آن چه یک اثر ادبی به ویژه شعررا از سایرآثارمکتوب، متمایز می سازد بهره گیری از عنصرخیال و برخورداری ازقوای تخیل است.شعرفضای متفاوتی ازذهنیات وتصورات شاعر را به نمایش می گذارد. تصوراتی که ماحصل تصرف ذهنی شاعر درمفاهیم پیرامون اوست.
شاعر در این تصرفات برای بیان واقعیات درونی ، واقعیات زندگی وتخیلات ذهنی خود از رمزهایی بهره می جوید که نماد یاسمبل (symbol) نامیده می شود.نماد یا سمبل درحقیقت نمایه ای است که علاوه بر معنی قراردادی و آشکار خود، دارای معنای دیگر وگاه متناقض باشد .این که شاعر بتواند مفهوم مهربانی وبخشندگی را با نمادی چون خورشید ویا استواری وصلابت را با نماد کوه به نمایش بگذارد، این که عشق را سرخ و فراق را زرد رنگ آمیزی کند، برتوانایی او برای جلب عواطف وبرانگیختن احساسات مخاطب می افزاید. استفاده از تعابیر متفاوت برای بیان رویدادها وحقایق پیرامون از مهمترین ویژگی های شعر فارسی است.
نمادگرایی واستفاده از سمبل ها نه تنها در شعر کلاسیک به خصوص ادبیات صوفیه رواج داشت، بلکه با تولد شیوه ی نوین شعر فارسی و باوجود بروز تغییرات اساسی در شیوه ی سرودن شعر فارسی، تقویت گردید .نخستین بارقه ی تغییر در سبک سرایش فارسی ، در شعر نیما یوشیج بروزکرد. گرایش شدید نیما به سمبولیسم یا نمادگرایی که تحت تأثیر سمبولیست های اروپایی ایجاد شده بود موجب ایجاد تغییر در سرودن شعر وخلق سبکی نوین توسط اوشد.از مهمترین ویژگی های این تغییر، رها شدن از برخی قیود موجود در شعر کلاسیک و ایجاد تحول درآن بود .این تحول در دو قالب فرم و محتوای شعر کلاسیک فارسی به وجودآمد.
ابتکار نیما صرفاًدر محدوده ی خروج از وزن وقافیه ی سنتی وایجاد قالب جدیدی از شعر که مبتنی بر عدم تساوی طولی مصرع هاست خلاصه نمی شود، بلکه در جهان بینی ونگرش اونیز حضور دارد. شعر نو، نه تنهابه لحاظ محتوا و جریانهای ادبی حاکم بر آن با شعر کلاسیک فارسی متفاوت است ، بلکه از نظر فرم و تکنیک نیز ممکن است همانند شعر کلاسیک، موزون ویا غیرموزون بوده و یا وزن آن عروضی کامل یا ناقص باشد. استفاده ی آزاد از قافیه در شعر نو از معروف ترین ویژگی های این سبک شعر فارسی است.ازنگاه شاعران این سبک شعروموسیقی یکسان است.بنابراین شاخصه ی موسیقی شعر، آهنگ درونی آن است.
بعداز نیما یوشیج، فروغ فرخزاد ، احمد شاملو، مهدی اخوان ثالث و سهراب سپهری از پیشگامان شعر هستند.دراین میان نمونههای برجسته و اوج شعر نوی فارسی را می توان در آثار فروغ و شاملو یافت.آن چه که در شعر به سبک نو به وضوح دیده می شود، چهارچوب گریزی است.شعرنو ساختارشکن است و با توجه به این ویژگی که به خصوص دربه کارگیری وزن وقافیه دیده می شود، به نظر می رسد بسیاری از مفاهیم که در ذات خود در تقابل وتضاد با یکدیگر هستند نیز می توانند در اشعار این شاعران دیگرگونه و با نگاهی ساختارشکنانه به کارگرفته شوند. عناصری همچون «آب وآتش» و«نور وظلمت»، به دلیل اهمیتی که در جهان هستی وزندگی انسانها داشته اند، همواره در آثار ادبی مورد توجه بوده اند .
اصطلاحات«نور،ظلمت،آب،آتش» از دیر باز در ادبیات به ویژه در اشعار شاعران کهن در چهارچوب ویژگی های ذاتی خود به کار گرفته شده اند. چنانکه در بیت زیر:
شتابیدی و جنگ را ساختی / به کردارآتش همی تاختی( فردوسی ، بیت1793)
فردوسی به ویژگی سوزندگی و ویرانگری آتش اشاره دارد و یا در بیت:
از هلیله قبض شد اطلاق رفت / آب آتش را مدد شد همچو نفت (مولانا ، بیت54)
مولانا سیالی آب و چگالی آن را مددی برای ویرانگری وشعله ور شدن آتش می داند.
اما سهراب در قطعه ی زیر از تاریکی که مظهر نا امیدی،شک وتنهایی است، امید را می سراید :
من دراین تاریکی
درگشودم به چمن های قدیم
به طلایی هایی
که به دیوار اساطیر تماشا کردم(سهراب،1346 :389)
به این سبب اندیشه ی بررسی بروز ساختار شکنی در مفاهیم عناصر طبیعی در شعر نو به ویژه اشعار نیما ، فروغ، سهراب و شاملو شکل گرفت.
دکتر شفیعی کدکنی می نویسد:
«شعرسبک خراسانی به نظر صورخیال ودیدگاه های ادبی ازلحاظ تشبیه مخصوصاً تشبیه تفضیلی بسیارقوی است.شعرقرن چهارم ازنظر تصاویرحسّی و تجربه های مستقیم شعری،بارورترین دوره ی ادب فارسی است. ازنظرتنوّع زمینه های تصویری،شاعران این دوره باآزادی تخیّل خویش،بسیاری ازخیال های شعری رابه ادب فارسی تحمیل می کنندکه قرن ها با تصرفات مختلف درشعرشاعران بعدی تکرارمی شودوشاعران بعدی گاهی پدیده های طبیعی رااز چشم و دیدگاه تخیّلی شاعران این دوره می بینند.» (شفیعی کدکنی،1383:٤٠٥)
به دلیل درباری بودن اکثرشعرا، تصاویرشعری این دوره فقط برای معرفی خود تصویرندواگر گاهی شاعرهدف دیگری دارد،معمولاًجزمدح ممدوح،چیز دیگری نیست به همین دلیل معمولاً شاعران مورد بحث ما،از تشبیهات(محسوس به محسوس هم مفرد و هم مرکب)استفاده می کنند و استفاده از تشبیه معقول به محسوس نادر است.
«توصیفات نیزدر سبک خراسانی قوی هستند.جزئی ترین پدیده های طبیعی از قبیل:ابر، باران، برف، رنگین کمان، طوفان، سیل و رعد و برق، در توصیفات دقیق شاعران این سبک، رایج ترین وسیله توصیف تشبیه است که در شعر آن ها گنجانیده شده است به طورکلی طبیعت گرایی شاعران این دوره سبب شده است که به توصیف جزئیات طبیعت بپردازند و شیوه آنها در این زمینه تشبیه مرکب و تفصیلی است .»(شمیسا، 72:1376)
منوچهری یکی از شاعران بزرگ سبک خراسانی است که فصول رابه طور اعجاب انگیز توصیف کرده است و تغزّلات وی وصف طبیعتی است که مشاهده کرده است. توجّه منوچهری به عناصرتشکیل دهندهی فصول نسبت به دیگر شاعران مورد بحث از بسامد بالاتری برخوردار است.
همی ریزد میان باغ ، لؤلؤها به زنبرها | همی سوزد میان راغ عنبرها به مجمرها | |
22/3م |
نیز:
نوبهـار آمد وآورد گـل و یاسمنا | باغ همچون تبت و راغ به سان عدنا | |
1/1م |
رودکی نخستین کسی که ساختن قصاید کامل وتمام را با تشبیب و مدح و دعا معمول کرده است. وی در توصیفات غنایی و تصاویر مربوط به توصیف فصول، از طبیعت و عناصر آن بهره می گیرد.
لاله میان کشت بخندد همی زدور | چون پنجه عروس به حنّا شده خضیب | |
11/2ر |
نیز:
آمد بهار خرّم با رنگ و بوی طیب | با صد هزار نزهت و آرایش عجیب | |
1/2ر |
عنصری یکی ازبزرگترین استادان قصیده پرداز و مدیحه سرای قرن پنجم، بلکه زبان پارسی، درمیان فصول مختلف سال به بهارتوجّه بیش تری دارد.
هرچندکه بنابه دلایلی خاص که به آنها اشاره خواهدشد؛عنصری چندان میانه ای با توصیف فصول نداردودرواقع این گونه توصیفات
درشعر عنصری رنگ و جلای چندانی ندارد،امّا وی درتوصیف فصول سنگ تمام می گذارد.
دل مرا عجب آید همی زکار هوا | که مشکبوی سلب شد زمشکبوی صبا | |
1/1ع |
فرخی در توصیفِ فصول، صحنه ها را خلق می کند و خواننده ، ذره ذره صحنه ها را با خواندن اشعارش در ذهن خود مجسّم می سازد.ارتباط عناصر طبیعت در شعر فرخی همانند بسیاری از شاعران طبیعت سرا به خوبی مشخص و پررنگ است. فرخی به سادگی ،تصاویری که از طبیعت می بیند را درقالب قصیده می ریزد و اثری دلنشین وممتازبه دست می آورد.اودروصف بهارو باغ ،ابیات قابل توجّهی داردودرواقع مجموعه ای از تصاویر مختلف را به وجود آورده است که تشبیهات نقش عجیب و فریبایی را در آنها بازی می کنند.
باغ دیبا رخ پرند سلب | لعبگر گشت و لعبهاش عجب | |
250/13ف |
اگرچه وصف فصول، بیشتر آغازی برای ستایش حکمرانان و بزرگان دربارهاست، امّا از لا به لای آن توصیفات میتوان نکات سودمندی یافت که بررسی و تحلیل آن، ما را از چگونگی وصف هر شاعر و زیبایی توصیف هر کدام آشنا می کند. ضمن این که با جشن های ایرانی آشنا می شویم و از عوامل مؤثّر در جشنها اطّلاع حاصل می کنیم.
این پایان دردوفصل تنظیم شده است که عبارتند از:
فصل اوّل:درآمدی براوضاع سیاسی واجتماعی قرن چهارم وپنجم وتاثیر آن بر شعر. در این فصل اوضاع سیاسی واجتماعی قرن چهارم وپنجم مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته واز عوامل تأثیر گذار برشعرآن دوره یاد شده است.
فصل دوم: توصیف فصول درشاعران شاخص سبک خراسانی.
درایـن فصل توصیفِ فصول توسط شـاعرانِ شاخـصِ سبک خراسانی مـوردبررسـی وتحـلیل قـرار
می گیرد.
فصل سوم: نتیجه گیری و پیشنهاد ها
نتیجه ای که ازتمام این تحقیق به دست آمد؛دراین فصل آورده شده است.
مأخذابیات منتخب از تمامی شاعران، دیوان آن ها به تصحیح دکترسیّدمحّمددبیرسیاقی است واعدادی که درزیرابیات آمده ،ازچپ به راست بیانگرِشماره ی قصیده وبیت است.
علامت های اختصاری نیزبراساس حروف ابتدای ِنام هرشاعرآورده شده اند.بنابر این؛م:(منوچهری)ع:(عنصری)ر:(رودکی)ف(:فرخی)،است.
پیشینه ی تحقیق
درباره ی دیدگاه ونوع نگرش شاعران بزرگ وصاحب سبک ازدیرباز مطالب بسیاری گفته ونوشته شده است ،امّا وجوه شعری این شاعران از بسیاری جهات هنوز به خوبی شناخته نشده است. بنابر این هنوز تحقیقات بسیاری در این زمینه می توان انجام داد.
آنچه مسلّم است این که درباره ی توصیف فصول درشعر شاعران شاخص سبک خراسانی ،تحقیقی کامل یاکتابی جامع نگاشته نشده است وفقط بعضی از نویسندگان اشاراتی به طبیعت گرایی این شاعران دارند که ذیلاًبه آن ها اشاره می شود:
نگارنده دراین کتاب به صورخیال ونقد وتحلیل آرای علمای اسلامی وهمچنین شاعران برجسته ی زبان فارسی از آغاز تاپایان قرن پنجم هجری درباب بیان وشیوه های مختلف پرداخته است.
نویسنده ی این کتاب که سبک های گوناگون شعر فارسی رابررسی کرده ودر آن ازطبیعت گرایی شاعران سبک خراسانی ،همراه با اندکی جزییّات سخن به میان آورده است.
دراین کتاب ،مطالبی هرچند مختصردرمورد الهام ازعناصرطبیعت دراشعار شاعران سبک خراسانی آمده است.
زوایای زیبای طبیعت وتوانمندی شاعران ایرانی به خصوص شاعران مورد بحث درتوصیف آن،از موضوعات این کتاب است.
1 – 3 – پیشینه تحقیق
در این پژوهش، با توجه به نگرش و جهان بینی سیاسی و اجتماعی سیمین دانشور در رمان سووشون و پیوند آن با جزیره سرگردانی ، و توجه به كاربرد آن در بافت متن و انتخاب واژگان خاص متناسب با بافت موقعیت است . كه غالباً در پژوهشهای پیشین نادیده گرفته شده است.
از آنجا كه این پژوهش به جهان نگری نویسنده و تحلیل مهم ترین بن مایه های رمان نظر خواهد داشت،
ابتدا به تحولات سیاسی، اجتماعی و تاریخی ای كه رمان در تعامل با آنها شكل گرفته است می پردازد
1 – 4 – ضرورت تحقیق
دانشجویان مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد رشته زبان و ادبیات فارسی بیشترین بهره را از این پژوهش خواهند برد و با یک اثر
داستانی معاصر وتحلیل و بررسی شخصیت های آن به خوبی آشنا خواهند شد.
1 – 5 – اهداف تحقیق
الف: معرفی وشناخت شخصیت های موجود در سووشون و جزیره سرگردانی، بررسی خصوصیات روحی و روانی آنها به دانشجویان رشتۀ زبان و ادبیات فارسی و علاقمندان به آن.
ب: دیگر اینکه بعضی از شخصیت های موجود در سووشون و جزیره سرگردانی به مرور زمان به فراموشی سپرده شده اند و در این تحقیق سعی بر آن است تا اطلاعاتی در مورد این اشخاص و اهداف آنها بیان شود.
ج: با استفاده از این پژوهش یک الگوی ساختاری بدست می آید که مورد استفاده پژوهشگران در زمینهی آثار داستانی معاصر قرار گیرد.
1- 6-سوالات تحقیق
1 – مهم ترین درونمایه های این دو رمان چیست و چگونه میتوان پیوند معنایی بین رمان های سیمین دانشور( سووشون و جزیرة سرگردانی) برقرار كرد؟
2 – رابطه این دو اثر سیمین دانشور و مسائل اجتماعی دیگر چگونه تبیین می شود؟
3 – شخصیت های زن موجود در سووشون وجزیره سرگردانی دارای چه نوع حالات ، روحیات و افکاری هستند و چه عواملی باعث دگرگونی شخصیت آنها می گردد؟
1-7-فرضیات تحقیق
الف: با جامعه شناسی شخصیت زن در این تحقیق به ما کمک می شود که با اشخاص ، روحیات و رفتار آنها آشنا شویم.
ب: در این دو اثر سیمین دانشور (سووشون و جزیره سرگردانی)زنان از فقیر ترین و پایین ترین سطوح طبقاتی تا زنان طبقات مرفه مورد توجه قرار می گیرند.
ج: وی زن را از نظر اقتصادی و عاطفی وابسته به مرد قلمداد می کند.
د: در داستانهای او زنان در مناسبات زناشویی و عاطفی به مراتب از مردان آسیب پذیرترند و هر چه زنان طبقه متوسط پایاپای مردان در عرصه فعالیتهای اجتماعی و سیاسی حضوری فعال دارند برخی محدودیت ها و ناهنجاری های عرفی _ اجتماعی نیز موجب گرفتاری و آسیب پذیری هر چه بیشتر آنان می شود.
کمتر شاعری را می توان سراغ گرفت که در چندین زمینة شعری ، ((سرآغاز)) و (( دوران ساز)) بشمار آید. اگر می بینیم که جلال الدین مولوی با چنان شیفتگی و حرمتی از حکیم غزنوی یاد می کند ، ادای حق واجبی است در مورد او و به هیچ روی از نوع تعارفهای مرسوم در میان قدما نیست. بویژه که آشنایی با او دریچة آشنایی با مولوی و عطار و حافظ و بسیاری دیگر از بزرگان ادب فارسی است و تأمل در شعر او ما را با شکل گیری در تکامل چندین نوع از انواع شعر فارسی آشنا می کند.
سنائی در قصاید خویش ، نمایندة برجستة شعر اجتماعی و نیز شعر اخلاقی و عرفانی است. و تقریباً تمام شاهکارهای سنائی در قصاید ش است و همه نوع معنی و مضمون را می توان یافت از نقد کار علمای دین و زاهدان ریائی تا نقد صوفیان دکّان دار تا بازاریان و ترازو داران دزد تا پادشاهان و وزیران و سپاهیان و همه و همة عناصر جامعه.
در این گونه شعرها سنائی بی پروا ترین نمونة نقد اجتماعی را عرضه می کند و شجاعتِ او در این راه تقریباً بی نظیر است. حتّی در دوره های گسستگی و عدم تمرکز حاکمیت ها ، کم اند شاعرانی که دلیرانه تر از او به نقدِ این مسائل پرداخته باشند ، بویژه که او با زبانی سخته و استوار و ساخت و صورتی متین و جذاب – که نمونة عالی شعر و نوعِ قصیده در تاریخ ادب ماست – این انتقادهای اجتماعی و سیاسی را عرضه کرده است و آینه ای ساخته است که نه تنها جامعة عصرِ او را در آن می توان دید بلکه تمام ادوارِ تاریخ اِجتماعی ما را در آن می توان مشاهده کرد و شعر، شعر حقیقی، چیزی جز این نمی تواند باشد.
و بویژه انتشار و نفوذ شعر سنائی از روزگار حیات او تا هم امروز ، انتشاری شگفت آور بوده است وقتی سنائی در آخرین سالهای عمر خود بود ، شعرش در تمام قلمرو زبان فارسی ، از حلب تا کاشغر ، در مسجد و خانقاه و میخانه ، گسترش داشت و هر جا که می رفت می دید شعرش قبل از وی بدان جا رفته است و این توفیق در میان قدما شاید فقط نصیب سعدی شده باشد ، آن هم یک قرن و نیم بعد از سنائی.
« فهرست جدول ها »
عنوان صفحه
جدول 4-1- آمار صورخیال به کار رفته در غزلیّات شمس…………………………………………………………………………….55
جدول 4-2- آمار واژگان پویایی بخش در غزلیّات شمس………………………………………………………………………………62
جدول 4-3- آمار رنگ های بکار رفته در غزلیّات شمس……………………………………………………………………………….69
جدول 4-4- آمار مزه های بکار رفته در غزلیّات شمس…………………………………………………………………………………71
جدول 4-5- آمار اوزان بکار رفته در غزلیّات شمس……………………………………………………………………………………….74
جدول 4-6- آمار انواع ردیف در غزلیّات شمس……………………………………………………………………………………………..81
جدول 4-7- آمار انواع جناس در غزلیّات شمس……………………………………………………………………………………………89
جدول 4-8- آمار آرایه های مؤثر در موسیقی معنوی غزلیّات شمس……………………………………………………………94
جدول 5-1- آمار ده وزن پرکاربرد در دیوان شمس…………………………………………………………………………………….101
« فهرست نمودار ها »
عنوان صفحه
نمودار 4-1- نمودار آماری واژگان پویایی بخش در غزلیّات شمس……………………………………………………………….62
نمودار 4-2- نمودار آماری کاربرد مزه در غزلیّات شمس……………………………………………………………………………..71
نمودار 4-3- نمودار آماری بحرهای مورد استفاده در غزلیّات شمس…………………………………………………………….75
جلالالدّین محمد رومی، مشهور به «مولانا» (672ه.)، عارفی از خود رهیده و به حق رسیده بود.وی شاعری خوشبین و امیدوار بود که عشق جانمایهی معرفت او را تشکیل میداد.
عشق شورانگیز مولوی به شمس که از نگاه جلالالدّین تجسم حق بر روی زمین بوده،وی را در لحظات شور و هیجان عاطفی در حالتی از مستی و بیخویشی، مستغرق کرده بود. این وضعیت و تجربهی نادر، مولانا را در حال و هوایی ویژه قرار داده بود؛حال و هوایی منحصر به فرد که شعر را ترجمان خود ساخته بود. زبان شعر برای عارف بلخی آن قدر اهمیّت مییابد که گویی با شعر است که میتواند بخشی از غلیانهای روحی خود را به تصویر بکشد؛هرچند در بسیاری موارد چه در مثنوی و چه در غزلیّات از خدا میخواهد به او جانی تازه ببخشد تا بیحرف سخن گوید و آنگاه که ساقی ظهور میکند،کاغذ را بر زمین نهد و قلم بشکند.
دنیای ذهنی مولوی پویا و زنده است. او همه چیز را در حرکت به سوی کمال میبیند؛ در نگاه او جهان جلوهی خدای واحدی است که با هماهنگی و کلیّت خود صاحب حیات شده و عاشقانه به سوی خدا در حرکت است.
روحیهی پرنشاط و عرفان عاشقانهی مولوی ایجاب میکرد که تصاویر او از حرکت و پویایی برخوردار باشد.او شاعری است که غم را بر خود حرام کرده و وجودش مملو از شادی معنوی و سرخوشیهای عارفانه بوده است:
باده غمگینان خورند و ما ز می خوش دل تریم | رو به محبوسان غم ده ساقیا افیون خــــویش | |
خون ما بر غم حرام و خون غم بر ما حــــلال | هر غمی کو گرد ما گردید شد در خون خویش | |
(3/ ب13216-13217) |
عشق به عنوان جان عرفان مولانا، اندیشه، احساس، تخیّل، زبان و موسیقی شعر مولانا را به حرکت و پویایی درآورده است. در این پایاننامه سعی بر این است نمودهای پویایی و حرکت که از عوامل عمدهی تأثیر گذاری غزل مولوی است، بررسی شود و نشان دادهشود چه عواملی باعث این پویایی و حرکت در غزلیات او شدهاست.
«حرکت در نزد اهل لغت به معنای جنبش و انتقال جسم از جایی به جای دیگر است. حرکت در نزد بعضی اهل لغت علاوه بر انتقال در مکان به معنای تغییر در وضع و عوض شدن محل اجزای یک چیز بدون تغییر محل خود آن شیء نیز آمده است» (تهانوی،369:1317).
بحث حرکت و سکون جزء مسائل علم طبیعی است، چنانکه فیلسوفان دربارهی اثبات وجود حرکت و بیان ماهیّت و اقسام و احکام آن سخن گفتهاند. عرفا نیز دارای نظریههایی در این زمینه هستند که در فصل دوّم به تفصیل از آنها سخن گفته خواهد شد.
عاطفه یا احساس، تخیّل، زبان ، موسیقی و قالب عناصر تشکیل دهندهی اثر شعری هستند. «شاعر یک اندیشه را که محصول تجربهی منطقی و واقعی است، با عاطفهی مربوط بدان به صورت تصویری که عمدتاً محصول تخیّل اوست با زبان شاعرانهی خاص خود و اغلب با بیانی آهنگین، ارائه میدهد» (ترابی، 72:1370).
حرکت و پویایی در آثار شعری در گرو برخورداری شاعر از اندیشه و عاطفهای سرشار است؛ زیرا عواملی که باعث میشوند شعری را در حوزهی تخیّل، زبان و موسیقی پویا بدانیم، حاصل نمیشوند مگر این که اندیشهی سراینده انعکاس طبیعت و زندگی باشد و شاعر با اتّکا بر نیکی و پاکی و ارزشهای انسانی، شعر را از ایستایی و میرایی مصون نگه دارد و ماندگاری آن را تضمین کند.
مولوی آن چه را احساس میکند و در ذهن او اثر میگذارد، به صورت شعر ارائه میدهد. در واقع انگیزههای ناشی از یادها و حوادث زندگی است که زمینهی عاطفی شعر وی را پدید میآورد و باعث میشود شعر در ذهن او نطفه ببندد و زاییده شود.
انتخاب واژگان عاطفی با ژرفا و گستردگی بیشتر حاصل نمیشود مگر آن که شاعر از اندیشهای سرشار برخوردار باشد و مولانا با بهره مندی از عشقی سرشار و پرتلاطم که موج آن تمام وجودش را دربر گرفتهبود، هم از اندیشه و عاطفهای پویا برخوردار شده بود و هم توانسته بود این اندیشه و احساس سرشار را در زبان، تخیل، موسیقی و قالبِ شعر، بیان کند. وی با قدرت اندیشه و با گنجینهی عاطفهی خویش که از عشق حق مایه میگیرد، تمام بابهای بسته را میگشاید:
یــک دســته کلــید اســـت به زیر بغل عشق | از بــــهـــر گشــــاییدن ابـــواب رســــیــده | |
(3/ ب13216-13217)
|
در فصل دوم در مورد هر یک از عناصر سازندهی شعر به تفصیل سخن گفته خواهد شد و در فصل چهارم، نمودهای حرکت و پویایی در هر یک از عناصر شعری بررسی خواهد شد و با نگاهی آماری به این نمودها، به تحلیل حرکت و پویایی هر یک از عناصر سازندهی شعر در غزلیات شمس پرداخته خواهد شد.
در زمینهی حرکت و پویایی مقالهای با عنوان «حرکت و جنبش در غزلهای مولوی» از مهوش واحددوست (1386) در فصلنامهی علوم انسانی دانشگاه الزّهرا، شمارهی 68-69، صص 167-189 و همچنین مقالهی «حرکت در اندیشه و شعر شفیعی کدکنی (م.سرشک)» از مسعود روحانی و محمد عنایتی قادیکلایی (1390) در مجلهی بوستان ادب دانشگاه شیراز، سال چهارم، شمارهی سوم، صص 45-70 به چاپ رسیده است.
در مقالهی «حرکت و جنبش در غزلهای مولوی» نگارنده ابتدا به تعریف حرکت و سپس به بیان دیدگاههای مختلف و ازآنجمله دیدگاه مولوی دربارهی آن پرداخته است.مؤلف مولوی را در کلیّات شمس بر خلاف مثنوی که یک نظریهپرداز در زمینهی «حرکت» است، شاعری میداند که مفهوم حرکت را از دیدگاه عرفا به طور عملی عینیّت بخشیدهاست.وی به بررسی نمود حرکت در وجود مولوی و درغزلهایش پرداختهاست و در وجود مولوی دو نوع حرکت درونی و روحانی و حرکت فیزیکی(سماع) را مطرح کرده و در زمینهی غزلهایش عوامل حرکت در اشعار او را در سه عامل دانسته است:1- به کار بردن واژگان حرکتآفرین 2- به کار بردن موسیقی پویا و پرشور؛ ازجمله استفاده از اوزان خیزابی و اوزان دوری، استفاده از تکرار و واجآرایی و 3- استفاده از تشبیه و استعارهی مکنیّه و تشخیص.
در زمینهی تشخیص به معرفی سه سطح از جاندارانگاری در غزلیّات شمس پرداختهاست:1- جاندارانگاری در سطح هنری و بلاغی، 2- جاندارانگاری در سطح اعتقادی،آنیمیسم و3- جاندارانگاری در سطح روانشناختی و در نهایت نتیجه گرفته که جاندارانگاری که از عوامل مؤثّر در پویایی شعر است، از بسامد بسیار بالایی در کلیّات شمس برخوردار است؛ به گونهای که امور انتزاعی و غیرانتزاعی را در بر میگیرد.
در مقالهی «حرکت در اندیشه و شعر شفیعی کدکنی(م.سرشک)» نگارندگان با بررسی اشعار شفیعی کدکنی، حرکت و پویایی را از جوانب مختلف؛از آنجمله در اندیشه، زبان، موسیقی و صور خیال شعر وی مورد ارزیابی قرار داده و ارتباط و تناسب این پویایی را با اندیشهی پیشروندهی شفیعی بیان کرده و در این زمینه به تحلیل دو دفتر شعر «از زبان برگ» و «کوچه باغهای نیشابور» پرداختهاند. نویسندگان دو اصل بنیادین اندیشهی او را «امید» و «حرکت» دانسته و بیان کردهاند که شعر شفیعی بر خلاف شعر همعصرانش ، سرشار از امید به آینده است. در نهایت نتیجه گرفتهاند که شفیعی در دوران سرودن این دو مجموعه شعر، تحتتأثیر اندیشهی مبارزهجویانه بودهاست و عناصر سازندهی شعر وی، تحتتأثیر اندیشهی قیام، سرشار از حرکت و پویایی است و حالات درونی شاعر را به خوبی تبیین میکند.
دورهی ده جلدی غزلیّات شمس تبریزی به تصحیح بدیع الزّمان فروزانفر.
1) نمودهای پویایی در غزلیّات شمس چیست؟
2) بیشترین و کمترین نمودهای پویایی در کدامیک از عناصر شعری غزلیّات شمس انعکاس یافته است؟
نشان دادن نمودهای پویایی در عناصر شعر غزلیّات شمس و بیان بازتاب بیشترین و کمترین نمودهای پویایی در غزلیّات مولانا و تحلیل علل این بسامد.
شیوهی پژوهش در این پایاننامه، کیفی و از نوع تحلیل محتواست؛ روش جمعآوری اطلاعات به شیوهی کتابخانهای است. برای نگارش پژوهش ابتدا مطالعاتی مقدّماتی در مورد حرکت و پویایی صورت میگیرد و سپس بیست و پنج درصد از غزلیّات شمس مورد بررسی قرار میگیرد و نمودهای حرکت و پویایی در تک تک عناصر سازندهی شعر (عاطفه، زبان، تخیّل، موسیقی و قالب) بررسی شده و آمار هر یک از این نمودها ارایه میشود.