در دنیای رقابتی امروز، تصمیمگیریهای استراتژیک، تأثیرات مهمیدر موفقیت سازمانها دارند. هنگامیکه سخن از استراتژی به میان میآید، اغلب مخاطبان، سندی را به خاطر میآورند که بیانگر سیاستها و چارچوب حرکت یک سیستم انسانی در بازه زمانی مشخص میباشد. این تصور زائیده این نگرش است که هر سازمان در برخورد با محیط در حال تحول، باید راهی را که بهترین مسیر برای نیل به اهداف سازمانی است، جستو جو کرده و پس از یافتن آن راه، تمام منابع خود را برای طی کردن آن بسیج سازد. این نگرشی است که ما آن را فرآیند عقلانی تصمیمگیری استراتژیک مینامیم.
تصمیمات استراتژیک در صورتی که با رویکرد عقلانیت رویه و فرایند اخذ شود، و یا به عبارتی فرآیند تصمیمگیری استراتژیک، فرایندی عقلائی باشد و یا با اتخاذ رفتارهای سیاسی انجام شود؛ میتواند بر روی کارکنان یک سازمان تأثیرگذارد، بهگونهای که میتواند تعهد
کارکنان را افزایش یا کاهش دهد.گرچه تعاریف متعددی از تعهد توسط صاحبنظران حوزه علوم رفتاری ارائه شدهاست، ولی اختلاف نظر در زمینه تعریف تعهد وجود ندارد و در تمامیتعاریف تعهد سازمانی، سه عامل اعتقاد به اهداف و ارزشهای سازمان و تمایل به تلاش شدید و خواست عمیق ادامه عضویت در سازمان وجود دارد. کارکنانی که معتقدند سازمانآنها از آنان حمایت میکند، تمایل پیدا میکنند که به سازمان تعهدعاطفی داشته باشند. آنهاوقتی که میبینند سرمایهگذاری اساسی برای سازمان کردهاند و در صورت ترک آن سرمایهشان به خطر میافتد، نسبت به سازمان تعهد مستمر پیدا میکنند و آنهائی که فکر میکنند که از آنان وفاداری مورد انتظار است، تعهد هنجاری را بر میگیرند.
در این پژوهش، هدف این است که ارتباط تصمیمگیری استراتژیک با فرایند عقلائی و با استفاده از رفتارهای سیاسی با انواع تعهدات بررسی شود. به عبارتی مشخص شود که آیا تصمیمات استراتژیک برگرفته از رفتارهای سیاسی و یا با فرآیند عقلائی، بر روی تعهدات کارکنان بانک ملت تأثیرگذار است یا خیر.
[1].Dean & Sharfman
فرم در حال بارگذاری ...