برای شناخت معنای زندگی و حل مسائل ارزشی نمی توان فقط از هوش منطقی و عاطفی استفاده كرد بلكه باید از هوشی ورای هو شهای متعارف استفاده نمود كه این موضوع در قالب مفهوم هوش معنوی بیان می شود.
یكی از صاحب نظران در مورد تعریف هوش معنوی می گوید: هوش معنوی، ظرفیت انسان است برای جستجو و پرسیدن سئوالات غایی درباره معنای زندگی و به طور همزمان تجربه پیوند یكپارچه بین هر یك از ما و جهانی كه در آن زندگی میكنیم.
از طریق این هوش، با توجه به جایگاه، معنا و ارزش مشكلات به حل آنها میپردازیم. با توجه به جایگاه و اهمیت هوش معنوی و عدم توجه جدی به این مقوله، پرداختن ومفهوم سازی آن ضروری به نظر می آید.
چنین به نظر می رسد که یکی از ویژگی های افراد باهوش معنوی بالا، برخورداری از روحیۀ خودکنترلی است.
اسلام برای نظارت و خودکنترلی اهمیت زیادی قائل است. در قرآن کریم در آیات زیادی، موضوع نظارت وخودکنترلی مطرح شده است. علاوه بر آن، آیاتی هست که در آنها خداوند، خود- حسابرسی را مطرح می فرماید(تابان و همکاران،1391).
خودکنترلی یعنی فرد کنترل رفتارها، احساسات و غرایز خود را با وجود برانگیختن برای عمل داشته باشد.
یک کودك یا نوجوان با خودکنترلی زمانی را صرف فکرکردن به ، انتخاب ها و نتایج احتمالی می کند و سپس بهترین انتخاب را می کند(فرایز و هوفمن[1]،2009).
مایر و سالووی[2] ، خودکنترلی را تحت عنوان کاربرد صحیح هیجان ها معرفی می نمایند و اعتقاد دارند که قدرت تنظیم احساسات موجب افزایش ظرفیت شخصی برای تسکین دادن خود، درك کردن اضطراب ها، افسردگی ها یا بی حوصلگی های متداول می شود.
افرادی که به لحاظ خودکنترلی ضعیف اند، دائماً با احساس ناامیدی، افسردگی، بی علاقگی به فعالیت دست به گریبان اند، در حالی که افراد با مهارت زیاد در این زمینه با سرعت بیشتر می توانند ناملایمات را پشت سر گذاشته و میزان مشخصی از احساسات را با تفکر همراه نموده و مسیر درست اندیشه را بپیمایند(صفری،1387).
در دهه های اخیر مفهوم معنویت و کاربردهای آن در دنیا، به ویژه در دنیای غرب اهمیت زیادی یافته است، به طوری که مفاهیمی همچون خدا، مذهب، معنویت و غیره که موضوعاتی خصوصی قلمداد می شدند وارد تحقیقات علمی و مباحث آکادمیك در حوزۀ علوم انسانی شدهاند.
البته ورود مفهوم و واژۀ هوش معنوی را به ادبیات علمی روانشناسی و مدیریت باید به زوهر و مارشال[3](2000) و ایمونز[4](2000) نسبت داد.
با توجه به مطالب فوق در این تحقیق پژوهشگر در پی آن است که این موضوع را (با توجه به اینکه دانشجویان مهم ترین سرمایه های انسانی و آینده سازان جامعه اند) بررسی نماید که چه رابطه ای بین هوش معنوی و خودکنترلی دانشجویان وجود دارد.
3-1- اهمیت و ضرورت تحقیق
هوش معنوی، زیربنای باورهای فرد و نقشی است که این باورها و ارزش ها در کُنش هایی که فرد انجام می دهد و به زندگی خود شکل می دهد، ایفا می کند. به دیگر سخن؛ هوش معنوی به دلیل پیوندش با معنا، ارزش و پرورش تخیل، می تواند به انسان توان تغییر و تحول بدهد.
یکی از ویژگی اساسی هوش معنوی، خودآگاهی عمیق است که شامل آگاهی تدریجی از لایه ها و ابعاد خویشتن است. در آیین اسلام به این موضوع توجه ویژه ای شده است که فرد خود را بشناسد و موقعیت خویشتن را در جهان آفرینش تشخیص دهد.
این همه تأکید در قرآن در مورد”خود” انسان برای این است که انسان خویشتن را آنچنان که هست بشناسد و مقام و موقعیت خود را در عالم وجود درك کند و هدف از این شناختن و درك کردن این است که خود را به مقام والایی که شایستۀ آن است برساند(مطهری،1386).
با توجه به مطالب پیش گفته، چنین به نظر می رسد که یکی از ویژگی های افراد با هوش معنوی بالا، برخورداری از روحیۀ خودکنترلی است.
یکی از فنون اساسی بهبود در زندگی فردی و اجتماعی، استفاده از فن خودکنترلی است؛ یعنی انسان هر لحظه با کنترل فکر و عملکردش، بهترین راه ها را در زندگی انتخاب می کند. فردی دارای خود کنترلی است که بتواند انگیزه ها و هیجانات آنی خود را مدیریت کند.
خودکنترلی، ایجاد حالتی است درون فرد که او را به انجام وظایفش متمایل می سازد، بدون آنکه عامل خارجی او را در کنترل داشته باشد(الوانی،1382).
هدفی که در خودکنترلی، دنبال می شود، ارائۀ یک شخصیت سالم است که به بلوغ فکری رسیده است، در برابر انواع مشکلات از خود مقاومت نشان می دهد و علاوه بر محیط کار، در زندگی شخصی خویش نیز خودکنترل می شود و این امر از طریق بسترهای مناسب، نهادینه خواهد شد(خیری،1382).
با این وصف پژوهشگر درانجام این پایان نامه به دنبال این مسأله است که با توجه به اینکه عوامل بسیار زیادی بر خود کنترلی افراد تأثیر گذارند. بررسی کند که چه رابطه ای بین هوش معنوی و خودکنترلی دانشجویان وجود دارد.
[1] Friese&Hofmann
[2] Salovay
[3] Zohar & Marshal
[4] Immunes
[1] Krietner&Kinicki
[2] Snyder
فرم در حال بارگذاری ...