با توجه به آنکه در محیط واقعی با مسائل پویا و غیرقطعی مواجه هستیم. لذا ضرورت دارد در یک مدل ریاضی یکپارچه و با استفاده از مفاهیم احتمالی به تشریح مسله زمانبندی تولید بپردازیم.
این تحقیق برای دستیابی به یک مدل ریاضی زمانبندی تولید و ارائه یک الگوریتم حل و تلاش در بهبود جواب نهایی میباشد
1-2- مفروضات:
ورودیهای مدل شامل ورودیها با مقادیر قطعی و ورودیها با مقادیر احتمالی میباشد در این مدل فرض خواهد شد تقاضا به صورت احتمالی بیان میشود و سایر پارامترهای مدل به صورت قطعی در نظر گرفته میشود.
در این مسئله افق برنامهریزی در H دوره زمانی تشکیل شده است و تقاضا در هر دوره غیرمنفی و مستقل از دیگر دورهها و بصورت احتمالی با تابع چگالی مشخص میباشد. هزینه نگهداری ( ht ) و هزینه کمبود ( πt ) در پایان هر دوره محاسبه میشوند. در این مسئله نسبت هزینه کمبود به نگهداری را برابر P در نظر می گیریم.هزینه راه اندازی ( At ) در هر دوره تولیدی محاسبه میشود و هزینه راه اندازی در دورهای محاسبه میشود که انباشته در آن دوره وارد میشود.در دوره زمانبندی هیچ نوع تخفیفی وجود نخواهد داشت و همچنین قبل از دوره اول هیچ انباشتهای تولید نخواهد شد واولین انباشته تولیدی در دوره اول وارد سیستم میشود.
1-3- هدف از اجراء :
هدف، زمانبندی تولید تخصیص منابع محدود در طول زمان برای انجام گروهی از فعالیتها است. این تحقیق با هدف دستیابی به یک مدل ریاضی جهت برنامهریزی محصول مورد نظر شروع شده است و در ادامه با استفاده از الگوریتمهای PDLA و کوتاهترین مسیر و با تطبیق دادن مدل با دنیای واقعی اقدام به حل آن میکنیم .
1- 4- توجیه ضرورت انجام طرح :
ضرورت برنامهریزی بر كسی پوشیده نیست و بطور خاص موضوع برنامهریزی در فرایند تولید گاه دارای چنان مزایایی است كه در صورت عدم وجود، سازمانهای تولیدی را از مسیر سالم رشد و ادامه حیات در محیط رقابتی منحرف میسازد. در صورت پیادهسازی موفق یك سیستم مدیریت تولید جامع، شركتها میتوانند از مزایای زیر برخوردار گردند. پیادهسازی کامل و موفق سیستم های رایج مدیریت تولید و مواد از قبیل برنامهریزی احتیاجات مواد, تئوری محدودیتها، ،تولید درست به موقع در دنیای واقعی بدلیل فراگیری الزامات اجرایی آن در اغلب زیربخشهای سیستم تولیدی که منجر به پیچیدگی عملی آنها شده، در اغلب کشورهای در حال توسعه که دارای سیستمهای تولید نیمه سنتی میباشد، کاری زمانبر و طولانی مدت خواهد بود بر همین اساس با ارایه مدل ریاضی و تطبیق آن با دنیای واقعی سعی در بهبود تصمیمات مدیریتی در این زمینه داشتهایم.
و همچنین با توجه به کاستیهای الگوریتم حل PDLAدر مواقعی که مدل دارای محدودیت میباشد سعی بر آن شدیم که بر این کاستی پوشش دهیم.
1-5- روش پژوهش و روش های اجرائی:
روش پژوهش مبتنی بر روش تجربی است به این مفهوم که اطلاعات واقعی از شرایط با پارامترهای مدل مورد دسترس قرار میگیرد و مدل توسعه داده شده، با اطلاعات واقعی مورد ارزیابی قرار میگیرد بطوری که بعد از جمعآوری اطلاعات مدل ریاضی آن در شرایط عدم اطمینان ارائه میشود و سپس از این مدل برای حل یک مسله در دنیای واقعی استفاده میشود.
1-6- آرایش کلی تحقیق:
در ادامه و در فصل دوم مفاهیمی از قبیل برنامهریزیهای بلند مدت و کوتاه مدت و میان مدت و ادبیات موضوعی در رابطه با این پروژه مطرح میشود و گذری هم بر تحقیقات انجام شده در این زمینه میکنیم و در فصل سوم به تشریح مساله و مدل پیشنهادی پرداخته و برخی از ویژگیهای مدل را بررسی میکنیم و برای حل آن از ترکیب دو الگوریتم حل، اقدام به پیدا کردن جواب میکنیم . در فصل چهارم پس از بیان نحوه ساخته شدن مدل با ارایه مثال و محاسبات آن به تشریح الگوریتم حل و بررسی نتایج میپردازیم و در نهایت در فصل پنجم به ارائه یک سری پیشنهادات جهت تحقیقات آینده تحقیق خود را به پایان میرسانیم.
از آنجاییکه مبنای مشخصی برای محاسبه هزینه هر واحد کمبود وجود ندارد و در سایر پژوهشها نیز فقط مقدار پیش فرضی برای آن در نظر گرفته شده است؛ لذا میتوان هزینه کمبود را از تابع هدف مجزا نموده و به صورت تابعی از تعداد کمبود به اهداف مسئله اضافه کرد [2]. در این صورت مسئله تبدیل به یک مسئله چندهدفه میشود که طبعاً حل آن نیازمند بکارگیری الگوریتمهای متناسب خواهد بود.
نشان داده شده است که مسائل SWMR از جمله مسائل متعلق به رده پیچیدگی سخت طبقهبندی می شوند [1]. به علت اندازه بزرگ بسیاری از مسائل واقعی، حل بهینه آنها غیرممکن بوده و یا با صرف زمان بسیار زیاد امکانپذیر است. به همین دلیل، دو الگوریتم فراابتکاری الگوریتم ژنتیک چند هدفه با مرتبسازی نامغلوب و الگوریتم بهینهسازی ازدحام ذرات چندهدفه برای حل مسئله مورد نظر ارائه میشود.
در این مسئله فرضیه خاصی وجود ندارد؛ اما مفروضات آن عبارتند از:
1.3 اهمیت و ضرورت
در محیط رقابتی حاکم بر فعالیتهای اقتصادی، سازمانها به دنبال به دستآوردن مزیت رقابتی هستند تا علاوه بر کاهش هزینهها و به دست آوردن حاشیه سود مناسب، به سطح مطلوب رضایت مشتری نیز دست یابند. در همین راستا نیازمند مکانیزمی برای یکپارچهسازی وظایف مختلف شامل بازاریابی، توزیع، برنامهریزی، تولید و … میباشند. مدیریت زنجیره تأمین، استراتژی دستیابی به یکپارچگی مورد نظر است. در هر زنجیره تأمین برای بهینهسازی فعالیتها، بایستی تعداد، موقعیت، ظرفیت و نوع کارخانه، انبارها، مراکز و کانالهای توزیع و مقدار مواد برای تولید و انتقال از تأمینکنندگان تا مشتری مطابق با اصول کنترل موجودیها مشخص گردند [3].
مسائل کنترل موجودی در زنجیرههای تأمین گسترده بوده و از مدلهای قطعی خطی تا احتمالی غیرخطی، تک محصول تا چند محصول و … را شامل میشوند [3]. کنترل موجودیها به عنوان فعالیتی مهم که در هر کسب و کاری ظاهر میشود، عمیقاً مورد مطالعه قرار گرفته است. در بسیاری از مدلها مفاهیم مختلف مرتبط با هزینه و سطح سرویس در یک تابع هدف تجمیع شده و سیاست بهینه با روشهای بهینهسازی سنتی به دست آمده است؛ اما نتایج برآمده از مدلهای عمومی کنترل موجودی مانند مدل مقدار اقتصادی سفارش ضرورت مدلسازی این مسائل را توسط اهداف متناقض آشکار میسازند. از این روی، در سالهای اخیر رویکرد فوق مورد توجه محققین قرار گرفته است [2].
مكانیابی تسهیلات، واژهای شناختهشده در حوزه مطالعات كاربردی تحقیق در عملیات است. تعداد بسیار زیاد مقالهها و تحقیقهای منتشرشده، گواه بر این ادعا است. با این حال، كاربرد مدلهای مكانیابی همواره مورد پرسش قرار دارند. البته سودمندی و كاربردی بودن مكانیابی به ویژه در لجستیك، هیچگاه مورد تردید قرار نگرفته است. قابلتوجهترین موارد لجستیك در این حوزه، مدیریت زنجیره تأمین است. در واقع، توسعهی مدیریت زنجیره تأمین به طور مستقل از تحقیق در عملیات انجامگرفته و تحقیق در عملیات گام به گام وارد مباحث زنجیره تأمین شد. در نتیجه، مدلهای مكانیابی تسهیلات، به تدریج وارد متون زنجیره تأمینشده و حوزهای بسیار جذاب و مفید به وجود آمد.
در روند این توسعه، به طور طبیعی سؤالاتی متعدد به وجود میآیند كه برخی از آنها عبارتاند از:
یكی از مسائل مكانیابی تسهیلات، شناخت مجموعهای از مشتریان با فواصل فیزیكی متفاوت و مجموعهای از تسهیلات برای برآورده سازی تقاضای آنهاست. فاصلهها، زمانها و هزینههای مشتریان و تسهیلات، میبایستی با سنجهای خاص اندازهگیری شود. سؤالات نیازمند به پاسخ شامل موارد ذیل میشوند:
مدلهای تعیین محل تسهیلات، نقش مهمی در طراحی و برنامهریزی زنجیره تأمین دارند. اصولاً در طراحی و برنامهریزی زنجیره تأمین 3 سطح بر اساس افق زمانی شامل استراتژیك، تاكتیكی و عملیاتی وجود دارد. سطح استراتژی با تصمیماتی ارتباط دارد كه اثراتی بلندمدت بر سازمان شما میگذارد. این موارد، شامل تصمیماتی در خصوص: تعداد، محل، ظرفیت انبار، ظرفیت تولید یا جریان مواد اولیه در شبكه لجستیك است. مکانیابی تسهیلات حوزههای بسیار دیگری را نیز در بر میگیرد. یکی از جدیدترین و پرکاربردترین آنها مکانیابی محور است. محورها تسهیلاتی هستند که در راستای خدماترسانی به مردم، برآورده کردن تقاضاها، گردش اطلاعات و کالاهای مصرفی میان زوجهای مبدأ و مقصد مورد نظر، به وجود آمدهاند. از محورها برای کاهش تعداد اتصالات حملونقل بین گرههای مبدأ و مقصد استفاده میشود (Zanjirani Farahani et al., 2013).
پس از مقالههای اولیهی O’Kelly (1986, 1987) تحقیقات زیادی در این حوزه صورت گرفته است. مخصوصاً، مسائلی با اهداف و ویژگیهای متفاوت، که بیشتر مورد توجه قرارگرفتهاند. مسئلهی p-محور میانه و مسائل مکانیابی محور ظرفیت محدود و ظرفیت نامحدود از جمله موضوعاتی هستند که بیشترین تکرار را در مقالههای منتشرشده دارند. در مسئلهی p-محور میانه هدف حداقل سازی هزینههای عملیاتی شبکه (هزینههای مسیریابی تقاضا) است، از طرفی دیگر در مسائل مکانیابی محور ظرفیت محدود و نامحدود هزینههای ثابت راهاندازی محورها نیز در تابع هدف در نظر گرفته میشود (Alumur et al., 2012).
در مسائل مکانیابی محور معمولاً تعدادی گره با میزان تقاضاهای متناظر وجود دارد که جریان بین این گرهها در حال انتقال است. در مدل تخصیص سادهی مکانیابی محور تعدادی از گرهها به عنوان محور انتخاب میشوند و گرههای دیگر یعنی گرههای غیر محور (میله) هر کدام تنها به یک محور متصل میباشند. در این مدل هیچگونه ارتباط مستقیمی بین گرههای غیر محور وجود ندارد و جریان تنها از طریق محورهای مواصلاتی انتقال مییابد و از طریق اتصال محورها به همدیگر جریان در سراسر شبکه توزیع میگردد. در مدل تخصیص چندگانه نیز همانند حالت تخصیص ساده بین گرههای غیر محور اتصالی برقرار نیست و جریان گرههای غیر محور از طریق محورها انتقال مییابد اما با این تفاوت که در اینجا گرههای غیر محور مجازند تا با بیش از یک محور در ارتباط باشند و از طریق آنها جریان را به گرههای دیگر شبکه برسانند.
در این پایاننامه مدلهای خاصی از تخصیص ساده و چندگانهی مسائل مکانیابی محور ارائه میشود. مسائلی که در آنها ظرفیت هر مرکز سرویسدهی یا خدماترسانی محدود است. با وجود اینکه هدف نهایی این نوع مسائل کمینه کردن هزینههای شبکه و تخصیص بهینهی گرهها به محورهای ایجادشده است، به دلیل محدود بودن ظرفیت محورها در هنگام تخصیص گرههای غیر محور، امکان دارد که سیاست تخصیص هر گره به نزدیکترین محور در دسترس دچار اختلال شود و گرهها به دلیل برآورده نشدن تقاضای مورد نیازشان از جانب محوری خاص، تقاضای خود را به دیگر محورهای موجود در شبکه ارسال کنند. معمولاً مسائل دنیای واقعی با فرض غیرقابل تغییر بودن پارامترهای ورودی، مورد تحلیل قرار میگیرند. با این حال در عمل، غالباً دادههای ورودی با مفروضات مدلهای ریاضی متفاوت است. لذا، این مفروضات منجر به جوابهایی میشود که از بهینگی و حتی شدنی بودن در دنیای واقعی، به دور است. تقاضا، انواع هزینهها، ظرفیتها و … مواردی هستند که در طی زمان در مسائل مکانیابی تسهیلات طراحی شبکه تغییر مینمایند. در نتیجه بررسی و توسعه مدل ظرفیت محدود مکانیابی تسهیلات طراحی شبکه در حالت عدم قطعیت یکی از شکافهای تحقیقاتی موجود در این زمینه تلقی میشود که سعی خواهد شد این خلأ مورد بررسی قرار گیرد. بهینهسازی تحت عدم قطعیت نوعاً از دو دیدگاه بررسی میشود. (1) برنامهریزی تصادفی و (2) بهینهسازی استوار. در برنامهریزی تصادفی، پارامترهای نامعین توسط تابع توزیع احتمالی تحت کنترل بوده و مدل به دنبال ارائهی راهحلی است که هزینهی انتظاری تابع هدف را کمینه سازد. اما در بهینهسازی استوار احتمالات نامعین بوده و پارامترهای تصادفی از طریق سناریوهای گسسته یا فواصل بازهای تخمین زده میشوند. در حالت گسسته، برای هر پارامتر بر اساس تجارب گذشته و مطالعات و امکانسنجیهای صورت گرفته چندین عدد مختلف پیشنهاد میشود که به هر یک از آنها عنوان سناریو اطلاق شده و در حالت پیوسته هر پارامتر غیرقطعی با یک بازهی مشخص تعیین میگردد. در مسائل بهینهسازی استوار هدف نهایی کمینه ساختن بدترین هزینه یا میزان تأسف است که در این تحقیق نیز از همین مدل استفاده شده است.
در این تحقیق ابتدا مدلهای تخصیص ساده و چندگانهی ظرفیت محدود مسئلهی مکانیابی محور در نظر گرفته میشوند. سپس مدل توسعه دادهشده را بر روی مجموعه دادههای IAD که توسط Karmi and Bashiri (2011) تهیه و تنظیم شده است، آزمایش میکنیم و مکانهای انتخابی حالت قطعی ظرفیت محدود این مدلها را با نرمافزار GAMS ver.24[3] به دست میآوریم. سپس با توجه به حساسیت جوابهای مدل نسبت به پارامترهای هزینهی ثابت راهاندازی و ظرفیت هر محور از روش بهینهسازی استوار استفاده کرده و مدلهای تخصیص ساده و چندگانهی ظرفیت محدود را با نرمافزار GAMS حل کرده و مکانهای انتخابی و هزینههای به وجود آمده را تجزیه و تحلیل میکنیم. در دنیای واقعی به ویژه در مورد مطالعهای این تحقیق که بر روی 37 فرودگاه عمدهی ایران انجام شده است، فرودگاههای شهرهای مختلف هر کدام دارای ظرفیتهای محدودی هستند، بسته به جمعیت و وسعت شهرها، ترافیک جریان هوایی، امکانات رفاهی حال مسافران، بودجهی تخصیص دادهشده به آنها، وضعیت ناوگان حملونقل، فرسودگی هواپیماها و… وضعیت متفاوت است. به عنوان مثال در شهرستانهای خیلی کوچکی (در قیاس با دیگر شهرهای مجموعهی IAD) مانند ایلام، رامسر، یاسوج، خارک و … نمیتوان همواره محور ایجاد کرد و جوابگوی تقاضاهای ورودی به آنها نخواهیم بود.
ادامهی موضوعات این تحقیق به این صورت است که ابتدا در فصل اول کلیات تحقیق که شامل تعاریف کلی از حوزهی مورد بررسی، اهداف، ضرورت و کاربردهای تحقیق است، آورده میشود سپس در فصل دوم مرور ادبیات تحقیق بررسی میشود و در فصل سوم مدل پیشنهادی به خوبی تشریح شده و در فصل چهارم نتایج محاسباتی به دست آمده به صورت کامل توضیح داده خواهند شد و در نهایت در فصل پنجم جمعبندی کلی نتایج به دست آمده به همراه نوآوریها و پیشنهاد برای تحقیقات آینده نیز ارائه میگردد.
با گذر زمان، سازمانها شاهد تغییرات وسیع جهانی به خاطر پیشرفت در تکنولوژی، جهانیشدن بازارها، تنوعطلبی مشتریان و غیره بودهاند و با افزایش تعداد رقبا در سطح جهانی، برای باقیماندن در صحنهی رقابت سعی در بهبود بخشیدن به فرایندهای درونی خود داشتهاند.
سازمانها دریافتهاند که برای موفقیت و بقای بلندمدت در بازار جهانی باید در مدیریت همهی سازمانهایی که ورودیهای سازمان (به شکل مستقیم یا غیرمستقیم) را تأمین میکنند و همهی سازمانهایی که تحویل و ارایهی خدمات پس از فروش به مشتری را برعهده دارند مشارکت داشته باشند و چنین نگرشی باعث پیدایش نظریهی زنجیرهی تأمین[1] شده است.
“بطور کلی زنجیرهی تأمین، زنجیرهای است که همهی فعالیتهای مرتبط با جریان کالا و تبدیل مواد از مرحلهی تهیهی مادهی اولیه تا مرحلهی تحویل کالاهای نهایی به مشتری را در بر میگیرد و در کنار جریان مواد، جریان اطلاعات و جریان منابع مالی هم برقرار خواهد بود”[1].
با توجه به چرخهی کوتاه عمر محصول، سازمانها باید همواره جلوتر از مشتریان حرکت کنند و محصول جدید و با کیفیتی را ارایه کنند و همزمان هزینههای خود را کاهش دهند تا آستانهی سود بیشتری داشته باشند. در اغلب صنایع هزینهی مواد خام و قطعات مورد استفاده، بخش عمدهی هزینههای محصول را تشکیل میدهد که در برخی از موارد این سهم میتواند تا 70% باشد و حتی در سازمانهای دارای تکنولوژی بالا تا بیش از 80% از هزینهی کل محصول مربوط به هزینهی مواد و خدمات خریداری شده است. بنابراین تصمیمهای مرتبط با استراتژیها و عملیات خرید، نقش مهمی در سود سازمان ایفا میکند و تصمیمگیری برای انتخاب صحیح تأمینکنندگان اهمیت بیشتری یافته و انتخاب تأمینکنندهی مناسب به عنوان مهمترین فعالیت بخش خرید مورد توجه قرار گرفته است.
از سوی دیگر، در یک زنجیره تأمین کارا هماهنگی بین تصمیمهای اجزای مختلف زنجیره نقش اساسی در پیشبرد اهداف زنجیره دارد. در واقع نمیتوان مدیریت زنجیره تأمین را مطرح کرد اما انتظار داشت هر یک از اجزا مانند گذشته تصمیمگیریهای خود را صرفاً براساس منافع
سازمان خود اتخاذ نمایند. تفکر برنده- برنده باید بر تمام تصمیمهای اجزا حاکم باشد. بنابراین مفهوم هماهنگی در زنجیره تأمین امروزه به یکی از موضوعات مهم و کلیدی در طراحی و مدیریت زنجیره تأمین تبدیل شده است.
شرکا در یک زنجیره تأمین که شامل تأمینکنندگان، تولیدکنندگان و توزیعکنندگان هستند، نمیتوانند بدون در نظر گرفتن منافع یکدیگر فقط در پی حداکثر کردن سود و منافع خود باشند. در این صورت دیگر زنجیره تأمین معنای واقعی خود را از دست خواهد داد. به همین دلیل است که موضوع هماهنگی فرایندهای کسب و کار بین اعضای یک شبکه برای بهبود عملکرد و کارایی شبکه به یکی از مباحث مهم زنجیره تأمین تبدیل شده است.
بهطور کلی هدف این تحقیق کمک به خریدار در انتخاب تأمینکنندگان و تخصیص سفارش به آنها است بهشکلی که مناسبترین هزینه به سازمان تحمیل شود و در عین حال منافع تأمینکننده مدنظر قرار گیرد و منافع کل زنجیره همزمان بهینه شود.
این تحقیق بهصورت مطالعه موردی بوده و شرکت مورد مطالعه یک شرکت تولیدکننده کلید فیوز تابلو برق است.
بهطور كلی در فرایند انتخاب تأمینکننده باید به سه سئوال اصلی پاسخ داده شود:
فرایند ارزیابی و انتخاب تأمینکننده از نظر محققان مختلف شامل مراحل متفاوتی است که عبارتند از:
در این تحقیق منظور ما از انتخاب، انتخاب نهایی خواهد بود.
مطالعات پیشین در زمینه انتخاب تأمینکننده را به طور کلی در دسته های زیر میتوان طبقهبندی کرد:
تکمنبعی بودن یا چند منبعی بودن
تک هدفه یا چند هدفه بودن
تک محصولی یا چند محصولی بودن
تک دورهای یا چند دورهای بودن
وجود یا عدم وجود استراتژی تخفیف
قطعی یا غیرقطعی بودن
برای مدل سازی مسأله انتخاب تأمین کننده، از روش های مختلفی استفاه شده است که متداول ترین آنها استفاده از برنامهریزی ریاضی است. برنامهریزی ریاضی به تصمیمگیرنده کمک میکند تا مسألهی تصمیم را بر حسب تابع هدف ریاضی فرموله کرده و از طریق تغییر مقادیر متغیرها به اهداف مورد نظر برسد.
هانطور که گفته شد دو موضوع نگهداری و تعمیرات و کنترل کیفیت در بحث تولید از اهمیت ویژه ای برخوردار است و توجه نکردن به این دو جنبه در کار تولید تبعات منفی زیادی را میتواند به دنبال داشته باشد.
به همین منظور مدل های زیادی درباره این دو مسئله ارائه و توسعه داده شده است. هدف این مدل ها در بحث نگهداری و تعمیرات به دست آوردن یک فاصله زمانی برای اعمال نگهداری و تعمیرات پیشگیرانه یا اصلاحی در طول فرایند میباشد که هزینه های ناشی از این نگهداری و تعمیرات مانند هزینه بیکاری ماشین، هزینه نیروی کار تعمیر کننده و … را حداقل کند. و در بحث کنترل کیفیت هم تعیین پارامترهای نمودار کنترل به صورت بهینه به طوریکه هزینه های ناشی از کنترل را حداقل کند.
اما مطالعات اخیر نشان داده است که این دو جنبه روابط و وابستگی های قابل توجهی با یکدیگر دارند و به دلیل این روابط و وابستگی ها بهتر است که این دو جنبه را به طور تلفیقی و با یکدیگر در نظر گرفت. در واقع مد نظر قرار دادن این دو جنبه به طور مستقل و جدا از هم، با توجه به روابط بین آنها کار معقولی نمیباشد و نتایج بهینه را برای ما نتیجه نمیدهد. مدل های یکپارچه شده زیادی در سالهای اخیر از سوی محققان ارائه شده است که در اکثر این مدلها یکپارچه کردن و تلفیق مباحث نگهداری و تعمیرات، زمانبندی تولید و کنترل کیفیت باعث بهتر شدن روند تولید در مقایسه با زمانی که این سه جنبه به طور مستقل در نظر گرفته میشود، میباشد. در اکثر مقالات در مورد مدل های یکپارچه این مقایسه انجام شده است و نتیجه گرفته میشود که یکپارچه و تلفیق کردن این سه جنبه بهتر از زمانی است که آنها به طور مستقل و جدا از هم در نظر گرفته میشوند و هزینه ها در حالت یکپارچه شده و تلفیقی کمتر از حالت مستقل و جدا از هم میشوند.
در این پایان نامه مدلی یکپارچه شده ارائه شده است که دو جنبه نگهداری و تعمیرات و کنترل کیفیت به طور تلفیقی در یک سیستم در نظر گرفته شده است. در این مدل همه ویژگی های نگهداری و تعمیرات و کنترل کیفیت را در قالب یک مدل به صورت یکپارچه مورد نگارش واقع شده است و نسبت به حل آن اقدام شده است.
در واقع یک مدل یکپارچه شده برای تلفیق بهینه سازی فاصله های نگهداری و تعمیرات پیشگیرانه و پارامترهای کنترل پیشنهاد شده است. دو نوع سیاست نگهداری و تعمیرات در نظرگرفته شده است. حداقل تعمیر اصلاحی که حالت و شرایط تجهیزات را بدون تاثیر بر عمر آنها تعمیر میکند و نگهداری و تعمیرات پیشگیرانه که تجهیزات را بین حالت as good as new و as bad as old قرار میدهد. مدل پیشنهاد شده میتواند مقدار بهینه هر یک از چهار متغیر تصمیم را معین کند. یعنی اندازه نمونه(n)، زمان تناوب نمونه گیری (h)، ضریب حد کنترل(k)، و فاصله های زمانی تعمیر پیشگیرانه( )، که هزینه کل مورد انتطار حال از یکپارچه سازی در واحد زمان را حداقل میکند. یک مثال عددی برای تشریح تاثیر پارامترهای هزینه در سیاست تلفیق کنترل کیفیت و تعمیر پیشگیرانه از نظر اقتصادی، نشان داده شده است.
سیستم کار در این پایان نامه یک سیستم تک ماشین با یک مؤلفه میباشد که یک نوع محصول را تولید میکند. در واقع مدل ارائه
شده، فاصله های زمانی بهینه برای اعمال نگهداری و تعمیرات پیشگیرانه بر روی این ماشین و همچنین پارامترهای بهینه کنترل کیفیت را برای بررسی میزان کیفیت محصول تولید شده، به نحوی که هزینه های ناشی از اعمال نگهداری و تعمیرات و کنترل کیفیت حداقل شود، را مورد بررسی قرار میدهد.
رویکرد یک سیستم تولید به کم بودن از کار افتادگی تجهیزات و فرایند وابسته است. نگهداری و تعمیرات و کنترل کیفیت نقش اساسی در دستیابی به این هدف ایفا میکنند. علاوه بر این با گذشت زمان کیفیت تجهیزات پایین میآید و ممکن است یک انتقال کیفیت از حالت تحت کنترل به حالت خارج از کنترل اتفاق بیفتد که توسط بالا رفتن نرخ بازگشت محصول و میل به خرابی مشخص میشود.
زمانبندی نگهداری و تعمیرات و فرایند کیفیت، قسمتی از سیاستهای عملیاتی میباشد که نتیجه عملکرد هر سیستم تولید میباشد.با وجود تاثیرات مشترک بین این تصمیمات، که خیلی هم مهم نیستند، رویکردهای بر پایه مدل برای بهینه کردن آنها بطور شبیه سازی شده، مهیا میباشند. بعنوان نمونه، بیشترین مدلهای زمانبندی تولید، تاثیر در دسترس بودن ماشین بدلیل خرابی یا فعالیت نگهداری و تعمیرات را در نظر نمیگیرند. بطور مشابه، مدلهای برنامه ریزی نگهداری و تعمیرات، به ندرت اثر نگهداری و تعمیرات را بر زمان تحویل به مشتری و نیازمندیهای او، در نظر میگیرند. اگرچه، اثر نگهداری و تعمیرات نمیتواند به شکل معنا داری بدون محاسبه کردن تابع نگهداری و تعمیرات که با نیازمندیهای تولید مطابقت میکند، اندازه گیری شود.
از طرف دیگر، تاخیر نگهداری و تعمیرات برای سازگاری با نیازمندیهای تولید ممکن است تعمیرات فرایند و خطر معیوب شدن ماشین را افزایش دهد، به طوریکه ممکن است باعث بیشتر شدن موارد غیر قابل قبول وپایین آمدن سرعت شود. از این رو در نظر گرفتن کنترل کیفیت و برنامه ریزی نگهداری و تعمیرات میتواند یک راه مؤثر برای برطرف شدن برخی از مشکلات باشد و به تبع آن اگر بخواهیم این دو را جدار از هم نگاه کنیم، با توجه به رابطه های موجود و وابستگی های بین این موضوعات باعث بروز مشکلاتی خواهد شد. یکی از رویکرد های مهم در هر سیستم تولید واقف بودن به مسائل وابستگی ها و روابط موجود بین مورد های مورد بحث خواهد بود و داشتن اطلاعات جامع حول موضوع و احاطه داشتن به جنبه های موجود در مسئله میتواند ما را در مدل سازی کمک شایانی نماید و در نتیجه کار ما تاثیر به سزایی بگذارد. با توجه به نکاتی که گفته شد پی به اهمیت موضوع تلفیق و یکپارچه سازی مدل های نگهداری و تعمیرات و کنترل کیفیت خواهیم برد.
همانطور که قبلا اشاره شد، تلفیق و یکپارچه سازی مدل های کنترل کیفیت و نگهداری و تعمیرات به طور همزمان، به طرز قابل توجهی مثمرثمر تر از زمانی که این مدل ها به طور جداگانه مورد بررسی قرار میگیرند، خواهد بود. رویکرد یک سیستم تولید به طور قابل ملاحظه ای به زمانبندی نگهداری تعمیرات و پارامترهای کنترل کیفیت، وابسته است.
بحث مدل های یکپارچه و تلفیقی یکی از موضوعاتی میباشد که در سالهای اخیر بسیار مورد توجه قرار گرفته است و با توجه به اینکه این مدلها بهتر و کاراتر از زمانی خواهند بود که به طور جداگانه هستند، با استقبال زیادی روبرو شده اند. در واقع یکی از اهداف محققان در سالهای اخیر همواره ادغام دو یا چند موضوع با ویژگی ها و روابطشان در غالب یک مدل بوده است و معمولا با مقایسه کار یکپارچه سازی شده خود با حالت جداگانه به این نتیجه رسیده اند که حالت ادغام شده مسئله بسیار کاراتر از حالت جداگانه و مستقل آن میباشد.
هدف ما در این پژوهش دستیابی به مدلی است که بتواند زمانبندی نگهداری و تعمیرات و پارامترهای کنترل کیفیت را به صورت تلفیقی و یکپارچه در آورد. در واقع ما ابتدا روابط و وابسنگی های موجود بین نگهداری و تعمیرات و کنترل کیفیت را مورد قرار داده و سپس آنها در قالب یک مدل یکپارچه پیاده سازی شده است. در نهایت این دو جنبه به صورت جدا ازهم نیز بررسی شده است، تا مشخص شود کدام حالت مقرون به صرفه تر، خواهد بود و تابع هزینه کل حداقل خواهد شد.
به طور کلی هدف این پژوهش، معرفی یک مدل یکپارچه شده است که میتواند هزینه کل مورد انتظار ناشی از خرابی های فرایند، بازرسی، نمونه گیری و نگهداری و تعمیرات اصلاحی(CM) و نگهداری و تعمیرات پیشگیرانه(PM) توسط تلفیق نگهداری و تعمیرات با پارامترهای نمودار کنترل کیفیت، حداقل کند.
برخی از سؤالاتی که در این باره مورد توجه قرار گرفته شده است به شرح زیر خواهند بود: