كیفیت زندگی، رابطة نزدیك و تنگاتنگی با مفهوم زندگی خوب دارد چون برخی از نشانگرهای اصلی زندگی خوب نیز (تندرستی و بهداشت روانی) مشابه كیفیت زندگی است و زندگی خوب بدون سلامت جسمانی و روانی معنایی ندارد (رمضانی نژاد، 1386). به همین دلیل چندین نشانگر كیفیت زندگی به ویژگی های شغلی، روابط شغلی، رضایت شغلی و رفتار تفریحی و گذران اوقات فراغت اختصاص یافته است (سازمان جهانی بهداشت، 1995). امروزه كیفیت زندگی مورد توجه سازمانهای رفاهی و اجتماعی، محققان علوم اجتماعی، بهداشت، روان شناسی، پزشكی و تربیت بدنی قرار گرفته است (نیوا و تیلور، 1999).

کارکنان کارخانجات تولیدی توس چینی
پژوهش های صورت گرفته در زمینه مقایسه هوش هیجانی با بهره هوشی، توانائی های هوش هیجانی را که شامل ادراك هیجانی، تنظیم هیجانی، شناخت هیجانی و آسان سازی (تسهیل) هیجانی هستند را پیش بینی کننده بهتری برای موفقیت و سازگاری معرفی کرده اند (بشارت، 1348). هوش هیجانی شامل توانایی ما در ایجاد مهارت های کافی در بوجود آوردن روابط سالم با دیگران و حس مسئولیت پذیری در مقابل وظایف می باشد (گلمن، 1998). با بهبود این مهارت تسلط فرد بر امور بیشتر می شود، احساس تسلط بر اوضاع این باور را در ورزشکار بوجود می آورد که تلاش های وی بر موفقیت تاثیر خواهد گذاشت و وی می تواند مسیر رویدادها را تغییر دهد و نتیجه مسابقه را تعیین کند (کج باف نژاد، 1390). بنابراین درك هیجانات برای دست یافتن به اهداف موفقیت آمیز (برادبری و همکاران، به نقل از گنج،1384) و روح تیمی و محیط ورزشی پربازده بسیار مهم است (لین و همکاران، 2009،). یکی از موضوعات مهم روانشناسی که در سالهای اخیر مورد بحث جدی قرارگرفته، هوش هیجانی است. هوش هیجانی شامل تواناییهایی مانند حفظ انگیزش شخص و استقامت در مقابل مشکلات، حفظ خونسردی و کنترل تکانشهای خود در شرایط بحرانی بوده، کامیابی را به تاخیر انداخته و با دیگران همدلی نموده و امیدوار باشد (ساسانی 1390). هوش هیجانی به تنهایی بزرگترین عامل برای پیشبینی عملکرد فرد و مؤثرترین محرک برای رهبری و موفقیت معرفی شده است. اعتماد به نفس، آرمیدگی، نیروبخشیو تمرکزکه از مؤلفههای هوش هیجانی هستند ارتباط معنا داری یا سبکهای رهبری و شخصیت یک رهبر در هدایت و کنترل تیم و کارکنان خود دارد که این ارتباط میتواند دارای همبستگی مثبت و بالایی باشد.

عبدلی(1384) میگوید فرد بلافاصله بعد از مشاهده نتیجه عملکرد خود یک یا چند پاسخ هیجانیخودکار را تجربه میکند. به طوری که نتیجه تحلیل شناختی از عملکرد و واکنشهای عاطفی نسبت به آن، رفتار آینده وی را تعیین میکند . بارلینگو همکاران(2000)، در پژوهشی دریافتند که هوش هیجانی با رهبری تحول آفرین مربیان رابطه دارد . گاردنر و استوک با آزمایش ارتباط بین هوش هیجانی و سبک رهبری در 110 نفر از مربیان رده بالا، نشان دادند که بین تمامی مولفههای هوش هیجانی و سبک رهبری رابطهی منفی وجود ندارد. لینی و همکاران(2010) به اهمیت هوش هیجانی برای موفقیت در ورزش اشاره کرده است و در تحقیق به بررسی ارتباط هوش هیجانی و شرایط و موقعیت هیجانی گوناگون با احساسات و عملکرد مطلوب و نامطلوب پرداختند.

و یا در تعریف دیگری هوش هیجانی نوع دیگری از هوش است که مشتمل برشناخت احساسات خویشتن و استفاده از آن برای اتخاذ تصمیم های مناسب در زندگی ، توانایی اداره مطلوب خلق وخو و وضع روانی و کنترل تکانش ها و فرسودگی است (گلمن، 1995). درسال 1990 پیترسالوی و مایر[14] کنترل احساسات و عواطف خود و دیگران و توانایی تمایز قائل شدن بین آنها و استفاده از این اطلاعات به عنوان راهنمایی برای فکر و عمل فرد به کار بردند (چرنیس، 2000). این محققان اشاره داشتند که هوش هیجانی این امکان را برای افراد فراهم می کند که به طور خلاقانه، بیندیشیندم و از عواطف و احساسات خود در حل مسائل و مشکلات استفاده کنند. و چهار ویژگی تشخیص عواطف، استفاده موثر از عواطف، فهم و درك عواطف و تنظیم و کنترل عواطف را برای آن در نظر گرفتند (یراستد، 1999؛ چرنیس، 2000؛ پونگ تنگ فات، 2002). در الگوی مورد نظر بارون[15](2000)، هوش هیجانی به عنوان مجموعه ای از مهارت ها، صلاحیت ها و توانایی های غیر شناختی در نظر گرفته می شود. الگوی وی شامل پنج گروه از توانایی ها است که شامل توانایی درون فردی، توانایی بین فردی، مدیریت استرس، سازش یافتگی، خلق عمومی است. دانیل گلمن[16] در سال 1998 در كتاب خود تحت عنوان كاركرد هوش هیجانی آن را اینگونه تعریف می كند: هوش هیجانی توانایی درك و فهم هیجان ها و عواطف است به منظور تعمیم آن به عنوان حامی اندیشه، شناخت هیجان ها و دانش هیجانی تا بتوانیم آنها را نظم داده تا موجبات رشد عقلی، عاطفی و هیجانی فراهم گردد. اولین نظریه، آن را نوعی توانایی ذهنی مثل بهره هوشی معرفی نمود(جان کی شی،2007). دیدگاه دوم هوش هیجانی را مجموعه ای از قابلیت ها و مهارت های متشکل از حالات رفتاری و ادراکات فردی مرتبط با توانایی فرد برای شناخت، پردازش و به کارگیری اطلاعات هیجانی دانست که وابسته به قلمرو شخصیت هستند (پتریدسا، 2004 ). اما مسئلة مهم تری با عنوان چگونه گذراندن عمر و به عبارتی كیفیت زندگی مطرح شده، كه پرداختن به این موضوع ذهن صاحب نظران و محققان در امور ورزش و تربیت بدنی را به خود جلب كرده است (احمدی و همکاران، 1383). بازخوانی مفاهیم متعدد كیفیت زندگی به ارائة تعریفی از سوی گروه كیفیت زندگی سازمان جهانی بهداشت منجر شده است. این تعریف برای درك فرد از موقعیت خود در بافتی از نظام های فرهنگی و ارزشی و در زمینة هدف ها، انتظارات و استانداردها و علاقه مندی آنها ارائه شده است. در این نگاه كیفیت زندگی مفهومی فراگیر است كه سلامت جسمانی، رشد شخصی، حالات روانشناختی، میزان استقلال، روابط اجتماعی و ارتباط با محیط را در بر می گیرد و بر ادراك فرد از این ابعاد نیز مبتنی است. در واقع، كیفیت زندگی دربرگیرندة ابعاد عینی و ذهنی است كه در تعامل با یكدیگر قرار دارند. از سوی دیگر، باید توجه داشت كه كیفیت زندگی مفهومی پویاست، چون ممكن است ارزش ها، نیازها و نگرشهای فردی و اجتماعی طی زمان در واكنش به رویدادها و تجارب زندگی دگرگون شوند. همچنین هر بعد از كیفیت زندگی می تواند آثار چشمگیری بر دیگر ابعاد زندگی بگذارد (نیوا، 1992). به بیانی دیگر، كیفیت زندگی بیانگر تاثیرات عملكردی عدم سلامتی و برایندهای آن بر درك فرد از جنبه های جسمانی، روانشناختی و اجتماعی زندگی فردی است (عیدی، 1386). پژوهش های اندکی در زمینه رابطۀ هوش هیجانی و کیفیت زندگی در ایران انجام گرفته (حسنیان، 1390؛ رجبی، 1390؛ احمد نژاد، 1391؛ نریمانی، 1390؛ 2008) که در اکثر این تحقیقات رابطه مثبت و معناداری بین هوش هیجانی و کیفیت زندگی وجود دارد، بنابراین باتوجه به اینکه تمام پژوهش های انجام گرفته بر روی جامعه آماری غیرورزشی محدود شده و نشان می دهند که هوش هیجانی با کیفیت زندگی رابطۀ معنادار دارند بنابراین این پژوهش نیز درصدد یافت پاسخ به این پرسش می باشد که آیا بین هوش هیجانی و کیفیت زندگی دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شمال رابطۀ معنادار وجود دارد؟
[1] Quality of life
[2] World Health Organization Quality of Life
[3] Newa C, and Taylor
[4]Quality of life
[5] Emotional Intelligence
[6] Confidence
[7] Relaxation
[8] Refreshment
[9] Centralization
[10] Emotional response
[11] Barling
[12] Gardner
[13] Staugh
[14] Salovey & Mayer
[15] Bar- On
[16] Daniel Goleman
[1] Intelligence Shrink Emotional Questionnaire
نقشهای فردی در محیط تیمها بسیار بااهمیت است و این نقشها هستند که با قرار گرفتن در کنار یکدیگر باعث موفقیت تیمها میشوند. بنابراین، مهم است که بدانیم آیا بازیکنان این نقشها را پذیرفتهاند یا نه و اینکه آیا از نقش خود رضایت دارند یا ناراضیاند (بهلكه و همكاران، 1392). درک و فهم مسئولیت های نقش فردی به عنوان یکی از مهمترین متغیرهای تیمی در ورزش تعریف شده است (Eys و همكاران، 2005). عدم شناخت در مورد این مسئولیتها و انتظارات مربوط به یک موقعیت خاص به عنوان ابهام نقش معرفی شده است (Kahn و همكاران، 1964). در واقع ابهام نقش زمانی پدید میآید که روشن نباشد نقش فرد چیست، از جمله هنگامی که به روشنی معلوم نباشد که هدف از یک شغل معین یا پست بازی در ورزش چیست یا حدود مسئولیتهای آن کدام است (درودیان و همکاران، 2013). تجربهی ابهام نقش میتواند به واکنشهای متناقض، احساس تنش، کاهش اعتماد به نفس، استرس و نارضایتی در فرد منجر شود (Kahn و همكاران، 1964). همچنین ابهام نقش با افزایش اضطراب جسمی و شناختی (Beuchamp و همكاران، 2003) و كاهش اثربخشی نقش (Beuchamp و همكاران، 2002) همراه است و میتواند تأثیر منفی بر عملكرد داشته باشد (ابوالقاسمی و همكاران، 1385).
فوتبال به عنوان یک بازی تیمی نیازمند هماهنگی افراد است. هر بازیكن در تیم مسئولیتی بر عهده دارد و باید مسئولیت خود را در فضایی مملوء از تماشاگر به بهترین نحو انجام دهد و اشتباه کوچکی میتواند لطمات جبران ناپذیری را به تیم وارد نماید. بنابراین عدم شناخت بازیكنان با نقش خود در شرایط مختلف، باعث میشود كه آنها وظیفهی خود را ندانند. نامشخص بودن وظیفه، به نوبهی خود عامل ناهماهنگی و احتمالاً صحیح انجام نشدن فعالیتهای تیمی خواهد بود. عدم آشنایی كافی با نقش سایر همتیمیها و اختلاف بازیكنان با یكدیگر به دلیل تداخل كارها و ناراحتیهای حاصل از آن، پیامدهای دیگر چنین وضعی خواهد بود (رجبزاده، 1385).
تحقیقات متعدد انجام شده در ادبیات سازمانی بیانگر این است كه ابهام نقش به عنوان یک عامل استرسآور در محیطهای مختلف برای افراد در سطح رفتاری، روانی و فیزیولوژیكی پیامدهای محسوس و قابل توجهی را به بار میآورد كه به نوعی زمینه را برای تضعیف كارآیی و اثربخشی افراد فراهم میآورد. یكی از این پیامدها، رفتارهای انحرافی و پرخاشگرانه است. بر طبق ادبیات سازمانی و بر اساس مدل استرس-عدمتعادل-جبران میتوان گفت كه استرس با ایجاد حالات هیجانی منفی نسبت به خود و وظایف كاری، با برهم زدن تعادل هیجانی، رفتاری و شناختی افراد، آنها را به سمت رفتارهای غیراخلاقی و انحرافی مثل پرخاشگری سوق میدهد (گلپرور، 1390). به علاوه پژوهشهای انجام شده در محیطهای کار به کرات نشان دادهاند که ابهام نقش به عنوان یکی از ابعاد استرس دارای توان پیشبین معناداری برای خشم و پرخاشگری است (ادیبی و همکاران، 1391). پرخاشگری ناظر بر رفتاری است كه با نیت صدمه زدن به شخص دیگر انجام میشود و متضمن بیتوجهی محض به سلامت دیگران و احتمالاً خود است. پیامدهای پرخاشگری ممكن است فیزیكی یا روانشناختی باشد (Coackly، 1988). در واقع، پرخاشگری موجب استفادهی نامطلوب از انرژی روانی، مانع رسیدن به پیروزی و تجربهی نشاط از ورزش میشود و ممكن است با ایجاد خشم و برانگیختگی، مانع تمركز بازیكن شود و عملكرد را كاهش دهد (طلایی، 1391). به موازات حركت و پیشرفت فوتبال در ایران، در سالهای اخیر خشونت و پرخاشگری در مسابقات شیوع یافته و به حوادث تلخ و تأسفباری چه در عرصه ملی و چه در عرصه بین المللی تبدیل شده است. این موضوع نگرانیهای فراوانی را برای دستاندركاران و علاقهمندان فوتبال به وجود آورده است (رمضانینژاد و همكاران، 1388). اگر چه ما نمیتوانیم طبیعت مسابقه را تغییر دهیم، با این حال تدابیر مطمئنی وجود دارد که به وسیلهی آنها میتوانیم عواملی را که باعث پرخاشگری میگردد، کاهش دهیم.
بنابراین، عدم آموزش و آشنایی كافی بازیكنان با نقش خود و سایر همتیمیها و عدم ایفای صحیح نقش خود در زمین بازی، علاوه بر اینكه باعث از بین رفتن انسجام و افت عملكرد تیمی میشود، میتواند آسیبهای روانی برای خود ورزشكار به همراه داشته باشد،كه ممكن است یكی از این اثرات و پیامدهای منفی بروز رفتارهای غیراخلاقی و پرخاشگرانه در بازیكنان فوتبال باشد. با توجه به رابطهی ابهام نقش و پرخاشگری با عملكرد ورزشی، به نظر میرسد كه ابهام نقش با پرخاشگری هم رابطه داشته باشد. لذا پژوهش حاضر به دنبال یافتن این پرسش است كه آیا ابهام نقش با میزان پرخاشگری بازیكنان فوتبال رابطهای دارد یا خیر؟
به عبارت بهتر، درک حمایت سازمانی، اعتقاد و ادراکی است که یک فرد دارد، مبنی بر این که رفاه و آسایش او و میزان مشارکت او در موفقیت سازمان، برای سازمان حائز اهمیت میباشد. (بل و منگوک (2002)).
حمایت سازمانی باعث ایجاد تعهد درکارکنان به منظور جبران این امتیازات و منافع خواهد شد که ممکن است در قالب رفتارهای مشارکتی و رفتارهای شهروندی سازمانی بروز پیدا کند. صاحب نظران رفتار سازمانی علت تأثیر درک حمایت های سازمانی بر رفتارهای شهروندی سازمانی را در قالب نظریه تبادل اجتماعی مطرح کرده اند. (دکاپ، سیرکاوآندرسون (2003) ) این تئوری بیان می دارد. افراد هنگامی که از فعالیتها و اقدامات هر موجودیتی سود و منفعتی کسب میکنند، خود را متعهد به ادای دین می دانند و سعی در جبران و واکنش متقابل دارند(هوانگ و جین و یانگ(2004) )

به عبارتی، انسان به دلیل ماهیت اجتماعی خود،تمایل دارد که رفتارهای شهروندی سازمانی را در قبال حمایت های به عمل آمده از سوی سازمان از خود نشان دهد. این تبادل اجتماعی به عنوان یک تبادل و تعامل بین دوگروه تعریف شده است که در آن به طور صریح و مشخص معلوم نیست که چه چیزی مبادله خواهد شد. یک طرف مبادله با ارائه ی چیزی با ارزش به طرف مقابل که از روی تمایل و طی بخاطر می باشد، مانند ارائه ی یک خدمت، ارائه ی یک کالای باارزش، ادای احترام و تحسین طرف مقابل و … شروع به اجرای فرایند تبادل اجتماعی میکند. در ادامه، طرف مقابل نیز برای جبران این خدمات، شروع به عکس العمل نشان دادن میکند. که این عکس العملها می تواند در قالب رفتارهای شهروندی سازمانی بروز پیدا کند. (ارگان ، پودساکوف و مکنزی (2005))
انسان ها دوست دارند که همان طور که آن ها با سایرین رفتار میکنند، دیگران نیز در قالب آنان همان گونه رفتار کنند. اگر رفتار سرپرستی با کارمندش منصفانه باشد، کارمند نیز برای جبران این رفتار، سعی در ارتقای عملکرد خود دارد. باید توجه داشت که مفهوم معامله ی متقابل قادر به بهبود طرز تفکر کارکنان رفتار آنان و عملکرد شغلی آنهاست و بدین ترتیب بر روی اثربخشی سازمانی نیر اثرگذار میباشد. این امر اهمیت مفهوم معامله متقابل را که باعث شکل گیری پدیده تبادل اجتماعی شده است،میرساند. (دکاپ سیرکا و آندرسون (2003 )).
اسلگ و آیزنبرگر در تحقیقات خود بر روی کیفیت خدمات داخلی خاطرنشان کردند که فعالیتهای حمایتی داخلی سازمان در قبال کارکنان و نتایج و رفتارهای حاصل از این حمایت ها، رابطه تنگاتنگی با رضایت مشتریان بیرونی سازمان دارد.
ایزنبرگر و همكارانش در مطالعات خود به این نتیجه رسیدند كه در حین برقراری تعامل اجتماعی مجموعهای از عقاید، تفكرات و رفتارها بین دوطرف رد و بدل میشود كه برای سازمان بسیار حائز اهمیت است. این در حالی است كه ارائه هر یك از این عقاید، تفكرات و رفتارها، وابسته به ادراك كاركنان از نحوه قدردانی و ارزشگذاری سازمان در قبال آنهاست (ایزنبرگز و همکاران (2001)).
تحقیقات اظهار میكنند كه ادراك زیردستان از عدالت رویه ای که یکی از پیش بین های حمایت سازمانی ادراك شده است ، به ترتیب بر نگرش های آنها نسبت به فرادستان و پیامد های سازمانی تاثیر میگذارد، بنابراین اگر زیردستان احساس كنند كه مقامات مافوق در زمان كاربرد قدرت به انصاف رفتار میكنند، تاثیر مثبتی بر پیامد های سازمانی مرئوسان خواهد داشت(عسگری (2008)).
طبق مدل مفهومی ارائه شده در رساله دكتری الستون (2005)و نتایج حاصل از آن، حمایت های ادراك شده، یكی از عوامل مهم مؤثر در نگرشها و رفتار های كاری است.
شرایط کاملاً متحول و حاکم بر سازمان ها، افزایش رقابت و لزوم اثربخشی آن ها در چنین شرایطی نیاز آن ها را به نسل ارزشمندی از کارکنان، بیش از پیش آشکار نموده است، نسلی که از آن ها به عنوان سربازان سازمانی یاد میشود. این کارکنان بی تردید، وجه ممیز سازمانهای اثربخش از غیراثربخش هستند چراکه سازمان را وطن خود میدانند و برای تحقق اهداف آن، بی هیچ چشم داشتی افزون بر نقش رسمی خود عمل نموده و از هیچ تلاشی دریغ نمیکنند. امروزه از تلاشهای فراتر از حد انتظار، داوطلبانه، سودمند و مفید، تحت عنوان رفتارهای افزون بر نقش یا رفتارهای شهروندی سازمانی و یاد میکنند. اکثر مدیران نیز خواهان کارکنانی هستندکه بیش از وظایف شرح شغل خود فعالیت میکنند. آن ها بهدنبال کارکنانی هستند که به فراسوی انتظارات میروند، به میل و خواست خود به رفتارهایی دست میزنند که جزو وظایف رسمی شغلی شان نیست و بهطور کلی رفتارشهروندی سازمانی بالایی دارند. چنین رفتارهایی (نقشی و فرانقشی) بر اساس ادراک از واقعیت شکل میگیرد نه خود واقعیت. در این راستا، چنانچه ادراک افراد از واقعیت بر مبنای انصاف و عدالت باشد رفتارهای فرانقشی یا رفتارهای شهروندی سازمانی(رفتار) بروز پیدا خواهد کرد.
هر چند واژه رفتار شهروندی سازمانی اولین بار به وسیله بتمن و ارگان مطرح گردید ولی این مفهوم از نوشتارهای بارنارد در مورد تمایل
به همکاری و مطالعات كتز وكان در مورد عملکرد و رفتارهای خودجوش و فراتر از انتظارات نقش ناشی شده است(خاخا (2008)). اصطلاحاتی که در دهههای اخیر برای تشریح چنین رفتارهایی به کار برده شده است عبارت است از: رفتارپیش اجتماعی ، رفتار فرانقشی و خود جوشی سازمانی و عملكرد زمینهای. هر چند هركدام از این مفاهیم خواستگاه متفاوتی داشته اند، ولی به طور كلی به مفهو م یكسانی اشاره دارند كه در این تحقیق به عنوان رفتار شهروندی سازمانی، طبقه بندی می شوند و منظورآن دسته از فعالیت های مرتبط با نقش افراد در سازمان است كه فراتر از انتظارات وظیفه و شرح شغل، توسط فرد انجام می شود و هرچند كه سیستم پاداش رسمی سازمان این رفتارها را شناسایی نمی كند ولی برای عملكرد خوب سازمان مؤثر هستند. تحقیقات اولیه در زمینه رفتار شهروندی سازمانی بیشتر برای شناسایی مسؤولیتها و یا رفتارهای كاركنان بود اما اغلب توسط ارزیابی های رسمی نادیده گرفته میشد. با وجود اینکه این رفتارها در ارزیابی های سنتی عملکرد شغلی به طور ناقص اندازه گیری میشدند و یا حتی گاهی اوقات مورد غفلت قرار میگرفتند، اما در بهبود اثربخشی سازمانی مؤثر بودند.
ارگان معتقد است رفتار شهروندی سازمانی، رفتاری فردی و داوطلبانه است كه مستقیماً به وسیله سیستم های رسمی پاداش در سازمان طراحی نشده است، اما با این وجود باعث ارتقای اثر بخشی و كارایی عملكرد سازمان می شود (کوهن (2004) , اپلبائوم (2004)). به عنوان مثال یک کارگر ممکن است نیازی به اضافه کاری و تا دیر وقت در محل کار ماندن نداشته باشد، اما با وجود این برای بهبود امور جاری و تسهیل شدن جریان کاری سازمان، بیشتر از ساعت کاری رسمی خود در سازمان میماند و به دیگران کمک میکند(کروپانزانو (2000)). این رفتار ها فراتر از شرح شغل افراد می باشند و به صورت داوطلبانه و اختیاری توسط افراد جهت بهبود فعالیت ها و کسب اهداف سازمانی انجام می شوند.
تعریف مطروحه بیانگر این است كه، رفتار شهروندی سازمانی باید در درجه اول داوطلبانه باشد یعنی نه یك وظیفه از پیش تعیین شده و نه بخشی از وظایف رسمی فرد است. همچنین مذیتهای رفتار شهروندی سازمانی ، جنبه سازمانی دارد یعنی این مذیتها به نفع سازمان هستند و رفتار شهروندی سازمانی ماهیتی چندوجهی دارد؛ یعنی به صورت های مختلفی ممکن است خود را نشان دهد. با این تعاریف، از انسان به عنوان شهروند سازمانی انتظار میرود بیش از الزامات نقش خود و فراتر از وظایف رسمی، در خدمت اهداف سازمان فعالیت کند. به عبارت دیگر ساختار رفتار شهروندی سازمانی به دنبال شناسایی، اداره و ارزیابی رفتارهای فرانقش کارکنانی است که در سازمان فعالیت میکنند و در اثر این رفتارهای آنان اثربخشی سازمانی بهبود مییابد.
ادبیات اخیر مدیریت ورزشی نیز نشان می دهد كه حمایت های سازمانی ادراك شده در میان دیگر متغیر های نگرشی بر تعدادی از نگرشها و رفتار های تاثیر گذار بر عملکرد كاركنان مانند رفتار شهروندی سازمانی،OC ، رضایت شغلی و تمایل به تغییر شغل اثر میگذارد ( روشا. (2008) ) با توجه به تحقیقات انجام شده در مورد پیامدهای رفتار شهروندی سازمانی که عواملی از قبیل، عملکردسازمانی، اثر بخشی سازمان، موفقیت سازمان، رضایت مشتری و وفاداری مشتری را مورد بررسی قرار داده اند، اهمیت رفتار شهروندی سازمانی بر کسی پوشیده نیست ( عباسپور (1385))، لذا درک اینکه چه اقدامات مدیریتی در ایجاد چنین رفتارهایی میتواند موثر باشد، اهمیت بسزایی دارد.

کارکنان از طریق نقش میانجی سرمایه روانشناختی
زنان شاغل در مشاغل خدماتی غیر دولتی مشهد
بنابراین با توجه به اهمیت شناسایی عوامل مرتبط در بروز رفتار شهروندی سازمانی به منظور بهره مندی از مزایا و پیامدهای آن که کاربرد های زیادی در مدیریت سازمانهای ورزشی دارد (روشا (2008)) و با عنایت به وجود تحقیقات نادر در مورد شناسایی عوامل ایجاد کننده رفتار شهروندی سازمانی در زمینه فرهنگی کشور ایران محقق به دنبال پاسخ به این سوالات است که:
چه رابطه ای بین حمایت سازمانی ادراک شده با رفتار شهروندی سازمانی وجود دارد ؟
و بر فرض وجود رابطه، آیا حمایت سازمانی ادراک شده، پیش بین معنی داری برای رفتار شهروندی سازمانی و ابعاد آن می باشد ؟
1- Organizational Soldier
1- Bateman & Organ
2- Barnard
3- Katz & Kahn
4 -Spontaneous Behaviors
5- Extra-role Behavior
6- Job Description
7- Effectiveness
8- Efficiency
1- Percieved organizational support
سازوکار اینگونه تمرینات به این شرح میباشد که یک وهله HIT غلظت سوبستراهای انرژیکی و فعالیت آنزیمهای مرتبط با متابولیسم بیهوازی را افزایش دهد، حال با افزایش تواتر تکرارهای شدید واجرای آن به صورت متناوب با ریكاوری بین وهلههای فعالیت، نیاز سلول عضلانی و مسیرهای متابولیکی را تغییر داده، بهگونهی که همزمان دستگاههای تولید انرژی هوازی و بیهوازی را درگیر بازسازی ATP میکند. بنابراین با بکارگیری این تمرینات میتوان دامنه وسیعی ازسازگاریهای متابولیکی وعملکردی را انتظار داشت (داوسون و همکاران 1998، 169-163).
شواهد نشان میدهند که اگر زمان ریكاوری بین وهلههای شدید کاهش یابد، سهم گلیکولیز نیز برای تامین انرژی کاهش پیدامیکند و در نتیجه سوخت و ساز هوازی برای جبران این کسر انرژی افزایش پیدا میکند. لینوسیر و همکاران (1993) پیشنهاد کردند که سوخت و ساز هوازی در طول دورههای ریكاوری تمرینات شدید برای بازسازی فسفوکراتین و اکسیداسیون اسید لاکتیک (حذف لاکتات) نقش مهمی دارند. این آشکار خواهد کرد که HIT، به سمت سوخت و ساز هوازی سوق پیدا میکند که این امرظرفیت سوخت وساز هوازی را افزایش میدهد (لینوسیر و همکاران 1993، 414-408).
با توجه به دامنهی وسیع مطالعات درموردHIT که در آنها پژوهشگران از وهلههای 5 ثانیهای تا 4 دقیقه فعالیت به عنوانHIT استفاده کردهاند، که بر پایهی زمان وهلههای فعالیتها به دو دسته تقسیم میشوند:
HIT با حجم کم: وهلههای فعالیت کمتر و یا برابر 60 ثانیه که با شدتی برابر با حداکثر و یا نزدیک به حداکثر توان و یا سرعت انجام میشود را به عنوان تمرینات تناوبی شدید با حجم کم در نظرمیگیریم (جیبالا و همکاران 2012، 1084-1077). به عنوان مثال میتوان به برنامه تمرینی پژوهش لیتل و همکاران (2010) در این زمینه اشاره کرد: 10 تکرار 60 ثانیهای با 75 ثانیه ریکاوری فعال بین هر تکرار (لیتل[2] و همکاران 2010، 1011-22).
HIT با حجم بالا: فعالیتهایی با وهلههای طولانیتر، از 1 تا 4 دقیقه که بهعنوان HIT شناخته شدهاند ولی با شدتی کمتری نسبت به HIT با وهلههای فعالیت کوتاه مدت، انجام میشوند (جیبالا و همکاران 2012، 1084-1077). بهعنوان مثال میتوان به برنامه تمرینی پژوهش گورد و همکاران (2010) در این زمینه اشاره کرد: 10 تکرار 4 دقیقهای با 2 دقیقه ریکاوری فعال بین هر تکرار (گورد و همکاران 2010، 357-350).
گرلین موثر بر رفتار دریافت غذا اثرگذار است. از اینرو بر متابولیسم و عملکرد بسیاری از اندامها و بافتها از جمله عضله، کبد، عروق و مغز اثر میگذارد (قنبری نیاکی و همکاران 2006، 966-70).
گرلین اولین بار توسط كوجیما و همكاران (1999) بهعنوان یك لیگاند درونزای GHS-R معرفی شد. هیچ شباهت ساختاری بین گرلین و لیگاندهای اکسینتیك[4] آن (GHSs) وجود ندارد. گرلین یك پپتاید حاوی 27 یا 28 اسیدآمینه بوده كه توالی آن بین گونههای مختلف به خوبی حفظ شده است (كوجیما و کان گاوا 2005، 522-495).
گرلین عمدتاً در معده و از سلولهای غده اكسینتیك موكوس فوندوس[5] ترشح میشود. البته گرلین به مقادیر زیاد در روده كوچك، بیضهها، هیپوفیز و بافتهای متعدد دیگری ترشح میشود. گرلین به داخل گردش خون ترشح شده و در كنترل رهایی هورمون رشد (GH)[6] شركت میكند. از طرف دیگر GH میتواند در تنظیم ترشح گرلین از طریق مهار فیدبك معدهای- هیپوفیزی دخالت كند. نشان داده شده كه GH تظاهر گرلین را در معده مهار میكند. بهعلاوه سطح گرلین گردش خون در موشهای صحرایی با تزریقGH كاهش مییابد. مشخص شده است كه هورمونهای دیگری هم بر عمل گرلین اثر میگذارند. گزارش شده كه سوماتواستاتین نه تنها ترشحGH ناشی از گرلین را سركوب میكند، بلكه سطح پلاسمایی گرلین را، مستقل از غلظت پلاسمایی GH، كاهش میدهد (كوجیما و کان گاوا[7] 2005، 522-495). بهعلاوه وضعیت تیروئید ممكن است بر سطح سرمی گرلین اثر داشته باشد. در موشهای صحرایی بر عكس پركاری تیروئید، كمكاری تیروئید به طور معنیداری بیان گرلین معده را افزایش میدهد (كوجیما و کان گاوا 2005، 522-495).
گرلین عمدتاً در معده و از سلولهای غده اكسینتیك موكوس فوندوس ترشح میشود. البته گرلین به مقادیر زیاد در روده كوچك، بیضهها، هیپوفیز و بافتهای متعدد دیگری ترشح میشود. گرلین به داخل گردش خون ترشح شده و در كنترل رهایی هورمون رشد (GH) شركت میكند. از طرف دیگر GH میتواند در تنظیم ترشح گرلین از طریق مهار فیدبك معدهای- هیپوفیزی دخالت كند. نشان داده شده كه GH تظاهر گرلین را در معده مهار میكند. بهعلاوه سطح گرلین گردش خون در موشهای صحرایی با تزریقGH كاهش مییابد. مشخص شده است كه هورمونهای دیگری هم بر عمل گرلین اثر میگذارند. گزارش شده كه سوماتواستاتین نه تنها ترشحGH ناشی از گرلین را سركوب میكند، بلكه سطح پلاسمایی گرلین را، مستقل از غلظت پلاسمایی GH، كاهش میدهد (سیولی[10] و همکاران 2008، 5-4). بهعلاوه وضعیت تیروئید ممكن است بر سطح سرمی گرلین اثر داشته باشد. در موشهای صحرایی بر عكس پركاری تیروئید، كمكاری تیروئید به طور معنیداری بیان گرلین معده را افزایش میدهد (کوجیاما[11] و همکاران 2005، 522-495).
یافتههای مطالعات نشان دادهاند كه گرلین به عنوان یك شاخص تعادل انرژی كوتاه مدت تلقی میشود و ممكن است به عنوان یك آغازگر سیگنالهای غذایی در نظر گرفته شود. به طوریكه گرلین پس از ترشح از معده و روده از طریق گردش خون بر مركز سیری و گرسنگی در
هیپوتالاموس اثرگذاشته، دریافت غذا و اكتساب توده بدن را تحریك میكند. در واقع این موارد با تنظیم تعادل انرژی مركزی بدن در ارتباط است (کوجیاما و همکاران 2005، 522-495). از جمله اثرات گرلین میتوان به افزایش اشتها، رفتار دریافت غذا و هایپرفاژیا اشاره کرد (کوجیاما و همکاران، 2005، 522-495). بررسیها نشان میدهد که گرلین پلاسمایی میتواند به وسیله برخی از هورمونها از جمله انسولین، پپتید شبیه گلوکاگن (GLP) وگلوکاگن و متابولیتها مثل گلوکز و برخی از اسیدهای آمینه و دستگاه عصبی خودکار تنظیم شود. ازطرفی دیگر بررسیها نشان میدهد که تمرینات ورزشی و فعالیت بدنی با شدت متوسط و بالا و همراه با ناشتایی به تحلیل انرژی سلولی و بافتی و غلبه تعادل انرژی به سمت منفی منجر میشود (قنبری نیاکی و همکاران 2006، 966-70؛ کوجیاما و همکاران 2005، 522-495). با این وجود به نظر میرسد که پاسخ گرلین به تمرینات مختلف بدنی (حاد و مزمن) با روشهای مختلف تمرینی متفاوت باشد. از طرفی نتایج برخی مطالعات علمی نشان دادكه سطوح پلاسمایی گرلین در برخی شرایط تغذیهای و تعادل انرژی تغییر میکند. تغییراتی که در انرژی سلولی مثل كبد و عضلات اسكلتی در حین تمرینات مختلف ورزشی و فعالیت بدنی روی میدهد، به طور مثال سطوح پلاسمایی گرلین در چاقی مزمن، پس از تزریق انسولین، بعد از دریافت غذا، پس ازمصرف مواد قندی (گلوكز و فروكتوز) تقلیل یافته یا به تأخیر میافتد. بنابراین سطوح پلاسمایی گرلین در شرایط تعادل مثبت انرژی، كاهش و در شرایط تعادل منفی انرژی، افزایش مییابد. مواردی از قبیل سوءتغذیه، روزهداری، محرومیت غذایی، كاهش قندخون،كم وزنی مزمن،كاهش توده بدن (تغذیهای یا تركیب غذایی و تمرین بدنی) و بولیمیا موجب افزایش میزان سطوح گرلین میشوند، همچنین سطح گرلین با افزایش یا كاهش در شاخص توده بدن (BMI) نیزتغییر مییابد (کوجیاما و همکاران 2005، 522-495).
دال و همكاران (2002) اثر یك آزمون فزاینده ركابزنی روی چرخ كارسنج را تا واماندگی بر سطوح گرلین پلاسمائی در افراد سالم و بیماران با نقص در ترشح هورمون رشد مورد مطالعه قرار دادند. در این پژوهش افراد به مدت 45 دقیقه با شدت آستانه لاكتات (5/2 میلی مول بر لیتر) معادل 65 درصد اكسیژن مصرفی اوج خود تمرین كردند، غلظت هورمون رشد در پایان 45 دقیقه به اوج خود رسید، اما سطوح گرلین پلاسمائی در بیماران با نقص هورمون رشد در مقایسه با گروه سالم به طور معناداری پائینتر بود. علیرغم این که کاهش سطح گرلین پلاسمایی در بیماران با نقص هورمون رشد به تزریق ممتد این هورمون نسبت داده شده است. بر این اساس, اظهار داشتهاند که تغییرات مربوط به هورمون رشد مستقل از تغییرات در سطوح گرلین پلاسمائی رخ میدهد (وسترگارد[14] و همکاران 2007، 303-297).
حال آن که با وجود عدم شناخت کامل از سازوکارهای سلولی – مولکولی HIT نیاز است که به مطالعه نقاط مبهم و ناشناخته آن پرداخته شود. همچنین با جمعبندی یافتههای پژوهشی ازمطالعات متعدد مشخص است که تغییرات گرلین و هورمون رشد در تمرینات تناوبی شدید کم و متناقض بوده و مطالعهای که سازگاری به 6 هفته تمرین پر حجم تناوبی شدید (تغییرات سطوح استراحتی) روی غلظت سرمی گرلین و هورمون رشد یافت نشد. براین اساس پژوهشگر در تلاش است به این سوال پاسخ دهد که آیا اثر 6 هفته تمرین پر حجم تناوبی شدید بر غلظت سرمی گرلین و هورمون رشد مردان دارای اضافه وزن اثر دارد؟
[1]. Linossier
[2] . Little
[3]. Gurd
[4]. Oxyntic
[5]. Fundus mucosa
[6]. Growth Hormone
[7] . Kojima & Kangawa
[8]. Fundus mucosa
[9]. Growth Hormone
[10] . Civelli
[11] . Kojima
[12].Body Mass Index
[13]. Dall
[14]. Vestergaard
[1]. Sprint Training
[2]. Interval Training
[3]. High-intensity Interval Training
[4]. Gibala
[5] . Laursen
[6] . Dawson
شعر فارسی با قدمت هزار ساله اش در حوزه شعر کودک و نوجوان هنوز نوپاست.عمر آن هم به زحمت به هفتاد سال می رسد اوایل دهه بیست را میتوان آغاز شعر کودک در ایران دانست این به آن معنا نیست که قبل از این تاریخ کودکان شعر نمی خوانده اند واز شعر محروم بوده اند. بر عکس کودکان آن روزها شاید بیش از زمان ما با شعر مانوس بودند. لالایی های مادران اولین زمزمه های شاعرانه ای بود که شعر را در جان و روح نوباوگان می نشاند. پس از ورود به جامعه هم کودکان با گنجنیه عظیمی از فرهنگ شفاهی عامه روبرو می شدند که غالبا منظوم و ا زجوهره شعر برخوردار بود. اشعار، آوازها، تعزیه ها، مناجاتها، شاهنامه خوانیها و ..درمناسبتهای مختلف از قبیل عروسی، عزا، نوروز ،ایام ماه محرم، ماه رمضان و .. در بین مردم رایج بود بسیاری از مفاهیم اخلاقی و مذهبی هم با همین زبان شعر، سینه به سینه به کودکان و نسل بعد منتقل می شد.
همزمان با انقلاب مشروطه وتغییراتی که در عرصه ادبیات پدید آمد اندک اندک ادبیات کودکان نیز مورد توجه قرار گرفت در تاریخ هزار
ساله شعرفارسی اشعاری را میتوان یافت که خطاب به کودکان و نوجوانان وبرای استفاده ایشان سرود شده اند اما جریان عمومی و مستقل شعر کودک در سالهای پس از مشروطه در ایران شکل گرفت. (تاریخ ادبیات دینی کودک و نوجوان، کاشفی خوانساری : 135
اگر چه امروزه زبان شناسی به مثابه ی علم مطالعه ی زبان در پنج حوزه ی آواشناسی، واج شناسی، صرف، نحو، معنی شناسی و کاربرد شناسی معرفی می شود و صرف دیگر هیاتی مستقل یافته است با این وجود ترسیم مرز قاطع میان صرف و نحو درهمه ی موارد به آسانی صورت نمی گیرد. درواقع قائل شدن مرزهای قاطع میان این پنج حوزه عملا غیر ممکن است.
دراین جا به ذکر این نکته اکتفا می شود که فرایند دخیل در حذف عناصر از این جمله های زیربنایی و انتقال معنی حذف شده به واحدهای باقی مانده فرایند معنایی فعالی محسوب می شود که افزایش وکاهش معنایی نامیده می شود.
شفافیت و تیرگی معنایی، مقصود از واژه های شفاف آن دسته از کلمه هاست که از روی صدا یا ساخت آنها میتوان به معنی شان پی برد یا معنی آنها را حدس زد و به عبارتی بین صدا یا ساخت آنها با معنی شان رابطه ای وجود داشته باشد مانند «چک چک» و «خود نویس » واژه های تیره آنهایی است که معنی آنها از ظاهرشان پیدا نیست مانند کاغذ، صندلی، تعاریف مختلفی از زبان شناسان پیرامون شفافیت و تیرگی معنایی مطرح شده است که در بخش پیشینه به آنها خواهیم پرداخت.