شركت گاز استان اردبیل با توجه به شرایط خاص جغرافیایی استان كه در آن اختلاف درجه حرارت در فصول مختلف سال باعث می شود میزان مصرف در طول سال در دامنه وسیعتری تغییر یابد به طوری كه نسبت بالاترین مصرف فصل سرد به بالاترین مصرف فصل گرم اختلاف فاحشی دارد،بعنوان یك شركت فعال و موثر در ارایه خدمات انرژی به گروههای مختلف مشتریان اعم از تولید كنندگان كالاها و خدمات، بخش كشاورزی و مصرف كنندگان خانگی، در تلاش است تا با ارایه خدمات توزیع و فروش گاز طبیعی به مشتریان و وصول به موقع گازبهای مصرفی توسط مشتركین چرخه مالی شركت را جهت توسعه طرحهای گازرسانی كه خاستگاه استراتژیك شركت می باشد برنامه ریزی كرده و با وصول به موقع بدهی ها فعالیتهای گازرسانی را در معرض ریسك قرار ندهد.در این میان با توجه به اجرای طرح هدفمندسازی یارانه ها و كاهش تدریجی سهم دولت در پرداخت بهای گاز توزیعی توسط شركت ملی گاز ایران و افزایش سهم مصرف كنندگان در پرداخت بهای خدمت دریافتی،توزیع نحوه ی كسب درآمد و وصول مطالبات شركت ملی گاز ایران از دریافت قسمت اعظم هزینه از دولت و قسمت اندك آن از میلیونها مشترك، به دریافت قسمت اعظم گازبهاء از مشتركین، اهمیت بسزایی به بخش وصول مطالبات شركتهای گاز استانی داده و با توجه به ضریب نفوذ گسترده شركتهای گاز استانی در مناطق شهری و روستایی، بیشترین تاثیر را بر عملكرد شركت گازهای استانی چه در ارتباط با مشتریان و چه در رابطه با روشهای اجرایی این شركتها بر جای خواهد گذاشت و آنها را با مشكل بزرگ دریافت گازبهاء از مشتركینی كه عادت به مصرف زیاد و پرداخت مبلغ اندك داشتند، روبرو نموده است.كه با توجه به عدم رعایت الگوی مصرف توسط مشتركین؛ به روز نبودن تجهیزات گرمایشی به كار رفته ، وضعیت نامناسب اقتصادی و … شركت گاز را ملزم به اتخاذ تدابیر مناسب جهت وصول گازبهاء نموده است. تشكیل كمیته های وصول مطالبات متشكل از نمایندگانی از شركتهای گاز،آب،برق و تلفن كه زیر نظر استانداری هر استان فعالیت می كنند و مسئولیت وصول مطالبات در قبال خدمات یا مصارف خانگی و تجاری و صنعتی را بر عهده دارند نمونه ای از این تدابیر است.
با توجه به اینكه درآمد [1]ناشی از فروش انرژی به عنوان یك منبع اصلی تامین منابع مالی مورد نیاز برای صنعت گاز در زمینه تولید، انتقال و توزیع متناسب با افزایش رشد مصرف، از اهم موضوعات اساسی صنعت گاز است. لذا هرگونه تاخیر یا عدم پرداخت بهای گاز ، این صنعت را در جهت تامین گاز مورد نیاز كشور با مشكلات سنگین مواجه ساخته است.در این میان سنجش[2] میزان كارایی روشهای اتخاذ شده در جهت افزایش وصول مطالبات همراه با رضایتمندی مشتركین با توجه به استراتژیك بودن مسئله و پیوند مستقیم آن با امنیت ملی كشور از دغدغه های اصلی شركت می باشد همچنین برای پیشرفت در عرصه های منطقه ای و ملی نیازمند اطلاعات دقیقی از چگونگی كارایی سازمان و عوامل مؤثر در ارتقاء بهره وری سازمانی هستیم كه نیاز مبرم به ارزیابی صحیح به وضوح نمایان می شود.
در این پایان نامه نیز به بررسی میزان كارایی وصول مطالبات گازبهاء در بخشهای تابعه شركت گاز استان اردبیل به عنوان یكی از شركتهای زیر مجموعه شركت ملی گاز ایران با استفاده از تحلیل پوششی داده ها (DEA) و رگرسیون چند متغیره[3] می پردازیم.
[1] Income
[2] Measurement
[3] Multiple Regression
[1] Evaluation
[2] Performance
[3] bernoluk
[4] Organizational Performance
[5] Sustainable Development
[6] Top Management
[7] Data Envelopment Analysis
[8] Non Parametric
[9] Performance
[10] -Efficiency
دو مدل اساسی تکنیک DEA:
1) مدلCCR: این مدل برای ارزیابی کارایی واحدهای تصمیم گیرنده ای با بازده به مقیاس ثابت به کار می رود.
2) مدلBCC: این مدل زمانی به کار می رود که N واحد تصمیم گیرنده با بازده به مقیاس های متفاوت وجود دارد. این مدل برای اولین بار توسط بانکر، چارنز، وکوپر برای حل مشکل مدل CCR ارایه شد.
بازده به مقیاس
بازده به مقیاس یک بحث بسیار مهم در اقتصاد خرد و کلان است و می تواند اطلاعات مفیدی راجع به وضعیت واحد های تصمیم گیرنده در اختیار ما بگذارد.
یک تعریف از بازده به مقیاس به این صورت است که بازده به مقیاس میزان تاثیر عوامل تولید بر روی تولید است.
بازده به مقیاس بر سه نوع تقسیم می شود:
1)بازده به مقیاس افزایشی (IRS): به این معناست که با افزایش میزان ورودی ها، خروجی ها بیشتر افزایش پیدا کنند.
2)بازده به مقیاس کاهشی (DRS): به این معناست که با افزایش میزان ورودی ها، خروجی ها کمتر افزایش پیدا کنند.
3)بازده به مقیاس ثابت (CRS): به این معناست که با افزایش میزان ورودی ها، خروجی ها نیز به همان اندازه افزایش پیدا کنند.
منطق فازی وکاربرد آن در DEA
منطق فازی[6] که در مقابل منطق کریسپ یا همان منطق (0و1) است برای اولین بار توسط یک دانشمند ایرانی به نام پروفسور لطفی زاده[7] ارائه شد. این منطق از منظر در نظر گرفتن بعد کلامی به صورت در نظر گرفتن بعد خاکستری بین صفر ویک برای زبان های محاوره ای بسیار مناسب است. پروفسور لطفی زاده در آن زمان ریاست دانشکده مهندسی برق دانشگاه برکلی را بر عهده داشتند ومی توان گفت که شاخه جدیدی از ریاضیات را ارائه کردند. با توجه به این که ورودی ها و خروجی ها در مدل DEA دارای ماهیت قطعی نیستند برای به دست آوردن جواب هایی با کیفیت بالاتر از داده های فازی استفاده کردیم.
به مدل DEA که از داده های فازی برای حل مساله استفاده می کند اصطلاحا مدل تحلیل پوششی داده های فازی(FDEA) می گویند.
در این پژوهش قصد بر این است که از مقاله ای که دکتر خدابخشی در آن با استفاده از یک متد جدید به تعیین نوع بازده به مقیاس پرداخته، برای تعیین نوع بازده به مقیاس 33 دانشگاه دولتی استفاده کنیم. همچنین با تعمیم این روش به روش CCR، یک مدل CCR فازی به دست آوریم وبا استفاده از این مدل به تعیین کارایی این 33 دانشگاه دولتی بپردازیم.
3-1- سابقه و ضرورت انجام تحقیق
تحلیل پوششی داده ها تکنیکی است که توسط یک مدل برنامه ریزی ریاضی که برای ارزیابی کارایی واحد های تصمیم گیرنده که چندین ورودی و چندین خروجی دارند مورد استفاده قرار می گیرند. تکنیک تحلیل پوششی داده ها برای اولین بار توسط چارنز و کوپر و رودز معرفی شد. مدلی که آنها ارائه کردند به مدل CCR معروف شد. بعد از آن بنکر و همکارانش در سال 1984 مدلی که تعمیم یافته مدل CCR بود ارائه کردند که به مدل BCC [1] معروف شد. در سال های بعد با توجه به قدرت تکنیکDEA در ارزیابی و رتبه بندی واحد ها مقالات و تحقیقات بسیار زیادی راجع به این مطلب منتشر شد.
ضرورت انجام این تحقیق از دو منظر قابل توجه است. اول اینکه سایر تحقیقات صورت گرفته در این زمینه از داده های قطعی استفاده می کنند و با توجه به این که در محیط واقعی ماهیت داده ها اغلب قطعی نیستند، در این تحقیق از داده های فازی استفاده شده است. دوم اینکه در اکثر تحقیقات ومقالاتی که برای تعیین بازده به مقیاس و رتبه بندی واحد های دانشگاهی وموسسات آموزش عالی نوشته شده اند، این موسسات را غالبا از منظر معیار های تخصصی آموزشی و پژوهشی مورد ارزیابی قرار داده اند. لیکن در این تحقیق برای ایجاد یک نواوری، همچنین ابراز نیاز سازمان ها وموسسات خدمت رسانی در دانشگاه ها نظیر صندوق رفاه دانشجویان تصمیم به تعیین بازده به مقیاس ورتبه بندی دانشگاه ها ومراکز آموزش عالی دولتی با معیار های خدماتی و رفاهی دانشجویان گرفته شد.
4-1- هدف از انجام تحقیق
هدف از انجام این تحقیق، تعیین بازده به مقیاس برای دانشگاه ها و موسسات آموزش عالی و رتبه بندی آن ها با استفاده از تکنیکDEA است و در راستای اهداف آرمانی در جست وجوی راه حلی برای رسیدن به اهداف زیر هستیم:
1)تفکیک واحدهای کارا و ناکارا از یکدیگر.
2) مشخص کردن خط مشی سازمان ها به سوی کارایی وبهره وری بیشتر.
3) ارائه یک روش جدید فازی جهت تعیین کارایی واحدها (CCR فازی).
5-1- اهداف کاربردی تحقیق
تمامی سازمانها و نهادهای خدماتی که به صورت غیرانتفایی اداره می شوند به طور خاص معاونت های دانشجویی دانشگاه های کشور و صندوق رفاه دانشجویان وزارت علوم می توانند از نتایج این تحقیق استفاده کنند. ضمنا محققان در زمینه رتبه بندی می توانند از مدل بازده به مقیاس ارائه شده استفاده کنند.
[1] Banker,Cooper,Charnes
[1] Data envelopment analysis
[2] Stochastic frontier analysis
[3] Non parametric method
[4] Relative eficiency
[5] Decision making unit
[6] Fuzzy logic
[7] Zadeh
[1] Charnes,Chopper,Rohdes
در گزارش سال 2010 بانک جهانی، ایران از لحاظ سه شاخص مهم سرمایهگذاری یعنی اخذ اعتبار، حمایت از سرمایهگذار و فعالیت تجاری با نزول نسبت به سالهای قبل به ترتیب در رتبههای 113، 165 و 134 قرار گرفته است. از لحاظ شاخص آغاز كسبوكار، با 25 پله صعود نسبت به سال 2009، در رتبهی 48 قرار دارد. در شاخص حمایت از سرمایهگذاری، ایران با یک رتبه نزول نسبت به سال 2009، در رتبهی 165 قرار دارد. از لحاظ شاخص كسب مجوزهای لازم برای آغاز كسبوكار نیز در جایگاه 141 قرار گرفته كه نسبت به سال قبل از آن 22 رتبه صعود داشته است. در مجموع ایران در بین 183 کشور مورد ارزیابی در جایگاه 137 قرار گرفته است[1].
اینها نشاندهنده آن است که انتظاری جز قرارگرفتن در دسته کشورهایی با درآمد پایینتر از متوسط نمیتوان داشت.
در نظام مالی ما، طرح تجاری در برخی از موارد تقریباً بیاهمیتترین جزء یک فرآیند تأمین مالی است. در شرایطی که بانکها وثایق سنگین با قدرت نقدشوندگی بالا را به عنوان تضمینی برای ارایهی تسهیلات به واحدهای صنعتی در نظر میگیرند، موفقیت و یا عدم موفقیت طرح تجاری اهمیت چندانی نخواهد داشت. اگر طرح با موفقیت روبهرو شود، تعهدات به موقع پرداخت شده، و اگر شکست بخورد، لطمهای به بانک نمیخورد، چرا که وثیقهی دریافت شده به اندازهی کافی سنگین است.
واقعیت این است که ما کشوری بالقوه ثروتمند و بالفعل فقیریم. منابع زیرزمینی خود را میفروشیم و با آن دوران را سپری میکنیم. بهرهور نیستیم، برای بخش خصوصی بیشتر شعار میدهیم و شاخص حمایت از سرمایهگذاریمان سه از ده است. منابع مالی خود را از طریق کارگروههای ناکارآمد، حیف و میل میکنیم. سلایق شخصی ما، خوشآمدها و بدآمدها گاهی بر نرخ بازگشت طرحهای تجاری و توانایی افرادی که آن را ارایه کردهاند، چربش دارد. ناگاه سیاستهای خود را تغییر میدهیم و هر روز موجی جدید از مشکلات و بحرانها را بسوی بخش خصوصی روانه میکنیم.
در این تحقیق سعی بر آن داریم تا واقعیتها را ببینیم، خود را با سایرین مقایسه کنیم و بر اساس نیازهای خودمان و در چارچوب ساختارهای موجود، روشهایی را برای تسهیل تأمین مالی صنایع کوچک و متوسط ارایه دهیم. نظام مالی موجود کشور به عنوان یک واقعیت، پذیرفته شده است و سعی داریم تا در چارچوب این واقعیت و با استفاده از ظرفیتهای آن، روشهایی را برای بهبود وضعیت حمایتی از صنایع کوچک و متوسط طراحی کنیم.
2-1- اقتصاد کلان و صنایع کوچک
پورتر مینویسد «شكوفایی یك كشور، دیگر در گرو شرایط مناسب اقتصاد كلان نیست، بلكه شرایطی كه بر اقتصاد خرد آن كشور حاكم است، نقشی همان قدر مهم دارد. بخش خصوصی و دولتی باید اهمیت این نقش را درک کرده و آن را کانون توجه خود قرار دهند»[2].
رشد و بالندگی صنایع کوچک و متوسط یکی از الزامات رشد اقتصادی و دستیابی به توسعه در کشورهای درحالتوسعه است. پنروز[1] در نظریهی اقتصادهای حاشیهای خود، نظریهی اکس و آدرش[2] در تحول ساختار تقاضا و همچنین نظریهی الگوی توسعهی خوشهای، همه به نوعی برتری صنایع کوچک را در راه توسعهی اقتصادی کشورها بیان نمودهاند[3]. ازاینرو، هر عملی که جذابیت سرمایهگذاری در این بخش را افزایش دهد و رغبت بیشتری برای بخش خصوصی جهت حضور در این میدان فراهم آورد، میتواند منجر به رشد اقتصادی شود.
جذابیت یک طرح سرمایهگذاری برای سرمایهگذاران به موارد متعددی از جمله موارد زیر بستگی دارد:
– میانگین سود حاصل از سرمایه گذاری
– انواع ریسکهای پیامد سرمایه گذاری
– وضعیت گزینه های رقیب (مانند سرمایه گذاری در کالاها، زمین، واسطه گری و… )
دولت به عنوان سیاستگذار اصلی در زمینه صنعت، وظیفه دارد با اعمال سیاستهایی، زمینه جذابی را برای سرمایهگذاران فراهم آورد تا ایشان نقدینگی خود را به سمت بازار تولید حرکت دهند، بتوانند صنعت خود را حفظ کنند و یا آن را گسترش دهند. همچنین دولت میتواند با قراردادن سیاستهای تشویقی موضوعی و محلی، سرمایهگذاریها را در موضوعات خاص و یا به سمت مناطق خاص سوق دهد. رابطهی بین دولت و سرمایهگذاران و کارآفرینان را میتوان به یک بازی دو سطحی تشبیه نمود، که در آن دولت با هدف افزایش سطح رفاه عمومی، قواعد بازی را تدوین میکند و مردم در قالب آن قواعد به بازی میپردازند، به گونهای که بتوانند منافع خود را بیشینه کنند. در صورت طراحی قواعد درست از سمت دولت، بیشینه شدن منافع محلی مردم، همراه با افزایش سطح رفاه عمومی خواهد بود.
ابزارهای سیاستگذاری دولتی با کاهش جذابیت گزینههای رقیب، افزایش سود مورد انتظار از سرمایهگذاری در صنایع کوچک و متوسط و کاهش ریسک سرمایهگذاری میتوانند سبب رشد، پایداری و توسعهی صنایع کوچک و متوسط در زمینههای مطلوب برای کشور شوند. از جمله ابزارهای سیاستگذاران اقتصادی، نرخ بهره، مالیات، عوارض و یا انواع حمایتهایی است که به صورت مستقیم و غیرمستقیم از صنایع به عمل میآید. کاهش یا افزایش نرخ بهره بر جذابیت گزینههای رقیب و سرمایهگذاری تولیدی یا خدماتی اثر میگذارد و حمایتهای مالی، بخشودگیهای مالیاتی، اعطای وام و مانند آنها میتواند جذابیت سرمایهگذاری جهت ایجاد، حفظ و یا توسعهی صنایع کوچک و متوسط را افزایش دهد.
ایجاد زیرساختهای مناسب برای تأمین مالی صنایع کوچک و متوسط یکی از ابزارهای دیگر دولت است که میتواند با استفاده از آن، نرخ بازگشت سرمایهگذاری در طرحهای تولیدی را افزایش دهد و مهمتر از آن، سبب کاهش ریسکهای سرمایهگذاری شود.
از مهمترین زیرساختهای تأمین مالی، بازارها و نهادهای مالی هستند. سیاستهای حمایتی دولتی معمولاً از طریق این نهادهای مالی دنبال میشوند. در این تحقیق، با توجه به ساختار سیاسی، اداری و مالی کشور ایران و آسیبشناسی روشهای جاری تأمین مالی در نظام مالی ایران، طرحی جامع برای حمایت مالی از واحدهای صنعتی کوچک و متوسط ارایه خواهد شد. در این راستا، علاوه بر بهرهبرداری از منابع کتابخانهای و بررسی ادبیات تأمین مالی در خارج از ایران، از روش تحقیق پرسشنامه برای ارزیابی مشکلات و راهحلهای برونرفت از آنها، توسط واحدهای صنعتی در حال فعالیت در استان اصفهان استفاده شده است.
3-1- ضرورت تحقیق
ضرورت طراحی مدلی چابک و کارآمد برای تأمین مالی صنایع کوچک و متوسط را در دو مورد میتوان جستجو نمود:
1- اجرای کارآمد سیاستهای اصل 44 قانون اساسی؛
2- اثرات بحران مالی بر صنایع کوچک و متوسط و کمک به کاهش ریسک سرمایه گذاری بخش خصوصی.
به دنبال جهتگیریهای جدید اقتصادی نظام جمهوری اسلامی ایران، بر مبنای سیاستهای کلی اصل 44 قانون اساسی، توجه به حضور بخش خصوصی در اقتصاد به صورت چشمگیری افزایش یافته است. در این بین، با توجه به قدرت سرمایهگذاری و ریسکپذیری بخش خصوصی، ایجاد و کمک به رشد صنایع کوچک و متوسط خصوصی، یکی از راهکارهای حضور پررنگ این بخش در اقتصاد ایران است.
رشد بخش خصوصی در اقتصاد کشور، یک امر دستوری نیست بلکه نیازمند ساختارهایی است که بتواند توجیهکنندهی حضور و سرمایهگذاری این بخش باشد. بایستی محیط کسبوکار بهگونهای آماده شود که بخش خصوصی بتواند با سرمایهگذاری در صنایع کوچک و متوسط، سود سرمایهگذاری بالاتری نسبت به گزینههای سرمایهگذاری رقیب به دست آورد و از آن مهمتر، مجبور به تحمل ریسک سرمایهگذاری زیادی نباشد. بروز بحرانهای مالی، نظیر آنچه که امروز اقتصاد تمامی کشورهای دنیا را تحت تاثیر قرارداده است، به خوبی بیانگر نیاز به محیطی حمایتی برای کاهش ریسکهای سرمایهگذاری و از جمله ریسکهای محیطی است.
ریسکهای سرمایهگذاری بسیار متنوع هستند. تغییرات نرخ برابری ارزها، تورم، نوسانات قیمتهای جهانی مواد اولیه، عدم دریافت به موقع وجوهات برنامهریزی شده (مانند وصول نشدن چک مشتریان)، اجبار برای خرید نقدی و فروش قسطی، انواع حوادث زیستمحیطی و اتفاقات کارگری تنها بخشی از ریسکهایی هستند که هر طرح سرمایهگذاری یا صنعت مشغول به کاری را تهدید میکنند. این ریسکها علاوه بر آثار معمول خود بر صنایع، شانس شکست طرحهای سرمایهگذاری را افزایش میدهند و سبب کاهش تمایل مؤسسات مالی جهت ارایهی حمایتهای مالی به اندازه، در وقت درست و با فرآیندی چابک میشوند. فقدان سرمایهی کافی، کسبوکارهای نوپا را به سوی شکست سوق میدهد و بدین ترتیب جذابیت سرمایهگذاریهای صنعتی برای بخش خصوصی کاهش مییابد.
در صورتی که راهکار مناسبی برای بیمهی ریسکهای کسبوکار وجود داشته باشد، استقبال بخش خصوصی برای حضور مثبت در اقتصاد کشور افزایش مییابد. انواع ابزارهای مالی و روشهای تأمین مالی گزینههایی برای پوشش برخی از این ریسکها هستند. روشهای تأمین مالی، نه تنها ابزاری برای پوشش برخی ریسکهای کسب و کار هستند، بلکه عاملی مهم برای افزایش سودآوری طرحهای کسبوکار نیز میباشند.
در این برههی زمانی، با توجه به خواست نظام برای اجرای سیاستهای اصل 44 قانون اساسی و تجربهی بحران مالی جهانی، و در شرایطی که مشکل کمبود نقدینگی یکی از جدیترین مشکلات صنایع کوچک و متوسط است، تدبیر مسیری هموار و چابک برای تأمین مالی آنها نقشی اساسی در حفظ و بالندگی صنایع موجود و افزایش حضور بخش خصوصی برای ایجاد صنایع کوچک و متوسط، افزایش ثروت ملی و رفاه عمومی است.
با توجه به اینکه که نظام تأمین مالی در کشور فاقد عناصر و امکانات لازم برای دستیابی به رشد اقتصادی پایدار است، طراحی مدلی چابک برای پاسخگویی به موقع و کافی به نیاز این صنایع، بدون افزایش ریسک مؤسسات مالی، یک ضرورت جدی برای توسعهی اقتصاد ملی است.
[1] Penrose
[2] Acs and Audresch
درطول سالهای اخیر به خاطر انتخاب نادرست پیمانکاران در پروژههای عمرانی شهری و نیز صنعت ساخت و ساز شاهد از دست رفتن منابع مالی زیادی در ایران بودهایم. تعیین معیارهای مناسب و صحیح و در پی آن انتخاب پیمانکار اصلح، از میان پیمانکاران تایید صلاحیت شده میتواند یکی از راه حلهای موجود برای حل چنین مشکلاتی باشد. (دانا ت. , 1388)
از سوی دیگر باید یادآور شد که وقوع حوادث همه ساله باعث وارد آمدن خسارتهای مالی، جانی، زیستمحیطی فراوان به سازمانهای مختلف میگردد. محیطهای كاری به لحاظ تنوع فعالیت، حضور گروههای مختلف كاری و نیز عدم آشنایی كامل با محیط و شرایط كار، با پتانسیل بالای وقوع حوادث ایمنی، بهداشتی و زیستمحیطی همراه است؛ از اینرو پرداختن به موضوعات ایمنی، بهداشت و محیطزیست[1] HSEدر فرآیندهای کاری اهمیتی دوچندان مییابد. علاوه بر خسارتهای مستقیم و مشهود حوادث که شامل مواردی نظیر خسارتهای جانی و نیز خسارات وارد شده به تجهیزات و اموال میباشد، هزینههای دیگری نظیر کاهش وجهه و اعتبار سازمان بهعنوان هزینههای غیرمشهود به سازمانها تحمیل میگردد. اینگونه هزینهها در سازمانها به خاطر ماهیت و نوع فعالیتها، میزان حضور در جامعه و تاثیرات نامطلوب بر محیط عمومی و عامه مردم اهمیتی زیاد دارد. (محمدی و همکاران, 1388) و(Andrew 2010) و (Urich and Jaap 2009)
از آنجایی که معیار موفقیت و صحت انجام هرکاری بررسی وضع موجود و بازخورد آن فعالیت میباشد، بررسی و مقایسه عملکرد HSE با یک الگوی مشخص نیز امری ضروری تلقی میشود. (دانا ت. , 1388)
به بیان دیگر شناخت شاخصههای مهم بهداشت، ایمنی و زیست محیطی (HSE) و اندازهگیری، تجزیه و تحلیل و کنترل آن، میتواند در کاهش هزینههای ناشی از عدم رعایت HSE و همچنین افزایش ضریب ایمنی و بالا بردن سطح بهداشتی و نیز استفاده بهینه از محیط زیست و منابع، بسیار موثر باشد. از این رو در این تحقیق سعی بر آن است تا با شناسایی شاخصهای موثر بر عملکرد HSE سازمان در پروژههای عمرانی شهری، مکانیزمی به منظور ارزیابی عملکرد HSE پیمانکاران تدوین گردد تا مقیاسی مناسب برای ارزیابی عملکرد ایشان توسط سازمان در این حوزه تلقی گردد. (محمدی وهمکاران- 1388)
3-1- اهمیت و ضرورت تحقیق
دستیابی به معیارها و مولفههای ارزیابی عملکرد پیمانکاران در حوزه HSE یکی از مهمترین دغدغههای سازمانهای پیشرو است که منجر به کاهش هزینههای مستقیم و غیر مستقیم سازمان میگردد. از آنجا که فعالیت پیمانکاران در محیطهای پروژه رافع مسئولیت کارفرما نمیگردد، سازمان موظف است کنترلهای شایسته و مناسبی از نظر HSE در سطح فعالیت پروژه به اجرا رساند. از طرف دیگر بروز حوادث در سطح پروژه نه تنها فعالیت پیمانکار آسیب دیده را تحتالشعاع قرار میدهد، بلکه میتواند تاثیر نامطلوبی بر روند فعالیتهای سایر پیمانکاران، افراد سازمان و سایر طرفهای ذینفع ایجاد نماید. عدم رعایت ملاحظات HSE، به مخصوص در كشورهای در حال توسعه، همه ساله حوادث جانی، مالی و زیستمحیطی فراوان برای این كشورها به ارمغان میآورد. از طرف دیگر ارزیابی عملکرد HSE پیمانکاران، میتواند معیار مناسبی برای کارنامه عملکرد پیمانکار در انتخابهای آتی باشد، به شرط آنکه کلیه پیمانکاران با یک سنجه ارزیابی شوند. (Azadeh & etc. 2008)
علیرغم اهمیت بسیار زیاد این موضوع در آیتمهای نظارتی بر پیمانکار، متاسفانه در ادبیات ارزیابی عملکرد پیمانکاران توجه چندانی به شاخصهای HSE نمیگردد و مواردی همچون پیشرفت حجمی و ریالی پروژه و گاهی نیز موضوعاتی کیفی مورد تاكید واقع میشوند. (Azadeh & etc. 2008)
از آنجا که هنوز ساختار واحد و مناسبی برای سنجش عملکرد HSE پیمانکاران در این حوزه وجود ندارد، هدف این پژوهش را بر آن قرار دادیم تا با كند و كاو در ادبیات ارزیابی عملکرد HSE پیمانکاران، مدلی ارائه نماید تا کلیه پیمانکاران بر اساس آن مورد سنجش قرار گیرند.
4-1- متدولوژی انجام کار
این تحقیق از نوع توصیفی-کیفی است. در اجرای روند تحقیق، ابتدا مطالعاتی در زمینه ادبیات ارزیابی عملکرد سازمان و نیز ادبیات بهداشت، ایمنی و زیست محیطی(HSE) در پروژههای شهری انجام شده و به بررسی مختصر جایگاه HSE در مدلهای ارزیابی عملکرد پرداخته شده است. پس از آن از طریق مصاحبه آزاد[1] با تعدادی از متخصصین HSE به بررسی ویژگیها و شاخصهای کاربردی برای مدل ارزیابی عملکرد HSE در پروژههای شهری پرداخته شدهاست. شاخصهای تعیین شده با استفاده از فرآیند تحلیل سلسله مراتبی (AHP)، بر اساس درجه اهمیتشان وزندهی میگردند. در ادامه، شاخصهای شناسایی شده و اوزان اختصاص یافته به آنها، با استفاده از پرسشنامههایی که در اختیار خبرگان مسائل بهداشت، ایمنی و محیط زیست (HSE) قرار خواهند گرفت، از نظر اعتبار[2] مورد سنجش قرار میگیرند.
در پایان تحقیق بهمنظور سنجش پایایی[3] مدل نیز یک مطالعه موردی در پروژههای عمرانی سازمان مهندسی و عمران شهر تهران با استفاده از مدل تحقیق انجام شده است.
ویژگیهای مدل طراحی شده را میتوان در موارد ذیل خلاصه نمود:
1- مشخص بودن روش ارزیابی و مقایسه کلیه پیمانکاران در یک قالب مشخص.
2- عدم اتکاء زیاد به قضاوتهای ذهنی سرپرستان و اتکاء بیشتر به شاخصها و معیارهای عینی قابل سنجش با توجه به رویکرد فرایندگرا- نتیجه محور
3- عینیت بخشیدن به شاخصهای ارزیابی با تفکیک حوزههای عملکردی و نیز سطوح وظایف در ستاد و حوزههای اجرائی و عملیاتی.
4- امکان ارزیابی به صورت کمی و تعیین وضعیت موجود آن
5- امکان شناسایی فواصل خالی (gap)، فرصتهای بهبود و نقاط قوت و ضعف سازمان در زمینه HSE و اولویتبندی برای اجرای پروژههای بهبود و همچنین نظارت بر روند و سرعت بهبود در ارزیابیهای دورهای
6- امکان مقایسه با سایر سازمانهای پیشرو در مورد هریک از معیارها و مشخص کردن جایگاه سازمان در سطوح مختلف صنعتی و تجاری و ملی و بینالمللی
7- امکان یادگیری از دیگر سازمانها از طریق به اشتراک گذاشتن تجربیات برتر
8- امکان دریافت بازخورد و یادگیری از مدیران، مشاوران و مجریان رده بالای صنایع و بخشهای مختلف تجاری و خدماتی و صنعتی از طریق ارزیابی مستقل و رودررو (face to face) و همچنین دریافت گزارش از آنها
9- امکان دسته بندی های متنوعی از فرصت های بهبود سازمان فراهم می آورد.
10- به دلیل نگرش فرایندی مدل، در هر سازمان با هر ساختار سازمانی قابل پیاده سازی می باشد.
11- زمان و هزینه اجرای مدل به نسبت زیاد نمی باشد.
12- ارتقاء سطح فرهنگ HSE در سازمانها و همچنین در کشور
[1]. Free Interview
[2]. Validity
[3]. Reliability
1-1- تعریف مسئله
روند فعلی موجود در صنایع مختلف، به طوری که در فصل 2 به آن اشاره میشود، این نکته را اذعان میدارد که برقراری سیستمی با قابلیت ارجاع سریع میزان خرابیهای محصول و یا برآورد قابلیت اعتماد آن، از ضروریات هر صنعت است. مدلهای موجود برای پیشبینی قابلیت اعتماد محصول جدید دارای محدودیتهایی هستند که باعث ارائه نتایج نادرست میشوند و این امر ناشی از کمبود اطلاعات و دادههای خرابی است.
سوالی که در این پایاننامه به دنبال جواب آن هستیم به صورت زیر بیان میشود
« چگونه میتوان قابلیت اعتماد یک محصول جدید را، بر اساس دادههای محدودی که در اختیار است، به درستی پیشبینی کرد؟ »
تحقیقات گستردهای برای پاسخگویی به این سوال صورت گرفته است که در فصول آینده به آن میپردازیم. روشهای مختلفی برای پیشبینی قابلیت اعتماد ارائه شده است که از این جمله میتوان به نظریه بیز اشاره کرد و میتواند راهگشای مشکل اندک بودن تعداد دادهها باشد. لذا در این تحقیق استفاده از آمار بیز برای پیشبینی قابلیت اعتماد محصول پیشنهاد میشود. بنابراین هدف از این پایان نامه را میتوان به شرح زیر مطرح نمود.
« ارائه مدلی برای پیشبینی قابلیت اعتماد در مراحل اولیه معرفی محصول جدید و استفاده از نظریه بیز برای برطرف کردن مشکل کمبود
دادهها »
زمانیکه میخواهیم قابلیت اعتماد یک محصول، خصوصاً محصولاتی با حجم بالای فروش ( و یا به عبارتی محصولات پر مصرف) را پیشبینی کنیم، زمان تا اولین خرابی مد نظر قرار میگیرد. بنابراین چنین محصولاتی برای پیشبینی قابلیت اعتماد جز محصولات تعمیرناپذیر محسوب میشوند. در عمل این فرض دور از واقعیت نیست، چراکه این محصولات به ندرت بیش از یک بار تحت تعمیر قرار می گیرند. پس به طور خلاصه این تحقیق بر محصولات تعمیرناپذیر و اولین زمان تا خرابی آنها متمرکز است.
2-1- اهمیت و ضرورت انجام کار
پیشبینی قابلیت اعتماد محصول در مرحله اولیه و بعد از گذشت چند ماه از معرفی آن به بازار به دلیل نقش مهم آن در کاهش هزینههای تولید و ارزیابی بهتر و دقیقتر پارامترهای دیگر محصول از جمله نرخ خرابی و ضمانت حائز اهمیت است. عدم توجه به عوامل ایجاد خرابی و کاهش عملکرد محصول در این مرحله میتواند منجر به پرداخت هزینههای مضاعفی در ادامهی تولید و همچنین در مرحله استفاده توسط مشتریان در رابطه با ضمانت شود.
زمانی که میخواهیم قابلیت اعتماد محصول را در مرحله ابتدایی چرخه عمر آن پیشبینی کنیم، کمبود دادهها، اصلیترین مشکل به حساب میآید. وقتی دادههای کافی در دسترس نباشد، استفاده از روشهای آماری متداول کلاسیک، منجر به پیشبینیهای غیر دقیق میشود. نظریهی بیز به مدلسازی توزیعهای احتمالی بر پایه تعداد دادههای کم میپردازد. بنابراین در این تحقیق به کمک روش بیز اطلاعات گذشته و دادههای محصول جدید را ترکیب کرده تا مشکل کمبود دادهها برطرف شود. همچنین در این مدل میتوان از نظرات خبره برای برازش توزیع بهره گرفت.
نتیجه این تحقیق میتواند در پیشبینی قابلیت اعتماد محصولات صنایع مختلف از جمله صنایع الکترونیک و یا صنایع خودرو در مرحلهی اولیه طول عمر آنها، بکارگرفته شود. همچنین از نتیجه این تحقیق میتوان درصرفهجویی هزینهها مربوط به تولید دستگاههای با قابلیت اعتماد پایین که منجر به پرداخت هزینههای اضافه خصوصاً برای ضمانت آنها شده و حتی در برخی شرایط باعث ورشکستگی برخی صنایع میشود، بهره گرفت.
3-1- روند ادامه مطلب
ساختار ارائه این پایاننامه بدین ترتیب است که در ادامه در فصل 2 اهمیت پیشبینی قابلیت اعتماد بیان میشود. در فصل 3، روشهای موجود برای پیشبینی قابلیت اعتماد سیستمها و محصولات ارائه میگردد. هر یک از این روشها محدودیت خاص خود را دارند. ارائه راهکاری برای برطرف کردن این محدودیتها هدف اصلی این رساله است. در فصل 4 مدلی بر اساس نظریه بیز برای پیشبینی قابلیت اعتماد محصولاتی که تازه به بازار معرفی شدهاند ارائه میشود. این فصل با مثالهایی برای درک کاربرد مدل ارائه شده در صنعت پیگیری میشود. در فصل 5 حالت گسسته برای توزیع پیشین در نظر گرفته شده که از دید مدیریتی بسیار کاربردی است. نهایتاً نتیجهگیری و پیشنهاداتی برای مطالعات آینده در فصل 6 ارائه میشود.