منطقه خاورمیانه بعد از سال 2001 در حال انتقال به نظام سیاسی و امنیتی جدیدی است که در آن تمامی بازیگران مهم منطقهای در حال رقابت برای تثبیت نقشهای جدید خود در منطقه هستند. ایران نیز به عنوان یک قدرت مهم منطقهای برای تثبیت نقش خود، سیاست خارجی خود را در راستای تقویت همکاریها و گسترش تبادلات در سطح منطقهای، تعامل با ملتها، ایجاد ائتلافهای جدید در سطح دولتها، حمایت از جنبشهای و گروههای شیعی، مقابله با قدرتهای فرامنطقهای و… قرار داده است. به عبارت دیگر، حضور فعال ایران در مسائل منطقهای پس از سال 2003، ضمن تثبیت نقشهای سیاسی، امنیتی و اقتصادی ایران در منطقه، اهمیت استراتژیک ایران را صحنه نظام بینالملل نیز افزایش داده است. از سوی دیگر باید اشاره داشت که اتخاذ این سیاستها از سوی جمهوری اسلامی ایران زمینه ساز ایجاد حساسیتها و تقابلات بعضاً گستردهای از سوی ایران در یک سمت و کشورهای رقیبش در سوی دیگر شده است. در این میان ایران که مقامات و رسانههای غربی از آن با عنوان سرچشمه هلال شیعی و به تعبیر دیگر هلال مقاومت یاد میکنند بهنظر میرسد براساس شاخصهای رفتاری بازیگر مستقل منطقهای است که به معماری تحولات خاورمیانه منطبق با خواست قدرتهای فرامنطقهای اعتقادی ندارد و بر این باور است که سیر تحولات خاورمیانه درپی فراگیری بیداری اسلامی در مسیری متناسب با خواست مردم خاورمیانه پیش میرود، اما صرفنظر از این قدرتهای منطقهای برخی بازیگران نظیر کشور کوچک قطر نیز به دنبال سمت و سو دادن به روند تحولات خاورمیانه هستند که جای تحلیل دارد.
با این حال، وجود چند عامل بر ابهامات و پیچیدگیهای موقعیت ایران و کشورهای رقیبش در معادلات منطقهای افزوده است. یکی از مهمترین این عوامل، وجود گروههای افراطی مذهبی است. این گروهها ضمن پیچیدهتر کردن تحولات امنیتی منطقه، بر راهبردهای سیاست خارجی کشورهای منطقه نیز اثرگذار بوده است. همچنین میتوان به نقش متفاوت و متعارض کشورهای فرامنطقهای و به طور مشخص آمریکا اشاره داشت. اتخاذ سیاستهای متضاد در قبال مسائل منطقه از جمله در بحث بیداری اسلامی، از مهمترین ابهاماتی است که کشورهای منطقه با آن روبرو هستند. از سوی دیگر، نبود ثبات در تصمیمگیری قدرتهای منطقهای نظیر ایران، عربستان، ترکیه و… در قبال مهمترین تحولات منطقهای، از دیگر مسائل و مجهولات بحث پژوهش حاضر است. در این تحقیق با بررسی و تحلیل موضوع، سعی میشود به ابهامات فوق پاسخ داده شود.
1-2- اهمیت و ضرورت انجام تحقیق
خاورمیانه همان گونه که بینالمللیترین منطقه جهان میباشد، یکی از بحران خیزترین و بیثباتترین نقاط جهان نیز محسوب میگردد. زندگی سیاسی اغلب کشورهای منطقه با بحرانها و ناهنجاریهای سیاسی دیگر کشورهای منطقهای رقم میخورد. در واقع سیاست خارجی منطقهای کشورها به جای آن که به دنبال پیشبرد منافع ملی در بیرون از مرزها باشد، باید بیشتر از هر چیز با اتخاذ یک رویکرد کنترلی،
مواظب ورود عوامل ناامن کننده از بیرون به درون مرزهای ملی باشد. تصادم منافع ملی کشورهای منطقه با یکدیگر از یک طرف و پیوستگی منافع قدرتهای بزرگ با مسائل منطقهای از طرف دیگر باعث شده است تا بیثباتی و تنش در بطن تحولات منطقهای نهادینه گردد. همچنین باید اشاره داشت که وضعیت خاورمیانه، حاویگذار و تحول در سلسله مراتب قدرتها و تلاش هر یك از قدرتها جهت شكل دهی به نظم جدید میباشد. از سوی دیگر، درك نوین ژئوپلیتیك معتقد است خاورمیانه در وضعیت جدید دچار مسائل و مشكلاتی است كه محور اصلی آن امنیت میباشد. برخلاف رویكرد سنتی، ژئوپلیتیك جدید این بصیرت را به ما میدهد كه در كنار رقابت طبیعی بازیگران برای احراز جایگاهی بالاتر در نظم سلسله مراتبی جدید، مسائل بیشماری آنها را به یكدیگر پیوند میدهد كه بازی آنها را از حالت منازعه خارج و به حالت همكاری و مشاركت در شكل دهی به یك نظم باثبات در عین رقابت در میآورد. با توجه به این مهم، باید اشاره داشت که تحولات مهم منطقهای از جمله عراق، افغانستان، فلسطین، لبنان و… زمینه ساز افزایش تلاش برای ارتقای موقعیت از سوی کشورهای قدرتمند منطقهای و فرامنطقهای در معادلات خاورمیانه شده است که شناخت زوایا و جنبههای گوناگون آن نگارش تحقیق حاضر را چند برابر میکند.
-3- مرور ادبیات و سوابق مربوطه
درباره تحقیق حاضر منابع زیادی نوشته نشده است ولی با این حال، برخی منابع که در لابلای مباحث خود به موضوع این پژوهش نیز اشارهاتی داشتهاند، بررسی میشود.
یوسفی، محسن. 1390. انقلابهای عربی: مسأله اجتماعی یا مسأله سیاسی. مجله اطلاعات سیاسی- اقتصادی. سال بیست و پنجم، شماره 284.
نویسنده در این مقاله، تحولات كشورهای لیبی، تونس، یمن، مصر، بحرین و… را مورد بررسی قرار داده است. وی ضمن بررسی انقلاب و نا آرامی در كشورهای عربی معتقد است كه مهمترین عامل زمینهساز شکلگیری انقلابها و نا آرامیها، عدم توسعه نهادهای مدنی، سركوب شدید مخالفان، فقر و بیكاری بوده است. ایراد اساسی این منبع، عدم توجه به نقش قدرتهای فرامنطقهای و همچنین عوامل فرهنگی در شکلگیری انقلاب و نا آرامی در کشورهایی همچون بحرین و تأکید صرف بر چند مسأله از جمله فقر و بیكاری در این کشورها است.
کاویانی، حسین. 1388. ساختارهای حکومتی در خلیج فارس. فصلنامه راهبرد اندیشه. سال سوم. شماره 3.
نویسنده در این مقاله، ابتدا نحوه شکلگیری ساختارهای حکومتی خلیج فارس را تشریح کرده و معتقد است از آنجایی که این نوع سیستم حکومتی فردی بوده و در آن پادشاه و حاکم نقش حیاتی را در اختیار دارد، چالشها و موانع بسیاری برای مشارکت شهروندان در ابعاد مختلف سیاسی، فرهنگی و اجتماعی وجود دارد.
قمشهای، محمدرضا. (1387). جایگاه افغانستان و پاکستان در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران پس از 11 سپتامبر. تهران: نشر پروا.
فرم در حال بارگذاری ...