دموکراسی جز لغتهای محبوبی است که اکثر دولتهای امروزی سعی بر آن دارند خود را مدافع آن نشان بدهند.چراجاذبه دموکراسی به یک ویژگی تقریباً عام دولتهای امروزی تبدیل شده است ؟پاسخ را بی گمان می توان تا اندازه ای در جذابیتهای طبیعی آرمانهای دموکراتیک یافت که مژده رهایی ازقیدوبند قدرت مستبدانه را می دهد . دولتهای امروزی نظامی هستند که از وحدت دورنی برخوردارند،کسانی که در چنین دولتهایی حکومت می کنند بجز جلب رضایت فعال اکثریت جمعیت نمی توانند فرمان برانند.آرمانهای دموکراتیک،شیوه ابراز و نیز جلب آن رضایت را ارائه می کنند(گیدنز1373ص 332) و به این دلایل در کشورهای جهان سوم نیز تمایل قابل مشاهده ای در گرایش به دموکراسی به چشم می خورد.
باتوجه به پذیرش جهانی دموکراسی،این تحقیق به جستجوی آن هست که به بررسی تطبیقی دموکراسی ازدو نگاه،یکی دینی واسلامی مصباح یزدی که مدافع نظریه مردم سالاری دینی امام خمینی است و دومی نگاه سکولارملکیان و مجتهدی شبستری که مدافع سکولاریزم اسلامی و لیبرال دموکراسی غربی می باشند.
در این پژوهش بررسی تطبیقی مبانی، اصول و شاخصههای اصلی نظریههای مردمسالاری دینی از منظر امام خمینی(ره)و مصباح یزدی و لیبرال دموكراسی از منظرمصطفی ملکیان ومجتهدی شبستری و متفكرین اصلی آن ، به عنوان مهمترین الگوهای نظری رقیب برای حكومت در جهان معاصر است. این کار در سه گام دنبال میشود: معرفی مؤلفههای اصلی نظریهی لیبرال دموكراسی و معرفی دموکراسی فرهنگی و شاخصه های آن از منظر مصطفی ملکیان، معرفی مؤلفههای اساسی نظریهی مردمسالاری دینی با ارجاع به آرای امام خمینی(ره) و مصباح یزدی ونهایتاً بررسی تطبیقی دو نظریهی سیاسی رقیب از زوایای گوناگون، جهت تشخیص نقاط تلافی و تضاد آنها با یكدیگر.
سئوال ؟اصلی آیا در باب دموکراسی، بین اندیشه دینی اسلامی مصباح واندیشه سکولارملکیان تفاوتی هست؟
پرسش اصلی پژوهش
تشابه و تفاوت در اندیشه سیاسی آیت اله مصباح یزدی و مصطفی ملکیان درباب دموکراسی چگونه است ؟دموکراسی دینی(اسلامی) و سکولاریسم اسلام(لیبرال دموکراسی) نطقه تلاقی و تشابه و تضاد در کجا دارند؟
پرسش فرعی
کارل کوهن ؛کتاب دموکراسی ،هر نظریه دموکراسی باید به این پرسشها پاسخ بدهد؟
1-ماهیت دموکراسی چیست؟ 2- پیش فرض های دموکراسی کدامند؟3 ابزارهای دموکراسی کدامند؟4- شرایط لازم برای کامیابی دموکراسی چیست ؟5- در دفاع از دموکراسی چه دلایلی باید عرضه کرد ؟ 6- چشم انداز های دموکراسی کدام است؟کوهن 1373 ص15،م فریبرزمجیدی چاب اول تهران نشر خوارزمی (دموکراسی)
سوال: 1: ماهیت دموکراسی ؛2. پیش فرض های دموکراسی ؛3. ابزارهای دموکراسی ؛4. شرایط لازم برای کامیابی دموکراسی ؛5.دلایل دفاع از دموکراسی ؛6. چشم اندازهای دموکراسی دینی و لیبرال دموکراسی (دموکراسی در سکولاریسم اسلامی) چیست ؟
بررسی سوابق و ادبیات موضوع «پیشینه موضوع» مرور ادبیات .و آثار این دو و آثار در غرب نوشته شده در 3ص ،مفاهیم اصلی را بیاورید .
در 12ص منظور از دموکراسی در این پایانامه مهم است
هدف پژوهش.
هدف اصلی در این مقاله بررسی تطبیقی مبانی، اصول و شاخصههای اصلی نظریههای مردمسالاری دینی از منظر امام خمینی(ره)و مصباح یزدی و لیبرال دموكراسی از منظرمصطفی ملکیان ومجتهدی شبستری و متفكرین اصلی آن ، به عنوان مهمترین الگوهای نظری رقیب برای حكومت در جهان معاصر است.
پرسش اصلی پژوهش
در بررسی تطبیقی بین دموکراسی که مصباح و امام تحت عنوان دموکراسی اسلامی یا همان دینی مطرح میکنندبا دموکراسی که ملیکیان ومجتهدی شبستری تحت عنوان لیبرال دموکراسی یاهمان سکولاریزم اسلامی مطرح می کنند نقاط تلاقی وتضاد از زوایای گوناگون چگونه تبیین می شود؟
تشابه و تفاوت در اندیشه سیاسی آیت اله مصباح یزدی و مصطفی ملکیان درباب دموکراسی چگونه است ؟(آیاتفاوتی بین اندیشه سیاسی مصباح یزدی و مصطفی ملکیان در باب دموکراسی وجود دارد؟ )
فرضیه ها
احتمالا نگرش ملکیان به دموکراسی مبتنی بر دموکراسی سیاسی- اجتماعی و مشروعیت مردمی و پذیرش ماهوی دموکراسی می باشد ولی نگرش آیت اله مصباح یزدی مبتنی بر دموکراسی اسلامی متعهد و مشروعیت الهی و نگرشی شکلی و یا ابزاری به دموکراسی است
فر ضیه (به نظر میرسد که احتمالا تفاوتی در اندیشه سیاسی مصباح وملکیان در مورد دموکراسی وجود دارد!)
تعاریف نظری و عملیاتی مفاهیم و متغیرها
روش تحقیق و گردآوری داده ها
حدود قلمرو پژوهش
موانع، مشکلات و محدودیتهای تحقیق
سازماندهی پژوهش
متغیر اصلی نظریه امام و متغیر وابسته نظریه مجتهدی و ملکیان(فقط بعدا نگاه کن اشتباه نشده باشد از استاد بپرس)
فصل دوم: مباحث نظری و تئوریک تحقیق ،دموکراسی (چارچوب نظری تحقیق )
الف: دموکراسی در اندیشه غرب (در سده ی بیستم 15ص پوپر. ایزابرلین ، دیوید هیلد. بشیری
ب: دموکراسی در اندیشه اسلامی (امام علامه نائینی ؛ مجتهد تهرانی )
در انتها مدل مناسب دموکراسی و نظریه مادر که باید این دو نظریه با آن مقایسه شوند و تحت بررسی و تطبیق قرار گیرندکه کدام یک یه نظریه مادر نزدیک تر می باشد
(نظریه مورد استفاده در این پژوهش مبتنی بردموکراسی دینی امام خمینی و سکولاریسم اسلامی ملکیان و مجتهد شبستری خواهد بود در این راستا موضوعاتی از قبیل اسلام سیاسی مشروعیت الهی – مردمی ،ماهیت دولت دینی جایگاه مردم ،انتخابات و کارکرد دوگانه دولت دینی مورد بررسی قرار خواهد گرفت) .
فصل سوم
خاستگاههای معرفتی آیت الله مصباح یزدی
الف زندگینامه و آثار
ب مبانی معرفتی ؛هستی شناسی ؛انسان شناسی ،مفهوم سعادت ؛حاکمیت ؛حکومت
فصل چهارم
خاستگاههای معرفتی مصطفی ملکیان
الف زندگینامه و آثار
ب مبانی معرفتی ؛هستی شناسی ؛انسان شناسی ،مفهوم سعادت ؛حاکمیت ؛حکومت
فصل پنجم
مقایسه تطبیقی دموکراسی در اندیشه مصباح و ملکیان
الف مصباح – دموکراسی عناصر آن
حقوق سیاسی – جایگاه رای مردم =انتخابات – مشروعیت
ب- ملکیان
نتیجه گیری
تشابهات و تمایزات
نتیجه مشخص و مستدل باشد چون واو به واو خوانده می شود
توضیح
اگر نیاز شد جدول
طرح بازگشت به معنویت در دنیای پست مدرن ،نه تنها الزاما به معنای به رسمیت شناختن ادیان نیست ، بلکه بیشتر به مفهوم تلاش برای پر کردن خلاء معنویت انسانی با معنویت هایی است که مشکلات ادیان تاریخی و سنتی را نداشته باشند.
1-2- اهمیت و ضرورت پژوهش
تربیت انسان کامل همواره به عنوان یک هدف ، آرمان و غایت تربیتی مورد توجه بوده است و کار تعلیم و تربیت در بین همه امور زندگی حساسیت و اهمیت خاصی دارد و پرداختن و مورد توجه واقع شدن آن یک کار مهم ، اساسی و زیر بنایی تلقی می شود . در آغاز هزاره سوم و باتوجه به رویکرد های جهانی شدن انسان با چالش هی چون بحران معنویت ، اخلاق، هویت و بحران محیط زیست و اسارت و بندگی تکنولوژی مواجه است .حال اینکه چگونه می توان انسان امروزی را برای مواجه با این بحران ها و در راس آنها معنویت تجهیز و آماده کرد و بی شک توجه به بعد معنوی تربیت یا همان تربیت معنوی کار بسیار مهم و خطیر نظام آموزش و پرورش است در قدم نخست می بایست معنویت را که یک کلمه قابل بحث و مجادله آمیز است را مورد بررسی قرار داد .
تعریف واژه معنویت [1]ظاهراً کمی دشوار است . شاید این دشواری از آنچه که در قلب معنوی همان چیزی است که ازنظر فطری از آن طفره می رویم و کمی اسرار آمیز است ، نباید ما را شگفت زده کند (رایت ،2000،ص7). این امر از آن جهت است که با پاسخ ها و احساسات عمیق شخصی رابطه دارد و منحصر به فرد است، با وجود این، حیات بخش و پویاست. معنویت از ریشه یونانی و عبری spirit به معنی نفس، باد و روح و لاتین آن spirateبه معنای نفس کشیدن است که تعریف آن در فرهنگ آکسفورد در مقابل ماده قرار می گیرد که در اصل تقابل روح و جسم را نشان می دهد : “به معنای حیات بخشی است که می توان گفت که با این باور که خداوند روح خودش را در بشر دمیده، سازگار است. (روح حیات) معنای قدیمی آن گرایش به تمركز در مذهب دارد و حال آنکه امروزه دارای ابعاد فردی، اجتمایی، شناختی و عاطفی نیز می باشد. (سلحشوری، 1390، ص44 ).
مفهوم معنویت از ارتباط با مهارت های تفکر و تامل و تنها وابسته به ارتباط با خدا،گسترده تر است. (بیگر، 2003، ص16) اگر تربیت را از ریشه (ر ب ب) به معنای اصلاح و تدبیر و سرپرستی کردن، به تمام رساندن و کامل کردن و همچنین از ریشه دیگر آن یعنی (ر ب و ) به معنای رشد و نمو، افزودن و پرورش جسم بدانیم، (باقری ،1390 ، ص52) تربیت معنوی را می توان اینگونه تعریف کرد: کوششی است برای رشد و شکوفایی و رسیدن به یک معنا و حقیقت متعالی.و همچنین تربیت معنوی آموزش برای زندگی است . اگر به بچه ها چگونه زندگی کردن و چگونه عشق ورزیدن را آموخت آنهادر زندگی مادی هنگامی که با فعالیت های منفی از قبیل نفرت ، جنگ ، جنایت و … برخورد می کنند آنها قادر به کنترل اوضاع می باشند . انسان های کامل در چنین چالش های دنیوی عملکرد موفق تری دارند و تربیت معنوی می تواند موفقیت بیشتری ر ا برای انسان ها- فارغ از دین و مذهب – حتی در امور دنیوی تضمین کند.
همچنین مطالعه مفهوم معنویت در دنیای معاصر حکایت می کند که در رویارویی با مفهوم معنویت طیفی از دین باوری تا معنویت باوری فارغ از دین وجود دارد. در یک سوی این طیف ،متفکران دینی قرار دارند که معتقدند اصولا مفهوم معنویت تنها در چارچوب گفتمان دینی معنا پیدا می کند و غیر از ادیان آسمانی (حتی ادیان زمینی) نمی توانند از معنویت – به مفهومی معنادار-سخن به مبان آورند(باغگلی و همکاران، 1392) در سوی دیگر این طیف متفکران سکولار قرار دارند که معنویت را نیاز عاطفی و روانشناختی انسان تلقی می کنند و الزامی به هویت بخشی دینی برای حل نیاز های معنوی نمی بینند . گرایش به سوی معنویت به عنوان گرایش نو در عرصه های تربیتی و فرهنگی به دو دلیل اتفاق افتاده است: نخست آنکه حوزه تربیت بهترین موقعیت و فرصت را برای تبلور معنویت در انسان فراهم می کند، دوم آنکه موضوع معنویت ذاتاً موضوعی تربیتی است. هدف از این پژوهش بررسی اهمیت و جایگاه چالش برانگیز و مغفول تربیت معنوی و سپس بررسی مفهوم و جایگاه تربیت معنوی و رابطه ی آن با دین است از این روست که در این پایان نامه به بررسی تطبیقی مفهوم و اهداف تربیت معنوی علامه محمد حسین طباطبایی به عنوان فیلسوف و دانشمند مسلمان و با دیوید کار که یک فیلسوف تربیتی غربی و صاحب نظر در موضوع اخلاق و تربیت معنوی و استاد دانشگاه ادینبورگ اسکاتلند است ، می پردازیم.
1-3- اهداف پژوهش
الف: هدف کلی
مقایسه کلی( تبیین شباهت ها و تفاوت ها) تربیت معنوی از دیدگاه علامه طباطبایی و دیوید کار ب: اهداف جزئی:
1-مفهوم تربیت معنوی از دیدگاه علامه طباطبایی و دیویدکار.
2-اهداف تربیت معنوی از دیدگاه علامه طباطبایی و دیویدکار.
3-اصول تربیت معنوی از دیدگاه علامه طباطبایی و دیوید کار .
4-روش های تربیت معنوی از دیدگاه علامه طباطبایی و دیوید کار .
این پژوهش در صدد پاسخگویی به سوال های زیر می باشد:
1-مفهوم تربیت معنوی از دیدگاه علامه طباطبایی و دیویدکار چیست؟
2-اهداف تربیت معنوی از دیدگاه علامه طباطبایی و دیویدکار كدامند؟
3-اصول تربیت معنوی از دیدگاه علامه طباطبایی و دیویدکار كدامند؟
4-روش های تربیت معنوی از دیدگاه علامه طباطبایی و دیویدکار چه می باشد؟
1-5- تعریف مفاهیم و اصطلاحات
تربیت:
تربیت عبارت است از فراهم كردن زمینهها و عوامل براى به فعلیّت رساندن همهاستعدادهاى بالقوّه انسان (تقى پور ظهیر، 1373،ص28).
معنویت:
معنویت نیاز ذاتی(فطری و درونی) انسان برای ارتباط باچیزی فراتر از ماست ،( ویگل فورس به نقل از محمد نژاد و همکاران ،1388،ص98) و همچنین معنویت بیانگر تلاش همیشگی بشر برای پاسخ دادن به چرا های زندگی است (صمدی ،1385). شهیدی معنویت را ناظر براستفاده از قوه ی خلاقیت و کنجکاوی برای یافتن دلایل موجود و مرتبط با زنده ماندن و زندگی کردن دانسته اند . بنابراین آن را برای زندگی فرد لازم و ضروری می داند .(شهیدی ، 1379)
تربیت معنوی[5]
فرایند کمک رسانی و یاری رسانی به متربی برای ایجاد تغییر تدریجی در گستره زمان در یکی از ساحت های بدنی ، روحی و رفتاری که به واسطه عامل انسانی دیگر به منظور دستیابی وی به کمال انسانی و شکوفا سازی استعداد های او یا بازدارندگی و اصلاح صفات و رفتار های او صورت گیرد (اعرافی ،1387،ص27).
1-6-روش پژوهش
به نظر میرسد آنچه که در مناطق عربی در حال وقوع است از انقلاب هایی که مارکس از آن ها سخن گفته متمایز و دارای ماهیت متفاوتی باشد. تحول و دگرگونی های این منطقه به گونه ای است که بسیاری از نویسندگان و تئوری پردازان در حوزه ی سیاسی و اجتماعی آن را تنها رویای خوش بینانه برای ملتهای خاورمیانه نمیدانستند و حتی خود مردمان این منطقه در سایه ی نظام های چندین و چند ساله ی خودکامه و دیکتاتوری، چنین بیداری و خیزش را سرابی بیش نمی پنداشتند. اما در دسامبر 2011 با خودسوزی جوان دست فروش تونسی به نام “محمد بو عزیزی” در اعتراض به توقیف کالاهایش و تحقیری که یک مأمور زن شهرداری به او روا داشته بود، جرقه های آتشی را که در دل مردمان آن منطقه به علت حکومت دیکتاتوری کشورهایشان بود را شعله ورتر کرد و این شعله ها به قدری گسترش یافت که در مدت زمان کوتاهی در سراسر خاورمیانه و کشورهای دیکتاتوری واقع در شمال آفریقا گسترش یافت. سرآغاز همه ی جنبش ها در خاورمیانه از کشور تونس بوده، اما شعله تحولات انقلاب تونس بدلیل فناوریهای ارتباطی اخیر به نقاط دیگر جهان هم کشیده شده و از طرف دیگر، زبان عربی مشترک بین اینها نقش مهمی را در ارتباط بین آن کشور ها ایفا میکند. مطالعات اولیه تحولات منطقه عربی نشان داده است که این انقلابها عمدتاً بدون رهبری و بدون ساختار متمرکز حرکت میکنند و محور تحولات بیشتر بر دوش جوانان منطقه میباشد، به طوری که این جوانان و تحصیل کرده های کشورهای مختلف عربی با یکدیگر ارتباط گسترده ای دارند.
اسلام خواهی، تغییر شیوه حکومت ها، اصلاح ناکارآمدی دولت ها و مبارزه با فساد و توسعه ی فقر از جمله اعتراضات و خواسته های مردم انقلابی بوده و همچنین بحران هویت عربی و تحقیر ملل عرب نیز میتواند از دیگر عوامل این اعتراضات باشد.
به هرحال قابل پیش بینی بود که اتفاقات تونس در نقاط دیگر هم تکرار شود، گرچه مشخص نبود کجا.اما ما دیدیم که در مصر رخداد و سپس در شمار دیگری از کشور ها از جمله عمان، الجزایر، یمن، اردن، بحرین و … در حال تکرار است. (Bayat, 2010)
گردانندگان اصلی این جنبشها مردم و به خصوص جوانان کشورهای خاورمیانه بودند که دیگر صبرشان لبریز شده بود و خواستار تغییرات ریشه ای در ساختارهای سیاسی و اجتماعی کشورهایشان بودند. مردم در اعتراض هایشان شعار استقلال فکری و سیاسی را فریاد میزدند.
در دو دهه ی اخیر تغییرات ساختاری مهمی در کشور های خاورمیانه صورت گرفته است.اینجوامع بشدت درحال شهری شدن هستند، بیشتر مردم در شهرها زندگی میکنند تا روستاها. شهرنشینی هم تعدادی نیاز به وجود می آورد و حقوق شهروندی ایجاد میکند. به علاوه، این کشورها به درجه ی بالایی، جمعیت جوان دارند وهمین ها هم در شهرها زندگی میکنند و بالاخره این که در دو دهه گذشته یک انقلاب آموزشی و یک انفجار آموزشی در این کشورها به وجود آمده است، یعنی مدارس و دانشگاه های مختلفی دایر شده که در هر سال هزاران نفر از این دانشگاه ها فارغ التحصیل میشوند، اما زمانی که وارد بازار کار میشوند شغلی را که می خواهند را به دست نمی آورند.
نتیجه این میشود که در این کشورها هزاران نفر تحصیل کرده، بیکار وجود دارد و این یک چالش جدید است، این وضعیت یک طبقه جدید به نام”طبقه متوسط فقیر” به وجود میآورد که همین ها مهم ترین بازیگران این نوع انقلابها هستند.(Bayat 2010)
مشارکت سیاسی جوانان، که البته ناکافی است، نشان دهنده ی یک تغییر برجسته در سطوح سیاسی و اجتماعی می باشد. در حیطه ی اجتماعی این نسل تحصیل
کرده تر از نسل قبلی است، این نسل همچنین دارای نرخ زاد و ولد کمتر و به طور ضمنی پایبندتر به یکسان بودن حقوق جنسیتها میباشد.
حکومتهای عربی، حکوتهای استبدادی و فردی توام با فساد گسترده و به طور خلاصه حکوتهای غیر دموکراتیک اند و لذا فاقد خصوصیات حیاتی و مهمی چون آزادی و لوازم آن، شفافیت پاسخگویی و مشارکت سیاسی حقیقی اند. همچنین در این کشور ها نهادهای جامعه ی مدنی عمدتاً بسیار ضعیف اند.اغلب این حکومتها به صورت تک حزبی اداره میشدند و حکومت گران کوشیده اند با توسل به انواع ترفندها ، مانع ظهور و قدرت گیری سازمان های غیر حکومتی و مستقل شوند زیرا این امر به معنای قبول نقد حکومت و افشای عیوب آن میبود. اگر نقاط فوق را در نظر داشته باشیم، جای تعجب نخواهد بود که انتظار اعتراض و مخالفت داشته باشیم. اما ابزار مخالفت تنها بر بستر عینی و مشکلات صورت نمیگیرد بلکه به لحاظ ذهنی (راه حل مشکلات) هم باید زمینه های آن مهیا باشد.فساد گسترده باعث فقر و فلاکت میشود و از رشد و توسعه ممانعت به عمل آورده و عقب افتادگی پروژه ها را پیش می آورد؛ شکاف طبقاتی و نارضایتی هم از اثرات فساد گسترده است. امری که به جز معدود کشور های مرفه و کم جمعیت و با درآمد نفتی بسیار بالا، در اغلب مناطق جهان عرب مشهود است. فقدان آزادی موجب نارضایتی طبقات تحصیل کرده و بیکار میشود و آرزوی مشارکت سیاسی افرادی را که آصف بیات “طبقه متوسط فقیر” میخواند ناکام میگذارد؛ طبقه ای که از اوضاع طبقات متوسط در دیگر نقاط جهان مطلع است و با اتکا به تکنولوژی های جدید اطلاع رسانی و ارتباطاتی و مهم تر از همه اینترنت، می تواند حال و روزخود را با دیگر نقاط جهان مقایسه کند(از همین روست که این انقلاب ها را، جنبش ها و انقلاب های توییتری و فیسبوکی خوانده اند)وحکومت خویش راعامل اصلی مشکلات وعقب ماندگی و … به حساب آورد.(قاسمی،9:1392)
در میان کشور های تحت تاثیر این جنبش ها در خاورمیانه، کشور تونس که آغازگر این تحولات و در مرحله بعد کشور مصر می باشد. این کشورها به دلیل دارا بودن نظامهای آموزشی پیشرفته و کارآمدی اقتصادی و نیز به عنوان مرکز ثقل اندیشه های سیاسی و مذهبی در جهان عرب می باشند و به همین دلایل تحولات این دو کشور در خاورمیانه از برجستگی بالایی برخوردار میباشد.
با این حال با بررسی حوادث منطقه عرب و به ویژه دو کشور تونس و مصر به عنوان خاستگاه این جنبش ها، این سوال به ذهن متبادر می شود که ماهیت این تحولات و قیام های مردمی در منطقه ی عربی چیست؟ آیا تفاوتی بین تحولات سیاسی- اجتماعی روی داده در دو کشور تونس و مصر وجود دارد؟ و همچنین کدام یک از نظریات موجود درباره تحلیل انقلاب ها و جنبش ها توانایی تبیین این پدیده را دارد؟
بدون شک معلمان دانا و توانا مهمترین عامل پیشرفت یک جامعه به حساب می آیند و از آنجا که معلمان با روح و روان و احساسات افراد سروکار دارند. چنانچه درست عمل نکنند، زیان های جبران ناپذیری برجای می گذارند که جبران بعضی از آنها متأسفانه هرگز امکان ندارد. گفته ها و رفتارهای معلم، بینش و منش وی به طور مستقیم در پیشرفت تحصیلی دانش آموزان مؤثر است.
به عبارتی خلق و خوی، وضعیت جسمی و روحی، اخلاق، و نگرش به کار و مسئولیت معلم از جمله عواملی است که تأثیر تعیین کننده ای بر روش کار او می گذارند. معلمی که خود به علل متفاوت رفتاری، از جمله نداشتن انگیزه برای کار و بی دقتی و بی مسئولیتی روحیه سالمی ندارد چطور می تواند پیشرفت تحصیلی دانش آموزان را تضمین کند؟ شخصیت و رفتار معلم هر کلاس از جمله عوامل تعیین کننده رفتار دانش آموزان آن کلاس می باشد. معلمی که رفتار دوستانه ای دارد، دانش آموزان را می فهمد و رفتار و هیجان هایش سازمان یافته و سالم است، دانش آموزان را برای یادگیری بیشتر برمی انگیزد و باعث می شود که دانش آموزان در کلاس بیشتر فعالیت نمایند. بنابراین، عملکرد معلمان نقش خاصی در پیشرفت اهداف تعلیم و تربیت دارد (ساعتچی، به نقل از رانیز[1]، 1372).
روانشناسان علاقمند به رفتارهای شغلی، معتقدند که شخصیت[2] افراد با نوع حرفه ای که انتخاب می کنند و نحوهی عمل آنها با آن حرفه در ارتباط است. به عبارتی افراد دارای ویژگی های مشخص،مشاغل خاصی را انتخاب و درآن زمینه درمقایسه با دیگران بهترعمل می کنند(پروین وجان،1381).
شخصیت را به شیوه های بسیار مختلفی تعریف کرده اند. بعضی از روانشناسان این کلمه را تنها در ارتباط با رفتارهای قابل مشاهده به کار می برند، برخی هم آن را شامل ارتباطات مربوط به درون نگری می دانند و برخی دیگر هم آن را مجموعهی فردی الگوهای تفکر، انگیزش و عواطف می دانند. یونگ معتقد بود که افراد آدمی در تعامل با یکدیگر، دو نوع طرز تلقی و جهت گیری متفاوت از خود نشان می دهند. که شامل برونگرایی[3] و درونگرایی[4] می باشد. این تیپ ها، خصوصیات ذاتی فطری هستند و در زندگی قابل تغییر و اصلاح هستند. هر کس در اصل به یکی از این دو طریق با جهان ارتباط برقرار می کند؛ اگرچه جهت دیگر نیز همیشه برای فرد باقی می ماند. در حالت درونگرایی، جهت گیری اصلی فرد به درون و به جانب خویشتن است. شخص درونگرا غالباً متوجه عوامل درونی و ذهنی است و زیر نفوذ این عوامل قرار دارد. تردیدی نیست که او شرایط و اوضاع و احوال بیرونی را می بیند اما عوامل درونی و عناصر ذهنی در او برتری و مزیت دارند و حاکم بر احوال و رفتار او هستند. فرد درونگرا، دودل، متفکر و محتاط است. فرد برونگرا به بیرون و به جهان خارج گرایش دارد و از نظر اجتماعی درگیر، فعال و متهور است. در حالت برونگرایی توجه فرد به امور و اشیاء خارج است و سایر اعمال اساسی او صرفاً معلول مناسبات امور و عوامل بیرونی است و نه حاصل ارزیابی ذهنی (کریمی، 1384).
اهمیت وجایگاه معلم در نظام آموزشی و پیشرفت تحصیلی آنان بر کسی پوشیده نیست؛ به ویژه امر آموزش وتدریس پیوند ناگسستنی با نحوه برقراری ارتباط بین معلم و دانش آموزان دارد که تحقیقات متعدد بیانگر این نکته است که نوع ارتباط با معلم در ایجاد انگیزه و تلاش دانش آموزان تاثیر بسزایی دارد، تلاش معلمین جهت برقراری ارتباط صحیح معلم با دانش آموزان و همچنین تقویت حس اعتماد به نفس، احساس مسئولیت ، فصاحت در كلام زمینه ساز پیشرفت تحصیلی دانش آموزان در دروس مختلف می باشد که این مهم از معلمانی که فاقد توانایی برقراری ارتباط موثر با دانش آموزان می باشند ساخته نیست و انگیزش دانش آموزان بر یادگیری و تعامل بیشترو برقراری ارتباط عاطفی مطلوب و محیط فعال برای یادگیری را با مشکل مواجه می نماید. شخصیت معلمان به عنوان یکی از عوامل تاثیر گذار در پیشرفت تحصیلی و تربیتی دانش آموزان و کیفیت یادگیری آنان باشد. لذا معلمان با شخصیت های برونگرا و درونگرا در برقراری ارتباط با دانش آموزان به شیوه های مختلفی عمل می كنند. بنابراین عدم برقراری ارتباط صحیح می تواند فرآیند آموزش را با مشکل مواجه نموده، از طرف دیگر با توجه به اینكه دانش آموزان دوره ابتدایی پایه پنجم در آستانه شروع سن بلوغ می باشند و ارتباط صحیح و تعامل با آنها در شکل گیری رفتارهای آنان نقش زیادی داردنهاژژژممتح. تحقیقات نشان داده که مشکلات تحصیلی دانش آموزان در این سن نسبت به سنین دیگر بیشتر می باشد که جامعه آماری مورد نظر این پژوهش نیز از این قاعده مستثنی نیست. بنابراین سؤال اصلی پژوهش حاضر این است كه معلمان از نظر برونگرایی و درونگرایی شخصیت چگونه اند؟ و آیا بین برونگرایی ودرونگرایی معلمان با پیشرفت تحصیلی دانش آموزان رابطه وجود دارد؟
بنابراین می توان گفت که از مهمترین عوامل در برنامه ریزی شهری، استفاده از فضاها و توزیع مناسب و به عبارتی كاملتر عدالت فضایی است. در این راستا كاربریها و خدمات شهری از جمله عوامل مؤثر و مفیدند كه با پاسخگویی به نیاز جمعیتی، افزایش منفعت عمومی و توجه به استحقاق و شایستگی افراد میتوانند با برقراری عادلانه تر، ابعاد عدالت فضایی، عدالت اجتماعی و عدالت اقتصادی را برقرار نمایند. بنابراین برهم خوردن توازن جمعیتی كه مهمترین ریشه های آن، مهاجرتهای درون و برون شهری، تراكم بیش از حد كاربریها در مناطق خاص اند، میتوانند فضاهای شهری را فضاهایی متناقض با عدالت از ابعاد اقتصادی و اجتماعی نمایند(وارثی و همکاران،1386: 95). در طول صد سال گذشته بسیاری از سیاستمداران و مفسران از بحث عدالت اجتماعی برای توجیه دولت رفاه و به طور کلی تر تامین دولت استفاده کرده اند. به طوریکه برخی از فلسفه های اجتماعی به ویژه سوسیالیستی عدالت را به عنوان مفهوم کلیدی مفاهیم رفاه و آزادی در نظر می گرفت(King,2012: 464). توزیع فضایی متعادل خدمات شهری نیز از مهم ترین نشانه های عدالت اجتماعی در شهر به شمار می رود. عدالت اجتماعی در شهر یعنی تداوم حفظ منافع گروه های اجتماعی متفاوت بر اساس گسترش بهینه ی منابع شهری، درآمدها و هزینه ها(2002: 27،Gray). اساس نظریه عدالت اجتماعی بر این اصل است که نابرابری های اقتصادی و اجتماعی جامعه بر سازمان فضایی آن تاثیر دارد و نیز هرگونه تغییر در سازمان فضایی در روابط اقتصادی –اجتماعی و توزیع درآمد در جامعه اثر مستقیم می گذارد(مرصوصی،1383: 90). برنامه ریزی تأسیسات خدماتی در شکل مدرن آن در حدود یک قرن پیش در کشورهای با اقتصاد پیشرفته به عنوان پاسخی ضروری برای نیاز حفظ سلامت جمعیت در روستاها از تأثیرات صنعتی سازی و تقاضاهای جمعیت رو به رشد و به منظور فراهم آوردن زیرساختهای اساسی شهرها به وجود آمدند(1998:95،Middelton).
پس از ایجاد گلستان به عنوان یک استان مستقل شهر گرگان نیز به عنوان مرکز این استان در نظر گرفته شد.این شهر طبق آمار در سال 1390 دارای 329536 نفر جمعیت بوده است که یکی از دلایل افزایش جمعیت آن در طی دو دهه گذشته انتخاب آن به عنوان مرکز استان بوده که مهاجرتهای زیادی را از شهرها و روستاهای اطراف به دنبال داشته است. شهر گرگان در سالهای اخیر تحولات مختلف جمعیتی، کالبدی و اجتماعی و اقتصادی به خود دیده است. افزایش چمعیت در این شهر باعث به وجود آمدن موجی از آشفتگی در توسعه کالبدی شهر و پایین آمدن سطح ارائه تسهیلات عمومی شده است، به طوریکه از مجموع 351470000 مترمربع مساحت زمین شهری 31.26درصد به کاربری مسکونی، 2.84 درصدکاربری آموزشی ،2.36 درصد تجاری، 0.54 درصدپارک و فضای سبز عمومی، 0.66 درصد بهداشتی-درمانی، 0.48 درصد فرهنگی-مذهبی، 2.61 درصد نیز به کاربری اداری و باقی مساحت نیز به سایر کاربریها اختصاص داده شده است. با توجه به پیشی گرفتن رشد جمعیت شهر گرگان به ایجاد تسهیلات و امکانات عمومی شهری سعی شده است تا به بررسی نحوه توزیع تسهیلات عمومی شهری و ارتباط آن با توزیع جمعیت پرداخته و نواحی نیازمند به این تسهیلات تعیین گردد.
2-1- سوالات تحقیق
– آیا تسهیلات عمومی شهر گرگان بر اساس قایلیت دسترسی و کارایی نسبت به توزیع جمعیت عادلانه توزیع شده است؟
– آیا توزیع تسهیلات عمومی شهری در نواحی شهری گرگان از خود همبستگی فضایی برخوردار است؟
3-1- فرضیه تحقیق
– به نظر می رسد توزیع تسهیلات عمومی شهری در شهر گرگان بر اساس توزیع جمعیت و دسترسی، عادلانه صورت گرفته است.
– به نظر می رسد توزیع تسهیلات عمومی شهری در نواحی شهری گرگان از خودهمبستگی فضایی برخوردار است.
4-1- سابقه تحقیق
جان استوارت میلر نخستین کسی است که اصطلاح عدالت اجتماعی را به معنای امروزی به کار برد .طبق نظر وی عدالت اجتماعی یعنی جامعه رفتار یکسانی با تمام کسانی که شایستگی یکسانی دارند داشته باشد(Miller,1999: 2). دیوید هاروی جغرافیدان انگلیسی نیز با انتشار کتاب خود تحت عنوان عدالت اجتماعی و شهر(1973) مسیر تازه ای در جغرافیا ی شهر گشود و جغرافیای شهری را بیش از پیش به استفاده از عدالت اجتماعی در جامعه شهری نزدیک کرد. از نظر هاروی عدالت اجتماعی در شهر باید به گونه ای باشد که نیازهای جمعیت شهری را پاسخگو باشد و تخصیص منطقه ای منابع را به گونه ای هدایت کند که افراد با کمترین شکاف و اعتراض نسبت به استحقاق حقوق خود مواجه باشند. از آن زمان به بعد مطالعاتی در سراسر جهان از جمله ایران در خصوص عدالت اجتماعی و عدالت فضایی انجام شده است که از آن میان می توان به موارد زیر اشاره کرد:
– نفیسه مرصوصی در سال 1383در خصوص تحلیل فضایی عدالت اجتماعی در شهر تهران مطالعاتی انجام داده است. وی با بررسی توزیع جغرافیایی شاخصهای فقر و توسعه به روشنی ناهمگنی فضایی- اجتماعی بین مناطق تهران را اثبات می کند.
– تسو[1] و همکاران در سال 2005 در سنجش شاخص یکپارچه دسترسی محور در ارتباط با عدالت فضایی در خدمات عمومی شهری در یکی از شهرهای تایوان با ارائه شاخصی یکپارچه از عدالت فضایی و با روش خودهمبستگی فضایی محلی نشان دادند که توزیع خدمات عمومی در شهر ناعادلانه بوده است.
– حمیدرضا وارثی در سال 1387 در تحقیق(بررسی تطبیقی توزیع خدمات شهری از منظر عدالت اجتماعی، مورد زاهدان). به بررسی وضعیت جمعیت در مناطق شهری زاهدان و چگونگی تناسب آن با خدمات شهری پرداختند آنها نشان دادند که تنها با ارائه سازوکار توزیع خدمات برابر و متناسب با نیازهای جمعیتی می توان به تعادل در سطح شهر زاهدان رسید.
– حسین حاتمی نژاد و همکاران در طرح تحقیقاتی در سال 1387 با عنوان تحلیل نابرابری اجتماعی در برخورداری از کاربریهای خدمات شهری با بررسی رابطه بین سطح اقتصادی-اجتماعی شهروندان و میزان برخورداری از کاربریهای خدمات شهری در اسفراین به این نتیجه رسیدند که طبقات اجتماعی-اقتصادی برتر از کاربریهای خدماتی مطلوبتری برخوردارند و الگوی توزیع کاربریهای خدماتی به نفع گروههای مرفه تر عمل کرده است.
– مسلم رستمی در پژوهشی تحت عنوان تحلیل توزیع فضایی خدمات شهری در شهر کرمانشاه، سال 1388 نشان داد که بین میانگین قیمت زمین با درآمد سرانه و اجاره بهای پرداختی در ارتباط با شاخص مسکن رابطه معناداری وجود دارد و با توجه به این عامل توزیع فضایی خدمات عمومی شهری در شهر کرمانشاه به صورت نامتعادلی صورت گرفته است.
– حسن حکمت نیا و همکاران در سال 1390 در بررسی تحلیل توزیع فضایی خدمات عمومی شهری در شهر اردکان به بررسی برابری در توزیع فضایی خدمات و امکانات شهری پرداخته و در نهایت بازتاب فضایی آن در رابطه با قیمت زمین و ارزش افزوده مورد تجزیه و تحلیل قرار داده اند. یافته های پژوهش مبیّن آن است که توزیع فضایی خدمات شهری در این شهر نامتعادل می باشد، قیمت زمین نیز همبستگی معناداری با شاخصهای مورد بحث در پژوهش دارد.
– هاشم داداشپور و فرامرز رستمی در مقاله ای با هدف تعیین شاخصی یکپارچه برای سنجش عدالت فضایی در توزیع خدمات عمومی شهری در یاسوج در سال 1390 نشان دادند که توزیع خدمات شهری در این شهر بر اساس قابلیت دسترسی ،کارایی و توزیع جمعیت عادلانه صورت نگرفته و نسبت برخورداری از خدمات در بخش قابل توجهی از شهر کمتر از نسبت جمعیتی آن است.
[1] . Tsou