1-3- اهمیت و ضرورت تحقیق
امروزه سوء مصرف و وابستگی مواد، یکی از معضلات و نگرانیهای عمده جهان امروز است. از آنجایی که سوء مصرف مواد، اثرات بازدارنده بر رشد و شکوفایی جامعه دارد، تهدیدی جدی و نگران کننده است. وابستگی و سوءمصرف مواد به عنوان اختلالات مزمن و عود کنندۀ با تأثیرات و پیش آیندهای زیستی، فرهنگی، روانی، اجتماعی، رفتاری و معنوی در نظر گرفته میشود (بروک و اسپیتز[15] 2002 ؛ والاس[16] 2003؛ به نقل از دباغی 1385). در تحقیقات به دست آمده، روزانه پانصد هزار نفر از جوانان كشور مبتلا به اختلال وابستگی به مواد میشوند و جمعیت وابستگان به مواد هر ده سال دو برابر میشود و سن شروع اعتیاد در كشور به طور متوسط به زیر پانزده سال رسیده است. از طرفی درصد بالایی از كسانی كه موفق به ترك اعتیاد میشوند بعد از مدتی مجدداً گرفتار شده و خسارت فزایندهای را به امكانات جامعه وارد میكنند (هادیان مباركه، نوری و ملكپور 1390)، علاوه بر این، تغییر الگوی مصرف از مواد افیونی مانند تریاك و مشتقات آن به مواد صنعتی كراك و شیشه این وضعیت را بسیار دشوارتر كرده است، همچنین میزان تولید مواد مخدر سنتی كاهش یافته و مواد مخدر صنعتی ارزان قیمتتر و تولید بیشتری داشته است. بدین ترتیب، اختلال وابستگی به مواد نیاز به مبارزه بیشتری را میطلبد به طوری كه جدای از مشكلات فردی، خانوادگی و اقتصادی ناشی از وابستگی به مواد در گذشته مشكلات بهداشتی پرخطر نظیر تزریق مشترك، استفاده از سرمهای آلوده و افزایش احتمال ابتلا به بیماریهای عفونی و واگیردار نظیر ایدز، هپاتیت و همینطور ناهنجاریهای شدید رفتاری از جمله جرم و جنایت با تغییر الگوی مصرف به سمت كراك و شیشه شیوع یافته است (سترگ و همکاران 1392، 148)، بنابراین، ضرورت انجام پژوهشهای مشابه حاضر، به منظور شناخت علل و درمان آن ضرورت مییابد. با توجه به تحقیق انجام شده توسط هادیان مباركه و همكاران (1390) تغییر الگوی مصرف كم خطر به پر خطر در كشور ایران هم اتفاق افتاده و یكی از معضلات جدی كشور مواد مخدر صنعتی كراك و شیشه شده است كه لزوم پژوهش در زمینه مداخلات بالینی در این موضوع را ایجاد میكنند. بر خلاف شباهتهای بنیادی در مكانیزمهای آسیب شناختی اختلالهای روان شناختی مختلف، هر اختلال محتوای خاص خود را در سطوح شناختی و فراشناختی دارد. بنابه گزارش، اكثر بیماران (به ویژه افراد مصرفکننده مواد) احساس میكنند كنترلی بر افكار و رفتارشان ندارند و الگوهای تفكر و توجه شان بر خود و موضوعات تهدیدكننده متمركز است، كه درمانهای شناختی بر تغییر این الگوهای تفكر تأكید میكند (ولز 1388) رویكردهای شناختی معاصر نسبت به مشكلات بالینی، گستره مؤلفههای مختلف تشكیل دهنده تفكر را مشخص نكردند، ولی این كه فراشناخت چگونه متشكل از دانش هشیاری در مورد حالتهای شناختی فرد، تجربههای فراشناختی و راهبردهای كنترل است، بررسی شده است. همچنین، فراشناخت مركب از دانش ضمنی ناهشیار است كه به نیروهای اجرایی متمركز در فعالیت شناختی جهت میدهد (بیابانگرد 1381، 43).
با توجه به رابطهای كه بین سوگیری توجه، تلقین به خود، باورها با ایجاد وسوسه مصرف ماده مخدر در فرد وابسته به مصرف مواد وجود دارد، انجام مداخلهای مبتنی بر درمان شناختی جهت تعدیل وسوسه مصرف مواد و تغییر نگرش ها و باورهای در این دسته از افراد ضروری به نظر میرسد. پژوهش حاضر در نظر دارد كه با اجرای برنامه آموزشی و براساس مدل شناختی به بررسی کارایی آن در تغییر نگرشهای منفی و ناکارآمد، و باورهای مرتبط با مواد در گروه مورد و شاهد بپردازد تا مشخص شود كه آموزش تا چه حد در نحوه نگرش و باور افراد نسبت به پدیده سوءمصرف مواد اثر دارد. علاوه بر این، با استفاده از نتایج این مطالعه مسئولان و دستاندکاران و نهادهای مداخلهگر در بحرانهای خانوادگی بتوانند با برنامهریزی جامعتر و دقیقتری در خصوص انجام برنامههای پیشگیرانه سوءمصرف مواد پرداخته تا علاوه بر كاهش عوارض اجتماعی و فردی اعتیاد، بهره وری و بازدهی شغلی و بهبود عملکرد فردی و خانوادگی افراد نیز افزایش پیدا كند
[1] UNODC
[2] Teasdale
[3]. Dalley & Marlatt
[4]. Brook & Spitz
[5]. Cognitive Therapy
[6]. Fisher & Wells
[7]. Holman
[8] Abela & Skitch
[9] Beck, Rush, Shaw & Emery
[10] Weich
[11] Wallen
[12] SmithHoustonkent
[13] Watson
[14] Goldsmith
[15] Brook, & Spitz
[16] Wallace
فرم در حال بارگذاری ...