تابلوها خود طبیعت ثانوی­اند  و جذّابیت و زیبایی شان تا حدّ اعجاب و ستایش است. هر خواننده­ای به راستی به عظمت کار و نبوغ نوپردازان در نگرش به جهان و طبیعت و بازتاب تک تک آفریده ها در عرصة شعر نو، شناخت و آگاهی پیدا می کند. مسأله و موضوع اصلی این پایان نامه گزارش و تفسیر توصیفات نمادهای طبیعت و کیفیّت توصیف آنها در شعر معاصر است و اینکه نوپردازان بویژه نوپردازان بزرگ از چه شگردهایی در توصیف نمادهای طبیعت سود جسته اند؟

 

 

تاکنون هر پژوهنده­ای که دربارة شعرنو مطلب نوشته و کار یک یا چند شاعر نوپرداز را نقد و ارزیابی کرده است، بخشی از پژوهش خود را به بررسی صور خیال آن شاعر یا شاعران نوپرداز اختصاص داده است. از جمله این پژوهندگان می توان از محمد حقوقی، شفیعی کدکنی و سیروس شمیسا و تقی پور نامداریان و ابراهیم ضرّابی ها و … نام برد. به کار و تحقیق هرکدام از یادشدگان و جز‌آنها که بنگریم، در می یابیم که در لابه­لای توضیح و تفسیر و ارزیابی قطعه های شعر نو، طبیعت گاه در متن تحقیق و توّجه آنها بوده و گاه دست کم در حاشیه و نگاه جنبی آنها. نکتة حائز اهمیت و شایستة توجّه و دقت این است که کار ویژه و تحقیق بخصوصی با عنوان تجلّی نمادهای طبیعت در شعر معاصر، آن هم در حدّ یک پایان نامه، نداریم و از این جهت، این پایان نامه کار شایان توجّهی را در این زمینه هم در جهت کمّی و هم کیفی ارائه داده است.

 

 

تاکنون بررسی و پژوهش نمادهای طبیعت در شعرنو بعنوان یک موضوع خاص مطرح نشده است، به همین علّت نگارنده این موضوع را انتخاب کرد و علّت انتخاب این موضوع به این جهت است که نکات، نمونه ها، نگرشها و مؤلفه های این موضوع را در شعر شاعران نوپرداز می توان یافت امّا نه به صورت یک مجموعة مجزا و با عنوان مخصوص که از نمادهای طبیعت در شعرنو سخن گفته باشد. از این جهت پایان نامة مزبور در نوع خود کاری نو و در خور اعتنا و توجّه است. جمع آوری نمونه های جالب و شیوایی از این موضوع در آثار شاعران معاصر آن هم با طرح مسائل بلاغی و ظرافتها و شیوه های نو و شگرف و چشم گیر دربارة توصیف طبیعت کاری است که در این پایان نامه بدان پرداخته شده و نوآوری این پایان نامه محسوب می شود. دیگر از نوآوریهای این پژوهش، ارتباط نمادهای طبیعت با کهن الگوها و عناصر حماسی و اساطیری و عرفانی است که تفسیر و توضیح و توصیف این ارتباطها و وابستگی دیرینة آنها به یکدیگر در زبان و ادب فارسی و ذهنیّت و تعلّق خاطر شاعران کهن و نوپرداز به آنها نیز از جملة نوآوریهایی است که در این پژوهش بدان پرداخته شده است.

 

 

آثار معتنابهی دربارة تفسیر و توضیح و گزارش انواع شعر نیمایی تاکنون به قلم ادیبان و فرهنگیختان صاحب ذوق و آگاهی، ارائه شده است که بخش قابل توجّهی از این آثار دربارة تفسیر و تبیین نمادهای طبیعت در شعر نو است. از آنجا که نوپردازان معاصر بویژه نوپردازان بزرگ بخشی از شعرشان مربوط به توصیف طبیعت است، مفسّران نیز بالطّبع توصیفات آنها را، تفسیر و گزارش کرده اند که از  آنجمله دکتر تقی پورنامداریان “در سفر در مه” که گزارش مشبع و مفصّلی است از شعر شاملو. شاملو از میان نوپردازان بعد از سهراب سپهری، گرایش و عنایت خاصی به طبیعت و نمادهای آن دارد که تقی­پورنامداریان ظرایف و دقایق نمادهای مطرح در اشعار شاملو را در« سفر در مه»گزارش نموده است.

 

 

گرایش به گزارش از عناصر و نمادهای طبیعت و توجّه و دقّت توأم با ظرافت تخیّل در این حوزه، خود یکی از استوانه ها و اصول کار هنری سهراب است. چه در حوزة سرودن و توصیف و چه در وادی نگارگری و صورتگری.

 

 

افزون براینکه سهراب در مصاحبه ها و نوشته هایش، گاه بجهت موضوع و مسأله که پیش آمده و یا از او سؤال شده دربارة دیدگاه ها و نگرشهای خود از طبیعت چه در حوزة نگارگری و سبک طرّاحی ها و نقاشی هایش و چه در گزارش ها و توصیفاتی که از طبیعت در شعر داشته است، اظهارنظرها و قرائتها و تفسیرهایی ارائه کرده است.

 

 

نگاه ناب که تفسیری نسبتاً جامع بر اشعار سهراب سپهری است، گاه توضیحات کافی و پرمطلبی از سمبل ها و نمادهای طبیعی اشعار سپهری به مناسبت کلام و به مقتضای حال و وضع و نجوای سروده ها، آورده و در بیشتر موارد، خواننده را از مراجعه به سایر آثار و متون و حتّی کتب مرجع، بی نیاز می سازد.

 

 

دیگر از شاعران نوپرداز طبیعت گرا، “مهدی اخوان ثالث” است که طبیعت را با حماسه و اسطوره پیوند داده است. به تعبیری دیگر، طبیعت در شعر اخوان ثالث سر از گریبان حماسه و اسطوره در می آورد. او در “بدعتها و بدایع نیما یوشیج” و “عطا و لقای نیما یوشیج” خود به روشنی، جای جای پیوند و تعلّق عناصر و نمادهای طبیعی را با حماسه و اسطوره در مطاوی توضیحات و تفسیرهایی که از شعر خود و نیما ودیگران دارد نه بصورت یک بحث جداگانه و مجزّا، بلکه به مناسبتها، آورده و بیان داشته است.

 

 

گزارشهایی که از شعر فروغ توسط محمد حقوقی و استاد شمیسا و دیگران صورت گرفته، گاه به این نمادها که در شعر فروغ بوده – مانند باد، پاییز، زمستان، باغچه و… – اشاره های مجمل و خلاصه ای شده است.

 

 

شمس لنگرودی نیز در شرح آثار نوپردازان نیز اینگونه گزارشها و تفسیرهای نمادین دربارة شعر هریک از شاعران معاصر به مقتضای کلام آورده و بیان داشته است. البته این توضیحات باتوجه به حجم کتاب که چهارجلد و حدود سه هزار صفحه است، کم و ناچیز است.

 

 

شعر نادر نادر پور نیز با واژگان و ترکیبات تراش خورده و زیبا، سامان و جلوه می گیرد، او تجلّی شایان توجّهی به توصیف طبیعت دارد. تنها سه شعر “کف بین باد”، “سرمة خورشید” و “چراغی از پس نیزار”، توانایی شگفت انگیز و تحسین انگیز او را در بیان قوی، پخته و در عین حال روشن و مخیّل او را از طبیعت و عناصر آن، بخوبی نشان می دهد و به نظر نگارنده، بیشتر اشعار نادرپور که از طبیعت سخن می گویند، در عین فخامت و پرباری و حتی پیچیدگی، خواننده را از مفسّر و گزارشگر بی نیاز می کند. خواننده با دقّت و توجّه می تواند به ژرفای زیبایی و لطافت تابلوهای که قلم سحّار نادرپور در شعر خویش رقم زده و پرداخته، برسد و پی ببرد.

 

 

اگر بخواهیم تمایل و تعلّق خاطر هریک از نوپردازان را به نمودها و نمادهای طبیعت حتّی بطور خلاصه گزارش کنیم و یادآور شویم، سخن به طول می انجامد. همین قدر اشاره می کنیم که در این حوزه پس از نیما و نوپردازانی که ذکرشان رفت، استاد شفیعی کدکنی، اسلامی ندوشن، یدالله رؤیایی، سیاوش کسرایی و هوشنگ ابتهاج و محمود آزاد تهرانی و… نیز شایستة ذکرند و شعرشان در خور توجّه و تفسیر است بویژه شعر استاد شفیعی کدکنی که بی نیاز از تمجید و توصیف نگارنده است.

 

 

باری، یکی از دستمایه ها و بضاعتهای نوپردازان معاصر که شعرشان را لطافت و جذّابیت می بخشد و خوانندگان و طرفداران بیشتری پیدا می کند، همین نزدیک شدن و انس با آفرینش و پهنة طبیعت و هستی است و سرودن و گفتن از طبیعت و شرح و بیان سروده های طبیعت خود چنان است که آدمی جهان را با همة بزرگی و پهنابگردد و ببیند و به تماشا بنشیند.

 

 

روش تحقیق نگارنده در این پایان نامه از نوع استقرایی – قیاسی است. روشن است برای نوشتن مقاله یا پایان نامه ای در موضوع یاد شده، نگارنده ناگزیر از مطالعة آثار شاعران بزرگ نوپرداز از این نگرش و دیدگاه است. برای به انجام رساندن پژوهش دهها اثر از نوپردازان بزرگ معاصر مطالعه و مقاطعی از هر شعر که مورد نظر بحث و تحقیق بود، نگاشته و ثبت شد. سپس مطال فیشها تفکیک و براساس هر بخش از موضوع تحقیق، دسته بندی شد. آنگاه هرفصل براساس مطالب و فیشهای جمع آوری ذخیره شدة آن، در بخشها و عنوانهای مجزّا، نگاشته شد. البّته در نگارش هر فصل مسائل اصلی و فرعی باتوّجه به اولویّت و حسّاسیّت آنها، مقدّم و مؤخر ذکر شده اند.

تجلّی داستان های پیامبران در قصاید سنایی

که ظاهرا مقصود از سنایی آباد در این مواضع همان کتاب حدیقه الحقیقه است، اما در دونسخه خطی از کلٌیات دیوان سنایی محفوظ در کتابخانه دیوان هند مثنوی کوچک دیگری پس از کتاب حدیقه به نام سنایی آباد در جمله آثار حکیم آمده است که در آخر یکی از دو نسخه صریحا نوشته شده تمام شد سنایی آباد و حدیقه الحقیقه من کلام…. (همان : 10)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

اهمیّت تحقیق:

 

 

پیامبران الگوهای اخلاقی، انسانی، دینی و رفتاری مناسبی برای جامعه ی بشری هستند. حکیم سنایی شاعری اعتقادی است که بر جنبه های اخلاقی و عرفانی اصرار دارد. به همین دلیل  پیامبران در اشعار سنایی حضوری پررنگ دارند. در این تحقیق بناست این حضوراستخراج و تحلیل گردد. ادبیات فارسی همواره پایگاهی نیرومند برای انعکاس این جلوه ها بوده است.

 

 

اهداف تحقیق:

 

پروژه دانشگاهی

 

 

 

هدف از انتخاب این موضوع شامل موارد مختلفی است از جمله آنها : علاقه و آشنایی بیشتر با زندگی پیامبران با توجّه به منابع و ماخذ گوناگون است. بعد از آن، گستردگی و بهره گیری فراوان از این داستانها در شعر و ادب فارسی، بویژه درشعر عرفانی برای بیان مفاهیم بلندعارفانه، عاشقانه، زاهدانه و اخلاقی است و همیچنین لزوم شناخت کیفیّت و کاربرد این داستانها در شعر فارسی، چون این امر ، سهم به سزایی در نقد آثار شاعران و پی بردن به معنی و مفهوم بخش وسیعی از شعر آنان دارد.

 

 

علت انتخاب قصاید سنایی ، بدین جهت است که سنایی به عنوان اوّلین شاعر متصوّفه، مفاهیم بلند عارفانه را وارد شعر ساخت و بعد از آن شاعران به همان شیوه سنایی و به پیروی از او شعر سرودن و شعر عرفانی را به کمال نسبی رسانید و درباره شناخت و کیفیّت کاربرد این داستانها از نظر تلمیح، رمز ، روایت و یا اسطوره در قصاید سنایی اقدامی اساسی صورت نگرفته است .

 

 

سئوالات تحقیق:

 

 

– بررسی میزان بهره بری سنایی از پیامبران در قصاید جهت تاثیرگذاری بیشتر بر جامعه ی انسانها.

 

 

–  چرا سنایی برای غنا بخشیدن به قصاید خویش از داستانهای پیامبران بهره برده است؟

 

 

–  داستانهای پیامبران تا چه اندازه بر معانی قصاید افزوده است ؟

 

 

–  تا چه مقدار سنایی در بکار بردن این داستانها در شعر خویش موفق بوده؟

 

 

– تجلّی داستانهای پیامبران در قصاید به چه صورت انجام پذیرفته است؟

 

 

فرضیات تحقیق:

 

 

 

    • به نظر می رسد سنایی در قصاید خود از داستان های زیادی از پیامبران استفاده کرده است.

 

 

    • به نظر می رسد داستان های پیامبران بر معانی قصاید افزوده اند.

 

 

3- به نظر می رسد داستان های پیامبران نقش بسزایی در شعر سنایی دارند.

تحلیل اوزان عروضی مکتب وقوع (فغانی شیرازی، هلالی جغتائی، محتشم کاشانی، وحشی بافقی)

هر شاعری برای سرودن شعر خود بیشتر از وزن‌هایی استفاده می‌کند که نزدیک‌تر به روحیات و اندیشه‌های او باشد. از این رو نخست به سراغ اوزانی می‌رود که بهتر بتواند آمال و خواسته‌ها و تفکرات خود را در قالب آن‌ها بیان کند. این قالب به گونه‌ای است که حتی می‌توان گفت اوزانی که هر شاعر برای سرودن انتخاب می‌کند تا حد زیادی نشان‌گر خلق و منش و شخصیت و ایده‌های او می‌باشد؛ به نوعی که اگر شاعری طبعی تند و سرکش داشته باشد، اشعارش کوتاه و منقطع است و مقصود را در کوتاه‌ترین جملات نقل می‌کند؛ اما اگر دارای طبعی خیال‌پردازانه باشد، اشعارش بلند و آهنگین و آکنده از استعارات و تشبیهات و مجازات می‌شود. شاعری که سرحال است به اوزانی علاقه‌مند است که بتواند این روحیه‌ی او را بازگو کند و برعکس اگر شاعر غمگین و افسرده باشد، از اوزانی استفاده می‌کند که سنگین باشد و بار غم او را به دوش بکشد.

نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی

دانلود مقالات

 

شاعر با رعایت تناسبی که میان موسیقی شعر با معنا و عاطفه و تخیل وجود دارد، تلاش می‌کند به هدف اصلی شعر که همان محتوای درونی شعر است، نزدیک گردد؛ از این رو پژوهشگران معتقدند وقتی شعر از دل برآمده و با صمیمیتی همراه است اوزان متناسب خود را یافته است و در مواردی که این تناسب رعایت نشده است شاعر چیره دست با استفاده از اختیارات شاعری و نغمه‌ی حروف تا حدی می‌تواندجبران این نقص را بکند.

 

 

هریک از اوزان شعر دارای موسیقی و حالت خاصی است و همین حالت‌ها موجب می‌شوند وزنی تند یا سنگین و شادی‌آور یا غم‌انگیز، حماسی، برهانی، گزارشی و … شود. بنابراین در مسیر ارزیابی و نقد شعر، یکی از گام‌های اصلی، بررسی کیفیت وزن آن است؛ علم وزن شعر، تنها به شناخت اوزان منحصر نمی‌شود و رویکرد‌های مختلفی چون سبک‌شناسی، انواع ادبی، روانشناسی و … را در بر می‌گیرد و هریک بعد از استخراج اوزان دیوان یک شاعر، می‌توانند در تحلیل موسیقیایی مفید واقع شوند.

 

 

ویژگی‌های روحی و اخلاقی شاعران و محیط‌ مادی، معنوی و فرهنگ‌ و سبک یک دوره می‌تواند در بسامد اوزان عروضی آن دوره تأثیر بسزائی داشته باشد؛ همانگونه که دوره‌ی بازگشت ادبی را دوره‌ی وزن‌های روان و آرام می‌دانند.

 

 

در میان دوره‌های مختلف، مکتب وقوع سبک شعری است که در سده‌ی دهم هجری به وسیله‌ی بابافغانی شیرازی در ادبیات فارسی آغاز شد و حدفاصل سبک عراقی و سبک هندی بود.  مکتب وقوع یا واقعه‌گویی، نوعی گرایش به رئالیسم و بیان حالات عشق و عاشقی از روی واقع است. به عبارت دیگر، شعر این دوره بیان احساس و تجربه‌ی عاطفی خود شاعر است! در مکتب وقوع، شاعر پس از اینکه از سوز و گدازهای عاشقانه‌ی خود نتیجه‌ای نمی‌گیرد، دچار حالت سرخوردگی می‌شود، و انزجار و نفرت خود را از معشوق بیان می‌کند و اشعاری می‌سراید که به واسوخت معروف است.

 

 

در این رساله نگارنده بر‌آن است با تحلیل اوزان عروضی اشعار چهار تن از بزرگان مکتب وقوع (فغانی شیرازی، محتشم کاشانی، هلالی جغتایی و وحشی بافقی)، به بررسی بسامد اوزان و ویژگی‌های عروضی این مقطع از ادبیات فارسی که تا کنون به آن پرداخته نشده است بپردازد.

 

 

اصلی‌ترین سؤالی که در این تحقیق مطرح می‌شود این است که اوزان عروضی رایج در مکتب وقوع چقدر با روحیات و افکار شاعران این دوره تناسب دارند؟