اما با پیدایش علم قواعد زبان فارسی و جایگزینی واژة دستور به جای قواعد یا صرف و نحو، معانی اختصاصی و تازهای برای این واژه ارایه شد كه نمونههایی از آن آورده میشود:
1ـ «دستور زبان فارسی از قاعدههایی كه برگرفته از زبان است و درست گفتن و درست نوشتن را در بیان فكر و مطلب به ما میآموزد؛ فراهم آمده است.»
2ـ «قواعدی كه به یاری آنها شناخت اجزای سخن و عوامل تشكیلدهندة گفتار انجام میگیرد؛ دستور زبان نامیده میشود.»
3ـ «دستور، قوانینی است كه مطابق آن شخص میتواند در زبانی، درست و بیخطا، سخن بگوید و بنویسد.»
4ـ «دستور زبان، دانشی است كه ساختمان زبان را بیان میكند. وسیلهای است برای رسانیدن یا ثبت مقصود انسان كه در صورت بیان كردن، به آن سخن یا گفتار یا كلام گویند.»
2ـ نگاهی گذرا به تاریخچه دستورنویسی در جهان:
الف ـ دستورنویسی در غرب:
دستور زبان «گرامر» به یونانی «گراماتیكه = grammatiké» و به لاتینی «گراماتیكا= grammatica» گفته میشود. «گرامه» در یونانی به معنای «حروف الفبا» است واز این رهگذر اشارهای است به نوشتن.
نخستین كسی كه دستور زبان را نگاشت، فردی از هند به نام «پانی نی» است كه به قول «ماكس میولرو موریس لروی» و «جان هیور» و «جان لیونزد» در قرن چهارم پیش از میلاد و به گفته «گلد زیهر»، دانشمند آلمانی، در قرن هشتم و به تأیید «بلوم فیلد»، دانشمند آمریكایی، در حوالی 350ـ250 قبل از میلاد و به قول «جان كرول» آمریكایی، در قرن سوم قبل از میلاد میزیسته است. وی دستور زبان سنسكریت را نگاشته است.
اما در یونان باستان نخستین كسی كه به تقسیم جنس به انواع سهگانه مذكر، مؤنث و مخنث پرداخته است، فیلسوف معروفِ سوفسطایی به نام «پروتاگوراس = Protagoras» است كه در قرن
پنجم میزیسته است. پس از وی، «افلاطون» (427 ق.م ـ 347 ق.م) در كتاب خود به نام «كرتیلوس» مسأله قراردادی یا طبیعی بودن منشاء زبان را، كه بعدها دو مكتب فكری طبیعیگرایان و قراردادیگرایان را در دانش زبان شناسی جدید بوجود آورد، مطرح كرد و در كتاب دیگر خود به نام «سوفست»، برای اولین بار، «فعل = rhema» و «اسم onoma» را تعریف نمود و میان آن دو تمایز قایل شد.
بعدها «ارسطو»، برجستهترین شاگرد افلاطون، مقولة «حرف syndesmol» را به مقوله بالا افزود
و در رسالهای با نام «اندر عبارت = on Interpretation» مخالفت خود را با طبیعی بودن زبان، بیان
كرد. و درپی او «رواقیون» چهارحالت «فاعلی= nominative»، «مفعولی = accusative»، «اضافی =
genitive» و «مفعولالیهی= dative» را مطرح كردند. ولی تقسیمبندی كلام به هشت جزء، برای اولین بار به وسیله «دیونی سیوس تراكس = Dionysius Thrax» مطرح شد. این دانشمند یونانی صد سال قبل از میلاد میزیسته است، وی كاملترین دستور زبان یونانی را نگاشته و برای نخستین بار دستور زبان را علمی مستقل بیان كرده است. تقسیمبندی او همچنان در دستور زبان سنتی امروز باقی مانده است و با اضافه شدن «صوت» به صورت: اسم، صفت، فعل، ضمیر، حرف تعریف، حرف اضافه، قید، حرف ربط و صوت به كار میرود. بعد از او «آپولونیوس دیسكولوس»، برای اولین بار به طرح نحو زبان یونانی پرداخت. وی اجزای هشتگانه كلامِ دیونوسیوس را با تعاریفی جدید و با استفاده از اصطلاحات فلسفی در كارش به كار برد.
از سوی دیگر، رومیان برای نوشتن دستور زبان لاتین از سبك و سیاق یونانی بهره گرفتند . اما
در زبان لاتینِ باستان طبقهای از كلمات، كه بتوان آن را هم ردیف با طبقه حرف تعریفِ زبان یونانی قرار داد ، وجود نداشت و بنا به همین دلیل ، این طبقه از حروف در زبان یونانی حذف شد اما
دانشمندی به نام «رمئیوس پاله مون»، كه احتمالاً در قرن اول میلادی میزیسته است؛ طبقة «اصوات» را بیان كرد تا طبقهبندی تراكس همچنان ثابت بماند. تقلیدهایی این چنین از دستور زبان یونانی، این
پندار را پدید آورد كه دستور این زبان، یك چارچوب همگانی است كه برای سایر زبانها هم به كار میرود به طوری كه از دستورهای نوشته شده از سوی برخی دانشمندان یونانی، مانند «ایلیوس دوناتوس= Donatus» دانشمند سده چهارم میلادی با عنوان «فن صغیر= Ars minor» و «پریسكیانوس = Priscian/ priscianus» دانشمند سده پنج و شش میلادی با عنوان «مقولات دستوری»، در تمام دوران سدههای میانه (500 تا 1500 میلادی) برای كتابهای درسی استفاده شد.
در قرون وسطی كه فاصلة زمانی قرن پنجم تا قرن پانزدهم را دربر میگیرد؛ فلاسفه مسیحی برای تحلیل زبانی كه زبان وحی و الهامات آسمانی محسوب میشد؛ به اقداماتی دربارة دستور زبان دست زدند و به برخی مشخصات دستوری، مانند تمایز اسم و صفت، مطابقه دستوری (مطابقه برخی واژههای مرتبط در جمله)، كمیت دستور (مطابقه میان دو عنصر از مقولههای متفاوت، مثلاً فعل و اسم) و بدل در زبان لاتین دست یافتند. البته همه پژوهشهای زبان لاتین در خدمت عقاید و الهیات مسیحی به كار میرفت.
اما در انگلستان، در حدود سال 1000میلادی «الفریك، پیر دیر اینشام = Eynsham» كتاب دستور زبان و مكالمات خود را كه از نخستین كتابهای دستور زبان انگلیسی بود، با الگوبرداری از نظام دستوری پریسكیانوس نگاشت و بدینسان دستور زبان پریسكیانوس الگویی برای سایر دستورنویسان انگلیسی شد.
آمیختگی فلسفه و زبان در قرن هفدهم رخ داد و بازتاب آن، پدید آوردن دستورهای عمومی بود كه معروفترین آن «دستور عمومی و عقلانی = Grammaire génerale et raisonée» است كه به دستور رویال (Port-royal) معروف است و در سال 1660 م انتشار یافت. اما آنكه بیشتر از همه فلسفه را وارد مباحث دستوری زبان كرد «Condillac»، حكیم و روانشناس فرانسوی بود. كتاب او در سال 1775 م
منتشر شد. او كلام و اجزاء كلام را به عنوان جلوهای از فكر تحلیل كرد و خواهان تدوین دستور زبان كلی برای همه زبانها بود. و این فكر او به كوشش برای زبانهای عمومی، از جمله «اسپرانتو» شد. نمونه كامل دستور زبان كلی را با نام «دستور دستورها» در اوایل قرن نوزدهم میبینیم كه دانشمندی به نام «Giraut Duviver» نوشته است. از دانشمندان همین دوره، میتوان فیلسوف و ریاضیدانِ معروف، «گوتفیرد ویلهم فن لایبنیتس» را نام برد كه در قلمرو زبان شناسی ادعا كرد كه كلیه زبانهای موجود در اروپا و آسیا از یك واحد مشتق شدهاند. ادعاهایی از این دست سبب شد تا دیگر دانشمندان به كشف خویشاوندی زبانهای مختلف و نیز شناخت منشاء زبانها بپردازند.
در قرن بیستم دو روانشناس به نامهای «دامورت = J. Damourette» و «پیش = E.pichon» در كتاب خود به نام «بررسی دستور زبان فرانسه» زبان را از نظر روانشناسی و روانكاوی مطالعه كردند و بر منطق قدیم حاكم بر دستور زبان، كه كلمات را در حكم ابزار منطقی میدانست و آنها را بر همین پایه تقسیمبندی میكرد؛ خط بطلان كشیدند و همین امر سبب شد تا تقسیمبندیهای تازهای برای كلمات مطرح شود.
از دانشمندان بزرگ دیگر قرن نوزدهم میتوان فردینان دوسوسور (Ferdinan de sausure) را نام برد كه بنیانگذار زبانشناسی نوین به شمار میرود. وی مطالعه نظاممند زبان و زبانها را تشخیص داد و شرایط تحقق دستاوردهای زبان شناسی قرن بیستم را فراهم كرد.
از دیگر كسانی كه انقلابی راستین (تعریف تامس كوهن = Thomas Kuhn) در زبانشناسی ایجاد كرد؛ نوام چامسكی «Noam, Chomsky» است كه گام آغازین مطالعات زبان شناسی خود را با نوشتن پایاننامهاش درباره دستور زبان زایشی عبری نوین، برداشت. «چامسكی زبانشناسی را به بخشی از دانش روانشناسی تبدیل میكند و در مقابل همه آن تلقیهایی كه زبان را بر حسب نحوه كاربرد آن تحلیل میكند؛ میایستد. چامسكی تمایز قاطعی قایل است میان «دانستن یك زبان» و «كنش زبانی».»
- 1. محمدقاسم بن حاجی محمد سروری [سروری كاشانی]، مجمع الفرس، به كوشش محمد دبیرسیاقی (تهران: علیاكبر علمی، 1340)، ج2، ص 519.
- 2. محمدحسین بن خلف برهان [برهان تبریزی]، برهان قاطع، به اهتمام محمد معین (تهران: ابن سینا، 1342)، ج2،ص862.
- 3. علیاكبر نفیسی [ناظم الاطباء]، فرهنگ نفیسی (تهران: كتابفروشی خیام، 1355)، ج 2، ص 1506.
- 4. الله داد فیضی سرهندی، مدار الافاضل، به اهتمام محمد باقر (لاهور: دانشگاه پنجاب، 1335)، ص 234.
- 5. جمالالدین حسین بن فخرالدین حسین اینجو شیرازی، فرهنگ جهانگیری، ویراسته رحیم عفیفی، سلسله انتشارات دانشگاه مشهد، شماره 27 (مشهد: دانشگاه مشهد، 1351)، ج1، ص 1301.
- 6. محمد پادشاه [شاذ]، فرهنگ آنندراج (تهران: كتابفروشی خیام، 1336)، ج 3، ص 1879.
- 1. خلیل خطیب رهبر، دستور زبان فارسی برای پژوهش دانشجویان و ادب دوستان در آثار شاعران و نویسندگان بزرگ ایران (تهران: مهتاب، 1381)، ص 9؛ جهانبخش نوروزی، دستور زبان روان و ساخت زبان فارسی امروزی (شیراز: راهگشا، 1373)، ص 13؛ عبدالعظیم خان قریب و دیگران، دستور زبان فارسی، زیرنظر سیروس شمیسا (تهران: فردوس، 1373)، ص 22؛ عبدالرحیم همایونفرخ، دستور جامع زبان فارسی، به كوشش ركنالدین همایونفرخ (تهران: علیاكبر علمی، [بیتا])، ص 33.
- 2. نادر وزینپور، دستور زبان فارسی آموزشی (تهران: معین، 1369)، ص 13.
- 3. نجف علی میرزایی، فرهنگ اصطلاحات دستور زبان فارسی (تهران: مدین، 1372)، ص 107.
- 4. بهمن محتشمی، دستور كامل زبان فارسی (تهران: اشراقی، 1370)، ص 14.
- 5. عبدالرسول خیامپور، دستور زبان فارسی (تهران: كتابفروشی تهران، 1372)، ص 11.
6.دومینینگ مینگنو، الفبای زبان شناسی، ترجمه محمدتقی غیاثی (تهران: جامی، 1378)، ص 28.
- 7. محمدرحیم الهام، “تاریخ روشهای دستورنویسی زبان دری”، ادب، س 21، ش 5ـ6 (حوت 1352)، ص 138-139.
1.محمدرحیم الهام، “تاریخ روشهای دستورنویسی در زبان دری (2): دستورنویسی در قرون وسطی”، ادب، س 22، ش1 (1353)، ص 11.
- 2. همان ، ص 3ـ4.
3.كوروش صفوی، درآمدی بر زبانشناسی (تهران: بنگاه ترجمه و نشر كتاب، 1360)، ص 17.
4.محمدرضا باطنی، نگاهی تازه به دستور زبان (تهران: آگاه، 1375)، ص 17-18.
5.دیونوس تراكس، فن دستور، ترجمه كوروش صفوی (تهران: هرمس، 1377)، ص 9.
- 6. همان، ص 11.
1.جین اچیسون، زبان شناسی همگانی، ترجمه حسین وثوقی. [ویرایش 2] (تهران: علوی، 1370)، ص 41-42.
- 2. مهدی مشكوةالدینی، سیر زبان شناسی (مشهد: دانشگاه فردوسی مشهد، 1373)، ص 27-28؛ نیز: كوروش صفوی، درآمدی بر زبان شناسی، ص 20-21.
3.مهدی مشكوةالدینی، سیر زبان شناسی، ص 29.
4.دیونوس تراكس، فن دستور، ص 16.
5.جلیل ساغروانیان، فرهنگ اصطلاحات زبان شناسی موضوعی- توصیفی (مشهد: نشر نما، 1369)، ص 186.
1.خسرو فرشیدورد، “رابطه دستور زبان با منطق و روانشناسی”، كاوش، ش 6 (مهر 1341)، ص 31.
2.كوروش صفوی، درآمدی بر زبان شناسی، ص 25.
3.خسرو فرشیدورد، “رابطه دستور زبان با منطق و روانشناسی”، ص 30-31.
4.جاناتان كالر، فردینال دوسوسور،ترجمه كوروش صفوی (تهران: هرمس، 1379)، ص 6.
5. بهروز عزبدفتری، مؤلف و مترجم، دربارة نوآم چامسكی، تهران: فرهنگ معاصر، 1372، ص 121.
فرم در حال بارگذاری ...