ما به کمک روش معروف متریکL-1 برای حل مساله ارزیابی تامینکننده کالا از دو الگوریتم ابتکاری GA وSA استفاده میکنیم.
در دهه گذشته، مدیران به اهمیت نقش زنجیره تأمین[1] SCM در ارزشآفرینی شرکتها پیبردهاند. اسمیچی لوی و همکاران (2004) SCM [2] را بهعنوان مجموعهای از روشهای مورد استفاده برای ادغام موثر تامینکنندگان، انبارها و فروشگاهها تعریف میکند بهطوریکه برای بهحداقل رساندن سیستم گستردهی هزینهها، کالا در مقادیر مناسب تولید شود و به مکان مناسب برده و در زمان مناسب توزیع شود، در حالیکه خدمات مورد نیاز در سطح رضایت بخش باشد [3]. فعالیت خرید بهعنوان یک قابلیت رقابتی یکی از مهمترین فعالیتهای زنجیره تامین است. با توجه به نقش تعیینکنندهی تامینکنندگان در کیفیت محصول نهایی و نهایتا رضایت مشتری، سازمانها عملکرد تامینکنندگان خود را بهصورت دورهای ارزیابی مینمایند. از آنجا که ادبیات در انتخاب تامینکننده کالا گسترده است ما مسئلهی اختصاص سهمیه تامینکننده را روی مواردی که در تکنیکهای مدلهای تصمیمگیری چندهدفه MODM [3] استفاده میشود مختص میکنیم. درحال حاضر تحقیقات در این زمینه به بخشهای زیر تقسیم میشود:
– مدلهای برنامهریزی ریاضی فقط با یک تابع هدف: با توجه به مدلهای با یک تابع هدف، قدسیپور و ا برایان(2001) [4]یک مدل برنامهریزی غیرخطی عدد صحیح مختلط را بهمنظور حل مسئلهی چندهدفه منابع برای بهحداقل رساندن هزینه کل خرید سالانه فرموله کردند [4].
-مدلهای برنامهریزی ریاضی با دو تابع هدف، مینیمم کردن هزینه و ماکزیمم کردن سود: ونتورا و مندوزا (2008)[5] یک روش دو مرحلهای برای مسئله انتخاب تامینکننده کالا و تخصیص مقدار سفارش بهطور همزمان ارائه کردند. چه و وانگ (2008)[6] یک الگوریتم پایه ژنتیک و مفاخری و همکاران(2011)، برنامهریزی پویا چندهدفهیدو مرحلهای برای آن پیشنهاد کردند و جعفری و همکاران (2011) یک مدل عدد صحیح مختلط دو هدفه برای مینیمم کردن مجموع هزینهها و ماکزیمم کردن بازده کل ارائه کردند [5-8].
– مدلهای با حداقل سه تابع هدف، بهحداقل رساندن هزینه، اقلام تاخیری و واحدهای مرجوع شده: کارپاک و همکاران(2001)[7] یک مدل برنامهریزی هدف برای مسئله ارزیابی و انتخاب تامینکنندگان با سه هدف شامل هزینه،کیفیت و توانایی تحویل پیشنهاد کردند. فضلالهپور و همکاران (2011)، رضایی و داوودی(2011)، سیفبرقی و اسفندیاری (2011) نیز از جمله کسانی هستند که در این مورد پژوهش کردند [9-12].
– مدلهای فازی که با ابهام و عدم دقت در داده های ورودی مانند تقاضا و ظرفیت مواجه میشوند: عمید و همکاران (2006)[8] و کومار و همکاران (2006)[9] مدلهای برنامهریزی چندهدفه فازی ارائه کردند [13و14].
– مدلهایی با انواع مختلف تخفیفهای تامینکنندگان، با توجه به پیچیدگی مسئله از الگوریتم ابتکاری برای حل آن استفاده شدهاست: معقول و رزمی(2009)، محمد ابراهیم (2009) و کمالی و همکاران (2011) در این زمینه تحقیق کردند [15-17].
– مدلهای با عدم قطعیت تقاضا، ظرفیت و غیره: لی و زابینسکی[10](2011) و ژانگ و ژانگ[11] (2011) یک مسئله انتخاب تامینکننده کالا، تکمحصول، تکهدفه و مسئله خرید تحت تقاضای تصادفی را بیان کردند. هدف به حداقل رساندن انتخاب، خرید، نگهداری و هزینههای کمبود برای انتخاب تامینکنندگان و تخصیص مقدار سفارش می باشد [18و19].
در این پایان نامه فرض میکنیم، خریداری که محصولات مختلف را از تعدادی تامینکنندهی از پیش تعیین شده فراهم میکند، با تقاضای تصادفی و توزیع احتمال پواسون مواجه است. از آنجا که تقاضا تصادفی است خریدار با هزینههای کمبود و نگهداری کالا، علاوه بر هزینه خرید بهطور معمول، مواجه میشود. همچنین فرض کردهایم که قصد خریدار جایگذاری مینیمم مقدار سفارش برای هر تامینکننده است. نیاز چنین فرضی ایناست که خریدار مایل به حفظ همکاری مستمر با تامینکنندگان انتخابشده باشد. لذا قیمت ارائه شده برای هر تامینکننده کالا بهصورت خطی وابسته به اندازه سفارش هر محصول است.کاستا و الیویرا [12](2001) استراتژیهای تکاملی مانند الگوریتم ژنتیک (GA) و شببیه سازی تبرید (SA) را بهعنوان بهترین الگوریتم برای حل مسائل برنامهریزی صحیح غیرخطی [13]NIPمعرفی کردند[20]. در فصل اول با معیارهای تصمیمگیری و نمادها و فرمولبندی مسئله آشنا میشویم. در فصل دو به بررسی الگوریتمهای راهحل پرداخته و در فصل سه بهمنظور بررسی مدل و ارزیابی عملکرد روشهای پیشنهاد شده، مثالهایی ارائه و نتایج حاصل از حل آنها مقایسه میشود.
فصل اول: مفاهیم اولیه
معیارهای تصمیم گیری، نمادها و ارائه مدل
مسئله تخصیص سهم به تامین کننده:
برای آشنایی بیشتر با اهمیت مسئله تخصیص سهم به تامینکننده، ابتدا به ذکر چند تعریف میپردازیم.
– زنجیره تامین: تمام فعالیتهاى مرتبط با جریان و تبدیل كالاها از مرحله ماده خام (استخراج) تا تحویل كالاى نهایى به مصرفكننده نهایى و نیز جریانهاى اطلاعاتى مرتبط با آنها را شامل مىشود.
– مدیریت زنجیره تامین: یكپارچه سازى فعالیتهاى زنجیره تامین و نیز جریانهاى اطلاعاتى مرتبط با آن، از طریق بهبود و هماهنگ سازى فعالیتها در زنجیره تامین از جمله موجودی و ترابری، تولید و عرضه محصول، براى دستیابى به مزیت رقابتى قابل اتكا و دائمی می باشد، تا بهترین تركیب ممكن از پاسخدهی و كارایی برای بازاری كه آن را تغذیه می كند بهدست آید.
– تامین كننده: تامینکننده كسی است كه بخشی از كالاها یا خدمات موردنیاز یك سازمان را درجهت تولید محصول یا ارائه خدمت به مشتری تامین میكند.
برای پیاده سازی مدیریت زنجیرهی تامین موانعی وجود دارد که عبارتند از:
– تعدد مراكز تصمیم گیرى
– عدم اطمینان زنجیره تامین از پیشبینی تقاضا
– عدم اطمینان زنجیره تامین از زمانهای تحویل
– عدم هماهنگی یك بخش شركت با دیگر بخشها
– تغییرات نامنظم در سفارشات
که اهمیت تعیین و تخصیص سهم به تامینکننده را بیشتر میکند.
تغییرات بسیار سریعی که در سرتاسر بازارهای جهانی اتفاق میافتد، به طور اساسی روشی را که مدیران به محیطشان مینگریستند، تغییر داده است. یکی از حوزههایی که مدیران توجه خود را بیشتر به آن معطوف کردهاند، مدیریت منبعیابی و خرید است.
سازمان باید اطمینان یابد كه خرید انجام شده با الزامات و نیازمندیهای خرید انطباق دارد. نوع و گسترهی كنترل اعمال شده بر تامین كننده و اقلام/مواد و تجهیزات خریداری شده بر مراحل بعدی پدیدآوری محصول یا بر محصول نهایی بستگی دارد. سازمان باید تامینكنندگان را بر پایه توانایی آنان در تامین اقلام/مواد و تجهیزات/خدمات بر طبق الزامات سازمان ارزیابی و انتخاب كند. معیارهای انتخاب، ارزیابی و ارزیابی مجدد باید تعیین گردد.
در دهه اخیر، مدیریت خرید، در زنجیره تأمین چالشی برای عمدهی شرکتها بوده است و دستیابی به یک سطح رقابتی جهانی در زمینه تأمین، به یک نیاز اساسی تبدیل شده است. در بیشتر صنایع هزینه مواد خام (و قطعات(، هزینه اصلی محصول نهایی را تشکیل میدهند. بنابراین، دپارتمان خرید میتواند نقش کلیدی در کارایی و اثربخشی یک سازمان ایفا کند، زیرا میتواند اثر مستقیمی روی کاهش هزینه، سودآوری و انعطاف پذیری شرکت داشته باشد. بدون تردید، مهمترین و حساسترین مرحله در فرآیند خرید هر سازمان، ارزیابی و انتخاب تأمینکنندگان بهمنظور اختصاص سهم مناسب است. اهمیت انتخاب تأمینکننده از این حقیقت ناشی میشود که آنها تأمین منابع را تعهد میکنند، درحالیکه به طور همزمان بر فعالیتهایی، از قبیل مدیریت موجودی، برنامهریزی و کنترل تولید، الزامات جریان وجوه نقد و کیفیت محصول نیز اثر میگذارند.
در این بخش برای آشنایی با مسئله و مدل مربوط به آن، به مقدماتی در ارتباط با سیستمهای مختلف و معیارهای تصمیمگیری در آنها ، برگرفته از منبع [1] پرداخته میشود.
1-1- جریان مواد
موسسههای تولیدی، مواد اولیه و قطعاتی را تهیه و تا زمان نیاز انبار میکنند. تهیه و مدیریت انبار اقلام مربوطه را “تدارک” مینامیم. این عمل(تدارک)، مواد ورودی بخش تولید را تامین میکند. بخش “تولید” با پردازشهای لازم روی مواد اولیه و قطعات، تولیدات خود را تامین میکند. کالای تکمیل شده ممکن است در کنار مرکز تولید یا انبارهای محلی نگهداری شود. در هر حال کنترل کمیت آنها بخشی از وظایف”توزیع” است.
سه مشخصه جریان مواد مورد توجه مدیریت تولید قرار میگیرد:
– کیفیت
– کمیت زمانی
– مخارج
منظور ازکیفیت، میزان انطباق خصوصیات تولید بر خصوصیات تعیین شده قبلی میباشد. منظور ازکمیت زمانی، حجم مواد پردازش شده در هر دوره زمانی و منظور از مخارج، بهای کلیه منابع و امکانات به کار گرفته برای تولید کالا میباشد.
2-1- انواع سیستم ها
به طور کلی چهار نوع سیستم جریان مواد را میتوان برشمرد:
سیستم تولید پیوسته که انواع محدودی کالای مشابه در حجم زیاد و بطور دائم تولید میکند.
سیستم تولید منقطع که حجم زیادی از یک نوع کالا تولید و سپس تولید کالای دیگری شروع میشود.
سیستم پروژهای که یک یا چند نوع کالا اغلب فقط برای یک مرتبه تولید میکند.
سیستم انبار محض که پردازشی روی مواد صورت نمیگیرد و فقط کالایی تهیه و به متقاضیان تحویل میشود.
ازآنجا که مسئله اختصاص سهم به تامین کننده به سیستمهای انبار مربوط میباشد به تشریح معیارهای تصمیمگیری مربوط به سیستمهای انبار میپردازیم.
[1] Supply chain management
[2] Smichi-Levi et al
[3] Multi_objective decision making
[4] O’Brien
[5] Ventura &Mendoza
[6] Wang &Che
[7] Karpak
[8] Amid
[9] Kumar
[10] Li &Zabinsky
[11] Zhang &Zhang
[12] Costa & oliveira
فرم در حال بارگذاری ...