مقابله دو كاركرد عمده دارد :تنظیم هیجانات ناگوار و درمانده كننده و اتخاذ كنش به منظور تغییر و بهبود مسئلهای كه موجب ناراحتی شده است. بر این اساس دو دسته از شیوههای كلی مقابله را میتوان اینگونه بیان كرد: “مقابلة معطوف بهحل مسئله” و” سبكهای هیجانمدار” (کارادماس و کالانتزی [19]، 2004). یکی دیگر از ساختارهایی که در روانشناسی ورزشی و روانشناسی عمومی پیرامون مطالعات سبکهای مقابله مورد بررسی قرار گرفته است، سبک رویکرد (که به آن هوشیار، توجه، فعالیت، حساسیت، درگیر شدن و مقابله فعال هم گفته می شود) و همچنین سبک اجتناب (که به آن عدم هوشیاری، منفعل، عدم حساسیت، عدم درگیری و روی گردان نبود نیز گفته می شود) است (انشل، 1996؛ انشل، ویلیامز، هاج [20]، 1997؛ کاسیدیس، رودافینوس، انشل و پورتر، 1997؛ کرون، 1993؛ کرون، 1996؛ مک کری، 1992؛ راث، 1996). سبکهای مقابله بهطور عمومی اشاره به سبکهای مقابله رفتاری (بهعنوان مثال انجام عملی) و شناختی (به عنوان مثال فرآیندهای ذهنی مانند صحبت کردن با خود) دارند که سعی آنها بر آن است تا استرسی را که در شرایط محیطی ایجاد شده است، به سمت تفسیرهای عاطفی و شناختی سوق دهند (کرون، 1996؛ اسکینر، اج، آلتمن، شروود[21]، 2003). بنابراین بازیکنی که بعد از دریافت یک پنالتی بهصورت مثبت (بهعنوان مثال پرسیدن دلایل پنالتی) یا بهصورت منفی (جر و بحث کردن) با موقعیت درگیر میشود یک مقابلهی رویکردی را استفاده میکند. روشهای مقابلهای اجتنابی از سوی دیگر بهعملهایی اطلاق میشوند که در آنها از این موقعیتها اجتناب میشود (کرون، 1993؛کرون، 1996) و میتوان آنها را تحت عنوان رفتاری یا شناختی طبقهبندی کرد.
محققان بهطور معمول معتقدند که مقابله با استرس از جمله ویژگیهای موقعیتی و شخصی است (کاسیدیس، رودافینوس، انشل و پورتر[22]، 1997). این موضوع چهار چوبی ایجاد میکند که تئوری مقابلهی تعاملی و یا زمینهای نامیده میشود (میلر[23]، 1992). خصوصیات شخصی شامل سبک مقابله ورزشکاران (انشل، ویلیامز[24]، 2000؛ مادن، کرکبای و مکدونادل[25]، 1989) و همچنین شناخت آنها از موقعیت استرسزا است (لانزدال و هاو[26] ،2004). عامل موقعیتی شامل منابع (انشل و دلانی[27]، 2001) و همچنین شدت موقعیت استرسزا است (مادن، سامرز و براون[28]، 1990) که توسط ورزشکار احساس میشود.
بر اساس تئوری صفت مقابلهای، افراد بهطور مداوم به انواع مختلفی از وقایع استرسزا که معمولاً مطابق با سبکهای مقابلهی خود است پاسخ میدهند (اوریل و روسن[29]، 1972؛ لونتال، سولس[30]، 1993؛ موس، سویندل[31]،1990؛ راث، کوهن[32]، 1986). تئوری مقابلهی زمینهای از سوی دیگر مجموعهای از ویژگیهای شخصی و موقعیتی را برای سبکهای مقابله شخص در نظر میگیرد (فلکمن، 1992؛ مک کری، 1992؛ تری[33]، 1991).
بنابراین زمینهای که در آن استرس تجربه میگردد حداقل تا میزان مشخصی پاسخ شخص را در برابر موقعیت استرسزا مشخص میکند، خصوصاً اگر رویدادی که تجربه میگردد بسیار شدید باشد. با این وجود، اینکه تا چه میزان سبکهای مقابله تابعی از نوع رویداد پُر استرسی است که در ورزش تجربه میشود ،کمتر شناخته شده است. چرا که موقعیتهای ورزشی که در آنها استرس ایجاد میشود، بنا بر گفته مک
کری نامحدود هستند (1992).
اثر عوامل استرسزا بر سبك مقابلهی ورزشکاران باعث نظامدهی بیشتر مقابله با استرس میشود. این موضوع به نوبه خود منجر به تاکید تفاوتهای فردی ورزشکاران در فرآیند رویاروی با استرس است.
زنان و مردان تمایلی ویژه به استفاده از سبكی مخصوص خود با توجه به تفاوتهای جنسیتی در مقابله با استرس دارند (انشل، کانگ، مسنر،2010). برای مثال انشل و کاسیدیس (1997) دریافتند ورزشکاران با مهارت بسیار بالا در مقایسه با دیگر ورزشکارانی که از مهارت کمتری برخوردار بودهاند بیشتر از استراتژیهای مقابلهای رویکردی استفاده کردهاند و جنسیت در این خصوص تفاوتی را ایجاد نمیکند. با این وجود در ورزشکارانی با مهارت کمتر، زنان نسبت مردان عمدتاً از روش مقابله اجتنابی استفاده میکنند (انشل و سوتارسو، 2007).
در ورزش ووشو[34] اجرای فرم و مبارزه در دو قسمت جداگانه آموزش داده میشود: در مسابقات سبک تالو[35] ورزشکاران به اجرای حرکات نمایشی میپردازند و در آن درگیری و برخورد بین ورزشکاران دیده نمیشود، در سبک مبارزهای که سانشو[36] یا ساندا نامیده میشود، ورزشکاران بهصورت رودررو و مستقیم با هم به مبارزه میپردازند. با توجه به ماهیت این دو سبک هر کدام میتوانند موقعیت استرسزایی خاصی را دارا باشند و در نتیجه سبک مقابلهای انتخابی میتواند متفاوت باشند.
بر این اساس در این تحقیق سعی بر آن بود تا سبکهای مقابله با استرس در سبکهای تالو و ساندا با یکدیگر مقایسه شده و همچنین نقش جنسیت در اختیار سبکهای مقابله بر اساس سبکهای ووشو تعیین گردد.
1-3- ضرورت و اهمیت تحقیق
در سالهای اخیر مطالعات حیطهی مقابله با استرس در ورزش مورد توجه محققان قرار گرفته است (بهرامیزاده و بشارت[37]2010). روانشناسان ورزشی و ورزشکاران حرفهای برای ارزیابی ارتباط بین احساسات و عملکرد ورزشی رقابتی، و بهطور خاص برای دریافت چگونگی تعدیل و بیان مناسب احساسات جهت تسهیل عملکرد، تلاشهایی را آغاز کردهاند (استوگ، کلمنتس، والیش، داونی[38]، 2009).
شرکت در مسابقات ورزشی استرس بالایی را بر افرادی که در حال رقابت هستند تحمیل میکند. استرس ارائه شده در رقابت معمولاً موجب اضطراب رقابتی ورزشکاران شده و باعث تحمیل فعالیت اضافی به آنان میشود. هنگامیکه اضطراب بهدرستی مدیریت و یا تفسیر نشده باشد، ورزشکاران کنترل خود را از دست میدهند و سطح عملکرد آنها کاهش مییابد (سجادی و همکاران، 2011).
اغلب ورزشکاران زمان شرکت در مسابقات مهم ورزشی از آمادگی جسمانی مطلوبی برخوردار بوده و مهارتهای کافی برای روبرو شدن با حریفان خود را کسب کردهاند. از سوی دیگر موفقیت یا شکست آنان در مسابقات مهم ورزشی تا اندازهی زیادی نیز به آمادگی روانیشان و اینکه چگونه بر استرس ناشی از مقابله با حریف یا حریفان فایق آیند بستگی دارد. با توجه به تحقیقات انجام شده توسط جیاکوبی و وینبرگ (2000) مشخص گردید، که استراتژیهای مقابله دارای یک رابطهی قوی با عملکرد هستند. علاوه بر این، گفته میشود “احساسات بر روند عملکرد و روند عملکرد مداوم بهشدت بر محتوا و شدت احساسات تأثیر گذار است” (هانین ،2000).
فرم در حال بارگذاری ...