تصور اطلاعات کامل در اقتصاد ناممکن است. بدیهی است افراد مختلف چیزهای متفاوتی را میدانند. این مسئله از خصوصیات بازار غیرمتمرکز میباشد. در دهه 1970 میلادی سه دانشمند به نامهای مایکل اسپنس[1]،جورج آکرلوف[2] و جوزف استیلیتز[3] در زمینه اقتصاد اطلاعات، نظریه ای را پایه گذاری کردند که به نظریه عدم تقارن اطلاعاتی موسوم شد.عدم تقارن اطلاعاتی بین مدیریت و سهامداران و انگیزههای مختلف برای مدیریت سود به وسیله مدیران یکی از مهم ترین عوامل است.
عدم تقارن اطلاعاتی به وضعیتی اطلاق میشود که در آن یکی از طرفین مبادله اطلاعات بیشتری را نسبت به طرف مقابل در اختیار داشته باشد. این امر به علل مختلف از جمله وجود معاملات و اطلاعات محرمانه به وقوع میپیوندد. ویلیام اسکات در کتاب تئوری حسابداری مالی خود، عدم تقارن اطلاعاتی را مزیت اطلاعاتی برخی از طرفهای معامله نسبت به سایرین در یک دادوستد بازرگانی تعریف میکند.
<img class="alignnone size-full wp-image-590964 aligncenter” src="https://ziso.ir/wp-content/uploads/2021/02/Accounting-270.jpg” alt="حسابداری” width="400″ height=”267″ />
زمانی که معامله گران از وجود افراد غیرمطلع در بازار آگاه شوند، در این حالت افزایش سطح عدم تقارن اطلاعاتی از طریق گسترش دامنه تفاوت قیمت پیشنهادی خرید و فروش سهام[4] نشان داده میشود. دامنه تفاوت قیمت پیشنهادی خرید و فروش سهام نشان دهنده میزان شکاف موجود میان «قیمت پیشنهادی خرید سهام» و «قیمت پیشنهادی فروش سهام» میباشد. قیمت پیشنهادی خرید سهام، به قیمتی گفته میشود که سرمایه گذار یا بازارگردان[5] برای خرید سهام خاصی پیشنهاد میکند.قیمت پیشنهادی فروش سهام نیز به قیمتی گفته میشود که یک فروشنده سهام یا بازارگردان برای فروش آن سهام پیشنهاد میکند. معامله براساس اطلاعات نهانی به دلیل افزایش هزینههای معامله، سبب افزایش اختلاف قیمت پیشنهادی خرید و فروش میشود.قضیه تفاوت قیمت پیشنهادی خرید و فروش سهام ریشه در جریان عرضه و تقاضای غیر عادی دارد که این خود از وجود اطلاعات محرمانه ناشی میشود. هنگام وجود اخبار محرمانه بد، عرضه سهام زیاد میشود و قیمتهای پیشنهادی فروش نیز کاهش مییابد. برعکس، هنگام وجود اخبار محرمانه خوب، تقاضا زیاد میشود و قیمت پیشنهادی خرید نیز افزایش مییابد.
یکی از نکات مهمی که همواره در مورد بازارهای سرمایه به ویژه بورسهای اوراق بهادار مطرح میشود، بحث کارایی بازار است که بر طبق آن تمامی اطلاعات موجود در بازار، اثرات خود را بر روی قیمت سهام منعکس میکنند .از دیدگاه فرضیه بازار کارا، دلیل وجود حسابداری را میتوان عدم تقارن اطلاعاتی بیان کرد که در آن یکی از طرفین معامله، اطلاعات بیشتری را نسبت به طرف مقابل در اختیار دارد.این امر به دلیل وجود معاملات و اطلاعات درونی به وجود میآید.حتی اگر قیمت بازار اوراق بهادار کاملا منعکس کننده اطلاعات باشد، باز هم این احتمال وجود دارد که افراد درون سازمانی در مورد وضعیت کیفی شرکت از افراد برون سازمانی اطلاعات بیشتری در اختیار داشته باشند و بتوانند به واسطه این مزیت اطلاعاتی در جهت کسب منافع بیشتر اقدام کنند(احمد پور،1386).
با در نظر گرفتن اهمیت سود حسابداری و نقش وجوه نقد به عنوان یکی از منابع مهم و حیاتی هر واحد اقتصادی و استفاده از آن در بسیاری از تصمیمات مالی از قبیل مدلهای ارزشیابی اوراق بهادار، سود حسابدرای به دو جز نقدی و تعهدی تفکیک میشود :
جز نقدی + جزتعهدی= سود حسابداری
جریانات نقدی عملیاتی+ اقلام تعهدی = سود حسابداری
جریانات نقدی عملیاتی ـ سود حسابداری = اقلام تعهدی
(بختیاری،1386،2).
جز تعهدی نیز خود به اجزا دیگری چون اختیاری (غیرعادی) و غیراختیاری(عادی) قابل تجزیه میباشد. اقلام تعهدی حسابداری با تطابق دادن هزینهها با درآمدهای حاصل شده در یک دوره مالی، جریانات نقدی را بدون در نظر گرفتن زمان وقوع به سود خالص تبدیل میکنند. حسابداری تعهدی در تعیین سود در دورههای زمانی متفاوت، حق انتخاب قابل توجهی به مدیران اعطا میکند. در واقع این نوع از سیسیتم حسابداری، مدیران کنترل چشمگیری بر زمان تشخیص برخی اقلام هزینه از جمله هزینههای تبلبغات و مخارج تحقیق و توسعه دارند. از سوی دیگر مدیران در سیستم تعهدی حسابداری با گزینههای متفاوتی در مورد زمان تشخیص درآمدها روبه رو هستند مانند تشخیص سریعتر درآمد از طریق انجام فروشهای نسیه، اینگونه عملکرد از سوی مدیران به عنوان مدیریت سود شناخته میشود(قورتولیش،1388). از این رو این اقلام ممکن است به خاطر دستکاریهای آگاهانه مدیریت(مدیریت سود) و یا اعمال دیدگاههای شخصی نیز دارای انحرافاتی باشند. لذا لازم است سرمایه گذاران جهت دستیابی به درک کاملی از معنای ارزشی اقلام تعهدی متحمل هزینه قابل توجهی برای پردازش اطلاعات شوند. سرمایه گذارانی که در فهمیدن ارزش اقتصادی واقعی اقلام تعهدی کند عمل میکنند، در سال جاری ارزش درستی از این اقلام را نخواهند داشت(اسلون[6]،1996).قسمت اعظم این ارزشگذاری نادرست اقلام تعهدی را میتوان به اقلام تعهدی غیرعادی نسبت داد(ژی[7]،2001). ارزش گذاری نادرست اقلام تعهدی بیانگر این واقعیت است که سرمایه گذاران، به طور میانگین، قادر به درک اطلاعات موجود در اقلام تعهدی نیستند. در نتیجه گروه خاصی از سرمایه گذاران آگاه مانند افراد درون سازمانی و مالکین نهادی قادر خواهند بود تا با بهره گیری از این ارزش گذاری نادرست اقلام تعهدی، فعالیتهای تجاری خود را به سمت سود سوق دهند. با توجه به موارد فوق میتوان انتظار داشت که اقلام تعهدی باعث ایجاد ناهمسانی اطلاعاتی در بازار شده، برتری اطلاعاتی سرمایه گذاران آگاه را افزایش داده و منجر به عدم تقارن اطلاعاتی در بازار گردد. از طرفی طبق مدل عدم تقارن اطلاعاتی کوپلند و گالای (1983)و گلستن و میلگرام(1985)، بازار گردانها و سرمایه گذاران از انجام معامله با افراد مطلع دچار زیان میشوند و این زیان را از طریق گسترش دامنه تفاوت قیمت پیشنهادی خرید و فروش سهام جبران میکنند. لذا عدم تقارن اطلاعاتی در بازار منجر به افزایش دامنه تفاوت قیمتهای پیشنهادی میشود. در نتیجه سوال اساسی تحقیق به صورت زیر خواهد بود:
“آیا دامنه تفاوت قیمت پیشنهادی خرید وفروش سهام با قدرمطلق اقلام تعهدی رابطه معنی داری دارد؟”
[1] Michael Spence
[2] George Akerlof
[3] Joseph Stiylitz
[4]Bid –Ask Spread
[5]Market Maker
[6] Sloan
[7] Xie
فرم در حال بارگذاری ...