انسان موجودی اجتماعی است و نیاز پیوستگی یکی از نیازهای مهمی است که او را به سمت ارتباط با دیگران سوق می دهد . برایند ارضای نیازهای گوناگون و متعدد زیستی ، روانی ، عاطفی و اجتماعی موجب تمایل به برداشتن اولین گامهای زندگی اجتماعی در انسان گردید ، یعنی زندگی در کنار و همراه با جنس مخالف به ذهن آوردن پیشینه تمایل به جنس مخلف و سوق دادن ذهن به انگیزه این رفتار موید آن است که انسان از ابتدا علاوه بر ارضای نیازهای فیزیولوژیایی در پی ارضای نیازهای ، روانی ، عاطفی و اجتماعی خود نیز بوده است .
دلبستگی به ارتباط عمیق و پایدار گفته می شود که بین که کودک و مراقبش در سال اول زندگی برقرار می شود. این مساله به طور عمیقی تمام جنبه های فرد ز قبیل ذهم، جسم، هیجانات، ارتباطات و ارزش های فرد را تحت تاثیر قرار می دهد و بنای برای اعتماد و بی اعتمادی کودک به شمار آمده و چگونگی ارتباط کودک با دنیا را شکل داده است. (هین شاو و همکاران، 1999)
ریس (1997) معتقد است که احتمال بروز اختلال در سال اول زندگی بیشتر از هر زمانی دیگری است چنین فرض شده است که مراقبت نا درست و بیماری زا بارز از کودک شیرخوار یا کودک کم سن، منجر به اختلال دلبستگی می شود.
ویلسون(2001) خاطرنشان کرده به موازات اینکه کودکی مورد محبت مراقبت کننده قرار گیرد و نیازهای بیولوژیکی او برآورده شود حس اعتماد و ایمنی به مراقبت ککنده پایه ریزی شده و بنیان دلبستگی سالم صحیح گذاشته می شود او تاکید کرد که مراقبت کننده اولیه به عنوان یک منبع ایمنی برای اکتشاف کودک عمل می کند. هر اندازه، مراقبت کننده نیازهای کودک را بهتر برآورده کند کودک ایمنی بیشتری را تجربه خواهد کرد.
بالبی معتقد است بسیاری از اشکال روان آزردگی ها و اختلال های خصیت نتیجه محرومیت کودک از مراقبت مادرانه و یا عدم ثبات رابطه کودک با چهره دلبستگی است. وی به وضوح پیش بینی کره است که مختل شدن رابطه دلبستگی با ایجاد اضطراب منتشر و بی اعتمادی در کودک منجر به اختلال روان شناختی خواهد شد.
در همین رابطه تحقیقات لاروس، تاربالسی و برنیر[6] (2005) نشان می دهد ک کودکانی که فاقد الگوی دلبستگی می باشند اغلب عصبی، ستیزه جو و ضد اجتماع هستند و به عنوان والدینی رشد می یابند که قادر نیستند، رابطه صحیح و محکمی با فرندان خود داشته باشند.
کوپر[7] و همکاران (1998) نشان داده اند کودکانی که از طرف چهره دلبستگی طرد می شوند احساس تنهایی شدید می کنند، مضطرب و عصبانی هستند عزت نفس پایین دارند و بیشتر دچار اختلال جسمی، پارانو و یا افسردگی می شوند.
وبستر- استون و داهل[8] (1995) معتقدند بخی از گرایش ها و روش های غلط والدین در تربیت اطفال با پیدایش رفتارهای غیر انطباقی کودکان رابطه دارد. آسیب روانی والدین، کودک آزاری، بی توجهی و مسامحه، غالباً سهم بزرگی در بروز اختلال رفتار دارد.آلفرد آدلر وانپزشک استرالیایی، هم عصر زیگموند فروید و کارل یونگ بود که بیان کره است ترتیب تولد بر روی شخصیت تاثیر گذار چی باشد و بدین ترتیب، بزرگتر و کوچکتر بودن از خواهر و برادر و قرار گرفتن در معرض نگرش ها متفاوت والدین شرایط کودکی متفاوتی را به وجود می آورد که به تعین شخصیت کمک می کنند (سالووی[9] ، 2001).
اساس تشکیل خانواده ازدواج دو بزرگ سال با جنسیت های مخالف است . اولین وظیفه این دو سازگاری و تطابق با یکدیگر است . همانندی و تشابهات زن و شوهر آنها را به زندگی مشترکی بر انگیخته است با وجود این ، آنها در شخصیت متفاوت و منحصر به فرد هستبد که خلق و خو، عواطف ، انگیزه ها و ارزش های ویژه ای دارند .( مینوچین ، سالواد) زن و شوهر برای سازگاری بخشی از ترجیحات و عقاید شخصی خود را به مرور زمان کنار گذاشته و هر طرف بخشی از حقوق مستقل دیگری را بپذیرد . تفاوت بین افراد مختلفی که سالیان سال در زندگی زناشویی خود کامیاب هستند و کسانی که پیوسته با مشکل مواجه هستند چیست ؟ با آن که بیشتر زوج ها با آرزوهای طلایی زندگی زناشویی را آغاز می کنند به چه دلیل بعضی فقط چند سال زندگی شیرین را تجربه می کنند و برخی دیگر سالیا سال سالگرد ازدواج خود را با شور و شعف وصف ناپذیری جشن می گیرند؟
این ها پرسش هایی است که ذهن پژوهشگر را مشغول میکند که آیا سبک دلبستگی و رضایت زناشویی در در خانواده ها و زوجین دارای فرزند با بدون فرزند باهم رابطه ای وجود دارد؟
ضرورت پژوهش:
جامعه امروز در زمینه علمی پیشرفت زیدی انجام داده است. اما موارد و مسائل انسانی و مرتبط با رفتارها و مردم پیچیدگی بیشتر و همچنین نقش افراد در زندگی دیگر بشر بسیار مورد علاقه روانشناسان قرار گرفته است. در جامعه ما امروز وجود یک فرد بجز شرایط حاصل برای خود زن زندگی دیگر افراد از جمله خانواده همسر و دوستان را تحت تاثیر قرار می دهد. انسان ها بنا به اینکه موجودی اجتماعی هستند تبادل با دیگران را از ابتدای زندگی دارند و این تبادل باعث به وجود آمدن نقش ها و شرایط زندگی می شود. سبک دلبستگی یک نوع از شیوه هاست با توجه به شرایط موجود در کودکی سال اول زندگی از سوی مادر باعث شکل دهی فرزند می شود. وجود فرزندان امری است که در هر خانواده موثر است هر یک از فرزندان در شیوه زندگی آنها موثر است فرزندان اول و دوم و آخر و همچنین تک فرزند شیوه و جو متفاوتی در زندگی دارند. در این پژوه بر آن« شدیم با توجه به مهم بودن سبک زندگی دلبستگی برسی کنیم که فرزند چندمین خانواده چه نوع سبک دلبستگی را دارند. از مسائل مهم و قابل بررسی در جامعه ما رضایت از زندگی است یکی از اساس اصلی این رضایت رضایت در روابط زناشویی است . یکی از فاکتورهی مهم در رضایت زناشویی فرزند و فرزند پروری است .با توجه به موارد ذکر شده به نظر پژوهشگر بر این شدیم که بررسی کنیم آیا سبک دلبستگی با رضایت زناشویی در خانواده ها و زوجین دارای فرزند با غیر فرزند تفاوتی وجو دارد یا خیر؟
اهداف پژوهش:
بررسی رابطه رضایتمندی زناشویی سبک دلبستگی ایمن در زوجین دارای فرزند
بررسی رضایتمندی زناشویی و سبک دلبستگی ایمن در زوجین بدون فرزند
بررسی رضایتمندی زناشویی و سبک دلبستگی (اجتنابی) در زوجین دارای فرزند
بررسی رضایتمندی زناشویی و سبک دلبستگی (اجتنابی) در زوجین بدون فرزند
بررسی رضایتمندی زناشویی و سبک دلبستگی (اضطرابی ) در زوجین دارای فرزند
بررسی رضایتمندی زناشویی و سبک دلبستگی (اضطرابی ) در زوجین بدون فرزند
اهداف کلی:
بررسی رابطه بین سبک دلبستگی و رضایت زناشویی در زوجین دارای فرزند و بدون فرزند شهر شاهرود
فرضیه های پژوهشی:
بین رضایتمندی زناشویی سبک دلبستگی ایمن در زوجین دارای فرزند رابطه وجود دارد
بین رضایتمندی زناشویی و سبک دلبستگی ایمن در زوجین بدون فرزند رابطه وجود دارد
بین رضایتمندی زناشویی و سبک دلبستگی (اجتنابی) در زوجین دارای فرزند رابطه وجود دارد
بین رضایتمندی زناشویی و سبک دلبستگی (اجتنابی) در زوجین بدون فرزند رابطه وجود دارد
بین رضایتمندی زناشویی و سبک دلبستگی (اضطرابی ) در زوجین دارای فرزند رابطه وجود دارد
بین رضایتمندی زناشویی و سبک دلبستگی (اضطرابی ) در زوجین بدون فرزند رابطه وجود دارد
[1].Papila
[2]. Hinshow
[3]. Reiss
[4].Wilson
[5].Bowlby
[6]. Larose , Tarbulsya , Barnier
[7].Cooper
[8]. Webester- Statton & Dahl
[9]. Sulloway
فرم در حال بارگذاری ...