* ساکنان محلههای محروم خواهان خیابانهای امنتر هستن ، ولی امکانات جمعی برای کنترل جنایات ناکام مانده است.
* کشاورزان فقیر کشورهای جهان سوم نیازمند برنامههای آبیاری و بازاریابی کارآمدتر هستند، ولی همکاری برای نیل به ابن هدف بسیار سست و شکننده است .
* افزایش گرمای کره زمین زندگی مردم جهان را تهدید میکند ، ولی اقدام مشترک برای پیشگیری از این خطر مشترک شکست خورده است.
همانطور که فلاسفه از هابز[2] به بعد تأکید کردهاند، شکست در همکاری برای کسب منافع متقابل الزاماً نشانه نادانی یا عدم عقلانیت یا حتی شرارت و بدنهادی نیست. کشاورزان داستان هیوم، ابله و دیوانه یا شرور نبودند بلکه در تنگناهایی گرفتار آمده بودند. دانشمندان علوم اجتماعی اخیراً این معضل بنیادین را که در شکلهای مختلف جلوهگر است تحلیل کردهاند، در همه این موقعیتها نیز همچون داستان روستایی هیوم، همکاری همگانی به نفع همه خواهد بود ولی در غیاب اعتماد، مشارکت و ضمانت اجرایی همیاری، همکاری و تعهد متقابل، همه خود را از همکاری کنار میکشند و با رفتار خود انتظارات بدبینانه یکدیگر را تحقق میبخشند. (تاجبخش، 1384، صص 94-93)
در جامعهشناسی و علومسیاسی برای بررسی کمیت و کیفیت هنجارها و روابط اجتماعی از مفهوم سرمایه اجتماعی استفاده میشود. سرمایه اجتماعی، مفهوم نسبتاً جدیدی در علوم اجتماعی است که به طور خلاصه به معنای مجموعهای از قوانین، هنجارها، تعهدات، روابط متقابل و اعتماد نهفته شده در روابط اجتماعی، ساختارهای اجتماعی و سلسله مراتب نهادی جامعه میباشد که اعضای آن را قادر به دستیابی به اهداف جمعی و فردیشان میسازد.
این مفهوم با وجود عمر کوتاه خود(از دهه 1970) توانسته است جایگاه ویژهای در مجامع علمی و در نزد پژوهشگران حوزههای مختلف باز کند و نقش خود را به عنوان یک مفهوم بینرشتهای که خلأ آن پیش از این کاملاً احساس میشد، ایفا کند. سرمایه اجتماعی که مقولهای نسبتاً تازه و ناشناخته در کنشهای اجتماعی محسوب میشود، به طور خلاصه مجموعهای از منابع و ذخایر ارزشمندی است که به صورت ذاتی و نهفته در ذات گروههای نخستین، ثانوی و در سازمانهای اجتماعی جامعه (نهادهای رسمی و غیررسمی) وجود دارد. برخی از ذخایر ارزشمند که گاه از آن به عنوان ارزشهای اجتماعی نیز یاد میشود عبارتند ار: صداقت، حستفاهم، سلامتی نفس، همدردی، دوستی، فداکاری و… .
شواهد موجود در جامعه حاکی از این واقعیت است که در طی یکی دو دهه اخیر، فرسایش شدیدی در سرمایه اجتماعی موجود برای جوانان، هم در درون خانواده و هم در بیرون آن، روی داده است. در خانواده رشد سرمایه انسانی بسیار زیاد شده به طوری که سطح تحصیلات دائماً در حال افزایش است؛ ولی بموازات آن، سرمایه اجتماعی که شاخص برجسته آن حضور بزرگسالان در خانه و میزان گفتگو در مورد موضوعات اجتماعی، فرهنگی، علمی، اقتصادی و سیاسی بین والدین و فرزندان است، کاهش یافته است. در اجتماع، میزان فرسایش و نابودی سرمایه اجتماعی به مراتب بیشتر بوده است؛ به طوری که به نظر می رسد افزایش میزان جرم در جامعه طی سالهای اخیر ناشی از تضعیف مناسبات بین گروهی افراد بوده و مشکلات زیادی را برای جامعه فراهم آورده است. بعلاوه، جامعه در معرض تهاجم فردگرایی قرار گرفته که بر اساس آن منافع فردی بر مصالح جمعی تقدم یافته است. (شارع پور، 1380، صص112-101) انتشار یافتههای « پیمایش ملی ارزشها و نگرشها» که در سال 1380 و تحت سرپرستی دفتر طرحهای ملی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در 28 استان کشور صورت گرفت از سطح نازل سرمایه اجتماعی حکایت میکند. همچنین بنا برگزارش دفتر امور آسیب دیدگان سازمان بهزیستی کشور، هر ساله با رشد 15 درصدی آسیبهای اجتماعی مواجه بودهایم. این بدان معنی است که چنانچه اقدامی جهت احیاء این سرمایه صورت نگیرد،
بدون شک در سالهای آتی با بحران انواع نابسامانیهای رفتاری و اجتماعی روبهرو خواهیم بود که همگی در شکلگیری بحران امنیتاجتماعی موثرخواهد بود (شارعپور، 1380، صص 112- 101).
در مجموع سرمایه اجتماعی، توش و توان زایدالوصفی است که از آمادگی روحی و روانی آحاد یک جامعه برای درگذشتن از منافع شخصی و درگیر شدن در عمل جمعی پدید میآید. به بیان دیگر، ثروت و دارایی نهفتهای است که به شکل بالقوه در تمامی جوامع انسانی وجود دارد و برای شکوفا شدن و به فعلیت درآمدن، نیاز به گرد آمدن عواملی چند و تحقق شرایطی ویژه دارد که به ندرت و دشواری فراهم میآید ولیکن چنانچه در هنگام فوران، به موقع مورد شناسایی و امعان نظر قرار گیرد و به درستی هدایت شود، قادر خواهد بود موجبات یک تحول شگرف و یک توسعه کیفی شتابان را پدید آورد. در غیر اینصورت کاهش سرمایه اجتماعی و عدم توجه به آن در یک جامعه باعث بروز آسیبهای اجتماعی از جمله افزایش جرم در جامعه، بروز رفتارهای ضد اجتماعی و… خواهد شد که خود این آسیبها تأثیرات منفی زیادی به سلامت جامعه خواهند گذاشت و روند پیشرفت و ترقی جامعه را با اختلال زیادی روبرو خواهند ساخت ( شارع پور، 1380، ص 112).
از آنجا که نیازهای بشر گوناگون است و جامعه از سادگی به سوی پیچیدگی حرکت میکند، وسایل ارتباطی نقشهای گوناگونی همچون نقش آموزشی، اطلاع رسانی، هویت دهی، پرکردن اوقات فراغت و… را در جوامع جدید ایفا میکنند ( دادگران، 1389، ص32). در این بین نقش رسانهها و استفاده از آنها بویژه در بین جوانان اهمیت فراوانی دارد، چراکه فعالیت مورد علاقه نوجوانان و جوانان برای گذراندن اوقات فراغت به ترتیب عبارتند از: فعالیت ورزشی، تماشای تلویزیون و مطالعه. یکی از کم هزینهترین راههای گذران اوقات فراعت تماشای تلویزیون است. ضمن اینکه تلویزیون را در همه ساعات شبانهروز و در خانه میتوان استفاده کرد. شاید به همین دلیل تلویزیون همچنان یکی از پرطرفدارترین رسانههای جمعی است. در بین رسانههای جمعی تلویزیون تنها وسیلهای است که از حواس بینایی و شنوایی در آن واحد استفاده میکند و دارای پوشش وسیع و سرعت انتقال پیام است. ( معتمدنژاد، 1379، ص122)
دانشمندان علوم اجتماعی راهحل مشکل را در سرمایه اجتماعی میدانند. سرمایه اجتماعی همچون مفاهیم سرمایه فیزیکی و سرمایه انسانی به ویژگیهای سازمان اجتماعی از قبیل شبکهها،هنجارها و اعتماد اشاره دارد که هماهنگی و همکاری برای کسب سود متقابل را تسهیل میکنند.
یکی از عوامل مهم مرتبط با سرمایه فرهنگی و اجتماعی افراد و جوامع، گسترش رسانهها و نقش آن در انواع ارتباطات است. رسانهها امکان مبادلات مختلف اجتماعی و فرهنگی را دوچندان کرده است. پیدایش و گسترش انواع رسانههای صوتی و تصویری و الکترونیکی،نقاط مختلف جهان را به هم پیوند داده است. تسلط کشورهای پیشرفته به رسانههای ماهوارهای باعث گسترش و انتقال عناصر فرهنگی این کشورها به نقاط مختلف جهان شده است. این روند باعث شکلگیری بحث جهانی شدن گردیده است. جهانی شدن فرهنگ روندی است که طی آن عناصر فرهنگی اروپایی و آمریکایی بعنوان منابع استاندارد شده، ظاهراً بیطرف و عامگرا معرفی شده و با تأکید بر تکنولوژی ارتباطی بدون توجه به حافظه تاریخی و بومی و محلی ملتها، به جوامع دیگر انتقال یافته و سرمایههای فرهنگی افراد و جوامع را تحت تأثیر قرار داده است.
رسانه ها میتوانند نقش بر جستهای در بهبود و تعمیق سرمایه اجتماعی داشته باشند. رسانهها به شکل مستقیم بر روی مؤلفههای سرمایه اجتماعی تأثیر میگذارند و از این طریق بخش عظیمی از رسالت توسعه را بر دوش دارند. بنابراین در این پژوهش به مطالعه رابطه بین تماشای برنامههای تلویزیون با سرمایه اجتماعی خانوادههای تهرانی میپردازیم و به این پرسش پاسخ میدهیم که ارتباط بین تماشای برنامههای تلویزیون با اعتماد، انسجام اجتماعی، پیوندهای اجتماعی، آگاهی و دانش مردم چگونه است؟ آیا تلویزیون توانسته است میزان اعتماد مردم را بالا ببرد و آیا کارکردش در همبستگی و انسجام اجتماعی موفق بوده است؟ آیا توانسته است به تقویت پیوندهای اجتماعی در جامعه تاثیرگذار باشد؟
[1]. Hume
فرم در حال بارگذاری ...