انتقال از نوجوانی به جوانی، یعنی زمانی كه شخص به یك فرد مستقل تبدیل می گردد، با تشكیل هویت همراه است و مهمترین موضوع مرحله آخر نوجوانی رسیدن به هویت شخصی می باشد. برای بیشتر نوجوانان تشكیل هویت احتمالاً به معنای رویارویی با یك سری كوشش ها و تكاپوهای نسبتاً كوچك است. (پوردهقان، 1383).
مطالعاتی در زمینه رشد هویت وجود دارد كه تفاوت های فردی مهمی را در رفتار و ویژگیهای فردیتی بین دانش آموزان دبیرستانی آشكار ساخته است. این یافته ها نشان می دهند كه دانش آموزانی كه در اندازه گیری هویت نمره بالای میانگین می آورند موفق تر، قابل اعتمادتر، سازگارتر، خودكارآمدتر و از لحاظ فردیتی منسجم تر (بهداشت روانی بالاتر) از دانش آموزانی هستند كه نمره هویت آنها پایین تر از حد متوسط است(عبدی زرین،ادیب راد ویونسی، 1389)
نوجوانانی كه ارزش های پذیرفته شده توسط خود را كه مبنای رشد هویت مثبت برای آنها بوده درونی كرده اند از افرادی كه واجد هویت منفی هستند یا هنوز اتخاذ نكرده اند، از سلامت روانی بیشتری برخورد دارند. (كشاوزی ارشدی، 1388).به عقیده اریکسون1، نوجوانان در جوامع پیچیده دچار بحران هویت میشوند یعنی یک دوره موقتی سر در گمی و پریشانی که قبل از به توافق رسیدن در مورد ارزشها و اهداف، آن را تجربه میکنند.(لورا ای برک2،2001، ترجمه سید محمدی ،1384).تشکیل هویت شخص ممکن است فرایند مستمری باشد که در تمام عمر صورت گیرد(مک آدامز32001،ترجمهسید محمدی،1386).
چند پژوهش روی زمان بحران هویت تمرکز کردهاند. اریکسون معتقد بود که بحران هویت در حدود 12 سالگی آغاز میشود و تقریبا در 18 سالگی به طریقی حل میشود. با این حال، بحران هویت در برخی افراد ممکن است تا مدتها بعد روی ندهد. در یک تحقیق، بیش از 30 درصد آزمودنیها تا 24 سالگی هنوز در جستجوی هویت بودند.(آرچر1، 1982، ترجمهسید محمدی،1386)
دخترها در زمینه هویت مرتبط با صمیمیت، مانند مسائل جنسی و اولویتهای خانواده در برابر شغل، تعقل پیشرفتهتری از پسرها نشان میدهند. غیر از این مورد فرایند و زمانبندی شکلگیری هویت در هر دو جنس یکسان است.(آرچر1 و واترمن2، 1994 ترجمه سید محمدی ،1384)
کاهش و یا حذف بحران هویت به تنهایی نمی تواند موجب کاهش مشکلات روحی روانی ای که نوجوانان خوابگاهی تجربه می کنند، گردد.اگر بتوان در کنار کاهش یا حذف بحران هویت میزان شادکامی آنان را نیز افزایش دهیم، امید بیشتری خواهیم داشت که از مسائل و مشکلات روحی، روانی و تحصیلی نوجوانان خوابگاهی کاسته و بر انگیزه پیشرفت، رضایت از زندگی و عواطف مثبت آنان افزوده گردد. شادکامی بر نگرش و ادرکات شخصی مبتنی است و بر حالتی دلالت می کند که مطبوع و دلپذیر است واز تجربه ی هیجانهای مثبت و خشنودی از زندگی نشئت می گیرد(آرگایل3 به نقل از نصوحی 1383 ).
شادکامی به چگونگی ارزیابی مردم از زندگی خود اشاره دارد و متغیر هایی چون رضایت از زندگی، رضایت از وضع زناشویی، رضایت از کار، نبود افسرد گی و اضطراب و وجود عواطف و خلق مثبت را شامل می شود. ارزیابی شخص از خود ممکن به شکل شناختی باشد، مثلا هنگامی که شخص بطور کلی در مورد رضایت از زندگی خود یا جنبه هایی از زندگی مانند تفریحات به قضاوت آگاهانه می نشیند. ارزیابی شخص ممکن است عاطفی نیز باشد(تجربه ی هیجانات و خلقیات ناخوشایند وخوشایند مردم در رویارویی با زندگی خود). بنابراین، گفته می شود که اگر شخص رضایت از زندگی و اغلب خوشی را تجربه کند و فقط گاه گاهی که به هیجاناتی مثل غمگینی و خشم دچار شود، دارای شادکامی بالا خواهد بود برعکس اگر از زندگی خود ناراضی باشد و خوشی و علاقه اندکی را تجربه کند و به هیجانات پیوسته منفی مثل خشم و اضطراب دچار باشد، دارای شادکامی پایینی است(دنیر و بیسواس 2000 به نقل از مظفری و هادیانفر 1383 ).
به نظر می رسد نوجوانان خوابگاهی ای که از بحران هویت و شادکامی پایین رنج می برند، باور ها و عقاید ناکارآمدی را در فکر خود پرورش داده اند. بنابراین می توان با قرار دادن آنها در فرایند آموزش گروهی به شیوه هایی که به بازسازی شناختی شان کمک می کند به درمان این مسائل پرداخت.یکی از قدیمی ترین درمان های شناختی که گرایش رفتاری دارد، درمان عقلانی، هیجانی آلبرت الیس است که اکنون رفتار در( عقلانی – هیجانی) REBT)1 نامیده می شود.
رفتار درمانی عقلانی – هیجانی سعی دارد فرایند های(فکر ناسازگارانه ی درمانجو را تغییر دهد که پاسخ های هیجانی ناسازگارانه و بنابراین رفتار به آنها وابسته هستند. تکلیف رفتار درمانی عقلانی – هیجانی این است که نظام عقیدتی و خود سنجی های فرد را بازسازی کند، مخصوصا با توجه به (باید ها) و (حتماها)ییکه اجازه نمی دهند فرد احساس ارزشمندی مثبت و زندگی رضایت بخش و خشنود کننده ای داشته باشد.( باچر2، مینکا3، هولی4، 2007 ،ترجمه سیدمحمدی،1388).
آموزش گروهی به شیوه عقلانی – هیجانی – رفتاری می خواهد که اعضای گروه را به ابزاری مجهز کند که احساسات ناسالم را کاهش داده یا محدود کند بطوری که بتوانند زندگی رضایت بخش تری داشته باشند. برای دستیابی به این اهداف، به مراجعان راههای عملی برای شناسایی افکار و باور های درست را نشان می دهند تا بصورت نقادانه این باور ها را ارزیابی کنند و یا به باور های سازنده آنها را تغییر دهند .
آموزش گروهی به شیوه عقلانی – هیجانی – رفتاری می خواهد که اعضای گروه را به ابزاری مجهز کند که احساسات ناسالم را کاهش داده یا محدود کند بطوری که بتوانند زندگی رضایت بخش تری داشته باشند. برای دستیابی به این اهداف، به مراجعان راههای عملی برای شناسایی افکار و باور های درست را نشان می دهند تا بصورت نقادانه این باور ها را ارزیابی کنند و یا به باور های سازنده آنها را تغییر دهند.
حال با توجه به اینکه نوجوانان خوابگاهی دختر در طول دوران تحصیل و در محیط های خوابگاهی می توانند مسائل و مشکلات روحی و روانی بسیاری، مخصوصا بحران هویت و شادکامی پایین را تجربه نمایند و آموزش گروهی به شیوه عقلانی، هیجانی، رفتاری می تواند موجب تغییر باورهای ناکارآمد، پاسخهای هیجانی ناسازگارانه و رفتارهای وابسته به آن گردد، پژوهش حاضر به منظور کاهش بحران هویت و افزایش شادکامی آنان انجام خواهد گرفت. در این راستا پرسش اصلی پژوهش حاضر به این شرح است:
آیا آموزش گروهی به شیوه عقلانی – هیجانی – رفتاری می تواند موجب کاهش بحران هویت و افزایش شادکامی در نوجوانان خوابگاهی دختر گردد؟
3-1- اهمیت و ضرورت پژوهش
ضرورت طرح هویت از آنجا ناشی می شود كه بسیاری از مشكلات جوانان در كشور ما و سایر كشورهای جهان ، به دلیل مشكلات هویت است. هویت یابی یكی از نیازهای اساسی آدمی است. با اندكی تامل در ادیان الهی و مكاتب مشرق زمین كه آثار آن را در نظریه روانشناسانی مانند راجرز1 می بینیم، ضرورت خودشناسی و درك كامل از هدف و مقصد و سیر آفاق و انفس مطرح شده است. هدف این جستجوها رسیدن به مفهومی از خود و پایبندی به روشهای انتخابی است. و این دو موضوع (جستجو و تعهد به انتخاب خود) دو عنصر اساسی هویت یابی است. بررسی تحقیقات نشانگر آن است كه افراد به كمك هویت است كه به تدوینی از خویشتن می رسند كه اگر این تعریف با واقعیت اجتماعی آنان در تعارض باشد حالت هایی مثل عدم پختگی، فشار روانی، مشكلات رفتاری و تحصیلی و غیره را تجربه می كنند. (بهاری و فركیش، 1388).
امروزه، از خود بیگانگی ،معمای بزرگ و معضل فكری اندیشمندان و نویسندگان نام آور می باشد.به گفته«اریك فرم1» از زمان «دكارت» تاكنون هویت فرد از بزرگترین مشكلات فلسفه جدید بوده است.تعبیری كه امروز ابرای «از خود بیگانگی2» به كار می رود«فقدان هویت» است،كه به عقیده اریكسون ،مفهوم «بحران هویت» گویاتر و جامع تر است.اگر توجهی به آثار ،پیامدها و نتایج ناگوار«فقدان هویت» داشته باشیم و از عمق رنج و دردی كه جوانان بی هویت احساس می كنند،آگاه شویم می بینیم كه بخش قابل توجهی از افسردگی ها ،پوچی و درون تهی شدن ها و روزمرگی ها نتیجه منطقی بی هویتی است( شرفی ،1380).
هویت یابی از مهم ترین تكالیف هر نوجوان است و نوجوان با ورود به این دوره بایستی به شناخت یكپارچه و مطمئنی از جهات مختلف در مورد خود دست یابد ،تا با اطمینان هر چه بیشتر به خود و امید به آینده ای روشن ،پا به دوران بزرگسالی گذاشته و سلامت روانی او تامین شود(صداقتیان،1389).
هال3[1]و براسارد(2008) به نقل از مجد آبادی فراهانی ، فرزاد،شهرآرایو مرادی،(1390) می نویسد در اوایل دوره نوجوانی ، یک رشته تغییرات جسمانی ، بین شخصی و دورن شخصی آغاز می شود.یکی از این تغییرات ، آغاز جستجوی فعال یک شخصیت متمایز است .از زمان نظریه پردازی اریکسوندر باب تحول روانی اجتماعی، تحول هویت تکلیف روانی اجتماعی بنیادی در دوره نوجوانی قلمداد شده است. شوارتز4 (2005)به نقل از زارع(1391) نیز بیان می کنند در دوره نوجوانی ، نه تنها شکل گیری روندهای تحولی مثبت همچون یک هویت منسجم آغاز می شود ، بلکه رفتارهای مشکل آفرین نیز معمولا ظاهر می شوند و افزایش می یابند.
1.Erich Fromm
2. Self-estrangement
3.Hall
5. Schwartz.
1. Rashid
2.Snider
[1] .Identity
1.Diener& biswas
2.Identitycrisis
فرم در حال بارگذاری ...