به عنوان مثال: شخصی كه خاطرات شیرینی از دوران كودكی به خاطر آورد، ممكن است دنیا به نظرش شاداب تر و بسیار مسرت بخشتر به نظر آید. زیرا هیجانات روابطی را در این حس (فضا) میكنند كه تداعی كننده معنایی مرتبط با این روابط می باشند. هوش هیجانی اصطلاح نسبتاً جدیدی است كه در تكمیل مفهوم هوش سنتی بر سهم اجتماعی، شخصی و هیجانی دررفتار هوشمندانه تأكید دارد (مایر و سالووی، 2001).
هوش هیجانی به عنوان یك مفهوم جدید از دهه 1990 وارد ادبیات روان شناختی شده و حاصل در هم تنیدگی دو حس هیجانی و عقلانی و رابطه متقابل عقل و احساس است.
هوش هیجانی مولفه تازه ای است كه خیلی از محققان به كاربرد آن در امور مختلف علاقمندند. نظریه هوش هیجانی و دیدگاه یوسنی درباره پیش بینی عوامل موفقیت در زندگی از جمله پیشرفت تحصیلی و مقابله كارآمد با عوامل فشارزا به عنوان منشأ اختلالهای روانی فراهم می آورد، زیرا بسیاری از ویژگی های شخصیتی همچون همدردی، خودگرایی، خوش بینی، خودانگیختگی، كنترل تكانه ها، خودآگاهی و مدیریت هیجان، زمینه ساز موفقیت در عرصه های گوناگون زندگی هستند.
به نظر می رسد هوش هیجانی از شخصیت و شاخص های شناختی (مثل هوشبهر) متمایز است و در پیش بینی پیامدهای واقعی و اساسی زندگی موثر باشد. به عبارت دیگر «هوش هیجانی ممكن است بهترین پیش بینی كننده موفقیت شخص در زندگی باشد» (سیاروچی و همكاران، 2001).
افرادی كه از هوش هیجانی پایینی برخوردارند قادر نیستند از سازوكارهای منسجم و منظم استفاده كنند بنابراین مستعهد ابتلاء به اختلالات اضطرابی می باشند (سیاروچی و همكاران، 2001). در مورد سلامت و بهداشت روانی دیدگاه ها و تعاریف زیادی آورده شده است و عوامل زیادی در داشتن و نداشتن بهداشت و سلامت روانی ذكر شدهاند : شناخت خود و محیط، داشتن ثبات عاطفی، تسلط بر هیجان ها، پذیرش مسئولیت، توانایی گرفتن تصمیمات شخصی، داشتن توانایی رویارویی با مشكلات و استدلال ها (پورافكاری، 1379)، بهداشت روانی را نیز میتوان نوعی قابلیت ارتباط هماهنگ با دیگران، تغییر و اصلاح محیط فردی و اجتماعی، حل تضادها و تمایلات شخصی به طور مناسب و منطقی داشت (گنجی، 1376).
از عوامل مهم در سلامت روانی افراد هیجانات می باشند. به طور كلی توانایی های هیجانی برای تشخیص پاسخ های هیجانی مناسب در
مواجهه با رویدادهای روزمره، گسترش دامنه بینش و ایجاد نگرش مثبت درباره وقایع و هیجانات، نقش موثری دارند. بنابراین افرادی كه توانایی، كنترل و استفاده از این توانش های هیجانی را دارند از حمایت اجتماعی، احساس رضامندی و سلامت روانی بیشتری برخوردار خواهند شد.
امروزه بسیاری از پژوهشگران معتقدند كه اگر فرد، از لحاظ هیجانی توانمند باشد بهتر می تواند با چالش های زندگی مواجهه شود و در نتیجه از سلامت روانی بهتری برخوردار خواهد شد (سیاروچی و همكاران، 2002، به نقل از نوری، 1383).
سلامت روانی به نحوه تفكر، احساس و عمل اشخاص بستگی دارد و به طور كلی افرادی كه از سلامت روانی برخوردارند نسبت به زندگی نگرشی مثبت دارند و آماده برخورد با مشكلات زندگی هستند. در مورد خود و دیگران احساس خوبی دارند. در محیط كار و روابطشان مسئولیت پذیر می باشند، وقتی از سلامت روانی برخوردار باشیم انتظار بهترین چیزها را از زندگی داریم و آماده برخورد با هر حادثهای هستیم، هر چه فرد بهتر بتواند خود را با محیط و مشكلات پیرامونش سازگار كند از هوش هیجانی برخوردار است. ما با آموختن ویژگیهای سلامت روانی بهتر می توانیم به روح و روان متعادل و شاد دست پیدا كنیم و هوش هیجانی خود را ارتقاء دهیم. نظر هوش هیجانی، دیدگاه جدیدی در زمینه پیش بینی موثر بر موفقیت و همچنین پیشگیری اولیه از اختلالات روانی فراهم میكند كه كامل كننده علوم شناختی، اعصاب و رشد كودك است (بار – ان، 2000). نظریه هوش هیجانی چهارچوب جدیدی از مدل پیشگیری اولیه در بهداشت روانی ارائه می كند. مفهوم هوش هیجانی را می توان در موقعیت های آموزشی مانند دبیرستان، مدارس فنی، دانشگاه ها، برای كمك به روانشناسان مدارس و مشاوران در شناسایی آن دسته از دانش آموزانی كه نمی توانند به طور موثر با نیازهای تحصیلیشان كه ممكن است به اخراج از مدرسه یا مشكلات هیجانی بینجامد، به كاربرد (بار – ان، 2000).
حمایت اجتماعی به معنای واكنش افراد نسبت به نفس وجود فرد است؛ بدون توجه به اینكه چه ویژگیهای مثبت یا منفیای وجود دارد. به عبارت دیگر افراد یك جامعه یا گروه، باید یكدیگر را تایید كنند؛ بدون در نظر گرفتن كاستیها و ناتوانیها یا موفقیتها و تواناییها. این نكته به ویژه در سنین کهنسالی اهمیت دارد. یك شخص باید در گروه خود پذیرفته شود؛ نه به خاطر اینكه پول دارد و برای دیگران خرج میكند بلکه به خاطر خود فرد باید مورد حمایت قرار گیرد (باوی، 1383). بنابراین حمایت اجتماعی از عوامل تأثیرگذار در سلامت روان مییاشد.
امروزه این بحث وجود دارد كه موفقیت به چندین نوع هوش و كنترل هیجانات بستگی دارد و توسل به هوش عمومی (شناخت) به تنهایی برای تببین موفقیت كافی نیست و یك دلیل برای این ادعا این است كه هوش هیجانی در مقایسه با سازه و بهره هوشی پیش بینی كننده بهتری برای موفقیت در زندگی اجتماعی است (گلمن، 1995، به نقل از پارسا، 1380) و پژوهشگران (برای مثال مایر و سالوی، 2001) بر این باورند كه تواناییهای سازنده هوش هیجانی – درك هیجانات تنظیم حالات عاطفی و استفاده از آگاهی هیجانی، سلامت روانی و انطباق شناختی مرتبط هستند. هوش هیجانی مفهومی است كه ریشه در كارهای ثرندایك و گاردنر دارد (سیاروچی، 2003، به نقل از نوری 1383).
فرم در حال بارگذاری ...