واژه ارتباطات از ریشه لاتینCommnuicare ، مشتق شده است كه به معنای سهیم شدن، مشارکت و یا عمومی کردن می باشد(پیتر، 2001؛ ویلیامز، 1985؛ ویکلی،1967؛ طبیبی،1381). تعاریف متعددی از ارتباطات ارائه شده است، که در مجموع می توان آنها را چنین جمع بندی نمود که ” ارتباطات عبارتست از فرایند تبادل پیام (علاقه بند،1386؛ ایسنبرگ، گودال و تِرسوِی، 2007؛ پورتر، 1979؛ منینگ، 1992؛ دوویتو، 1986)، و اطلاعات (دفلور، کِرنِی و پلاکس[13]، 1993؛ لویس، 1975؛ وبستر،2012؛ آکسفورد،2012؛ علاقه بند، 1386؛ الوانی، 1385؛ فرهنگی 1385؛ رضائیان، 1389) از فرستنده به گیرنده به نحویکه پیام ارائه شده برای فرد قابل درک باشد و بتواند معنایی را از آن دریافت کند (کونتز،2001، رضائیان، 1389, علاقه بند، 1386).”
پیام و اطلاعات شامل معانی و مفاهیم (دفلور و همکاران،1993؛ پورتر؛1979 منینگ،1992؛ علاقه بند،1386؛ الوانی، 1385)، عقاید و افکار (بدلا، 2011؛ چاپل و رد،1997؛ نیومن و سامر، 1977؛ ردریکو،2000؛ لویس، 1975؛ بیرونو، 1987؛ علاقه بند،1386)، نگرشها (بیرونو، 1987؛ لویس، 1975؛ وبستر،2012)، و احساسات (ردیکو، 2000؛ نیومن و سامر، 1977؛ بدلا،2011؛ بیرونو، 1987؛ پورتر،1979؛ منینگ،1992؛ الوانی،1985؛ برلسون، برنارد و استینر،1964) می باشد. به طور کلی، عناصر مهم فرایند ارتباط شامل: فرستنده یا منبع ارتباط، پیام (موضوع ارتباط)، و گیرنده پیام می باشند (علاقه بند، 1386؛ الوانی، 1385؛ هوی و میسکل،2005)، و ابعاد ارتباطات سازمانی به سه گروه زیر تقسیم می شود:
ارتباطات را از جهات مختلفی مانند عکس العمل در محیط، جریان ارتباطات، میزان رسمیت، مجاری ارتباط، و الگوهای ارتباطی می توان طبقه بندی نمود. از نظر عکس العمل در محیط و یا ارائه بازخورد، ارتباطات، به انواع یک جانبه و دوجانبه تقسیم می گردد (رضائیان، 1389).
از نظر جریان ارتباطات در سیستم نیز، ارتباطات سازمانی شامل مواردی به شرح زیر است:
از لحاظ میزان رسمیت نیز، فرایند ارتباطات را میتوان به شرح زیر تقسیمبندی نمود:
تقسیم بندی دیگری، مجاری ارتباطی را شامل مجاری کلامی و غیرکلامی می داند. کانالهای شفاهی و غیرشفاهی در زمره مجاری کلامی هستند. ارتباطات غیرکلامی دربرگیرنده حرکات اعضا و اندام بدن است و شامل آهنگ و تن صدا، حالت یا طرز ایستادن، حالت چهره، استفاده از زمان، ظاهر فردی، اشاره های چشم و فاصله بین گیرنده و شنونده می شود (رابینز، 2009؛ هوی و میسکل؛ 2005؛ دوبرین، 1387).
برکو، ولوین و ولوین (2007)، الگوهای ارتباطی را شامل الگوهای خطی، تعاملی، و تبادلی (چندسویه) می دانند. در الگوی خطی، پیام پس از رمزگذاری توسط فرستنده، به گیرنده انتقال می یابد و بعد از دریافت، توسط گیرنده، رمزگشایی می گردد. در الگوی تعاملی، گیرنده پس از دریافت و رمزگشایی پیام، بازخورد را تبدیل به رمز کرده و آن را به فرستنده انتقال می دهد. بنابراین، فرایندی دوسویه ایجاد می شود. طبق الگوی تبادلی، ارتباطات تبادلی است که منبع و دریافت کننده پیام در سراسر آن، نقش هایی قابل مبادله ایجاد می کنند. به رمز درآوردن و رمزگشایی، توسط طرفین، فوراً و در یک زمان صورت می گیرد (برکو، ولوین و ولوین، 2007).
تعهد سازمانی، متغیر دیگر مورد بررسی این پژوهش است. این متغیر، به ویژه از نظر مدیران سازمان در جهت دستیابی به موفقیت سازمانی، مقوله بسیار مهمی می باشد. شهید مطهری معتقد است که:” تعهد به معنی پایبندی به اصول و فلسفه یا قراردادهایی است که انسان به آنها معتقد بوده و پایدار به آنها می باشد” (مطهری، 1368). تعهد سازمانی نیز مانند مفاهیم دیگر رفتار سازمانی به شیوه های متفاوتی تعریف شده است. معمولی ترین شیوه برخورد با مفهوم تعهد سازمانی این است که آن را نوعی وابستگی عاطفی به اهداف و ارزشهای سازمان، به خاطر خود سازمان و نه ارزشهای ابزاری آن (بوکانان،1974؛ اورایلی و چارتمن، 1986؛ ساروقی، 1375؛ رنجبریان، 1376؛ اسماعیلی، 1381) می دانند؛ به گونه ای که فرد، هویت خویش را با سازمان تعریف می کند (پورتر، استیرز، مودی و بولیان، 1974؛ استرون، 1376؛ ساروقی،1375؛ ویلیامز و اندرسون، 1991؛رابینز، 2009؛ سامرز، 1995؛ شلدون، 1971) و در تصمیمات و فعالیتهای آن مشارکت می نماید(پورتر و همکاران، 1974؛ ساروقی، 1375، مقیمی، 1385؛ لوتانز و شاوه، 1985؛ سالانسیک، 1977؛ ویلیامز و اندرسون،1991).
تعهد سازمانی، فرایندی مستمر (نورسکرافت و نیل، 1996؛ مقیمی، 1385) است، که از طریق آن افراد، اهداف و ارزشهای سازمان را پذیرفته (استیرز، مودی و پرتر، 1974؛ لوتانز و شاوه، 1992)، تمایلی قوی به عضویت و ماندن در سازمان دارند (لوتانز و شاوه، 1992؛کاچ و استیرز، 1978؛ آلن و می یر، 1990؛ رابینز، 2009)، و در راستای تحقق اهداف سازمانی، تمام تلاش خویش را به کار می گیرند (رابینز، 2009؛ لوتانز و شاوه، 1992؛ سامرز، 1995).
به طور کلی تعهد سازمانی در قالب سه اصل زیر، قابل تعریف می باشد:
سه مقوله مذکور می توانند ملاک اندازه گیری تعهد سازمانی، قرار گیرند (پورتر و همکاران، 1974). صاحب نظران نیز پس از بحث زیاد درباره مفهوم سازی تعهد سازمانی، به این نتیجه رسیده اند که در حال حاضر، هیچ گونه اجماعی درمورد تعداد ابعاد تعهد سازمانی و چگونگی تأثیر آنها بر رفتار وجود ندارد (بِرِت، کُرن، و سِلکام، 1995). رویکرد نوین به تعهد سازمانی، رویکردی چند بعدی است. یکی از مدلهای چند بعدی که پذیرشی عام یافته و طی سالیان گذشته، مورد استفاده قرار گرفته، مدل سه بعدی می یر و آلن (1991) است (کوهن، 2007) که دارای ابعادی به شرح زیر است:
به طور خلاصه، کارمندان در سازمان می مانند (تعهد سازمانی) چون می خواهند که بمانند (تعهد عاطفی)، یا نیازدارند که بمانند (تعهد مستمر) و یا احساس می کنند که باید بمانند (تعهد هنجاری) (طالبان، 1381).
براساس موارد فوق، پژوهش حاضر به دنبال بررسی رابطه بین انواع ارتباطات سازمانی مدارس(خطی، تعاملی یا تبادلی)، و ابعاد مختلف تعهد سازمانی معلمان (عاطفی، هنجاری و مستمر)، در مدارس شهر خنج می باشد.
شکل دهی ورق های فلزی بخش گسترده ای از تغییر شکل فلزات می باشد که از دیرباز مورد توجه صنعتگران و محققین بوده است و با گذشت زمان در تکامل فرآیند شکل دهی ورق های فلزی پیشرفت های وسیعی صورت گرفته است. ایده تغییر شکل ورق های فلزی تقریبا یک قرن پیش با شکل دهی و ساخت ظروف آشپزخانه و ساخت اشیاء هنری براساس آزمایش ها و روش های تجربی صنعتگران شکل گرفت و با پیشرفت های علمی ناشی از تحقیقات محققان و صنعتگران، روش های تجربی پایه علمی به خود گرفت و امروز به صورت یک فرآیند پیچیده و با اهمیت صنعتی در آمده است به نحوی که توان ساخت قطعات با روش شکل دهی ورق های فلزی یکی از مهمترین ارکان اقتصادی یک کشور به خصوص در صنایع خودرو تلقی می گردد.
از جمله ویژگی های تولید قطعات با این روش، انعطاف پذیری و قابلیت شکل پذیری زیاد، کمی وزن، سطح خوب و هزینه کمتر ساخت ورق های فلزی است. با این روش می توان قطعات با اشکال پیچیده را تولید کرد که ساخت آنها با روش های دیگر شکل دهی فلزات مشکل و پر هزینه است. شکل دهی ورق های فلزی با اغلب فرآیند های شکل دادن حجمی متفاوت است. در شکل دهی ورق فلزی کشش حاکم است در حالی که فرآیند های شکل دادن حجمی به طور عمده فشاری اند. به علاوه غالبا یک سطح یا هر دو سطح نواحی تغییر شکل آزاد است (یعنی ابزار آنها را نمی گیرد). در فرآیند تغییر شکل ورق ها، ورق تحت تاثیر خم، واخم، کشش و اتساع و یا ترکیبی از آنها قرار می گیرد. بنابراین در این فرآیند تغییرات فیزیکی محسوسی در ورق ایجاد می شود و غالبا با تغییر شکل های بزرگ که سبب پیچیده شدن فرآیند می شود روبرو هستیم و در نتیجه تحلیل این فرآیند کار خیلی ساده ای نیست. برای ورق های فلزی با خواص مادی متفاوت، تغییر شکل های حاصله در اثر اعمال نیروهای مشابه می توانند کاملا متفاوت باشند.
تغییر شکل ورق های فلزی به عواملی از قبیل خواص ماده و قابلیت شکل پذیری ورق، شکل هندسی قطعه، شرایط مرزی، طراحی فرآیند و سرعت شکل دهی بستگی دارد. در ضمن عواملی چون ضریب ناهمسانگردی و پارامترهای ناشناخته دیگری تحلیل دقیق این فرآیند را با مشکل روبرو کرده است.
برای رسیدن به شکل دلخواه، ورق باید تغییر شکل پایدار بدهد. حتی برای قطعات نسبتا ساده، ناهمسانگردی ورق فولادی، اختلاف در ضخامت ورق و اعوجاج موضعی در ابزار می تواند عمل دقیق آنالیز تغییر شکل را غیر ممکن سازند. لذا دانستن قابلیت تغییر شکل ورق فلزی برای تولید موفق قطعات ضروری است. به علت تاثیر پیچیده متغییرهای زیادی که روی شکل پذیری موثرند، پارامتر تنها و مشخصی وجود ندارد که بتواند قابلیت تغییر شکل را تحت شرایط مختلف پیش بینی کند. در شکل دهی ورق های فلزی، بررسی حد تحمل یک فلز در مقابل کرنش های مختلف با استفاده از منحنی FLD (منحنی حد شکل پذیری) انجام می پذیرد. در حقیقت این منحنی نشان می دهد که اگر شرایط اعمال نیرو طوری باشد که کرنش های به وجود آمده بالای این منحنی قرار بگیرند، قطعه به طور حتم در آن مناطق دچار گلویی شدن و پارگی می گردد. از طرفی این منحنی ها می توانند جهت بالا بردن عملیات شکل دهی و کاهش مراحل کشش مورد استفاده قرار گیرند.
اولین FLD[1] برای عملیات شکل دهی اتساعی یک ورق فولادی کم کربن با مقاومت پایین که در صنایع اتومبیل سازی و خانگی به کار می رود در سال 1963 منتشر گردید. این FLD در آزمایشگاه و با استفاده از یک پانچ صلب به دست آمده است. معیار های به کار برده شده برای پیدا کردن حداکثر کرنش، شروع گلویی شدن سطح ورق بود که البته توسط حس نمودن این مسئله آشکار می گشت. علت انتخاب این معیار این بود که در کارگاههای پرس کاری ایجاد چنین نقصی باعث عدم قبولی قطعات تولید شده می گشت.
چنین نتایج تجربی در طی سال های 65-1963 تنها مرجع استفاده از FLD در صنعت بود. در سال 1965 یک مقاله ای منتشر شد که باعث ایجاد یک پایه و اساس برای اینگونه FLD ها شد.
تحقیقات در طی سال های 1965 تا 1968 باعث به وجود آمدن دو مقاله دیگر در سال 1968 گردید. اولین مقاله توسط Keeler نوشته شد. او تحقیقات بسیار گسترده ای پیرامون طرف راست FLD نمود. کلیه تحقیقات وی در عملیات شکل دهی اتساعی صورت پذیرفت. دومین
مقاله توسط Goodwin نوشته شد که وی تحقیقات خود را حول سمت چپ FLD متمرکز نمود و از آزمایشات کشش عمیق کمک گرفت.
از سال 1967 تحقیق روی مدل تئوری FLD صورت پذیرفت و حاصل آن مقاله ای بود که در سال 1967 توسط Marciniak ارائه گردید. که در آن پارامترهای محدودی از ورق در نظر گرفته شده بودند و به صورت ابتدایی بر روی حدود کرنش تحلیل صورت پذیرفته بود. از آن به بعد تحقیقات روی FLD و آنالیز تجربی کرنش به صورت جدی تر صورت پذیرفت و محققین زیادی روی این نمودارها کار کرده اند.
نتیجه تحقیقات روی FLD تئوری به طور بسیار محدودی از دهه 70 به بعد عرضه گردیده که می توان علت آن را اهمیت FLD در صنعت قالب سازی دانست که کلیه اطلاعات آن به صورت درون سازمانی باشد.
به منظور رسم و بررسی منحنی های حد شکل پذیری روش های مختلفی وجود دارد. ابتدایی ترین و در عین حال پر هزینه ترین این روش ها، روش تجربی و انجام آزمایش های عملی می باشد. Hecker از یک روش عملی برای رسم منحنی FLD استفاده کرد که امروزه نیز قالب مورد استفاده وی برای انجام آزمایش های حد شکل پذیری کاربرد دارد. او از یک سنبه نیم کروی برای این منظور استفاده کرد. در این پژوهش نیز از این روش استفاده شد.
فصل دوم: بر منابع
1-2- فولادهای کم کربن
فولادهای کم کربن (Wt%C≈0/06 یا کمتر) را معمولا نوردکاری سرد می کنند، مگر آنکه ضخامت ورق زیاد باشد (≥≈2mm)، و پس از تابکاری به منظور تبلور مجدد در 600 تا 700oC آنها را به بازار عرضه می کنند. این فولادها از طریق شمش ریزی تولید می شوند و فرآورده های حاصل را، بر اساس فرآیند ریخته گری آنها، به دو دسته تقسیم می کردند: فولادهای ناآرام و فولادهای آرام. فولاد نا آرام فولادی است که پیش از انجماد اکسیژن زدایی نشده است. در حین انجماد شمشی از این نوع فولاد، کربن و اکسیژن حل شده در آن به شدت با یکدیگر واکنش می کنند و حباب های CO به شدت متصاعد
می شوند (غلیان یا نا آرامی) و فاز مذاب را به جوشش در می آورند. این جوشش سبب شکستن لایه های مرزی می شود و جدانشینی کربن در مرکز شمش را ممکن می کند، در نتیجه شمش حاصل و ورق تولید شده از آن سطحی بسیار کم کربن دارند. این سطوح پاکیزه از معایب ناشی از وجود ذرات کاربید عاری اند. بر عکس، فولادهای آرام را با افزودن آلومینیوم یا سیلیسیوم در حین ریختن شمش، یا درست قبل از ریختن آن، اکسیژن زدایی می کنند. این عناصر اکسیژن مذاب را می گیرند، در نتیجه اکسیژن برای ترکیب با کربن و تولید CO باقی نمی ماند و از جوشش مذاب خبری نیست. بنابراین انجماد در سکون کامل انجام می شود (به همین دلیل این نوع فولاد را فولاد آرام می نامند)، و تشکیل لایه های مرزی مانع از جدانشینی به سمت مرکز می شود]1[.
در سال های اخیر، ریخته گری پیوسته تا حدود زیادی جانشین شمش ریزی شده است و فولاد هایی که ریخته گری پیوسته می شوند همواره آرام اند. تمایل به ریخته گری تختال های هر چه نازک تر به جایی رسیده است که کارخانه ای تختال را با ضخامت فقط 2in(50mm) می ریزد. با نازک تر شدن تختال ها، میزان عملیات نوردکاری لازم نیز کاهش می یابد. در نتیجه در هزینه ها صرف جویی می شود. اما ممکن است ساختار حاصل از این عملیات ناخالص تر و بافت های حاصل از آن نامناسب تر باشند.
منحنی تنش-کرنش کششی فولاد کم کربن تابکاری شده پدیده نقطه تسلیم مشخص را نشان می دهد (شکل 1-2). بارگذاری اساسا کشسان است، تا اینکه در ناحیه ای تسلیم رخ دهد (نقطه A). آنگاه ناگهان بار افت می کند و تنش تسلیم کاهش می یابد (نقطه B). افزایش طول نمونه با رشد ناحیه تسلیم شده، در تراز تنشی کم و بیش ثابت، ادامه می یابد.
در این مرحله بین نواحی تغییر شکل یافته و تغییر شکل نیافته مرزی کاملا مشخص، به نام نوار لودرز ایجاد می شود. در پس این جبهه، همه فلز به یک اندازه کرنش یافته است. کرنش لودرز، یا افزایش طول در نقطه تسلیم، معمولا بین 1 تا 3% است. تنها پس از آنکه نوارهای لودرز طول نمونه را پیمود (نقطه C)، کرنش-سختی و کرنش یابی یکنواخت آغاز می شود. سرانجام به نقطه استحکام کششی (نقطه E) می رسیم، نمونه باریک می شود، و سرانجام می شکند (نقطه F).
اگر در نقطه ای مانند D از نمونه باربرداری شود، و پس از گذشت زمان کوتاهی آن را دوباره بارگذاری کنند، منحنی تنش-کرنش در نقطه های D، E و F بر منحنی اولیه منطبق می شود. اما اگر در فاصله باربرداری و بارگذاری دوباره به فولاد فرصت پیر سازی کرنشی داده شود، نقطه تسلیم جدید َA پدید می آید، استحکام کششی به َE افزایش می یابد، و از میزان افزایش طول یکنواخت کاسته می شود. از دیدگاه شکل پذیری، این نوع پیر سازی کرنشی نامطلوب است زیرا نمای کرنش-سختی و افزایش طول یکنواخت را کاهش می دهد و کرنش های پیشرونده ایجاد می کند.
[1] -Forming limit diagram
این روش یکی از روشهای انجام اتصال است که با اعمال یک فلز یا آلیاژ پرکننده به عنوان ماده واسط به سطوح اتصال موجب تشکیل پیوند متالورژیکی بین اجزای اتصال میشود. به دلیل کمتر بودن دمای لحیمکاری نسبت به فلز پایه، پدیده اکسید شدن فلز پایه رخ نمیدهد. واکنش بین فلز پرکننده مذاب و اجزای جامد منجر به تشکیل پیوند در لایه نازکی از سطوح اتصال میشود.
بطور کلی فرآیند لحیمکاری به دو بخش لحیمکاری نرم و لحیمکاری سخت تقسیم میشود که وجه تمایز آنها در دمای ذوب آلیاژ پرکننده میباشد، بدین صورت که اگر دمای کاری کمتر از ◦C 450 باشد، فرآیند لحیمکاری نرم و اگر بیشتر از ◦C 450 باشد، فرآیند لحیمکاری سخت نامگذاری میشود.
لحیمکاری سخت نیز به عنوان یکی از روشهای ایجاد اتصال دائمی برای گستره وسیعی از مواد است. موانع اصلی برای پیوند مستقیم بین دو فلز متفاوت با روش جوشکاری میتواند تفاوت در ضریب انبساط حرارتی، ایجاد فازهای ترد، کاهش مقاومت به خوردگی، کاهش چقرمگی در دمای پایین و ترک انجمادی باشد. لذا معمولاً برای اینگونه اتصالات نمیتوان از جوشکاری ذوبی استفاده کرد. امروزه از روش لحیمکاری در کوره تحت خلأ یا اتمسفر خنثی، به طور گستردهای در صنایع هوا – فضا و صنعت خودروسازی استفاده میشود.
امروزه در صنایع مختلف مانند صنایع خودرو و نظامی نیاز به مواد با استحکام بالا و روش تولید آسان و ارزان از اهمیت ویژهای برخوردار میباشد. همچنین با توجه به تحقیقات صورت گرفته در طی سالهای گذشته مشخص گردیده که آلومینیوم پتانسیل قابل توجهی برای کاربرد عملی در صنایع گوناگون را دارد و به دلیل مزایای آن نسبت به فولاد، وزن سبک (یک سوم فولاد)، خاصیت انعطافپذیری بیشتر و نقطه ذوب کمتر مورد توجه قرار گرفته است. از اینرو تلاشهای زیادی در توسعه خواص آلومینیوم انجام گرفته است.
مشکل اصلی آلیاژهای آلومینیوم تریبولوژی ضعیف و پایداری حرارتی کم آنها میباشد. حضور ذرات سرامیکی تقویتکننده نانومتری در ساختار میتواند با ایجاد مانع بر سر حرکت نابجاییها، این آلیاژها را برای کاربردهای سایشی و دمای بالا مناسب سازد. پودرهای نانو آلومینیوم به طور گسترده به دلیل کاربرد به عنوان اصلاح نرخ سوخت، مواد افزودنی، مواد منفجره و مایکروسیستم پرانرژی مورد مطالعه قرار گرفته است. برای این منظور ابتدا تولید آلیاژ آلومینیوم- سیلیسیوم مورد بررسی قرار گرفت.
تحقیقات نشان داده است، روشی مناسب برای تولید نانوساختار روش آلیاژسازی مکانیکی است زیرا رسیدن به یکنواختی پودرها آسانتر است. این روش سبب تولید مواد همگن از مواد اولیه پودری عنصری و یا آلیاژی میشود. کاربردهای عمده این روش در تولید ساختارهای آمورف، تولید آلیاژهای تقویت شده با اکسیدها[2]، ترکیبهای بینفلزی، پودرهای آلیاژی، نانوکریستالها و نانوکامپوزیتها (زمینه فلزی و سرامیکی) میباشد. سپس به منظور تهیه آلیاژ پرکننده برای لحیمکاری، پودرها با روش پرسگرم[3] فشردهسازی شدند. آلیاژهای آلومینیوم حاوی سیلیسیوم به عنوان آلیاژی اصلی به علت سیالیت زیاد كه ناشی از وجود ذرات Si است، شناخته شده است. سیلیسیوم ضریب انبساط حرارتی را كاهش میدهد [1-4].
انرژی ضربه گلولهها در هر برخورد اثر مشخصی بر مورفولوژی، اندازه دانهها و کرنش شبکه دارد. در این تحقیق بهترین شرایط برای سنتز آلیاژ آلومینیوم- سیلیسیوم مورد استفاده به عنوان پرکننده لحیمسخت آلیاژ تیتانیوم، آلیاژسازی مکانیکی معرفی شد. با مطالعه و بررسی تحقیقات مشابه انجام شده با تحقیق حاضر، زمان مناسب برای تهیه نانوساختار یوتکتیک آلومینیوم- سیلیسیوم، تعیین شد.
در این تحقیق، پودر آلومینیوم- سیلیسیوم به روش آلیاژسازی مکانیکی در زمانهای 5، 15، 30، 45 و 60 ساعت تهیه شد. زمان کار با حرکت معکوس به مدت 1 ساعت و 30 دقیقه زمان استراحت به منظور کاهش دمای محفظهها در نظر گرفته شد [5-7].
با انجام آنالیزهای XRD و SEM، مشخص شد در 45 ساعت ساختار نانو حاصل شد و به عنوان فیلر برای لحیمکاری سخت آلیاژ تیتانیوم استفاده شد. در فصل دوم این پژوهش به مطالعه تحقیقات انجام گرفته توسط سایرین در خصوص تهیه پودر نانوساختار به روش آلیاژسازی مکانیکی، معرفی این روش و نیز پارامترهای موثر در لحیمکاری سخت پرداخته شد. در فصل سوم بعد از بررسی مواد اولیه و تجهیزات استفاده شده، روشهای مورد استفاده برای انجام این تحقیق بیان شده است. در فصل چهارم نتایج آزمایشها و تحلیلها ارائه گردید. نهایتاً در فصل پنجم این تحقیق، به نتیجهگیری و ارائه پیشنهادها پرداخته شد.
فصل دوم: بر منابع
1-2- معرفی سیستم آلومینیوم- سیلیسیوم
مدت بسیاری است که آلومینیوم و آلیاژهای آن توجه زیادی را به خود جلب کرده است. آلومینیوم و آلیاژهای آلومینیوم به دلیل خواص عالی مانند نسبت استحکام به وزن بالا و استحکام مناسب در صنایع مختلف مانند صنایع هوافضا و خودروسازی مورد استفاده قرار گرفتهاند. این امر به دلایل مزایایی است که آلومینیوم و آلیاژهای آن در مقایسه با فلزات دیگر دارند. این مزایا عبارتند از:
1- دانسیته پایین در حدود 7/2
2- قیمت ارزان نسبت به دیگر فلزات سبک مانند منیزیم و تیتانیوم
3- مقاومت به خوردگی مناسب
4- شکل پذیری مناسب
تمام این موارد باعث شده است که آلومینیوم و آلیاژهای آن در صنایع بسیاری مانند اتومبیلسازی، هوافضا و دفاعی مورد استفاده قرار گیرند. ساختارهای آلومینیوم و سیلیسیوم به ترتیب مکعب با سطوحمرکزدار[1] و الماسی[2] میباشند. آلیاژهای آلومینیوم حاوی سیلیسیوم به عنوان آلیاژی اصلی به علت سیالیت زیاد كه ناشی از وجود سیلیسیوم است، شناخته شده است همچنین سیلیسیوم ضریب انبساط حرارتی را كاهش میدهد [8].
Al-Si کاربرد بسیاری به علت چگالی پایین، ریختهگری خوب و استحکام کافی در دماهای بالا دارد. اما شکلپذیری و چقرمگی کم که موجب شده کاربرد این آلیاژ در برخی موارد محدود شود و از معایب این آلیاژ میباشد. دلیل اصلی برای خواص ضعیف آلیاژهای Al-Si، کریستالهای درشت و ترد Si هستند. زیرا کریستالهای درشت Si منجر به شکلگیری ترکهای اولیه و شکست در کشش میشوند. به این منظور، تلاشهای بسیاری برای اصلاح ریزساختار Al-Si انجام شده است. به عنوان مثال رسیدن به فازهای ریز Si با ساختار و توزیع همگن و جلوگیری از رشد کریستالهای Si را میتوان نام برد. تلاشهای بسیاری در سالیان گذشته برای بالا بردن خواص مکانیکی با تغییر شرایط انجماد، اعمال عملیات حرارتی یا با عناصر اصلاحشده در مورفولوژی ذرات Si انجام شده است. تأثیر درجه حرارت بالا روی ریزساختار، خواص مکانیکی، انبساط حرارتی و هدایت بررسی شده است [9].
در صنایع هوافضا، ساختارهای ترکیبی از تیتانیوم و آلیاژهای آلومینیومی در مقایسه با مواد معمولی دارای مزایای بسیاری است. بیش از 100 فلز پرکننده در لحیمکاری سخت توسعه یافته و در طول 50 سال گذشته برای اتصال آلیاژهای تیتانیوم در موشکهای سبک وزن و صنایع هوافضا مورد آزمایش قرار گرفته است. هدف اصلی از این تلاشها رسیدن به استحکام و مقاومت به خوردگی بالا و بهبود آن در لحیمکاری سخت قطعات است. علارغم اینکه تعداد زیادی از پرکنندهها مورد آزمایش قرار گرفتهاند، ولی تنها تعداد کمی از آنها برای تولید در صنایع هوافضا مورد پذیرش قرار گرفته است. اتصال آلیاژهای تیتانیوم به آلیاژهای آلومینیوم با اعمال روشهای نفوذی مرسوم دشوار است زیرا عملکرد تیتانیوم و آلومینیوم در ریزساختار کریستالی، نقطه ذوب، هدایت حرارتی و ضریب انبساط خطی تفاوت زیادی دارند. ترکیب غیر مشابه آلومینیوم و تیتانیوم توسط جوشکاری نفوذی، جوشکاری اصطکاکی و انفجاری شناخته شده است. باید خاطر نشان شد که روشهای جوشکاری بالا از نظر موقعیت اتصال دارای محدودیت بوده و همچنین خواص مکانیکی پائین برای این اتصالات یکی از مشکلات این روشها میباشد [10-12].
2-2- تعیین سیستم آلیاژی
سیستمهای آلیاژی یوتکتیکی، یکی از ارجحترین انتخابها برای لحیمکاری سخت مواد فلزی به شمار میرود. برخی از دلایل انتخاب آلیاژهای یوتکتیک به عنوان فلز پرکننده لحیمکاری در زیر اشاره شده است [13و 14].
1- رفتار بسیار مناسب ترکنندگی آلیاژ مذاب
آلیاژهای یوتکتیک و نزدیک به یوتکتیک، در گسترده دمایی مابین مذاب و جامد سیالیت مناسبی را ارائه میدهند. برای آلیاژهای با برد انجماد وسیع مانند Au -18 Ni، در این گستره دمایی امکان تشکیل یک حالت خمیری از فلز پرکننده وجود دارد و مذابی با حرکت کند و چسبندگی (ویسکوزیته) بالا ایجاد میشود.
2- خواص مکانیکی مناسب
خواص مکانیکی مناسب از خصوصیات ریزساختار یوتکتیک و دانههای ریز به وجود آمده در این فرآیند متالوژیکی است که باعث افزایش توأم استحکام و انعطافپذیری فلز میباشد. همچنین باعث کاهش تشکیل ترکیبات ترد بین فلزی در محل اتصال خواهد شد.
3- دمای ثابت انجماد
برای آلیاژهای یوتکتیک، دمای فرآیند اتصال را میتوان تنها کمی بالاتر از نقطه ذوب آلیاژ فلز پرکننده در نظر گرفت.
در شکل 2-1 دیاگرام فازی دوتایی Al-Si نشان داده شده است. مشخص شده که نقطه ذوب این یوتکتیک(Al- 12%wtSi) ◦C 577 است. آلیاژ دوتایی Al- Si یک سیستم یوتکتیک با ترکیب یوتکتیک 12.6%wtSi میباشد. سیلیسیم ضریب انبساط حرارتی را کاهش میدهد، مقاومت به سایش و خوردگی، همچنین ماشینکاری را افزایش میدهد. زمانی که به نقطه یوتکتیک برسد، فاز یوتکتیک Al-Si شکل گرفته و رشد میکند و این تا پایان زمان انجماد ادامه دارد. در دمای اتاق، آلیاژ هیپویوتکتیک شامل فاز آلومینیوم اولیه نرم و انعطافپذیر و فاز سیلیسیوم ترد و شکننده میشود. آلیاژ هایپریوتکتیک معمولاً شامل ذرات درشت سیلیسیوم اولیه میشود [15].
[1]-Face Centered Cubic (FCC)
[2]-Diamond
[1]-Filler Metal or alloy
[2]-Oxide Dispersion Strengthened Alloys (ODS)
[3]-Hot Press
مأموریت دانشگاهها، مؤسسات و مراكز آموزشعالی علاوه بر انتقال دانش، كمك به رشد و بهسازی همه جانبهی دانشجویان میباشد (آستین[13]، 1993). از جمله اقداماتی كه به مراكز دانشگاهی جهت انجام احسن این مأموریت یاری میرساند، گردآوری اطلاعاتی پیرامون رضایت تحصیلی دانشجویان میباشد، كه از آن به عنوان یك پیامد (آستین، 1993ب؛ سندرز و چن[14]، 1996) یا ابزار طراحیشده جهت بهبود كیفیت تجارب دانشجویان (هاروی، پلیمر، مونو گیِل[15]، 1997؛ آلدریج و رولی[16]، 1998) یاد میشود. بر اساس یافتههای پژوهشی رضایت تحصیلی دانشجویان هم به افزایش تعهد آنها نسبت به یادگیری مستمر و بهبود عملكرد تحصیلی آنها منجر میشود (واكر، شلتون و اسکرودر[17]، 2010)؛ و هم از طریق تاثیرگذاری بر كیفیت و اثربخشی دانشگاه به ارائهی تصویر مطلوبی از دانشگاه به محیط بیرونی و موفقیتهای بعدی آن نیز كمك خواهد نمود (راكِرت[18]، 1992؛ دِشپَند، فارلی و وِبستِر[19]، 1993؛ دی[20]، 1994؛ دِشپَند و فارلِی[21]، 1998الف؛ تسه و ویلتون[22]، 1998). البته تحقق این امر، منوط به فراهم آوردن بستر مناسب، از جمله وجود شبكههایی گسترده از روابط مثبت و مشاركتی بین ذینفعان آموزشی میباشد كه از آن به عنوان سرمایهی اجتماعی یاد میشود.
سرمایهی اجتماعی به عنوان ذخیرهای از حس اعتماد، همكاری و مشاركت در بین افراد یك گروه یا جامعه محسوب میشود كه همانند یك نیروی ارتباطی مؤثر اجتماعی، اعضای یك گروه یا اجتماع را به هم متصل میكند و در عین حال نظیر یك مایع اجتماعی، مبادلات میان آنها را سریع، راحت و كمهزینه مینماید (رنانی و مؤیدفر، 1387). مطالعات انجام شده پیرامون سرمایهی اجتماعی نشان میدهد، سیستمها یا گروهها و جوامعی كه از سرمایهی اجتماعی بالایی برخوردار میباشند، نه تنها میزان تعهد و مسئولیتپذیری، انعطافپذیری و مدیریت مناسب كنش جمعی در آنها، در سطح بالایی قرار دارد (بولینو، ویلیام و جیمز[23]، 2002)، بلكه كاهش فقر و توسعهی اقتصادی (پوتنام[24]، 2000)، تسهیل مبادله و هماهنگی فعالیتها (شجاعی باغینی، 1387 :241)، توسعهی میزان مشاركت و تعلق اجتماعی (كاسارد و جانویتز[25]،1986)، پیشرفت تحصیلی و در نهایت تأمین رضایت تحصیلی دانشجویان (كلمن[26]، 1990، ازرایل، بایلیو و هِرتلِس[27]، 2000) از دیگر پیامدهای آنها میباشد.
شایان ذكر است که تحقق انتظارات مشتریان و توسعهی سرمایهی اجتماعی در سازمانها و به ویژه در دانشگاهها، تحت تأثیر عوامل چندی قرار میگیرد كه از مهمترین آن نوع ساختار سازمانی تواناساز یا بازدارنده میباشد. بر اساس نظر هوی، بلازوسکی و نیولند[28] (1983) در ساختار سازمانی بازدارنده بهدلیل تأكید بر كنترل متمركز امور، اجرای دقیق استانداردها و عدم توجه به انتظارات و خواستههای فراگیران، نه تنها بستر مناسب جهت توسعهی سرمایهی اجتماعی فراهم نمیگردد، بلكه بهدلیل مهمبودن اهداف دانشگاه، به تأمین رضایت تحصیلی دانشجویان نیز توجهی نمیشود. حال آنكه بر اساس یافتههای پژوهشی، چنانچه ساختار سازمانی از نوع تواناساز باشد، بهدلیل تأكید بر قوانین و فرایندهای پویا و منعطف، هم زمینه ارتقاء میزان اعتماد، انگیزش و وفاداری اعضا به سازمان فراهم میگردد (هوی و سوئیتلند، 2001؛ آدلر و بورایز[29]، 1996؛ هوی و میسكل، 2008) و هم بستر مناسب برای افزایش رضایت (میكائیل، کرون، رابینِسکی و جوچیم استالر[30]، 1988)، افزایش نوآوری (دامنپور[31]، 1991؛ كرایج[32]، 1995)، كاهش تعارض نقش (سناترا[33]، 1980) و كاهش احساس بیگانگی در محیطهای آموزشی (جكسون و اسكولر[34]، 1985) را فراهم میآورد.
چنانچه ساختار سازمانی از نوع سلسله مراتبی، ایستا و بازدارنده باشد، نه تنها باعث از بین رفتن سرمایهی اجتماعی میشود، بلكه از طریق الزام افراد به پیروی از قوانین و فرایندهای تعیین شده و تأكید صرف بر نتایج، زمینه بیاعتمادی اعضاء نسبت به یكدیگر را فراهم میآورد. از طرفی، چنانچه افراد در یك سازمان نسبت به یكدیگر بیاعتماد باشند، حتی اگر ساختار سازمانی به نحوی باشد كه آنها را به مشاركت، همكاری و تبادل اطلاعات تشویق و ترغیب نماید، افراد نه تمایلی به برقراری ارتباط با یكدیگر دارند و نه از تبادل اطلاعات خود با دیگران احساس امنیت و راحتی میكنند. بدین ترتیب تعامل این دو مفهوم با یكدیگر، جوّی را به وجود خواهدآورد كه از طریق تأثیرگذاری بر نگرش اعضاء و ذیربطان آموزشی هم عملكرد آنها و كیفیت خدمات آموزشی و پژوهشی را تحت تأثیر قرار خواهد داد و هم بر میزان رضایت یا نارضایتی تحصیلی دانشجویان مؤثر خواهدبود.
نوع ساختار سازمانی |
سرمایهی اجتماعی |
رضایت تحصیلی |
بر این اساس، با توجه به مفهوم نوع ساختار سازمانی و سرمایهی اجتماعی و وجود نوعی همپایانی میان این دو متغیر در توسعه یا جلوگیری از شكلگیری جوّی تؤام با اعتماد، مشاركت، صمیمیت، مسئولیتپذیری و …، و همچنین با توجه به تأثیر مستقیم و تعاملی هر دو مفهوم در ایجاد بستر مناسب جهت تأمین و جلب رضایت تحصیلی دانشجویان، در تحقیق حاضر تلاش خواهد شد، با ارائهی چارچوبی (شكل 1) به بررسی رابطهی این سه متغیر پرداخته شود. لذا در حالیكه سرمایهی اجتماعی دارای سه بعد پنهان شبكهی اجتماعی، هنجار اجتماعی و اعتماد و نوع ساختار سازمانی نیز دارای دو بعد پنهان توانمندساز و بازدارنده میباشد، ضمن بررسی رابطهی مستقیم هر یك از این متغیرها با رضایت تحصیلی دانشجویان كه دارای شش بعد[35] میباشد، به بررسی رابطهی تعاملی هر دو متغیر جهت پیشبینی میزان رضایت تحصیلی دانشجویان پرداخته شده است.
در فضاهای شهری با ساختمانهای چندطبقه، فاصلههای زیاد بین ساختمانها و فعالیتها و افرادی که اغلب با یکدیگر بهعنوان یک غریبه رفتار میکنند؛ این شرایط، آنها را بیشتر به اعمال جرم هدایت میکند؛ زیرا احتمال کنترل کمتری از سوی ساکنان بر رفتارهای افراد وجود دارد. همهی این موارد باعث بروز شرایط استرسزا در افراد میشود که آنهم بهنوبهی خود سلامت روانی و اجتماعی را تحت تأثیر قرار میدهد. در چنین فضاهای شهری فقط ساختمانها و ماشینها دیده میشوند، مردم اگر هم باشند بسیار انگشتشمارند، زیرا حرکت پیاده تقریباً غیرممکن بوده و شرایط برای حضور در فضاهای عمومی مجاور ساختمانها بسیار نامطلوب است. فضاهای خارجی، بزرگ و غیرانسانیاند. باوجود فاصلههای زیاد در طرح این فضاها، چیزی برای تجربهی خارجی وجود ندارد و فعالیتهای محدودی هم که به چشم میخورند در فضا و زمان پراکنده گشتهاند. در چنین شرایطی بیشتر شهروندان ترجیح میدهند در داخل خانه و جلوی تلویزیون یا در بالکن و یا در هر فضای خصوصی خارجی اینچنینی، باقی بمانند؛ ولی در فضاهای شهری با ساختمانهای کوتاه و به هم چسبیده، با چیدمانی برای عبور و مرور پیاده و فضاهایی خوب برای حضور فرد در خارج از خانه؛ در خیابانها و در کنار سکونتگاهها، ساختمانهای عمومی، محلهای کار و غیره. در اینجا میتوان ساختمانها، مردم در حال رفتوآمد و مردمی که در فضاهای خارجی در نزدیک ساختمانها میایستند را دید، زیرا در اینجا فضاهای خارجی احساس راحتی به مردم داده و آنها را دعوت به استفاده میکنند. چنین شهری، شهری سرزنده است. شهری که فضاهای داخلی ساختمانهایش با فضاهای خارجی قابلاستفاده تکمیلشدهاند و شهری که فضاهای عمومیاش به مردم اجازه میدهند تا از آنها استفاده کنند.
در شهرهای سنتی ایران مانند شهر یزد نیز به اعتبار وجود ویژگیهای كالبدی خاص زمانهشان، وجود همبستگی اجتماعی میان ساكنان، نوعی حس تعلقخاطر و امنیت را برای اهالی هر محله به همراه داشته كه خود سرچشمهی ایجاد سرمایه اجتماعی موجود در این محلهها بوده است. وجود اعتماد، همبستگی و روح تعاون و همكاری در ادارهی امور محله ازجمله نشانگرهای وجود این ویژگی هستند. در حقیقت، رشد بطئی كالبد محلهها درگذشته، ضمن حفظ ارزشهای محیط اجتماعی خود، پاسخگوی نیازهای ساكنان خود نیز بودند. مثل نیاز ارتباط برقرار کردن که آن توسط وجود امکانات ارتباطی، اعم از مسجد، حسینیه، سالنهای ورزشی و غیره میباشد. با گذر زمان، ایجاد گسست در سازمان فضایی محلهها و بهتبع آن از میان رفتن اعتبار و هویت كالبدی، درنهایت از بین رفتن سازمان اجتماعی موجود در محلههای شهری را به دنبال داشته است. به دنبال این مسئله، كاهش كمی و كیفی تعاملات اجتماعی اتفاق افتاد و این در حالی است كه در مباحث نظری، میزان و نحوه تعاملات اجتماعی میان ساكنان، وجود یا عدم وجود سرمایه اجتماعی را رقم میزند. نبود فضاهای جمعی متناسب با نیاز امروز ساكنان، كاهش تعاملات اجتماعی و ارتباطات چهره به چهره را در میان آنها به دنبال داشت تا آنجا كه ساكنان را نسبت به یكدیگر بیگانه ساخت. این در شرایطی است كه تجربه نشان میدهد كه بهبود كیفیت محیط فیزیکی و اجتماعی و فضای پیادهراههای محله، بهگونهای كه شرایط را برای افزایش تعاملات اجتماعی در آن فراهم آورد، میتواند رنگ تعلق، حس هویت، حس اعتماد و درنتیجهی آن همبستگی اجتماعی را در میان ساكنان تقویت كنند كه همگی از مؤلفههای مؤثر در شکلگیری سلامت اجتماعی به شمار میروند.
در این تحقیق، پژوهنده برآن است تا به بررسی و مقایسه دو محله با بافت متفاوت از یکدیگر یعنی محلهی لبخندق با بافت سنتی و محلهی مهرآوران با بافت جدید در شهر یزد بپردازد و میزان سلامت اجتماعی ساکنین این دو بافت را مقایسه نماید. بنابراین به بررسی ساختار محیط اجتماعی و فیزیکی امروز شهر یزد و رابطهی میان این دو محیط و اینکه آیا این عوامل میتوانند بر روی سلامت اجتماعی افراد در دو محیط فیزیکی متفاوت تأثیر بگذارند، پرداخته میشود. ارائه راهکار برای تقویت نقاط مثبت و رفع موانع موجود و بالا بردن سطح سلامت اجتماعی محلات ازجمله نیازهای زندگی در شهر است.
[1] World Health Organization (WHO)
[2] Health