برای شناخت زن و موقعیت اجتماعی، سیاسی و فرهنگی او، باید تمام تاریخ را از نظر گذراند و برای این شناخت، نمی توان یک دین یا مذهب خاصی را مورد نقد و بررسی قرار داد و بعد حکمی کلی در این باره داد. اما در بررسی هایی که پژوهش گران در چند دیـن مثـل« یهودیت و مسیحیت » در باره ی زن انجام داده اند، دیده شده که بی توجهی و بی اعتنایی به زن از همان ابتدای خلقت، آشکار بوده است.

« در مسیحیت گناه اولیه ( (pehe0riginaگناه زن بود و – مرد به عنوان فرزند آدم- هر گاه به سوی زنی رود، حتی اگر آن زن همسرش باشد، چنان که حوا همسر شرعی آدم بود، باز گناه نخستین و گناه اصلی را تکرار کرده است و گناه و عصیان آدم را در خاطره ی خداوند، تداعی کرده است. »(شریعتی، 1376 : 78)
این دیدگاه در دین مسیحیت، شاید بر گرفته از همان داستان چگونگی خلقت آدم و حوا و رانده شدن آنان از بهشت باشد. داستانی که بدین گونه در این دین و مذهب بیان شده است و پژوهش گران نیز آن را در کتاب ها و آثار خود آورده اند و گفته اند که خداوند ابتدا آدم و حوا را در بهشت آفرید و بعد به آن ها حکم کرد که شما مختارید از این بهشت و تمام امکاناتش استفاده کنید مگر این درخت، که بنا به بعضی از تفاسیر، گندم بوده و بعضی دیگر آن را سیب دانسته اند اما در این میان شیطان بر آنان غلبه نمود و آن ها را وادار کرد که از آن درخت ممنوعه، تناول کنند و در پی این سرکشی و گناه بود که از بهشت رانده شدند اما، گویا در این میان، مسیحیان یک طرفه به قاضی رفته اند و طبق استدلال های خود شان، زن یا حوا را مسؤول این خطا و باعث تشویق و ترغیب آدم، دانسته اند و شاید با این گونه استدلال ها، باعث شده اند چنین حکمی در باره ی همه ی زنان، در دین آن ها ریشه دواند.
جلال ستاری در یکی از کتاب های خود به نام سیمای زن در فرهنگ ایران، با توجه به تصور کهنی که در شرق پا گرفته بود، مبنی بر زاییده شدن زن یا حوا از پهلوی مرد یا آدم و با توجه به طرز تفکر آن ها، از منظر و دیدگاه دو گروه عمده، به تبیین و بیان این نظریه پرداخته است.
او در این کتاب در باره ی گروه اول که به ظاهر بینان معروفند، آورده: « مرد و زن از نظر این گروه، بسیار با هم تفاوت دارند. از نظر اینان، آدم پسر خداست و خداوند او را بدون واسطه آفریده و تمام خصوصیات خود را به او انتقال داده است. پس آدم (مرد) می تواند عروج روحانی داشته باشد و تا خدا پیش برود. از نظر آن ها، حوا، دختر آدم و زاییده ی اوست. بنا بر این حوا (زن) نمی تواند به مانند آدم (مرد) به عروج و تکامل دست یابد. در واقع، زن فاصله ای است بین خدا و آدم. از نظر این گروه، آدم، حوا را در خواب زایید، بی درد و رنج و این زایمانی رویا وش است. زایمان در حوا در حکم نفرین و لعنتی ابدی است….آدم، نقش اساسی بر عهده دارد. نقشی معنوی و روحانی، چون شبیه به خداست. اما حوا، نقش مشروط و مادی است. آدم، پیامبر زندگی است و حوا پیک مرگ»(ستاری،1373: 60)
ستاری در این باره، بیان داشته که : « اگر خلقت حوا از دنده چپ او را از دیدگاه گروهی دیگر که به نهان بینان معروفند، در نظر بگیریم، مساله حکمی دیگر به خود می گیرد. نهان بینان زن (حوا) را باطن دین و آیین می دانند و آدم را ظاهر آن. شیطان هم به فکر از هم پاشیدگی باطن بود تا ظاهر. زیرا می دانست اگر باطن از هم پاشیده شود نیروی ظاهر هم ارزشی نخواهد داشت.»(همان،1373 :60)
در جواب این سوال كه چرا از همان آغاز آفرینش، برای جنس زن خلقتی ناقص تر از مرد قائل شده اند، قصه ها، افسانه ها و اساطیر فراوانند كه در این جا لازم نیست به تمامی آن ها اشاره گردد. اما این قصه ها که اکثرا بر ساخته ی مردان هستند با توجه به دلایل و مطالبی که در ادامه به آن پرداخته خواهد شد، شاید هرگز پژوهندگان را به سر منزل حقیقی چرایی و چیستی خلقت زن، راهنمایی نكنند. از اینروست كه غالباً تكیه گاه این نوع جستجو را در قرآن، رد یابی می نمایند اما گاهی نیز برای وضوح این آیات، در باب داستان خلقت انسان، به تفاسیر مختلف مراجعه می كنند که متاسفانه خیلی از مفسران هم بر مبنای دیدگاه و عقل خود شان، آیات قرآنی را تفسیر و تبیین كرده اند. آنها، بیان داشته اند كه ابتدا زن (حوا) بود كه فریب شیطان را خورد و بعد او باعث گمراهی مرد (آدم) شد. اما آیات قرآنی فراوانی در این باره وجود دارد كه خداوند فرموده، زن و مرد هر دو وسوسه شیطان را پذیرفته اند و گمراهی هر كدام به گردن خود شان
بوده است. نه مرد مسؤول گمراهی زن است و نه زن مسؤول گمراهی مرد. در
سوره ی بقره آیهی 36 در این زمینه چنین می خوانیم : « فازلهما الشیطان » شیطان هر دوی آن ها را به ضلالت انداخت یا در سورهی اعراف، آیه ی20 نیز كم و بیش به این مضمون اشاره شده است. « فوسوس لهما الشیطان» شیطان هر دوی آن ها را فریب داد و هر دو را وسوسه كرد.
می بینیم قرآن در هر كجا كه از فریب و وسوسه شیطان، سخن به میان آورده تمام ضمایر را به صورت تثنیه بیان داشته است. از نظر قران هر دوی آن ها، این گناه را انجام داده اند، هم حوا و هم آدم. اما در این جا می توان این سوال را مطرح كرد كه چرا مفسران در تفسیر این آیه ها هم حقیقت و باطن مطلب را بیان نكرده و تعمداً مرد را بر زن ترجیح داده اند ؟ که در پاسخ این سوال،می توان این گونه گفت که این دیدگاه، شاید ناشی از تسلط فرهنگ مرد سالارانه ی گذشته باشد و این که در بیشتر اوقات، اکثر مفسران مرد بوده اند و هر آن چه آن ها در این زمینه، نوشته اند ناشی از دیدگاه مردانه خود شان بوده است زیرا هم خود آن ها، مساله ی گناه نخستین را مطرح كرده اند و هم خود شان به آن پرسش، جواب داده اند. شاید در این جا نیز بتوان گفت که بر اساس این اندیشه هاست كه زن در طول تاریخ در تمامی جنبه های زندگی، كوچك شمرده شده است. حق و حقوقی ندارد و اگر سخن بگوید یا نظری بدهد او را محكوم می كنند كه كم خرد و وسوسه گر است و به این صورت زن در پستوی خانه ها پوسیده و یا به اجبار تن به ازدواج می دهد و سر انجام اگر هیچ یك از این ها ننگ بودنش را نپوشاند، قبر بهترین داماد برایش است، آن گونه که در زیر آورده شده :
« لكل اب بنت یرجی بقاؤهــا ثلاثه اصـها اذا ذكر الصــهر
فبیت یغطیها و بعل یصونها و قبر یواریها، و خیر هم القبر »
هر پدری دختری داشته باشد كه بخواهد ماندگار شود، هر گاه به یاد داماد می افتد، سه داماد دارد : یكی خانه ای كه پنهانش كند.” دومی شوهری كه نگهش دارد” و سوم قبری كه بپوشاندش،”و بهترین شان قبر است و این مثل عربی كه گفته اند : « نعم الختن القبرٌ» در باره ی همین موضوع است »(شریعتی، 1376: 110)
در قران به وضوح، بیان شده است که زن و مرد هر دو از عالم نیستی به عالم هستی پا نهاده اند و در واقع آن دو، کامل کننده ی هم هستند. مثلا آیه ی زیر حاکی از چنین مطلبیست « هن لباس لکم و انتم لباس لهن. یعنی آن ها پوشش شمایند و شما پوشش آن هایید. » (سوره ی بقره، آیه ی 178). و یا در آیه ی اول سوره ی نساء، خداوند به برابری زن و مرد، این گونه اشاره کرده : « یا ایها الناس اتقوا ربکما الذی خلقکم من نفس واحده و خلق منها زوجها ». نیز در سوره ی نحل آیه ی 72، به همین مضمون بر می خوریم : « و الله جعل لکم من انفسکم ازواجا و جعل لکم من ازواجکم تبین و حفده. یعنی و خداوند از جنس خود تان برای شما جفت آفرید و از آن جفت ها، دختران و پسران و دامادان و نوادگان برای شما خلق فرمود.
در همه ی این آیات، خداوند یاد آور شده که زن و مرد مکمل یکدیگر و مایه ی آرامش یکدیگرند و در هیچ یک از آیات خود، به برتری یکی بر دیگری اشاره نکرده است.
این اشارات كوتاه به برخی از آیات قرآنی ظاهراً برخلاف نظریه و دیدگاه كسانی است كه برای آفرینش زن خلقتی ناقص، قائل شده اند، هر چند ورود به این مسئله از منظر قرآن، خود بحثی مفصل لازم دارد و قرار دادن آیات و احادیث ما را به جایگاه خاصی در این مورد هدایت كند، اما فعلاً به این منبع الهام زیاد وارد نمی شویم و از مناظر دیگر به موضوع می پردازیم.
1-2- مروری بر عصر مادر سالاری گذشته
مطالعه در تاریخ اقوام، ملل مختلف واساطیر و داستان های آنان، پژوهندگان را به جایی رساند كه گفته اند، زن نه تنها در عصر باستان، حاشیه نشین نبوده، بلكه اداره امور زندگی و پرورش فرزندان به عهده آنان بوده است كه معمولاً از این عصر به نام « عصر مادر سالاری یا مادر شاهی» نام می برند. عامل اصلی نام گذاری این عصر به عصر مادر سالاری، به نوع زندگی آن دوره بر می گردد که مردان برای شكار به مناطق دور دست سفر می كردند و هنگامی بر می گشتند، آن قدر شكار نمی كردند كه برای خوراك و معاش خانواده بسنده باشد، بنا بر این در طی غیبت مردان این زنان بودند كه به امور خانه می پرداختند و در گذران زندگی نقش اساسی داشتند. از طرف دیگر از شواهد بدست آمده این گونه بر می آید كه « بر نخستین جوامع بشری نه نظام مادر سالاری حاكم بوده و نه نظام پدر سالاری، بلكه مرد و زن پیش از تاریخ و در آغاز تاریخ، وظایف و مشاغل مختلفی داشتند، آن ها همكار و مكمل هم بوده اند و هیچ چیز از پیش مبین برتری یكی بر دیگری نبوده است. پس از دوران گرد آوری خوراك و شكار، یعنی در عصر نو سنگی كه زن به كار كشاورزی سر گرم و مرد هم دارای مشغله دامداری است، زن قدرت بسیار می یابد و شأن و منزلتی شایان كسب می كند. زن به اقتضای كار و اشتغالش مادر و سرور طبیعت دانسته شده است و كیش و پرستش زن ایزدان رواج می یابد. به هر حال چنین پیداست كه دوران نو سنگی، دوران فرمانروایی زن یا مادر است و از قدرت مرد نسبتا ً كاسته می شود. »( ستاری، 1373: 5-7 )
ستاری در این مورد بیان داشته « زنان آن زمان، كم كم به بافندگی و رشته كردن الیاف پرداخته و در ادامه كاركرد مثبت خود، چرخ كوزه گری را نیز اختراع كردند. این وسایل باعث برتری زن نسبت به مرد شد. »(همان : 5-7 )
با توجه به این مسائل، شاید بتوان گفت كه زن در آن دوران، برتر از مرد بوده است. زیرا تمامی مشكلات و احتیاجات روز مره ی زندگی، توسط زن تهیه می شده است و این زن بود كه امنیت را برای فرزندان به ارمغان می آورد. زنان به خاطر مشكلاتی كه در سفر با آن رو به رو می شدند نمی توانستند همگام و همراه مردان به شكار بروند بنا بر ین مجبور بودند در غارها پنهان شوند و پناه بگیرند و بدین گونه برای فرزندان نگهبان و پناهگاه خوبی بودند. همچنین به وسیله ی كشاورزی همیشه غذا آماده بود و دیگر، آن دل نگرانی از طرف مردان احساس نمی شد.
اغلب صاحب نظران علوم بلاغی این فن را در سه بخش بررسی کرده اند معانی ، بیان و بدیع که تشبیهات ، مجازات و کنایات همواره در فن بیان مورد بحث قرار می گیرد اما نگارنده ی این سطور با توجه به اینکه در صدد بررسی همه ی ابیات دیوان ازرقی هروی بوده و چون تعدادی از صاحب نظران علوم بلاغی صنایع مذکور را در زمره ی صنایع بدیعی آورده اند ، لذا با پاره ای تساهل بر آن شد تا ابیاتی حاوی این فنون را در ذیل تحقیق بگنجاند ، انشاء الله در هر حال مفید فایده باشد.
معمولاً هر شاعر و نویسنده ای در عصر خویش دارای سبک و ویژگی های مختص به خود بوده است. مثلاً فخرالدین اسعد گرگانی که به نظم داستان «ویس و رامین» همت گماشت منشأ روش جدیدی در داستان سرایی گردید. ناصر خسرو هم از اینکه مباحث و اصطلاحات فلسفی را در شعر وارد کرده او صاحب سبک بود و …
ازرقی هروی هم از شاعرانی است که در زمینه ی صنایع بدیعی دارای اختصاصات شعری است. ایشان در آوردن خیالات باریک، تصاویر ذهنی،انواع تشبیه و… به موفقیت رسیده است.
هر چند این صنایع هم در دوره های اولیه ی شعر فارسی(قرن سوم) وجود داشته و در قرن چهارم با ظهور بزرگانی مانند فردوسی، نشاط و طراوت خاصی پیدا کرده است، در شعر شاعران قرن پنجم و ششم همانند منوچهری، لامعی، انوری، عثمان مختاری، ازرقی هروی و سنایی ادامه یافته تا اینکه در دوره های بعد (قرن هفتم و هشتم) سعدی، مولانا و حافظ این فن را به اوج ترقی رساندند.
ابوبکر زین الدین بن اسمعیل ورّاق هروی از شاعران معروف اواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم می باشد. از آن جایی که با خواجه عبدالله انصاری، آن پیر روشن ضمیر به خاطر همشهری بودن آشنایی داشته معلوم است که وی اهل هرات است. تاریخ تولد و وفات او همانند کهنه کتابی است که اول و آخر آن افتاده است ، فقط در تذکره ها تاریخ رحلت وی را برخی در 526 و برخی در 527 آورده اند. اولین دستگاه حکومتی که ازرقی با آن آشنایی داشته دستگاه شهریاری ابوالفوارس طغانشاه بن ارسلان سلجوقی است که ازرقی در خدمت این شاه زاده مقام و مرتبتی خاص داشته است. غیر از طغانشاه، ازرقی امیران شاه بن قاورد از سلاجقه ی کرمان را مدح گفته است.
دیوان قصاید ازرقی که از آثار بسیار مهم و ارزنده ی اوست و در قالب قصیده، قطعه و رباعی سروده شده، مشتمل بر مهمترین بحور عروضی و اوزان شعری زیر است، از جمله: بحرهای مجتث، رمل، مضارع و …
شعر ازرقی دارای صور خیال و آرایه های جالبی است. وی شاعر تلمیح، تشخیص، تشبیهات عقلی و خیالی و وهمی است. او استاد تلفیقی این آرایه هاست.شمار قابل توجهی از تشبیهات او از تلمیحات مذهبی نشأت گرفته است. در تشبیهات او عامل اغراق دارای اهمیت بسیار است.
پند و نصیحت هایی که گاهی در قصایدش می اورد نشانه ی بلوغ اندیشه های اوست. ممدوح شاعر با نه مفهوم دیانت، دین، هدایت، نصر، علم، خرد، سخاوت، ظفر و روان ستایش می شود.
در این تحقیق ابتدا ضمن تعاریفی اصطلاحی و لغوی از کتب بدیع نویسان معروف، با مراجعه به دیوان اشعار شاعر مذکور ابیاتی که مربوط به صنایع بدیعی در دیوان ازرقی وجود داشته استخراج و فیش برداری نموده و همچنین ابیاتی از سروده های شاعران دیگر به عنوان شاهد آورده شده و در پایان شواهدی را به عنوان نمونه از دیوان شاعر مورد بحث ذکر و شماره های دیگر ابیات را برای ارجاع در ذیل ذکر نموده ایم.
این رساله از شش فصل تشکیل شده است. فصل اوّل به کلیات اختصاص دارد که شامل: هدف تحقیق، پیشینه ی تحقیق و روش گردآوری مطالب می باشد. فصل دوم به معرفی ازرقی هروی می پردازد که شامل: زندگی، سبک شعری، ممدوحان ازرقی، آثار ازرقی. فصل سوم بدیع و پیشینه ی آن را در بر دارد که در آن نگاهی انتقادی به آثار بدیعی معاصر آمده است. در فصل چهارم به بدیع لفظی پرداخته شد. در فصل پنجم بدیع معنوی مدّ نظر قرار گرفت و سرانجام در فصل ششم نتیجه گیری و پیشنهادها آورده شده است.
1-1- هدف تحقیق
هدف از نگارش این تحقیق، بررسی دیوان اشعار ازرقی هروی از حیثِ کاربردِ صنایع بدیعی است. در این تحقیق تلاش شد آن دسته از ابیاتی که ازرقی برای آرایشِ آن، از زیورهای بدیع لفظی و معنوی بهره برده، بررسی شود تا مورد استفاده ی دوستداران ادبیات قرار گیرد.
1-2- پیشینه ی تحقیق
کاربرد صنایع بدیعی در دیوان بسیاری از شاعران از آغاز شعرِ دری تا کنون بررسی شده است. اما در زمینه ی کاربرد صنایع بدیعی در
دیوان ازرقی هروی تاکنون هیچ گونه کاری انجام نشده است. آنچه مشخص است این است که دیوان اشعار این شاعر در سال 1336 توسط آقای سعید نفیسی تصحیح شده است.
1-3- روش گردآوری مطالب
روش گردآوری مطالب بنا بر روش معمول رشته های علوم انسانی بیشتر به صورت کتابخانه ای بوده است. بدین صورت که ابتدا منابعی در زمینه ی علم بلاغت و بدیع مطالعه گردید. سپس دیوان اشعار ازرقی هروی بارها و با دقّت نظر خاصی مطالعه شد. سپس کاربردِ صنایع بدیعی به صورت جداگانه فیش برداری، و ابیاتی هم به عنوان شاهد مثال از دیوان این شاعر استخراج گردید. برای آن دسته از صنایعی که نیاز به تعریف و توضیح داشت با استمداد از کتب بلاغی موجود، توضیحاتی آورده شد. کتب مورد استفاده بیشتر از اساتید راهنما ، مشاور، کتابخانه های دانشکده ی ادبیات،دانشگاه آزاد اسلامی واحد یاسوج،دانشگاه آزاد و پیام نور گچساران جمع آوری شد.
2- ازرقی هروی، زندگی و سبک شعری او:
ازرقی هروی از جمله شاعران معروف قرن پنجم و ششم است. وی بعد از رودکی، فردوسی، عنصری، فرخی، ناصر خسرو و مسعود سعد سلمان؛ از بهترین شاعران خراسانی است که در ردیف شاعرانی چون ابوالفرج رونی، لامعی گرگانی، امیر معزّی، رشید وطواط و عثمان مختاری نام برده می شود.
ازرقی هروی سبکی خاص و تعبیراتی مختص به خود دارد که اشعارش این گونه نسبت به شاعران هم عصر خود دارای دشواری خاصی است. شیوه ی خیال پردازی، تصویر سازی و مضمون آفرینی، فراوانی صنایع و فنون بدیعی در اشعار ازرقی سبب امتیاز وی از هم عصرانش شده است. روش او در شعر سرایی به گونه ای که می تواند طلیعه ی خروج از سبک خراسانی و زمینه ی ظهور سبک عراقی به حساب آید برخی خصوصیات دیگرِ شعرِ او باعث شده است که عامه ی خوانندگان در بهره گیری مستقیم از شعر او دچار اشکال شوند.
اوزان و بحور شعری خاصی در شعر ازرقی مشاهده می گردد که مهمترین این اوزان عبارتند از:
– بر وزن و بحر فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن(رمل مثمن محذوف)، مطلعی از یک قصیده را آورده است:
می رود سنجاب گون بر چرخ از دریا بخار
می کند پر حواصل بر سر عالم نثار(ازرقی،1336: 4)
– بر وزن و بحر فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن(رمل مثمن مخبون محذوف)، سروده است:
باز بر طرف مه از غالیه طغرا دیدم
ز بر صفحه ی جان خط معما دیدم
(همان: 56)
– بر وزن و بحر مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن(مجتث مثمن مخبون مشعث محذوف)، قصیده ای دارد با مطلع:
به مژده خواستی آن نور چشم و راحت جان
بر من آمد پروین نمای و ماه نشان (همان: 76)
– بر وزن و بحر مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن(هزج مثمن سالم)، آورده است:
چه جرم است این که هر ساعت ز روی نیلگون دریا
زمین را سایبان بندد به پیش گنبد خضرا؟(همان: 1)
– بر وزن و بحر مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن(مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)، بیتی از یک قصیده را اینگونه آورده است:
ای از کمال حسن تو جزوی در آفتاب
خطت کشیده دایره ی شب بر آفتاب(همان:4)
سرانجام ازرقی بر وزن و بحر فعولن فعولن فعولن فعولن(متقارب مثمن سالم) بیت زیر را آورده است:
به فال همایون و فرخنده اختر
به بخت موفّی و سعد موفّر(همان:11)
مثنوی کتابی سرشار از عشق و شور و مستی است و حالت روحی این عارف وارسته از تعلّقات مادّی را به تصویر می کشد. این کتاب از جوانب گوناگون قابل بررسی است، آنچنان که تا کنون دانشمندان و محقّقان بسیاری از دریچه های گوناگون به آن پرداخته اند. آثار و شواهد نشان میدهد كه «ایمان» از دیدگاه مولانا یكی از مباحث بسیار مهم و قابل بررسی در مثنوی میباشد.
مولانا در تصویری كه از ایمان ارائه میكند به هیچ وجه اقرار زبانی را مساوی با ایمان نمیداند بلكه تنها نقش حكایتگری برای آن قایل است، به عبارت دیگر اقرار زبانی صرفاً شاهد و گواهی است بر ایمان (ربانی گلپایگانی، 1377).
همچنین همانطور كه از اشعار مذكور نیز بر میآید از نظر وی عمل نیز نشانة ایمان است و بر ایمان فرد گواهی میدهد.
| این نماز و روزه و حج و جهاد | هم گواهی دادن است از اعتقاد | |
| این زكات و هدیه و ترك حسد | هم گواهی دادن است از سّر خود |
استاد فروزانفر در بیان نظر مولانا میگوید: «از نظر مولوی اعمال و عبادات و همگی حركات خارجی به نسبت انسان، اعراضاند و پایدار نیستند و مقصود از آنها صورت و ملكه نفسانی است كه به واسطة تكرار و دوام عمل در نفس مرتسم میگردد و ثابت و پایدار میماند … بنابر این، هر گاه عبودیّت و عشق به حق تعالی تحقق یابد، به ناچار از آثار خارجی، جدا نتواند بود همچنین ایمان و اقرار به نبوت كه صورت نفسانی است از اطاعت. مولانا میخواهد بگوید كه ایمان و اعتقاد قلبی، از عمل و اطاعت انفكاك نمیپذیرد … و ایمان به منزلة اصل و عمل در حكم فرع و اثر آن است» (فروزانفر، 1367).
جهان داستانی مثنوی مملو از شخصیتهایی است كه مولانا از طبقات و اقشار مختلف اجتماعی برمیگزیند و آنان را آگاهانه در راستای اندیشهها، دیدگاهها و اعتقادات حكمی، عرفانی و فلسفی خود قرار میدهد. مولانا در این جهان سرشار از شور و رمز و راز پادشاهان، نظامیان، بازرگانان، خردهكاسبها و عمال دولتی و… به فراخور قصه كاركردی رمزی و استعاری مییابند، اگر چه نقش فردی و اجتماعی آنان نیز هرگز از نگاه موشكاف و نكتهسنج مولانا دور نمیماند. مولانا در بسیاری از قصه های مثنوی با طرح حكایت ها و داستان هایی ساده و عموماً برگرفته از زندگی تودة مردم به رهیافت ها و استنتاج هایی تأمل برانگیز می رسد. ذهن تأویلگر و معناگرای مولانا همواره در پس اشیاء و شخصیت های داستان و امور مادی و محسوس كیفیتی معنوی را جستجو می كند تا خواننده و مخاطب خود را بر خوان معانی رنگینی بنشاند كه شایستة اهل طریقت است. از این رو در جهان پرتب و تاب و رنگارنگ مثنوی با اشیاء و شخصیت هایی زنده و تپنده مواجهیم كه برخلاف صورت متعیّن ومادی خویش راه به رمز و معنا می برند (حقیقت، 1386).

در این پژوهش برآنیم تا نظر، تحلیلها و تقسیمات ایمان را از نظر مولانا در شش دفتر مثنوی به طور مبسوط و همهجانبه بررسی نماییم و راهكارهای وی در جهت تحكیم ایمان، مبارزه با آفتها و عوامل آن را بشناسیم.
1-3- هدف تحقیق
توجه به نظریات مولانا در بعد ایمان و انواع و ابعاد آن در مباحث پژوهشی مورد توجه جدی قرار گیرد و ریشهیابی نظرات وی در بُعد شریعت و طریقت و به خصوص در بُعد معرفت عینی و ذهنی، میتواند جایگاه ویژهای داشته باشد و سرفصلی برای تحقیق و تفحّص در محافل آكادمیكی قرار گیرد تا بتواند این بعد حقیقی و در عین حال واقعی را در اندیشهی مولانا به خوبی تبیین كند. همچنین میتواند باعث آشنایی با بخشی از اندیشهی مولانا جلالالدین به عنوان شخصیت اثرگذار در تاریخ تصوف اسلامی باشد تا چراغی برافروزد فراروی بشر تشنهی معرفت و زندگی مسالمتآمیز حقیقی در تمام جنبههای عینی آن. در این تحقیق برآنیم تا موارد زیر را بررسی کنیم:
1-4- پیشینهی تحقیق
مطالعات و بررسی ها نشان می دهد تا کنون اثر جامع و كاملی درباره دیدگاه های مولانا در خصوص ایمان در مثنوی تألیف نشده است.
یكی از منابع قابل توجه و معتبری كه به دیدگاه مولانا در خصوص ایمان می پردازد، مقاله «ایمان از دیدگاه مولانا» تألیف حقیقت (1386) است. این مقاله به طور كلی با ذكر چند نمونه از ابیات مثنوی به دیدگاه كلی مولانا در خصوص ایمان پرداخته است.
پایاننامه حاضر چون به مراتب ایمان و تقسیمات آن میپردازد كه از روی تیزبینی و ابتكار عمل مولانا در مثنوی مطرح شده است، كاری بیسابقه و كم نظیر است كه هم ایمان و مراتب و معیارهای ایمان را بررسی كرده و سپس دیدگاه یكی از متداولترین مشارب عرفان و تصوف را در این خصوص میشناساند و راههای تعمیق و تحكیم آن را بر خوانندگان و علاقهمندان نشان می دهد.
1-5- روش تحقیق
این تحقیق به شیوه معمول در علوم انسانی و به صورت اسنادی و كتابخانهای است (فیشبرداری، تحلیل، تهیه نوشتار اولیه، بازنویسی). در این روش ضمن مطالعهی آثار و نوشتههای مربوط به موضوع تحقیق، شواهد مورد نظر از دفاتر ششگانهی مثنوی به روش فیشبرداری جمعآوری گردیده و بعد از تقسیمبندی و فصلبندی، مورد بررسی و طبقهبندی قرار گرفته است.
1-6- جنبه نوآوری تحقیق
فصل سوم: زندگینامه و آثار و افکار منوچهر آتشی .
در این فصل ابتدا به بررسی زندگینامه و افکار منوچهر آتشی و سپس به مختصری از اوضاع و شرایط اجتماعی و سیاسی شاعر و سبک شعری وی و آثارش پرداخته ایم .

فصل چهارم : اسطوره و کار کرد های آن .
در این فصل به تعریف و بررسی اسطوره و جایگاه اساطیر در آثار آتشی و سپس به تحلیل و بررسی اسطوره هایی که آتشی در اشعارش آورده پرداخته ایم .
این فصل به طور جداگانه به سه قسمت تقسیم بندی گردیده است :
فصل پنجم:طبیعت در شعر آتشی
در این فصل به بررسی طبیعت جنوب که آتشی از آن تأثیر پذیرفته است ، پرداخته ایم . این فصل به طور جداگانه در دو حیطه ی طبیعت جان دار (که به سه قسمت تقسیم شده است: 1- گیاهان2- حیوانات 3-آبزیان )و طبیعت بی جان (که شامل :1 – شهرها و روستاهای بوشهر 2- اصطلاحات دریایی و کشتی 3 – ویژگی های طبیعی و جغرافیایی بوشهر)تدوین و تنظیم گردیده است.
1-2- اهداف تحقیق
از آن جا که شناخت صحیح و معرفی شاعران باید بر اساس بررسی آثاری که از خود به یادگار نهاده اند صورت پذیرد، در این تحقیق یعنی: بررسی اسطوره و طبیعت در اشعار منوچهری آتشی ، اهداف به کلی در چهار محور دنبال می شود:
1- 3- پیشینه ی تحقیق
اسطوره و یا طبیعت، در اشعار بسیاری از شاعران از آغاز شعر دری تا کنون بررسی شده است، امّا در زمینه بررسی اسطوره و طبیعت در اشعار منوچهر آتشی ، تا کنون هیچ کاری انجام نشده است .
آنچه مشخص است این است که چهار رساله برای دریافت مدرک کارشناسی ارشد در مورد اشعار این شاعر نوشته شده که عبارتند از :
1-4- روش کار تحقیق
گردآوری مطالب مربوط به این تحقیق بنابر روش معمول رشته های علوم انسانی بیشتر به طریق مطالعه ی کتابخانه ای بوده است.
به این صورت که ابتدا منابع مورد نیاز ، مطالعه و سپس مهم ترین مطالب در قالب فیش هایی گردآوری گردیده و سپس به رشته ی تحریر در آورده شده است .
2- تاریخچه ی شعرجنوب :
تاریخچه مکتوب شعر و ادب در بوشهر تقریباً به 150 سال قبل می رسد،( کازرونی، 1386، ص 79) وخاستگاه اولیه ی این شعر و ادب را باید سینه ی چوپانان و عاشقان دل سوخته ی این دیار دانست که توانستند مثل ها و لالایی ها و اسطوره ها را نسل به نسل به آیندگان منتقل نمایند. بعد از دوره ی ادبیات شفاهی در عصر قاجار، ادبیات این منطقه به صورت مکتوب در می آید و در دسترس مردم قرار می گیرد، اگر چه آن نیز به صورت محدود بوده است.
شاعران بسیاری در این منطقه شروع به رشد و نمو کردند و اغلب اشعار خود را در قالب دوبیتی می سرودند که برای بازگو کردن رازهای درون پنهانشان قالبی گویا و کامل بود.
این منطقه به سبب مهاجرت اقوام گوناگون مانند : اقوام کرد، لر، عرب و…دارای فرهنگ های مختلط می باشد که همین مسأله سبب شده تنوّع فرهنگی در سطح بسیار بالایی در این نقاط دیده شود.
بدون شک زمانی که اسم شاعران جنوب به خصوص بوشهر به گوش می رسد، ذهن آدمی بی تأمّل نام فایز دشتی را به یاد می آورد. اگر چه قبل از او نیز شاعران به سروردن اشعاری از همین دست پرداخته اند امّا آنچه که فایز را فراتر از یک شاعر محلّی و بومی بالا می برد، همان استعداد و توانایی ذاتی اش می باشد.
به گونه ای که بعد از باباطاهر، دوبیتی های فایز تمامی اذهان را متوجه خود می سازد. در سال 1301 که انقلابی ادبی به نام نیما به وجود آمد، شاعران جنوب نیز، با او همراه شدند. یکی از این شاعران «منوچهر آتشی» بود، که تمام و کمال تن به شاگردی نیما سپرد و الحق که راه استاد را به کمال پیمود.
منوچهر آتشی از معدود کسانی است که برای شاعری آفریده شده است، به گونه ای که عینا جنبه ی جوششی شعر او بر جنبه ی کوششی اش غالب است. به بیانی دیگر، شور آفرینش در کارهای او گاه دقایق زبانی و تکنیک های کلامی را دست کم می گیرد. یکی از خصوصیّات بارز شعر آتشی، وجود بومی گرایی آن است و در این مورد با نیما مشابهتی پیدا می کند. او نه تنها شاعری از صفحات جنوب ایران است بلکه با تمام وجود خاک اقلیمش را تنفس می کند و با پرنده و گیاه و ذرات طبیعی آن پیوند می یابد.
آتشی شاعر کوه های سرکش و دشت های بکر و طبیعت خشونت زای جنوب است. شعر آتشی تنها تصویرگر این طبیعت خشن است. روح سرکشش از او انسانی متفاوت ساخته و پرداخته بود. آتشی آن چنان کشفی از پویندگی کلام به مصنّه ی ظهور رساند که همگان را به اعجاب واداشت.
در انتهای زندگی اش با زیباترین و ماندگاترین تمجیدها مواجه شد و پس از آن جسم بی جانش نیز جانی تازه به شعر و ادبیات جنوب، در کنار آن حرکت اعتراضی جامعه بخشید.
2-1- مفاهیم و مضامین درشعرجنوب :
برای شناساندن شعر جنوب، به خصوص شعر شعر بومی جنوب، بهتر است اشاره ای داشته باشیم به عناصر طبیعی این منطقه و مفاهیم و مضامینی که شاعر جنوبی از آن مفاهیم و مضامین در شعر خود استفاده می کرده و حتی این مضامین را در مسیر تازه ای که پیمود، همچنان مانند گذشته حفظ کرد.
بدون شک هر سرزمینی برگرفته از باورها و عادت های مرسوم مردم آن سرزمین است. شاعر جنوب با توجّه به فراز و فرودهایی که این خطّه داشته و محرومیّت هایی که همیشه با آن دست به گریبان بوده شعر می سراید. استیلای حکومت های خارجی در چند دوره بر این خاک، وجود خشکسالی های طولانی و چندین ساله، چشم امید دوختن به نخل های سوخته در آفتاب ظهر، به امیدواری و آبادانی همه و همه را به خوبی می توان در لابه لای اشعار این دلاوران وطن پرست یافت.
ولادت خواجو آنگونه که در پایان مثنوی «گل نوروز» آورده، بیستم ماه، ذی الجحّه 689 ه.ق. است. وی بنایه روایت دولتشاه سمرقندی (صفا، 1396: 889) از بزرگ زادگان کرمانی بوده است و در دوران کودکی را در کرمان گذرانیده و سپس به سفرهای طولانی خود به حجاز و شام و بیت المقدس و عراق حجم و عراق عرب و مصر و فارس و بعضی از بنادر خلیج فارس و بعضی از بنادر خلیج فارس پرداخت و در این سفرها دانش و تحقیق اندوخت. وی دربار سلطان ابوسعید را دیده و با وزیرش غیاث الدین محمد دوستی داشته است. پس در پناه خاندان اینجو به سر برده و بویژه در دوران حکومت شاه شیخ ابواسحاق، در عنایت او، روزگار به رفاه گذرانیده است. افزون بر این وی با امر مبارز الدین نیز مرتبط بوده و او را مدح گفته است. خواجو از بزرگان طریقت، شیخ مرشد ابواسحاق کازرونی و شیخ سیف الدین باَخرزی و شیخ الاسلام امین الدین بلیانی و شیخ علاء الدوله سمنانی را ستوده وبه او ارادت می ورزیده است.
خواجو در طریقت تصوّف، ثابت قدم بوده و از همین جاست که نفوذ افکار صوفیانه و اندیشه های عارفانه را در غالب اشعار او آشکار می توان دید.
از میان معاصران خواجو، ذکر نام حافظ در اینجا لازم تر و ضروری تر است، زیرا این دو استاد بزرگ هم زمان ارتباط نزدیک وجود داشت. خواجو که به سال و تجربه شاعری بر حافظ تقدّم داشت، در مدّتی که مقیم شیراز بود، چون دوستی که سمت رهبری داشته باشد بر اندیشه ی حافظ پرتو تعلیم انداخته بود و به همین سبب است که در دیوان خواجه ی شیراز، بسیار ابیات می بینیم که به تقلید یا به استقبال از غزل های خواجو ساخته و یا گاه معنی و لفظی از خواجو را اقتباس کرده است تا جایی که یکی از شاعران آن روزگار گفته است:
استاد غزل سعدی ست نزد همه کس امّا دارد سخن حافظ، طرز سخن خواجو
سال وفات خواجو را 750 ه. ق. ذکر کرده اند. وفات وی در شیراز اتفاق افتاده و آرامگاه او در تنگ الله اکبر شیراز است. آثار خواجو متعدد و کلیّات او مفصّل و از هر جهت سزاوار دقّت و شایان اهمیّت است. وی از آغاز جوانی سرودن شعر را آغاز نموده و تا پایان حیات به خلق آثار مختلف خود، سرگرم بوده است. مجموعه ابیاتش در حدود چهل بیت است و از جمله شاعرانی است که در حیات وی، به جمع آوری اشعار دیوان و آثار وی اقدام شده است. دیوان وی، بیست و پنج هزار بیت است. خواجو شش مثنوی در اوزان گوناگون سروده و در آنها به نظامی و
فردوسی نظر داشته است و استادی و مهارت و قدرت طمع و اندیشه وی در همه مثنوی های وی آشکار است. این مثنوی ها عبارتند از:
-سام نامه که منظومه ای حماسی و عشقی در بحر متقارب مثمن مقصور یا محذوف است و به تقلید از فردوسی سروده است درباره سرگذشت سام نریمان و عشق ها و جنگ ها و ماجراهای اوست.
-همای و همایون مثنوی عاشقانه ای است در داستان عشق همایون با همای دختر مغفور چین در بحر متقارب که خواجو آن را به سال 732 به اتمام رسانید.
– مثنوی دیگری وی گل و نوروز است در بحر هَرج مدّس مخذوف در عشق شاهزاده یی به نام نوروز «گل» دختر پادشاه روم که شاعر آن را در برابر خسرو و شیرین نظامی سروده است.
-روضه الانوار منظومه ای است در بحر سریع که وی را با توجه به مثنوی مخزن الاسرار نظامی که در حکمت وانواع حکایت سروده است.
– کمال نامه منظومه ای ست عرفانی در دوازده باب بر وزن سیر العباد سنائی و گوهرنامه که بیش از هزار بیت است و در بحر هَزَج مدّس مخذوف و به نام امیر مبارزالدین نطفر حکمران کرمان و فارس سروده شده است،افزون بر اینها خواجوآثاری چون القلوب و -رساله البادیه و رسالهی سبع المثانی و رسالهی مناظره ی شمس و سحاب دارد.