1-1- نگاهی گذرا به سیر غزل
همانگونه كه گفتیم سنایی نخستین كسی است، كه در قرن ششم سرایش غزل را بهطور جدّی آغاز كرد غزلهای او دو مسیر در سیر تكامل غزل ایجاد كرد كه هر كدام سیر جداگانهای داشتند و بعد از او در قرن هفتم و هشتم به كمال رسیدند.
غزلیّات او كلاً دو نوع است یك دسته همان رنگ و بوی تغزل را دارد و همان است كه بعداً در سیر تكاملی از طریق اشعار انوری و جمال و كمال و در سعدی به اوج خود میرسد و دستهی دیگر اشعاری است اخلاقی یا به اصطلاح عارفانه كه بعد در سیر تكاملی خود از طریق اشعار خاقانی و نظامی و عطّار در مولوی به اوج میرسد. (شمیسا، 1382: 211)
سیر تكاملی غزل عاشقانه با ظهور شاعر شیرین سخن و بلندآوازه- سعدی شیرازی -به اوج كمال خود رسید. در غزلهای او عشق و دلدادگی به بهترین نحو نموده شده است و در آن دریایی از احساسات پاك و عشق ناب و ستایش زیبایی موج میزند، دریایی كه از روحی لطیف، حساس و عاشق سرچشمه میگیرد. هرچه هست عشق و ستایش جمال است. سخنانش را سهل و ممتنع گفتهاند چرا كه در عین سادگی تقلیدناپذیرند. غزل سعدی نمونهی تمام عیار غزل فارسی است.
غزل سعدی كیفیتهای هنری اصیل و زندهای دارد كه سیر غزل در طی دویست و اندی سال بدان دست یافته بود. این غزل خاص تركیب سادگی و روانی و یكدستی با پختگی و غنای اندیشه است؛ احساس و عشقی كه در آن توصیف میشود احساس و عشقی است كه با تار و پود خصیصههای نوع انسان آمیخته شده است. زیبایی توصیف شده در غزل سعدی، زیبایی آرمانی است كه خصوصیت انسانی فراگیر دارد؛ این عشق و زیبایی مبشر دوستی و آرمانخواهی انسان اجتماعی و در عین حال فردیّت یافتهی ایرانی است. (عبادیان، 1372: 81- 82)
سعدی مدرسهی بزرگی در غزلسرایی فارسی بنیان نهاد كه شاعران زیادی پس از وی شاگردان این مدرسه شدند. شاعرانی چون: مجد همگر، همام تبریزی، امیرخسرو دهلوی، خواجوی كرمانی، كمالالدین خجندی و….از شاگردان این مدرسه به شمار میآیند. در میان این شاعران كمالالدین مسعود خجندی -شاعر و عارف بزرگ قرن هشتم- هنوز آنگونه كه شایسته است شناخته نشده است. گویی با وجود خورشیدهای تابانی چون حافظ و سعدی منجمان آسمان شعر و ادب فارسی از شناخت ستارگان درخشانی همچون كمال در آسمان شعر و ادب قرنهای هفتم و هشتم كه یكی از مهمترین و درخشانترین دورههای شعر و ادب فارسی است، غافل ماندهاند و چهرههای این شاعران بزرگ در پشت ابرهای كمتوجهی پنهان مانده است. این شاعر غزلسرا در غزلهای خود كه تعداد آن به هزار غزل میرسد بیش از همه تحت تأثیر سعدی است. «هیچ یک از شعرای گذشته در تکوین هنر غزلسرایی کمال خجندی مانند سعدی مؤثر نبودهاند. غزل کمال از جهات گوناگون با غزل سعدی پیوستگی راست، کارساز و شناختنی دارد.» (مؤید شیرازی ،1375: 267)
1-2- كیفیت غزل كمال خجندی
كمال در دایرهی سیر غزل فارسی از جمله شاعران گروه تلفیق به شمار میآید. غزلهای او آمیزهای از عشق و عرفان است. در غزل او تشبیهات و تصاویر زیبا، استعارههای بدیع، ایهامهای پرجاذبه و تمثیلهای جذابی وجود دارد و در عین حال زبانش ساده است و سادگی غزل سعدی را به یاد میآورد بخصوص كه وی بیش از همه تحت تأثیر سعدی است و گاه حتی عین عبارتهای سعدی را در شعر خود به كار میبرد.
كمال دوامدهندهی سبك سهل و ممتنع است. سخنهای شیرین، عبارتهای ریخته، تعبیرهای خلقی، الفاظ زیبا، كلمههای متناسب، تشبیه و استعارههای نادر، تجنیس و مبالغههای دلفریب، ضربالمثل و مقال و تعبیرهای شیرهدار مردمی را چنان ماهرانه به كار میبرد كه شعر او را در نهایت نمكین و خوشآهنگ میگرداند. (افصح زاده، 1375: 131)
افصحزاده همچنین لطف سخن، عمق معنی، دقت در مضمون آفرینی و خوشآهنگی را از خصوصیتهای عمدهی شعر كمال برمیشمرد. (همان، 85)
سید محمد حسینی در مقالهای با عنوان «تلمیح و ایهام در شعر كمال خجندی» ضمن اشاره به حجم بالای غزلهای كمال، محتوا و بار هنری
این غزلها را در مقایسه با غزلهای سعدی، حافظ و مولانا چندان نغز و گرانبار نمیداند امّا، معتقد است در دیوان كمال غزلهایی یافت میشود، كه برخی از ابیات آنها بسیار زیبا و دلانگیز است. (حسینی،1377: 65)
1-3- اهمیت و ضرورت تحقیق
از آنجا كه هركدام از شاعران و نویسندگان فارسیزبان بسان حلقههای یك زنجیر به شمار میآیند و پژوهش روی آثار همهی آنها از لحاظ سبكشناسی، تاریخ ادبیات و تحول شعر فارسی ضروری مینماید، نوآوری این تحقیق از آن جهت است كه شعر شاعرانی چون كمال خجندی را باید در مقایسه با شاعران دیگر خصوصاً شاعری چون سعدی كه در اوج قلّهی رفیع ادب فارسی قرار دارد، سنجید تا جایگاه شاعری و ارزشمندی شعر او تبیین و تعیین گردد.
1-4- اهداف تحقیق
– بررسی میزان تأثیرپذیری كمال از سعدی
– بررسی مضامین وام گرفتهی كمال از سعدی
– بررسی جایگاه شعری كمال خجندی در میان شاعران غزلسرای دیگر
– بررسی شیوههای تأثیرپذیری كمال از سعدی
1-5- پیشینهی تحقیق
تحقیقاتی كه تاكنون در حوزهی اشعار این دو شاعر صورت گرفته بهطور كامل با موضوع این پایاننامه مطابقت ندارد در تحقیقاتی كه پیش از این در زمینهی این موضوع انجام پذیرفته و شرح آنها ذكر خواهد شد به بررسی شعر یكی از شاعران مورد بحث و یا مقایسهی شعر آن شاعر با شعر شاعران دیگر پرداخته شده است و یا تحقیقاتی بهصورت مختصر انجام شده و گسترش و شرح بیشتری را میطلبد كه خلاصهای از آنها آورده شده است.
– بهرامی، جواد، (1391). «بررسی صنایع معنوی بدیع در غزلهای كمال خجندی»
در این پایاننامه آرایههای معنوی بدیع از قبیل تشبیه، تناسب، ایهام، ترتیب كلام و تحلیل و توجیه و خاتمه در دیوان کمال خجندی مورد بررسی قرار گرفته است و برای هر كدام از این آرایهها نمونههای زیبایی از اشعار كمال خجندی بیان گردیده است.
– جواهری، حسین. (1373). «شرح لغات و تركیبات دیوان كمال خجندی»
در این پایاننامه نویسنده به شرح لغات و تركیبات دشوار غزلیّات كمال خجندی پرداخته است و هدف این پایاننامه آسان تمودن درك مفاهیم دشوار غزلیّات این شاعر به وسیلهی شرح لغات و اصلاحات بوده است.
زمانی، مرضیه، (1390). «بررسی تطبیقی صد غزل سعدی شیرازی با صد غزل خواجوی كرمانی»
هدف این پایاننامه بررسی مشابهات موجود میان صد غزل سعدی و صد غزل خواجوی كرمانی بوده است.و در طی آن میزان تأثیرپذیری غزل خواجو از غزل سعدی مشخص گردیده است.
-. صدرینیا، باقر، (1378). «سیمای كمال در آینهی تذكرهها»
در این مقاله نویسنده به تحلیل نظریههای مختلف تذکرهنویسان در مورد زندگانی و احوال کمال پرداخته و سعی کرده صحیحترین نظرها را به وسیلهی استدلالهای قوی شناسایی کند و نشان دهد..
– معدنكن، معصومه، (1376). «ویژگیهای ممتاز شعر كمال خجندی»
در این مقاله نویسنده به بررسی محتوایی غزلهای كمال خجندی پرداخته و غزلهای این شاعر را از لحاظ محتوایی به چهار گونهی مححقانه، حكمی، عاشقانه و رندانه تقسیم كرده است. و ویژگیهایی چون: تازگی، نوآوری، آوردن حسن مطلع، وصف زیبایی طبیعت و تشبیه را از عوامل ممتاز بودن شعر كمال خجندی برشمرده است.
– موسوی، میر نعمتالله، (1376). «نگاهی به زمان و شعر كمال خجندی»
در این مقاله نویسنده به بررسی اوضاع دوران حیات كمال خجندی پرداخته است و تأثیر عوامل اجتماعی و حوادثی كه در دوران شاعر اتفاق افتاده را در شعر كمال بررسی و نمایان كرده است.
– مؤید شیرازی، جعفر، (1375). «پیوندهای هنری كمال خجندی و سعدی شیرازی»
5-2-1- پاسخ پرسشهای تحقیق………………………………………………………………………………. 90
5-2-2- نکات کلی تحقیق………………………………………………………………………………………. 92
5-3- محدودیتهای پژوهش………………………………………………………………………………………… 94
5-4- پیشنهادهایی برای پژوهشهای آتی………………………………………………………………. 95
فهرست منابع و ماخذ
منابع فارسی……………………………………………………………………………………………………. 99
منابع انگلیسی………………………………………………………………………………………………….. 103
پیوست: پرسشنامه راهبردهای معذرت خواهی ………………………………………………… 107
مسأله تحقیق
یکی از حوزههای کاربرد زبانشناسی عبارت است از زبانشناسی اجتماعی که به مطالعهی تاثیرات عوامل اجتماعی بر نحوهی استفاده از زبان میپردازد. در تعریفی دقیقتر جامعهشناسی زبان یا زبانشناسی اجتماعی آن دسته از بررسیهای زبانی را دربر میگیرد که با ملاکهای اجتماعی از جمله طبقهی اجتماعی، میزان تحصیلات، سن، جنسیت، ریشهی قومی و….. مرتبط میباشند.
پژوهش در حوزهی آن دسته از ارتباطات درونفردی که به آنها زبانشناسی اجتماعی خرد[1] میگویند شامل مباحث کنشگفتارها، تحلیلهای محاورهای، رخدادهای زبانی، توالیهای پارهگفتاری و نیز گویشهای اجتماعی است(ریچاردز و اشمیت،2002). درحالیکه زبانشناسی اجتماعی کلان[2] مباحث دیگری مانند برنامهریزی زبانی، تغییر زبانی، حفظ زبان، جایگزینی زبانی و تحدید یا گسترش تعاملات جوامع زبانی… را دربر میگیرد(واردها،1990)
بنا به آنچه گفته شد در بررسیهای پیرامون گوناگونیهای زبانی با در نظر گرفتن پیشینهی اجتماعی گویندگان، بر مبنای ملاکهای طبقهی اجتماعی، تحصیلات، سن، جنسیت و برخی معیارهای اجتماعی دیگر، گویش اجتماعی[3]در افراد و گروهها تثبیت میشود(یول، 1996)؛ اما زبانشناسی اجتماعی بیش از پیش به اینگونه معیارهای اجتماعی ارزش دادهاست تا آنجا که آن معیارها را در تحلیل کلام موثر دانستهاست؛ یکی از دیدگاههایی که در پیدایش چنین تفکری نقش بسزایی داشتهاست آراء هایمز است. هایمز(1974) مردمشناس آمریکایی برای اولین بار اصطلاح ارتباط قومنگارانه را مطرح کرد. ارتباط قومنگارانه به بررسی این موضوع میپردازد که افراد جامعه با آنکه به طبقات خاصی با فرهنگ خاص خود تعلق دارند چگونه با یکدیگر گفتگو میکنند و چگونه روابط اجتماعی حاکم بر افراد بر انتخاب گونهی زبانی که به کار میبرند تاثیر میگذارد و یا موضوعاتی همچون روابط بین کودکان و بزرگسالان ، مصاحبهها، مکالمات تلفنی، رعایت نوبت سخنگفتن چگونه بین گوینده و شنونده تنظیم میشود(هایمز (1974). به نقل ازلطفی پور، 1372). هایمز زبان را به عنوان دانش معرفی نمود اما جنبهی محسوس آن را به جنبههای جامعهشناسی زبان که برخاسته از توانش ارتباطی است، مرتبط دانست و مفهوم توانش ارتباطی را مطرح نمود. هایمز(1972) معتقد است: کسی که دارای توانش ارتباطی است باید بداند که یک صورت زبانی تا چه حد مناسب یک بافت اجتماعی معین است و نیز از میزان بسامد و تازگی یا کاربرد یک صورت زبانی و میزان احتمال وقوع آن مطلع باشد. از نظر او تعریف توانش زبانی انسانها به صورتی که در زندگی روزمرهی آنها مورد استفاده قرار میگیرد باید از توصیف جملات دستوری فراتر رود. او اذعان میدارد که کودک در شرایط عادی و طبیعی دانش جملههای زبان را نه تنها از نظر دستوری بودن بلکه از نظر مناسب بودن نیز کسب مینماید. بدین ترتیب هایمز با بسط زبانی، صحت یک صورت زبانی را تنها به صورت دستوری کافی ندانسته بلکه کاربرد صحیح آن را در چارچوب قوانین و قراردادهای اجتماعی و فرهنگی نیز ضرورری میداند. این روش بررسی و توصیف کاربرد صورتهای زبانی و توانش ارتباطی روش « قومنگاری گفتار » نام گرفتهاست. در چارچوب این روش واحد بررسی و تحلیل زبان تنها جمله نیست بلکه رویداد گفتاری است. از نظر هایمز(1972) رویداد گفتاری یک تعامل اجتماعی است که در آن زبان نقشی عمده ایفا میکند(همان). البته در اکثر فعالیتهای انسانی گفتار یا زبان به کار میرود، ولی تنها در پارهای از آنها گفتار و یا قوانین تعامل زبانی تعیین کنندهی خود تعامل به حساب میآیند. در یک محاکمه، سخنرانی، دفاع از پایاننامهی دانشگاهی، مصاحبه و یا مکالمهی تلفنی نقش زبان و گفتار حیاتی است و بدون وجود آن رویداد یا تعامل موجودیت خود را از دست میدهد. در پارهای دیگر از تعاملات اجتماعی مانند رویدادهای ورزشی یا رفتن به گردش، زبان نقش چندان عمده ای ایفا نمیکند. هایمز اینگونه تعاملات را موقعیتهای گفتاری مینامد. در واقع رویداد گفتاری که ریشه در عوامل و شرایط اجتماعی و فرهنگی جامعه دارد، تعیین کنندهی قوانین حاکم بر تعاملات زبانی است. واحد زبانی در هر رویداد، کنش زبانی است نه جمله. البته نحوهی اجرای هر کنش زبانی و نیز آرایش کنشهای زبانی در چارچوب رویداد گفتاری مربوطه تعیین میگردد.
یکی از زیرمجموعههای زبانشناسی که در اواخر دههی 1970 ظهور کرد کاربردشناسی است که نشان میدهد افراد چگونه به درک و تولید یک کنش ارتباطی یا کنش گفتاری در یک موقعیت زبانی که اغلب مکالمه است موفق میشوند(تی جی تانگ،2004).
برنشتاین(1973)وگامپرز(1977،1982)اذعان داشتند که کاربردشناسی با درک ژرفساخت و تعاملات بینافردی و شفاهی به یاری زبانشناسی اجتماعی میآید. براون ولوینسون(1987) نیز کاربردشناسی و زبانشناسی اجتماعی را در بررسی کنشگفتارها و کاربرد آنها مرتبط میدانند. وجه مشترک این دو مبحث مطالعهی زبان در بافت اجتماعی است.
زبانشناسی اجتماعی و کاربردشناسی به عنوان دو حوزهی منشعب از زبانشناسی، در سطح مشترکی به نام کاربردشناسی اجتماعیدر تعامل قرار میگیرند. کاربردشناسی اجتماعی به مناسببودن معنا در بافت اجتماعی میپردازد. (لیچ، 1983) میگوید: توانش کاربردشناسی دانش و بهرهگیری گوینده از قوانین تناسب و ادب است که نشان میدهد گوینده چگونه کنشگفتارها را درک و تولید میکند(تی جی تانگ، 2004). کنشگفتارها یکی از مباحث کلیدی کاربردشناسی در علم زبانشناسی محسوب میشوند.کنشگفتارها را میتوان به شش دسته تقسیم کرد: 1) معذرتخواهی 2) انتقاد 3) مدح 4) امتناع یارد 5) تقاضا 6) پیشنهاد( تی جی تانگ، 2004). یکی از کنشگفتارهای مورد ذکر کنشگفتار عذرخواهی است. نقش عذرخواهی حفظ هماهنگی میان گوینده و شنونده است. افراد زمانی عذرخواهی میکنند که تصور کنند از هنجاری اجتماعی تخطی کردهاند(الشتین و کوهن، 1983). معذرتخواهی میتواند وجههی گویندهی خود را به خطر بیندازد(تهدید وجهه) و در نتیجه نیازمند دقت و بررسی میباشد؛ در حقیقت زمانی که گویندهای معذرتخواهی میکند با ابراز خشوع خویش، عملی تهدیدکنندهی وجهه برای خود (گوینده) و حفظکنندهی وجهه برای مخاطب انجام دادهاست(براوان و لونیسون، 1978). درخصوص کنشگفتار معذرتخواهی (معذرتخواهی در قالب کلام) راهبردهای مختلفی ارائه شدهاست که در پیشینه به آنها خواهیم پرداخت. دراین تحقیق مبنا راهبردهای معذرتخواهی سوگیموتو(1997) میباشد. وی راهبردهای معذرتخواهی را به سه دسته و نه زیرگروه تقسیمبندی کردهاست:
الف.راهبردهای اولیه:
1). اظهار ندامت: متاسفم، شرمنده هستم
2). توضیح یا حساب پس دادن: امروز خیلی سرم شلوغ است، نمیتوانم همراه تو بیایم.
3). توصیف خسارت: من در نگهداری چتر شما کاملأ مراقب نبودم و باد شدیدی میوزید.
ب.راهبرد های ثانویه:
1). جبران عملی: بفرمایید، این هم یک چتر جدید!
2). قول عدم تکرار اشتباه: قول میدهم بار دیگر زودتر برسم.
ج.راهبرد های کمبسامد:
1). پذیرش صریح مسئولیت: این اشتباه من بود.
2). زمینهسازی: من دیر رسیدم، من در شرایط وحشتناکی بودم، پدرم سخت بیمار بود و نمیتوانست حرکت کند، بنابراین من او را به بیمارستان بردم.
3). تأدیب خود: من خسیستر از آن هستم که برای تو یک چتر جدید بخرم.
4). سپاسگزاری: از بردباری و صبر شما متشکرم.
برمبنای دستهبندی بتین(2008) افراد یا به صورت صریح عذرخواهی میکنند یا خیر که میتوان معذرتخواهی صریح را در یک دستهبندی بر مبنای تعداد جملات و تعداد تشدیدکنندههایی مانند قیود قرارداد. برای افزایش شدت عذرخواهی گاه از ابزارهایی مانند قیود استفاده میشود: خیلی، وحشتناک، شدیداً از این جمله قیود میباشند که تقریبا در تمامی موارد عذرخواهی دیده میشوند و معیاری کیفی در بررسی شدت عمل تهدیدکنندهی وجهه میباشند. بررسی کنشگفتار معذرتخواهی در قالب دستهبندی بتین(2008) نشان میدهد افراد در عذرخواهی به چه میزان از بیان صریح استفاده میکنند.
چنانکه ذکر شد معذرتخواهی یک کنشگفتار است که مطالعات خود را مدیون حوزهی زبانشناسی اجتماعی میداند. از این رو ملاکهای اجتماعی مانند جنسیت، طبقه اجتماعی، سن و… بر کمیت(بسامد) و کیفیت(نوع) راهبردهایی که افراد برای این کنشگفتاری انتخاب میکنند تاثیر مستقیم دارد. گویون[14] (1998)، دوازده عامل را که به نظر او بر ارتباطات مستقیم وغیرمستقیم نقش دارد به این شرح بیان میکند:
1). سن: مسنترها تمایل به غیرمستقیم بودن دارند.
2). جنس: زنها اصطلاحات غیرمستقیم را ترجیح میدهند.
3). محل اقامت: روستاییها بیشتر از شهریها از عبارتهای غیرمستقیم استفاده میکنند.
4). خلق و خو: هنگام عصبانیت مردم از عبارتهای غیرمستقیم بیشتری استفاده میکنند.
5). شغل: آنهایی که در شغلهای علوم اجتماعی اشتغال دارند بیشتر از آنهایی که علوم طبیعی خواندهاند گفتار غیرمستقیم را اعمال میکنند.
6). شخصیت: افراد برونگرا بیشتر از افراد درونگرا از عبارتهای مستقیم استفاده میکنند.
7). موضوع: هنگام اشاره به موضوعهای حساس و تابو از عبارتهای غیرمستقیم استفاده میشود.
8). مکان: در منزل و مکانهای خصوصی، هر فرد بیشتر از عبارتهای مستقیم استفاده میکند.
9). زمینهی ارتباطی: در زمینه ارتباطی غیررسمی عبارتهای مستقیم بیشتری مورد استفاده قرار میگیرد.
10). فاصلهی اجتماعی: اشخاصی که رابطه خویشاوندی نزدیکتری دارند عبارتهای مستقیمتری استفاده میکنند.
11). فشار زمانی: در حال عجله اشخاص از عبار تهای مستقیمتری استفاده میکنند.
12). موقعیت: در موقعیت اجتماعی بالاتر اشخاص عبارتهای مستقیمتری را برای ارتباط با افرادی در موقعیت پایینتر استفاده میکنند.
در این فصل كارهای مهم انجام گرفته در زمینه تشخیص آنلاین پایداری گذرا، تعیین معادل دینامیكی سیستم، استفاده از تئوری گراف در سیستمهای قدرت و جزیرهسازی سیستم مورد بررسی قرار میگیرد.
همچنین در فصل حاضر ضرورت انجام رساله حاضر، اهداف رساله و محدودیتها و مرزهای آن بررسی و معرفی خواهد گردید.
2-2- مطالعات انجام شده در تشخیص پایداری گذرا
تشخیص سریع، دقیق و آنلاین ناپایداری برای انجام برخی اعمال كنترل اضطراری ضروری میباشد. روشهای مرسوم در مقالات برای این كار عموما استفاده از اندازهگیرهای فازوری كلی و روشهای ابتكاری است. در [40] یك روش دقیق برای تشخیص آنلاین از دست رفتن سنكرونیزم بر اساس اندازهگیریهای ولتاژ و جریان در خطوط ارایه شده است. همچنین در [40] از تكنیك انرژی پتانسیل در خطوط استفاده كرده و شرایطی كه باعث ناپایداری سیستم میشوند از تحلیل تابع انرژی بدست آورده است. وقوع یك اغتشاش بزرگ در سیستم قدرت ممكن است باعث خروج كنترلنشده ژنراتورها و خروجهای متوالی و نهایتا فروپاشی گردد. چندین روش كنترلی جداگانه وجود دارد كه میتواند برای حفظ پایداری سیستم مورد استفاده قرار گیرد. برخی از این اعمال كنترلی اضطراری مانند خروج ژنراتورها و جداسازی كنترلشده سیستم در زمانهای خیلی ضروری مورد استفاده قرار میگیرند. از این رو یك روش سریع و دقیق تشخیص بین نوسانات پایدار و ناپایدار ضروری میباشد. از جمله روشهای موجود برای این مورد میتوان به استفاده از اندازهگیرهای فازوری گلوبال، روشهای ابتكاری، و روشهای هوشمندانه مانند درخت تصمیمگیری و استفاده از شبكههای عصبی را نام برد. در [44-41] انرژی پتانسیل موجود در ژنراتورها كه بوسیله یك مدل كلاسیك نمایش داده شدهاند به صورت مجموع انرژیهای موجود در المانهای سری مانند خطوط انتقال، ترانسفورمرها و
راكتانسهای ژنراتورها بیان گردیده است. در این مقاله نشان داده شده است كه تحت یك شرایط خاص این امكان وجود دارد كه انرژی پتانسیل را به صورت جمع انرژیهای موجود در خطوطی كه به یك كاتست تعلق دارند نوشت و انرژی جنبشی را به صورت تابعی از نرخ تغییرت زاویه فاز در دو طرف یك خط كه به یك كاتست تعلق دارد بدست آورد.
در [48-45] نویسندهگان مقاله توابع كنترلی مناسب را برای حذف نوسانات سیستم قدرت بر اساس توابع لیاپانف در حضور عناصر FACTS برای شبكه قدرت ارایه كرده است. در این مقاله نویسندگان از مفهوم سیستم تك ماشینه معادل (OMIE) برای تعریف توابع لیاپانف استفاده كردهاند.
در مراجع [49] نویسندگان مقالات روش یادگیری آنلاین با استفاده از شبكه های عصبی را برای پیشبینی پایداری گذرای سیستم قدرت مورد استفاده قرار دادهاند. در [50] یك روش جدید برای تشخیص آنلاین ناپایداری در شبكه قدرت ارایه گردیده است كه بر اساس اندازهگیری ولتاژ و جریان خط صورت میگیرد و شرط ناپایداری از توابع انرژی بدست میآید.
در [51] از روش تحلیل مجموعههای دستیافتنی (Reachable Set) و تحلیل مجموعههای همسطح برای تحلیل پایداری گذرای سیستم استفاده شده است. این روش بر اساس ایجاد یك معادله دیفرانسیل با مشتقات نسبی و تشكیل ماتریس (HJI) یك سیستم غیرخطی است. مجموعههای دستیافتنی بكوارد ناحیه پایدار نقطه تعادل را برای ارزیابی پایداری گذرا در اختیار ما قرار میدهد.
خرابیهای یك موتور قفس سنجابی را می توان به دو دسته الكتریكی و مكانیكی تقسیم كرد.هر كدام از این خرابیها در اثر عوامل و تنش های متعددی ایجاد می گردند. این تنشها در حالت كلی بصورت حرارتی، مغناطیسی، دینامیكی، مكانیكی و یا محیطی می باشند كه در قسمت های مختلف ماشین مانند محور، بلبرینگ، سیم پیچی استاتور ، ورقه های هسته روتور واستاتور و قفسه روتور خرابی ایجاد میكنند. اكثر این خرابیها در اثر عدم بكارگیری ماشین مناسب در شرایط كاری مورد نظر، عدم هماهنگی بین طراح و كاربر و استفاده نامناسب از ماشین پدید میآید. در این قسمت سعی گردیده است ابتدا انواع تنشهای وارده بر ماشین، عوامل پدید آمدن و اثرات آنها بررسی گردد.
قبل از بررسی انواع تنشهای وارده بر ماشین القایی بایستی موارد زیر در نظر گرفته شود:
1- با مشخص كردن شرایط كار ماشین می توان تنشهای حرارتی، مكانیكی و دینامیكی را پیش بینی نمود و ماشین مناسب با آن شرایط را انتخاب كرد. به عنوان مثال ، سیكل كاری ماشین و نوع بار آن ، تعداد دفعات خاموش و روشن كردن و فاصله زمانی بین آنها ، از عواملی هستند كه تاثیر مستقیم در پدید آمدن تنشهای وارده بر ماشین خواهند داشت.
2- وضعیت شبكه تغذیه ماشین از لحاظ افت ولتاژ در حالت دائمی و شرایط راه اندازی و میزان هارمونیكهای شبكه هم در پدید آمدن نوع تنش و در نتیجه پدید آمدن خرابی در ماشین موثر خواهند بود.
2-1- بررسی انواع تنشهای وارد شونده بر ماشین القایی:
1-2-1- تنشهای موثر در خرابی استاتور:
الف ـ تنشهای گرمایی :این نوع از تنشها را می توان ناشی از عوامل زیر دانست:
– سیكل راه اندازی: افزایش حرارت در موتورهای القایی بیشتر هنگام راه اندازی و توقف ایجاد میشود. یك موتور در طول راه اندازی، پنج تا
هشت برابر جریان نامی از شبكه جریان می كشد تا تحت شرایط بار كامل راه بیفتد. بنابراین اگر تعداد راه اندازی های یك موتور در پریود كوتاهی از زمان زیاد گردد دمای سیم پیچی به سرعت افزایش می یابد در حالی كه یك موتور القایی یك حد مجاز برای گرم شدن دارد و هرگاه این حد در نظر گرفته نشود آمادگی موتور برای بروز خطا افزایش می یابد. تنشهایی كه بر اثر توقف ناگهانی موتور بوجود می آیند به مراتب تاثیر گذارتر از بقیه تنشها هستند.
– اضافه بار گرمایی: بر اثر تغییرات ولتاژ و همچنین ولتاژهای نامتعادل دمای سیم پیچی افزایش می یابد.
بنابر یك قاعده تجربی بازای هر %2/1-3 ولتاژ فاز نامتعادل دمای سیم پیچی فاز با حداكثر جریان خود، 25% افزایش پیدا می كند.
– فرسودگی گرمایی: طبق قانون تجربی با ºc10 افزایش دمای سیم پیچی استاتور عمر عایقی آن نصف می شود. بنابراین اثر معمولی فرسودگی گرمایی ، آسیب پذیری سیستم عایقی است.
ب ـ تنشهای ناشی از كیفیت نامناسب محیط كار : عواملی كه باعث ایجاد این تنشهامی شود به صورت زیر است:
– رطوبت
– شیمیایی
– خراش ( سائیدگی)[1]
– ذرات کوچک خارجی
ج ـ تنشهای مكانیكی: عواملی كه باعث ایجاد این تنشها می شوند به صورت زیر می باشند:
– ضربات روتور: برخورد روتور به استاتور باعث می شود كه ورقه های استاتور عایق كلاف را از بین ببرد و اگر این تماس ادامه داشته باشد نتیجه این است كه كلاف در شیار استاتور خیلی زود زمین میشود و این به دلیل گرمای بیش از حد تولید شده در نقطه تماس می باشند.
– جابجایی كلاف: نیرویی كه بر كلافها وارد می شود ناشی از جریان سیم پیچی است كه این نیرو متناسب با مجذور جریان می باشد ( F∝ ). این نیرو هنگام راه اندازی ماكزیمم مقدار خودش را دارد و باعث ارتعاش كلافها با دو برابر فركانس شبكه و جابجایی آنها در هر دو جهت شعاعی و مماسی میگردد.
Abrasion -1
موتورهای القایی به دلیل سادگی و استحکام ساختمان، ارزانی، محدوده وسیع سرعت و پارهای مزایای دیگر کاربرد گستردهای پیدا کردهاند. به همین دلیل پایش وضعیت این نوع موتورها جهت شناسایی خطاها در مراحل اولیه پیدایش آنها، به ویژه در توانهای زیاد، اهمیت زیادی دارد. بنابراین تشخیص خطای اتصال حلقه در زمانهای اولیه وقوع آن میتواند مزیتهای زیر را در بر داشته باشد:
– جلوگیری از آسیب عمده به موتور و تعمیرات زمانبر و پر هزینه آن.
– جلوگیری از توقف غیر منتظره خط تولید.
– کاهش تلفات.
حصول مزیتهای فوق مستلزم اطلاع به هنگام از شدت و موقعیت (فاز) خطای اتصال حلقه موتور است. این امر معمولا از طریق آشکارسازی بعضی آثار مترتب بر رفتار موتور در اثر بروز خطا میسر است. معایب موتورهای القایی را میتوان به سه گروه اصلی: مکانیکی، روتور و استاتور تقسیم کرد. هر کدام از این خطاها ریشه در عوامل متفاوتی دارند و آثار مختلفی بر عملکرد موتور میگذارند. حتی بعضی از خطاها ممکن است خود منشا بروز خطاهای دیگر شوند.
خطاهای مکانیکی عمدتاٌ از خطای یاتاقانها (بلبرینگها) ناشی میشوند ]1و2 [. بعضی عوامل ایجاد خطای یاتاقان عبارتند از : روغن کاری نامناسب یا ناکافی، تنشهای شعاعی و محوری سنگین بدلیل انحراف محور ومونتاژ، تنظیم یا فونداسیون ضعیف. این عوامل سبب تسریع در سایش و فرسایش یاتاقان ها میشوند. معمولا خطای یاتاقانها بروز خطای نا هممحوری روتور و استاتور را نیز در پی دارند. تشدید خطای اخیر میتواند منجر به تماس سطوح روتور و استاتور شده و معایب روتور و استاتور را پدید آورد.
شکستن میلههای روتور، شکستن حلقه انتهایی روتور و انواع نا هممحوری (استاتیکی، دینامیکی و مرکب) از جمله خطاهای روتور هستند ]3[. دلایل اصلی بروز این خطاها به شرح زیرند :
1. اضافه بار حرارتی که میتواند حین شتابگیری، کارکرد دایم و یا توقف روتور حاصل شود.
2. عدم تعادل حرارتی یا اختلاف دما در میلههای روتور که از راه اندازیهای مکرر، پدیده پوستی، انتقال حرارت غیر یکنواخت هسته و میلههای روتور و بعضی عوامل دیگر ناشی میشود.
3. اثرات مغناطیسی که منجر به وارد شدن نیروهای الکترودینامیکی شعاعی بر میلهها میشوند. این نیروها که از تاثیر متقابل شار مغناطیسی و جریان میلهها حاصل میشوند، با مربع جریان میلهها متناسب بوده و سبب لرزش و خمش میلهها در امتداد شعاعی شده و سرانجام ممکن است منجر به شکستن میلههای روتور شوند.
4. غیر یکنواختی ذاتی در امتداد طولی فاصله هوایی (نا هممحوری ذاتی) که از ایدهآل نبودن فناوری ساخت و مونتاژ موتور ناشی میشود، باعث کشش مغناطیسی نامتقارن در سطوح مجاور روتور و استاتور میشود. زیرا روتور در سمتی که فاصله هوایی کوچکتر است تحت نیروهای کششی بزرگتری قرار میگیرد. این امر سبب خم شدن روتور، تشدید خطای نا هممحوری و در نهایت منجر به برخورد روتور با استاتور میشود. در نتیجه ممکن است به ساختار روتور و استاتور آسیب جدی وارد شود.
5. افزایش تنشهای وارد بر میلههای روتور در اثر اضافه بار دایم یا نوسانی در طول زمان میتواند منجر به شکستن میلههای روتور شود.
6. افزایش نیروهای گریز از مرکز در اثر افزایش سرعت موتور به بیش از سرعت اسمی میتواند منجر به بروز تنشهایی در حلقههای انتهایی و شکستن اتصال بین میلههای روتور و حلقههای انتهایی گردد.
استاتور موتورهای القایی نیز همانند بلبرینگها و روتور میتواند تحت تاثیر عوامل مختلفی دچار خطا شود]3[ . پنج نوع خطا برای سیم پیچهای استاتور گزارش شدهاند که همه آنها ریشه در خرابی عایق سیمپیچها دارند ]4[ این خطاها عبارتند از:
1- خطای حلقه به حلقه در یک کلاف که در آن دو نقطه از یک یا چند حلقه از یک کلاف به همدیگر اتصال پیدا میکنند (خطای اتصال حلقه).
2- خطای کلاف به کلاف در یک فاز که در آن یک نقطه از یک کلاف به یک نقطه از کلاف دیگر سیمپیچی همان فاز اتصال پیدا میکند.
3- خطای فاز به فاز که در آن نقطهای از سیمپیچ یک فاز به نقطهای از سیمپیچ یک فاز دیگر اتصال پیدا میکند.
4- خطای مدار باز که در آن به دلیل قطع شدگی سیم، یک فاز یا بخشی از یک فاز مدار باز میشود.
5- خطای کلاف به زمین که در آن نقطهای از سیمپیچ یک فاز به زمین (بدنه) اتصال پیدا میکند.
شکل (1-1) انواع خطای سیمپیچ استاتور را نشان داده است. یک موتور معیوب ممکن است دارای ترکیبی از خطاهای سه گانه فوق باشد. به عنوان مثال، در یک موتور ممکن است محور موتور خمیدگی پیدا کند و این امر سبب ایجاد لرزش و آسیب در بلبرینگها شده، منجر به تماس روتور با استاتور شود. با ادامه کارکرد موتور در این وضعیت گرمای بیش از حد تولید شده ممکن است میلههای آلومینیمی روتور ذوب شوند. پخش شدن آلومینیم مذاب روی سیمپیچ استاتور خطای سیمپیچ را به دنبال میآورد.
حدود 75 درصد از کل خرابیهای موتورهای القایی قفس سنجابی مربوط به خطاهای استاتور و یاتاقان است خرابی بلبرینگها (خطاهای مکانیکی) 40 تا 50 درصد، خرابی عایق استاتور (خطای استاتور) 30 تا 40 درصد و خرابی قفسه روتور (خطای روتور) 5 تا 10 درصد گزارش شده است ]6[. اگر از پیشرفت خرابی های حلقه به حلقه جلوگیری نشود، موارد مذکور منجر به خطا فاز به زمین یا فاز به فاز میگردد، که البته خطا فاز به زمین محتملتر است. نتایج مطالعات جامعتر که بر پایه یک روش آماری و برای موتورهایی با قدرتها و سرعتهای مختلف صورت گرفته نیز موید درصدهای فوق الذکر است ]2و7و8[. بنابراین خطاهای سیمپیچ استاتور درصد قابل توجهی از کل معایب موتور القایی را به خود اختصاص میدهد. لذا این پایاننامه بر روی خطای سیمپیچ استاتور تمرکز دارد.
انواع خطای سیمپیچ استاتور معمولا با اتصال کوتاه چند حلقه مجاور سیمپیچ فاز (خطای اتصال حلقه) شروع میشود. به این ترتیب که جریان گردشی در حلقههای اتصال کوتاه موجب تولید گرما و افزایش دما در ناحیه معیوب سیمپیچ شده و با تخریب بیشتر عایق در آن
محل، منجر به خطاهای شدیدتر یعنی خطای کلاف به کلاف، خطای فاز به فاز و یا خطای فاز به زمین میگردد. . اگرچه اطلاعات تجربی از فاصله زمانی بین وقوع خطای اتصال حلقه تا شکست عایقی و تشدید کامل خطا وجود ندارد، ولی قدر مسلم آنست که این فرایند آنی و لحظهای نیست و سرعت آن به شدت خطا، یعنی تعداد حلقههای اتصال کوتاه شده، وابسته است.
برای آشکارسازی خطای اتصال حلقه تاکنون شاخصهای متعددی معرفی شده و روشهای مختلفی هم برای اندازه گیری آنها و نتیجهگیری در خصوص وقوع خطا ارائه شده است که در ادامه مورد بررسی قرار گرفتهاند.
2-1- عوامل پدید آورنده خطاهای سیمپیچ:
همه انواع خطای سیمپیچ استاتور ریشه در خرابی عایق سیمپیچ دارند. تنشهای مختلفی در ساختار موتور و به ویژه استاتور ممکن است منجر به خرابی عایق سیمپیچ و بروز خطا شوند. این تنشها در قالب تنشهای حرارتی، الکتریکی، مکانیکی و محیطی قابل دستهبندی هستند ]3و4[:
1-2-1- تنش های حرارتی
تنشهای حرارتی بر اثر افزایش دمای سیمپیچ ها بوجود آمده و سبب کاهش طول عمر یا تخریب عایق سیمپیچها میشوند. آزمایشهای استاندارد نشان میدهند که به ازای هر 10 درجه سانتیگراد افزایش دمای سیمپیچ از حداکثر مقدار مجاز، طول عمر عایق آن به نصف تقلیل مییابد]4[. عوامل افزایش ایجاد تنش حرارتی عبارتند از:
– اضافه ولتاژ : افزایش دامنه ولتاژ موجب افزایش دامنه شار ماشین، افزایش تلفات هسته، افزایش دما و ایجاد تنش حرارتی میشود.
– عدم تعادل ولتاژهای سه فاز : درصد اندکی عدم تعادلی در ولتاژهای سه فاز، موجب افزایش قابل توجه دامنه جریان سیمپیچ فازها شده و افزایش تلفات مسی ناشی از آن، افزایش دمای شدیدی را در سیمپیچها پدید میآورد. برای مثال فقط 5/3 درصد عدم تعادلی ولتاژها سبب 25 درصد افزایش دما در سیمپیچها خواهد شد]4[ .
– توقف و راه اندازیهای مکرر : در حین راه اندازی، جریان موتور بین 5 تا 8 برابر جریان بار کامل است. بنابراین در زمان راه اندازی تلفات اهمی قابل توجهی در سیمپیچها ایجاد میشود. حال اگر یک موتور در فواصل زمانی کوتاه بطور متناوب در معرض راه اندازیهای مکرر قرار گیرد، تجمیع حرارت ناشی از افزایش تلفات اهمی موجب افزایش دمای سیمپیچ و بروز تنش حرارتی خواهد شد.
– اضافه بار : دمای سیم پیچ بطور تقریب متناسب با توان دوم بار موتور است. به عبارت دیگر دمای سیمپیچ با مربع افزایش گشتاور صعود میکند. بعنوان مثال اگر در دمای محیط 40 درجه سانتیگراد یک موتور 100 اسب بخار در دمای 64 درجه سانتیگراد کار کند، با 15 درصد افزایش بار دمای آن به 85 درجه سانتیگراد خواهد رسید. بنابراین طول عمر موتور از 1000000 ساعت مفروض به 1147000 ساعت کاهش خواهد یافت ]4[.
– دمای محیط : موتورهای استاندارد معمولا برای کار در حداکثر دمای محیط معین (معمولا 40 درجه سانتیگراد) طراحی میشوند. هر دمای محیطی فراتر از این مقدار، افزایش مشابهی را در دمای کار موتور پدید آورده باعث بروز تنش حرارتی میگردد.
2-2-1- تنش های الکتریکی
تنشهای ولتاژ الکتریکی سبب تخریب موضعی عایق الکتریکی و یا کاهش عمر عایق و در نهایت بروز خطاهای سیمپیچ از نوع اتصال کوتاه میشوند. بنابراین رابطه مستقیمی بین عمر عایق و تنشهای ولتاژ اعمال شده به سیمپیچها وجود دارد ]9[. انواع تنشهای الکتریکی موثر در این زمینه عبارتند از:
– پدیده تخریب عایق : در صورتی که در موتورهای با ولتاژ بیش از 600 ولت سیستم الکتریکی موتور از محیط بیرون ایزوله نشده باشد، این پدیده رخ میدهد. فرآیند این نوع تخریب عایق بدین ترتیب است که ابتدا حفرههای کوچک با جریان نشتی بین مس سیم و محیط آزاد ایجاد میشود که کاهش امپدانس بین سیم و زمین در اثر ترکیب رطوبت و مواد خارجی را به دنبال دارد. سپس با تخلیه الکتریکی جزیی به زمین و به وجود آمدن نقاط سوخته ریز در سیستم عایق الکتریکی فرآیند تخریب عایق کامل میشود.
– اضافه ولتاژهای لحظهای : خطاهای اتصال کوتاه در سیمپیچ موتور میتواند در اثر اضافه ولتاژهای لحظهای اعمال شده به سیمپیچها رخ دهد. منشا اینگونه اضافه ولتاژها عبارتند از ]9[:
1- در فاز یا خط شبکه تغذیه گاهی اضافه ولتاژهایی تا 5/3 برابر ولتاژ اسمی با زمان خیزش بسیار کم به وجود میآیند. این اضافه ولتاژها در صورت رسیدن به سیمپیچهای موتور، به عایق آنها آسیب وارد میکنند.
2- اضافه ولتاژهای ناشی از محدود کنندههای جریان : زمانی که محدود کننده جریان، مثل (فیوز)، در لحظهای که انرژی در میدان مغناطیسی سیمپیچها ذخیره شده عمل میکند، سبب ایجاد نوسان یا تشدید ولتاژ میشود. این امر با اضافه ولتاژهای لحظهای همراه است و سبب آسیب به عایق سیمپیچ میشود.
3- اضافه ولتاژهای ناشی از عملکرد در درایوهای فرکانس متغیر و در لحظات راه اندازی، توقف و نیز در تغییر سیکلهای کاری امکان وقوع دارند. این اضافه ولتاژها با دامنه 2 تا 5 برابر ولتاژ اسمی و زمان خیزش از 1/0 تا میلی ثانیه میتوانند به وجود آیند و تهدیدی برای عایق سیمپیچها به حساب میآیند.