در این فصل ابتدا توضیحی در مورد ذرات تشکیل دهنده جهان و خصوصیات آنها داده شده و در انتها به صورت مختصر مطالبی که در فصول بعدی مورد بحث قرارگرفته آورده شده است.
نمودار شکل (1-1)، یک خط زمانی از ابتدای جهان، که به اصطلاح «مهبانگ[1]» نامیده میشود، تا به حال را نشان میدهد و میرساند که چگونه و طی چه مراحلی جهان سرد شده تا به دنیای کنونی رسیدهایم. با نگاهی به اولین لحظات جهان، مشاهده میشود که در ده میکروثانیه اول بعد از مهبانگ و در دماهای بالاتر از درجه کلوین، حالتی از ماده شامل کوارکها و گلوئونها به صورت یک پلاسمای کوارک- گلوئونی به نام «پلاسمای کوارک- گلوئونی[2]» (QGP) وجود داشته است. این حالت ناپایدار کوارک- گلوئونی در مدت بسیار کوتاهی سرد شده و پروتونها و نوترونها (هادرونسازی[3])، سپس هستهها (هستهسازی[4]) و به دنبال آن اتمها ایجاد شدهاند. در نهایت این اتمها در کنار یکدیگر مولکولها را تشکیل داده و دنیای کنونی را که در آن زندگی میکنیم به وجود آوردهاند.
امروزه تحقیقات فیزیک ذرات نمایانگر جاهطلبانهترین و هماهنگترین تلاش انسان برای پاسخ به این سوال است که جهان از چه ساخته شده است؟ به همین منظور ابتدا مروری بر فیزیک ذرات خواهیم داشت [2،1].
با نگاه به تاریخ میتوان آغاز فیزیک ذرات را در مورد ساختار بنیادی مواد به مدل آناکسیمنس میلتوس[1] نسبت داد. در مدل آناکسیمنس، چهار عنصر آب، آتش، هوا و خاک به عنوان ساختار بنیادی جهان در نظر گرفته شده است. 25 قرن بعد، مندلیف[2] جدول تناوبی شامل حداقل بیش از یکصد عنصر شیمیایی را پیشنهاد کرد. جدول مندلیف پیچیدهتر از آن است که بتواند راهحل نهایی و اساسی را ارائه دهد. تعدد عناصر و ترتیب ظاهری هماهنگ شدن در جدول، قویاً ساختاری درونی را پیشنهاد میکند. امروزه میدانیم که عناصر موجود در جدول مندلیف در حقیقت از الکترونها و نوکلئونهای بنیادیتر ساخته شدهاند. جدول (1-1) پاسخ جاری ما به این سوال که جهان از چه چیزی ساخته شده است؟ میباشد. این پاسخ، همان سادگی مفهومی راهحل آناکسیمنس را دارد، ولی درست مثل پیشنهاد مندلیف حقیقتاً کمی و سازگار با واقعیات تجربی است. پاسخ جدول (1-1) در حقیقت از یک سری از آزمایشها، شامل زمینههای مختلف فیزیک اتمی، فیزیک هستهای، تابشهای کیهانی و فیزیک انرژیهای بالا، بیرون کشیده شده است. این تلاشهای تجربی از ابتدای قرن کنونی آغاز شده، ولی یک سری از کشفیات بسیار مهم در دهه 1970 بود که ما را مستقیماً به دنیای کوارکها و لپتونها و بوزونهای پیمانهای رهنمون ساخت.
قانونمندیهای جدول مندلیف راهی بود به سوی هستهها و ذراتی به نام پروتونها و نوترونها (که مجموعاً به نام نوکلئونها خوانده میشوند) که با نیروی قوی هستهای به هم چسبیدهاند تا هستهها را تشکیل دهند. اینها از طریق نیروی الکترومغناطیسی با الکترونها جفت شدهاند تا اتمها و عناصر شیمیایی را ایجاد کنند. تبدیل نوترونها به پروتونها از طریق برهمکنش ضعیف مسئول واپاشی بتایی هستهها و همچنین واپاشی آرام نوترون به پروتون به همراه یک الکترون و یک پادنوترینو میباشد. مشخص شد که نوترونها و پروتونها تنها نیستند، بلکه سبکترین ذرات در یک طیف از حالات فرمیونی به نام باریونها هستند که در برهمکنش قوی شرکت میکنند. به طور مشابه بوزونهای شرکت کننده در برهمکنشهای قوی به نام مزونها، نیز کشف شدند که پایون سبکترین آنها بود. فرمیونها (بوزونها) به حالات ذراتی با اسپین دلالت میکند که n عدد صحیح فرد (زوج) است. تمام ذراتی که در برهمکنشهای قوی شرکت میکنند، مانند باریونها و مزونها، مجموعاً به نام “هادرونها” خوانده میشوند.
این تعدد ذرات به اصطلاح بنیادی به صورتی نسبتاً سر راست، مثل بحثهایی در مورد اتمهای مرکب بر اساس جدول مندلیف، راه را به سمت ساختار داخلی نوکلئونها، یعنی کوارکها، هموار کرد. همچنین مزون پایون و تمام هادرونهای دیگر از کوارک ساخته شدهاند. الکترون و نوترینو، نیروی قوی هستهای را حس نمیکنند و بنابراین هادرون نیستند. آنها گروه مجزایی از ذرات را به نام لپتونها تشکیل میدهند. نوترینوها تنها در برهمکنش ضعیف شرکت میکنند، اما الکترون که بار نیز دارد میتواند برهمکنش الکترومغناطیسی را نیز حس کند. لپتونها مثل باریونها مرکب نیستند و بنابراین مستقیماً به همراه کوارکها به عنوان ذرات بنیادی نقطهای در جدول (1-1) وارد شدهاند.
پایون، نوترون، پروتون، … به عنوان نمایش دیگری از ساختارهای حالت مقید موجود در جهانی است که از کوارکها و لپتونها ساخته شدهاند و به جمع هستهها و اتمها میپیوندند. لذا نیاز به یک چارچوب نظری بود تا بتواند این پیشرفتهای مفهومی را به یک طرح محاسباتی کمی برگرداند. به طور واضح، معادله شرودینگر نمیتوانست خلق و نابودی ذرات را، به آن گونه که در واپاشی نوترون مشاهده میشود، توصیف کند و بعلاوه قادر به توصیف ذرات نسبیتی به صورتی که در آزمایشهای اشعه کیهانی معمولی با آن مواجهیم، نمیباشد. در اوایل دهه 1930
نظریهای برای توصیف برهمکنش الکترومغناطیسی الکترونها و فوتونها به نام الکترودینامیک کوانتومی (QED) ارائه شد که شامل این ویژگیها بود یعنی هم کوانتومی بود و هم از نظر نسبیتی هموردا میشد. هر چند که وارد کردن کوارکها مثل لپتونها در برهمکنشهای دیگر غیر از الکترومغناطیس ضروری شده است. نظریه میدانهای کوانتومی نسبیتی، که الکترودینامیک کوانتومی نمونه اولیه آن به شمار میرود، به عنوان چارچوب محاسباتی برای ذرات بنیادی بدون تغییر مانده است. اما تحولات بعدی در فیزیک ذرات بنیادی، حضور رده ویژهای از چنین نظریههایی به نام نظریههای پیمانهای را آشکار ساخته است.
الکترودینامیک کوانتومی سادهترین مثال از چنین نظریهای میباشد. تصور میشود برهمکنشهای ضعیف و قوی کوارکها و لپتونها، هر دو به وسیله نظریههای پیمانهای قابل توصیف باشند. مدل وحدت یافته الکتروضعیف[1] و کرومودینامیک کوانتومی (QCD)، اثر متقابل مدلها و ایدهها که در چارچوب کلی نظریههای پیمانهای فرمولبندی شدهاند، به همراه اطلاعات تجربی جدید، زمینه مساعدی را برای پیشرفتهای مکرر فراهم ساختهاند.
شواهد فراوانی دال بر اینکه نوکلئونها از ذراتی به نام کوارک تشکیل شدهاند، وجود دارد. باریونها حالت مقید سه کوارک میباشند و مزونها از یک کوارک و یک پاد کوارک تشکیل یافتهاند. بنابراین طرح کوارکی بطور طبیعی با تقسیم هادرونها به دو دسته باریونها (حالت فرمیونی سه کوارکی) و مزونها (حالت بوزونی کوارک-پادکوارک) مطابقت دارد.
یک موفقیت آنی مدل کوارکی در طبیعت نظری آن مستتر است. پروتونها و نوترونها اشیایی نسبتاً پیچیده با اندازه و ساختار کوارکی درونی میباشند. از طرف دیگر نظریه میدانهای کوانتومی مربوط به ذرات بنیادی نقطهای، یعنی اشیاء بدون ساختار، مثل الکترون، میباشد. کوارکهای بدون ساختار به جای نوکلئونها، سرشتهای بنیادینی هستند که با نظریه میدانهای کواتومی توصیف میشوند. معرفی آنها ما را قادر به کاوش برهمکنشهای دیگر با همان تکنیکهای نظری قدرتمندی میسازد که در توصیف خواص و برهمکنشهای الکترومغناطیسی الکترونها بسیار موفق بودهاند (الکترودینامیک کوانتومی).
به علت اصل طرد پائولی برای ذرات با اسپین 2/1 برای حالتهای باریونی و مزونی، یک خاصیت یا عدد کوانتومی جدید برای کوارکها (نه برای لپتونها) به نام”رنگ” پیشنهاد شد. فرض میشود که کوارکها به سه رنگ اصلی پدیدار میشوند: قرمز، سبز و آبی. تمام رنگهای طبیعی را میتوان از ترکیب سه رنگ اصلی ساخت. عدد کوانتمی رنگ را باید به طریقی معرفی کرد که تعداد حالات مجاز را زیاد نکند، در غیر این صورت نظریه با مشاهده در تناقض خواهد بود. این عمل بدین صورت انجام میشود که تاکید شود تمام ذرات قابل مشاهده باید بدون رنگ یا سفید باشند.
واسط برهمکنشهای قوی، الکترومغناطیسی و ضعیف همگی بوزونهای برداری با اسپین 1 هستند. این بوزونهای برداری واسطه، در برهمکنشها با بارهای ذرات جفت میشوند. شناختهشدهترین نوع بار، بار الکترونیکی است. انتشار دهنده برهمکنش الکترومغناطیسی، فوتون، به بار الکتریکی ذره جفت میشود. انتشار دهندههای برهمکنشهای ضعیف، W و Z، به بار ضعیف جفت میشوند و انتشار دهندههای نیروهای قوی، گلوئونها، نیز به بار رنگی جفت میشوند، که اولین بار توسط گرینبرگ[2] در سال 1964 بیان شد. بنابرین در حالیکه تنها یک نوع بار الکتریکی وجود دارد، سه نوع بار رنگی وجود دارد و نتیجتاً برهمکنش قوی با گروه تقارنی (3)SU شرح داده میشود که به آن (3)SU رنگ گفته میشود.
واقعیت دیگر برهمکنش قوی آن است که کوارکهای آزاد در طبیعت وجود ندارند. مکانیسم نبود کوارکهای آزاد را محبوسیت[3] مینامند که ناشی از این واقعیت است که گلوئونها خودشان بار حمل میکنند. لذا چون گلوئونها رنگ حمل میکنند میتوانند به یکدیگر مقید شوند. پدیده خود-جفتشدگی در الکترومغناطیس وجود ندارد زیرا فوتون بار الکتریکی ندارد.
نظریه کوانتمی که برهمکنش قوی را شرح میدهد، کرومودینامیک کوانتومی (QCD) نام دارند [3]. مدلهای نظریهای ساخته میشوند تا طبیعت این برهمکنشهای غیر قابل مشاهده را شرح دهند. سادهترین برهمکنش وقتی رخ میدهد که تنها یک بوزون واسطه بین حالتهای اولیه و نهایی وجود داشته باشد. در هر نقطه که ذره واسطه با یک ذره جفت میشود، یک ثابت جفتشدگی به کل فرایند اضافه میشود. همچنین فرایندهایی وجود دارد که شامل بیشتر از یک برهمکنش داخلی هستند. برهمکنشهای داخلی بیشتر باعث افزایش تعداد ثابتهای جفتشدگی میشوند. اگر ثابت جفتشدگی کوچک باشد، فرایندهای داخلی پیچیدهتر (فرایندهای درجه بالاتر) تأثیر کمتری در کل فرایند خواهند داشت. به عنوان مثال، نظریه کوانتومی که برهمکنش الکترومغناطیسی را شرح میدهد، الکترودینامیک کوانتومی (QED)، یک ثابت جفتشدگی به صورت دارد که e بار الکترون، ثابت گذردهی خلاء، ثابت پلانک و c سرعت نور است. ثابت جفتشدگی قوی وابسته به انرژی است، که مقیاس انرژی است . شکل (2-1) تغییرات را به عنوان تابعی از انرژی نشان میدهد که از تقریباً 25/0 در تا تقریباً 11/0 در کاهش مییابد. وقتی آنگاه ، که این رفتار آزادی مجانبی[4] نام دارد و لذا گفته میشود که کرومودینامیک کوانتومی بطور مجانبی آزادی دارد. به ازای کوچک، محاسبات اختلالی میتواند انجام شود که به این فرمالیسم، کرومودینامیک کوانتومی اختلالی (PQCD) گفته میشود.
تجزیه و تحلیل آوایی و معنایی، بخشی از جزء سی ام قرآن کریم، موضوعی است که سعی داریم در چهارچوب زبانشناسی جدید در حیطۀ بررسیهای آوایی و تحلیل گفتمان به آن بپردازیم. به همین دلیل به نظر ضروری میرسد که مباحثی را پیرامون زبان و زبانشناسی که هرچند علمینوین محسوب میشود و در عین حال قدمت خود را در حیطۀ زبان عربی مدیون پژوهشهای قرآنی است، عنوان نماییم. در این بخش علاوه بر کلیات مذکور، به تبیین پارهای از اصطلاحات زبانشناسی که با موضوع تحقیق مربوط است، خواهیم پرداخت.
زبان قرآن، مجهز به دانش گسترده و کهنی تحت عنوان علم معانی[1] است که با دستاوردهای جدید علم زبان شناسی همخوانی و سازگاری دارد. به عنوان مثال بخشی از علم معانی که به بررسی نحوۀ گزینش واژگان و چینش عبارات در قالبهای گزارهای فصیح میپردازد، با نحو و ترتیب واژگانی[2] و معنا آفرینی مرتبط میگردد. بخش دیگری از علم المعانی که به مخاطب و مقام- یا همان context- مربوط است، به حوزههای کاربردشناسی و تحلیل گفتمان متصل میشود. حری( 1388) اظهار میدارد، در علم المعانی قرآن بحث در بارۀ ارکان اصلی و فرعی کلام، شامل مسند و مسندالیه یا تقسیمات کلام به خبری، انشایی خبر ابتدایی، کلام طلبی و کلام انکاری یا خبر انشایی و تقسیماتش به نهی و استفهام، تمنا و ندا و غیره با مباحث زبان شناسی به ویژه زبانشناسی نقش گرا و نظریات هلیدی (1985،1994،2002)، سازگاری دارد و دقیقاً با مباحث فرانقشها و ساخت مبتدایی و ساختار اطلاعاتی مشترک میگردد.
پیشینۀ روش زبان شناختی در تفسیر قرآن، به زمان نزول قرآن کریم باز میگردد، هرچند تفسیر به روش زبانشناختی در قالب روش ادبی عرضه میشد (احمدزاده،.1387
حری(1386) به ترجمۀ اثر مستنصر میر میپردازد. میر، در این اثر به بیان مؤلفههای زبانی قرآن کریم پرداختهاست. در این اثر ابتدا جنبۀ شنیداری قرآن، مورد بررسی قرار میگیرد و صنایع ادبی چون سجع و التفات را دلیل تقویت جنبۀ سمعیت قرآن بیان میکند و سپس ژانرهای قرآن و عواملی چون ایجاز، فشردگی، حذف همپایگی و تکرار را در زبان قرآن متذکر میشود. نویسنده به طور گذرا به تصویرسازی در قرآن، به عنوان مؤلّفۀ زبانی قرآن، اشاراتی دارد.
حری( 1386)، مقالۀ زبان شناسی قرآن، اثر حسین عبدالراغب را ترجمه میکند. نویسنده در این جستار، میکوشد ساختارهای زبانی قرآن را که موجب شکوهمندی زبان ویژۀ متون قرآنی است، از منظر زبانشناسی بررسی کند. وی به تبیین جنبههای سازگانی برخی از ساختارهای زبانی قرآن میپردازد و معتقد است که برساخت منحصر به فرد این ساختارها، توسط عناصر درون زبانی، غیرزبانی و پیرازبانی به وجود میآید که در تزیین داخل و خارج زبان قرآن، نقش اساسی دارند.
دستاوردهای جدید زبانشناسی، در حوزههای متفاوت نظری و کاربردی، میتواند به فهم و تفسیر قرآن کریم، کمک شایانی کند.
بررسی و تحلیل کلام الهی، از دیدگاههای آوایی- واجی و دستوری از یک سو و تحلیلهای کلامیو گفتمانی رخدادهای گفتاری آن از سوی دیگر، میتواند نقطۀ اوج شکوفایی روش تفسیر ادبی قرآن باشد، که ظهور آن در زبان شناسی جدید از رخدادهای قرن علمیعصر حاضر است.
زبان عربی، از خانواده زبانهای سامی[3] است، که ویژگیهای مشترک و خاصی را به همراه زبانهای عبری، آرامی، آکدی و حبشی، از خود نشان میدهند. زبانهای سامی، آواهایی دارند که در زبانهای اروپایی وجود ندارد.
فهمیحجازی(1379) معتقد است این دسته آواهایی که خاص زبانهای سامیاز جمله زبان عربی است، به نامهای حلقی و اطباق، معروف هستند که مبنای این تقسیم بندی، مخرج[4] آواهای تولید شدهاست.
به اعتقاد وی، آواهای حلقی عبارتند از: /ع/، /غ/، /ح/، /خ/، /ه/ و /ء/ و آواهای طباق که در شیوۀ تولید مشترکند و هنگام تلفظ زبان،اندکی به عقب رفته و برآمده، به سقف دهان میچسبند، عبارتند از:/ق/، /ص/ و /ط/ .
از حیث نحوی، زبان عربی همچون دیگر زبانهای سامی، از نظر جنس به مذکر و مؤنث و از نظر شمار به مفرد، مثنی و جمع تقسیم میشود. این خانوادۀ زبانی اساساً دارای واژگان مشترک هستند، اما این واژگان مشترک از نظر معنایی و کاربردی با یکدیگر متفاوتند.
فهمیحجازی( 1379) به ذکر مثال مشترکی در زبان عربی و عبری میپردازد. وی فعل “هَلَکَ” عربی را با “هالِخَ” در زبان عبری، مقایسه میکند، که هر دو از ریشۀ (هَـ لَ کَ)، متعلق به زبان سامیاشتقاق یافتهاند؛ اما معنای “هَلَکَ” در زبان عربی، تنها رفتن به جهان دیگر؛ یعنی مردن است، در حالی که “هَلَخَ”، در عبری هرگونه رفتنی را شامل میگردد.
ساختار نوشتاری کلمه در عربی، بر همخوان استوار است و نقش اصلی در نوشتار زبان عربی، بر عهدۀ صامتهاست و مصوتهای زبان به صورت علائم زیرین و زبرین نشان داده میشود.
بدویت اعراب، هر چند آنان را از هنر و فرهنگ بیبهره کرده بود، اما زبان عربی، قدرت بیان عالیترین مضامین و انتقال زیباترین مفاهیم را داشت و به همین دلیل شعر در محیط عربستان و به ویژه مکه رونق گرفت و شعرا زبان عربی فصیح را به خدمت گرفته و با هنرمندی به خلق اشعار زیبا پراختند و شعرا، از این جهت از احترام والایی برخوردار بودند تا جایی که اشراف و بزرگان، فرزندان خود را برای آموزش زبان عربی فصیح، به بادیه نشینان عرب میسپردند.
عربی هرچند زبانی سلیس و فصیح است، اما بلاغت خود را مدیون قرآن است و به واسطۀ نزول قرآن، زبانی جاودانه گردید و آنچنان که پیشتر نیز گفتیم، ارج و اعتباری که به دلیل ارتباط با قرآن یافت، باعث پایه گذاری علم نحو عربی شد و به تبع آن زبانشناسی عربی، شکل گرفت؛ تا جایی که دانشمندان به سمت و سوی رهیافتهای زبانشناسی عربی رو آوردند؛ از جمله سیبویه که علاوه بر پژوهشهای نحوی عربی که الکتاب نمونه آن است، به آواشناسی زبان عربی نیز پرداخت.
معادل فارسی واژۀ discourde را اصطلاحات گوناگونی تشکیل میدهد. (شمیسا، 1374: 272) لفظ کلام را، برای این واژه قرار میدهد و آنگونه که نادری( 1388: 17) بیان میکند، اولین بار یارمحمدی ( 1372: 198) اصطلاح گفتمان را پیشنهاد کردهاست. وی ابهام واژۀ گفتمان را از سایر معادلها کمتر میداند.
از این رو سخنکاوی یا تحلیل گفتمان، معادل خوبی برای Discourse Analysis است که نوعی تجزیه و تحلیل کلام است و در واقع نوعی مطالعه میان رشتهای است که در رشتههای گوناگون کاربرد دارد. نادری(1388) به نقل از یارمحمدی بیان میکند، که گفتمان مشابه دو روی یک سکه عمل میکند که در یک طرف سکه، گفتار و در طرف دیگر عمل قرار دارد. به این معنا که اولاً گفتار، عبارت از نقشی است که با آن گفتار ملازمت دارد؛ ثانیاً گفتار و عمل، از یکدیگر جداشدنی نیست و ثالثاً چون هر کنشی تحت شرایط اجتماعی خاصی صورت میگیرد، پس تفسیر گفتار نیز تابع شرایط خاص اجتماعی است.
با این دیدگاه، گفتمان، پدیدهای است که در نتیجۀ ارتباط به وجود میآید. گفتمان، دربرگیرندۀ متن است که ممکن است نوشتاری یا گفتاری باشد. به نظر جیمز (1983) بررسی گفتمان با نگاه به موقعیتها و بافتهای مربوط، به صورتهای زبانی معنا میشود.
هلیدی شیوۀ جدیدی را برای تحلیل گفتمان، بر پایۀ زبانشناسی نقش گرا مطرح میکند و به دو بافت بینا متنی و درون متنی اشاره میکند که از طریق پیوستگی و روابط معنایی به وجود میآیند که هر دو به همراه بافت فرهنگی، تفسیر متن را کنترل میکنند.
قرآن، به عنوان متنی که تحت شرایط اجتماعی و فرهنگی خاصی که در حیطۀ قرآن پژوهی، به عنوان شأن نزول مطرح میگردد، رخ دادهاست، یک گفتمان فراانسانی و منحصر به فرد محسوب میشود و برای فهمیدن آن، علاوه بر تفسیر و تحلیلهای روایتی، نحوی و تحلیل از
منظر علوم دینی، میتوان از تحلیلهای زبانشناسی با توجه به بافت، فرهنگ و موقعیت نیز بهره گیری کرد.
این پژوهش میکوشد تا با استفاده از ابزارهای تحلیل گفتمان، به تفسیر برخی از سورههای قرآن با رویکردی زبانشناسانه بپردازد
متن از دیدگاه زبانشناسی، چه در حیطۀ نوشتاری و چه گفتاری، مجموعهای واحد و معنیدار است. از این دیدگاه، متن یک واحد معنایی است که دارای بافتار است. آنچه در متن اهمیت دارد، معنا است. در متن، مفاهیم در قالب جمله یا عبارت بیان میشود. مفهوم و معنا ویژگی اصلی و مهم متن است. دراندازۀ متن محدودیتی وجود ندارد. یک رمان بلند، از آغاز تا انتها میتواند متن محسوب شود و از سویی دیگر، یک جمله و یا حتی یک واژه نیز میتواند متن محسوب شود. مثل اعلانات عمومی، ضرب المثلها، شعارهای تبلیغاتی و غیره، که خود یک متن به حساب میآید؛ مانند : سکوت! ورود ممنوع! و…
سخنگویان زبان بر اساس شمّ زبانی، بین واحدهای معنا دار(= متن) و یا جملات بی ربط(= غیر متن) تفاوت قائل میشوند و به راحتی متن را تشخیص میدهند. در تولید متن، کلامات و جملات در واقع نوعی رمزگذاری است، که پیام مورد نظر گوینده یا نویسنده در قالب جملات و عبارات به شنونده یا خواننده منتقل میگردد.
در این تحقیق، هر یک از سورههای قرآن را از منظر زبانشناسی سیستمیو نقشگرا یک متن منسجم در نظر گرفتهشدهاست که دارای بافتار[5] است.
هر نوع کلام فنی یا به عبارتی متن فنی، دارای موسیقی است که برخاسته از چینشهای هجایی، باهم آیی واژگانی و کاربردهایی آوایی است. از این نوع موسیقی به موسیقی ظاهری یا بیرونی تعبیر میشود که وقتی به گوش میرسد، شنونده به وجد میآید. موسیقی بیرونی دستاورد قالبهای مجرد لفظی و پیوسته به شمار میآید؛ اما موسیقی درونی یا نظم آهنگ درونی، دست آورد جلالت تعبیر و ابهت بیان میباشد که برخاسته از کنه کلام است. در این گونهی خاص موسیقی زیبایی لفظ و شکوهمندی معنا؛ پیوندی ناگسستنی دارند. در این نوع موسیقی، بسامد آواهای بکار رفته در متن، انتخاب و چینشهای ویژۀ آوایی و هجایی، گزینش و ترتیب واژگانی، موجب زیبایی لفظ میشوند، اما زیبایی لفظ و شکوهمندی معنا با یکدیگر در هم تنیدهشدهاست و نوایی احساس برانگیز را پدید میآورند که به دور از هرگونه تصنع، بر جان و روح شنونده تأثیر میگذارد. بررسیهای آوایی و هجایی به همراه دیگر تحقیقات با رویکردهای معناگرایانۀ زبانشناسی میتواند رهیافتی برای دست یابی به این نوع موسیقی و ویژگیهای آن باشد. این موسیقی درونی، در سورههای قرآنی به وضوح دیده میشود. بطور مثال، گزینش واژگان تصویرساز “عَسعَس” و “تَنَفَّس”، در سورۀ تکویر در عین اینکه از نظر بسامد آوایی و چینش واجها، نوعی موسیقی را که به قولی آواز گنجشک و بانگ خروس را به ذهن متبادر میکند، مفهوم شب و رسیدن نور پس از آن و به بیانی دیگر انتقال از شب به روز را نشان میدهد و به همراه خود، احساس حرکت و جنب و جوش ناخواسته را به جان و روح انسان مینشاند.
این موسیقی درونی و نظم آهنگ باطنی، همان است که ولید بن مغیره را پس از شنیدن تلاوت قرآن بر آن داشت تا اقرار کند که :” آنچه محمد (ص) میسراید، مایۀ شگفت است؛ به خدایان قسم نه شعر است و نه سحر و نه هذیان. بدرستی که آن سخن خدایی است ناشناخته.” (معرفت، 1368)
اگر قرآن را رسانهای کلامیبدانیم که حاوی گفتمانهایی است که میان خداوند به عنوان گویندۀ دانای کل و پیامبر به عنوان شنونده و واسطۀ پیام رسانی در یک محدودۀ خاص زمانی، و همۀ انسانها به عنوان مخاطبین عام و بی حد و مرز زمانی و مکانی رخ دادهاست، آنگاه نگرش دوباره به آن از دریچۀ زبانشناسی و بازگشایی مفاهیم پیچیدۀ آن، از این رهگذر لازم و ضروری به نظر میرسد.
یکی از اهداف پژوهش حاضر، تحلیل معنایی بیست سورۀ پایانی قرآن، به عنوان گفتمان الهی است، به نحوی که بتوان مفاهیم پیچیده و پیامهای آن را از طریق ارتباطات کلامی- واژگانی و بافت و نقشهای زبانی بازگشایی کرد. همچنین این پژوهش بدنبال کشف روابط موجود میان بسامد انواع واجها و نحوۀ توزیع واج در هر سوره میباشد؛ به نحوی که بتوان از روابط واجی به طریقی به مفهوم و بطن معنایی آیات، پی برد. و بالاخره از اهداف پژوهش حاضر، دستیابی به پاسخ علمیو منطقی، این سؤال است که آیا خداوند در هر سوره به عنوان یک گفتمان، آواها و هجاهای خاصی را در رابطه با پیام سوره با ترتیب ویژهای برگزیده و به کار میگیرد؟ تحقیق حاضر همچنین میکوشد تا به روشی برای گشایش برخی از پیچیدگیهای تفسیری بر اساس دیدگاههای تحلیل معنا در حیطۀ زبانشناسی جدید دست یابد.
قرآن کریم را میتوان عالیترین جلوۀ گفتمان دانست که در بستر وحی، به صورت پیام بر پیامبر اکرم (ص) نازل گشته و پیامبر اکرم آن پیام را خالص و سره بدون هیج دخل و تصرفی به همۀ انسانها ابلاغ کرده است.
از آنجا که قرآن دربرگیرندۀ جنبههای متفاوت زندگی بشری در طول اعصار و قرون است و پیامهای آن به یک دورۀ خاص محدود نمیشود؛ با علوم و مطالعات و یافتههای جدید علمیدر پیوندی نزدیک است و در این راستا مطالعات و یافتههای علمیجدید، میتوانند بیانگر بطون مفاهیم قرآنی باشند.
علم زبان شناسی نیز در این عرصه میتواند با اتکا بر نظریات جدید، با نگاهی خاص به آیات قرآن به روشنگری و گره گشایی، پیرامون مفاهیم و بطون قرآنی بپردازد.
در عصر حاضر که دشمنان دین با توسل به علم و تکنولوژی، در برابر معارف قرآنی قد علم کردهاند، ضرورت دارد با تمسک به یافتههای جدید زبانشناسی، صورتهای پیچیدۀ معارف قرآنی را بازگشایی کرد و آنچنان که پرچم(1386: 2) میگوید: “جاهلیت مدرن جهان کنونی از دیدگاه قرآن بازشناسانده شود.”
در این راستا، محققین زبان شناس، از دیدگاههای متفاوت به قرآن و آیات آن نگریستهاند و در پرتو یافتههای جدید زبانشناسی گامهایی به حق روشنگرانه برداشتهاند.
تحقیقات پیرامون قرآن، عموماً با تأکید بر نقش های زبانی، گفتار کنشها، تحلیل گفتمان و ساختارهای روایی قرآن انجام گرفتهاست و جای بررسیهای همزمان معنایی و واجی- آوایی زبان قرآن تا حدودی خالی است.
تحقیق حاضر میکوشد از سویی با استفاده از نظریات دستور نقش گرا و آرای نظری هلیدی به تحلیل معنایی و گفتمانی بیست سورۀ پایانی قرآن کریم پرداخته و از منظری دیگر با رویکردی زبانشناسانه به بررسی، تحلیل و مقایسۀ کاربرد ترتیب و ترکیب هجایی، انتخاب و چینش آواها و نحوۀ توزیع آنها در این سورهها بپردازد.
اهمیت خاص این پژوهش، آنجا مشهود میگردد که سعی میکند به جستجوی پلی ارتباطی بین معنا و صورت واجی- آوایی سورههای قرآنی بپردازد و در چارچوب زبانشناسی نوین، مفاهیم کلام الهی را از دریچۀ ساختار واجی و معنایی بازگشایی کند.
البته ذکر این نکته ضروری است که بررسی حاضر صرفاً زبانشناختی است و به هیچ وجه ادعای تفسیر و تعبیر آیات را که در حوزۀ مطالعات تخصصی دینی است را ندارد.
کشور ما جزء مناطقی از جهان میباشد که از چهار هزار سال قبل مسئله شهرنشینی در آن مطرح بوده و از رشد سریعی برخوردار بوده است. لذا جهت تعدیل و هماهنگی محورهای توسعه اقتصادی و اجتماعی کشور و تامین سلامت جسمی- روانی و اجتماعی تمام اقشار جامعه به ویژه مادران و کودکان که جزء قشر آسیبپذیر جامعه هستند، بایستی برنامهریزی و تنظیم خانواده وجود داشته باشد. اگر زنان جوان به اطلاعات صحیح در مورد روشهای جلوگیری از بارداریهای ناخواسته دست پیدا کنند میتوان از ضربههای عاطفی و هزینههای مربوط به این بارداریها جلوگیری به عمل آورد.
در ایران برنامههای تنظیم خانواده بر اساس قوانین دینی و حمایت مراجع مذهبی به مرحله اجرا رسیده است. قابلیت تغییرپذیری و انطباق قوانین اسلامی با مسائل اجتماعی موضوع بسیار مهمی در پیشرفت و موفقیت برنامههای تنظیم خانواده در کشور است. بر اساس آمار موجود درصد بالایی از زنانی که تمایل به بارداری نداشتهاند و یا خواستار تعویق زمان بارداری بودهاند از وسایل جلوگیری استفاده نکردهاند (کتابی، 1387).
در کشوری مانند ایران که حرکت به سمت توسعه را تجربه میکند و به شدت نیازمند پسانداز یعنی تولید بیش از مصرف است، با توجه به محدودیت منبع اصلی تولید یعنی ذخایر طبیعی، ارقام میلیونی رشد جمعیت مانع بزرگی بر سر راه توسعه است. چنین وضعیتی اتخاذ تدابیری اساسی جهت برنامههای تنظیم خانواده و کنترل موالید را در ایران ضروری مینماید. در این ارتباط آنچه که بیش از هر چیزی اهمیت مییابد مسئله زمان است. بر پایه تحقیقات صورت گرفته چنان چه برنامههای تنظیم خانواده به گونهای عمل کند که تا باروری به سطح جایگزینی، میزان تجدید نسل خالص یک، برسد رشد جمعیت در حدود سال 1440 خورشیدی متوقف میشود و امکانات گستردهای که صرف جمعیت افزوده میگردد به بالاترین سطح زندگی افراد تخصیص یابد. بر این اساس گفته میشود که در ایران هم چنان باید به اجرای برنامههای تنظیم خانواده پرداخت، چرا كه تنظیم خانواده بر روی 2 فرزند یا حتی 3 فرزند و نیز فاصله گذاری مطلوب نیاز به تنظیم خانواده دارد (حسینی، 1390).
بر اساس آمارهای جهانی، علی رغم این که میزان استفاده از روشهای پیشگیری از بارداری در زنان واجد شرایط تنظیم خانواده از 30 درصد در سال1960 به62 درصد در سال 1997 افزایش یافت. هنوز حدود 150 میلیون نفر زن در جهان که تمایل به محدود کردن فرزندان خود دارند از روشهای موثر بر پیشگیری از بارداری استفاده نمیکنند که بیشترین علت آن شک به روشهای جلوگیری از بارداری، ترس از عوارض جانبی، کیفیت پایین سرویسهای بهداشتی کشورهای مربوطه، باورها و نگرشهای منفی میباشد (جهانفر، 56:1377). استفاده از روشهای جلوگیری و این که از چه روشی استفاده میشود به عوامل مختلفی همچون سن، تحصیلات، تعداد فرزندان و میزان دسترسی به روشهای مختلف بستگی دارد (حسینی، 1390). در کشورهای در حال توسعه بیشترین روش مورد استفاده توبکتومی است که حدود 33 درصد موارد را تشکیل میدهد. حدود 40 درصد افراد پس از یکسال استفاده از یک روش جلوگیری از بارداری روش خود را تغییر میدهند که دو دلیل عمده آن یکی حاملگی ناخواسته و دلیل دیگر تهدید سلامتی فرد میباشد. میزان شکست این روشها از 30 درصد در سال برای روشهای واژینال (دیافراگم، ژل) تا کمتر از یک درصد برای ضدبارداریهای تزریقی، کاشتنی و آیودی میباشد (شیروانی و دیگران، 1386). بنابراین با استفاده از وسایل پیشگیری از بارداری مطمئن و موثر میتوان میزان رشد بیرویه جمعیت را کنترل کرد.
با توجه به این که استفاده از وسایل جلوگیری از بارداری، رفتاری عقلانی- اجتماعی است ویژگیهای فردی و اجتماعی زوجین، اصلیترین نقش را در فرایند استفاده و انتخاب روشهای جلوگیری از بارداری ایفا میکند.
1- 3- اهمیت و ارزش تحقیق:
تغییرات خانواده در زندگی روزمره بازتاب یافته و در این میان دخالتهای دین و دولت هم موثر بوده و روان شناسان، علمای علوم تربیتی، مورخان و جامعه شناسان نیز به آن توجه کردهاند که حاصل آن اصلاح نظام مفهومی در شناسایی تحولات اجتماعی ایران بوده است (آزاد ارمکی و دیگران، 31:1384).
علیرغم مباحث مقطعی که درباره دامنه واقعیت خطر افزایش جمعیت به عمل آمده و علیرغم جبهه گیریهایی در مورد راه و روش مواجهه با این خطر بروز کرده، لزوم رسیدن به یك رشد جمعیت متناسب و پایدار به عنوان یک اصل عمده از طرف اکثریت ملتهای جهان مورد قبول قرار گرفته است. از مهمترین اهداف برنامههای تنظیم خانواده در بسیاری از کشورها کاهش بارداریهای ناخواسته میباشد. تحقق این امر از طریق دسترسی آسان به وسایل جلوگیری از بارداری، علیرغم آموزشهای لازم و استفاده دقیق از آنها وجود دارد. همواره سرویسهای تنظیم خانواده به وسیله جلوگیری از بارداریهای ناخواسته به حفظ و حراست از منابع ملی و سرمایههای کشور کمک موثری مینماید.
خدمات تنظیم خانواده در 15 سال اخیر یکی از اصلیترین اجزای خدمات بهداشتی اولیه را تشکیل داده و با برخورداری از حمایت سیاسی و ساختار مناسب اجرایی، موفقیت چشمگیری را در زمینه کنترل موالید و ارتقای بهداشت باروری کسب نموده است (شهیدزاده و دیگران، 2:1382). خدمات تنظیم خانواده در ایران یکی از حجیمترین خدمات ارائه شده به جامعه است. نزدیک به 4 میلیون زن واجد شرایط تنظیم
خانواده به طور مرتب از آن بهره میبرند و در صورت وجود مشکلی در این فرایند، پیامدهای وسیعی پدید خواهد آمد. به همین دلیل ضروری است که کیفیت ارائه خدمات تنظیم خانواده به طور مداوم ارزیابی و در صورت لزوم تصحیح گردد (حسنپور و دیگران، 34:1385). اگرچه تجربه فعالیتها و خدمات تنظیم خانواده در ایران مثبت و اثربخش بوده است؛ اما علیرغم کاهش رشد جمعیت در ایران، به علت میزان باروری بالای کشور در دهه 1980، در آینده نزدیک، کشور دچار افزایش جمعیت خواهد شد. به علاوه نسبت بالای حاملگیهای ناخواسته در ایران به عنوان زنگ خطری به حساب میآید (نخعی و میراحمدزاده[1]، 194:2005).
اما علیرغم همه اینها آنچه در این خصوص مورد سوال است این است که آیا انتخاب نوع روش و وسیله جلوگیری از بارداری بر اساس شناخت زنان از وسایل جلوگیری از بارداری میباشد؟ همچنین گرایش به برنامههای تنظیم خانواده ناشی از تغییر در طرز تفکر و افزایش بنیادی آگاهی زوجین میباشد یا انتخابی آگاهانه و موقتی است؟ دیگر این که چه تعداد افراد با توجه به شرایطی که دارند روش مناسب برای جلوگیری از بارداری را برگزیدهاند؟ با توجه به نکاتی که در بالا مطرح شد این مطالعه فرصتی فراهم میکند تا عوامل اجتماعی (سن، تحصیلات، تفاوت سنی زوجین و…)، عوامل اقتصادی (شغل، میزان درآمد و…) و عوامل فرهنگی (ترجیح جنسی، ارزشهای دینی، رسانههای جمعی و…) را بر روی برنامههای تنظیم خانواده و رفتار باروری بسنجیم و تاثیر زوجین را در تصمیمگیری در مورد اندازه خانواده و استفاده از وسایل جلوگیری مورد سنجش قرار دهیم که به لحاظ علمی باعث گسترش و تعیین الگوی روابط مورد مطالعه شود. و به لحاظ عملی (کاربردی) به برنامهریزان و سیاستگذاران در امر خانواده و بالاخص تنظیم خانواده کمک شایان نماید تا با توجه به فرهنگ حاکم بر منطقه برنامهریزی خاصی را ارائه نماید که در جهت هماهنگی با تمایلات و ارزشهای فرهنگی آنان باشد و باعث توجه بیشتر پژوهشهای اجتماعی گردد.
1- 4- اهداف تحقیق
بر مبنای تعریف، هدف عبارت است از نتایج مورد استفادهای که فعالیت ما به سوی آنها جریان پیدا میکند (طالب، 59:1380). و منظور از هدف نقطهای است که قصد وصول به آنجا را داریم و طبعاً اینک از آن نقطه فاصله داریم (همان: 59).
اهداف تحقیقات اجتماعی به منظور روشنسازی دلایل انجام طرحهای تحقیقات در رابطه با موضوع مورد بررسی بیان میشود. هر تحقیقی اهداف کلی و جزئی برای خود مد نظر قرار میدهد. در این تحقیق:
1- 4- 1- هدف کلی:
هدف کلی این تحقیق بررسی عوامل اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی مرتبط با تمایل زوجین به برنامههای تنظیم خانواده در شهرستان آران و بیدگل در سال 1393 میباشد.
1- 4- 2- هدف جزئی:
– بررسی عوامل اجتماعی مرتبط با تمایل زوجین به برنامههای تنظیم خانواده در شهرستان آران و بیدگل
– بررسی عوامل اقتصادی مرتبط با تمایل زوجین به برنامههای تنظیم خانواده در شهرستان آران و بیدگل
– بررسی عوامل فرهنگی مرتبط با تمایل زوجین به برنامههای تنظیم خانواده در شهرستان آران و بیدگل
موضوع کربن و ساختارهای تولید شده از آن موضوع جذاب و گستردهای است. ابتدا فلورن و سپس نانو لولههای کربنی در 1991 و بعد از دوازده سال گرافن در سال 2003 توسط گروهی که گایم[1] و نووسلوف[2] سرپرستی آن را داشت ساخته شد. والاس[3] مدتها پیش از از مشاهده آزمایشگاهی گرافن با استفاده از مدل تنگ بست[4] خواص آن را پیش بینی شده کرده بود[1]. در سال 2003 چیزی که والاس بیش از پنجاه سال قبل پیش بینی کرده بود انجام شد و همان خواص را نشان داد. به منظور تعریف ساختارهای دو بعدی ما یک حد بالایی از تعداد اتم را در نظر میگیریم که اگر از آن بالاتر باشد دیگر دو بعدی محسوب نمیشود. برای یک نیمه هادی باید بین 10 تا 100 لایه اتمی روی هم باشد[2]. تلاشها برای تولید گرافن به عنوان یک ماده دو بعدی با استفاده از روشهای معمول کافی نبود چون در اثر افت و خیزهای گرمایی باز هم سیستم تمایل رفتن به سمت سه بعد دارد و دو بعدی آن ناپایدار است. اما راه حل این است که گرافن را با سیستمهای سه بعدی تماس دهیم تا پایدار شود. برای این کار میتوان گرافن را بر روی یا بین دو ماده سه بعدی به وجود آورد[2]. ساختار لانه زنبوری[5] گرافن در شکل 1‑1 آمده است. اگر به هر سلول نگاه کنیم مثل این است که دو مثلث در هم نفوذ کرده است بهطوری که مثلا اتم B از یک مثلث درست وسط ضلع مثلث دیگر که از اتم A ساخته شده است قرار گرفته است. هر اتم یک اوربیتال s و سه اوربیتال p دارد. اوربیتال s و دو تا از p ها در صفحه گرافن به شدت توسط نیروی کووالانسی محکم شدهاند و در رسانندگی شرکت نمیکنند اما اوربیتال p باقی مانده جهت گیری عمود بر صفحه گرافنی دارد و تحت دوران فرد است و از نوار ظرفیت به نوار رسانش
هیبریداسیون میکند. طول پیوند کربن-کربن در گرافن aC-C=1.42 A° است. ساختار لانه زنبوری گرافن را میتوان به
شکل 1‑1 ساختار لانه زنبوری گرافن با دو اتم در هر سلول واحد
شکل 1‑2 ساختار نواری گرافن
عنوان یک شبکه براوه[6] با دو اتم در هر سلول واحد در نظر گرفت که در شکل 1‑1 به صورت A و B نشان داده شده است. بدین ترتیب دو الکترون π در هر سلول واحد در خواص الکترونیکی گرافن شرکت میکند. ساختار نواری گرافن در شکل 1‑2 رسم شده است و مشخص میباشد که نوار ظرفیت و رسانش بدون گاف به هم متصل شده است.
بهترین توصیف برای ساختار الکترونیکی گرافن، استفاده از تقریب نزدیکترین همسایه در روش تنگ بست است[1]. همانطور که گفتیم گرافن دو اتم در سلول واحد خود دارد که منجر به دو نقطه مخروطی در هر منطقه بریلوئن میشود.در نزدیکی این نقاط انرژی به طور خطی به بردار موج وابسته است یعنی رابطه ای به شکل که در آن vf سرعت فرمی است که 1/300 سرعت نور می باشد. چگالی حالات در گرافن را با نشان می دهیم.
همانطور که گفتیم گرافن بدون گاف است، ولی میتوان با تبدیل آن به نوارهای نانو در آن گاف ایجاد کرد[3].
کارکنان کارخانجات تولیدی توس چینی
زنان شاغل در مشاغل خدماتی غیر دولتی مشهد
به زعم گملچ و چن[2] عوامل استرس زا برای اغلب مدیران وجود دارد ولی موفقیت مدیران، به شناخت، کنترل و مدیریت این عوامل بستگی دارد. مدیرانی که تحت فشار استرس زیادی هستند معتقدند که کنترلی بر اوضاع ندارند و نمیتوانند شرایط اضطرابزا را تغییر دهند اما در واقع در بسیاری از مواقع قدرت ایجاد تغییرات لازم برای غلبه بر فشار عصبی را دارند. (گملچ و چن ، 1375)؛ الوانی نیز معتقد است که برای ایجاد تحرک و تلاش در بین مدیران مدارس مقداری فشار عصبی (استرس) لازم است. اما باید این نکته را خاطر نشان کرد که استرس شدید و طولانی نیروی مدیران را از بین میبرد، هدف سازمان را دستخوش تزلزل می سازد و مدیران مدارس از جهات جسمانی، روانی و رفتاری دچار آسیب می شوند (الوانی، 1375). لذا شناخت عوامل ایجادکننده استرس در جهت کاهش آن ضرورت مییابد. در کل عوامل استرس زا شامل: عجله کاری: در این موقعیت فرد احساس شدیدی از فوریت زمان داشته و تمایل به سرعت عمل در مقابل زمان دارد. شخص احساس میکند که ضرورت دارد عجله کند حتی در مواقعی که دلیلی برای عجله کاری ندارد. این تمایل فرد را به علت عجول بودنش، بیماری عجله نامیده میشود. رقابتی بودن: دراین موقعیت فرد روحیه تهاجمی بی مورد از خود بروز میدهد. به رقابت با دیگران افراط میکند و با دیگران شوخی و مزاح نمیکند. این رفتار پرخاشگرانه شخص در اثر گسترش ناکامیهای جزئی و خشونتهای ساده ایجاد میگردد. (صعوبت کار)، حرص زدن:[5] این نوع رفتار اشاره به تمایل فرد برای انجام دو یا چند وظیفه همزمان در زمانهای نامناسب دارد و معمولاً باعث اتلاف زمان میشود که ناشی از ناتوانی فرد در انجام وظایف است. انجام کار بدون برنامه ریزی مناسب: این رفتار اشاره به تمایل فردی دارد که واقعاً بدون اینکه چگونگی نیل به موفقیت و رسیدن به نتایج مطلوب را بداند با دست پاچگی دست به اقدام میزند. نتیجه چنین رفتاری منجر به عدم توفیق در کار میگردد و یا اگر کار صورت پذیرد با خطاهای فراوانی همراه خواهد بود که نهایتاً منجر به اتلاف زمان و انرژی و سرمایه میگردد (مقیمی، 1390) . محیط فیزیکی: از عوامل بارز استرس مربوط به شرایط فیزیکی محیط کار میتوان به درجه حرارت، باد، باران وتغییرات آب وهوا اشاره کرد. علاوه برآنها در شهرهای شلوغ مسئله ترافیک و سر و صدای وسائل نقلیه میتوانند برای مدیران استرس ایجاد کنند. سروصدای معلمان – شاگردان درکلاس ورزش، زنگ تفریح و دفترمدرسه ایجاد فشار عصبی است. و اثرات جانبی همچون سرگیجه، افت کارکردهای معده مشکلات بینایی، خستگی، سردرد وحالت تهوع ایجاد میکند این اثرات به نوبه خود موجب ضعف عملکرد شغلی کادر اداری و آموزشی میشوند .گملچ وچن هشت عامل ایجاد کننده فشارعصبی مربوط به شرایط فیزیکی محیط کار ذکرکردهاند این عوامل عبارتند از: 1-دفترکار بی نظم وآشفته باشد 2-وقتی که دفترکار بسیار سرد ویا بسیار گرم باشد 3-وقتی که نور کافی باشد 4- وقتی که دفترکارخیلی پر سروصدا باشد 5-وقتی که تلفنهای مکرر و سایر مزاحمتها غالبا کار مدیر را قطع میکنند 6-وقتی که دفترکار به روی مراجعین اتفاقی باز باشد .7-وقتی که تجهیزات دفترکار کهنه و غیرقابل استفاده باشد. (گملچ وچن ، 1375). تضاد شغل: عوامل فشارعصبی در مدیران مختلف واکنشهای متفاوتی ایجاد میکند. آمادگی مدیران برای تحمل استرس توسط خصایص ژنتیک و رشدی آنها تعیین میشود. برای مشخص شدن رابطه خلق و خوی افراد با آسیب پذیری آنان در برابر بیماریهای مرتبط با فشار عصبی پژوهشهای زیادی صورت گرفته است. حل و فصل تعارض بخش بسیار مهمی از شغل مدیر است زیرا زمانی که افراد درکنار هم و در یک محیط سازمانی کار میکنند سروکله فشار عصبی هم پیدا میشود. گملچ و چن ده عامل ایجاد فشار عصبی مربوط به ویژگیهای شخصی مدیران را ذکر کردهاند. عبارتند از: 1- مدیر اغلب کارها را باهم انجام می دهد .2-محول کردن تکالیف به دیگران برای مدیر دشوار است چون آنها نمیتوانند کارها را به خوبی او انجام دهند 3 – وقتی کسی در بیان منظور خود کند است میان صحبت او می دود و اورا وادار میکند تا هر چه سریع تر حرف خودش را بزند. 4- مدیر وقتی آنکه هست را با آنکه امید داشته باشد مقایسه میکند غالبا دلسرد میشود 5- اغلب احساس میکند که چون بی لیاقت است نتوانسته است به بلند پروازیهایش دست یابد.6- اغلب تمرکزطولانی برروی فعالیتها (بیش از ده دقیقه) برای مدیر دشوار است. چون محدودیت های زمانی زیادی وجود دارد. 7- غالبا احساس میکند باید موفق شود چون قبلا موفق نبوده است و حالا همین انتظار را از او دارند. 8- غالبا تصور میکند که این دلیل موفق است که کارها را سریع تر از دیگران انجام میدهد. 9- در مور د جزئیات شغلش دقت زیادی به خرج میدهد (گملچ وچن، 1375). ابهام نقش: مبهم بودن شرح وظایف، حضورتمام وقت درفعالیتهای مدرسه، درخواستهای متعارض مقامات اداره، مسئولیتهای نامشخص، ارسال به
موقع گزارشها واسناد اداری، لزوم مکاتبات فراوان مسائل انضباطی دانش آموزان، سروصدای ناشی از خیابان، انجام دادن کارهای غیر ضروری، حضور در جلسات مدرسه و اداره، تخلفات کارکنان مدرسه، عدم اعتماد میان مدیران و کارکنان مدرسه، عدم درک اهداف و مقاصد آموزش و پرورش از سوی کارکنان در سرنوشت کارکنان مدرسه، لزوم آمادگی دائم برای سخنرانی، عدم حضورکافی در میان اعضای خانواده، غفلت از مسائل خانوادگی و اعضای خانواده، لزوم رقابت و تلاش برای عملکرد شغلی بهتر .احساس گناه در مقابل همسر، عدم تحقق اهداف شخصی، انجام ندادن کارهای مربوط به منزل، از دست دادن فرصت انجام کارها، عدم آگاهی از چگونگی انجام صحیح وظایف، لزوم فراگیری ضوابط و آیین نامههای اجرایی مربوط به نظام جدید آموزش متوسطه، سرزنش ها و توقعات فراوان مقامات اداری و نظارت بر همه کارکنان مدرسه و دانش آموزان .
بدیهی است كه استرس بخش جدایی ناپذیر زندگی بشر است ، بنابراین لازم است كه تمامی افراد با راهها و راهبردهای مقابله با آن آشنا باشند. با شناخت عوامل ایجادكنندة استرس می توان زمینة مقابله با آن را مهیا كرد. صور مختلف حمایتهای اجتماعی، زمینه را برای بازداری و كاهش مشكلات عاطفی و روانی فراهم میكند. شدت واقعة تنش زا، نوع آن، ویژگی های شخصیتی فرد، سن و تجارب گذشته، از مهمترین متغیرهایی هستند كه در اتخاذ روش مقابله تأثیر دارند. در واقع راهکارهای مـدیریت استرس (فـردی):روشهایی است که هر فرد برای کاهش استرس خود بکار میگیردکه براساس نظر(مقیمی، 1390) شامل مواردی از قبیل: ایجاد حس خوش بینی: خوش بینی و بدبینی دو سبک فکری هستند که افراد برای بیان حوادث خوب و بد در زندگی خود از آنها استفاده میکنند. بدبینی باعث افسردگی، مشکلات در زمینه سلامت فیزیکی و کاهش موفقیت فرد میشود. در مقابل دیدگاه خوش بینی، سلامت فیزیکی و احتمال موفقیت فرد را افزایش میدهد. بنابراین برای از بین بردن استرس مضر یکی از راه های مهم ایجاد حس خوش بینی در افراد است.
مدیریت زمان: سنگینی و زیادی حجم کار یک عامل مهم استرس آور است که منجر به ایجاد فشار زمانی در فرد میگردد. مهارتهای مدیریت زمان میتواند به کارکنان کمک کند تا بتوانند از زمان بطور مؤثر و کارا استفاده نمایند. در مدیریت زمان کارها برنامهریزی میشود و برای آنها تعیین اولویت میگردد. که این باعث کاهش فشار زمانی میشود و نهایتاً استرس را در افراد کاهش میدهد. فعالیتهای تفریحی: فعالیتهای تفریحی فرصتی را برای استراحت کارکنان فراهم میآورد تا افراد از آن لذت ببرند که این فعالیتها میتواند بصورت کار متعادل یا فعالیت غیرکاری باشد. ورزش بدنی: ورزش کردن باعث انعطاف در ماهیچه ها و عضلات افراد میشود که این به نوبه خود در کاهش استرس بسیار مفید است. بدن را در حالت استراحت قرار دادن: یکی از راه های کاهش استرس این است که فرد خود را بر روی یک صندلی رها کند و بدنش را شل کند.
رژیم غذایی: خوردن بعضی خوراکی ها باعث کاهش استرس میشود و بعضی خوراکی ها استرس در افراد را افزایش میدهند. افراد با مراجعه به پزشک میتوانند دستورات غذایی برای کاهش استرس را دریافت نمایند. دیگران را سنگ صبور قرار دادن: در بعضی مواقع بیان مشکلات برای دیگران میتواند استرس در افراد را کاهش دهد (مقیمی، 1390).
توجه به جنبههای اجتماعی و حرفهای هویت انسان، ما را به اهمیت و نقش ویژه شغل در سازگاری آن با خود، دیگران و اجتماع واقف میسازد و از این نظر عوامل استرس زا و رضایتساز ناشی از شغل میتواند راهگشای ما در کشف و تعیین زمینههایی گردد که باعث افزایش بهداشت روانی فرد به عنوان موجودی سازگار با خود باشد، موضوع فشار روانی ناشی از زندگی و کار در میان متخصصان آموزشی، بهداشت و سایر کسانی که مسئولیت اجتماعی مردم را بر عهده دارند، بسیار رایج بوده و در رأس امور قرار دارد. مطالعات بسیاری نشان دادهاند که تقریباً در تمامی مشاغل استرس وجود دارد. لیکن میزان و اثرگذاری آن به لحاظ تفاوت در نقش استرس و خصوصیات شخصی افراد در مشاغل مختلف متفاوت است. استرس در شغل مدیریت آموزش مدارس، کارایی حرفهای مدیران را در برابر مخاطبین خود، یعنی دانشآموزان که بخش عظیمی از جمعیت را تشکیل میدهد پایین میآورد، فشار عصبی ضمن کاهش بازدهی کار مدیران لذت زندگی را از آنان سلب کرده و علاوه بر آن بر بازده کل نظام آموزش اثر منفی گذارد.