اما با تجدید ساختار، تولیدکنندگان، خطوط انتقال و شبکهی توزیع از هم جدا میشوند و هدف از این امر از طرفی کاهش نرخ انرژی برق و افزایش کیفیت آن برای مصرفکننده و از طرف دیگر رقابت واحدهای تولیدی بر اساس سود خود میباشد(نیرومندفام، 1390 : 45). اینکه تا چه حد بتوان اهداف مذکور را محقق ساخت چندان روشن نیست.
با توجه به مباحث فوق، چنین به نظر میرسد که تجدید ساختار صنعت برق یک ضرورت است. این در حالی است که تجربیات کشورهای گوناگون در این زمینه نتایج مختلف و بعضاً متناقضی را در پی داشته که برخی به موفقیت و برخی به شکست منجر شدهاست. برای مثال سازماندهی مجدد بخش برق در هلند که از سال 1989آغاز شد کارایی مورد انتظار را به همراه نداشتهاست و منافع احتمالی حاصل از آن نیز در هالهای از ابهام قرار دارد(کاستر[14]، 1998 : 661). به عنوان نمونهای دیگر، جمهوری فدرال نیجریه از سال 2006 به ایجاد یک روند رقابتی در صنعت برق خود اقدام نمودهاست، در حالی که برخی محققان معتقدند که چنین روندی نهتنها منفعتی برای این کشور به همراه نخواهدداشت بلکه به تحمیل هزینههای بیشتر خواهدانجامید(آموبی[15]، 2006 : 291). وو و همکاران[16](2003) نیز در بررسیهای خود بر روی اصلاحات بازار برق که تاکنون در بریتانیا، نروژ، آلبرتا(کانادا) و کالیفرنیا(ایالات متحده آمریکا) رخ دادهاست به این نتیجه رسیدهاند که ایجاد بازار رقابتی تولید برق، به تنهایی، در ارائهی خدمات قابل اطمینان با قیمتهای پایین و پایدار با شکست مواجه شدهاست. البته محققان دلایل متعددی را برای این شکست عنوان کردهاند. در پیشینهی تجربی تحقیق به موارد بیشتری اشاره خواهدشد.
صنعت برق ایران نیز از اوایل دهه 70 به تغییر ساختار سازمانی و ایجاد شركتهای مستقل و غیردولتی توزیع نیروی برق و مدیریت تولید برق، همچنین شركتهایی در بخشهای اجرائی و پیمانكاری، ساخت و تجهیزات و غیره اقدام نموده است(توانیر، 1391پ). با این حال مطالعات و بررسیهای گوناگونی که در خصوص اصلاحات ساختاری و تجدیدساختار صورت پذیرفته حاکی از این است که صنعت برق ایران، پس از حدود بیست سال که از آغاز این اصلاحات میگذرد، پیشرفت چندانی در این زمینه نداشتهاست. جداسازی عمودی ارکان صنعت که یکی از
مهمترین و تأثیرگذارترین اقدامات در اصلاحات ساختاری صنایع برق بهشمار میآید، در رویکرد اصلاحات صنعت برق در ایران کمرنگ است. به عبارت دیگر ارکان صنعت برق یعنی تولید، انتقال و توزیع در اصلاحات ساختاری این صنعت در ایران هیچگاه تحت یک فرایند تفکیک ساختاری قرار نگرفتهاند تا از طریق واگذاری، مدیریت و مالکیت این ارکان از یکدیگر جدا شود. ضمناً در این رویکرد، هیچگونه نشانهای از تفکیک افقی اجزا مشاهده نمیشود(منظور و عسکری آزاد، 1387 :71). همچنین آمار و ارقام منتشر شده توسط وزارت نیرو بیانگر این موضوع است که میزان خصوصی سازی[17](که خود یکی از مراحل به وجودآوردن یك ساختار برق جدید است) در نیروگاههای سیکل ترکیبی و گازی پس از گذشت بیست و یک سال، بسیار ناچیز است. مجموعهی این عوامل مانع از ایجاد یک بازار رقابتی برق در ایران شدهاست؛ از سوی دیگر آیندهی این اصلاحات و اینکه آیا به کسب منافع بیشتر منتج میشود و یا تحمیل هزینههای افزونتر، نیز چندان روشن نیست.
بنابراین بررسی مزایای تجدید ساختار صنعت برق، مقایسهی نتایج کوتاهمدت و بلندمدت حاصل از پیادهسازی آن در کشورهای مختلف و نیز وضعیت فعلی روند اصلاحات و تجدید ساختار صنعت برق ایران، مسئلهی اساسی پژوهش را روشنتر مینماید؛ اینکه آیا تداوم استراتژیهای تجدید ساختار صنعت برق ایران از ضروریات است؟ آیا نیاز است که بر تداوم چنین استراتژیهایی اصرار ورزیم یا خیر؟
1-3.اهمیت و ارزش تحقیق
فرم در حال بارگذاری ...