شاهنامه شاهکاری ادبی است با موضوعاتی جامع و داستانهایی متنوع سراینده آن حکیم جامع الاطراف که جلوه هایی مختلف از ادبیات حماسی، غنایی و تعلیمی را به نمایش می گذارد. بررسی ابعاد مختلف «شاهنامه» موجب شناخت بیشتر عظمت و شکوه این اثر وهمچنین سراینده آن می شود.
پند و ا ندرزهای فردوسی است که از آبشخورهای فکری دینی و قومی وی سرچشمه گرفته است و از آنجا که عاطفه نهفته در آن انسانی است نه شخصی، جامعیت و شمول آن از زمان و مکان خاص فراتر است و همه آفاق را در بر می گیرد.
آرامش و آبادی آرزوی هر کس برای داشتن بهترین زندگی است. این آرامش پدید آمدنی نیست مگر
آن که با دانش نیک همزبانی به همدلی دگرگون شود. همانگونه که استاد عشق مولوی میسراید:
همزبانی خویشی و پیوندی است یار با نا محرمان چون بندی است
ای بسا هندو و ترک همزبان ای بسا دو ترک چون بیگا نگان
از زبان محرمی خود دیگر است همدلی از همزبانی بهتر است
برای رسیدن به همدلی و همزبانی باید یکدیگر را درست شناخت. فرهنگ را نیروی پیش برنده مردم و جامعه دانستهاند. در واژه نامه معین آن را ادب و هنر و ادب كردن مردم معنی كرده است. استاد برومند سعید(1384)، در پژوهشی ادیبانه آن را از دو بخش فر + هنگ میداند. «فر» پیشوندی به معنی پیش و جلو رفتن است و «هنگ» دگرگونهای از «سنگ» به معنی متانت و سنگینی است.
فرهنگ زمانی پدیدار میشود که آموختهها در منش مردم نهادینه گردند. بدینگونه مردم از آن آموختهها در زندگی خود و یا درون جامعه بهره میبرند، بدون آنکه نیازی به فشار بیرونی برای بکار بستن آن باشد. برای نمونه اگر بد شمردن اسراف در منش کسی نهادینه شود، او نه برای جریمه دولتی و نه برای خوش آمد دیگران از اسراف پرهیز نمیکند، بلکه چون این کار را بد میداند از آن میپرهیزد. چنین کسی در خلوت هم آن کار دیگر را نمیکند[1].
مهم آنست که چه آموختهای با چه آرمانی و از چه راهی در منش مردمان نهادینه میشود. آیا بهرهکشانی میخواهند از شیره جان مردمانی ثروت و قدرت بیندوزند یا آبادگرانی مردم دوست در پی افزایش خرسندی مردم هستند.
تاریخ ایران گواه آنست كه هرگاه رهبران و مدیران كلان كشور در این وظیفه كوتاهی كردند، كشوربه دست بیگانگان افتاد. اما نكته مهم آنست كه ایرانیان از دیدگاه فرهنگی نه تنها شكست نخوردهاند، بلكه فرهنگ خود را به مهاجمان دیكته هم كردند (محسنی نیا، 1382).
بنابراین گرگان مردم نما كه خود را صاحبان جهان میدانند، برای چیرگی بر این مرز و بوم راهی دیگر را برگزیدند. آنها با بریدن مردم از ریشههای فرهنگی ایشان و نمایاندن ویژگیهای ویران كننده به جای فرهنگ، میكوشند تا بر روح مردم چیره گردند. ایران گرامی اگر نه نخستین، ولی یكی از بنیانگزاران فرهنگ انسانی در جهان است. از آنجا که ایران فرهنگی شمار بزرگی از کشورها را در بر میگیرد، شناخت فرهنگ و ریشههای فرهنگ میتواند به همزبانی وهمدلی مردم این کشورها بیانجامد و آرامش و آبادی را در میان آنها نهادینه سازد.
مرگ سرنوشت هر کسی است که در هر فرهنگی به گونهای تعریف شده است. این تعریف ریشه باورها، فرهنگ و در پی آنها رفتارهای آن مردم است. در این نوشتار کوشش میشود با بررسی بیتهای شاهنامه که در آنها از بهشت و دوزخ یاد شده و همسنجی آن با آموزشهای گاتها (آموزشهای آسمانی زرتشتیان) ریشههای باور شاهنامه به جهان پس از مرگ جستجو شود. امروزه آموزشهای گاتها در میانه کتاب یسنا جای داده شدهاست. کتاب یسنا 72 هات (هائیتی=سرود =فصل =بخش) دارد که 17 هات از آن (از هات 28 تا 34، 43تا 51 و 53) گاتها است. هر هات چندین بند دارد که با شماره یاد میگردد.
با یاری آموزگار گاتاشناسی موبدیار مهران غیبی، برای بهتر فهمیدن گاتها چند برگردان فارسی (آذرگشسب، 1351؛ جعفری، 1359؛ دوانلو، 1387، رضی، 1363؛ شهزادی، 1381؛ شهمردان، 1364) را هم سنجی (مقایسه) و مفهوم آن در این نوشتار بکار برده شد. این نوشتار دستاورد همسنجی آموزشهای گاتها با سرودهای شاهنامه برای دریافتن نقش گاتها در رابطه با جهان پس از مرگ در شاهنامه است.
شعرنو، نقاط قوّت بیانی و بلاغی چشمگیر و تحسین برانگیز دارد و از جهت صورت، مقاصد و مفاهیم، فرم و محتوا و صور بلاغی و وزن و آهنگ و موسیقی و حوزه های عاطفه و احساس و تخیّل با شعر کهن تفاوت دارد.
یکی از حوزه هایی که شعر معاصر در آن، سخن تازه داشته ودارد، توصیف نمادهای طبیعت و جلوة پدیده ها از خرد و کلان در اثناء و مطاوی سخن است. شعر معاصر با وجه شبه های نو و شگفت، درصد توصیف طبیعت با تعبیرات، توصیفات، نگاره ها و نگرهاو گزارشهای جدید است و برای دستیابی به این منظور و مقصود و رهیافت به گزینش واژگان و ترکیبات نو و مبعد و بهره یابی از موسیقی الفاظ و ترکیبات و جملات و بکارگیری صور بلاغی مایه گرفته از تخیّل، در توصیف جلوه های نمادین طبیعت، کارهای سترگ و شگرفی آفریده است.
آفرینش تابلوهای زیبا و شگرف در گزارش از آفریدگان پهنة هستی، در شعر نوپردازان بزرگ معاصر، امری است قابل دقّت و در خور تحسین، این پایان نامه شگردهای آفرینش تابلوهای زیبا از طبیعت در شعر را، پی گرفته نشان داده است که چگونه نوپردازان بزرگ معاصر بهره گیری از ذهن و ذوق و تخیّل، زیباترین و پیچیده ترین توصیفات و تعبیرات را در این مورد، ارائه داده اند.
ضمناً نگارنده تأثیر دیرین و ژرف کهن الگوها و همزادی و هم سرشتی آنان را با برخی از نمادهای طبیعی و بهره گیری شاعران معاصر را از مفاهیم اسطوره ای و باستانی و احیاناً حماسی آنها، بر شرحی مختصر و در خور باز نموده است.
کلید واژه ها: شعر نو، نوپردازان، نماد، طبیعت، کهن الگو، توصیف، اسطوره، حماسه، صور بلاغی.
پیشگفتار
یکی از مقاصد شعر، توصیف است. توصیف در گسترة معنایی خود، تفسیر، تبیین، تعبیر و گزارش را دربر می گیرد و اگر بخواهیم دقیق تر و عالمانه تر بگوییم، توصیف تفسیر،تبیین، تعبیر و گزارش هرکدام به گونه ای پدیده و یا نهادی را در ابعاد گوناگون می شناسانند. این شناساندن یا عالمانه است و ظرافت و دقّت و بینش خاصّی را می طلبد و از نیروی تعقّل مایه می گیرد و نویسنده با خردورزی و بهره گیری و بهره یابی از دانش خویش و با مراجعه به کتب مربوط و مرجع، مطلب و مبحث و موضوعی را شرح و بسط می دهد و سرانجام پس از ارائه مطالب نتیجه گیری می کند و به تخیّل و به احساس و عاطفه کاری ندارد چرا که سخن و نوشتة او علمی است و به اصطلاح خشک و قانونمند است و شالوده اش، جمع مطالب و مستندات و ارائه برهان و استدلال است.
در حوزة ادب و عالم شعر، سخن از لونی دیگر است. درست است که شاعر در سرودن از خرد و بینش خویش مایه و مدد می گیرد و در حقیقت بنای کار برخردورزی و دانشمداری است. امّا حرف اوّل و آخر را در شعر عاطفه و احساس و تخیّل می زند. شاعران خداوندان توصیفند و این توصیف از ذوق و شعور خاصّ شاعر و ظرافت و دقّت و تیزبینی و لطافت روح او مایه می گیرد. شاعر شعور و احساسی ویژه در دریافت و شناخت پدیده ها و امور جهان هستی دارد. سائقة شاعر در توصیف همان احساس و دریافت شاعرانة او از عناصر و بافت مجموعة پدیده هاست.
در رهگذر سرودن، آنچه چشم احساس، عاطفه و تخیّل شاعر را بیشتر بسوی خود جذب می کند.آفرینش و پهنة و گسترة طبیعت است. از دیرباز، شاعران کهن، طبیعت را در حال و هواهای گوناگون توصیف کرده اند. به راستی پهنة آسمان و زمین با اینهمه شگفتی، جای توصیف و ابراز شگفتی دارد. قرنهاست که شاعران دستاوردهای آفرینش آفریدگار محبوب و توانا را از ژرفای دل و احساس خویش توصیف می کنند. جهان پراست از جلوه های نمادین طبیعت و هریک از این جلوه ها، تجلّی صفت «خالق» حق است که در عالم مادّه به مشیّت حق تعالی هرچه که خواسته است و آنگونه که خواسته، آفریده است. پس حمد و ستایش ویژة آفریدگاری است که از عدم، اینهمه آفریدة گوناگون و شگفت را با جلوه های گوناگون و به پهنة هستی آورد! به راستی که او شایستة ستایش است و حمد ویژة پروردگار جهانیان است. در ادب فارسی، در شعر کهن و نو از اینهمه جلوه و تجلّی بس گسترده و پر از لطایف و ظرایف و دقایق توصیف شده است.
در شعر نیمایی، نوپردازان سرودة های فصیح، بلیغ، زیبا، شیوا و آهنگینی را با هنر شاعری آفریده اند و تقدیم علاقه مندان و دوستداران شعر معاصر نموده اند.
مطالعه و درک و دریافت ظرایف و دقایق جلوه های نمادین طبیعت در شعر نیمایی، خود مبحثی شنودنی و خواندنی است که نگارندة این پایان نامه کوشیده است تا در حوزة شعر نیمایی، سروده هایی از این دست را با ظرافت و دقّت بازکاود و هنر شاعران معاصر را در توصیف و تبیین و به تماشا گذاشتن جلوه های نمادین طبیعت، بشناساند.
درک و دریافت این توصیفات و گزارش آنها در حوزه ها و مقاطع و مراتب گوناگون است. نگارنده از طرفی شگردهای نوپردازان معاصر را در این حوزه بازنموده و نشان داده است و از جهتی نکات بلاغی و پرداخت واژگان و جمله های توصیفی و نمادین را و از سویی، گاه داوری و ارزیابی، شیوایی و قدرت توصیف سروده ها را، مدّنظر داشته و گزارش نموده است. سخن از تجلّی جلوه های نمادین طبیعت در شعر معاصر دامنه ای بس گسترده و طولانی داردو نگارنده سعی نموده تا به اختصار شرحی نسبتاً جامع از این موضوع را به قلم آورد.
باری،آنچه در این پایان نامه فراروی خوانندگان و دوستداران و علاقه مندان شعر معاصر است تلاش و تدبیری است از این سنخ و تکاپو و جست و جویی است از این نوع، امید است که توفیق گزارش و پردازش این موضوع نصیب نگارنده شده باشد.
انس و الفت شاعران فارسی زبان در هر دوره و در هر سبک و مکتبی با جهان و عناصر و پدیده های آن، مسأله ای است که از مناظر و زوایای گوناگون می تواند نقد و بررسی و گزارش شود. شاعر بیش از هرچیز با طبیعت و انسان مواجه و مؤانس است. با هردوی اینها کار دارد و شعرو ذهن و خیال و عاطفه احساس خویش را در تبیین امور جهان و طبیعت و آنچه را که انسان با آن مواجه و همدم است، به کار می گیرد.
انسان از آنگاه که چشم باز می کند و جهان و طبیعت را پیرامون خویش می بیند، دوست دارد هرچه بیشتر آن را بشناسد و از آن سخن گوید. هم عالمانه سخن گوید و هم شاعرانه. دانشمندان علوم طبیعی طبیعت را آنگونه که هست می کاوند و می شناسند و قوانین حاکم بر آن را کشف می کنند. جهان پیرامون ما آنقدر از منظر علوم طبیعی، نکته و قانون ونظم و راز و رمز دارد که با گذشت صدها قرن از کاوش و جستجو و تحقیق آدمی، هنوز بسیاری از امور طبیعت برای او مسأله و معمّاست و تا به امروز نتوانسته است همة زوایا و خفایای اشیا و عناصر پیرامون خود را چه در حوزة دسترس انسان و چه در دوردستها، کشف کند هنوز برای انسان در گسترة طبیعت خیلی از راز و رمزها و
قوانین کشف نشده وجود دارد.
در حوزة عاطفه و احساس و تخیّل، نیز کار از همین سیاق است. ارتباط شاعران با عناصر و نمادهای طبیعت با تشبیهات و استعارات ساده و آشکاری شروع شد. در ابیات بجامانده از نخستین شاعران پارسی گوی نیز جلوة نمادهای طبیعت را بطور ساده می توان دید. در شعر سبک خراسانی شاعران همچون فرّخی و منوچهری شعرشان با طبیعت به جهات گوناگون گره خورده است چرا که اینان در سرزمین هایی چون هرات و غزنین و نقاط سرسبز دیگری بودند و دائم طبیعت بکر و زیبا در برابر چشمشان بود و بی علت نیست که نام اکثر گلها و پرندگان را می توان در شعر منوچهری باز جست. منوچهری شاعر طبیعت است و دیگر شاعران این دوره و دوره های بعد هم بگونه ای با عناصر طبیعت مأنوس و همدم اند.
کم کم گزارشهای شاعران از طبیعت، ریزه کاریها، ظرافتها و پیچیدگی های ویژه ای پیدا می کند و همانگونه که شعر فارسی در حوزة حکمت و فلسفه و عرفان، اجتماع وسیاست و مدح و ستایش، طرح مسائل انسانی، داستان سرایی و قصّه پردازی، حماسه و اسطوره، دفترهای پرباری تقدیم ادب دوستان و اهل ذوق و معرفت کرده است، به همان میزان نیز سراغ طبیعت رفته و آن را در حوزة عاطفه و احساس و تخیّل بازکاویده و شعرهای ناب و شیوا و دلچسبی تقدیم دوست داران ادب فارسی کرده است.
شک نیست در میان نوپردازان معاصر، سهم برخی از بزرگان شعر معاصر از جمله بنیانگذار شعر نو یعنی نیما و سپس سهراب سپهری و پس از آن اخوان ثالث و سیاوش کسرایی و احمد شاملو، منوچهر آتشی و حمید مصدّق فروغ فرّخ زاد و شفیعی کدکنی و…. در حوزه گرایش و گزارش از طبیعت و نمادهای آن بیشتر است.
و از این میان سهراب سپهری و سپس اخوان ثالث و شاملو و شفیعی کدکنی به جهاتی اعتنا و توجّه و علاقه شان به تفسیر و توصیف طبیعت از زوایای گوناگون، بیشتر است.
باری مسأله اصلی این پایان نامه نشان دادن قدرت شاعران نوپرداز در توصیف جلوه های نمادین طبیعت است و اینکه چگونه نوپردازان در شعر نو، با بهکارگیری و بهره بردن از صور خیال به بهترین وجه از عهدة توصیف نمادهای طبیعت برآمده اند و با بهکارگیری تشبیه و استعاره و سایر صور خیال، تابلوهای بسیار زیبایی از طبیعت را در شعر نو، نشان داده و پدید آورده اند. این توصیفات و تابلوها خود طبیعت ثانویاند و جذّابیت و زیبایی شان تا حدّ اعجاب و ستایش است. هر خوانندهای به راستی به عظمت کار و نبوغ نوپردازان در نگرش به جهان و طبیعت و بازتاب تک تک آفریده ها در عرصة شعر نو، شناخت و آگاهی پیدا می کند. مسأله و موضوع اصلی این پایان نامه گزارش و تفسیر توصیفات نمادهای طبیعت و کیفیّت توصیف آنها در شعر معاصر است و اینکه نوپردازان بویژه نوپردازان بزرگ از چه شگردهایی در توصیف نمادهای طبیعت سود جسته اند؟
تاکنون هر پژوهندهای که دربارة شعرنو مطلب نوشته و کار یک یا چند شاعر نوپرداز را نقد و ارزیابی کرده است، بخشی از پژوهش خود را به بررسی صور خیال آن شاعر یا شاعران نوپرداز اختصاص داده است. از جمله این پژوهندگان می توان از محمد حقوقی، شفیعی کدکنی و سیروس شمیسا و تقی پور نامداریان و ابراهیم ضرّابی ها و … نام برد. به کار و تحقیق هرکدام از یادشدگان و جزآنها که بنگریم، در می یابیم که در لابهلای توضیح و تفسیر و ارزیابی قطعه های شعر نو، طبیعت گاه در متن تحقیق و توّجه آنها بوده و گاه دست کم در حاشیه و نگاه جنبی آنها. نکتة حائز اهمیت و شایستة توجّه و دقت این است که کار ویژه و تحقیق بخصوصی با عنوان تجلّی نمادهای طبیعت در شعر معاصر، آن هم در حدّ یک پایان نامه، نداریم و از این جهت، این پایان نامه کار شایان توجّهی را در این زمینه هم در جهت کمّی و هم کیفی ارائه داده است.
تاکنون بررسی و پژوهش نمادهای طبیعت در شعرنو بعنوان یک موضوع خاص مطرح نشده است، به همین علّت نگارنده این موضوع را انتخاب کرد و علّت انتخاب این موضوع به این جهت است که نکات، نمونه ها، نگرشها و مؤلفه های این موضوع را در شعر شاعران نوپرداز می توان یافت امّا نه به صورت یک مجموعة مجزا و با عنوان مخصوص که از نمادهای طبیعت در شعرنو سخن گفته باشد. از این جهت پایان نامة مزبور در نوع خود کاری نو و در خور اعتنا و توجّه است. جمع آوری نمونه های جالب و شیوایی از این موضوع در آثار شاعران معاصر آن هم با طرح مسائل بلاغی و ظرافتها و شیوه های نو و شگرف و چشم گیر دربارة توصیف طبیعت کاری است که در این پایان نامه بدان پرداخته شده و نوآوری این پایان نامه محسوب می شود. دیگر از نوآوریهای این پژوهش، ارتباط نمادهای طبیعت با کهن الگوها و عناصر حماسی و اساطیری و عرفانی است که تفسیر و توضیح و توصیف این ارتباطها و وابستگی دیرینة آنها به یکدیگر در زبان و ادب فارسی و ذهنیّت و تعلّق خاطر شاعران کهن و نوپرداز به آنها نیز از جملة نوآوریهایی است که در این پژوهش بدان پرداخته شده است.
آثار معتنابهی دربارة تفسیر و توضیح و گزارش انواع شعر نیمایی تاکنون به قلم ادیبان و فرهنگیختان صاحب ذوق و آگاهی، ارائه شده است که بخش قابل توجّهی از این آثار دربارة تفسیر و تبیین نمادهای طبیعت در شعر نو است. از آنجا که نوپردازان معاصر بویژه نوپردازان بزرگ بخشی از شعرشان مربوط به توصیف طبیعت است، مفسّران نیز بالطّبع توصیفات آنها را، تفسیر و گزارش کرده اند که از آنجمله دکتر تقی پورنامداریان “در سفر در مه” که گزارش مشبع و مفصّلی است از شعر شاملو. شاملو از میان نوپردازان بعد از سهراب سپهری، گرایش و عنایت خاصی به طبیعت و نمادهای آن دارد که تقیپورنامداریان ظرایف و دقایق نمادهای مطرح در اشعار شاملو را در« سفر در مه»گزارش نموده است.
گرایش به گزارش از عناصر و نمادهای طبیعت و توجّه و دقّت توأم با ظرافت تخیّل در این حوزه، خود یکی از استوانه ها و اصول کار هنری سهراب است. چه در حوزة سرودن و توصیف و چه در وادی نگارگری و صورتگری.
افزون براینکه سهراب در مصاحبه ها و نوشته هایش، گاه بجهت موضوع و مسأله که پیش آمده و یا از او سؤال شده دربارة دیدگاه ها و نگرشهای خود از طبیعت چه در حوزة نگارگری و سبک طرّاحی ها و نقاشی هایش و چه در گزارش ها و توصیفاتی که از طبیعت در شعر داشته است، اظهارنظرها و قرائتها و تفسیرهایی ارائه کرده است.
نگاه ناب که تفسیری نسبتاً جامع بر اشعار سهراب سپهری است، گاه توضیحات کافی و پرمطلبی از سمبل ها و نمادهای طبیعی اشعار سپهری به مناسبت کلام و به مقتضای حال و وضع و نجوای سروده ها، آورده و در بیشتر موارد، خواننده را از مراجعه به سایر آثار و متون و حتّی کتب مرجع، بی نیاز می سازد.
دیگر از شاعران نوپرداز طبیعت گرا، “مهدی اخوان ثالث” است که طبیعت را با حماسه و اسطوره پیوند داده است. به تعبیری دیگر، طبیعت در شعر اخوان ثالث سر از گریبان حماسه و اسطوره در می آورد. او در “بدعتها و بدایع نیما یوشیج” و “عطا و لقای نیما یوشیج” خود به روشنی، جای جای پیوند و تعلّق عناصر و نمادهای طبیعی را با حماسه و اسطوره در مطاوی توضیحات و تفسیرهایی که از شعر خود و نیما ودیگران دارد نه بصورت یک بحث جداگانه و مجزّا، بلکه به مناسبتها، آورده و بیان داشته است.
گزارشهایی که از شعر فروغ توسط محمد حقوقی و استاد شمیسا و دیگران صورت گرفته، گاه به این نمادها که در شعر فروغ بوده – مانند باد، پاییز، زمستان، باغچه و… – اشاره های مجمل و خلاصه ای شده است.
شمس لنگرودی نیز در شرح آثار نوپردازان نیز اینگونه گزارشها و تفسیرهای نمادین دربارة شعر هریک از شاعران معاصر به مقتضای کلام آورده و بیان داشته است. البته این توضیحات باتوجه به حجم کتاب که چهارجلد و حدود سه هزار صفحه است، کم و ناچیز است.
شعر نادر نادر پور نیز با واژگان و ترکیبات تراش خورده و زیبا، سامان و جلوه می گیرد، او تجلّی شایان توجّهی به توصیف طبیعت دارد. تنها سه شعر “کف بین باد”، “سرمة خورشید” و “چراغی از پس نیزار”، توانایی شگفت انگیز و تحسین انگیز او را در بیان قوی، پخته و در عین حال روشن و مخیّل او را از طبیعت و عناصر آن، بخوبی نشان می دهد و به نظر نگارنده، بیشتر اشعار نادرپور که از طبیعت سخن می گویند، در عین فخامت و پرباری و حتی پیچیدگی، خواننده را از مفسّر و گزارشگر بی نیاز می کند. خواننده با دقّت و توجّه می تواند به ژرفای زیبایی و لطافت تابلوهای که قلم سحّار نادرپور در شعر خویش رقم زده و پرداخته، برسد و پی ببرد.
اگر بخواهیم تمایل و تعلّق خاطر هریک از نوپردازان را به نمودها و نمادهای طبیعت حتّی بطور خلاصه گزارش کنیم و یادآور شویم، سخن به طول می انجامد. همین قدر اشاره می کنیم که در این حوزه پس از نیما و نوپردازانی که ذکرشان رفت، استاد شفیعی کدکنی، اسلامی ندوشن، یدالله رؤیایی، سیاوش کسرایی و هوشنگ ابتهاج و محمود آزاد تهرانی و… نیز شایستة ذکرند و شعرشان در خور توجّه و تفسیر است بویژه شعر استاد شفیعی کدکنی که بی نیاز از تمجید و توصیف نگارنده است.
باری، یکی از دستمایه ها و بضاعتهای نوپردازان معاصر که شعرشان را لطافت و جذّابیت می بخشد و خوانندگان و طرفداران بیشتری پیدا می کند، همین نزدیک شدن و انس با آفرینش و پهنة طبیعت و هستی است و سرودن و گفتن از طبیعت و شرح و بیان سروده های طبیعت خود چنان است که آدمی جهان را با همة بزرگی و پهنابگردد و ببیند و به تماشا بنشیند.
روش تحقیق نگارنده در این پایان نامه از نوع استقرایی – قیاسی است. روشن است برای نوشتن مقاله یا پایان نامه ای در موضوع یاد شده، نگارنده ناگزیر از مطالعة آثار شاعران بزرگ نوپرداز از این نگرش و دیدگاه است. برای به انجام رساندن پژوهش دهها اثر از نوپردازان بزرگ معاصر مطالعه و مقاطعی از هر شعر که مورد نظر بحث و تحقیق بود، نگاشته و ثبت شد. سپس مطال فیشها تفکیک و براساس هر بخش از موضوع تحقیق، دسته بندی شد. آنگاه هرفصل براساس مطالب و فیشهای جمع آوری ذخیره شدة آن، در بخشها و عنوانهای مجزّا، نگاشته شد. البّته در نگارش هر فصل مسائل اصلی و فرعی باتوّجه به اولویّت و حسّاسیّت آنها، مقدّم و مؤخر ذکر شده اند.
که ظاهرا مقصود از سنایی آباد در این مواضع همان کتاب حدیقه الحقیقه است، اما در دونسخه خطی از کلٌیات دیوان سنایی محفوظ در کتابخانه دیوان هند مثنوی کوچک دیگری پس از کتاب حدیقه به نام سنایی آباد در جمله آثار حکیم آمده است که در آخر یکی از دو نسخه صریحا نوشته شده تمام شد سنایی آباد و حدیقه الحقیقه من کلام…. (همان : 10)
اهمیّت تحقیق:
پیامبران الگوهای اخلاقی، انسانی، دینی و رفتاری مناسبی برای جامعه ی بشری هستند. حکیم سنایی شاعری اعتقادی است که بر جنبه های اخلاقی و عرفانی اصرار دارد. به همین دلیل پیامبران در اشعار سنایی حضوری پررنگ دارند. در این تحقیق بناست این حضوراستخراج و تحلیل گردد. ادبیات فارسی همواره پایگاهی نیرومند برای انعکاس این جلوه ها بوده است.
اهداف تحقیق:
هدف از انتخاب این موضوع شامل موارد مختلفی است از جمله آنها : علاقه و آشنایی بیشتر با زندگی پیامبران با توجّه به منابع و ماخذ گوناگون است. بعد از آن، گستردگی و بهره گیری فراوان از این داستانها در شعر و ادب فارسی، بویژه درشعر عرفانی برای بیان مفاهیم بلندعارفانه، عاشقانه، زاهدانه و اخلاقی است و همیچنین لزوم شناخت کیفیّت و کاربرد این داستانها در شعر فارسی، چون این امر ، سهم به سزایی در نقد آثار شاعران و پی بردن به معنی و مفهوم بخش وسیعی از شعر آنان دارد.
علت انتخاب قصاید سنایی ، بدین جهت است که سنایی به عنوان اوّلین شاعر متصوّفه، مفاهیم بلند عارفانه را وارد شعر ساخت و بعد از آن شاعران به همان شیوه سنایی و به پیروی از او شعر سرودن و شعر عرفانی را به کمال نسبی رسانید و درباره شناخت و کیفیّت کاربرد این داستانها از نظر تلمیح، رمز ، روایت و یا اسطوره در قصاید سنایی اقدامی اساسی صورت نگرفته است .
سئوالات تحقیق:
– بررسی میزان بهره بری سنایی از پیامبران در قصاید جهت تاثیرگذاری بیشتر بر جامعه ی انسانها.
– چرا سنایی برای غنا بخشیدن به قصاید خویش از داستانهای پیامبران بهره برده است؟
– داستانهای پیامبران تا چه اندازه بر معانی قصاید افزوده است ؟
– تا چه مقدار سنایی در بکار بردن این داستانها در شعر خویش موفق بوده؟
– تجلّی داستانهای پیامبران در قصاید به چه صورت انجام پذیرفته است؟
فرضیات تحقیق:
3- به نظر می رسد داستان های پیامبران نقش بسزایی در شعر سنایی دارند.
هر شاعری برای سرودن شعر خود بیشتر از وزنهایی استفاده میکند که نزدیکتر به روحیات و اندیشههای او باشد. از این رو نخست به سراغ اوزانی میرود که بهتر بتواند آمال و خواستهها و تفکرات خود را در قالب آنها بیان کند. این قالب به گونهای است که حتی میتوان گفت اوزانی که هر شاعر برای سرودن انتخاب میکند تا حد زیادی نشانگر خلق و منش و شخصیت و ایدههای او میباشد؛ به نوعی که اگر شاعری طبعی تند و سرکش داشته باشد، اشعارش کوتاه و منقطع است و مقصود را در کوتاهترین جملات نقل میکند؛ اما اگر دارای طبعی خیالپردازانه باشد، اشعارش بلند و آهنگین و آکنده از استعارات و تشبیهات و مجازات میشود. شاعری که سرحال است به اوزانی علاقهمند است که بتواند این روحیهی او را بازگو کند و برعکس اگر شاعر غمگین و افسرده باشد، از اوزانی استفاده میکند که سنگین باشد و بار غم او را به دوش بکشد.
شاعر با رعایت تناسبی که میان موسیقی شعر با معنا و عاطفه و تخیل وجود دارد، تلاش میکند به هدف اصلی شعر که همان محتوای درونی شعر است، نزدیک گردد؛ از این رو پژوهشگران معتقدند وقتی شعر از دل برآمده و با صمیمیتی همراه است اوزان متناسب خود را یافته است و در مواردی که این تناسب رعایت نشده است شاعر چیره دست با استفاده از اختیارات شاعری و نغمهی حروف تا حدی میتواندجبران این نقص را بکند.
هریک از اوزان شعر دارای موسیقی و حالت خاصی است و همین حالتها موجب میشوند وزنی تند یا سنگین و شادیآور یا غمانگیز، حماسی، برهانی، گزارشی و … شود. بنابراین در مسیر ارزیابی و نقد شعر، یکی از گامهای اصلی، بررسی کیفیت وزن آن است؛ علم وزن شعر، تنها به شناخت اوزان منحصر نمیشود و رویکردهای مختلفی چون سبکشناسی، انواع ادبی، روانشناسی و … را در بر میگیرد و هریک بعد از استخراج اوزان دیوان یک شاعر، میتوانند در تحلیل موسیقیایی مفید واقع شوند.
ویژگیهای روحی و اخلاقی شاعران و محیط مادی، معنوی و فرهنگ و سبک یک دوره میتواند در بسامد اوزان عروضی آن دوره تأثیر بسزائی داشته باشد؛ همانگونه که دورهی بازگشت ادبی را دورهی وزنهای روان و آرام میدانند.
در میان دورههای مختلف، مکتب وقوع سبک شعری است که در سدهی دهم هجری به وسیلهی بابافغانی شیرازی در ادبیات فارسی آغاز شد و حدفاصل سبک عراقی و سبک هندی بود. مکتب وقوع یا واقعهگویی، نوعی گرایش به رئالیسم و بیان حالات عشق و عاشقی از روی واقع است. به عبارت دیگر، شعر این دوره بیان احساس و تجربهی عاطفی خود شاعر است! در مکتب وقوع، شاعر پس از اینکه از سوز و گدازهای عاشقانهی خود نتیجهای نمیگیرد، دچار حالت سرخوردگی میشود، و انزجار و نفرت خود را از معشوق بیان میکند و اشعاری میسراید که به واسوخت معروف است.
در این رساله نگارنده برآن است با تحلیل اوزان عروضی اشعار چهار تن از بزرگان مکتب وقوع (فغانی شیرازی، محتشم کاشانی، هلالی جغتایی و وحشی بافقی)، به بررسی بسامد اوزان و ویژگیهای عروضی این مقطع از ادبیات فارسی که تا کنون به آن پرداخته نشده است بپردازد.
اصلیترین سؤالی که در این تحقیق مطرح میشود این است که اوزان عروضی رایج در مکتب وقوع چقدر با روحیات و افکار شاعران این دوره تناسب دارند؟
داستان شیخ صنعان یكی از دلانگیزترین داستانهای عاشقانه ادبیات فارسی است. این داستان بلندترین منظومه منطقالطیر عطار نیشابوری است. اهمیت این داستان سبب شده است كه همیشه مورد توجه نویسندگان ادبپژوه باشد. این منظومه ماجرای شیخی است كه گرفتار عشق بانوی ترسایی میشود و در پی آن، همه اعتبار و احترامی را كه طی سالیان دراز به دست آورده است، از كف میدهد. آنچه این منظومه را از نمونههای همگون متمایز میكند، ویژگیهای منحصر به فرد آن، از حیث ساختار بیرونی و همچنین از نظر مضمون و محتواست. داستان فاوست نیز در میان نمونههای مشابه خود دارای برجستگی ویژهای است. سرگذشت فاوست، سرنوشت مردی است كه عمر خود را بر سر كسب دانش و راهیابی به حقیقت نهاده؛ ولیكن با سپری كردن سالیان، با دستانی تهی و جانی به آرامش نرسیده، افسردهتر از همیشه بر جای مانده است. بنابراین نمونههای مورد بررسی در این پایاننامه، ضمن اینكه به دلیل دارا بودن پارهای مشابهتها، قابلیت انطباق و بررسی دارند، به دلیل دارا بودن مفاهیم برجسته انسانی نیز اهمیتی ویژه مییابند. این دو اثر نیز همچون بسیاری دیگر از آثار ادبی با هدفی مشخص به نگارش درآمدهاند. این هدف هرچه كه باشد، خواه دینی و اخلاقی، و خواه فرهنگی و اجتماعی، بیانكننده مهمترین و عالیترین تجربههای حیات روحی و معنوی پدیدآورندگانشان و نیز بازتاب عمیقترین دغدغههای بشری هستند و همین مسأله سبب میشود مرز زمان و مكان را درنوردند و با عبور از مسیر پر فراز و نشیب تاریخ و با شكستن مرزهای مكان و زمان به دغدغههای مشترك آدمیان در پس قرون و اعصار تبدیل شوند.
این مسائل بر روی هم سبب گردید كه از میان خیل كثیری از آثار ادبی جهان، این دو اثر به عنوان نمونه برجسته آثاری كه به دلیل دارا بودن اشتراكات فكری و ذوقی و عاطفی پدیدآورندگانشان، مشابهتهایی دارند، مورد مقایسه قرار گیرند. آنچه در این مقایسه بیش از هر چیز حائز اهمیت است، درك روح مشتركی است كه بر این دو متن ادبی سایه افكنده است؛ و از همین روست كه با وجود زمینههای تاریخی و فرهنگی متفاوتی كه این آثار در بستر آنها شكل گرفته است، باز هم میتوان آنها را مورد تحلیل و بررسی تطبیقی قرار داد. همین روح مشترك است كه سبب میشود، به رغم تفاوتهای اخلاقی و مذهبی و نیز تفاوت در اندیشه و جهانبینی گوته و عطار، مشابهتهای عمیقی را بین آثارشان جستوجو كنیم. البته نباید در این میان آشنایی گوته با ادبیات مشرق زمین، خاصه ادبیات فارسی را نادیده گرفت؛ چراكه این آشنایی نیز به نوبه خود در شكلگیری مفاهیم و مضامین مشترك بیتأثیر نبوده است. هرچند هیچ سندی و مدركی كه دال بر آشنایی گوته با عطار باشد، وجود ندارد، اما بیتردید گوته با روح عرفانی آثار ادبی فارسی به واسطه شاعران دیگری چون سعدی و حافظ آشنا بوده و این آشنایی میتوانسته موجب پدید آمدن مضامینی مشترك در آثار او با مضامین ادبی فارسی گردد. پژوهش حاضر كه در صدد كشف این مشابهتهاست، با تكیه بر نظریه مكتب آمریكایی، كه در تطبیق آثار ادبی به دنبال یافتن مشابهتهایی عمیقتر از زمینههای تاریخی و فرهنگی است، سعی در بیان برخی از مهمترین و عمیقترین اشتراكات موجود میان این دو اثر سترگ و ارزنده، دارد.
[1] -Faust