شناخت رهآوردهای فکری و هنری ملتها و فهم میراث ادبی که در قالب نظم و نثر به یادگار مانده- که در واقع حاصل تجربیات و یافتههای فکری آنهاست و سازههای اصلی فرهنگ و تمدن آنان را تشکیل میدهد- تا حد زیادی در گرو ترجمهی متونشان میسر میگردد. ترجمه متون عربی از آن جهت مهم
مینماید که زبان این متون، زبان اسلام و تمدن اسلامی است و پیوند دیرینه با زبان فارسی دارد، و این که گذشتگان ما برخی از آثار ارزندهی خود را به این زبان ارائه دادهاند بر صحت این ادعا گواهی میدهد و مؤید آن است که این دو زبان رابطهی تنگاتنگ با هم دارند و پویایی هریک از این دو در گرو شناخت دیگری است (اقبالی، 1388: 13).
ضرورت تفاهم بینالمللی نیاز به ترجمهی شعر را پیش آورده است؛ زیرا شعر آیینهی فرهنگ
ملتهاست، به ویژه شعر عرب که دفتر دانش اعراب به شمار میرود و یکی از ذخایر گرانسنگ معارف بشری است و با ترجمه نکردن آن، میراث ادبی را از گنجینههایی عظیم محروم میکنیم. اگر رباعیات خیام از فارسی به انگلیسی ترجمه نمیشد، اگر منظومه ایلیاد هومر، آثار شکسپیر و سرودههای گوته یا مثنوی مولوی ترجمه نمیشد، جهان معرفت از رهآورد فکری و ذوقی پدیدآورندگان آثار ادبی و هنری شگفت
محروم
میماند (همان: 15).
به تعداد روشهای ترجمه شعر، نظریهپردازانی وجود دارند که ترجمه شعر را غیرممکن میدانند. رابرت فراست [1]شاعر آمریکایی میگوید: «آنچه در ترجمه شعر، ترجمه نشده باقی میماند، خود شعر است» (همان: 58).
جاحظ میگوید: «شعر قابلیت ترجمه شدن را ندارد و درست نیست که از زبانی به زبان دیگر ترجمه شود و اگر چنین شود، نظمش بریده، وزنش باطل و زیباییاش از میان رفته و از مقام بداعت ساقط میشود، به دیگر بیان با ترجمه شعر اعجاز وزن شعر از بین میرود» (جاحظ، 1969: 75)؛ زیرا وزن یکی از ارکان چهارگانه (لفظ، معنی، وزن و قافیه) بنیان شعر به شمار میآید، به همین جهت نیز اگر شعر ترجمه شود دیگر شعر نخواهد بود. علاوه برآن، هنگام ترجمهی شعر صنایع و آرایههای لفظی از قبیل توریه، ایهام، مقابله، جناس، تضاد، مراعات نظیر، تجرید و …، که زاییدهی لفظ زبان مبدأ هستند، محو میشوند
(اقبالی، 1388: 16).
اما به رغم نظریات مخالف، دوستداران ادبیات، شعر را همیشه ترجمه کردهاند. علی عبداللهی یکی از شاعران و مترجمان ایرانی در بارهی ترجمهی شعر میگوید: «من به ترجمهناپذیری شعر اعتقادی ندارم. به دلیل آن که ترجمه شعر شاعران دنیا در هر زبانی به هر حال تأثیرگذار بوده است. مثلاً ترجمه نه چندان خوب آلمانیها در دوران قبل از گوته از شعرهای حافظ، باعث شده که گوته با حافظ آشنا شود و با آن که ترجمه خوبی از حافظ نداشته اما دیوان خود را تحت تأثیر حافظ بسراید. این آرمانگرایی است که بگوییم شعر غیر قابل ترجمه است. شعر ترجمه میشود اما نسبت به نثر، افت آن بیشتر است. نباید انتظار داشت که وقتی یک شعری را ترجمه میکنیم، بتوانیم مثل یک رمان، دقیقاً تمام مشخصههای آن را تا حد زیادی منتقل کنیم. چون در عرصهی ترجمه شعر، پیوسته در نوسان هستی» (www.tebyan.net).
بنابراین با وجود تفاوتهای وزن و اختلاف هجا و ناهمگون بودن موسیقی و اختلاف آهنگ در زبانهای مختلف، نیاز شدیدی به ترجمه شعر از زبانی به زبان دیگر احساس میشود (حسن، 1376: 110).
خواجوی کرمانی که به نخلبندشعرای فارسی زبان شهرت دارد ازجمله شاعرانی است که با به کارگیری ردیف ها وقوافی دشوار واوزان متفاوت که دردیوان دیگرشاعران به ندرت مشهود است، توانسته است که موسیقی ویژه ای درغزلیاتش خلق نماید، همچنین به کارگیری ترکیبات ومضامین وآواهای منحصر به فرد که نمونه هایی از آن را شاعرانی همچون مولوی وحافظ اقتباس کرده اند سبب شده که ازحیث موسیقی تفاوت آشکاری درغزلیات او مشاهده شود. لذا برآنیم که با استفاده از روش سیستماتیک تعداد 100 غزل از مجموعه غزلیات اورا انتخاب نماییم واز حیث انواع موسیقی وعناصرموسیقی ساز همچون وزن، ردیف، قافیه، آرایه های لفظی ومعنوی همانند تکرار، تضاد ومراعات النظیر تحلیل نماییم.
تعریف مفاهیم تحقیق
«موسیقی شعر، شامل 1- موسیقی بیرونی شعر: منظور از موسیقی بیرونی شعر، جانب عروضی وزن شعر است که بر همه ی شعر هایی که در یک وزن سروده شده اند، قابل تطبیق است. 2- موسیقی کناری شعر: عواملی که در نظام موسیقایی شعر دارای تاثیر است ولی ظهور آن در سراسر بیت و مصراع قابل مشاهده نیست. مانند قافیه و ردیف. 3- موسیقی درونی شعر : هر کدام از جلوه های تنوع و تکرار در نظام آواها، که از مقوله ی موسیقی بیرونی(وزن) و کناری (قافیه) نباشد در حوزه ی مفهومی این نوع موسیقی قرار دارد. 4- موسیقی معنوی شعر: همانگونه که تقارن ها و تضادها و تشابهات ، در حوزه ی آواهای زبان ، موسیقی اصوات را پدید می آورد همین تقارن ها و تشابهات و تضادها ، در حوزه ی امور معنایی و ذهنی، موسیقی معنوی را سامان می بخشد». (صفحات393-391 موسیقی شعر، محمد رضا شفیعی کدکنی).
سؤال های تحقیق
سؤال اصلی: عوامل موسیقی ساز شعر در غزلیات خواجوی کرمانی کدام اند؟
سؤال فرعی:
فرضیه های تحقیق
فرضیه های اصلی: به نظر می رسد که خواجو با به کارگیری اوزان متنوع و ردیف و قافیه های اسمی و فعلی ، ایهام ، مراعات نظیر و تکرار و تضاد موسیقی دل نواز و زیبایی در غزلیات خود ایجاد کرده است. دراشعار او صنایع لفظی نظیر سجع وجناس بیشمار است.
فرضیه های فرعی:
سوابق مربوط یا پیشینه تحقیق
درباره ی زندگی و احوال و آثار خواجو مقالات و پایان نامه هایی تدوین شده است که البته هیچ کدام از آنها به طور ویژه به بررسی موسیقی شعر در غزلیات وی نپرداخته اند.
به عنوان مثال پایان نامه هایی با عناوین زیر مشاهده شد.
1ـ تحلیل سبکی 50 غزل خواجوی کرمانی- لیلا کمال خانی، دانشگاه علامه طباطبایی.
2ـ تشبیه در غزلیات خواجوی کرمانی- شایسته اق اتابای ، دانشگاه پیام نور تبریز.
3ـ شرح لغات و ترکیبات و اصطلاحات دیوان خواجوی کرمانی- محمد مهدی بیرامی ، دانشگاه فردوسی مشهد.
4ـ فرهنگ آداب و رسوم و اشارات در دیوان خواجوی کرمانی – احمد رضا گلابی ، دانشگاه کاشان.
ضرورت ها و اهداف تحقیق
ـکمک به شناخت ویژگی های موسیقی غزلیات خواجوی کرمانی
ـکمک به شناخت زیبایی های ادبی وظرفیت های آفرینش هنری شاعر.
شیوه ی کار
نوع روش تحقیق : روش گرد آوری اطللاعات این پژوهش ، کتاب خانه ای و شیوه ی تحقیق تجزیه و تحلیل ادبی محتوا است. ابتدا با مراجعه به دیوان شاعر و سپس با استفاده از کتب انتشار یافته در زمینه های موسیقی شعر و اوزان عروضی و کتب بدیع ، معانی و بیان 100 غزل خواجو تحلیل و بررسی خواهد شد.
ابزار گرد آوری اطلاعات ، فیش برداری از منابع و روش گردآوری اطلاعات، کتابخانه ای است.
الف) بخش بدیعی وعروضی
1ـ وزن: ذکر نام وزن و بحرسروده شده
2ـ قافیه و ردیف: ذکر واژه های قافیه وردیف درهرغزل
3ـ بدیع لفظی
1ـ3ـ سجع: استخراج انواع سجع متوازی ومطرف ونیز اسجاع متوازنی که شامل یک یا چند واج مشترک بوده اند.
2ـ3ـ جناس: انواع مختلف جناس با ذکر نوع آن استخراج شده است.
3ـ3ـ تکرار
1ـ3ـ3ـ تکرار واژه:اگر دربیتی کلماتی تکراری بوده اند، ذکر شده است.
2ـ3ـ3ـ هم حروفی:تکرار یک واج با بسامد بالا وقابل احساس هربیت ذکر شده است.
3ـ3ـ3ـ هم صدایی:تکرار یک مصوت با بسامد بالا ویا قابل احساس درهر بیت ذکر شده است.
4ـ بدیع معنوی
1ـ 4ـ تناسب:در این بخش به ذکرکلماتی که به گونه ای با هم تناسب دارند پرداخته شده است.
2ـ4ـ تضاد: کلمات مخالف دریک بیت، مدنظر این بخش است.
3ـ4ـ ایهام: در این قسمت کلماتی که ایهام دارند ونیز انواع مختلف آن مورد نظر قرارگرفته است.
ب) بخش تحلیلی(ذکر مهم ترین نکات وظرافت های موسیقایی غزل ها)
در این بخش مهم ترین نکاتی که گوش نوازی می کنند وبا استماع شعرقابل احساس اند ذکر شده است. ونیز در کنار هم قرارگرفتن دو واج یکسان و یا قریب المخرج میان دوکلمه،که هنگام قرائت، بیت را با اندکی دشواری روبرو می سازد، با عنوان شبه تنافرکلمه، ذکر شده است.
ناصر خسرو ازخاندان محتشمی ورزیده ودر جوانی به دربار سلاطین راه یافته وبه مراتب عالی رسیده وبارگاه ملوک عجم وسلاطین را مثل سلطان محمود ومسعود را دیده ودر اوایل جوانی در دستگاه های دولتی راه پیدا کرده وبه مراتب عالی رسیده وبه کار دیوانی مشغول بوده وعنوان دبیر وادیب فاضل گرفته وشاه او را خواجه خطیر خطاب می کرده است ناصر خسرو در نیمه اول زندگی در عین کسب اموال زیاد در خدمت امراء ودر لعب و کهود کسب مال وجاه گذراند سپس دچار تغییر حال شد و در اندیشه درک حقایق افتاد وبا علمای زمان خود که اغلب بود به بحث می پرداخت.
خلاصه آنکه ناصر بعداز طی مقامات ظاهری در اندیشه جستجوی حقیقت افتاد وبسیاری از شهرها را گشت وبا علمای مختلف مجالست کرد وناصر خسرو متوجه ریاهای علمای مذهب افتاد که مالشان را از رشوه آورده بودند وزهد دروغین بود تا اینکه در سال 437ه.ق در جوزجانان خوابی دید که به این سرگردانی احوال خاتمه داد پس به فرمان آن کسی که اشاره به قبله کرده در خواب وحقیقت را در آن سو نشان داده بود با سفر حج بست وبا برادر کمترخود ابوسعید ویک غلام هنری روانه حجاز شد این مسافرت 7 سال طول کشید وبا عودت به بلخ در سال 444 ودیدار برادر دیگر خود ابوالفتح عبدالجلیل خاتمه یافت در این سفر 4 بار حج کرد و مناطق ایران وبلادارمنستان وآسیای صغیر حلب وطرابلس شام وسوریه وفلسطین وجزیره العرب ومصر وقیروان ونوحه وسودان را سیاحت کرده ودر مصر 3 سال به سربرد وبه مذهب اسماعیلی گردید. وبه خدمت خلیفه فاطمی المعتصم بالله ابوطنین محمدبن علی رسید وبعد از طی مراتب و مراحل ، مرتبه حجت یافت واز طرف امام فاطمیان به مقام حجت جزیره خراسان که یکی از جزایر 12 گانه دعوت اسماعیلی بود انتخاب ومامورنشر مذهب اسماعیلی ونشر آثار آن سامان گردید ناصر خسرو بعد از این سفر که 50 سال داشت به وطن خود بلخ بازگشت وبه نشر باطنیان پرداخت وبه اطراف فرستاد وبه مباحثات علمای اهل سنت پرداخت،کم کم مخالفان او در میان متعصبان زیاد شدند وکار را دشوار کردند حتی فتوی قتل او داده شد و او که ضمناً گرفتار مخالفت بسیار شدید سلاجقه با شیعه بود ناگزیر به تهمت بر دین وقرمطی وملحد ورافقعی بودن ترک
وطن گفت تا از شر ناصبیان رهایی یابد اختلاف او با نواصب در همه جای دیوان او آشکار است وشکایت او از علمای سلجوقی وخراسان در سراسر دیوانش مشهور است بعد از مهاجرت از بلخ به نیشابور ومازندران وعاقبت به یمگان رفت ویمگان را محل اقامت دائمی خود برگزید ودر قلعه ای از قلعه های یمگان که شهری حصین بود در میان کوه ها استقرار یافت وتا پایان عمرخوددر آنجا به اداره دعوت فاطمیان به اداره خراسانیان مشغول شد و وفات او در این دره یمگان بدخشان درسال 481 ه.ق اتفاق افتاد.
سبک شاعری وآثار منثور و منظوم
ناصر خسرو در ابتدای جوانی در کسب علوم وفنون رنج برده وقرآن را از حفظ داشت ودر تمام علوم متداول زمان خود آگاهی داشته وعلی الخصوص علوم یونان تسلط داشت وعلم کلام وحکمت متالهین را خوب می دانست ودرباره ملل ونهل تحقیقات عمیق داشت وعلاقه شدید به کتاب ودانش داشت وهمیشه کتابهایش همراه بود در سخت ترین احوال در سفر بازگشت از عربستان به ایران کتابها را برشترحمل کرده وخود پیاده می رفت.
آثار منظوم او عبارتنداز دیوان او که برخی آنرا 30 هزار بیت دانسته اند که قصاید واشعار را در بر می گیرد.
دوم: منظومه روشنائی نامه. سوم سعادت نامه که هر دو در پند وحکمت هست دیوان او مشتعل بر کلمات وترکیباتی است که در اواخر قرن 4 متداول وخاصیت شعر او اشتمال بر مواعظ وحکمت فراوان است وناصر خسرو در این امر از کسایی مروزی پیروی کرده است او به قول خود دُر قیمتی لفظ دری در پای خوکان نمی ریخت وحاجتی به ستایش خوکان (استعاره از پادشاهان) نثار واحساس نمی کرد.
آثار منثور او عبارتند از :
1-خوان اخوان 2- گشایش ورهایش 3- جامع الحکمتین 4- سفرنامه 5- زاد المسافرین 6- وجه دین 7- بُستان العقول 8- دلیل المتحیرین از دو کتاب اخیر نشانی در دست نیست اما کتب دیگر او موجود است .
زادالمسافرین از مهمترین کتب کلامی اسماعیلیه شمرده می شود و وجه دین هم ا زمسائل کلامی به طریق اسماعیلیان نوشته شده است .
این پایان نامه دارایپنج فصل است.فصل اوّل شامل کلّیات (پیشینۀ تحقیق، اهداف تحقیق و روش تحقیق)فصل دوم روش های بررسی سبک شناسی، فصل سوم بررسی سطح زبانی اشعار، فصل چهارم بررسی سطح ادبی اشعار، فصل پنجم بررسی سطح فکریاست.
این پژوهش به روش کتابخانه ای انجام شده ودرتدوین آن ازکتاب ومقاله به عنوان منبع استفاده شده است.
منوچهر آتشی،شاعر معاصر (1310-1384 ه-ش ) ازشاعران پرکار عصر حاضر است. ازوی دوازده دفتر شعر به جا مانده است.آثار وی چه ازلحاظ اندیشه و چه ازلحاظ شیوۀ بیان، هم پایۀ آثار خوب ادبی درحوزۀ شعر معاصر محسوب می شود .
آنچه دراین پژوهش بدان پرداخته شده است نمود ساختار ، فرم ، زبان و موسیقی درمجموعه اشعار آتشی می باشد.
بیان شعری آتشی، بیانی است غنی،نیرومند و پرتپش، لبریز از عواطف گرم اقلیمی، تعبیرهای زیبای شاعرانه، ترکیبهای نووتازه، مضامین و استعارات بدیع، همراه زبان موزون و روان، ویژگی و اعتبارخاصّی به شعرهای آتشی بخشیده است .
عاطفۀ شعرش حماسی است وبیانگر روح خشک وخشن جنوب ایران که روح حماسی برهمۀ اندام شعری وی سایه افکنده است .
آتشی درشعر قدمایی همچون غزل نیزطبع آزمایی می کند اواندک اندک ازچارپاره سرایی صرف دور می شود وبه یمن دست داشتن قدرتمند درکلام خنیایی، درطبع آزمایی های دیگرمشتق ازشکستن افاعیل عروضی هیچ گاه ازبهره گیری ازموسیقی کلام، خود رابی نیاز نمی بیند.
علم سبک شناسی یکی ازمعیارهایی است که برای نقد و بررسی هراثر ادبی ، مورد توجّه بوده است. این علم مارا یاری می کند که آثار ارزشمند درحوزۀ شعر معاصر راچه ازلحاظ اندیشه و چه از لحاظ بلاغت و نقد ادبی بهتربشناسیم. رسالۀ حاضرپژوهشی است دربررسی ویژگی های شعری آتشی .
از آنجائیکه شعر منوچهر آتشی درمیان اشعار معاصر ناشناخته مانده است، نگارنده کوشیده، تادرجهت شناخت ویژگی های ادبی و عناصر زیبایی آفرین، صورخیال، تصویر پردازی و سایر ویژگی های آن، گام مؤثّری درشناخت هرچه بیش تر شعر وی بردارد .
1-2. مسئلهی پژوهش:
در میان رویکردهای گوناگون نقد و بررسی آثار ادبی که از ابتدای قرن بیستم شکل گرفت، نقد روانکاوانه آثار هنری و تحلیل متون ادبی از منظر روانشناسی از ویژگی خاصی برخوردار است. در نقد روانکاوانه، مسائل مختلف روانشناسی در متون ادبی کشف میشود تا هم فصول ممیز ادبیات از روانشناسی، و هم پیوند میان آنها مشخص شود. در واقع نقد روانکاوانهی متون ادبی میتواند به معنای روانکاوی ادبیات باشد؛ به این معنا که روانشناسی و ادبیات دو چیز مستقل از یکدیگرند که در عین استقلال با یکدیگر پیوندهایی نیز دارند. فروید به عنوان بنیانگذار روانکاوی و بعدها یونگ و… توانستند با توجه به دریافتهای جدید و نوآورانهی خود از روان انسان و کشف ابعاد جدیدی از وجود آدمی، قرائت تازهای را از متون ادبی و اساطیری و آثار هنری به مخاطبان خود ارائه دهند. اساس این تحقیق بر محور روانشناسی شخصیت است که از مباحث بسیار مهم روانشناسی میباشد چرا که از طریق شناخت شخصیت و تبیین آن میتوان تا حدودی بهصورت علمی رفتارهای درونگرا و برونگرا و همچنین الگوی خاص فکری هر فردی را توصیف و تبیین کرد که البته کار بسیار پیچیده است زیرا همه کاوشهای تجربی و علمی روانشناسان تاکنون علی رغم پیشرفتهای فزآینده به جمعبندی کلی و تعریف جامعی از آن نرسیده و هر کس به تناسب دیدگاهش در مورد ماهیت انسان نظریههای مختلفی ارائه دادهاند. اما نتوانستهاند به طور کامل شخصیت انسان را واکاوی نمایند، چرا که تمامی معانی و خصوصیات شخصیت را نمیتوان در یک نظریه خاص روانشناسی یافت. برای مثال، “یونگ” معتقد است شخصیت، علاوه بر گذشته، به وسیلهی آینده شکل میگیرد، “فروید” عقیده داشت که شخصیت از (نهاد، خود و فراخود) ساخته شده است، “راجرز” شخصیت را یک خویشتن سازمان یافته دایمی میدانست که محور تمام تجربههای وجودی بود، “آلپورت” شخصیت را مجموعه عوامل درونی، که تمام فعالیتهای فردی را جهت میدهد تلقی کرده است. “واتسن” شخصیت را مجموعه سازمان یافتهای از عادات میپنداشت. همچنین “شلدن” مراحل شخصیت را بر اساس جنینشناسی بررسی میکند. بنابراین میتوان نتیجه گرفت که شخصیت پیچیده و لایه لایهی هر فردی بر اساس نظریههای مختلف روانشناسان شخصیت از جمله «فروید»، «یونگ»، «آدلر» «راجز»، «مزلو»، «اریکسون» و… قابل بررسی و تحلیل است. در این تحقیق سعی میشود هر کدام از شخصیتهای مهم دو داستان تراژدیک رستم و سهراب و رستم و اسفندیار از جمله: (رستم، سهراب، اسفندیار، گشتاسپ، پشوتن، هجیر، بارمان، هومان، افراسیاب…). بر اساس، انطباق با برخی از مهمترین اصول روانشناسی روانشناسان شخصیت یاد شده مورد نقد و بررسی قرار گیرد. زیرا در لایههای رفتارهای این شخصیتها میتوان عناصر ویژهای را یافت که به یکی از بحرانهای یا یک بُعد شخصیتی یا آرزوی از دست رفته و سرکوب شده انسان اشاره دارد.
به نظر بسیاری از محققان، داستان رستم و اسفندیار نوعی تراژدی است. شمیسا مینویسد: «رستم و اسفندیار را معمولا حماسه خواندهاند، به گمان من تراژدی خواندن آن شایستهتر است». (شمیسا،224:1376). با بررسی قرائن موجود در داستان متوجه میشویم که دلیل رخ دادن تراژدی مرگ اسفندیار به عوامل درونی محرک این دو پهلوان در رویارویی با یکدیگر و برخورد دو جهانبینی برمیگردد. تقابل رستم و اسفندیار که همیشه از آن با قید جنگ یاد شده به چیزی فراتر از یک نزاع یا یک جنگ است. این تقابل همان کشمکشهای درونی دو پهلوان است. غیر از عوامل درونی که باعث تراژدیک شدن این اثر می شده میتوان به غیاب پشوتن که در این داستان نماینده وجدان آگاه، عقل سلیم و ندای حق و راستی است اشاره کرد. زیرا حضور مؤثر پشوتن و درایت او میتوانست پایان دهنده این نبرد شوم باشد. در حالی که تراژدی حضور عقلانیت پشوتن را برنمیتابد و میان تراژدی و خرد انسان تضادی آشکار وجود دارد.
داستان رستم و سهراب که نیز یکی از حزن انگیزترین داستانهای شاهنامه است یک اثر تراژدیک به حساب میآید. در این تراژدی تقدیر و سرنوشت سهم مهمی بر عهده دارند. این سرنوشت تغییر ناپذیر که قدرت بشری نمیتواند از وقوع آن جلوگیری کرده، بافتهای آدمیان را پنبه میکند(خالقی مطلق،62:1372).
دست نیرومند تقدیر را در جریان شکلگیری حوادث این داستان بارها میتوان مشاهده کرد:کشته شدن ژنده رزم- کسی که برای شناسایی رستم به همراه او آمده است- کتمان نام رستم و امتناع از نشان دادن رستم به سهراب از سوی هجیر، تأثیر همین نیروی تقدیر است، که گویی خود فردوسی نیز کاملاً به شکست انسان در برابر سرنوشت باور دارد که بلافاصله بعد از طفره رفتن هجیر از نشان دادن رستم به سهراب؛ میسراید:
تو گیتـی چـــه سازی که خــود ساختست جهانـــــــدار از ایـــن کــــار پـــرداختست
زمـانـــه نبـشتـه دگـــرگـونــــه داشــت چنـــان کــــــو گــــذارد ببایــــد گـذاشت
(فردوسی،188:1389،ب593-592 )
و تلخترین بخش این داستان جایی است که انسان نیز دست ناتوان خویش را در دستان تقدیر گذاشته، و یاری دهندهی آن میشود؛ رستم با پنهان کردن هویت خویش تکوین کننده فاجعه میشود و آخرین امید سهراب را به باد میدهد:
چنــــین داد پـاســخ کــــــه رستـم نـیم هــــــم از تخـــــمه ســام و نیـــــرم نــیم
کـــــه او پهــــلوان است مــــا کـــهتریم نـــــه با تخـــت و گاهـــــم و با مغـــــفریم
(همان:191،ب692-691)
اسلامی ندوشن درباره رستم و سهراب میگوید: «تراژدی رستم و سهراب، تراژدی بیخبری است. دو پهلوان که پدر و پسر هستند به علت آنکه یکدیگر را نمیشناسند به روی هم شمشیر میکشند. تقدیر برای بیخبر نگه داشتن آن دو از هم، همه عوامل را به کار میاندازد»(اسلامی ندوشن،۱۳91:۳۰۷). پژوهش حاضر در نظر دارد با توجه به اصول مکتب روانشناسان برجسته و مهم (فروید و یونگ و….) داستانهای مذکور را تحلیل و بررسی نموده و عوامل روانی مؤثر در روند شکلگیری ناگزیر این دو تراژدی را شناسایی و بازنمایی کند.
1-3. پیشینهی علمی پژوهش:
تاکنون دربارهی نقد روانکاوانهی برخی از شخصیتهای شاهنامه پژوهشهای مختلفی صورت گرفته است. در بررسیهای انجام شده، موضوعی منطبق با موضوع تحقیق حاضر یافت نشد، اما در امتداد آن میتوان به پژوهشهایی مرتبط با تحقیق؛ از جمله موارد زیر اشاره کرد:
١- کاظمی، محمد رضا (١۳۸۳). ویژگیهای خلقی قهرمانان در شاهنامه.
این پایاننامه به بررسی زندگی و حیات قهرمانان حماسی، ویژگیهای ظاهری و جسمی و ویژگیهای روحی و روانی آنها پرداخته است.
۲- حقگویان جهرمی، لیدا ( ١۳۸۸). ساختارشناسی پهلوانان ایران باستان در شاهنامه فردوسی.
این پایاننامه به ساختارشناسی پهلوانان ایران باستان و ویژگیهای اخلاقی آنها از نظر اعتقادی، ملی، بزمی و ویژگیهای ظاهری آنها و سجایای پهلوانی پرداخته است.
۳- قشقایی، سعید‐ رضایی، محمد هادی (١۳۸۸). تحلیل روانکاوانهی شخصیت گردآفرید. فصلنامه علمی پژوهشی.
در این مقاله سعی شده است شخصیت گردآفرید بر اساس دو مکتب روانکاوی یونگ و فروید و آرتمیس بررسی شود. در بخش اول این مقاله؛ تمامیت روان گردآفرید طبق نظریهی عقدهی اختگی فروید روانكاوی، و در بخش دوم اشارهی مختصر از روان گردآفرید بر طبق دیدگاه یونگ شده است اما به طور کامل و به همراه شاهد مثال، به این موضوع پرداخته نشده است لذا در این جستار، سعی شده است که شخصیت گردآفرید به گونهای بارزتر، از دیدگاه این روانشناس-یونگ- بررسی و تحلیل شود.
4- اَتونی، بهروز(1390). نقد اسطوره شناختی ژرفا، بر بنیاد کهننمونهی مادینه روان. فصلنامه ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی.
این مقاله نیز به گزارش و تحلیل کهن نمونهی مادینه روان برخی از شخصیتهای اسطورهای پراخته است. که برای فهم بهتر مطالبها در این پایاننامه از آن استفاده شده است.
5- هوشنگی، مجید(1388). نقد و بررسی روانكاوانهی شخصیت زال از نگاه آلفرد آدلر. فصلنامة نقد ادبی.
در این مقاله سعی شده است شخصیت زال در شاهنامه، از نگاه روانشناسی مورد نقد و بررسی قرار گیرد. ویژگی روانی این شخصیت در چارچوب نظریهی عقدهی حقارت و برتریجویی آلفرد آدلر در این مقاله تحلیل و بررسی شده است. اما به ویژگی روانی این شخصیت از دیدگاه یونگ که در این پژوهش به آن پرداخته شده است؛ اشارهای نشده است. این مقاله برگرفته از پایاننامهی کارشناسی ارشد از دانشگاه تربیت مدرس است که نویسنده در آن به بررسی شخصیتهایی چون: زال، رستم، و تهمینه پرداخته است. اما با مطالعهی این پژوهش به این نتیجه رسیدیم که وی در تحلیل شخصیت رستم به نتیجه منطقی نرسیده، و به فرضیهها و نتایجی دست یافته، که نگارنده در فصل چهارم این پایاننامه در بخش تحلیل شخصیت رستم از دیدگاه فروید؛ دلایلی را در رد آنها ارائه داده است.
اما به طور کلی دربارهی نقد روانکاوانهی شخصیتهای اصلی این دو داستان-رستم و سهراب و رستم و اسفندیار- بر اساس دیدگاه روانشناسان (کارل گوستاو یونگ، زیگموند فروید، آلفرد آدلر و…) کار پژوهشی صورت نگرفته است. و این پژوهش از این جهت کاملاً بدیع و نو است.
1-4. اهداف و اهمیت پژوهش:
با توجه به اینکه بسیاری از موضوعات متنوع متون ادبی ریشه در اصول روانشناسی دارد، بررسی روانکاوانهی این دو داستان و تبیین اصول روانشناسی مرتبط با موضوع و شخصیتهای داستان، از اهداف اصلی این پژوهش است. سخن گفتن دربارهی شخصیت، پیش از هر چیز مستلزم شناخت ماهیت انسان و فرضیههای اساسی مربوط به آن است. و با توجه به اینكه هدف اصلی این پژوهش فراهم كردن زمینه برای ارائه نظریه شخصیت با رویکرد روانشناختی است؛ اتخاذ موضعی مشخص دربارهی مفروضههای مربوط به ماهیت انسان، نه تنها لازم و ضروری، بلكه امری اجتنابناپذیر است.
تحقیقات میان رشتهای در دنیای امروزی رونق زیادی یافته و نتایج مفید و ارزندهای به دست میدهد. در حوزهی ادبیات، رابطهی روانكاوی و ادبیات و بررسی متون ادبی از دیدگاه روانكاوی؛ در گشودن بسیاری از راز و رمزها مفید است و نتایجی شگفت به دست میدهد. روانكاوی خود حوزهی وسیعی است كه صاحب نظران متعدد با دیدگاههای مختلف و حتّی گاهی متضاد به آن پرداختهاند. بنابراین بررسی آثار ادبی ایران از دیدگاه روانكاوی میتواند ما را به جنبههایی از رمزشناسی این آثار و درك ژرفای روانی آنها برساند. این نوع پژوهشهای روانکاوی كمك میكند، تا جنبههای نمادین و رمزی، در بسیاری از اسطورهها، داستانها، حوادث و افسانهها و مانند آن روشن، و معانی پنهان درون آن آشكار گردد. و شاهنامه اثری ملی و محصول ناخودآگاه جمعی ایرانی در طول قرنهاست، که این اثر به خصوص در بخش اسطورهای و حماسی، دارای داستانهای نمادین و معانی ژرف و عمیقی است كه از دیدگاه فوق قابل تحلیل است.
1-5. پرسش پژوهش:
١- آیا داستانهای رستم و سهراب و رستم واسفندیار جنبهی تراژدیک دارند؟
۲- آیا میتوان داستان رستم و سهراب، رستم و اسفندیار را بر اساس اصول روانشناسی، نقد روانکاوانه کرد؟
1-6. فرضیهی پژوهش
با بررسی دقیق سیر و روند حوادث داستانها و فرجامی که در پایان داستان برای شخصیتهای اصلی آن پیش آمده است، و همچنین با توجه به دلایلی که در فصل دو به آن اشاره شده است؛ جنبههای تراژدیک هر دو داستان بسیار پر رنگ و قوی است. و با توجه به رفتار، گفتار و منش شخصیتهای داستان، بررسی آنان از دیدگاه روانشناسان برجسته ضرورت دارد، تا در کنار رو ساخت داستان، لایههای ژرفساخت این داستانها کشف گردد.
1-7. روش و شیوهی اجرای پژوهش:
در این پژوهش، ابتدا اصول روانشناسی روانشناسان برجسته با دقت مطالعه و دستهبندی میگردد، سپس با مطالعه عمیق هر دو داستان، هر کدام از شخصیتهای این داستانها را، که رفتار، گفتار، منش و کردار آنها با اصول روانشناسی روانشناسان منطبق هستند مورد تحلیل و بررسی قرار میگیرد.