یکی از مهمترین آرزوهای بشر در طول تاریخ، به دستآوردن هر چه بیشتر اموال و ابزار تولید و سایر سرمایههای موجود در جهان بوده که برای رسیدن به آن بسیاری از جنگها و کشمکشها روی داده و قربانیان فراوانی را گرفتهاست؛ لیکن به دلیل محدودیت این اموال و سرمایهها از یک سو و بیحد و حصر بودن خواستههای انسان از سوی دیگر، رسیدن به این هدف همواره به عنوان یکی از آرزوهای مهم بشر باقی ماندهاست و به تدریج راههای دیگر برای دستیابی به آن و رفع نیازهای انسان اندیشیدهشده و تحولاتی در مفهوم مالکیت به وجود آمدهاست؛ به طوری که امروزه میتوان ادعا کرد استفاده از اموال و سرمایههای دیگران به عناوین مختلف به مراتب بیشتر از استفاده مالکان اصلی آنها میباشد؛ برای مثال ابتکار بشر در ایجاد عقودی همانند اجاره، مضاربه، مزارعه، مساقات، وقف، عاریه، ودیعه، و غیره را میتوان نام برد که هم مشکل مالکان اموال و سرمایهها را در بهرهبرداری از آنها حل نموده است و هم به افراد دیگری که به آنها نیاز دارند؛ ولی قادر به تملک آنها نیستند، کمک نمایند که از اموال و سرمایههای دیگران استفاده کنند؛ چنانکه در اجاره، افرادی که اموالی را برای بهرهبرداری و استفاده در اختیار خود دارند، ولی شخصاً قادر به استفاده از آنها نیستند و یا ماهیت و طبیعت آن اموال به گونهای است که یک شخص به تنهایی قادر به بهرهبرداری از آن نمیباشد؛ ناگزیر باید آن اموال در اختیار گروهی از افراد قرار گیرند تا امکان بهکارگیری از آن فراهمآید یا همانند انواع وسایل حمل و نقل کالا و مسافر از طریق زمین و هوا و دریا، میتوانند اموال خود را برای بهرهبرداری در اختیار دیگران قرار دهند و یا در اقسام مختلف عقود مشارکتی و از جمله مضاربه، افرادی که سرمایه را در اختیار دارند، ولی به دلیل اینکه شخصاً توانایی بهکارگیری و تجارت با آن را ندارند یا بدان دلیل که تکتک سرمایهها اندک بوده و نمیتوان با آنها به تنهایی تجارت نمود یا به دلایل دیگر؛ مالک سرمایه خود را به منظور تجارت و مشارکت در سود حاصل، در اختیار دیگری قرار میدهد و بدین وسیله هم نیاز مالک را در استفاده و بهکارانداختن سرمایه برآورده مینماید و هم به افرادی که سرمایه در اختیار ندارند ولی توانایی تجارت و استفاده از امکانات مالی و سرمایه دیگران را دارا میباشند؛ امکان ورود به بازار تجارت و دادوستد را میدهد؛ همچنین مورد دیگری را که در این جابهجایی اموال و سرمایهها نباید ازیادبرد، انگیزههای معنوی و خداپسندانه است که همواره در جوامع مختلف انسانی به اشکال گوناگونی وجود داشته و دارد و انسانها را وادار مینماید که به منظور رفع حوائج و نیازهای همنوعان خود و جلب رضایت خداوند، اموال خود را به رایگان در اختیار دیگران قرار دهند؛ برای مثال عقد عاریه و وقف و امثال آنها در این راستا به وجودآمدهاند. بنا به مراتب مذکور و برخی دیگر از ضروریات زندگی اجتماعی که مجال پرداختن به همه آنها وجودندارد، امروزه امکان استفاده و بهرهبرداری مستقیم و شخصی از تمام اموال و داراییها در جوامع بشری وجود ندارد و انسانها ناگزیرند برای رفع نیازمندیهای خود به اشکال مختلف اموال و مایملک خود را در اختیار دیگران قرار دهند و یا از امکانات و اموال دیگران استفاده نمایند؛ بدون اینکه مالکیت آنها را به خود انتقال دهند. یکی از مهمترین مسایل مطرح شده در این نقل وانتقالها و جابهجایی اموال و داراییها، بررسی روابط حقوقی طرفین آنها میباشد که از جهات گوناگون جای بحثهای فراوان حقوقی دارد. آنچه در این رساله مورد بحث است، فقط بررسی روابط حقوقی طرفین در عقودی است که جلوهای از امانت در آنها وجود دارد و یکی از طرفین عقد نسبت به اموال طرف دیگر که در اجرای عقدِ واقع شده بین آنها، در اختیار وی قرار گرفته، به حکم قانون امین محسوب میگردد.
اگر کسی در مال دیگری تصرف مشروع و مجاز کند، ید او نسبت به آن امانی است و مسئول جبران خسارت وارده نیست؛ مگر اینکه مالک، تعدی یا تفریط او را اثبات نماید. تصرف مجاز ممکن است از اذن صریح و ابتدائی شارع ناشی شود، که به امانت شرعی معروف است. این نوع امانت از موضوع مورد بحث خارج است و یا ممکن است از اذن ضمنی شارع در تنفیذ اذن و معاملات مالک ناشی شود که به امانت مالکی مشهور است؛ همین موضوع مورد بحث است؛ بنابراین پرسش این است که در عقود امانی اگر مالک بر متصرف شرط ضمان کند، آیا این شرط نافذ است و شارع چنین شرطی را تنفیذ میکند؟
هرچند حکم اولیه در فقه اسلامی درباره متصرف مشروع در مال غیر، امان است و در صورتی مسئول است که تعدی یا تفریط او ثابت شود، در عرف جامعه در بسیاری موارد، مالک به مسئولیت امانی متصرف اکتفا نمیکند؛ بلکه ضمن شرط ضمنی و عرفی یا شرط شخصی بر مسئولیت و ضمان امین تصریح میکند و او را ضامن مال مورد تصرف قرار میدهد؛ بنابراین با توجه به رواج شرط ضمان امین در جامعه از یک طرف و حکم اولیه فقه اسلامی مبنی بر عدم مسئولیت امین در صورت عدم اثبات تعدی یا تفریط او از طرف دیگر، ضروری است که بررسی شود آیا شرط ضمان امین که در عرف رایج است نافذ است و یا حکم امانی بودن از احکام آمره است و شرط خلاف آن، شرط مخالف کتاب و سنت است؟
ضرورت تحقیق
1-یکی از عقودی که جلوهای از امانت در آن وجود دارد و شرط ضمان در آن موضوع بحثهای مختلف قرار گرفته است، عقد اجاره است. اجاره اعم از اینکه مورد آن اشیاء یا حیوانات باشد یا منافع مورد انتقال قرار گیرد، امروزه کاربرد فراوانی دارد و در حد وسیعی از آن استفاده میگردد؛ برای مثال بسیاری از محلهای مسکونی، کسب و کار و غیره به عنوان اجاره از سوی مالک در اختیار دیگران قرار میگیرند؛ همانند حملونقل مسافر و کالا، ارائهی خدمات پزشکی و درمانی، کشاورزی، صنعتی، ورزشی، تفریحی و مانند آنها که شرط کاهش و افزایش مسئولیت مستاجر و اجیر در آنها اهمیت فراوانی دارد و جزء یکی از مهمترین مسائل حقوقی روز میباشند و جا دارد که مورد بررسی دقیق قرار گیرند و راهحلهای مناسب و کارگشا در مورد آنها ارائه گردد.
امروزه بحث رسانهها به طور عام و رسانههای نوشتاری به صورت خاص (مطبوعات)، در رشتههای گوناگونی نظیر علوم ارتباطات، جامعهشناسی (وسایل ارتباط جمعی)، روانشناسی و حقوق از زوایای مختلف مورد بحث و بررسی قرار میگیرد. علم حقوق به صورت سنتی متکفل نظمدهی به قلمروهای گوناگون اجتماعی و از جمله مطبوعات بوده است.
مسئولیت مدنی، که با عناوین متفاوتی از جمله ضمان قهری، الزامات خارج از قرارداد، جبران خسارات، به کار برده میشود یكی از موضوعات مهم و پرچالش در حوزهی حقوق خصوصی است. وجود قواعد عام و خاص و در عین حال متعدد در این بحث باعث پیچیدگی آنها از یکسو و مورد ابتلا و فراگیر بودن آنها موجب اهمیت این بخش از سوی دیگر شده است. در حقوق ایران به دلیل استفاده از منابع و مبانی مختلط اسلامی و حقوق خارجی و عدم تنقیح مبانی مذکور و احکام ناشی از آنها تا حدی شاهد پراکندگی هستیم. علاوه بر اینکه کتب و مقالات تألیفی در این زمینه نیز محدود و غیرکافی میباشد. به همین دلیل، بررسی و تبیین اصول و مبانی مسئولیت مدنی و ضمان قهری در حقوق ما چندان آسان نیست.،كه این چالش و دشواری، در حوزهی مطبوعات، بیشتر است، چرا كه در رابطه با موضوع مسئولیت مدنی مطبوعاتی با كمبود بیشتری از لحاظ منابع علمی و پژوهشی روبرو هستیم و همچنین منابع قانونی موجود نیز، دارای ابهامات و نواقص بسیاری میباشند.
در هر جامعهای، مطبوعات از جایگاه ویژهای برخوردارند، چرا كه تأثیر بسزایی در روند اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی هر جامعه دارند و افكار عمومی مردم را تحت تأثیر فعالیتهای خود قرار میدهند. سخن گفتن از نقش و تأثیر آن بر جوامع امروزی مقولهی تازهای نمیباشد، چرا که امروزه همه جوامع بشری کم و بیش در مورد اهمیت ویژه و جایگاه حساس این رسانه اتفاقنظر دارند. میزان تأثیرگذاری مطبوعات در روند امور جامعه آنچنان است که اغلب، جریان اجتماعی یکی از اصلیترین محورهای تمرکز خود را معطوف به این عرصه مینماید و موفقیت یا عدم موفقیت خود را در گرو میزان توجه فعالیت مطلوب مطبوعاتی میداند. با این همه پرداختن به این مقوله در جامعه کنونی ما به ویژه از آنرو اهمیت مییابد که کشور ما در چند سال اخیر شرایط تازهای را در عرصههای گوناگون اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی تجربه نموده و مینماید.
فلذا در این پژوهش سعی شده است تا با تبیین و بررسی مباحث مهم و پرچالش مسئولیت مدنی مطبوعاتی، (كه از جملهی آنها میتوان به بحث مبانی مسئولیت مدنی مطبوعاتی، قلمرو و حدود مسئولیت مطبوعاتی و مباحث جبران خسارات مطبوعاتی اشاره نمود) قواعد و معیارهای كاربردی و حقوقی را در این رابطه تبیین و مشخص نماییم، تا حدودی از ابهامات و نواقص موجود در این زمینه، مرتفع گردد.سؤالاتی كه در این پژوهش، سعی در پاسخگویی به آنها شده است را در دو قسم سؤالات اصلی و فرعی بیان مینماییم:
سؤالات اصلی و كلی در این پژوهش عبارتند از: 1- مبنای مسئولیت مدنی روزنامهنگاران و سایر اشخاص مرتبط با مطبوعات، كه دارای فعالیتهای مطبوعاتی میباشند چیست؟
2- حدود مسئولیت هر یك از اعضای مطبوعاتی چیست؟ و در نهایت بار مسئولیت مدنی بر دوش چه شخصی میباشد؟
3- نحوهی جبران خسارات مطبوعاتی، به چه شكل است؟
سوالات فرعی كه در این پژوهش سعی در تبیین پاسخی مناسب، برای آنها شده است عبارتند از:
1- آیا مبنای مسئولیت مدنی روزنامهنگاران با مبنای مسئولیت مدنی سایر اشخاص مرتبط با مطبوعات كه دارای فعالیتهای مطبوعاتی هستند متفاوت است؟
2-آیا میتوان مسئولیت مدنی یكی از روزنامهنگاران (مدیر مسئول) را مفروض دانست؟ و یا در صورت قبول نظریهی تقصیر، به عنوان مبنای مسئولیت مدنی روزنامهنگاران، تقصیر مدیر مسئول را مفروض دانست؟
3- ابهامات و نواقص قانون مطبوعات سال 1364، در رابطه با چه مسائلی میباشد؟ و آیا قانون مطبوعات مذكور و الحاقیات و اصلاحیات آن (مصوّب 30/1/1379)، تماماً در رابطه با جرائم مطبوعاتی و مسئولیت كیفری ناشی از آن میباشد؟ و یا اینكه میتوان در رابطه با موضوعات مسئولیت مدنی هم به آن استناد نمود؟
4- آیا روابط كارگر و كارفرمایی موجود در قانون كار، در میان روزنامهنگاران هم دیده میشود؟ و آیا میتوان آنها را مشمول مادهی 12 قانون مسئولیت مدنی سال 1339 دانست؟
5- مسئولیت مطبوعاتی روزنامهنگاران و دیگر اعضای مطبوعاتی، به صورت انفرادی و در صورت اثبات تقصیر هر یك میباشد یا اینكه میتوان همگی آنها را به نحو تضامن مسئول دانست؟
6- خسارات مطبوعاتی از چه نوعی هستند و كدام روش برای جبران این گونه خسارات، مناسبتر است؟
7- در صورت تعدّد مسئولین مطبوعاتی، تقسیم مسئولیت مدنی در بین آنها به چه شكل باید صورت پذیرد؟
روش گردآوری مطالب در این تحقیق، مراجعهی مستقیم به منابع كتابخانهای و مقالات موجود در این زمینه و جستجو در سایتهای اینترنتی مربوطه میباشد و همچنین، روش تحقیق در این تدوین، شیوه توصیفی و نظریهپردازی است، كه در كنار نظریات حقوقدانان مطرح، نظریات و بیاناتی از محقق آورده شده است.
این پژوهش در سه فصل مجزا با عنوانهای ذیل، تهیّه و تدوین شده است كه عبارتند از:
فصل اول: كلیات، كه سعی در بیان مباحثی از جمله: تعاریفی از فعالیت مطبوعاتی، مطبوعات و روزنامهنگاران، تاریخچه از مطبوعات و قوانین مطبوعاتی در ایران، اقسام مسئولیتهای مطبوعاتی و بررسی قوانین حاكم بر فعالیتهای مطبوعاتی شده است.
فصل دوم: مبانی مسئولیت مدنی مطبوعاتی، كه سعی در بیان و بررسی نظریات تقصیر، خطر و تضمین حق در مورد روزنامهنگاران و همچنین سایر اشخاص مرتبط با مطبوعات شده است.
فصل سوم: مسئولیت مدنی مطبوعاتی و آثار ناشی از آن، كه در این فصل، كه مهمترین فصل پژوهش میباشد، در مبحث اول پس از بیان و بررسی حدود مسئولیت هر یك از روزنامهنگاران و سایر اشخاص مرتبط با مطبوعات به موضوعاتی از قبیل: تعیین مسئول مدنی در فضای مطبوعاتی، نظریههای مسئولیت مطبوعاتی و روشهای تقسیم مسئولیت، پرداخته شده است و در مبحث دوم نیز، موضوع جبران خسارات مطبوعاتی، مورد بحث و پژوهش واقع شده و در آخر هم به جمعبندی مطالب و نتیجهی بدست آمده پرداختهایم.
فصل اول: کلیات
در این فصل به کلیاتی از موضوع مورد نظر خواهیم پرداخت، که در مبحث اول به تعاریفی از فعالیت مطبوعاتی، مطبوعات و روزنامهنگاران خواهیم پرداخت و در مبحث دوم تاریخچهای از مطبوعات و قوانین مطبوعاتی در ایران را بیان خواهیم نمود و در مبحث سوم به بیان اقسام مسئولیتهای مطبوعاتی میپردازیم و در آخر هم به قوانین حاكم بر فعالیتهای مطبوعاتی خواهیم پرداخت.
مبحث اول: تعاریف
در این مبحث به بیان تعاریفی از فعالیت مطبوعاتی، مطبوعات و روزنامهنگاران خواهیم پرداخت، که در گفتار اول، فعالیت مطبوعاتی را، در دو معنای عام و خاص و در قالب دو بند، مورد بررسی قرار خواهیم داد و در گفتار دوم هم، در قالب دو بند به تعریف لغوی و اصطلاحی یا قانونی از مطبوعات میپردازیم و در آخر هم به سراغ تعریف و تبیینی از روزنامهنگاران خواهیم رفت.
گفتار اول: فعالیت مطبوعاتی
در این گفتار، سعی در تعیین محدوهی فعالیتهای مطبوعاتی مورد بحث در پژوهش شده است تا مشخص شود كه فعالیتهای مطبوعاتی تا چه محدوده و وسعتی، مورد بحث در این پژوهش خواهد بود و لذا فعالیت مطبوعاتی را در دو معنای عام و خاص مطرح مینماییم، كه لازمهی این تعریف و معنا، بیان تعریفی دقیق از مطبوعات است: قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران كه در اصل یكصد و بیست و چهارم بیان میدارد: «نشریات و مطبوعات در بیان مطالب آزادند، مگر آن كه مخل به مبانی اسلام یا حقوق عمومی باشند، تفصیل آن را قانون معین میكند.» از آنجایی كه در هیچ یك از اصول دیگر قانون اساسی، اشارهای به كتاب و دیگر مواد نوشتاری نشده است علیالقاعده باید منظور از نشریات و مطبوعات در قانون اساسی، كلیهی موارد چاپی، اعم از روزنامهها، مجلات، كتب و غیره باشد[1]. منتها به نظر میرسد كه مادهی 124 از قانون اساسی، در مقام بیان این مطلب كه، مطبوعات شامل كتب و سایر موارد نوشتاری كه در فواصل معین و با نام ثابت، منتشر نمیشوند هم، میشود، نبوده است، چرا كه در قوانین خاص مطبوعات، صراحتاً به این مطلب اشاره شده، كه از جملهی آنها مادهی یك قانون مطبوعات مصوب 26/12/1364 میباشد كه بیان میدارد: «مطبوعات در این قانون عبارتند از نشریاتی كه به طور منظم با نام ثابت و تاریخ و شماره ردیف، در زمینههای گوناگون خبری، انتقادی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، كشاورزی، فرهنگی، دینی، علمی، فنی، نظامی، هنری، ورزشی و نظایر آنها منتشر میشوند.»
بند اول: معنای عام
به گفته برخی از نویسندگان این دو جرم تفاوتی با یکدیگر نداشته و فقط با استفاده از رایانه ابزار جاسوسی متفاوت شده است و جاسوسی سنتی از جاسوسی رایانهای متفاوت نمیباشد اما نظر به اینکه جرم جاسوسی سنتی و در فضای حقیقی صورت میگیرد و جاسوسی رایانهای در فضای مجازی محقق میشود و میتوان به این نتیجه رسید که اینها دو جرم متفاوتند البته این تفاوت را قانونگذار در مواردی از ق.م.ا و قانون جرائم رایانهای مورد توجه قرار داده در ضمن اگر قانونگذار هم قائل به تفاوتی نبود پس جرم انگاری تحت عنوان جاسوسی رایانهای کاری بیهوده به نظر می آمد. برای بیان این تمایز به موادی از قانون مجازات اسلامی و قانون جرائم رایانهای اشاره میکنیم.
1-قانونگذار در ماده 3 قانون جرائم رایانهای عنوان «دادههای سری در حال انتقال یا ذخیره شده در سیستم رایانهای مخابراتی یا حاملهای داده»را مطرح میکند اما در ماده 501 قانون مجازات اسلامیتوجه خود را به نقشهها. اسناد و تصمیمات راجع به سیاست داخلی و خارجی کشور معطوف میکند.
در نتیجه می بینیم که از نظر قانونگذار دادههای سری در محیط حقیقی شکل نمیگیرد و فقط در محیط سایبر مفهوم دادههای سری متصور می باشد.
2-قانونگذار در ماده 4 قانون جرائم رایانهای آورده «هر کس به قصد دسترسی به دادههای سری موضوع ماده 3 این قانون تدابیر امنیتی سیستمهای رایانهای یا مخابراتی را نقض کند» اما در ماده 503 قانون مجازات می گوید «هر کسی به قصد سرقت نقشه یا نقشه برداری یا کسب اطلاع از اسرار سیاسی یا نظامی یا امنیتی به مواضع مربوطه داخل شود…».
با دقت در این دو ماده متوجه میشویم که از نظر قانونگذار در جاسوسی سنتی شخص جاسوس وارد محیط حقیقی حفاظت شده میشود، اما در محیط سایبری جاسوس با شکستن تدابیر امنیتی رایانهای اقدام به کسب اطاعات میکند که این کار فقط در محیط سایبر امکان پذیر می باشد.
با نگاهی به متون فوق در می یابیم جاسوسی سنتی در نظر قانونگذار با جاسوسی سایبری کاملاً متفاوت بوده و با استفاده از موارد قانون مجازات اسلامیدر خصوص جاسوسی سنتی نمیتوان به جرم جاسوسی سایبری رسیدگی کرد و همچنین مسلماً از طریق آئین دادرسی که به جرم جاسوسی سنتی رسیدگی میکنند هم نمیتوان به جرم جاسوسی در فضای مجازی بطور کامل رسیدگی کرد چون از لحاظ مرجع صلاحیت دار و محل ارتکاب جرم و.. دچار معضلاتی میشویم زیرا همانطور که میدانیم یک کار بر اینترنت میتواند از یک کشور, تدابیر امنیتی شبکه اینترنتی کشور دیگری را مورد حمله قرار دهد حال مثلاً در مورد مثال فوق محل ارتکاب جرم کجا قرار دارد؟ و مرجع صالح
کدام کشور حق رسیدگی دارد؟ اینها همه نشانگر نیاز به یک آئین رسیدگی خاص می باشد.
همچنین لازم به ذکر است قانونگذار در قانون جرائم رایانهای تعریفی جامع و کامل از دادههای سری و در حال انتقال یا ذخیره شده در سیستمهای رایانهای یا مخابراتی یا حاملهای داده « ارائه نداده» همچنین قانونگذار در ماده 3 قانون جرائم رایانهای در صدر ماده بصورت مطلق و کلی میگوید:
«هر کس بطور غیر مجاز نسبت به دادههای سری در حال انتقال یا ذخیره شده در سیستم رایانهای یا مخابراتی یا حاملهای داده مرتکب اعمال زیر شود به مجازات مقرر محکوم میشود…. »
قانونگذار در صدر ماده مشخص نمیکند آیا منظور دادههای دولتی است یا مطلق هر داده سری یعنی حتی دادههای سری شخصی و فقط در تبصره 1 ماده میگوید… «دادههای سری دادههایی است که افشای آنها امنیت کشور یا منافع ملی لطمه میزند» و باز هم تصریحی در این خصوص در تبصره بیان نمیکند.
پس هر چند در گذشته در خصوص جاسوسی سنتی تحقیقات فراوانی صورت گرفته اما این تحقیقات لزوم بررسی و تحقیق در خصوص جاسوسی سایبری را از بین نمی برد و بررسی علمی و موشکافانه را از سوی پژوهشگران می طلبد و هر چند قانون جرائم رایانهای به تصویب رسیده است اما ابهاماتی در این قانون وجود دارد که باز هم نیاز به تحقیق و بررسی را به ما نشان میدهد علی الخصوص در مورد جاسوسی رایانهای، این قانون، همچنانکه از نظر متخصصان جاسوسی سایبری با شدت و پیچیدگی در سطح جهان ادامه پیدا خواهد کرد در نتیجه این لزوم بررسی جرم جاسوسی در فضای مجازی را ضروری می سازد و همانطور که میدانیم مجرمین جرائم کامپیوتری نیاز به آموزش چندانی ندارند پس میتوان گفت با توجه به افزایش این نوع بزه کاریها در قرن حاضر باید توجه بیشتری برای شناخت آن مبذول داشت.
2- اهداف تحقیق
هدف کلی از تحقیق آن است که بحث پژوهش در خصوص جاسوسی رایانهای پرده از ابهامات موجود در خصوص این جرم برداشته شود.
در فصل چهارم به استثنائات وارد برذیل ماده267 قانون مدنی و مبانی حقوقی رجوع ثالث مأذون و غیر مأذون پرداختهایم و سپس به طرح نظرات پیرامون ماهیت حقوقی حق رجوع ثالث پرداخته و در پایان نتیجه گیری كلی صورت گرفت.
فصل اول: كلیات
گفتار اول: تعاریف
اذن: اذن در لغت به معنی رخصت و اجازة تصرف آمده است.[1] اذن یك مرحله قبل از اجازه است. در فقه و حقوق اذن عبارتست از ابراز رضای شخص به تصرف دیگری در امور مربوط به وی است كه چنین تصرفی ممكن است مالی باشد یا غیر مالی – مانند اذن شریك، اذن راهن و …..2
در حاشیه مكاسب یکی فقها3تعاریفی از اذن بدست داده است كه عبارتست از: اذن بر طرف نمودن مانعی است كه قانونگذار برای آن اثری مترتب میكند یا اذن رخصت دادن و برداشتن مانع یا اعلام رضایت به آن است یا اذن برطرف نمودن منع و حجری میباشد كه معلول رقیت یا صغر سن است و ساقط نمودن حق.
در حقوق خارجی واژة Permission و Authorization به معنای اذن بكار میرود و در تعریف آن میگویند اذن اجازه انجام فعلی كه بدون چنین اجازهای انجام آن فعل مجاز نمیباشد.
پس از ذكر این موارد از اذن میتوان چنین تعریف كرد كه: اذن عبارت از اختیار دادن به دیگری در انجام فعلی است كه بدون آن اختیار صدور فعل از او بر خلاف قانون میباشد.
نتیجه: تاثیر حقوقی اذن در حدی است كه بدون اذن بسیاری از تاسیسات حقوقی ایجاد نمیشود مانند اینكه وقتی در عقد هبه واهب اذن در قبض ندهد هبه تحقق نمییابد و قبض كننده مالك نخواهد شد. یا اگر كفیلی بدون اذن اصیل كفالت او را قبول نماید در این صورت طبیعی است كه عمل او تبرعی خواهد بود. در ایفای ثالث هم اذن اثر مهمی دارد، چونكه پرداخت بدون اذن محمول بر پرداخت تبرعی و حق مراجعه برای ثالث وجود ندارد.
بنابراین پیداست كه اثر اذن در حقوق و خصوصاً موضوع پایان نامة حاضر تا چه اندازه از ارزش و اعتبار برخوردار است.
ایفاء:
ایفاء مصدر باب افعال (ثلاثی مزید) از ریشه و فی به معنی بجا آوردن یا انجام دادن است و در اصطلاح عملی است كه به موجب آن متعهد آنچه را در قرار داد به عهده گرفته است انجام میدهد.[2]
قانون مدنی تعریفی از وفای به عهد ننموده است و فقط در مقام احصای سقوط تعهدات آن را به عنوان یكی از موارد سقوط تعهد نامبرده است. [3]
در كتب فقهی هم باب مستقلی دربارة آن نیامده است فقط به احكام آن به طور پراكنده در باب دین و تجارت اشاراتی داشتهاند. فلذا تعریفی بدست ندادند.
یکی از حقوق دانان معاصر وفای به عهد را عبارت از اینكه شخصی تعهدی را كه در مقابل دیگری به انجام عمل یا دادن چیزی نمود ایفاء كند میداند[4] این تعریف ناقص است چون شامل تعهداتی كه موضوع آن ترك فعل میباشد نمیشود.
نویسندگان دیگر معاصر وفای به عهد را عبارت از اینكه یك نفر امری را كه متعهد بود انجام دهد[1] میداندیاوفای به عهد را عبارت از انجام تكلیفی كه در اثر عقد به عهده متعهد گزارده شده میدانند[2] و عدهای وفای به عهد را نتیجه مطلوب حاصله از تشكیل عقد و تعهد
كه مورد انتظار طرفین بوده میدانند[3] همچنین عده ای ایفاءرادر معنی وفا به كار برده و ایفاء تعهد را چنین تعریف كردهاند:” ایفاء عبارت از اجرای تعهد خواه منشاء تعهد عقد باشد یا ایقاع و یا یك واقعة حقوقی و یا جرم و یا قانون”.[4] عناصر ایفا ایفاء عبارتست از دین، اجرای آن (تعهد) از مال خود ایفاء كننده ، قبض متعهد یا نماینده و با همان مال مورد تعهد.[5]
بنابراین وفای به عهد عبارت از اجرای ارادی مورد تعهد از طرف متعهد و آنچه در مادة 267 قانون مدنی آمده است در بیان اجرای اختیاری مفاد عقد توسط ثالث میباشد. ناگفته نماند كه در سقوط تعهد تفاوتی بین انجام اختیاری و اجباری تعهد وجود ندارد. زیرا پس از اجبار متعهد از سوی دادگاه یا اجرای ثبت تعهد مزبور نیز ساقط میگردد. اما ملاك در موضوع بحث ما اجرای اختیاری است.
شخص ثالث :
مقصود از ثالث كسی است كه نه متعهد در رابطه تعهد معین باشد و نه متعهد له. این شخص اگر در مقام ایفاء تعهد برآید و آن را ایفاء و اجرا كند، عمل او اصطلاحاً پرداخت ثالث نامیده میشود.[6] كه ممكن است ذینفع باشد و برای حفظ حقوق یا منافع خود ناچار به پرداخت میشود. مانند مستاجری كه عین مستاجر آن در رهن مرتهن میباشد و بدهی راهن را میپردازد چرا كه اگر اقدامات مرتهن در اثر عدم پرداخت بدهی از سوی راهن ادامه یابد باعث زوال حقوق مستاجر میشود. یا مانند ضامن. البته به نظر نمیرسد كه همیشه نفع مادی در ضمانت برای ضامن وجود داشته باشد چرا كه ممكن است صرفاً پایه دوستی در ضمانت موجب انعقاد عقد ضمانت شود. یا اینكه ثالث نفعی ندارد كه مصداق بارز آن اداره فضولی مال غیر است یا به قصد تبرع پیشقدم در پرداخت دین دیگری میشود, كه حق مراجعه در اولی تحت شرایطی مسموع ولی دردومی مسموع نیست.
از این تعریف پیداست كه شخص ثالث متعهد نیست بلكه در مقابل بدهی مدیون فرد ثالثی است كه میتواند بر اساس خویشاوندی یا اجبار قانونی یا اخلاق یا به نمایندگی اعم از قرار دادی یا قانونی از طرف مدیون اقدام به پرداخت دین مدیون نماید كه با مبانی حقوقی متعددی حسب مورد میتواند از مدیون مطالبه نماید كه متعاقباً آنها را شمارش و مورد بررسی قرار میدهیم.
دین (حق دینی):
دین در لغت به معنی قرض و وام است. [7] جمع آن دیون میباشد حق دینی عبارت از حقی است كه یك نفر در مقابل شخص دیگری دارد و به موجب آن میتواند از شخصی اقدام به انجام امری یا خودداری از انجام امر را بخواهد. و این حق را، حق ذمی نیز میگویند چون ذمه شخص مشغول میشود.
فقها دین را تعریف نمودهاند و آن را عبارت از مال كلی كه در ذمه شخص برای دیگری به سببی از اسباب ثابت است دانستهاند. یا اینكه دین عبارت از هر مالی است كه در ذمه باشد. پس دین تعهد مالی است[8]یکی ازحقوق دانان بنام در تعریف دین میگوید: دین یا بدهی به آنچه كه متعهد له استرداد آن را از متعهد میخواهدشامل می شودخواه پول باشد خواه نه و ادامه میدهد كه منظور از تعهد مالی یعنی تعهدی كه موضوع آن مال است، اعم از عین و دین و منفعت و حق انتفاع و هر گونه حق مالی که باشد. بنابراین در فقه موضوع دین ممكن است كلی در ذمه یا عین خارجی هم باشد.[9] و به نظر عدهای تعهد انجام فعل هم دین است.[10] عدهای هم میگویند : دین عبارتست از ثبوت حق یا مال كلی در ذمه شخصی به یكی از اسباب ضمانت قرار دادی یا قهری.[11]
به نظر میرسد كه تعریف اخیر كاملتر از تعاریف دیگر باشد. زیرا شامل حق هم میشود. بنابراین مفهوم دین كلیت دارد و هر چه در ذمه قرار گیرد را شامل است و وجه مشترك تعاریف فوق این است كه اسباب ایجاد دین را اعم از امور قرار دادی و اختیاری یا قهری دانستهاند. به عبارت دیگر بر خلاف عقیدة عدهای از حقوقدانان كه وفای به عهد موضوع مواد 265 قانون را به جهت تبادر به ذهن از واژة عهد آن را منحصر به تعهدات قرار دادی میداند.[12] واقع این است كه ایفاء دین مدیون از سوی ثالث موضوع ماده 267 قانون مدنی ممكن است منشاء قرار دادی داشته باشد یا قهری زیرامنعی وجود نداردکه منشا قهری موجب ایجاد دین برای مدیون شودوثالث آن راپرداخت نماید . بنابراین موضوع ایفای دین به وسیله ثالث حق دینی است با منشاء قرار دادی یا قهری و فقط حقوق عینی از قلمرو ایفای دین به وسیله ثالث خارج است.
بیمه به عنوان نهادی كه میتواند نوعی آرامش و امنیت خاطر را برای افراد جامعه در بر داشته باشد از گذشته تا به امروز مورد توجه قرار داشته است. رابطهای که در قالب قرارداد بیمه بین بیمهگر و بیمهگذار برقرار میشود، حقوق و تكالیف بسیاری را برای طرفین به دنبال خواهد داشت. در این بین برخی تكالیف از اهمیت ویژه برخوردارند و عدم ایفای آنها ممکن است اعتبار قرارداد را متزلزل نماید. تعهد به ارائه اطلاعات تكلیفی از این دست است كه متقابلا بر عهده طرفین قرارداد قرار میگیرد.
در قرارداد بیمه طرفین در شرایط خاصی از لحاظ اطلاعاتی قرار دارند، بطوری كه كسب اطلاعات برای آنها از هر طریقی ممكن نیست، از طرفی اهمیت در اختیار داشتن اطلاعات كافی و دقیق در قرارداد بیمه بیشتر از بسیاری دیگر از قراردادهاست. بیمهگذار باید اطلاعات كافی داشته باشد تا بتواند حقوق و تكالیف قراردادی خود را به درستی بشناسد و بكار بندد، و حتی جدیتر از وی بیمهگر باید اطلاعات كاملی را در اختیار داشته باشد تا بتواند در خصوص انعقاد قرارداد و پذیرش مسئولیت ریسك تصمیم بگیرد. به این ترتیب بحث در خصوص تعهدات اطلاعاتی در قرارداد بیمه نه تنها از جنبه نظری ، از لحاظ عملی نیز بسیار راهگشاست. پایاننامه حاضر در راستای همین هدف تدوین شده است.
جهت ورود به بحث در فصل اول تحت عنوان کلیات ابتدا به عموماتی در خصوص تعریف بیمه و ارکان آن، پیشینه تاسیس و شکلگیری نهاد بیمه، ماهیت و شرایط عمومی و اختصاصی صحت آن، و در ادامه چگونگی شكلگیری نظریه ارائه اطلاعات در حقوق قراردادها و معنا و مفهوم آن و مصادیق پذیرفته شده آن در قوانین پرداخته میشود.
در فصل دوم تعهداتی كه بیمهگر و بیمهگذار و اشخاص ثالث در جهت انتقال اطلاعات صحیح بر عهده دارند، مبانی و ماهیت و همچنین قلمرو شمول آن، و در فصل سوم شرایط ایجاد مسئولیت و ضمانت اجراهای نقض تعهدات اطلاعاتی مورد مطالعه قرار خواهند گرفت.
مبحث اول : تعریف بیمه و سابقه تاریخی آن
قبل ورود به بحث اصلی ارائه اطلاعات در قرارداد بیمه، بهتر است تا ابتدا مفهوم بیمه و چگونگی شکلگیری و سیر قوانین آن مورد مطالعه قرار بگیرد.
گفتار اول : تعریف بیمه و عناصر آن
نویسندگان حقوقی تعاریف زیادی از بیمه ارائه دادهاند که در ظاهر متفاوت اما در حقیقت تمام این تعاریف یک ماهیت را بیان میکنند.
بند اول : تعریف بیمه
ابتدا به معنای بیمه در لغت و سپس در اصطلاح حقوقی پرداخته میشود.
درخصوص ریشه کلمه بیمه دو اختلاف نظر عمده وجود دارد. برخی آن را ماخوذ از زبان هندی دانستهاند، در مقابل گروهی معتقدند بیمه ماخوذ از کلمه فارسی بیم و متضاد آن بوده و به معنای ایجاد امنیت در مقابل خطر وضع شده است؛ زیرا عامل اساسی انعقاد بیمه ترس و گریز از خطر و حصول تامین می باشد.[1]
توجه به ریشه لغوی بیمه در سایر زبانها در این خصوص میتواند مفید باشد. واژه التامین در زبان عربی مفهوم تضمین و امنیت را میرساند.[2] در حقوق انگلستان واژه insurance معادل انگلیسی بیمه بوده که به اعتقاد لغت شناسان از ریشه لاتینecurus به معنای اطمینان گرفته شده که علاوه بر بیمه در معانی تضمین و تامین نیز بکار رفته است. در زبان روسی نیز اصطلاحeuhaboxaptc معادل واژه بیمه مشتق شده از ریشه xaptc (استراخ) به معنای ترس میباشد. معادل واژه بیمه در فرانسه نیز لغت assurance میباشد.[3]
بیمه در معنای حقوقی چندان از معنای لغوی خود دور نیفتاده است. حتی به نظر میرسد میان معنای لغوی و اصطلاحی بیمه نمیتوان تفکیک مشخصی نمود و در کتابهای لغت نیز بیمه به عنوان یک قرارداد حقوقی تعریف شده است.در فرهنگ معین بیمه چنین تعریف شده است: «عملی است که اشخاص با پرداخت وجهی، قراردادی منعقد کنند که در صورتی که موضوع بیمه گذاشته شده به نحوی از انحا در مخاطره افتد شرکت بیمه از عهده خسارت برآید.»
در فرهنگ عمید ذیل واژه بیمه آمده است «عملی که شخص هرگونه خطر، زیان و خسارتی را که ممکن است به جان یا مال او وارد شود با پرداخت حق معینی به عهده شرکتها یا بنگاه های مخصوص این کار بگذارد که هرگاه آن خطر یا خسارت به او رسید، بیمهکننده غرامت او را
بدهد.»
به موجب ماده اول قانون بیمه مصوب 1316 بیمه عبارت است از « عقدی که به موجب آن یک طرف تعهد میکند در ازای پرداخت وجه و یا وجوهی از طرف دیگر در صورت وقوع یا بروز حادثه خسارت وارده بر او را جبران نموده یا وجه معینی بپردازد. متعهد را بیمهگر، طرف تعهد را بیمهگذار، وجهی را که بیمهگذار به بیمهگر میپردازد حقبیمه و آنچه را که بیمه میشود، موضوع بیمه مینامند.»[4]
تعریف ماده اول قانون بیمه صرفا از جهت حقوقی و بیانکننده یک جنبه از بیمه یعنی تعهدات طرفین عقد میباشد، درحالیكه بیمه را میتوان از دیدگاه حقوقی و عملیاتی نیز تعریف نمود. مطابق تعریف تکنیکی میتوان گفت « بیمه عملیاتی است که در آن بیمهگر اشخاصی را که در معرض حادثه و ریسکی خاص قرار دارند، سازماندهی کرده و از محل مبالغی که از جمع حقبیمههای دریافتی فراهم شده از بیمهگذارانی که این حادثه عملا برای آنها اتفاق میافتد، رفع خسارت مینماید.»[5]
بند دوم : عناصر قرارداد بیمه
بیمهگر یک طرف عقد بیمه است و در ازای دریافت حقبیمه در قبال جبران خسارت و یا زیان احتمالی قبول تعهد مینماید. بنا به تعریف، بیمهگر مسئول جبران تمام و یا قسمتی از خسارتهای ناشی از وقوع حادثه منظور در قرارداد بیمه میباشد. بنابراین حدود و تعهد بیمهگر به دو عامل محدود میشود، یکی مسئولیتی که به موجب قرارداد به عهده گرفته است و دیگر آنچه که بر حسب مقررات بیمه و عرف مسلم بیمه، ولو اینکه در قرارداد منظور نشده باشد، بر عهده دارد. نسبت به آن قسمت از مسئولیت بیمهگر که در قرارداد بالصراحه اشاره شده، هنگام جبران خسارت موضوع واضح است، یا به وسیله پرداخت وجه نقد به بیمهگذار و یا با انجام کار معینی برای بیمهگذار یا ذینفع مانند حق تعمیر و یا حق تعویض (مستفاد از ماده 19 قانون بیمه)،تعهد ایفا میشود.[6]
2- بیمهگذار
بیمهگذار هر شخصی حقیقی یا حقوقی است که ریسک اموال یا مسئولیت خود را با انعقاد قرارداد بیمه به بیمهگر منتقل مینماید.[7]
بنا بر تعریف و مستفاد از ماده یک قانون بیمه، بیمهگذار باید نسبت به پرداخت بهموقع حق بیمه اقدام نماید. سایر تکالیفی که قانون به عهده بیمهگذار گذاشته عبارتند از؛ مراقبت از بیمه شده تا حد امکان (مراقبتی که هر کس عرفا از مال خود میکند.)، انجام اقدام لازم به منظور جلوگیری از ادامه وقوع حادثه بعد از وقوع آن تا حد امکان، اعلام وقوع حادثه به بیمهگر، اعلام فوری افزایش درجه احتمال وقوع حادثه به بیمهگر.
حق بیمه وجهی است كه بیمهگذار به بیمهگر میپردازد تا در عوض بیمهگر در صورت وقوع حادثه و ایجاد خسارت زیان وارده را جبران نموده و یا مبلغی بپردازد. مقدار حق بیمه با توجه به دو عامل محاسبه می شود؛ نخست اینکه بطور کلی احتمال بروز خسارت در آینده چقدر است و دوم آن که احتمال وقوع حادثه برای بیمهگذار متقاضی بیمه بیشتر یا کمتر از میانگین احتمال خطر مزبور باشد.
بیمهگر براساس اطلاعاتی که بیمهگذار راجع به موضوع بیمه به او میدهد اقدام به تعیین حق بیمه مینماید. بنابراین اگر بیمهگذار با نهایت حسننیت تمام اطلاعات را در اختیار بیمهگر قرار ندهد و یا اظهارات خلاف واقع بنماید، بیمهگر نمیتواند به درستی حق بیمه را تعیین نماید.[8]
گفتار دوم : سابقه تاریخی بیمه
انسان همواره برای جلوگیری از ضرر و جبران خسارتهای حوادث و پیشآمدهای ناگوار، دنبال راه چاره بوده است. یکی از این راهها مشاركت و تعاون گروهی در جبران خسارات وارده میباشد.
بند اول : چگونگی شکلگیری بیمه
در خصوص آغاز تشکیل نهاد بیمه میان متخصصین امر بیمه اختلاف نظر وجود دارد. سیر تاریخی بیمه نشان میدهد در جوامع گذشته مفاهیمی مشابه در قالب همکاری قبیلهای یا گروهی از مردم که در یک صنف فعالیت میکردند، مانند دریانوردان وجود داشته که مبتنی بر حس تعاون متقابل بوده است، برای مثال بعضی از قبایل متمدن آسیایی دارای مؤسسات خیریهای بودهاند که عمل آنها کمک به ساحلنشینان خلیج فارس بوده است هر گاه کسی بدون تقصیر کشتیاش مفقود میشد، حق تحصیل کشتی دیگری به خرج سایر دریانوران داشت. [9]