وبلاگ

توضیح وبلاگ من

موضوع: "بدون موضوع"

ماهیت تراژدی،اسطوره و درام اساطیری،تراژدی کلاسیک و تراژدی مدرن ونقشه داستانی و شخصیت

ساختار به دو بخش زبان و فضا تقسیم می‌شود زبان در تراژدی مدرن زبان نوستالژیک است همانند «سه خواهر» و «باغ آلبالو» چخوف وفضا بیشتر به سبک‌های اکسپرسیونیستی نزدیک است به مانند «بازی استریندبرگ» یا «ویتسک» که تولیدات ناخودآگاه ذهن بر روی صحنه نمایان است. برای اینکه بدانیم کی هستیم باید کم و بیش بدانیم که چگونه به صورتی که هستیم درآمده‌‌‌ایم و به کجا می‌رویم و شیوه زندگی هر انسانی به «فردیت» تکیه دارد. هملت و ادیپ هرگز برای خود به جنگ با دنیای بیرون نپرداخته‌اند هریک برای دیگری در نزاع بوده است ولی شخصیت تراژدی مدرن مانند «ویتسک» باید خودش را بازیابد و از انسانیت پایمال شده‌اش که توسط اجتماع صورت گرفته رهایی یابد و آن را دوباره احیاء کند دیگر تن همانند آنتیگون مهم نیست تا به خاک سپرده شود بلکه خرد وکنش شخصیت است تا او را جلوه­گر کند در دنیای مدرن هویت شخصی است که فرد را مستلزم خود آگاهی می‌کند و تردید را از وی دور می‌کند. اشتاینر بر این باور است که انسان دوره مدرن باید برای انسانیت پایمال شده‌اش بکوشد و آن را به کرسی بنشاند کوشش این پایان نامه:

 

 

 

 

 

الف) بررسی فردیت در تراژدی مدرن

 

 

ب) تمایز‌ها و تشابهات فردیت دوران مدرن با دوران کلاسیک

 

 

پ) تأثیرات هویت شخصی و فردگرایی برای پیشبرد درام

 

 

ت) چگونه ویتسک بوشنر یا هداگابلر ایبسن که آغازگر تراژدی مدرن محسوب می‌شوند و پایه‌های این ژانر را بنا گذاشتند به مفهوم فردیت در دروان مدرن اعتبار بخشیدند؟

 

 

1-2- فرضیه ها و سؤالات پژوهش

 

 

الف) آیا بحث اصلی تراژدی مدرن اضمحلال فردیت است؟

پایان نامه های دانشگاهی

 

 

 

ب) آیا مدرنیته درتراژدی مدرن موجد فردیت و یا نابودکننده آن است؟

 

 

پ) «ویتسک» و «هداگابلر» به عنوان شخصیت تراژدی مدرن فردیت را چگونه تعریف می‌کنند؟

 

 

ت) طبقه، جنس، جنسیت وساختارتراژدی مدرن در فردیت شخصیت درام چه تأثیری می‌گذارد؟

 

 

فرضیه: شخصیت در تراژدی مدرن مانند تراژدی کلاسیک دچار تقدیر گرایی نیست او باید خودبا مشکل مواجه شود.

 

 

 

 

 

1-3- اهداف پژوهش

 

 

امروز هنر زبان مشترک همه انسان هاست و هنرمند شخصیتی جهانی است که می‌تواند با خلق اثرش گفتگو بیا‌فریند تئا‌تر بی‌ شک علم است پس می‌توان با بررسی مفهوم فردیت در گونه‌ای به نام تراژدی مدرن از ابعاد روانکاوی، جامعه‌شناسی و فلسفه به آن پرداخت و برای جامعه تئا‌تر چه هنرمند و چه پژوهشگر، قدمی به جلو برداشت تا خلق آثاری که هنرمند ما را امروزی‌تر و حرف آن را جهانی‌تر می‌کند. این پژوهش سعی دارد تا به این مهم دست یابد.

بررسی اهمیت اسطوره سازی دینی برای کودکان در رسانه ها؛از دیـدگاه صاحبنظـران و ارتباط گران حوزه …

به نظر می رسد نسخه های پیچیده شده ی غیربومی، برای کشورهای دیگر کارگر نیفتد و برای هر کشوری باید از درون فرهنگ و بستر تجربیات او نسخه نوشت و امید به ترقی داشت.

 

 

در بازار امروز پیام ارتباطی، ” چه می گوید ” بسیار مهم تر از ” چه کسی می گوید ” است ( همان:28 ). اما به نظر می رسد در حوزه ” بازار پیام فرهنگی ” این هر دو مهم است؛ این که چه کسی، چه می گوید.

 

 

مردم شناسان بر این باورند معنی در ذهن به ظهور می رسد و از رفتار فرد سر برمی آورد. در تعریف معنی ر.لینتون بیان می کند، « معنی مجموعه ای از خصایص فرهنگی مرکب از پیوندهایی است که هر جامعه ای به آن نسبت می دهد. این گونه پیوندها ذهنی اند و غالبا جنبه ناهشیارانه دارند و فقط به طــور غیر مستقیم در رفتــار آنان متجلی می شــونـد » ( همان:66 ).

 

 

در همین رابطه می توان به همان داستان معروف اختلاف معنی سگ در ذهن یک زوج اشـاره کرد. زبان این زن و شوهر یکی است، هر دو برای واژه سگ در دفتر لغت معنی خود، یک معادل را دارند ولی معنی سگ برای این هر دو متفـاوت است یعنی در حافظـه درازمدت آن ها، معنـی متفاوت نسبت به یکـدیگــر نگه داری می شود.

 

 

ویلیام بی من به نقل از تـرنـر می نـویســـد: « نمــاد[1] چه عینی و چه انتــزاعی، از نظـــر کارکــردی، ســازوکـاری است که در چـارچـوب یک نظام فـرهنگی، پـدیـده هـایی ملموس و عینی را به ” معـانی ” مربوط می ســـازد » ( همان ). اصطلاح نماد و نشانه در حوزه فلسفه زبان، زبان‌شناسی، ارتباط‌شناسی و هنر بیش تر کاربرد دارد ( همدانی، منبع اینترنتی ) که به اعتقاد محسنیان راد، نماد خود عامل زایش فرهنگ است آن جایی که پدیده های ملموس و عینی را در چارچوب یک نظام فرهنگی به معانی مرتبط می سازد. همان طور که اشنایدر فرهنگ را، نظامی از ” نمادها و معانی ” تعریف کرده است ( محسنیان راد،68:1389 ).

 

 

در همین رابطه می بینیم که در ساخت کارتون ها و نوشتن شخصیت های قهرمانی، برای انتقال پیام و معنی مورد نظر برای مخاطب کودک بیش تر از نمادها و اشکال ملموسی استفاده می شود که برای کودک قابل هضم باشد. زیرا هنوز ذهن انتزاعی کودک شکل نگرفته است و معنی واژگان به درستی برای او قابل فهم نیست. و هر فرهنگی برای انتقال پیام خود از نمادهای فرهنگی – بومی خود کمک می گیرد. گروهی از ارتباط شناسان که اکثریت را هم در برمی گیرند معتقدند؛ « معنی از طریق پیام منتقل می شود – پس مـعـنی سوار بـر پیام قابل جا به جایی است – مـاننــد لیـنــدگرن، رایـت، لارسـن، مـــوریس و ولـــوند بــرگ » ( همان:69 ).

 

 

در بحث اسطــوره سازی بــرای کودک، مساله همذات پنـــداری او در مقابل اسطوره ها، بسیار حائز اهمیت است. همذات پنداری کودک نشان از پذیرش الگو از طرف او دارد. معمولا در همذات پنداری، فرد با اسطوره و قهرمان داستان یکی می شود و کاملا در آن شخصیت غرق می گردد. حال با این توضیحات، آیا همذات پنداری کودک ایرانی با اسطـــوره های کارتونی غیـربـومـی به معنای انتقال ” معنی ” به ذهن او نیست؟ در حالی که فرستنده و گیرنده از دو فرهنگ مجزا هستند. یا می توان این طور نتیجه گرفت که همذات پنداری یعنی همان تشکیل محتوای حافظه درازمدت موجود در هیپوکامپ مغز؟ دیوید برلو توضیح می دهد ” معنی ها در ما هستند نه در پیام “. ولی آیا برای کودک هم همین طور است؟ آیا نمی توان گفت معنی در کودک، در حال ساخت است و پیام هایی که به او می رسد در حال شکل دادن به معناها در ذهن او هستند؟

 

 

ناصر باهنر یکی از محققان در حوزه برنامه سازی برای کودکان، در پاسخ به همین پرسش که تفاوت مخاطب کودک با بزرگسال با توجه به رویکرد نظریه دیوید برلو، در چیست؟ پاسخ داد؛ این که گفته می شود معنا در ذهن مخاطب وجود دارد یک چیز عام است که هم برای مخاطب بزرگسال و هم مخاطب کودک صادق است. اما نوع معانی و حجم معنی در این دو نوع مخاطب تفاوت می کند . ممکن است یک کودک، معانی که دارد به لحاظ کمی مثلا 30 درصد یک بزرگسال باشد. ولی به هر حال کودک هم یک معانی همراه خود دارد. جریان شناخت گرایی در روان شناسی بر همین امر استوار است. معتقدند؛ برای شناخت انسان ها ( مخاطبان ) در حوزه  دانش روانشناسی باید به سراغ چیز هایی رفت که آن ها درک می کنند یا درک کردند. یعنی شناختی که آن ها از پدیده ها و مفاهیم اطراف خود دارند. بنابراین ” معنا در ذهن وجود دارد ” در هر دو مخاطب صادق است. این در واقع یک مکتب است. مثلا در مورد مفهوم خدا؛ مفهوم خدا برای خردسال که فقط با خانواده و اطرافیان خود سر و کار دارد و حداکثر با مهدکودک، همان مفهوم پدر است. همان انسانی است که جنسش جنس مذکر است. می خورد، می آشامد و می خوابد. پس کودک هم یک مفهومی از خدا در ذهن خود دارد. اما بر اساس آن چیزی که در پیرامونش اتفاق می افتد. وقتی جلوتر بیاییم در دوره ابتدایی، مفهوم خدا تغییر پیدا می کند. بعضی بچه ها در این مقطع سنی می گویند خدا مثل نور است، مثل روح است. چون با مفهوم روح آشنا شدند یا حداقل چیزهایی در مورد آن شنیده اند. با نور و ویژگی ها و مختصاتش که فوق العاده است، آشنا شده اند. پس خدا را با معانی ذهنی خودشان که فرا انسانی است مقایسه می کنند. در این جا مفهوم خدا که کاملا انسانی و محدود است تبدیل می شود به مفهومی فرا انسانی. ولی هم چنان غیرمجرد است. در دوره ی نوجوانی و مقطع دبیرستان، دیگر فرد با توجه به قوتی که به لحاظ عقلانی پیدا کرده است، مفاهیم مجرد یا معانی مجرد را برای خدا به کار می گیرد. پس نوع معانی در مورد یک موضوع ( خدا ) متفاوت می شود. به همین ترتیب در مورد سایر موضوعات نیز این اتفاق می افتد.

 

 

در بحث انتقال پیام و معنا، و تفاوت آن بین کودکان و بزرگسالان، احتیاج به یک پژوهش جداگـانه ای ست که از حوصله ی این تحقیق خارج است. ذکــــر این نکته از قول محسنیان راد نیز لازم است که در مورد این مـوضـوع ( مخاطب کودک )، دانشگاه بیرمنگام سال هاست که به امر تحقیق و پژوهش مشغول است. و از این نظر دانش مخاطب شناسی ما، عقب افتاده است. این در حالی است که شناخت مخاطب یکی از عوامل موفقیت در ارتباط برقرار کردن با مخاطب هدف است. در واقع مخاطب شناسی یکی از ابعاد مهم در علوم ارتباطات محسوب می شود که در کشور ما به آن اهمیت لازم داده نمی شود. حتا در ساخت برنامه های کودک و نوجوان، به شرایط سنی مخاطب توجه نمی شود و در پخش برنامه ها نیز زمان بندی درستی برای گروه های مختلف سنی دیده نمی شود.

 

 

در تحقیق حاضر با توجه به داده ها و اطلاعات به دست آمده، جای خالی اسطوره ها در محصولات فرهنگی مهر تایید خورده است. و مشکل اصلی به دو بخش مدیریت و هنرمند در حوزه کودک برمی گردد. به علت عدم تامین مالی و زمانی برای هنرمند و عدم برنامه ریزی مهندسی شده، باعث شده است که در بخش اسطوره های نوشتاری و به خصوص اسطوره های تصویری ما دچار ضعف بسیاری باشیم. هم چنین عدم خلاقیت و ابداع در هنرمند، پویایی در این حوزه را از بین برده است.

 

 

در فصل دوم این پژوهش ( مبانی نظری تحقیق ) در خصوص معنا و اسطوره ی مورد نظر توضیحات بیش تری ارائه گردیده است که به روشن شدن مساله کمک بیش تری خواهد نمود.

 

 

  2-1 طرح مساله

 

 

با توجه به اهمیت الگوها در شکل گیری شخصیت و حیات فردی و اجتماعی کودک، می توان الگوها را به شکل مستقیم و غیر مستقیم، مربی کودکان دانست .فقدان الگوهای برخاسته از هویت ملی و مذهبی جامعه، منجر به بیگانه شدن کودکان شده، کودکانی که نسل جوان و آینده را ساخته و میراث دار فرهنگ آن جامعه محسوب می شوند. صالحی امیری در کتاب دیپلماسی فرهنگی می نویسد؛ هویت اصلی هر جامعه، فرهنگ آن جامعه است و بدون شناخت فرهنگ، ماهیت جوامع مختلف قابل دسترسی نخواهد بود ( صالحی امیری،15:1389 ). فرهنگ هویت دهنده است و در واقع رکن اساسی شخصیت و هویت انسانی ملت ها در فرهنگ و میراث تاریخی آن ها نهفته است ( همان:19 ). ناصر باهنر معتقد است، مفهوم هویت فرهنگی تا حد زیادی با میراث فرهنگی، آن چه که از گذشتگان به ارث رسیده است، ارتباط دارد ( باهنر،16:85 ). روح الامینی در کتاب خود زمینه فرهنگ شناسی می نویسد؛ افسانه ها، داستان ها، قصه ها، قهرمانان و اسطوره های هر قوم و ملتی، در ساخت و شناخت فرهنگ جامعه، از اهمیت بسیاری برخوردار هستند ( روح الامینی، 76:1388 ).

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

پروژه دانشگاهی

 

می دانیم فرهنگ ساخته اندیشه بشر، نسل به نسل منتقل می شود و هویت فرهنگی افراد جامعه را می سازد. این سینه به سینه شدن از راه زبان، خط، نقش و نگار، اسباب و ابزار و به ویژه در عصر جدید از طریق رسانه های جمعی صورت می گیرد. از دریچه ی نگاه جلال ستاری « فرهنگ به مثابه میراث، رودخــانه طویلی است که به دریاچه ی نسلی معین از افراد انسان می ریزد و به آنان، ارزش های اخلاقی و زیباشناختی و مرام ها و مسلک ها و تاریخ و نشانه ها و رمزها را منتقل می کند » ( ستاری،97:1385 ). ادوارد تیلر نخستین مردم شناسی که تعریف دقیقی از فرهنگ ارائه می دهد و در واقع مبدع مفهوم علمی فرهنگ است، می نویسد: ” فرهنگ یا تمدن مجموعه ای پیچیده از معرفت، عقاید، هنر، اخلاقیات، قوانین، آداب و همه ی قابلیت ها و عادات دیگری است که انسان چون عضوی از جامعه آن ها را می آموزد ” ( بلوکباشی،31:1388 ). فرانتس بواس از دیگر انسان شناسان معتقد است؛ هر فرهنگ معرف کلیتی خاص و منحصر به فرد است ( پهلوان،55:1378 ). وی در یکی از تحقیقات میدانی خود دریافت سازمان اجتماعی بیش تر از فرهنگ تاثیر می پذیرد تا از محیط طبیعی ( همان:52 ).

 

 

فرهنگ به عنوان وجدان و خودآگاهی جوامع انسانی است که اگر در انتقال آن خللی ایجاد شود باید در انتظار مرگ فرهنگی بوده که دستاورد آن از خود بیگانگی است. ستاری، ارتباط فرهنگ و هنر را در جوامع انسانی به مثابه روح ملت می داند که در ادامه توضیح می دهد مراد وی از روح، فکر موجود در تن جوامع انسانی است (ستاری،103:1385 ). به همین دلیل اشاره می کند به این سخن رنه ماهو دبیـر فقید و اسبق یونسکو، که او فرهنگ را ” بهبود کیفیت زندگی ” افراد جامعه تعریف می کند ( همان ). در حقیقت فرهنگ دارای سه کارکرد عمده است؛ به صورت یک اسم مستقل و انتزاعی، فراگرد عام رشد فکری، معنوی و زیبایی شناسانه را می نمایاند. در کاربرد عام و خاص، معرف روش زندگی معینی است. و در کارکرد سوم توصیف آثار و تجربیات فکری است. و  به خصوص فعالیت های هنری را هدف می گیرد ( پهلوان،6:1378 ).

 

 

یکی از راه های انتقال فرهنگ، نمادسازی، اسطوره سازی و قهرمان پروری است. این الگوبرداری از بدو تولد انسان آغاز و تا آخرین ساعات عمر وی ادامه خواهد داشت و چون دوران کودکی، دوران حساس شکل گیری اصول بنیادی شخصیت اجتماعی است، گرایش به این الگوها و اسطوره ها بیش تر به چشم می خورد. شاید در این جا با مثالی ملموس موضوع روشن تر شود.  مثلا رنگ لباسی که سوپرمن  یکی از شخصیت های اسطوره ای برای کودکان، بر تن دارد شنل قرمزی است که نشان از ” خون اصیل ” و لباس بدن چسب آبی نشان از ” امیدی ” دارد که او برای انسانیت به ارمغان می آورد و ترکیب این دو رنگ که رنگ های پرچم کشور امریکاست نشان دهنده ی وطن پرستی آن ها می باشد ( دانسی،77:1388 ) . گفته می شود رابطه ی بین اسطوره، هنر و ادبیات بسیار پیچیده و درهم تنیده شده است. به طوری که هر یک در سرشت همدیگر تاثیر بسیاری داشته اند. بسیاری از اسطوره های مدرن چون فاست، دون ژوان و دون کیشوت در بستر ادبیات و هنر آفریده شده اند. و در واقع فضای تکاملی اسطوره، هنر و ادبیات است. از طرفی روایت های اسطوره ای مهم ترین و تاثیرگذارترین آثار در فرهنگ و تمدن است. شاهنامه، گرشاسپ نامه، خمسه، منطق الطیر، مهابهاراتا، رامایانا، ایلیاد و اودیسه و … خاستگاه های شاهکارهای کلامی، نمایشی، تجسمی و موسیقایی در فرهنگ های مختلف هستند ( پژوهشنامه فرهنگستان هنر،41:1388 ) و نیز ارتباط دهنده ی نسل امروز با نیاکان خود است. در واقع می توان گفت اسطوره ها نقطه ی اتصال ما با گذشتگان هستند و با کدگذاری ویژه ی خود به انتقال معنا، از انسان دیروز به مخاطب امروز می پردازد.

 

 

هر جا که در این تحقیق بحث از محصولات غیربومی می شود، بحث بر سر ارزش گذاری خوب و بد نیست. موضوع این است که آن ها بر اساس نمادهای فرهنگی خود می سازند و انتظاری که هر جامعه ای از سازندگان خود دارد. ولی ما هنوز نتوانسته ایم به این مرحله برسیم که در ساختن از نمادهای فرهنگی خود بهره ببریم که علاوه بر پذیرش کودکان ایرانی، کودکان سراسر جهان آن را بپذیرند و از آن لذت ببرند.

 

 

البته باید خاطر نشان ساخت، کارکرد فرهنگ و اسطوره متفاوت است. فرهنگ، عرصه گفت و گو است در حالی که اسطـوره حکم می کند ( ستاری،7:1389 ). به همین جهت ایدئولوژی و اسطوره به هم شباهت دارند. و نیز رولان بارت این دو را یکی می گیــرد. وی مدعی بود، نشانه توارود ذهنی یا ضمنی[2]، باید با عملکرد ایدئولوژی ( همان اسطوره ) هم ردیف قرار داده شود ( نرسیسیانس،1391 : 78-77 ).

 

 

به دلیل پایداری و اثر بخشی بلند مدت برنامه های فرهنگی، می توان گفت امروزه پیــروزی با فرهنگی است که بـــرای ترویج الگوهای کهن و غنی خود، سرمایه گذاری بیش تـــری کند تا بدان جا که حتا اسطوره ها و الگوهای خود را جهانی سازد. اگر سرمایه گذاری فرهنگی صورت نگیرد یا در حد معقول و مورد نیاز نباشد نباید از جوان –  کودک دیروز –  توقع رفتاری مطابق با ارزش ها و هنجارهای فرهنگ خودی داشت؛ زیرا ” سبک زندگی ” خود را به طور ناخودآگاه از فرهنگی دیگر الگوبرداری کرده است.

 

 

در این پژوهش قصد بر آن بود که ضرورت های مطرح کردن و ترویج رسانه ای الگوهای بومی برای کودکان ایرانی، همچنین راه های انجام دادن این کار از نگاه صاحب نظران و ارتباط گران حوزه رسانه ها، به ویژه افرادی که در حوزه کودک فعالیت دارند، مورد بررسی قرار گیرد. زیرا هنرمند، هم چون دانشمند و روشنفکر از عناصر تاثیرگذار در جامعه است و خاستگاه اجتماعی خاص خود را دارد ( ستاری،104:1385 ) . به عبارتی اسطوره نقطه ی مرکزی مثلثی است که یک ضلع آن ارتباط است. ادبیات و هنر البته ضلع های دیگر آن محسوب می شوند که بیش تر مورد توجه قرار دارند. ولی گردآورنده معتقد است؛ اسطوره ها در عصر ارتباطات نوعی حلقه ی پیوند دهنده از گذشته به امروز هستند که بدون این حلقه، شناخت از خود حاصل نخواهد شد. اسطوره ها به نوعی کانال ارتباطی ( رسانه ای ) سنتی برای انتقال پیام و معنای بشر دیروز به انسان امروز است.

 

 

هم چنین هنر در فضای دموکراسی فرهنگی بارور شـده و به شکوفه می نشیند. این فضــا، برای هــر کس امکان ” بخت آزمایی ” است تا هر چه در چنته دارد عرضه کند و زمانه بهترین داور است که پا بر کرسی قضاوت می گذارد. هر آن چه که در اذهان نشسته است مهر ماندگاری می خورد و هر آن چه که لیاقت مصرف روزانه یافته، از یادها پاک می شود ( همان: 113-112 ). این امر زمانی اهمیت بیش تری می یابد که دقت داشته باشیم با گسترش نظام آموزشی و رسانه های جمعی و به خصوص پدیده ی جدید قرن، رسانه های فرامدرن و فرا ارتباطی، دگرگونی هایی در این عرصه به وجود آورده اند که رویکردی نو را می طلبد.

 

 

اسطــوره های ایرانی، گنجینه ی ارزشمندی برای شناخت زندگی اجتماعی و فـرهنگی ما محسوب می شوند. آن ها شامل افسانه های شفاهی که سینه به سینه در قصــه ها، مـانـدگـار شــدنــد یا داستان های مکتوب باقی مانده از دوران قبـل از ورود اسـلام هـسـتـنـد؛ کتـاب هایی چـــون بنــدهشن، زنــد، هــومن ســن، درخـت آسـوریک و … ( روح الامینی،1388 :80-79 ). در واقع مجموع آن ها، فرهنگ یک اجتماع انسانی است که فرهنگ نیز خود شناسنامه ی آن جامعه محسوب می گردد.

 

 

در این پژوهش، منظور از کودک ایرانی، کودکـــی است که مشخصه های یک ایرانـــی را دارد و ایرانــی شامل ویژگی هایی است که از گذشته ی تاریخی کشور ایران، به فرد ارث داده شده است. تاریخی که با فراز و نشیب های بسیار، سرانجام یک سری ویژگی های خاص را در خــود پرورانیده و کودک ایرانی معاصر را وام دار آن ها ساخته است.

 

 

[1] . Sing در لغت به معنی نشان، علامت و نماد است و ریشه در ادبیات نشانه شناختی یونان باستان دارد.

شناسایی ویژگی های گل ومرغ درحوزه نگارگری اسلامی

 

 

 

1-2-روش تحقیق،جامعه آماری

 

 

این تحقیق یک تحقیق به روش توصیفی است.جامعه آماری شامل کلیه محتویات مرتبط باموضوع میباشد،که ازمنابع مکتوب ومقالات موجوددرکتابخانه هاوسایت های موجوداستفاده شده است.درقسمت هایی به صورت جمع آوری تمامی تصاویرازاستادکاران وبررسی نوع کارهریک به صورت میدانی صورت گرفته است.

 

 

 

 

 

 

 

 

1-3- اهداف تحقیق

 

 

١-شناخت وآشنایی باگونه های مختلف گل ومرغ درهردوره مورد بررسی است.

 

 

۲-روش خاص هرمجموعه ازنگاره های گل ومرغ شناسایی خواهدشد.

 

 

٣-چگونگی رنگ بندی درگونه های مختلف گل ومرغ بررسی می شود.

 

 

٤-انواع تزیینات گل ومرغ دروسایل کاربردی  مدنظراست.

 

 

٥-بررسی گل ومرغ های معاصروهمچنین کاربرد آن درحال حاضرتحقیق می شود.

 

 

٦-کمک به فرهنگ گل ومرغ وارتباط باادبیات غنی ایرانی مورد نظراست.

 

 

 

 

 

1-4- سوالات تحقیق

 

 

 

 

 

سوالات مطرح شده دررساله حاضربه این شرح است:

دانلود مقالات

 

 

 

١-ویژکی های هرمجموعه ازگل ومرغ، دردوره های مختلف چیست؟

 

 

۲-آیانگاره های گل ومرغ رامیتوان به گونه های مختلف تقسیم کرد؟

 

 

 

 

 

1-5- فرضیات تحقیق

 

 

 

 

 

فرضیات مطرح شده دررساله به این شرح است:

 

 

١-به نظرمی رسدنقاشی گل ومرغ دارای تنوع وگونه های مختلفی دردوره های مختلف بوده است.

 

 

۲-ممکن است بتوان درنمونه کارهای اساتیدمختلف شیوه های متنوع ومختلفی رایافت کرد.

 

 

٣-به نظرمیرسد گل ومرغ کاران حاضرتحولی رانسبت به اساتیدگذشته درکارهای خودایجادکرده اند.

 

 

شعبات نگارگری

 

 

 

 

 

2-1-1نگار گری

 

 

تصورعمومیازهنرنگارگری اغلب تصویرگری مضامین حماسی،اخلاقی وعرفانی است که به صورت نگاره هایی درنسخه های داستانی همچون شاهنامه فردوسی،خمسه نظامی وسایرکتب کارشده است وامروزه نیزبه صورت تابلوهای نقاشی بامضامین متنوع انجام می شود.اما این هنردرمعنای عام خودمجموعه ای ازهنرها رادربرمی گیردکه هریک از آنها دارای ویژگی خاصی است که هم استقلال هنری منحصربفرددارندوعملکردهای گوناگونی ازآنهادیده شده است وهم اینکه دریک مجموعه بزرگ،حوزه ی نگارگری اسلامی ایران راشکل می دهند.

 

 

دریک اثرنگارگری معمولاانواع این هنرهابه صورت ترکیبی مشاهده می شودوهریک تکمیل کننده ی جزء دیگرمحسوب می شوند.درمسیرتاریخ نگارگری هریک ازاین هنرهاکه شامل تذهیب،تشعیر،گل ومرغ وطراحی فرش می باشد،به صورت مستقل نیزانجام شده ودارای ارزش خاصی گردیده تاجایی که هنرمندانی راباهمان تخصص هاهمچون مذهب،نگارگر،گل ومرغ ساز،طراح فرش وامثال آن نامگذاری کرده اند.دراین بخش به معرفی اجمالی هریک ازآنهاپرداخته می شود.

 

 

 

 

 

2-1-2-تذهیب

آینده‌نگاری تحولات رسانه دینی در افق 1404 جمهوری اسلامی ایران

دعوت و هدایت، از زمان آدم ابوالبشر آغاز شده است تا بعثت حضرت محمد (ص) هزاران پیام‌آور در عرصه‌ی ارشاد و هدایت، گام برداشته‌اند «و لقد بعثنا فی کل امة رسولاً ان اعبدوا اللّه واجتنبوا الطّاغوت؛ ما در میان هر امتی پیامبری فرستادیم، با این هدف که خدا را پرستش کنند و از طاغوت، اجتناب نمایند.»

 

قرآن کریم و روایات ائمه‌ی معصومین (ع) ده‌ها شیوه‌ی تبلیغی از انبیا و پیامبران ذکر می‌کند. آنان علاوه بر دعوت مشترک به توحید، معاد و اصول اخلاقی، بر جنبه‌های خاص نیز تکیه داشته‌اند. پس از رحلت پیامبر گرامی اسلام نیز، «تبلیغ» به‌ویژه در شکل «خطابه» و «منبر» یکی از ابزارهای اصلی انتقال معارف اسلامی بود، خطبه‌های ارزشمند امام علی (ع)، سخنان گهربار ائمه‌ی معصومین در مناسبت‌های مختلف و تشکیل جلسات علمی و موعظه، مبیّن این اهتمام است. این نکته نیز قابل‌ذکر است که پس از واقعه‌ی کربلا به توصیه‌ی امامان (ع) موضوع عزاداری حضرت سیدالشهدا (ع) نیز به تبلیغ شیعه، جهت خاص داد؛ حوزه‌ی شناخت و عمل با حوزه‌ی عاطفه درهم‌آمیخته شد.

 

«تبلیغ» و «خطابه» در طول تاریخ تا امروز، دستخوش تحولات فراوان بوده است؛ امّا اساس و بنای آن، به‌ویژه در قالب «منبر»، اصالت خود را حفظ نموده و در فراز و نشیب‌های مختلف تاریخ، مورداستفاده قرارگرفته است. فرآیند «تبلیغ» دربردارنده‌ی عناصر مبلّغ، مخاطب (جامعه‌ی تبلیغی)، موضوع، شیوه، ابزار، هدف، زمان و مکان است. ازآنجاکه عنصر اصلی تبلیغ دینی از قدیم‌الایام «منبر» بوده، لذا به‌عنوان یک رسانه عمومی‌شناخته‌شده است.

 

ارتباط دین و رسانه با توجه به تنوع پیام‏ها و آموزه‏های دین و متقابلاً تنوع رسانه‏ها و ظرفیت‏های متفاوت آن‌ها، متفاوت خواهد بود. رسانه‏های گوناگون نوشتاری، گفتاری، صوتی و تصویری هر یك به‌تناسب ظرفیت‏ها و محدودیت‏های ذاتی، راهبردهای فرهنگی، سیاست‏های برنامه‏سازی، نوع و قالب برنامه، میزان تقاضا، نقش‏ها، كاركردها، اهداف و انتظارات، نسبت‏های متفاوتی با دین دارند. علاوه بر اینكه اقتضائات و ظرفیت‏های زمینه‏ای و بافت فرهنگی ـ اجتماعی محل فعالیت رسانه، ویژگی مخاطبان، سطح و نوع تقاضا، امكانات بهره‏وری از توان‌های بالفعل و بالقوّه رسانه، درجه و توان حرفه‏ای گردانندگان رسانه، مدیریت رسانه، امكانات جانبی فعالیت‏های رسانه‏ای و… نیز در این نسبت سنجی مؤثر خواهند بود. پیام‌های دینی نیز فی‏نفسه تنوع درخور توجهی دارند. گاه این تنوع در مقام ابلاغ و ارائه، پیچیدگی بیشتری می‏یابد.

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

پروژه دانشگاهی

 

برای بررسی آینده رسانه «منبر» نیم‌قرن اخیر در نظر گرفته شد که با فرآیند پژوهی نسبت به آینده‌نگاری منبر اقدام شود، ازاین‌رو خطیب شهیر مرحوم حجت‌الاسلام محمدتقی فلسفی و حجت‌الاسلام شیخ احمد کافی موردمطالعه قرار می‌گیرد و سپس حجت‌الاسلام شیخ حسین انصاریان و حجت‌الاسلام علیرضا پناهیان موردمطالعه می‌باشند. خصوصیت هر چهار نفر این است که مورد اقبال عمومی قرارگرفته‌اند و جریان ساز بوده‌اند. لذا این تحقیق با فرآیند پژوهی تاریخی منبر این چهار نفر نسبت به آینده‌نگاری تحولات رسانه دینی منبر در افق 1404 جمهوری اسلامی ایران اقدام خواهد نمود.

 

 

 

1.2.        اهداف تحقیق

 

آینده‌نگاری تحولات رسانه دینی نه معطوف به تفسیر متن است و نه صرفاً تحلیل توصیفی متن را مدنظر دارد، بلکه بخشی از روش کار را تشکیل می‌دهد که دارای عملکرد پیش‌بینی است؛ زیرا درک درست از تحولات و تغییرات علمی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و بین‌المللی و تجزیه‌وتحلیل پدیده‌ها بسیار سخت و مشکل است؛ بنابراین فرآیندها، الگوهای تغییر در چیزهای پراهمیت از دید مشاهده‌گر هستند که در طول زمان به وقوع می‌پیوندند و اولین گام در آینده‌پژوهی، کشف فرآیندهایی است که هم‌اکنون در جریان هستند. این روش در حقیقت پیش‌بینی آینده از روی قرائن و شواهد تاریخی است که تغییرات یک داده در گذشته نشان می‌دهد. تجزیه‌وتحلیل فرآیندها به‌ویژه برای سنجش کارایی سیاست‌گذاری‌ها و نمایان ساختن مشکلات در حال ایجاد، مفید هست.

 

ازاین‌رو «شناسایی رویدادهایی که علیرغم احتمال ناچیز وقوع، اثر بسیار شدیدی باقی می‌گذارند» و «رصد منابع اطلاعاتی» در این روش می‌تواند به‌عنوان مبنایی برای تدوین سناریوها، نقشه راه یا چشم‌انداز استفاده کرد.

 

لذا اهداف اصلی این تحقیق عبارت است از:

بازشناخت رفتاری دستگاه اموی در چارچوب مولفه های عملیات روانی

با پیشرفت وسایل ارتباط جمعی و گسترش روابط بین‌الملل، تأثیر تبلیغات و عملیات روانی بر فرهنگها و نگرش‌های اجتماعی كاملا ملموس بوده و به عنوان حربه‌ای برای تغییر افكار عمومی مورد استفاده قرار گرفته است. اما افکار عمومی پدیده ای نو ظهور نیست بلکه در دوران مختلف تاریخی و در شناخت جوامع بشری مولفه ای تاثیر گذار بوده است. تبلیغ و استفاده راهبردی از آن برای دستیابی به اهداف خود و منزوی كردن دشمن ریشه در ابتدایی ترین اجتماعات دارد، اجتماعاتی که هم گام با تاریخ بشری متحول شده اند و دنیای پیچیده تکنولوژی و دهکده کوچک جهانی ارتباطات را رقم زدند، اما در این میان نباید و نمی توان مبانی و ریشه های واقعیات اجتماعی را نادیده گرفت از این رو همواره بر تاریخ و مطالعه آن تاکید شده است و از این روست که همواره تاریخ یکی از مولفه های هویتی جوامع و انسانها بوده است، بر این اساس پایه های تمدنی فرهنگهای گوناگون سهم وسیعی در واقعیات امروزین آنها دارد و بخش عظیمی از موفقیت امروز جوامع پیشرفته را علت است، البته همه ما می دانیم که سقوط و صعود نسل ها نه تنها و صرفاً به این علت بلکه به دلایل گوناگونی رقم می خورده و می خورد، اما تلاش و جهد جوامع نیز عنصری غیرقابل انکار است، در کشورهای جهان سوم بسیارند کشورهایی که با پیشینه تمدنی قدرتمند دچار مشکلات فراوان داخلی و خارجی اند و در رکود و فقر بسر می برند. با دیدن چنین واقعیاتی به سهولت می توان درک کرد که عامل بسیاری از واپس زدگی ها و عقب ماندگی ها درکنار بسیاری از شدائدی که بر آن ملت ها گذشته است، عدم رجعت به اصول تمدنی و داشته های تاریخی و تولید علم بومی بوده است، مسئله علوم انسانی غربی و شرقی که امروزه بسیاری از کشورها و خصوصاً کشورهای جهان اسلام با آن رو به رویند، آنچنان که بسیاری از بزرگان جهان اسلام برآن تکیه دارند، مسئله ای ریشه ای  است که در دانشگاه ها و حوزه های علمیه و مراکز علمی باید پیگری شود.

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

بدین ترتیب با درک شرایط پیشرو و افزایش تمامیت خواهی دشمن و شرایط ناهمواری که دشمنان با آن مواجه اند، برای مقابله و مبارزه با جنگ نرم دشمن که گستره وسیعی از مردم جامعه و افکار عمومی را شامل می شود و به منظور تولید الگوهای بومی دفاعی کشور نیاز به توجه و بازشناخت بن مایه های اصلی تمدنی جامعه باتوجه به علوم و سرمایه بشری بیش از پیش اهمیت دارد. اما تاریخ پر فراز و نشیب صدر اسلام به مثابه چراغی روشن همواره در کور راه های زمان راهگشای جامعه اسلامی مان بوده است، تاریخی که داشته ها، خواسته ها و آرمانهایمان را رقم زده است و بناست تا الگویی برای مسیر آینده مان باشد.

 

 

با توجه و تورقی در تاریخ اسلام می توان دریافت که یکی از بزرگترین و یا به تعبیر نگارنده بزرگترین تهدید برای جهان اسلام بنی امیه بوده اند، بنی امیه نه یک قوم و قبیله بلکه جریانی فکری منحرفی بود که در برابر اسلام ناب ایستاد، بنی امیه در طول سالیان حکومت خود بر بخش هایی از جهان اسلام چنان دشمنی و عداوتی در برابر حق از خود نشان داد که کمتر می توان نمونه ای برای آن یافت، از این رو اهمیت این دوران قابل درک می باشد.

 

 

یکی از ضربات دستگاه حکومت بنی امیه، ایجاد انحراف های مبنایی و شکاف های عمیق در جامعه مسلمین بود، انحرافی که با لعن امیر المومنین (ع) بر منابر اموی آغاز شد و تا امروز ادامه دارد، از این منظر اصلی ترین کارکرد عملیات روانی[4] دشمن ایجاد شکاف و انحراف در جامعه اسلامی بوده و هست، انحرافی که همواره با وارد آوردن لطمات شناختی بخشی از جامعه مسلمین را در راستای اهداف دشمنان از آن جدا کرده است.

 

 

براین اساس و بنا بر خلاء احساس شده در این حوزه و با همکاری اساتید و دوستان صاحب نظر در این مسیر قدم گذاردیم و امید است، نتایج آتی ضمن ارائه تصویری روشن از تاریخ با نگاهی نو اندیشانه به ترسیم رویکردی علمی در مسئولین و دست اندرکاران در این حوزه، سهم کوچکی از این جمع در اعتلای پرچم مقدس کشورمان باشد.

 

 

 

 

 

2-طرح مسئله و تعریف آن

 

 

انسان ها همواره برای تحت تأثیر قراردادن دیگران به شیوه‌ها و ترفندهایی متوسل ‌شده‌اند، این کنش ها از ارتباط چهره به چهره دو فرد در اجتماعات كوچك و بزرگ تا دهکده جهانی امروز ادامه داشته و با گسترش ارتباطات و ابزار های ارتباطی وسعت بیشتری یافته و وارد ابعاد پیچیده تری شده است، این پیچیدگی منجر به تولید مفهومی چون عملیات روانی با رنگ و بویی مدرن شده، در تعریفی مختصر می توان عملیات روانی را «استفاده دقیق و طراحی شده از تبلیغات و سایر امكانات به منظور تأثیرگذاری بر افكار، احساسات، تمایلات و رفتار گروههای دوست، دشمن و بیطرف، برای دستیابی به اهداف» دانست. (حسینی،1383: 12)، آنچه در تعریف قابل توجه است استفاده از تبلیغات[5] و سایر امکانات است که در واقع عملیات روانی را به تبلیغات محدود نمی داند، هرچند واژه عملیات روانی مفهومی مدرن است اما این معنا را می توان در طول تاریخ و انواع فعالیت ها و اقدامات بشری مشاهده کرد که از مهمترین آنها در زمان های خاص همچون بحران

دانلود مقالات

 ها، جنگ ها، نزاع‌های محلی بصورت مختلف و گوناگون بوده است، حال آنکه در طول زمان ارتباطات به مثابه ابزاری در منطق عملیات روانی بر شیوه های آن موثر بوده و پیشرفت تکنولوژی ابزارهای جدیدی را خلق کرده و تا حدودی شیوه های جدیدی را موجب شده و تحولاتی را در تکنیک های عملیات روانی بوجود آورده است، اما باید گفت آنچه قابل تأكید است این است كه انسانها پدیده تأثیرگذاری روانی و استفاده از آن در جنگ و صلح و سیاست را به تازگی كشف نكرده اند، بلكه فقط نظریات آن در قرن اخیر تکامل و توسعه یافته و در واقع كمتر برهه‌ای از تاریخ حیات اجتماعی و سیاسی بشر را می‌توان یافت كه فارغ از این عناصر باشد، با ظهور اسلام تحولی جدید در تبلیغ به وجود آمد .یکی از نویسندگان عرب در این باره می نویسد:

 

 

«با ظهور اسلام تبلیغ وارد مرحله جدیدی شد، بدین گونه که تبلیغات علنی با تبلیغات سری آمیخته گشت و از حالت خودسری و نوسان به صنعت منظم تخصصی در آمد و از انحصار برخی افراد مثل حکام یا قشرهای قدرتمند مثل سیاست مداران و تجار خارج شد و به کلیه افراد شایسته در هر زمان و مکان ارتقاء یافت و از سلطه مطلق یا هرج و مرج مطلق به آزادی اندیشه و آزادی انسانیت راه گشود…»(کاوش،1383: 1)

 

 

تاریخ پر فراز و نشیب اسلام و به طور خاص برهه زمامداری بنی امیه بر بخشی از سرزمینهای اسلامی برهه ایست، که دستگاه اموی با تلاش روانی و نظامی خود بر مردم زمینه سکوت و همراهی آنها را بر حفظ حکومت خود و شهادت سیدالشهدا(ع) فراهم کرد. امیر المومنین علی (ع)حضور بنی امیه را هولناک ترین فتنه ها معرفی می کند:

 

 

«آگاه باشید! همانا ترسناک ترین فتنه ها در نظر من فتنه ی بنی امیه بر شما است. فتنه ای کور و ظلمانی که سلطه اش همه جا را فراگرفته و بلای آن دامن گیر نیکوکاران است، هرکس آن فتنه ها را نشناسد نگرانی و سختی آن دامن گیرش گردد و هرکس که فتنه ها را بشناسد حادثه ای برای او رخ نخواهد داد، به خدا سوگند بنی امیه بعد از من برای شما زمامداران بدی خواهند بود و آنان چونان شتر سرکشی که دست به زمین می کوبد و لگد زند و با دندان گاز گیرد و از دوشیدن شیر امتناع ورزد…» (کاوش،1383: 1)

 

 

به نوعی می توان گفت، فتنه یعنی جو حاکم بر اجتماع تحت سلطه بنی امیه که جای پای منحوسی از شیطان است، بنی امیه همیشه رقیب و مخالف سرسخت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم ) بود و تا فتح مكه و یأس كامل مشركین ، در حال جنگ با اسلام و قرآن بوده و در جنگ بدر، احد و احزاب ، نه تنها پرچم كفر به دوش ابوسفیان و معاویه قرار داشت ، بلكه در بعضی از این جنگ ها، هند همسر ابوسفیان نیز به عنوان تقویت روحی و حمایت معنوی از سپاهیان شرك ، به همراه آنان در میدان جنگ حضور می یافت.

 

 

ولی پس از پیروزی اسلام در جزیرة العرب  كه برای آنان تظاهر به شرك و جنگ علنی وجود نداشت.   این كفر به نفاق مبدل گردید و ظاهرا اسلام را پذیرفتند، اما در باطن امر و در عمل ، همان دشمنی و كینه گذشته اسلام و قرآن را تعقیب نمودند و آن گاه كه معاویه به قدرت رسید، در كنار این نفاق ، ظلم و ستم بر مسلمانان واقعی را به حد اعلی رسانیده و پیروان امیرمؤ منان (علیه السلام ) را به زنجیر كشید و فرزند او یزید فاسق و دیگر خاندان بنی امیه نیز رهرو وی بودند.

 

 

امام حسین( علیه السلام) در خطبه های مختلفی به معرفی بنی امیه پرداخته اند  حضرت، بنی امیه را پیروان شیطان معرفی می نمایند و می فرماید:

 

 

«ان هولاء قد لزموا طاعة الشیطان ، و تركوا طاعة الرحمان ، و اظهروا الفساد، و عطلو الحدود، و استاثروا بالفی ء و احلوا حرام الله و حرموا حلاله. . .

 

 

و اینان (بنی امیه) اطاعت خدا را ترك و اطاعت شیطان را بر خود فرض نموده اند.  فساد را ترویج و حدود و قوانین الهی را تعطیل كرده اند.  بیت المال را بر خود اختصاص داده اند. حرام خدا را حلال و حلال او را حرام كرده اند».(کاوش،1383: 2)

 

 

این جملات ، در خصوص بنی امیه فرازهایی از سخنرانی حسین بن علی (علیه السلام) است كه در منزل بیضه خطاب به یاران خود و سپاهیان حر بن یزید ریاحی فرمود. باز حضرت در سخنانی دیگر می فرماید:

 

 

«كانی باوصالی تقطعها عسلان الفوات بین النواویس و كربلا فیملان منی اكراشا جوفا و اجریه سغب

 

 

گویا می بینم كه درندگان بیابانها (پیروان بنی امیه ) در سرزمینی در میان نواویس و كربلا، اعضای بدن مرا قطعه قطعه و شكمهای گرسنه خود را سیر و انبانهای خود را پر می كنند».(کاوش،1383: 5)

 

 

امام علیه السلام این جمله را در ضمن خطبه ای در شب هشتم ذیحجه سال شصت در مكه ایراد فرمود و صبح همان روز به سوی عراق حركت نمود.

 

 

«و ایم الله ! لو كنت فی ثقب جحر هامة من هذه الهوام لا ستخر جونی حتی یقضوا فی حاجتهم…

 

 

بخدا سوگند! اگر در آشیانه پرنده ای هم باشم ، بنی امیه مرا بیرون خواهند كشید تا با كشتن من به خواسته خود نایل گردند». (کاوش،1383: 5)

 

 

حسین بن علی (علیه السلام) این جمله را در پاسخ عبدالله بن زبیر در مكه فرمود كه او در باطن به خارج شدن آن حضرت از مكه راضی و خوشحال بود، ولی در ظاهر امر، پیشنهاد اقامت در مكه و گاهی وعده كمك و مساعدت هم می داد.

 

 

نقش امویان در تکوین و ایجاد این تحولات در شام که از زمان شیخین آغاز می شود قابل بررسی جدی است.امویان که ابتدا به صورت فاتحان مسلمان و سپس به عنوان کارگزاران حکومت مرکزی به این سرزمین وارد شدند و بعد از آن داعیه ی خلافت اسلامی را مطرح کردند و بالاخره در جریان صلح امام حسن مجتبی (علیه السلام) رسما به عنوان خلیفه به حکومت پرداختند و سیاست های تبلیغی ویژه ای را اعمال کردند که موثرترین عامل در موضع گیری های مردم شام در قبال وقایع و حوادث سایر سرزمین های اسلامی و جهت گیری مثبت یا منفی آنان در مقابل رویدادهای تاریخی و مردان تاریخ ساز جهان اسلام بودند.

 

 

ساده ترین و متداول ترین این سیاست ها و تبلیغات ضد شیعی و ضد علوی تا آن جا گسترش می یابد که به هنگام نقل خبر شهادت امیر المومنین (علیه السلام) در مسجد این سوال در اذهان عمومی مردم شام مطرح می شود که علی در مسجد چه می کرده؟ مگر او نماز هم می خوانده؟ (کاوش،1383: 2) کاشتن بذر کینه و عداوت خاندان پیامبر در قلوب شامیان که از ابتدا تنها با اسلام اموی آشنایی داشتند و اسلام را تنها از دریچه ای که معاویه و اطرافیانش بر آن ها گشوده بودند می دیدند.

 

 

آنچه گذشت این سوال را به ذهن متبادر می سازد كه آیا رفتار دستگاه اموی در برهه های مختلف تاریخی (از سال 41 هجری قمری تا سال 132 هجری قمری تا فروپاشی دستگاه اموی) را می توان همراه با نوعی عملیات روانی دانست؟ مولفه های این عملیات روانی كدام اند؟ و جایگاه این مولفه ها در عصر حاضر چیست؟

 
مداحی های محرم