عوامل گوناگونی برروی شخصیت فرد تأثیر می گذارد كه تأثیر آن ها برهم تابع عوامل دیگری نیز می باشد مانند:شغل،تربیت،مسكن ،بیماری ها و…اما شخصیت تنها عامل منحصر به فرد در رابطه با ارتكاب جرم نمی باشد و تنها بسته و زمینه ساز تلقی می شود.چه بسا انسان های كاملاً نرمال هم در شرایطی كه محیط و عوامل بیرونی بر آن ها سنگینی می كند دست به ارتكاب جرم بزنند.
بقراط در طبقه بندی خود صفراوی مزاجان را مستعد عمل جنایی می داند. صفرایی مزاج یا آتشی مزاج باریك اندام و پوست بدنش معمولاً زیتونی رنگ و گرم و خشك كه در نتیجه غلبه صفرای زرد است؛ تنفسی تند و حركاتی مقطع دارد؛ خوابش كم و پركابوس است؛ از نظر اخلاق تندخو، زودخشم، جاه طلب، برتری جو، حسود و ثابت قدم است و چنین می پنداشتند كه آتشی مزاج بیش از دیگران آمادگی ارتكاب جنایت را دارد(کاویانی،1386).
نظریه های مختلفی درخصوص شخصیت مجرمان در طول تاریخ به ویژه در دوران معاصر ارائه شده است. یكی از نظریات دوران معاصر، نظریه ژان پنیاتل است. وی عقیده دارد ماهیت مجرمان با دیگران تفاوتی ندارد و تمامی افراد دارای هسته مركزی شخصیت مجرمانه هستند كه دارای چهار جنبه خودمحوری، بیثباتی، پرخاشگری و بی تفاوتی می باشند كه در مجرمان، بی تفاوتی در برابر سرزنش و ملامت، بیتوجهی نسبت به قطعی بودن اعمال مجازات، عدم توجه به درد و رنج قربانی و زشتی ارتكاب جرم را می توان دید (كسن، 1385 ).
یکی از مهمترین حوزه های مطالعاتی در حوزه علم، مطالعه در زمینه انحرافات اجتماعی جرم “بزه” میباشد.همزمان با پیشرفت هایی که بشر در علوم مختلف به دست آورده و نیز با توجه به تغییرات و دگرگونی عظیم جوامع به ویژه توسعه صنعتی شدن ،تغییر در سبک های زندگی ،تحول در ساخت نهادهای اجتماعی و وظایف و کارکرد های این نهاد ها ، همگی باعث شدند که مشکلات اجتماعی بروز و زمینه را برای انجام تحقیقات مختلف مهیا نماید (کلدی ،1387).در زمینه انحرافات اجتماعی به خصوص در زمینه جرم ،دیدگاه ها و نظریه های زیادی مطرح شده است که عبارتند از :زیستی ،روان شناختی و جامعه شناختی.
تئوری های زیستی منشأهای انحرافی در افراد و دیگر موضوعات پیرامون اساس رفتار انحرافی را مورد مطالعه قرار می دهد.نظریه پردازان این حوزه معتقدند که عامل رفتار انحرافی جنبه زیستی می باشد، سزار لمبروزو معتقد بود که براساس مشاهدات ویژگی های بدن انسان می توان در مراحل زودتر توسعه انسانی ،انحرافات را تشخیص داد.
در شکل خیلی بهتر و امروزی تر تحقیقات در ارتباط با سنخ زیستی انسان با انحرافات و ارتکاب به جرم می توان به موارد افرادی که دارای یک کرموزوم Yاضافی هستند(سندرم xxy) و موجبات رفتارهای ضد اجتماعی یا به عبارتی میزان شیوع جرم در این افراد می باشد،اشاره کرد. در نظریه روان شناسان این مسئله به چشم می خورد که می توان به نظریه فروید پرداخت که معتقد بود رفتار انحرافی یا به عبارتی میزان شیوع جرم در افرادی اتفاق می افتد که بین نهاد “من”و”فرامن” عدم توازن برقرار باشد (کلدی ،1387).
بررسی موج نگاری الکتریکی مبادرت ورزیده اند.ی بزهکارانه ترتیب داده اند،پرواضح است که این گروه از پژوهشگران به جستجوی مبانی زیستی عصبی ت در بزهکاران یکی از راهبردهایی است که در چند دهه اخیر مورد نظر بوده است. نابهنجاری های الگوی فعالیت الکتریکی مغز در این افراد به دو صورت مشاهده شده است: یکی وجود امواح آهسته مغزی است که نشانگر امواج مغزی آنها شبیه امواج مغزی کودکان و بیانگر رشد نایافتگی مغزی است. دومین نابهنجاری ،وجود خیزک هایی در امواج مغزی بزهکاران است.وجود این خیزک ها با رفتار پرخاشگری و زود انگیخته ارتباط دارد به نحوی که در اغلب افرادی که مرتکب اعمال پرخاشگرانه میشوند ،این خیزک ها مشهود بوده و این افراد درباره اعمال خود اظهار گناه یا نگرانی نمیکنند (روزنهن و سلیگمن،1989).
توجه به این یافته ها این احتمال را مطرح می سازد که قشر مغز در افراد بزهکار از رشد یافتگی مطلوبی برخوردار نیست ،بنابراین انتظار می رود با تحول یافتگی قشر مغز ،رفتارهمطرح می سازد که قشر مغز در افراد بزهکار از رشد افتگی مطلوبی برخوردار نیست ،بنابراین انتظار می رود با تحول یافتگی قای ضد اجتماعی آنان کاهش یابد.
اگر چه نتایج برخی پژوهش ها از بهبود نسبی در افراد بزهکار بین سنین 30 تا 40 سالگی نشان داد که نمی توان الگوی رشد یافتگی مغزی را در تعداد زیادی از بزهکاران مشاهده نمود،اما از سوی دیگر وجود خیزک ها در الگوهای موج نمای الکتریکی مغز نشان دهنده
نارساکنش وری دستگاه کناری مغز(دستگاهی که مسئول مهار هیجان و انگیزش) می باشد.به نظر می رسد که ناتوانی فرد بزهکار در اجتناب از برخی رفتارها صرف نظر کردن از لذت ها ،شبیه ناتوانی حیواناتی است که در مطالعات آزمایش از ناحیه جداری مغز آسیب دیده اند(نیومن و گرنشاین،1980).
وﻳﮋﮔﻲ ﻫﺎی ﺷﺨﺼﻴﺘﻲ از ﻋﻮاﻣﻞ ﻣﻬﻢ ﺳﺒﺐ ﺷﻨﺎﺧﺘﻲ در ﮔﺮاﻳﺶ ﺑﻪ رﻓﺘﺎرﻫﺎی ﭘﺮﺧﻄﺮ از ﺟﻤﻠﻪ ﻣﺼﺮف ﺳﻴﮕﺎر، اﻟﻜﻞ، ﻣﻮاد ﻣﺨﺪر و ﻓﻌﺎﻟﻴﺖ ﻫﺎی ﺟﻨﺴﻲ ﻧﺎ اﻳﻤﻦ ﺑهﺸﻤﺎر ﻣﻲ روﻧﺪ. از دﻳﺪﮔﺎه روان شناختی اﻓﺮاد ﺳﻮء ﻣﺼﺮف ﻛﻨﻨﺪه ﻣﻮاد ﻳﻚ وﻳﮋﮔﻲ ﺷﺨﺼﻴﺘﻲ آﺳﻴﺐ ﭘﺬﻳﺮ دارﻧﺪ. ﺧﺼﻮﺻﻴﺎت ﺷﺨﺼﻴﺘﻲ ﻣﻌﺘﺎدان ﺑﻪ ﻣﻮاد ﻣﺨﺪر ﺻﺮﻓﺎً ﻧﺎﺷﻲ از ﻣﻮاد ﻣﺨﺪر ﻧﻴﺴﺖ؛ ﺑﻠﻜﻪ ﻣﻌﺘﺎدان ﻗﺒﻞ از اﻋﺘﻴﺎد دارای ﻧﺎرﺳﺎﻳﻲ ﻫﺎی رواﻧﻲ و ﺷﺨﺼﻴﺘﻲ ﻋﺪﻳﺪه ای ﺑﻮده اﻧﺪ ﻛﻪ ﺑﻌﺪ از اﻋﺘﻴﺎد ﺑﻪ ﺻﻮرت ﻣﺨﺮب ﺗﺮی ﻇﺎﻫﺮ و ﺗﺸﺪﻳﺪ ﺷﺪه اﺳﺖ. ﻟﺬا ﻣﺸﻜﻞ ﻣﻌﺘﺎدان ﺗﻨﻬﺎ ﻣﻮاد ﻣﺨﺪر ﻧﻴﺴﺖ؛ ﺑﻠﻜﻪ در اﺻﻞ راﺑﻄﻪ ﻣﺘﻘﺎﺑﻞ ﺷﺨﺼﻴﺖ او و اﻋﺘﻴﺎد ﻣﻄﺮح اﺳﺖ و ﺳﺎﺧﺘﻤﺎن ﺷﺨﺼﻴﺘﻲ ﺑﺮﺧﻲ از اﻓﺮاد ﺑﺮای ﭘﺬﻳﺮش اﻋﺘﻴﺎد ﻣﺴﺎﻋﺪﺗﺮ از دﻳﮕﺮان اﺳﺖ (کرمی نیا،1384).
ﺗﺎﮐﻨﻮن ﻧﻈﺮﯾه ﺧﺎص ﻗﺎﺑﻞ آزﻣﻮﻧﯽ ﮐﻪ ﻣﺘﻐﯿﺮﻫﺎی ﺷﺨﺼﯿﺘﯽ را ﺑﺎ رﻓﺘﺎرﻫﺎی واﺑﺴﺘﻪ ﺑـﻪ ﻣﻮاد ﭘﯿﻮﻧﺪ دﻫﺪ وﺟﻮد ﻧﺪاﺷﺘﻪ اﺳﺖ. ﮐﻠﻮﻧﯿﻨﺠﺮ ﻣﻄﺮح ﮐـﺮد ﮐـﻪ ﻧﯿﻤـﺮخﻫـﺎی ﺷﺨﺼـﯿﺘﯽ ﻣﺘﻔﺎوت ، دو ﻣﺴﯿﺮ ﺑﻪ ﺳﻮی اﻟﮑﻠﯿﺴﻢ و ﺑﻄﻮر ﮐﻠﯽ ﺳﻮء ﻣﺼﺮف ﻣﻮاد را ﭘﯿﺶ ﺑﯿﻨﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﻨـﺪ. ﻧﻈﺮﯾــه اﺻــﻠﯽ وی ﺑﯿــﺎن ﻣـﯽﮐﻨــﺪ ﮐــﻪ ﺗﻌﺎﻣــﻞ ﺳــﻪ ﻧﻈــﺎم ﻣﺴــﺘﻘﻞ ژﻧﺘﯿﮑــﯽ، ﻋﺼــﺒﯽ و زﯾﺴﺖ ﺷﻨﺎﺧﺘﯽ در ﺳﯿﺴﺘﻢ اﻋﺼﺎب ﻣﺮﮐﺰی (ﺳﯿﺴﺘﻢ ﻫﺎی ﻓﻌـﺎلﺳـﺎزی رﻓﺘـﺎری، ﺑـﺎزداری رﻓﺘﺎری و ﻧﮕﻬﺪاری رﻓﺘﺎری)، زﻣﯿﻨه اﻟﮕﻮﻫﺎی ﻣﻨﺤﺼﺮ ﺑه ﻔﺮد ﭘﺎﺳـﺦ رﻓﺘـﺎری ﺑـﻪ ﺗﺠﺮﺑـﻪ ﻧـﻮ، ﭘﺎداش و ﺗﻨﺒﯿﻪ اﺳﺖ. اﯾﻦ اﻟﮕﻮﻫﺎی ﭘﺎﺳﺦ، ﻣﻮﺟﺐ اﺧﺘﻼل ﺷﺨﺼـﯿﺖ ﺑﻬﻨﺠـﺎر و ﺑـﻪ ﻫﻤـﺎن اﻧﺪازه اﯾﺠﺎد اﺧﺘﻼل ﺷﺨﺼﯿﺘﯽ و رﻓﺘﺎری، از ﺟﻤﻠﻪ اﻟﮑﻠﯿﺴﻢ و ﺳﺎﯾﺮ ﺳﻮءﻣﺼﺮف ﻫـﺎی ﻣـﻮاد ﻣﯽﺷﻮد(آداﻣﺰ و ﻫﻤﮑﺎران، 2003).
بررسی اختلالات شخصیت و وابستگی به مواد به عنوان پیش بینی كننده جنایتكاری نشان داده است كه اشخاص وابسته به مواد افیونی بیشتر مرتكب جرایم می شوند (كارلوس و همكاران به نقل از تی هونن، ایسوهانی، راساتن، تویرانن و مورینگ، 1997). همین گزارشها نشان داده اند كه وابستگی به الكل و مواد رابط بین اختلالات روانی و جرم را تسهیل می كنند .
رﻓﺘﺎری ﮐﻪ در ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺗﻘﻮﯾﺖ درﯾﺎﻓﺖ ﮐﺮده اﺳﺖ؛ ﺣﺘـﯽ در ﺷـﺮاﯾﻄﯽ ﮐـﻪ ﺗﻘﻮﯾـﺖ اداﻣـﻪ ﻧﺪاﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﻧﯿﺰ ﺗﮑﺮار ﻣﯽﺷﻮد و اﻓﺮاد در ﻣﯿﺰان اﯾﻦ ﺗﺪاوم رﻓﺘﺎری ﮐﻪ ﭘﺲ از ﻗﻄﻊ ﺗﻘﻮﯾﺖ وﺟﻮد دارد و «ﭘﺎداش واﺑﺴﺘﮕﯽ» ﻧﺎﻣﯿﺪه ﻣﯽﺷﻮد ﻧﯿﺰ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺗﻔﺎوت دارﻧﺪ.
ﺟﻨﺒﻪﻫﺎی ﻣﻨﺸـﯽ ﺷﺨﺼﯿﺖ، ﻋﻠﯽ رﻏﻢ ﺳﺮﺷﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺗﻔﺎوت ﻫﺎی ﻣﻮﺟﻮد در واﮐﻨﺶﻫﺎی ﻫﯿﺠﺎﻧﯽ ﺧﻮدﮐـﺎر وﻋﺎدت ها اﺧﺘﺼﺎص دارد، ﺑﻪ ﺗﻔﺎوت ﻫﺎی ﻓﺮدی در ﺧﺼﻮص ﺧﻮداﻧﮕﺎره ﻫﺎی ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ اﻫﺪاف و ارزش ﻫﺎ ﻣﯽ ﭘﺮدازد.
ﭼﻨﯿﻦ ﺧﻮداﻧﮕـﺎره ﻫـﺎﯾﯽ ﻣـﯽﺗﻮاﻧﻨـﺪ ارزش و ﻣﻌﻨـﺎی ﻫﺮآﻧﭽـﻪ ﺗﺠﺮﺑـﻪ ﻣﯽ ﺷﻮد را ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﻨﻨﺪ. ﺑﻨﺎﺑﺮاﯾﻦ از اﯾﻦ رﻫﮕﺬر ﻣﯽ ﺗﻮاﻧﻨﺪ واﮐﻨﺶﻫـﺎی ﻫﯿﺠـﺎﻧﯽ را ﺗﻐﯿﯿـﺮ دﻫﻨﺪ. ﺑﺮاﺳﺎس ﺳﻪ ﺑُﻌﺪ ﻣﻨﺶ، ﻫﻢ دﯾﺪﮔﺎهﻫﺎی ﻋﻘﻼﻧﯽ در ﻣﻮرد ﻣﻮاﻧﻊ ﻓﺮدی و ﻏﯿﺮ ﻓـﺮدی را ﺷﺎﻣﻞ ﻣﯽﺷﻮد و ﻫﻢ دﯾﺪﮔﺎه ﻫﺎی ﻫﯿﺠﺎﻧﯽ را در ﺑﺮ ﻣﯽ ﮔﯿﺮد (ﮐﻠﻮﻧﯿﻨﺠﺮ، 1991 به نقل از کاویانی ،1386).ها با رفتار پرخاشگری و زود انگیخته ارتباط دارد به نحوی که
ﺳﻮء ﻣﺼﺮف ﻣﻮاد ﻳﻜﻲ از ﻣﺸﻜﻼت ﺑﻬﺪاشت، اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ و اﻗﺘﺼﺎدی ﻣﻬﻢ در ﺑﺴﻴﺎری از ﻛﺸﻮرﻫﺎﺳﺖ. ﺗﺤﻘﻴﻘﺎت ﻧﺸﺎن ﻣﻲدﻫﺪ ﻛﻪ اﻋﺘﻴﺎد ﺑﻪ ﻣﻮاد ﻣﺨﺪر ﭼﻨﺪ وﺟﻬﻲ ﻳﺎ ﭼﻨﺪ ﻋﺎﻣﻠﻲ اﺳﺖ و ﻋﻮاﻣﻞ ﻣﺨﺘﻠﻒ رواﻧﻲ، اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ، ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ و ژﻧﺘﻴﻜﻲ در اﻳﻦ زﻣﻴﻨﻪ دﺧﻴﻞ هستند. اﻋﺘﻴﺎد ﻧﻮﻋﻲ آﺳﻴﺐ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ رﻳﺸﻪ در ﻣﺤﺮوﻣﻴﺖ ﻫﺎی ﻣﺰﻣﻦ و ﻃﺮد ﺷﺪﮔﻲ اﻓﺮاد و ﮔﺮوه ﻫﺎی ﺧﺎص در ﺟﻮاﻣﻊ ﻣﺨﺘﻠﻒ دارد و ﻫﺰﻳﻨﻪ ﻫﺎی زﻳﺎدی را ﺑـﻪ ﺟﻮاﻣﻊ ﺗﺤﻤﻴﻞ ﻣﻲ ﻛﻨــﺪ. دﻻﻳـــﻞ ﻣﺨﺘﻠﻔﻲ ﺑـــﺮای ﮔﺮاﻳﺶ ﺑﻪ ﻣﻮاد ﻣﺨﺪر وﺟﻮد دارد. ﺑﺮﺧﻲ اﻓﺮاد ﺑﺮای ﭘﺬﻳﺮﻓﺘﻪ ﺷﺪن در ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﻣﻮاد ﻣﻲ روﻧﺪ و ﺑﺮﺧﻲ دیگر ﺳﻌﻲ ﻣﻲ ﻛﻨﻨﺪ ﺧﻮد را رﺷﺪ ﻳﺎﻓﺘﻪ ﺗﺮ و ﺑﺰرﮔﺘﺮ ﺟﻠﻮه دﻫﻨﺪ.
در این پژوهش از بین عواملی که به طور مستقیم و غیر مستقیم می توانند در بزهکاری نقش مستقیم و غیر مستقیم داشته باشند، ویژگی های شخصیتی را انتخاب کردیم. هدف از انتخاب این متغیر این بود که نوجوانان با توجه به شناسایی ویژگی های شخصیتی خود و همچنین تفکیک این ویژگی ها خصوصیات خود را بهتر بشناسند و از همه مهمتر اینکه تفاوت های شخصیتی بین خود و افراد بزهکاررا بهتر شناسایی کنند.با توجه به مطالب ارائه شده در این پژوهش ما به دنبال پاسخگویی به این سؤالات می باشیم که آیا بین ویژگی های شخصیتی افراد بزهکار و غیر بزهکار تفاوت وجود دارد؟ و اینکه نقش کدام یک از مؤلفه های ویژگی های شخصیتی در بزهکاران و غیر بزهکاران مؤثرتر است؟ علاوه بر این نقش ویژگی های دموگرافیک تحصیلات و جنسیت در هر یك از سه متغیر ذکر شده چگونه است؟
[1] :Qovaras and Vilyam
[2] :Kesen
[3] :Cesare Lombroso
[4] :Adamze et all
فرم در حال بارگذاری ...