برای محققان تعلیم و تربیت مهم این است که چه عواملی بر انگیزه و نگرش انسان تاثیر اساسی میگذارد. چرا بعضی از دانشآموزان مشتاقانه به تکالیف آموزشگاهی روی میآورند و در انجام تکالیف محوله از خود سختکوشی نشان میدهند. حال آن که تلاش برخی تنها برای اجتناب از شکست است. (امینی زرار، 1387).
در طی سالیان گذشته تغییر قابل توجهی در مطالعه انگیزش رخ داده است که این تغییر منجر به درک روشنتر مفهوم انگیزش و یافتههای قابل تکرار مرتبط با تعلیم وتربیت گردیده است.
شناخت و عاطفه به عنوان دو مولفهی اساسی یادگیری همواره از طرف روانشناسان تربیتی و مربیان مورد تاکید قرار گرفته است و شناخت در برگیرندهی پارهای از تواناییها و اعمال ذهنی از قبیل دانش، درک کردن، تشخیص دادن، تفکر، قضاوت و استدلال میباشد. عاطفه بیشتر با مسائلی از قبیل انگیزش، هیجان، نگرش، ارزشگذاری و نظایر اینها در ارتباط میباشد.
براساس نظریههای جدید مانند یادگیری خود تنظیمی، مولفههای شناخت و انگیزش به صورت یک مجموعه در هم تنیده و مربوط به هم در نظر گرفته میشود. چهارچوب این نظریهها بر این استوار است که دانشآموزان چگونه از نظر فراشناختی، انگیزشی و رفتاری، یادگیری خود را سامان میبخشند (زیمرمن، مارتینز[3] و پونز، 1990).
اکثر الگوهای نظری انگیزشی پیشرفت[4]، باورهای افراد را عمدهترین و اصلیترین تعیینگرهای رفتار پیشرفت میدانند. در واقع مفروضهی همه این نظریهها آن است که انتظارات افراد برای موفقیت و ادراک آنها از توانایی انجام تکالیف مختلف نقش عمدهای در انگیزش و رفتار دارد. (دوئک ولگیت[5]، 1988 ؛ اعظمی رضائی نسب، 1389).
انگیزش را به بیان ساده جهت و شدت تلاش فرد تعریف کردهاند، منظور از جهت تلاش، روشی است که در آن فرد قصد دستیابی به موقعیتهای خاصی را دارد، و منظور از شدت تلاش مقدار کوششی است که از فرد سر میزند. البته این نوع انگیزش در تمامی فعالیتهای انسانی به چشم میخورد ولی تعبیر آن بستگی به شرایط ویژه خود دارد (اسلاوین[6]، 1385 ؛ فتاحی ، 1389)
انسانها برای دستیابی به اهداف، نیازها و غرایز خود، انگیزش لازم را کسب مینمایند. در خصوص جویندگان علم، انگیزه پیشرفت تحصیلی، از اهمیت خاصی برخوردار است.( یوسفی، قاسمی، فیروزنیا، 1388).
سازه انگیزش پیشرفت تحصیلی به رفتارهایی که به یادگیری و پیشرفت در مدرسه مربوط است اطلاق میشود. (عابدی، عریضی، سبحانینژاد، 1384).
باتل[7](بهرامی و رضوان، 1385) معتقد است که انگیزش پیشرفت تحصیلی عبارت است از گرایش همه جانبه به ارزیابی عملکرد خود با توجه به عالیترین معیارها، تلاش برای موفقیت در عملکرد و برخورداری از لذتی که با موفقیت در عملکرد همراه است. با این انگیزه افراد، تحرک لازم را برای به پایان رساندن موفقیتآمیز یک تکلیف، رسیدن به هدف یا دستیابی به درجه معینی از شایستگی در کار خود دنبال میکنند تا بالاخره بتوانند موفقیت لازم را در امر یادگیری و پیشرفت تحصیلی کسب نمایند. (فتاحی، 1389).
بنابراین میتوان گفت انگیزش با چراها و علل رفتار ارتباطی دارد. نظریههای مربوط به انگیزش غالباً بر این فرض استوارند که هیچ عمل یا رفتاری، تصادفی نیست و برای هر رفتاری که انجام میدهیم دلیلی وجود دارد. فروید[8] معتقد است که اگر چه دلایل یا انگیزههای برای رفتار وجود دارد ولی ممکن است ما از علت و چرایی رفتارهایمان آگاه نباشیم. میزان برانگیختگی ما به نیازهای درونی ما، پیامدها و نتایج بالقوه آن رفتار، و پیشبینی شخصی ما درباره این که رفتارمان با چه احتمالی به نتایج موردنظر خواهد انجامید، بستگی دارد. (همان منبع).
انگیزش تنها عامل کلی و مولد رفتار به حساب نمیآید بلکه در یادگیری نقش مهمی دارد. انگیزش یک پیش نیاز برای یادگیری در دانشآموزان به حساب میآید و تاثیر آن بر آموزش و یادگیری بدیهی است (پوراسلامی، شیرازی، 1380).
یکی از متغیرهایی که با انگیزش پیشرفت تحصیلی و عملکرد تحصیلی ارتباط دارد یادگیری خود تنظیمی است. خودتنظیمی سازهای است که از دهه 1967 از سوی بندورا[9] مطرح شد.
بندورا (1986) خود تنظیمی را این گونه تعریف میکند «توانایی شروع کردن و دست کشیدن از فعالیتهای مطابق با مقتضیات، موقعیتهای اجتماعی و آموزش و توانایی به تعویق انداختن انجام کارها با هدف دلخواه» یکی از نظریه پردازنی که در گسترش نظریه خود تنظیمی تاثیر به سزایی داشته زیمرمن بوده است.
نظر زیمرمن (گاردنر[10]، 2009) خود تنظیمی را این گونه تعریف میکند: خودتنظیمی به تفکرات، احساسات و اعمال خود تولیدی گفته میشود که برنامهریزی میشوند و به صورت دورهای برای دستیابی به اهداف شخصی اتخاد میشوند. بندورا (پیرحسینلو، 1382) معتقد است، انسانها دارای نوعی نظام خود[11] هستند و نیروی خودتنظیمی دارند چنان چه توسط این خودتنظیمی میتوانید بر افکار، احساسات و رفتارهای خود کنترل داشته و بر سرنوشت خود نقش تعیین کنندهای ایفا کنند.
بندورا یادگیری خودتنظیمی را علت متقابل بین سه فرایند تاثیرگذار محیطی، رفتاری و شخصی فرض میکند پینتریج و شانک[12] (1990).
یادگیرندگان خودتنظیم، یادگیری را فرایندی منظم و کنترل شدنی میدانند و در قبال پیشرفت شخصی خود، مسئولیت بیشتری میپذیرند. آنان خود را صاحب اختیار و اراده، خودبسنده و دارای انگیزه میدانند. بدین ترتیب، یادگیرنده به طور ارادی به درگیر شدن در یادگیری تمایل دارد. زمانی که رفتارها واقعاً خود تنظیماند افراد آنها را با رضایت کامل و بدون تعارض انجام میدهند. لذا در این تحقیق به بررسی رابطه راهبردهای خود تنظیمی و باورهای انگیزشی بر پیشرفت تحصیلی میپردازد.
[1] . Zimmerman
[2] . Ponz
[3] Martinz
[4] Dweck & leggeit
[5] Motivation Achievement
[6] Eslavin
[7] Batel
[8] . Feruid
[9]. Bandora
[10] .Gardner
[11]. Self system
[12]. Pintrich & Schunk
فرم در حال بارگذاری ...