آزادی طبق نظر برخی ازواژه اوستایی آزاته و یا واژه پهلوی آزاتیه گرفته شده است. قدیمی ترین تعابیر در مورد آزادی در آثار اندیشمندان یونان باستان آمده است. ماده 4 اعلامیه حقوق بشرو شهروند که در سال 1789 به دنبال انقلاب کبیربه وسیله مجلس موسسان فرانسه به تصویب رسید آزادی را چنین تعریف کرده است: آزادی عبارت است ازاختیارانجام هرآنچه به شخص دیگر آسیب نرساند. از این رو بهره گیری هر فرد از حقوق طبیعی خویش هیچ محدودیتی ندارد مگر حدودی که بهره مندی دیگر اعضای جامعه از همان حقوق را تضمین می کند، تعیین این حدود تنها برعهده قانون است(سن، 25:1389). آزادی برای حفظ سلامت جامعه و جلوگیری از سوءاستفاده از قدرت و موقعیت ضروری می باشد.
دو موضوع مهم و اساسی زندگی هایک نخست آزادی و دوم نظم است و به عقیده وی آزادی مهمترین دستاورد تمدن مدرن و در عین حال شرط لازم برای دوام و بقای آن است. منظور وی از آزادی عمدتا آزادی سیاسی و مدنی فردی (محدود کردن قدرت دولت توسط قانون) است و معتقد است حکومت قانون اندیشه مرکزی آزادی سیاسی را تشکیل می دهد ودرمقابل رالز برای نهادینهشدن دموکراسی و آزادی، تحقق برابری « عدالت اجتماعی» را یک اصل میداند و می گوید حکومت قانون پیوند نزدیکی با آزادی دارد، بنابر آنچه گفته شد تطبیق مفهوم آزادی در اندیشه هایک و رالز مسئله این پژوهش است.
محوراصلی اندیشه هایک برمحورارزشهای لیبرالیسم راستین و آزادی های فردی تضمین شده و موکد در آن شکل گرفته است. آزادی فردی در مفهومی که هایک ازآن دارد زاییده و مخلوق قانون است و بیرون از جامعه مدنی نمی تواند وجود داشته باشد و حکومت قانون اگر درست فهمیده و به صورتی منسجم به اجرا گذاشته شود بایستی لزوما حافظ آزادی فردی باشد، درمقابل جان رالز درصدد آشتی میان عدالت اجتماعی و آزادی فردی می باشد، از دید اواصل اول عدالت از آزادی برابروفرصت های برابردفاع میکند، به عبارت دیگر در اصل اول که اصل بیشترین آزادی برابر خوانده می شود حقوق سیاسی و مدنی هر کس با دیگران برابر است. آزادی های اساسی را تنها میتوان به خاطر خود آزادی محدود کرد.
هایک آزادی فردی را درساخت مناسبات اقتصادی جامعه مهمتر و کارسازترازعدالت اقتصادی در زمینه توزیع درآمد می داند و پیشنهاد قطعی رالز این است که در صورت وجود تضاد بین آزادی و نیازهای اقتصادی، آزادی باید حق تقدم بی چون و چرا داشته باشد.
محوراندیشه سیاسی هایک مفهوم آزادی است و به نظر وی آزادی صرفا ارزش نیست بلکه منبع و شرط اخلاقی ترین ارزش هاست. ارزش آزادی در امورپیش بینی نا پذیری است که از تحقق آن ناشی می شود. آن آزادی که پیشاپیش آثار مثبتش معلوم باشد آزادی نیست. او هوادار مفهوم منفی آزادی است، آزادی بدین معنا فقدان و نفی شرایط نا مطلوب است. وی معتقد است که آزادی وسیله ای برای رسیدن به یک هدف عالی سیاسی نیست، بلکه خود همان هدف عالی سیاسی است. در مقابل ازجمله مشهورترین تئوریها پیرامون عدالت و آزادی در غرب جدید تئوری عدالت جان رالز میباشد که کالبد اصلی آن را مفهوم آزادی تشکیل میدهد، بطوری که اگر دکترین آزادی را از تئوری عدالت او جدا کنیم آنچه بر جا میماند مدّلل و قابل دفاع نخواهد بود. وی معتقد است همیشه می توان آزادی را با استناد به اقلام سه گانه توضیح داد: کارگزاران آزاد، حدود یا قیودی که آنها از آن حدود و قیود آزاد و رها هستند و آنچه آنها آزادند انجام دهند یا ندهند. وی می گوید مهم است که بدانیم آزادی های اساسی باید به مثابه یک کل یا یک نظام ارزیابی شوند، یعنی ارزش یکی از آزادی ها به طورمعمول به مشخص کردن آزادی های دیگر بستگی دارد و این همبستگی باید عموماً در تدوین چا رچوب یک قانون اساسی و قانونگذاری مطمح نظر قرار گیرد، روشن است که هر گاه آزادی ها بدون محدودیت باشند با یکدیگر تصادم میکنند.
با توجه باینکه مفهوم آزادی علیرغم گذشت سالیان زیاد از بررسی و کنکاش بشرهیچگاه از صدرموضوعات مجادله ای چه درفضای کاملاً آکادمیک و چه درفضای کاملاً عمل گرا خارج نشده و اهمیت یگانه خود را حفظ کرده وتعابیر و تفاسیر مختلفی از ان ارائه گردیده و یكی از مناقشهانگیزترین بحث های روزگار ما و یک نیازحیاتی و فراتر از آن یک حق بزرگ است، بدین جهت شناخت این مفهوم به صورت تطبیقی در آرائ این دو اندیشمند حائز اهمیت است. حال باید دید که آیا میتوان وجوه اشتراک و افتراق را پیرامون مساله آزادی در نظریات این دو اندیشمند یافت و از آن به عنوان ابزاری برای درک بهتر از مفهوم آزادی و باز کردن افق های تازه ای در آزادی استفاده کرد یا خیر.
***ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل و با فرمت ورد موجود است***
متن کامل را می توانید دانلود نمائید
چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)
ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه
با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند
موجود است
بررسی و تحلیل گفتمان سوژهها و مفاهیم اساسی طنز در شعر مشروطه، به دلیل اهمیّت تأثیرگذاری این سرودها بر تاریخ سیاسی و اجتماعی کشور است. هدف از این پژوهش، بررسی و تحلیل اصلیترین مفاهیم و سوژههایی است که در شعر طنز مشروطه وجود دارد و همچنین تأثیر آن بر فضای سیاسی اجتماعی ایران. در این پژوهش از روش تحلیل گفتمان استفاده شده است و از بررسی مفاهیم حاکم بر گفتمان شعر مشروطه این نتیجه گرفته میشود که میان گفتمانهای استبدادی و آزادی، مساوات و فاصلهی طبقاتی، زن متجدّد و زن سنّتی، میهنپرستی و نفوذ استعمار، عقلگرایی و خرافه، تغییری اساسی دیده میشود و همین اختلاف نظرها، موجب پویایی و حرکت طنز در عصر مشروطه میگردد. در نهایت مشخّص میگردد که مفاهیمی چون تجدّد، عقلگرایی، میهنپرستی، مساوات، مشروطیّت، قانونگرایی و … از جمله مهمترین مضامینی است که شاعران طنزپرداز عصر مشروطه، در شعر خود بدان پرداختهاند.
واژگان کلیدی: شعر، طنز، مشروطیت، آزادی و قانون گرایی.
مقدّمه
بررسی و تحلیل گفتمان سوژهها و مفاهیم اساسی طنز در شعر مشروطه، از جوانب متعدّدی دارای اهمیّت است. شعر مشروطه تجلّی ذهنیّتها، باورها، ارزشها و آرمانهای نخبگان جامعهی ایرانی برای تحوّل و عبور از کاستیها و مشکلاتی است که ایرانِ عصر قاجار با آن روبهرو بودهاست.
در قرن نوزدهم میلادی که تمدّن ایرانی – اسلامی به مرحلهای از انحطاط در ساحات مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی میرسد و جامعه در زیر سایهی سنگین بیتدبیریها و خودپرستیهایِ حُکّام مستبد، در فلاکت و ناامنی دستوپا میزند، چراهای متعدّدی در ذهن اندیشمندان ایرانی درخصوص عقبماندگیها و کاستیها شکل میگیرد. نیمنگاهی به گذشتهی باشکوه ایران باستان، شکوفایی تمدّن ایرانی در قرن چهارم و پنجم هجری، پس از ورود اسلام به ایران و دوران صفویه، نخبگان جامعهی ایرانی را با توجّه به چیرگی قدرت صنعتی اروپایِ
مُدرن پس از انقلاب صنعتی که ایرانیها طعم تلخ آن را اوّلین بار در شکست از روسها چشیده بودند، بر ضرورتِ گذار از وضعیّت آن روز متوافق کرد.
نهضت مشروطیّت محصول تحوّلخواهی ایرانیان در سال 1285 هجری شمسی بود. در این وضع نابسامان، ادبیّات همچون همیشه، نقش پُررونقی را در حرکت جامعهی ایرانی از وضعیّت موجود به نقطهی مطلوب بازی میکند و بسیاری از منوّرالفکرها برای ترویج عقاید و اندیشههای خود و انتقاد از ساختارهای فرهنگی و سیاسی حاکم، رو به ادبیّات میآورند و با تکیه بر زبان سادهی ادبیّات و نزدیک به تودههای مردم، سعیِ وافری را برای پیشبرد اهداف مشروطه انجام میدهند. شناخت ادبیّات این دوران و بهخصوص شعر آن، ارتباط وثیقی با شناخت و درک فضای سیاسی و اجتماعی عصر مشروطه دارد. در میان سبکهای ادبی شعری نیز، طنز به دلیل جذّابیت و همچنین ساختار منتقدانهی آن، یکی از اصلیترین اهرمهای جریان روشنفکری در کمک به اهداف نهضت مشروطه به حساب میآید تا با بهرهگیری از ظرافتهای آن، یکی پس از دیگری سنگرهای پیش رو را فتح کنند و جامعه را از وضع نابسامان و رخوتبار دورهی قاجار عبور دهند.
در شعر طنز مشروطه، دگرشناسی اوج میگیرد و مفاهیم اساسی همچون قانونمداری، آزادی، وطنپرستی، خرافهزدایی از جامعه، حقوق مردم، تجدّد و… به حدّ اعلای خود میرسد. بسیاری از شعرا و طنزپزدازان مطرح در این مقطع، در مطبوعات مشغول به فعّالیّت میشوند و در یک تعریف جامع، ادبیّات همچون خنجری برّنده در عمق جان جامعه فرو میرود تا به زعم خود، کاستیها را جبران کند؛ به سستیها پایان دهد و انحطاط را به ترقّی و پیشرفت مبدّل سازد.
نگارنده با بضاعت اندک خویش در این تحقیق، تلاش دارد تا نمایی کلّی از گفتمان حاکم بر شعر طنز مشروطه و تأثیرات متقابل آن بر گفتمان عمومی جامعه در عصر مشروطه، ارایه دهد و ارتباط میان شعر طنز و تحوّلات سیاسی و اجتماعی آن دوران را واکاوی کند.
***ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل و با فرمت ورد موجود است***
متن کامل را می توانید دانلود نمائید
چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)
ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه
با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند
موجود است
ایران و جمهوری آذربایجان به اقتضای ملاحظات ژئوپلتیکی و به اعتبار اشتراکات تاریخی و فرهنگی در یکصد سال اخیر ارتباطات و مراودات نزدیکی با یکدیگر داشته اند، این ارتباط و تعامل چه در دوران وابستگی سیاسی جمهوری آذربایجان به اتحاد شوروی به عنوان یکی از اجزای جنوبی این کشور و چه در دوران حیات و موجودیت مستقل آن به عنوان یک واحد سیاسی، همواره بخش مهمی از گستره روابط خارجی دو طرف را تشکیل داده است. به همین دلیل بررسی روابط خارجی ایران در سالهای گذشته نسبت به مناطق پیرامونی و همجوار بدون بررسی جامع و کامل روابط این کشور با جمهوری آذربایجان امکان پذیر نخواهد بود. در واقع درک صحیح ملاحظات سیاست خارجی ایران در سالهای گذشته و عوامل تاثیر گذار بر آن در حوزه روابط با مناطق همجوار مستلزم بررسی روابط این کشور با جمهوری آذربایجان است. چرا که این جمهوری یکی از مهم ترین همسایگان شمالی کشور محسوب میشود و در حال حاضر نیز حجم قابل توجهی از ظرفیت سیاست خارجی ایران به این کشور اختصاص یافته است. البته طبیعی است که تا قبل از فروپاشی شوروی محدودیتهای ناشی از عدم استقلال در حوزه سیاست خارجی در جمهوری آذربایجان از یک طرف و تلاش حکومت شوروی در زمینه جدا کردن جمهوری های منطقه آسیای مرکزی از هویت دینی و تاریخی خود مشکلات فراوانی را برای توسعه روابط ایران و جمهوری آذربایجان پدید آورده بود. پس از فروپاشی شوروی و به استقلال رسیدن جمهوری آذربایجان توانایی مناسبی برای بسط روابط دو طرف به وجود آمد. با این حال وجود پاره ای مسائل و ملاحظات سیاسی در کنار نقش منفی و مداخله جویانه کشورهای خارجی به مثابه متغییرهای بازدارنده مانع از توسعه کامل روابط دو کشور تا حد تکمیل نهایی ظرفیت این روابط در سالهای اخیر شده است. دو کشور در زمینههای رژیم حقوقی دریای خزر، مساله ناگرنو قره باغ، مسائل امنیتی منطقه، حضور اسرائیل در منطقه و اتهاماتی که دو طرف در زمینه جاسوسی به یکدیگر وارد می کنند، دچار اختلاف هستند. از سوی پس از فروپاشی شوروی و رقابت به وجود آمده در این منطقه پای بسیاری از قدرتها را در این منطقه باز کرد که به نوعی سبب شکل گیری رقابتی شدید در منطقه گشت. در این میان کشور جمهوری آذربایجان به لحاظ منابع انرژی و همسایگی با روسیه و ایران و دریای خزر از
اهمیت بیشتری برخوردار گردید. در این نوشتار سعی می گردد به بررسی قدرتهای حاضر در منطقه و روابط آنها با جمهوری آذربایجان و تاثیر این روابط در روابط ایران و جمهوری آذربایجان پرداخته شود.
***ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل و با فرمت ورد موجود است***
متن کامل را می توانید دانلود نمائید
چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)
ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه
با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند
موجود است
دیتر زینگهاوس استاد علوم سیاسی دانشگاه فرانکفورت اصطلاح مجتمع های نظامی- صنعتی را به جای میلیتاریسم بکار برد و دلیل او این بود که اگر در گذشته جدایی و تفکیک بین جامعه، ارتش و سیاست امکان پذیر بود و حتی بررسی آن از جنبههای مختلف با اهمیت و ضروری بود ولی اینها در عمل و تئوری اهمیت خود را از دست داده است و بهتر است به جای اصطلاح میلیتاریسم از اصطلاح مجتمع های نظامی- صنعتی که بیانگر واقعیتهای جوامع سرمایهداری معاصر است، استفاده کرد. منظور زینگهاوس از این اصطلاح روابط پیوسته و سودجویانه بین برگزیدگان بخشهای سیاست،اقتصاد، ارتش، علوم و تکنولوژی است که با همکاری و پشتیبانی متقابل موضع خود را برای تامین منافع مشترک در دولت و جامعه بطور مستمر و بطور غیرقابل کنترلی مستحکم کردهاند(ازغندی،1364 :29).
ایالات متحده امریکا همانند امپراتوریهای گذشته از قدرت نظامی بارها برای دستاوردهای اقتصادی، ارضی وغیر ارضی استفاده کرده است. تردیدی نیست که دستاوردهای اقتصادی امریکا ناشی از جنگ در ایجاد دوره دیرپای توسعه اقتصادی این کشور پس از جنگ جهانی دوم دخیل بوده است.به نظر می رسد که در سالهای اخیر بویژه در جهان پساجنگ سرد الگوی دستاوردهای اقتصادی ناشی از عملیات نظامی امپریالیستی تا اندازهای دگرگون شده است. صرفنظر از مسائل اخلاقی، اردوکشیها و عملیات نظامی امریکا حتی به دلایل اقتصادی امپریالیستی نیز به صرفه نیست. در واقع، تشدید توسعهطلبیها و جنگهای امریکا رفته رفته پر هزینهتر و از دیدگاه منافع ملی اسرافکارانه و کمرشکن است. پس اگر الگو یا تجربه امپریالیسم بیانگر علت تشدید جنگهای نظامی امریکا در سالهای اخیر نیست، پس توضیح اینگونه تاخت و تازها چگونه است؟
برخی تحلیلگران دلیل این توسعهطلبیها را به قدرت رسیدن گروه به اصطلاح ارتشگرایان نومحفظهکار میدانند، برخی این توسعهطلبیهای امریکا را به ویژگیهای جورج بوش و راه و رسم وی در سیاست وتمایل او به مغتنم شمردن منزلت خود در مقام رئیس جمهور زمان جنگ نسبت می دهند. برخی نیز استدلال میکنند که این سیاست حداقل در خاورمیانه بوسیله لابیهای صهیونیست تعیین می شود.
در این پژوهشدر پی بحث در مورد چگونگی و میزان تاثیرگذاری مجتمع های نظامی- صنعتی بر سیاستگذاری دفاعی ایالات متحده امریکا در دوره ریاست جمهوری جورج بوش پسر هستیم. بدین صورت که این گروه منافع تاثیرگذار در سیاست، سیاست خارجی و سیاست دفاعی ایالات متحده، در محیط تکثرگرای جامعه امریکا در رقابت با سایر گروههای منافع چگونه و از چه روشهایی توانسته است در فرایند تصمیمگیریهای کلان این کشور نفوذ کند و به چه مقدار این تصمیمات را به سمت منافع گروهی خود هدایت کند. و بالاخره اینکه چقدر توانسته به اهداف گروهی خود دست پیدا کند و ابزارهایی که استفاده کرده کدامند.
1-2- پیشینه تحقیق:
مباحث مربوط به اقتصاد سیاسی نظامیگری قدرتهای بزرگ بخصوص جمهوری آلمان فدرال، شوروی و ایالات متحده امریکا دیر زمانی است که در محافل دانشگاهی در جریان است و این تحقیقات توانسته است زوایای پنهانی از دلایل سیاستهای نظامی این کشورها را روشن سازد ولی این مطالعات هنوز نتوانسته است بسیاری از پیچیدگیهای این سیاستها و روابط پیچیده بین سیاستمداران ، نظامیان وگروههای صنعتی تسلیحاتی را در کشورهای سرمایهداری بزرگ، بویژه ایالات متحده را کشف کند.شرحی از مطالعاتی را که در این زمینه صورت گرفته و به نحوی مرتبط به موضوع بحث ما است را در زیر بیان کردهایم.
علیرضا ازغندی در پژوهشی با عنوان ” مجتمعهای نظامی- صنعتی”پس از تعریف این اصطلاح، به بررسی وجود و نقش این پدیده در امریکا ، شوروی و آلمان میپردازد و میگوید که در جنگ دوم جهانی رابطه بسیار نزدیکی بین نظامیان و صنایع تسلیحاتی ایجاد شده که توسط رهبران سیاسی قابل کنترل نبود.بعد از جنگ هم نظامیان تسلط خود را بر فرایند تصمیمگیری سیاست خارجی و امنیتی امریکا حفظ کردند و هر روزه این اتحاد درآمد شهروندان بیشتری را وابسه به امور نظامی می کند. نویسنده در این کتاب به بررسی کلی وضعیت نظامیگری پیش آمده در سیاست و جامعه ایالات متحده و دو کشور دیگر میپردازد و مخصوصا در مورد امریکا به مسائل کلان و بوجود آمده با دیدی کلان توجه دارد و به مصادیق عینی ، دلایل و چگونگی بوجود آمدن این وضعیت نمی پردازد(ازغندی،1364).
اسماعیل حسین زاده، استاد دانشگاه دریک ایالت آیوا امریکا در پژوهشی باعنوان”اقتصاد سیاسی
نظامیگری امریکا”به بررسی نفوذ گروه نظامی- صنعتی بر سیاست خارجی ایالات متحده و کشاندن امریکا به جنگ، بخصوص در دوره جرج بوش پسر پرداخته است. او در این کتاب این ایده را مطرح می سازد که امپریالیسم انگلی ارتشسالارانه بطور فزایندهای تبدیل به هدف قائم به ذاتی شده که دیگر ارتشسالاری و فعالیت مجتمع های نظامی- صنعتی در راستای منافع ملی امریکا نیست بلکه این ارتش سالاری در سیاست خارجی و فعالیت این گروهها برای منافع خود است، حتی اگر در جهت منافع ملی امریکا نباشد( حسین زاده،1389).
نویسنده، این مجتمع ها را نیروی بزرگ و هژمون سیاست ایالات متحده می داند و چنین می اندیشد که این مجتمع ها سیاست ایالات متحده را بدون هیچ مانعی در جهت منافع خود هدایت می کند. ولی در جامعه تکثرگرای امریکا گروههای منافع و نیروهای متعددی وجود دارند که قدرت کافی برای جلوگیری از یکه تازی های این گروه و هر گروه دیگر را دارند و چنانکه شاهدیم گروه نومحافظه کاران سالها قبل
از ریاست جمهوری بوش پسر برنامه های خود را تهیه کرده بودند و در اتحاد پیچیده با صاحبان صنایع نظامی سعی در کشاندن سیاست ایالات متحده به سمت نظامی گری دلخواه خود داشتند ولی تا سالهای ریاست جمهوری بوش و دقیقتر تا لحظه حادثه یازده سپتامبر، به دلیل مقاومت و عدم قبول سیاستهایشان بوسیله نیروهای فعال عرصه عمومی امریکا توان اجرای سیاستهای خود را نداشتند.
جی پاول دان و الیزابت اسکانز در پژوهشی با عنوان”مجتمع نظامی- صنعتی” به بررسی سرچشمه و پایه های تئوریکی این مفهوم و تشریح مفاهیم اساسی آن در جنگ سرد و توسعههای ساختاری، تاثیرات و تحولات اساسی آن بعد از جنگ سرد می پردازند. آنها استدلال می کنند که تغییرات اساسی در طبیعت و اندازه مجتمع های نظامی- صنعتی بوجود آمده ولی درجه بالایی از تداوم در این مجتمع ها وجود دارد و نگرانی آیزنهاوردر مورد این مجتمعها بیربط به ساختاربندی دوباره این مجتمعها بعد از جنگ سرد نیست. ولی این نویسندگان به موضوع نمی پردازند که نقش این مجتمع ها در پیشبرد این ادامه و تغییر خود چگونه است و چگونه خود باعث بازتولید قدرتش می شود. نویسندگان این مقاله بیشتر به مسائل فنی و سیاسی رشد مجتمع ها می پردازند و کمتر به موضوعات سیاسی و اقتصاد سیاسی این موضوع پرداخته اند(Dunne&Skone,2009).
سرهنگ جیمز ار رالف در پژوهشی با عنوان “بررسی قابلیتهای صنعت پایه دفاعی ایالات متحده امریکا برای پشتیبانی وزارت دفاع در شرایط در حال تغییر جنگ” به بررسی صنعت پایه دفاعی ایالات متحده امریکا برای پشتیبانی نیازهای امنیت ملی این کشور در قرن 21 میپردازد و توصیههایی را برای فراهم کردن زمینه برای شرکتهای انعطاف پذیر و سازوار برای حمایت از صنعت پایه دفاعی امریکا پیشنهاد میکند. وی
میگوید در جهانی که در حال تغییر است و اندازه و طبیعت عملیات نظامی در حال تغییر است، وزارت دفاع به توسعه طرق متفاوت برای شکل دادن به صنعت پایه دفاعی امریکا نیاز دارد. وزارت دفاع باید شرایط رقابتی را برای شتاب دادن به تحول صنعت پایه دفاعی برای فراهم کردن تواناییهای نوآورانه و قدرتمندانهتر برای امریکا در جنگ درحال دگرگونی ایجاد کند. این مقاله نیز به مسائل فنی و اقتصادی می پردازد و از این زاویه به مـوضوع نگـاه می کـند و سعـی در پرداختـن به زوایای مهـمتر این پدیده که مـوضـوعات سـیاسـی،
اجتماعی و نظامی آن است نمی پردازد(Ralph,2004).
جاستینبالداسیرواریکبریورازاعضایموسسهپژوهشسیاستهسته ایدرپژوهشیباعنوان”
ریشههای سیاسی، عقلی و استراتژیک سیاست هسته ای حال حاضر ایالات متحده امریکا : پروژه قرن جدید امریکایی” به بررسی سیاست دفاعی ایالات متحده و تغییرات ایجاد شده در آن در دوره جرج بوش
می پردازد. آنها استدلال میکنند که کابینه بوش تغییرات مهمی را که در سیاست دفاعی امریکا با تمرکز بر تروریسم بعد از یازده سپتامبر ایجاد کرده از پروژهای به نام قرن جدید امریکایی ( که با عنوان بازسازی دفاعی امریکا منتشر شده ) برگرفته شده است. آنها ادعا میکنند که این سیاست دنیا را از پروژه خلع سلاح و غیرنظامی سازی که در دهه قبل پیش برده می شد بسیار دور میکند. آنها میگویند که پروژه بازسازی دفاعی امریکا تاثیرات یک بخش غیرانتفاعی را به دولت و شکل دادن شبکه ای از ایده ها و افراد به سیاست عمومی را نشان می دهد(Baldassare & Brewere,2004). این پژوهش از زاویه خوبی به سیاست دفاعی ایالات متحده می پردازد که گروه نومحافظه کاران با رسیدن به قدرت در دوره بوش از گزارشها و اسناد جاه طلبانه خود در طول دوره ریاست جمهوری بوش استفاده کردندکه باعث افزایش نظامی گری و رشد نقش مجتمعهای نظامی صنعتی در جامعه و اقتصاد امریکا شدند. ولی بحثی از رابطه پیچیده مجتمع ها با نومحافظه کاران در دوره بوش و تداخل اعضای آن با مجتمع ها ، پیش نمی کشد.
این کتابها و مقالات هرکدام از زوایای مختلف به بحث در مورد مجتمع های نظامی- صنعتی پرداخته اند و تاثیر این مجتمع ها را بر جامعه ایالات متحده و سیاستگذاری این کشور را بررسی کرده اند؛ ولی مسئله ای که وجود دارد روابط پیچیده این مجتمع ها با بخشهای مختلف جامعه امریکا، اعم از ارتش، دولت، نهادهای پژوهشی و تحقیقاتی، روزنامه ها، کنگره، دانشگاهها، نیروی کار و بخشهای دیگر جامعه امریکاست که با رابطه اندام واری که با این بخشها دارد، این نهادها با پروسه پیوسته به هم و متداخلی به هم وابسته شده اند.
در این پژوهش ما سعی داریم به این موضوع بپردازیم که بین این گروهها که در طی زمان و در راستای همکاری هایی که با هم انجام داده اند، چه نوع رابطه ای بین آنها بوجود آمده که اتخاذ رویه های تهاجمی در سیاست خارجی و به طور خاص در سیاستگذاری دفاعی ایالات متحده به سود گروههایی مثل کارخانجات تولید سلاحها و سیاستمداران طرفدار یکجانبه گرایی سیاست خارجی امریکا است. از طرفی بخشهای دیگری مثل اعضای کنگره، نهادهای پژوهشی و دانشگاهی چگونه و به چه دلیل با مجتمع های نظامی- صنعتی همکاری می کنند؛ و چگونه و به چه علت نیروی کار عظیمی در سراسر امریکا به بخش صنعتی مجتمع ها وابسته شده اند.
***ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل و با فرمت ورد موجود است***
متن کامل را می توانید دانلود نمائید
چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)
ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه
با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند
موجود است
كار کردن، صرفنظر از تأمین مالی، میتواند برخی از نیازهای اساسی آدمی نظیر تحرك روانی و بدنی،تماس اجتماعی، احساسات خودارزشمندی، اعتماد و توانمندی را ارضا كند. با وجود این، كار میتواند منبع فشار عمده ای نیز باشد. احساس دایمی فشار، اثرات آسیبزای چندی را بر جا می گذارد كه از آن به نام تحلیل رفتگی شغلی یاد می كنند.(پاول،1377: 50)
در این فصل پس از تعریف موضوع و اهمیت و ضرورت مطرح نمودن آن به اهداف، سوالات و فرضیات تحقیق میپردازیم و پس از آن قلمرو تحقیق و کاربردهای آن مطرح و در خاتمه تعریف عملیاتی واژگان تحقیق ذکر میشود.
در فصل دوم ادبیات تحقیق که شامل سه بخش شخصیت، فشار روانی و تحلیلرفتگی است مطرح خواهد شد.
در فصل سوم به روش تحقیق و در فصل چهارم به نتایج حاصله از آن میپردازیم.
در خاتمه در فصل پنجم، نتیجه گیری و پیشنهادهای حاصل از تحقیق ذکر میشود.
2-1- تعریف موضوع
طبق تعریف کی رایکو (1978) فشار روانی به عنوان پاسخی به تأثیرات منفی تلقی می شود که زمان بروز آن هنگامی است که فشار غیرقابل کنترل به مدت طولانی ادامه یابد و استراتژی های مقابله ای فرد نتواند آن را برطرف سازد. سطح بالایی از فشار روانی شغلی اغلب منجر به نارضایتی شغلی، غیبت از کار و ترک شغل و در نهایت تحلیلرفتگی شغلی می گردد. تحلیلرفتگی به عنوان فقدان انرژی و نشاط تعریف می شود و شخص دچار تحلیلرفتگی احساس کسالت انگیزی را نسبت به انجام رفتار شغلی نشان میدهد. تحلیلرفتگی حالتی است که در یک فرد شاغل به وجود می آید و پیامدی از فشار شغلی دائم و مکرر است. به این ترتیب شخص در محیط کارش به دلیل عوامل درونی و بیرونی احساس فشار می کند و این فشار، دائمی و مکرر بوده و در نهایت به احساس تحلیلرفتگی تبدیل می گردد. در این وضعیت احساس کاهش انرژی رخ می دهد و باعث پایین آمدن کارایی و بهره وری کارکنان می شود. (حسنی، 1381: 1)
به اعتقاد گینز و جرمییر فرصتهای اندک برای ارتقا و وجود قوانین و مقررات خشک این احساس را در فرد ایجاد می کند که در یک نظام غیر منصف گرفتار آمده است و همین احساس باعث می شود فرد نسبت به شغلش نقطه نظرهای منفی پیدا کند. تقویت حالتهای منفی مزمن و فقدان پیشرفت بعد از اینکه خود را در زندگی موفق احساس نمی کند، به عیبجویی، دلسردی، بی علاقگی و سهل انگاریمیانجامد که از جمله نشانه های تحلیل رفتگی هستند. (ساعتچی ،1387 :345) از آنجا که تحلیل رفتگی شغلی غیر تبعیضآمیز است و کارکنان در همه سطوح ممکن است متحمل آن بشوند(بل، 2004: 2). در این راستا شناخت عواملی که در ایجاد و توسعه تحلیل رفتگی نقش دارند اهمیت بسزایی دارد زیرا کاهش اثر بخشی و افزایش غیبت از کار در افرادیکه از تحلیل رفتگی رنج می برند مشاهده میشوند (برونت، 2003: 5).
یکی از مهمترین مقولههای تأثیرگذار بر فشار روانی و ادراک فرد از فشار روانی شخصیت فرد است. طبق تعریف آلپورت «شخصیت عبارت است از سازمان پویای دستگاه بدنی و روانی فرد که چگونگی سازگاری خاص آن فرد را با محیط تعیین می کند.» (آلپورت، 1937: 48) شلدن میگوید: شخصیت، سازمان پویای (زنده) جنبههای ادراکی و انفعالی و ارادی و بدنی (شکلی و اعمال حیاتی بدن) آدمی است. (مشبکی، 1377: 123) برای سنجش تیپ شخصیتی افراد روشهای متنوعی وجود دارد که از مهمترین آنها میتوان به مدل پنج عاملی اشاده نمود که با سابقه چهار دهه کار علمی یکی از معتبرترین ابزار سنجش شخصیت به حساب میآید.
این تحقیق به بررسی تأثیر ابعاد شخصیت بر تحلیلرفتگی کارکنان میپردازد. 5 بعد اصلی شخصیت که در این پژوهش مورد بررسی قرار میگیرند، عبارتند از: برونگرایی، توافق پذیری، ثبات هیجانی، وجدان کاری، گشودگی یا باز بودن نسبت به تجربیات جدید
در پرسشنامه استاندارد تحلیلرفتگی ماسلاش و جکسون تحلیل رفتگی در 3 بعد مورد سنجش قرار میگیرد که عبارتند از فرسودگی هیجانی، مسخ شخصیت و کاهش کفایت شخصی
3-1- اهمیت و ضرورت تحقیق
یکی از رایج ترین مشکلاتی که کارکنان را در همه سنین مورد حمله قرار می دهد، فشار روانی است. فشار روانی طولانی ممکن است منجر به رفتارهای غیر مولد شود. رفتارهای غیر مولد متضمن ترک خدمت، غیبت از محل کار، اعتیاد به الکل، اعتیاد به مواد مخدر، پرخاشگری و خرابکاری است. (محمدزاده، 1375: 465) غیبت، توقف کار و ترک خدمت از پیامد های رفتاری فشار روانی است. (قلیپور، 1386: 280-282)
درجات شدید فشار روانی معمولاً توأم با اضطراب و یا ناکامی، فشار خون و کلسترول زیاد میباشد. این تغییرات روانی و فیزیولوژیکی به چند طریق سلامت را به مخاطره می اندازد. از همه مهمتر، فشار روانی شدید به بیماری قلبی کمک می کند. رابطه بین فشار روانی زیاد شغلی و بیماری قلبی کاملا به اثبات رسیده است. (محمدزاده، 1375: 262) ضمناً فشار روانی به اختلالهای جسمی میانجامد زیرا نظم درونی بدن در رویارویی با فشار روانی دگرگون میشود. (دیویس و نیو استورم، 1373: 632)
فشار روانی زیاد، در تشدید بیماریهای قلبی، ستون فقرات، زخم معده و سردردهای مزمن تأثیر دارد. به طور کلی بین بیماریهای فیزیولوژیک و فشار روانی رابطه وجود دارد. کاهش و از دست دادن تمرکز حواس، کاهش خلاقیت، افت کیفیت تصمیمگیری و اتخاذ تصمیمات ضعیف و بی کیفیت، از دست دادن حافظه کوتاه مدت و بلند مدت، اختلالات فکری- شناختی، افزایش خطا، فراموشی و افزایشتوهم از پیامدهای شناختی فشار روانی است. (قلیپور، 1386: 280-282)
سوانح در محیط کار و خارج آن شکل رفتاری دیگری از تنیدگی است که گاهی میتوان سرچشمه آن را در عوامل فشار روانی مرتبط با کار به دست آورد. برای مثال مسائل حل نشده در کار، اشتغال ذهنی یا انحراف ذهنی برای کارمندی که به طرف منزل رانندگی می کند به وجود
آورد و موجب بروز حوادث رانندگی شود. بر طبق یک پیمایش جدید روی 750 کارگر بالای هجده سال، یک ششم آنان بقدری از همکار خود عصبانی شده بودند که دلشان می خواست او را کتک بزنند. بیشترین میزان خشم انباشته شده در کارکنان زیر سی و پنج سال و در مشاغل منشی گری، دفتری یا فروش گزارش شده است. مطالعات دانشگاه میشیگان درباره تنیدگی سازمانی، انواع هزینههای غیر مستقیم سوء مدیریت فشارهای روانی را برای سازمان نظیر روحیه پایین، عدم رضایت، قطع روابط و گسیختگی روابط کاری شناسایی کرده و رهنمودهایی برای شناسایی هزینههای تنیدگی سازمانی ارائه داده است. صاحبنظران تخمین میزنند که حدود 75 درصد کل ضررهای کار در نتیجهی تنیدگی است. (رضائیان، 1387: 55-56)
چون دانشگاه ها سازمانهایی خدماتی بوده و متکی به دانش و توانمندی های منابع انسانی خود بوده و بر خلاف سازمانهای تولیدی به خطوط تولید و … متکی نیستند، اهمیت منابع انسانی در آنها بیش از دیگر سازمانها احساس می شود. دانشگاه امام صادق علیه السلام نیز همانطور که در بیانیه رسالت آن آمده، بار اصلی تحقق رسالت خود را بر دوش اعضاء هیئت علمی و مدیران خود دانسته و در این راستا مشارکت دانشجویان و کارکنان اداری شایسته، کارآمد و سازگار با شرایط دانشگاه را ضروری می داند. (بیانیه رسالت دانشگاه امام صادق علیه السلام).
4-1- اهداف تحقیق
اهداف اصلی این تحقیق عبارتند از:
1- شناخت تیپ شخصیتی کارکنان دانشگاه امام صادق علیهالسلام
2- اندازهگیری سطح تحلیلرفتگی کارکنان دانشگاه امام صادق علیهالسلام
3- تأثیر تیپ شخصیتی بر تحلیلرفتگی کارکنان دانشگاه امام صادق علیهالسلام
4- فراهم سازی بستر لازم برای سیاستگذاری های مناسب در زمینه منابع انسانی توسط مدیران در دانشگاه امام صادق علیهالسلام
5-1- سوالات تحقیق
سوال اصلی تحقیق: آیا میان ویژگیهای شخصیتی کارکنان دانشگاه امام صادق علیهالسلامو تحلیلرفتگی آنها رابطه معنادار وجود دارد؟
سوالات فرعی:
– آیا میان شخصیت برونگرا و فرسودگی هیجانی کارکنان دانشگاه امام صادق علیهالسلامرابطه معنادار وجود دارد؟
– آیا میان شخصیت توافق پذیر و فرسودگی هیجانی کارکنان دانشگاه امام صادق علیهالسلامرابطه معنادار وجود دارد؟
– آیا میان شخصیت دارای ثبات هیجانی و فرسودگی هیجانی کارکنان دانشگاه امام صادق علیهالسلامرابطه معنادار وجود دارد؟
– آیا میان شخصیت وظیفهشناس و فرسودگی هیجانی کارکنان دانشگاه امام صادق علیهالسلامرابطه معنادار وجود دارد؟
– آیا میان شخصیت مستقل و فرسودگی هیجانی کارکنان دانشگاه امام صادق علیهالسلامرابطه معنادار وجود دارد؟
– آیا میان شخصیت برونگرا و مسخ شخصیت کارکنان دانشگاه امام صادق علیهالسلامرابطه معنادار وجود دارد؟
– آیا میان شخصیت توافق پذیر و مسخ شخصیت کارکنان دانشگاه امام صادق علیهالسلامرابطه معنادار وجود دارد؟
– آیا میان شخصیت دارای ثبات هیجانی و مسخ شخصیت کارکنان دانشگاه امام صادق علیهالسلامرابطه معنادار وجود دارد؟
– آیا میان شخصیت وظیفهشناس و مسخ شخصیت کارکنان دانشگاه امام صادق علیهالسلامرابطه معنادار وجود دارد؟
– آیا میان شخصیت مستقل و مسخ شخصیت کارکنان دانشگاه امام صادق علیهالسلامرابطه معنادار وجود دارد؟
– آیا میان شخصیت برونگرا و کاهش کفایت شخصی کارکنان دانشگاه امام صادق علیهالسلامرابطه معنادار وجود دارد؟
– آیا میان شخصیت توافق پذیر و کاهش کفایت شخصی کارکنان دانشگاه امام صادق علیهالسلامرابطه معنادار وجود دارد؟
– آیا میان شخصیت دارای ثبات هیجانی و کاهش کفایت شخصی کارکنان دانشگاه امام صادق علیهالسلامرابطه معنادار وجود دارد؟
– آیا میان شخصیت وظیفهشناس و کاهش کفایت شخصی کارکنان دانشگاه امام صادق علیهالسلامرابطه معنادار وجود دارد؟
– آیا میان شخصیت مستقل و کاهش کفایت شخصی کارکنان دانشگاه امام صادق علیهالسلامرابطه معنادار وجود دارد؟
6-1- فرضیه های تحقیق
فرضیه اصلی تحقیق: بین ویژگیهای شخصیتی کارکنان دانشگاه امام صادق علیهالسلامو تحلیلرفتگی آنها رابطه معنادار وجود دارد.
فرضیههای فرعی تحقیق:
1- بین شخصیت برونگرا و فرسودگی هیجانی کارکنان دانشگاه امام صادق علیهالسلامرابطه معنادار وجود دارد.
2- بین شخصیت توافق پذیر و فرسودگی هیجانی کارکنان دانشگاه امام صادق علیهالسلامرابطه معنادار وجود دارد.
3- بین شخصیت دارای ثبات هیجانی و فرسودگی هیجانی کارکنان دانشگاه امام صادق علیهالسلامرابطه معنادار وجود دارد.
4- بین شخصیت وظیفهشناس و فرسودگی هیجانی کارکنان دانشگاه امام صادق علیهالسلامرابطه معنادار وجود دارد.
5- بین شخصیت مستقل و فرسودگی هیجانی کارکنان دانشگاه امام صادق علیهالسلامرابطه معنادار وجود دارد.
6- بین شخصیت برونگرا و مسخ شخصیت کارکنان دانشگاه امام صادق علیهالسلامرابطه معنادار وجود دارد.
7- بین شخصیت توافق پذیر و مسخ شخصیت کارکنان دانشگاه امام صادق علیهالسلامرابطه معنادار وجود دارد.
8- بین شخصیت دارای ثبات هیجانی و مسخ شخصیت کارکنان دانشگاه امام صادق علیهالسلامرابطه معنادار وجود دارد.
9- بین شخصیت وظیفهشناس و مسخ شخصیت کارکنان دانشگاه امام صادق علیهالسلامرابطه معنادار وجود دارد.
10- بین شخصیت مستقل و مسخ شخصیت کارکنان دانشگاه امام صادق علیهالسلامرابطه معنادار وجود دارد.
11- بین شخصیت برونگرا و کاهش کفایت شخصی کارکنان دانشگاه امام صادق علیهالسلامرابطه معنادار وجود دارد.
12- بین شخصیت توافق پذیر و کاهش کفایت شخصی کارکنان دانشگاه امام صادق علیهالسلامرابطه معنادار وجود دارد.
13- بین شخصیت دارای ثبات هیجانی و کاهش کفایت شخصی کارکنان دانشگاه امام صادق علیهالسلامرابطه معنادار وجود دارد.
14- بین شخصیت وظیفهشناس و کاهش کفایت شخصی کارکنان دانشگاه امام صادق علیهالسلامرابطه معنادار وجود دارد.
15- بین شخصیت مستقل و کاهش کفایت شخصی کارکنان دانشگاه امام صادق علیهالسلامرابطه معنادار وجود دارد.
[1].Gaine .j and Jermeier. e.r
[2]. Gordon Allport