فصل اول: کلیات پژوهش
1-1- طرح مسأله
با توجه به رشد افسار گسیخته شهرنشینی در کشورهای در حال توسعه، فقر و محرومیت از مسائل محوری و اساسی به شمار میرود که شهرها با آن دست به گریبان هستند. رشد پدیده فقر شهری و عمیقتر شدن شکاف طبقاتی در شهرهای بزرگ باعث شده است که گروههای کم درآمد در غالب اجتماعات محلی در فضاهای جغرافیایی خاص شکل گیرند که از روند کلی توسعه برکنار مانده و به اصطلاح به حاشیه رانده شده، هستند. در واقع، شهرهای بسیاری از کشورهای کمتر توسعه یافته با مشکل عمیق انطباق نیافتگی الگوهای رفتاری و فنآوری وارد شده از کشورهای بیشتر توسعه یافته روبرو میباشند، از بازتابهای این انطباق نیافتگی، اغتشاش در ساختار فضایی و بروز پدیده اسکان غیررسمی در این شهرها بوده است که به ویژه با توجه به ویژگیهای ساختار فضایی و مکانیزمهای هدایت و کنترل شهری در آنها در سالهای اخیر با رشد و گسترش قابل ملاحظهای مواجه بودهاند، لذا توجه جدی به بهبود وضعیت این سکونتگاه ها به دلیل پیامدهای منفی آن در ابعاد مختلف ضرورت دارد. از آنجا كه راه حلهایی همچون حذف و تخریب یا دادن خدمات صرف از سوی سازمانهای ذیربط بدون پذیرفتن حق شهروندی و بكارگیری نیروی شراكتی این اجتماعات هیچكدام راهگشا نبودهاند، لذا باید در جستوجوی راه حلی ریشهای و درونزا در نحوه مواجهه با این سكونتگاهها بود تا بتوان به یكپارچگی این محلهها با محلههای رسمی شهر دست یافت. دیدگاه مبتنی بر توانمندسازی و ساماندهی سکونتگاههای غیررسمی بیشترین تلاش خود را متوجه نحوه واکنش تهیدستان و کم درآمدهای شهری به حل مسئله مسکن و سرپناه خود و راهحلها و راهکارهای توانمندسازی آنها و سامانبخشی سکونتگاههای غیررسمی کرده است. این راهبرد بر بسیج تمامی امکانات بالقوه و منابع و تمامی عوامل برای ایجاد مسکن و بهبودی در شرایط زندگی جوامع فقیر تاکید دارد و به مردم این فرصت را میدهد که شرایط خانه و محل زندگی خود را با توجه به اولویتها و نیازهایشان بهبود بخشند. در روش توانمندسازی مرکز توجه، ساکنان شهر و مردم هستند و دولت متعهد میگردد که تسهیلات لازم را برای آنان فراهم کند. در راستای توانمندسازی سکونتگاههای غیر رسمی توجه به سرمایههای اجتماعی این سکونتگاهها می تواند نقش موثری در ارتقاء کیفیت محیطی آنها داشته باشد. نظریه سرمایه اجتماعی به وسیله چهار مولفه معرفی می شود که عبارتند از: اعتماد، همکاری، مشارکت مدنی و ارتباطات متقابل. مشارکت فرآیندی است که در آن مردم محلی میتوانند با هم برای ایجاد تغییر در زندگی خود کار کنند و در تصمیمگیری در رابطه با مسایل پیرامون زندگی خود نقش فعال داشته باشند. سرمایه اجتماعی مجموعه هنجارهای موجود در سیستمهای اجتماعی است که موجب ارتقای سطح همکاری اعضای آن جامعه شده و موجب پایین آمدن سطح هزینههای تبادلها و ارتباطها میشود. سرمایه اجتماعی در جوامع نقشی به مراتب مهمتر از سرمایه فیزیکی و انسانی ایفا میکند. بگونهای که در نبود سرمایه اجتماعی اثربخشی سایر سرمایهها در جامعه کاهش یافته و بدون سرمایه اجتماعی پیمودن راههای توسعه و تکامل فرهنگی و اقتصادی ناهموار میشوند از این رو موضوع سرمایه اجتماعی به عنوان یک اصل محوری برای دستیابی به توسعه محسوب می شود. این رساله به دنبال بهرهگیری از سرمایههای اجتماعی سگونتگاههای غیررسمی در فرایند توانمندسازی و بکارگیری آن در نمونه مورد مطالعه میباشد.
2-1- ضرورت و اهمیت موضوع مورد مطالعه
بنابر اعلام مرکز اسکان بشر ملل متحد در سال 1996 یک پنجم جمعیت جهان فاقد خانهای در شأن زندگی انسان بودند که دامنۀ گستردهای از بیسرپناهها و خیابان خوابها تا آلونکنشینان را در بر میگرفت (potter,1998:137). نگرانکنندهتر اینکه این نسبت و تعداد برای برای کشورهای «جنوب» در حال افزایش بوده به طوریکه در منطقهای با رونق اقتصادی آسیا-اقیانوسیه، حدود 60 درصد جمعیت شهری در سال 2000 طبق برآورد اسکاپ بدینگونه مسکن گزیدهاند(2). در همین ارتباط، کمیسیون جهانی آینده شهرها در قرن بیست و یکم میلادی نیز هشدار داده است که به موازات رشد ابرشهرها، فقر شهری در کشورهای جنوب افزایش یافته و بخش عمده ای از رشد شهرنشینی بر پایه اقتصاد غیررسمی و همراه با گسترش سکونتگاههای غیررسمی صورت خواهد گرفت و این گرایش را «غیررسمی شدن شهرنشینی» نامیده است (Drakakis,2000:154). در کشور ما نیز اسکان غیررسمی با رشدی سریعتر از رشد شهرنشینی به تعبیری رسمی، مواجه بوده و برآورد می شود که یک پنجم جمعیت شهری در اینگونه سکونتگاهها مستقر باشند. از اینرو، اسکان غیررسمی، مسألهای گذرا و با ابعاد محدود نبوده و توافقی بر بقاء، باز تولید و بسط آن وجود دارد که حاکی از عدم کفایت راهحل ها و سیاست های
شهری متداول است و رهیافت ها و اقدامات نوینی را می طلبد.
کم توجهی به بخش غیر رسمی در برنامه ریزی شهری کشورهای در حال توسعه به دلیلی وام گرفتن برنامهریزی این کشورها از الگوهای برنامهریزی شهری رایج در غرب میباشد. چراکه در کشورهای توسعه یافته، بخش غیررسمی ماهیتی متفاوت از آن چه در کشورهای در حال توسعه وجود دارد، دارد و برنامهریزی رسمی در این بخش جایگاه چندانی ندارد. بخش غیررسمی عمدتا از دو جنبه ارتقاء و ساماندهی محیط شهری و ارتقای زندگی فقرا می تواند مورد توجه مدیران و برنامه ریزان شهری قرار گیرد. در حالیکه نگرش غالب مدیریت شهری در برخی از کشورها و از جمله در ایران حذف بخش غیررسمی از عرصه عمومی شهر و ساماندهی (به مفهوم حذف) بخش غیر رسمی به خاطر مشکلاتی چون سد معبر است. در حقیقت بخش غیررسمی نوش داروی مشکل اشتغال در شهرهای در حال توسعه و عنصری تعیین کننده در توسعه شهری است. و این اتفاق نظر وجود دارد که بخش غیررسمی از توانمندی فراوانی در برنامهریزی و ساماندهی سکونتگاههای غیررسمی برخوردار است و ساماندهی آن می تواند منافع زیادی را برای بازیگران عرصه شهری، به ویژه کم درآمدان و نیز مدیریت شهری دربرداشته باشد.
توانمندسازی، زمینهسازی برای ارتقای شرایط اجتماع محلی از راه گسترش و بکارگیری ظرفیت موجود است. در حقیقت توانمندسازی برنامه حل مسئله از درون بر پایه توسعه اجتماعات محلی است. در این الگو ظرفیت های محلی برای پاسخگویی به نیازهای اجتماع شکوفا می شود که در آن مشارکت به مثابه نکته کلیدی در جهت بهره گیری از توان جمعی نگریسته می شود. اعتماد و مشارکت اجتماعی دو مولفه اصلی سرمایه اجتماعی است. سرمایه اجتماعی پدیده ای ضروری برای یک زندگی اجتماعی توام با پیشرفت و موفقیت است. در این پژوهش، تلاش بر آن است تا با نگاه و تأکید بر سرمایههای اجتماعی موجود در سکونتگاههای غیررسمی، راهکارهایی در جهت هر چه اجراییتر کردن برنامههای ساماندهی و توانمندسازی سکونتگاههای غیررسمی ارائه شود.
3-1- پرسش های پژوهش
پژوهش حاضر به دنبال پاسخگویی به پرسش های زیر می باشد:
1- مشکلات موجود در توانمندسازی سکونتگاه های غیر رسمی چیست؟
2- آیا میان سرمایه اجتماعی موجود سکونتگاه های غیررسمی و توانمندسازی این سکونتگاه ها رابطهایی برقرار است؟
3- چگونه و به چه طریق می توان با تقویت و تأکید بر سرمایه های اجتماعی موجود در سگونتگاه های غیر رسمی روند توانمندسازی و ساماندهی این سکونتگاه ها را ارتقاء و سرعت بخشید؟
4-1- بیان اهداف پژوهش
هدف اصلی رساله دستیابی به راهکارهای بکارگیری سرمایه های اجتماعی موجود در سکونتگاههای غیررسمی در جهت ارتقاء و سرعت بخشیدن به روند برنامه های توانمندسازی و ساماندهی این سکونتگاهها می باشد تا بتوان از آن به عنوان یکی از مهم ترین عوامل در مشارکت پذیری ساکنین در فرایند توانمندسازی این سکونتگاه ها بهره جست، به گونهایی که این امر موجب بهبود منابع و منافع افراد و در نتیجه افزایش رفاه و پایداری شهری شهروندان و ساکنین شود.
[1] Habitat
[2] اصطلاح کشورهای «جنوب» که توسط کمیسیون برانت از اوایل دهۀ 80 میلادی رایج شد، معادل کشورهای در حال توسعه، توسعه نیافته و یا جهان سوم به کار گرفته شده است.
[3] ESCAP
[4] Mega cities
[5] Informalized urbanization
[6] متأسفانه آمار دقیقی از جمعیت اسکان غیررسمی در ایران وجود ندارد و این برآورد کارشناسی مبتنی بر مطالعات پراکنده به ویژه گزارشات تهیه شده در مرکز مطالعات شهرسازی و معماری ایران در سال 1374 تحت عنوان «حاشیه نشینی در ایران، آثار و پیامدهای آن بر شهرها»می باشد.
[7] Informal Sector
افزایش مصرف سوختهای فسیلی در دهههای اخیر، پیامدهایی را به دنبال داشته که از جمله آن میتوان به افزایش گازهای گلخانهای در جو اشاره نمود، که این عامل تغییراتی را در اقیم کرهی زمین در پی داشته است. یکی از مهمترین اثرات این تغییر اقلیم، تاثیر آن بر رخداد خشکسالی و شدت و مدت آن میباشد. یکی از تبعات پدیدهی خشکسالی، تأثیر گذاری آن بر فرآیند آتشسوزی مراتع و جنگلها میباشد، به طوری که هرگاه میزان رطوبت به علت کمبود بارش و افزایش دما، کاهش یابد، زمینه برای بروز آتشسوزی در این بسترها مهیّا خواهد شد. بنابراین ضرورت دارد جهت کاهش خسارات ناشی از این پدیده، مطالعات فراگیری جهت پیشبینی مناطق پرخطر و اقدامات پیشگیرانه و ارائه راهکارهایی جهت کاهش خسارتهای ناشی از آن انجام گیرد.
ایران به دلیل قرار گرفتن در کمربند خشک کرهی زمین و پرفشار جنب حارهیی، شاهد نوسانات زیادی در میزان بارش مناطق مختلف و وقوع خشکسالیهای ضعیف تا شدید در دورههای مختلف میباشد که این پدیده اقلیمی یکی از مهمترین عوامل مستعد برای ایجاد آتشسوزی میباشد. این مساله در مناطق شمالی کشور نیز به دلیل وجود جنگلهای طبیعی و مصنوعی، میتواند بسیار نگران کننده باشد و بستری مناسب جهت ایجاد حریق و آتشسوزی را در این مناطق فراهم آورد. به طوری که در سالهای اخیر شاهد افزایش چشمگیری در وقوع
آتش سوزی در عرصههای منابع طبیعی در این مناطق بودیم که ازجمله آنها می توان به آتشسوزیهای سال 1389 اشاره نمود (اداره منابع طبیعی استان مازندران). این مسئله ضرورت مدلسازی و شبیهسازی آتشسوزی و بررسی تأثیرات شرایط محیطی مختلف در طی زمان و مکان، در فرایند گسترش آتشسوزی را نشان میدهد. بدین منظور جهت اجرای مدل FARSITE و انجام فرایند شبیهسازی، بخشی از جنگلهای شهرستان نکا واقع در استان مازندران به عنوان مطالعه موردی انتخاب گردید.
3-1- روش انجام پایان نامه
در این تحقیق پس از پرداختن به ضرورت و اهمیت عرصههای طبیعی و جنگلها به عنوان یک سرمایه بزرگ ملی، به آتشسوزی در این عرصهها و خسارتهایی که میتواند داشته باشد، اشارهای شده است. در ادامه، روشهای مختلفی که به منظور کاهش صدمات ناشی از آتشسوزی از جمله بحث پهنهبندی خطر و شبیهسازی آتشسوزی وجود دارد بررسی و نهایتاً مدلی برای امر شبیهسازی آتشسوزی در عرصههای طبیعی انتخاب گردید. پس از بررسی و واکاوی مدل موردنظر، از این مدل برای شبیهسازی آتشسوزی موجود در منطقه استفاده و همچنین در یک روش نو و جدید، از این مدل شبیهساز، در امر ارائه یک پهنهبندی جدید در زمینه پهنهبندی خطر گسترش آتشسوزی استفاده به عمل آمد. فرایند کار در شکل (1-1) نشان داده شد.
گستره وسیعی از روشهای آمار و ریاضی جهت توصیف و تفسیر نتایج آزمایشهای مختلف ارائه و بررسی شدهاند. بررسیها و مطالعات انجام شده در این زمینه منجر به پیدایش زیر شاخههایی از قبیل بیومتری[2]، سایكومتری[3]، اكونومتری[4]، آمار دارویی[5] و غیره شده است. با رشد و تكامل سریع دستگاههای مورد استفاده در شیمی، در هر آزمایش حجم وسیعی از اطلاعات تولید میشود. این حجم زیاد دادهها، احتیاج به روشهایی جهت كاهش دادهها، نمایش واضحتر و استخراج اطلاعات مفیدتر را افزایش میدهد.
بدین ترتیب همراه با توسعه و پیشرفت شیمی تجزیه دستگاهی، علوم كامپیوتر و تكنولوژی و به عنوان ابزارهای كمكی جهت تسهیل به كار گرفته شدند. به كارگیری ریاضی، آمار پیشرفته و كامپیوتر در شیمی منجر به پیدایش شاخهای جدید به نام كمومتریكس گردید.
علم جوان و جدید كمومتریكس در دهههای اخیر رشد چشمگیری داشته است. این پیشرفت قابل ملاحظه به توسعه ابزارهای هوشمند و خودكار شدن آزمایشگاهها و استفاده از كامپیوترهای قدرتمند بر میگردد. در دهه هفتاد میلادی بسیاری از گروههای تحقیقاتی شیمی تجزیه از روشهای آماری و ریاضی در آنالیزهای خود استفاده كردند. امروزه كمومتریكس به ابزاری مناسب برای آنالیز كمی در همه زمینههای شیمی و به خصوص تجزیه تبدیل شده است و كمتر آنالیستی هست كه به استفاده از روشهای ریاضی و آماری در كارهای
روزمره خود نیاز پیدا نكند [5-1].
ریشه كمومتریكس به سال 1969 بر میگردد وقتی كه جورز،[6] كوالسكی[7] و آیزنهاور[8] مقالاتی را در زمینه
استفاده از ماشینهای هوشمند خطی برای دستهبندی طیفهای جرمی با قدرت تفكیك كم[9] در مجله Analytical Chemistry به چاپ رساندند. این مقالات سرآغاز یك ایده و راه جدید شد یعنی تبدیل كردن مقادیر زیادی از دادههای تجزیهای به اطلاعات مفید و با معنی.
سوانته و والد[10] یك دانشمند سوئدی جوان برای نخستین بار در اوایل دهه هفتاد میلادی نام كمومتریكس را برگزید. همكاری وی با كوالسكی كه درصد یافتن روشهای برای درك الگو[11] در شیمی بود منجر به تشكیل انجمن بینالمللی كمومتریكس (ICS) در سال 1974 شد. تعریفهای متعددی در متون شیمی برای كمومتریكس ارائه شده است. كمومتریكس علمی مربوط به شیمی است كه در آن از ریاضیات و آمار برای طراحی با انتخاب روشهای آزمایشگاهی بهینه[12]، فراهم كردن حداكثر اطلاعات مفید با آنالیز دادهها و به دست آوردن آگاهی از سیستمهای شیمیایی استفاده میشود [7-5].
ICS چنین تعریفی برای این واژه ارائه داده است: كمومتریكس عبارت است از روشهای ریاضیاتی (جبر خطی)، آماری، گرافیگی یا سمبولیك كه به افزایش اطلاعات شیمیایی از سیستم كمك میكند.
امروزه دیسپرسیونهای پلیمری با نام لاتکس بیان میشوند که درزبان لاتین به معنای مایع یا سیال میباشد و به کلمه یونانی لاتکس که با معنای قطره میباشد برمیگردد. کلمۀ لاتکس یک واژه عمومی میباشد که برای تمام انواع دیسپرسیونهای پلیمری اطلاق میشود. محیط دیسپرسیون، فاز همگن و ترم مترادف با فاز پیوسته میباشد. هر مادهای میتواند یک محیط دیسپرسیون باشد به شرطی که برای ماده دیسپرس شده یک ناحلال باشد. آب از گذشتۀ دور در واقع به دلایل ارزانی، ایمنی و مسائل زیست محیطی مهم ترین عامل دیسپرسیون بوده است.
پلیمریزاسیون امولسیونی ویژگیهای متعددی دارد که عمدتاً از فقدان حلالهای آلی و قسمت به قسمت کردن واکنش (یعنی انجام گرفتن واکنش در ذرات جدا از هم) ناشی میشود. آب که فاز پیوستۀ بی اثر و بی ضرری میباشد باعث میشود که گرانروی محصولات نهایی در حد نسبتاً پایینی حفظ شود و انتقال حرارت را نیز تسهیل میکند. پلیمریزاسیون در اصل در ذرات لاتکس که به عنوان ریزراکتورهای متعدد برای پلیمریزاسیون تودهای عمل میکنند، اتفاق میافتد.
امکان تولید پلیمرهایی با وزن مولکولی بالا و سرعت پلیمریزاسیون به مراتب بیشتر از سرعت مشاهده شده در سیستمهای همگن از مشخصههای این فرآیند میباشد، به علاوه، وزن مولکولی پلیمر را با افزودن عامل انتقال زنجیر میتوان کنترل کرد. معمولاً پلیمریزاسیون تا تبدیل بالایی انجام میگیرد و لذا مقدار مونومر باقیمانده حداقل میباشد.
معایب پلیمریزاسیون امولسیونی هم از قسمت به قسمت بودن واکنش ناشی میشود. محلول واکنش معمولاً دارای مقداری افزودنی مثل سورفکتانت و اجزای آغازگر میباشد و حذف این مواد مشکل بوده و میتواند کیفیت محصولات لاتکس نهایی را تحت تأثیر قرار دهد (شكل شماره 1-1)، همچنین در مواردی که خود پلیمر مورد نیاز باشد حذف فاز پیوستۀ آبی ضرورت دارد و هزینههای اضافی را تحمیل میکند.
شکل شماره1-1 . شمای کلی از روندانجام واکنش پلیمریزاسیون امولسیونی]2[
محصولات پلیمریزاسیون امولسیونی به صورت لاتکس یا به صورت مادۀ خام بعد از حذف فاز پیوسته قابل استفاده میباشند. از جملۀ مشهودترین کاربردهای این محصولات که بخشی از زندگی روزمرۀ ما را تشکیل میدهد میتوان به رنگهای لاتکس، روکشهای کاغذ، روکشهای منسوجات و چسبها اشاره کرد ودراین میان پلیمرهای امولسیونی ویژه که از اهمیت صنعتی بالایی برخوردار هستند در مواردخاصی مانند افزودنیهای سیمان، اصلاح کنندههای رئولوژی و لاتکسهای زیست پزشکی نیز استفاده میشوند.
پلیمریزاسیون امولسیونی یک فرآیند پیچیده میباشد و درکنار اهمیت صنعتیاش، بحث علمی وسیعی در مورد آن صورت گرفته است.
کارهای وسیعی به منظور درک بهتر و توضیح کمّی مکانیسمهایی که طی فرآیند اتفاق میافتد انجام گرفته است، لذا کنترل واکنشهای پلیمریزاسیون امولسیونی از مسائل کلیدی بوده ودر بررسیهای علمی از اهمیت زیادی برخوردار میباشد.]1-2[
اگرچه حدود یک سوم از منومر وینیل استات برای تولید لاتکسها به صورت رنگها و چسبها مورد استفاده قرار میگیردولی اطلاعات منتشره در خصوص پلیمر شدن امولسیونی وینیل استات محدود میباشد. پلیمر شدن امولسیونی وینیل استات شاید در میان روشهای پلیمر شدن با توجه به اینکه لاتکسهای واقعی با سطح فعالهای آنیونی و یا کاتیونی و یا سطح فعالهای غیر یونی یا کلوئیدی حفاظتی و همراه با ترکیب دو یا بیشتر از این مواد و همچنین بدون امولسیون کنندهای به وجود میآید منحصر به فرد است.
از نگاه صنعتی، پلیمر شدن تعلیقی وینیل استات برای تولید گرانول پلی وینیل استات بالاترین اهمیت را داردو اغلب این گرانولها به پلی وینیل الکل با تنوع درجه آبکافت و با وزن مولکولی متفاوت تبدیل میگردند. در مقیاس آزمایشگاهی کوپلیمر شدن وینیل استات با منومرهای دیگر شاید با توجه به راحتی عمل و راحتی به وجود آوردن محیط تعلیقی مناسب مزیت داشته باشد.گفتنی است پلیمریزاسیون صنعتی امولسیونی این منومربه صورت همو یا کوپلیمر شدن از اهمیت فراوانی برخوردار است علی الخصوص در توسعه چسب ها، رنگ ها، پوشش دهی کاغذ و تکمیل در نساجی.
این پلیمر از سالهای 1940 به دلیل داشتن خواصی چون چسبندگی سریع، مقاومت مكانیكی خوب و قابلیت چسبندگی به سطوح صاف و صیقلی، كاربردهای وسیعی پیداكرد ولی باید توجه داشت كه این پلیمر، رزینی سخت [1] و شكننده[2] است. برای برطرف كردن چنین نقیصهای ابتدا از نرمكنندهها [3] استفاده شد. نرمكنندهها معمولاً یك مولكول بزرگ مانند دیاكتیلفتالات[4] یا دیمتیلفتالات[5] هستند كه با كاهش تماس زنجیرهای پلیمری بههم، تحرك بیشتری به آنها میدهند. نکتة منفی استفاده از نرمكنندهها این است كه مولكولها بهطور شیمیایی بههم وابسته نیستند و احتمال اینكه این مواد از پلیمر جداشده و به طرف سطح مهاجرت كنند، وجود دارد و نهایتاً بازهم پلیمر سخت شده و چسبندگی كاهش خواهد یافت]3-4[.
درکل نقاط ضعفی که گاها متوجه محصولات برگرفته از پلی وینیل استات (چسب چوب،لاتکسهای مورد استفاده درکاربردهای پوشش دهی سطح و…) میشود را میتوان درموارد ذیل خلاصه کرد:
1- مقاومت ضعیف دربرابر آب ورطوبت
2- عملکرد نسبتاً ضعیف دردمای بالا
3- حساسیت زیاد نسبت به خزش
تمامی مواردمطرح شده را میتوان مرتبط باساختارفیزیکی پلی وینیل استات دانست چراکه این پلیمر دارای ساختاری قطبی با جاذبههای نسبتا ضعیف واندروالسی میان زنجیره هایش بوده وهمین امر منجربه کاهش دمای انتقال شیشهای این پلیمر شده است، دراین میان برخی تحقیقات صورت گرفته درسالیان اخیر باهدف بهبود واصلاح خواص پلی وینیل استات باتوجه به کاربری این پلیمر به کمک اصلاح کنندههای موجودرا میتوان در 2 گروه اصلی زیر خلاصه کرد:
1-کوپلیمریزاسیون وینیل استات بابرخی منومرهای آب گریز و یا دارای عوامل فعال
2-آمیزه سازی پلی وینیل استات باافزودنیهایی که میتواند منجربه ارتقای خواص آن شود.
قابل توجه است که باانجام استراتژیهای مطرح شده میتوان در ازای کاهش برخی خواص این پلیمر به اصلاح خواص مدنظر پرداخت که البته دراین میان لزوم استفاده از دستورالعمل خاصی برای حفظ وبهینه سازی تمامی خواص لازم غیرقابل انکاراست.
برای مثال افزودن برخی فیلرها و یامواداسیدی به چسب چوب برپایه پلی وینیل استات (علی رغم اینکه باعث تقویت عملکرد مکانیکی واستحکام فیلم و یاچسب پلی وینیل استات دردمای بالا میشود) به زیرلایه چوبی[6] که چسب برآن اعمال میشود ضربه زده وکاربری پلی وینیل استات راتحت تاثیرقرار میدهد، ازطرفی کوپلیمریزاسیون وینیل استات بامنومرهایی نظیربوتیل آکریلات واتیلن منجر به افزایش نرمی ومقاومت دربرابر آب شده ولی باعث کاهش چشمگیر مدول یانگ، سختی واستحکام برشی محصول نهایی خصوصادردمای بالا میشود. درکل میتوان نتیجه گرفت که بمنظور ایجاد وحفظ تمامی خواص دلخواه درپلی وینیل استات میبایست ترکیبی ازاصلاح کنندههای مربوطه رابکارگرفت، بعبارتی ضمن لزوم وجود خواص مکانیکی واستحکام مناسب به کمک آمیزه سازی پلی وینیل استات باافزودنیهای مناسب وتشکیل نوعی کامپوزیت، به کمک کوپلیمریزاسیون منومر وینیل استات بامنومرهایی با دمای انتقال شیشه ای[7] کمتر باهدف کاهش دمای انتقال شیشهای پلیمر حاصله ورهایی ازنقیصه شکنندگی وضعف دربرابر رطوبت منسوب به پلی وینیل استات به ترکیبی ازخواص مطلوب برای این پلیمر دست یافت]5[.
1-2-1 پلیمریزاسیون امولسیونی وینیل استات – α الفین
مونومرهایی كه برای تركیب با وینیلاستات مورد استفاده قرار میگیرند عبارتاست از: دیبوتیلمالئات، دیبوتیل فومارات، بوتیل اكریلات، وینیل لائورات، وینیلاستئارات، اتیلآكریلات و اتیلن. مهمترین امتیاز اتیلن علاوه بر غیر سمی بودن، ارزانی آن است .
پلیمریزاسیون آلکنها به دلیل خواص شیمیایی ومکانیکی مطلوب پلیمرهای حاصل، بسیار رایج بوده است ولی زمانی که نیاز به وجود گروههای قطبی و یا گروههای عاملی خاص بمنظورایجاد چسبندگی به سطح وجود دارد، این دسته از پلیمرهادارای نقاط ضعفی میباشند، لذا زمانی که منومرهای اولفینی در مجاورت منومرهای قطبی قرارگیرند شاهد بهبود خواص فیزیکی، مکانیکی، نوری و همچنین بهبود چسبندگی به سطح میباشیم که این فرآیند، پلیمرهای حاصل را درکاربردهای پوشش دهی سطح، نوری و پزشکی مستعد میسازد ] 6 [.
برای مثال كوپلیمر وینیلاستات-اتیلن در برابر اشعة ماوراء بنفش [8] و مواد آلكانی مقاوم است و به همین علت كوپلیمر اتیلن وینیل استات[9] بهطور گستردهای در صنایع مختلف بهكارگرفتهشدهاند و بسته به مقدار مونومرهای اتیلن و وینیلاستات كوپلیمر حاصل خواص متفاوتی خواهد داشت و به همین دلیل كاربردهای متنوعی دارد [3-4].
ازاین رو،کوپلیمریزاسیون منومرهای قطبی وینیلی همانند وینیل استات با α- اولفینها بدلیل خواص فیزیکی مکانیکی بسیار مناسب پلیمر حاصله طرفداران بسیار زیادی پیدا کرده است و دراین میان کوپلیمریزاسیون امولسیونی روش نوینی برای سنتز پلیمرهای وینیلیک است، بگونهای که این روش برای کوپلیمریزاسیون آکریلات با α- اولفینها نیزپیشنهاد شده است] 6 [.
از آنجایی که منومر وینیل استات فاقد رادیکالهای آزاد پایدار میباشد، بیشتر رادیکالهای آزاد این منومر تمایل به واکنشهای انتقال و اختتام دارند، از این رو گزارشهای چندانی در خصوص کوپلیمر شدن این منومر به کمک روش امولسیونی وجود ندارد. در این میان استفاده از مواد آلی یونیزه شده به عنوان عامل کنترلی پلیمریزاسیون که با تشکیل کمپلکسی فعال مانع از وقوع واکنشهای سریع انتقال واختتام میشود ازسری روشهای رایج درسنتزکوپلیمرهای وینیل- استاتی میباشد. ولی علاوه براین، هرچند گزارشات متعددی مبنی بر سنتز کوپلیمر اتیلن- وینیل استات تحت شرایط پر فشار (روشهای امولسیونی و غیر کنترلی) در دمای بالا وجود دارد ولی در خصوص کیفیت و تمایل دیگر منومرهای α- اولفینی(مخصوصا آلفا اولفینی با طول زنجیر خطی بزرگتر باتوجه به اینکه پلیمریزاسیون امولسیونی وینیل استات واتیلن درفشارهای بالا صورت گرفته و کنترل شرایط واکنش پلیمریزاسیون به کمک ابزاری نظیر طراحی یک سیستم خنک کننده در راکتور باهدف بررسی گرمازایی وکنترل دمایی سیستم نسبتا دشوار میباشد) به شرکت درفرآیندکوپلیمریزاسیون به این دلیل که رادیکالهای در حال رشد زنجیر هایشان بسیار تنبل بوده و تمایل چندانی به پلیمریزاسیون ندارند تردید وجود داشت ]7[.
ازسوی دیگر امروزه تحقیقات گسترده و زیادی روی دستهای از افزودنیها برای سیستمهای پلیمری در حال انجام است. ویژگی این دسته آن است که حداقل یک بعد از ابعاد آن در دامنه نانومتری است و از جمله این مواد، نانوذرات فلزی و ذرات آلی و غیرآلی و سیلیکاتهای آلی مانند خاک رس هستند که با افزوده شدن مقادیر بسیار اندک از آنها به یک مخلوط پلیمری، خواص آن را بخوبی بهبود میبخشند،در حقیقت این تقویتکنندههای نانومتری بهدلیل داشتن ابعاد بسیار کوچک و نسبت منظر بسیار بالا در مقایسه با تقویتکنندههای معمولی در سطح بارگذاری کمتر باعث بهبود خواص مورد نظر شده و جایگزین خوبی برای کامپوزیتهای معمولی میباشد؛ چراکه کارآیی بهتر و وزن کمتری دارند.
نانوذرهای که در کنار اغلب مخلوطهای پلیمری استفاده میشود خاک رس است، حتی لازم به ذکر است که وجود گروههای عاملی روی سطح این سیلیکاتهای لایهای از جمله رس، این امکان را فراهم میسازد تا بتوان با ایجاد اصلاحات روی سطح و در ساختار لایهای این مواد، اثر سازگارکنندگی و به نوعی برقراری اتصال بین دو فاز ناسازگار یا به عبارتی بهبود مورفولوژی را نیز به نوعی از آنها انتظار داشت.