با تجزیه اتحاد شوروی ، در مناطق گوناگون جمهوری های بازمانده از این تحول عظیم قرن بیستم ، امواج ناامنی و بی ثباتی گسترش یافت . این حادثه سبب شد در آسیای مرکزی، که در دوره اتحاد شوروی ثبات و امنیت داشت، دگرگونی های گستردهای ایجاد شود یکی از مهمترین مسائل مطرح شده در وضعیت استقلال جمهوری های آسیای مرکزی ، تأمین امنیت و آرامش در این منطقه بوده ، که جنگ داخلی خونین تاجیکستان اهمیت آن را روشن ساخت.(کولایی ، 1376، ص76)
از سوی دیگر، با ظهور آسیای مرکزی در صحنه روابط بین الملل ، کشمکشهای تازهای در بین قدرتهای منطقهای و بین المللی بر سر منابع و منافع متصور در منطقه آغاز گردید. عواملی چون ژئوپلیتیک منطقه ، توانایی های بالقوه و بالفعل اقتصادی کشورهای تازه استقلال یافته ، بازارهای جدید و منابع سرشار انرژی موجود در آن کشورها باعث شد تا منطقه مورد نظر بیش از پیش مورد توجه قدرتهایی نظیر چین ، روسیه و آمریکا قرار گیرد. (سازمان همکاری شانگهای ،1388 ، ص 2)
آسیای مرکزی در شرایط پس از فروپاشی شوروی، با دشواریهای گوناگون سیاسی – اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مواجه بوده است . در گیریهای خونین در ازبکستان ، گروگانگیری و شورش در قرقیزستان و پیش از آن جنگ خانمانسوز داخلی در تاجیکستان ، شدت مشکلات سیاسی – اقتصادی این منطقه را آشکار می سازد. دشواریهای روند ملت سازی – دولت سازی و بحرانهای هویت، مشروعیت و کارآمدی، همهی این کشورها را با شرایط پیچیده مواجه کرده است .
ملاحظات امنیتی در طول سال های گذشته سبب شد تا جمهوری های منطقه از ترتیبات گوناگونی برای رفع تهدید بهره برند. ایجاد فرماندهی مشترک نیروهای کشورهای مستقل مشترک المنافع اولین گام در این مسیر بود، که پیمان امنیتی تاشکند (1992/ 1371 ) و سپس تلاش جمهوریهای منطقه برای همکاری با ناتو ادامه یافت .
تهدیدات امنیتی سرانجام در دهه 1370 (1990 م) کشورهای منطقه را همراه با چین و روسیه به تأسیس سازمان همکاری برای امنیت تحت عنوان پیمان شانگهای رسانید. تشکیل این پیمان و توافق کشورهای منطقه بجز ( ترکمنستان )، ضرورت همکاری این کشورها را در مقابله با تهدیدات امنیتی، بویژه پس از گسترش امواج افراط گرایی ، آدم ربایی ، خشونت و درگیری در ازبکستان و قرقیزستان به نمایش گذاشت. این پیمان اهمیت تأمین امنیت و ثبات برای مقابله با عقب ماندگی و توسعه نیافتگی منطقه را برجسته ساخت.
برای رهبران کشورهای آسیای مرکزی، کسب همکاری و کمک از کشورهایی چون چین و روسیه ، در تأمین امنیت باعث شکل گیری « مجمع شانگهای 5 » شد که با همکاری کشورهای قرقیزستان، تاجیکستان و قزاقستان پدید آمد که در نهایت به سازمان شانگهای تبدیل شد.
همکاریهای جمعی برای مقابله با امنیت از سوی رهبران آسیای مرکزی و چین و روسیه به عنوان روشی مناسب در این زمینه مورد توجه قرارگرفت. مجمع همکاری شانگهای ظرفیت مناسبی برای دو قدرت بزرگ در منطقه آسیای مرکزی (چین و روسیه ) فراهم آورد تا با چالشهای امنیتی مقابله کنند. حضور بازیگر پرقدرتی چون امریکا ، نگرانی از انتقال بی ثباتی و ناآرامی و امواج اسلام گرایی هر دو قدرت را به هم نزدیک ساخته است. ولی زمینههای رقابت برای کنترل بازارهای منطقه به طور پایدار و مستمر همچنان بین این دو قدرت ادامه دارد.
آسیای مرکزی با قرار گرفتن در بین کشورهایی همچون روسیه، چین، هند و پاکستان و ایران، به نقطه اتصال ژئوپولیتیک بخشهای گوناگون آسیا و نیز اروپا تبدیل شده است. علاوه بر این که این منطقه به دلیل برخورداری از منابع طبیعی غنی(معدنی و نفت و گاز)، در تحولات سیاسی و اقتصادی حوزهی اوراسیا نیز دارای نقشی اساسی و کلیدی است. زمینهها و ویژگیهای ساختاری مشترک بین کشورهای آسیای مرکزی و همسایگان آنها، از جمله نزدیکی جغرافیایی، پس زمینه تاریخی و فرهنگی کم و بیش نزدیک و در هم تنیده، سنت دیرپای دوستی که در طول تاریخ بر تنشها و درگیریهای مقطعی غالب بوده، نیاز به برقراری ثبات و امنیت سیاسی و علاقمندی به گسترش همکاریهای اقتصادی در چارچوب ساختاری مشترک با هدف زدودن فقر – به عنوان یکی از زمینههای اصلی بروز بی ثباتیهای اجتماعی و سیاسی – و … چشم انداز روشنی را برای گردآمدن و همکاری در چارچوب یک تشکل منطقهای فراهم ساخته است.(انوری-رحمانی موحد،1388، ص 1)
سازمان همكاری شانگهای به عنوان یك سازمان مهم بین المللی منطقهای در قلب اوراسیا شكل گرفته است. روسیه، چین، قزاقستان، قرقیزستان، تاجیكستان و ازبكستان این سازمان را در سال 1380(2001) شكل دادند. اكنون هند، پاكستان، مغولستان و ایران به عنوان عضو ناظر در این سازمان حضور دارند. تحلیلهای مختلف از سازمان، از یك سازمان امنیتی تا یك سازمان اقتصادی منطقهای صورت گرفته است.
سازمان همکاری شانگهای یکی از سازمانهای نوظهور منطقهای است که علیرغم عمر کوتاه ، رشد قابل توجهی داشته است. (عزتی، یزدان پناه ،
1387، ص 57)
طرح موضوع
هر چند در مورد امنیت و مفهوم آن در طول تاریخ بشر مفاهیم گوناگونی مطرح شده ، در پایان قرن بیستم و در آغاز هزاره سوم ، بیش از هر زمان دیگری به ابعاد گوناگون آن توجه شده است. اینک مفهوم امنیت در سطوح گوناگون فردی ، جمعی ، ملی ، منطقهای و جهانی مطرح می شود. در مورد منشأ تهدیدهای گوناگون علیه آن نیز برداشتهای متعددی وجود دارد، ولی از مسائل اقتصادی، سیاسی، نظامی، اجتماعی، تا موضوعات مذهبی و زیست محیطی در این زمینه مورد توجه قرار گرفته است. (سیف زاده ،1383،فصل اول )
اهمیت این موضوع برای کشورهای جهان آن قدر افزایش یافته است که برخی از واقع گرایان هدف اولیه سیاست خارجی را تأمین امنیت تلقی کرده اند.(سازمان همکاری شانگهای، 1384 ،ص29) از این دیدگاه میان کشورهای جهان برای تأمین امنیت نوعی رقابت و تعارض وجود دارد.(کولایی ،1385 ، ص 30)
بسیاری از کشورهای جهان در پی تأمین امنیت خود رویکرد جمعی را انتخاب کردهاند. بر این اساس سازمانهای متعدد و متفاوتی برای تأمین امنیت شکل گرفته است. با توجه به این نکته که امروز بسیاری از تهدیدها جنبه فراملی پیدا کرده، توجه به این رویکرد نیز به طور فزایندهای گسترش یافته است. در برابر مواجهه با خطرها یا تهدیدهای مشترک،کشورهای جهان به ایجاد اتحادیههای نظامی – امنیتی اندیشیده اند. (کولایی ،1385 ،31 ص). سازمان ها و پیمانهای منطقهای با قدمتی نه چندان طولانی و در شرایط دگرگون پس از جنگ جهانی دوم، در جایگاه بازیگرانی با اهداف و ایدههای متفاوت و به عنوان یکی از ارکان مهم روابط بین الملل ظاهر شده و مسیر تعاملات جهانی را به تدریج به سوی چشم اندازی نوین تغییر داده اند.(انوری، رحمانی موحد،1388، ص 5)
در پی استقلال جمهوریهای آسیای مرکزی ، رهبران منطقه به جای داشتن نقش حمایتی روسیه در تأمین امنیت با تکالیف جدید و دشواری مواجه شدند.(هرزیگ، 1375، ص 20 ) این کشورها فاقد نیروی نظامی کارآمد و مناسب برای ادای این وظیفه بودند. هرچند تجزیه ارتش شوروی ، برای این جمهوریها میراثی را برجا گذاشته بود ، اما این کشورها منابع اقتصادی و تجهیزات لازم را دراین زمینه در اختیار نداشتند. دشواریهای اقتصادی نیز اساسا پذیرش این وظیفه را برای رهبران جدید منطقه دشوارتر می ساخت. رهبران آسیای مرکزی برای پاسخ به نیازهای امنیتی ابزارها و توانایی های لازم را نداشته اند. فراز و نشیب سیاسی – امنیتی در این منطقه پیامدهای مهمی برای چین در بر داشته است.
این منطقه گرفتارمیراث تقسیم بندی قومی – سرزمینی بر جای مانده از دوره استالین و نظام کمونیستی است .(Miller, 1997,p 4). ترکیب قومی کشورهای آسیای مرکزی و حضور اقوام جدایی طلب که خواستار پیوستن به سرزمین های همسایه هستند، در همه این کشورها دشواری آفرین بوده است. نظام دولت های مبتنی بر هویت قومی (دولت سازی مصنوعی و فاقد هویت و اساس تاریخی) که استالین در این منطقه به وجود آورده بود ، امروز میراث پر چالشی را برای این کشورها بر جای نهاده و زمینه را برای اختلافات مرزی و ارضی در میان کشورهای منطقه فراهم آورده است. (کولایی،1385،ص 31)
گذشته از مسائل ناشی از قومیت های منطقه و اختلافات ارضی و مرزی آنها که بسیار پیچیده و متنوع است، جنگ خونین داخلی در تاجیکستان ابعاد تهدیدهای افراط گرایی دینی را روشن ساخت. جنگ داخلی تاجیکستان (1376- 1371) برای رهبران پیشین احزاب کمونیست در آسیای مرکزی – که پس از استقلال جمهوریها به رهبران ملی تبدیل شده بودند – این مجال را ایجاد کرد که فعالیت احزاب سیاسی دینی را تهدید علیه ثبات و امنیت منطقه معرفی کرده، و مانع فعالیت آنها در سراسر منطقه شوند. در دوران پس از نابودی اتحاد شوروی ، تهدید اسلامی به طور فزاینده ای مطرح بوده است.
بی تردید جنگ داخلی تاجیکستان و هراس از گسترش بنیادگرایی اسلامی در شکل گیری سازمان شانگهای تاثیر جدی داشته است. گذشته از تهدیدات داخلی که کشورهای منطقه با آن روبرو هستند، عوامل خارجی نیز تهدیدات امنیتی جدی برای آسیای مرکزی به وجود آورده اند. رقابت های منطقهای برای به دست آوردن فرصت ها و امکانات مناسب، که هریک ار بازیگران منطقهای و فرامنطقهای در پی آن هستند، به نوبه خود اوضاع منطقه را پیچیده تر ساخته است. این رقابت ها آثار مستقیمی بر ملاحظات چین و روسیه در منطقه و پیرامون آن بر جای نهاده است.(Menon, 2003, p, 187)
به این ترتیب آسیای مرکزی در دو سطح داخلی و خارجی با تهدیدات گوناگون مواجه بوده است که این تهدیدات کشورهای همجوار را نیز با نگرانیهای جدی مواجه کرده و سبب بروز تحرکات زیادی در رفتارهای آنها در سطح منطقه شده است. زیرا موقعیت استراتژیک آسیای مرکزی به گونهای است که این منطقه را همواره در گیر چالشهای اساسی از جمله چالشهای امنیتی کرده است.
از طرفی همجواری آسیای مرکزی با افغانستان، این منطقه را به یکی از مسیرهای انتقال مواد مخدر به سوی اروپا تبدیل کرده است. کشت مواد مخدر و انتقال آن از مرزهای همسایه به سوی بازارهای مصرف اروپایی، برای همسایگان افغانستان تهدیدهای فوری در برداشته است. (کولایی، 1385،ص 34)
بنابراین در شرایطی که کشورهای آسیای مرکزی از بحران افغانستان احساس ناامنی میکنند و اعتماد خود را به غرب از دست دادهاند و بیم آن را دارند که ناامنی از جنوب افغانستان به شمال و در مجاورت این کشورها سرایت نماید بنابراین طبیعی است که نقطه اتکا امنیتی، به سازمان شانگهای تحت نفوذ چین و روسیه، تمایل یابد .
وابستگی دراز مدت سیاسی – اقتصادی به روسها و اهمیت دفاعی این منطقه برای سرزمین اصلی روسیه از یک سو، و وجود علائق و دلبستگی های ملی، مذهبی و زبانی ساکنانش به جوامع مسلمان خاور میانه و نیازی که از نظر اقتصادی و سیاسی به این کشورها دارند از سوی دیگر موجب شده که جمهوریهای مزبور هر یک به نوعی تحت فشارها و تأثیر انگیزههای متعدد قرار گیرد.
پس از گذشت حدود 10 سال از تشکیل سازمان همکاری شانگهای (SCO)، اهمیت و جایگاه این سازمان دربین سازمانهای منطقهای و بین المللی بطور روزافزونی افزایش پیدا کرده است. چین و روسیه دو ستون اصلی این سازمان، همکاریهای اقتصادی، تجاری و نظامی خود را گسترش داده اند. از منظر ژئواستراتژیک، قدرت نظامی، مساحت، جمعیت و توان اقتصادی کشورهای عضو این سازمان آن را به عاملی تعیین کننده در تحولات منطقهای تبدیل نموده است. بخصوص با توجه به امکان پیوستن هند، پاکستان و ایران به این سازمان به عنوان اعضای رسمی (این کشورها در حال حاضر، اعضای ناظر در سازمان همکاری شانگهای محسوب می شوند)، موازنه استراتژیک قدرت در آسیا به نحو چشمگیری به هم خواهد خورد و ظهور یک بلوک آسیایی قدرتمند را شاهد خواهیم بود. ( اخوان کاظمی، 1385)
1- sco, (shanghi cooperation organization)
از سوی دیگر پیشرفت عبارت است از رسیدن به هدفهایی که افراد برای خود در نظر میگیرند (هادزیما، 2005). در روانشناسی، موفقیت به پاسخ یا عملی گفته میشود که به گونهای به هدف برسد، ولی در تعلیم و تربیت و در موقعیتهای تحصیلی، موفقیت به درجهای از کارایی اطلاق میشود که فرد به فراخور تواناییهایش به رضایت ناشی از پیشرفتهای خود رسیده باشد. در مقابل موفقیت تحصیلی اغلب اصطلاح افت یا اتلاف نیز مطرح میگردد که میتوان آن را، عدم موفقیت در تحصیل، وقوع ترک تحصیل و یا ترک تحصیل زودرس، تکرار پایه و دروس، نسبت نامناسب میان سالهای تحصیل فراگیر و سالهای مقرر آموزشی، کیفیت نازل تحصیلات و آموختههای متعلم در مقایسه با آن چه که باید باشد، کسب محفوظات به جای معلومات که در اندک زمانی یه فراموشی سپرده میشود، نرسیدن نظام آموزشی به اهداف اصیل خود، و حتی بیکاری فارغالتحصیلان یک مرکز آموزشی یا عدم تناسب تحصیلات آنان با نیازهای کاری و شغلی در جامعه نامید (ابدی و زمانی، 1388: 32).
پیشرفت درسی یکی از مهمترین معیارهایی است که در بررسی توانایی دانشآموزان برای اتمام تحصیلات و رسیدن به مرحله فارغالتحصیلی نقش قابل توجهی را ایفاء میکند. این مفهوم یکی از مهمترین پارامترهایی است که در پیشبینی وضعیت آتی فراگیران از لحاظ کسب صلاحیت و مهارتهای علمی و عملی لازم مورد استفاده قرار میگیرد ( سنایینسب و همکاران، 1391: 244).
بنابراین مسأله اصلی پژوهش حاضر و مشکل مهمی که پژوهش حاضر در پی تبیین آن میباشد این میتواند باشد که در ایران علیرغم كوششهای فراوانی كه برای اثربخشی مدارس انجام میپذیرد، همچنان ضعف مدارس در زمینه پیشرفت تحصیلی و تفکر انتقادی مورد انتقاد جدی قرار دارد . نتایج نازل علمی حاصل از شركت دانشآموزان ایرانی در مطالعات بی المللی تیمز و پرلز و همچنین اتلاف آموزشی در انواع متعدد خود كه هر ساله بر نظام آموزشی كشور تحمیل میشود، این سؤال جدی را مطرح میكند كه چه عواملی بر بروز این مسائل و گسترش نابرابریهای آموزشی تأثیر دارد و چگونه میتوان با مهار آنها، محیط آموزشی را همراه با نشاط و تجربه موفقیتآمیز برای دانشآموزان ساخت. ابعاد این دشواریها در دوره ابتدایی میتواند مشکلات جدی آموزشی و تربیتی را برای دورههای بعدی تحصیلی دانشآموزان به وجود آورد.
حال برای ایجاد چنین محیطی و یکی از بهترین روشها برای رسیدن به اهداف گفته شده بالا استفاده از بازی و نمایش در کلاسهای درس رسمی است. از آن جا که همۀ انسانها گرایش به بازی نمایشی دارند، این نمایش نظر به پرورش تواناییهای همۀ مردم دارد، بازیگر خاصی را تربیت نمیکند بلکه همگانی است. همه را به تواناییهای بازیگری خود آگاه میکند. فرایندی از شدن است. فرایندی برای خلاقیت و توانایی حل مسأله است، که همه به آن نیاز دارند از کودکان در کودکستانها تا دانشآموزان، شهروندان عادی، افراد دوزبانه، کسانی که دچار چالشهای درونی هستند، بیماران روانی و نیز زندانیان و در یک کلام همۀ مردم از فرایند جستجوی آموزشی / هنری نمایش خلاق سود میبرند (آقاعباسی، 1388: 27).
به گفته چمبرز (1392): «آموزگاری که از نیاز کودکان به بازی آگاه است و در برنامۀ آموزشی خود امکانات آن را فراهم میآورد، به راستی
معلمی داناست. چنین به نظر میرسد که امکانات آموزشی برای فعالیتی از این نوع بیپایان است. آموزگاری که از ارزشها و روشهای نمایش خلاق آگاه است یکی از انعطافپذیرترین و خلاقترین ابزارهای موجود در حرفۀ آموزگاری را با خود به کلاس میبرد» ( ص: 66)
نمایش خلاق ، شکلی از وانمود بازی است. یک تجربۀ سازمان یافته است که با دقت طراحی میشود و به اجرا در میآید. کودکان به وسیلۀ نمایش خلاق، صحنه، رویداد، مشکل یا واقعۀ برخاسته از ادبیات کودکان مورد بحث قرار میگیرد، همچنین به وسیلۀ خود آنها طراحی وارزشیابی میشود. گرچه در اجرای نمایشی خلاق که کودکان در آن نقش آفرینی میکنند، کم و بیش از تکنیکهای نمایشی استفاده میشود، اما این فعالیت را نمیتوان به معنی سنتی آن « نمایش» خواند. در این جا سناریو هرگز مورد استفاده قرار نمیگیرد. بیشتر اوقات لباس ضرورتی ندارد، لوازم و دکور کوچکترین نقشی ندارد. در اجرای نمایش خلاق نقطهنظر تماشاچی احتمالی در نظر گرفته نمیشود بلکه، تنها نقطه نظر اجراکنندگان نمایش مورد توجه است. اهمیت نمایش خلاق در فرآوردۀ نهایی آن نیست، بلکه اهمیت آن در رضایتبخش بودن حاصل کار است. مهمترین نکته در نمایش خلاق، مراحل انجام دادن کار است. مراحل آفرینش نمایش سازمان یافته، مرکز ثقل این فعالیت است و برد آموزشی آن از این مرحله سرچشمه میگیرد (چمبرز، 1392: 67).
برنامههای نمایش خلاق بر رها شدن در دنیایی از بازیهای حرکتی، شعر و ترانه و بازیهای نمایشی است، در بازیهای حرکتی، هدفهایی مانند رسیدن به رشد و خلاقیت ذهنی و جسمی در مسیری از ساده به پیچیده دنبال میشود. در تمرینهایی مثل بازیهای نمایشی، مهارتهای رفتار شناختی که با هدف درک روشنتر فرد از خود، به خصوص جنبههای پنهان مانده ( از جمله استعدادها، خواستهها و عواطفی که همیشه به راحتی خود را نشان نمیدهند) و نیز درک بهتر دیگران و محیط و یا پس زدن بعضی عوامل مزاحم درونی راه بروز تواناییهای نهفته در شخص را میبندند از آن جمله میتوان به رشد مهارتهای لازم برای کار گروهی اشاره کرد. به طوری که فرد با مهارت و تسلط بیشتری در جمع و با جمع کار میکند، زندگی، شادی، رقابت و همکاری میکند. از جهتی دیگر این بازیهای نمایشی عرصهای برای برونریزی هیجانها است آن چه در نمایش همواره مدنظر است، که یکی از نیازهای زیستی انسان است، زیرا عواطف، غرایز و نیروهای درونی ما چنان زایش و انباشتگی پرباری دارند که فعالیتهای عادی زیستن نمیتواند آنها را به خوبی آزاد کند و تعادل لذَتبخش و آرام کنندهای بسازد و این کار نمایشی با رهاسازی فرد در دنیایی از شعر و ترانه، حرکت، بازی و نمایش مانند فعالیتهای دیگری همچون ورزش، تفریح، آثار هنری، همصحبتی ( که به خصوص زنها از آن بهره میبرند) از جمله بسترهای لذَتبخش رهاسازی هیجانها است و این برنامه نمایشی در محدوده ماهیت و تعریف سهمی از این نقش را برآورده میکند ( امرایی، 1389: 130).
از سوی دیگر نظریههای شناختی، فراشناختی و ساختنگرایی، از تقویت و پرورش تفكر انتقادی در فرایند آموزش حمایت میكنند (شعبانی، 1382: 55). نظریهپردازان شناختی، به شاگردان در فرایند یادگیری همچون پردازشكنندگان فعال اطلاعات مینگرند؛ كسانی كه تجربه میكنند و برای حل مسائل به جستوجوی اطلاعات میپردازند، در ساختار ذهن خود آن چه را كه برای حل مسائل جدید مفید تشخیص میدهند به كار میگیرند و به جای این كه به طور انفعالی تحت تأثیر محیط قرار گیرند فعالانه انتخاب، تمرین، توجه یا چشمپوشی میكنند. به همین دلیل، شناختگرایان موقعیت یادگیری را یكی از مهمترین عوامل در فرایند یادگیری میدانند.
[1].Hadzima
مسأله اشتغال زنان پدیده ای است که جامعه ما نیز با آن مواجه شده است و هر روز بر تعداد زنانی که تمایل به اشتغال در بیرون از منزل دارند افزوده می شود. کار زنان جنبه های مختلف زندگی آنها را تحت تأثیر قرار می دهد. اشتغال زنان با مسایلی، چون درگیرهای روانی میان زن و مرد مواجه گردیده است. از این رو انجام تحقیق های متعددی در زمینه پیامد اشتغال زنان بر روابط درون خانواده و تأثیر آن که بر وضعیت روحی زنان ضروری است. از این رو این پژوهش در پی بررسی رابطه اشتغال زنان با عزت نفس آنها می باشد.
فرضیات تحقیق
برای بررسی اثر اشتغال زنان بر عزت نفس آنها، فرضیه های زیر آزموده شده است:
1-به نظر می رسد وضعیت اشتغال زنان همبستگی مثبت و معناداری با عزت نفس آنان دارد.
2-به نظر می رسد نوع شغل زنان همبستگی مثبت و معناداری با عزت نفس آنان دارد.
3-به نظر می رسد میزان تحصیلات زنان همبستگی مثبت و معناداری با عزت نفس آنان دارد.
4-به نظر می رسد درآمد زنان همبستگی مثبت و معناداری با عزت نفس آنان دارد.
5- به نظر می رسد سن زنان همبستگی مثبت و معناداری با عزت نفس آنان دارد.
6- به نظر می رسد سن ازدواج زنان همبستگی مثبت و معناداری با عزت نفس آنان دارد.
7- به نظر می رسد وضعیت تاهل همبستگی مثبت و معناداری با عزت نفس آنان دارد.
8- به نظر می رسد میزان استفاده از رسانه های گروهی همبستگی مثبت و معناداری با عزت نفس آنان دارد.
سوالات تحقیق:
برای بررسی اثر اشتغال زنان بر عزت نفس آنها، سوالات زیر بیان شده است:
1- آیا وضعیت اشتغال زنان همبستگی مثبت و معناداری با عزت نفس آنان دارد.
2- آیا نوع شغل زنان همبستگی مثبت و معناداری با عزت نفس آنان دارد.
3- آیا میزان تحصیلات زنان همبستگی مثبت و معناداری با عزت نفس آنان دارد.
4- آیا درآمد زنان همبستگی مثبت و معناداری با عزت نفس آنان دارد.
5- آیا سن زنان همبستگی مثبت و معناداری با عزت نفس آنان دارد.
6- آیا سن ازدواج زنان همبستگی مثبت و معناداری با عزت نفس آنان دارد.
7- آیا وضعیت تاهل همبستگی مثبت و معناداری با عزت نفس آنان دارد.
8- آیا میزان استفاده از رسانه های گروهی همبستگی مثبت و معناداری با عزت نفس آنان دارد.
اهداف تحقیق:
1- بررسی رابطه وضعیت اشتغال زنان با عزت نفس آنان.
2- بررسی رابطه نوع شغل زنان با عزت نفس آنان.
3- بررسی رابطه میزان تحصیلات زنان با عزت نفس آنان.
4- بررسی رابطه درآمد زنان با عزت نفس آنان.
5- بررسی رابطه سن زنان با عزت نفس آنان.
6- بررسی رابطه سن ازدواج زنان با عزت نفس آنان.
7- بررسی رابطه وضعیت تاهل با عزت نفس آنان.
سیاست گذاران و برنامه ریزان شهری در جستجوی کارآمدترین ابزارها برای بهبود زندگی شهروندان هستند. مرور ادبیات تحقیق نشان می دهد که توافق عمومی در میان محققان، سیاستگذاران و برنامه ریزان در خصوص نیاز به مطالعه کیفیت زندگی در نواحی شهری وجود دارد. این مطالعات اغلب وظایف کلیدی از قبیل آگاه کردن شهروندان، گروههای اجتماعی و سیاستگذاران از روندهای کیفیت زندگی را بر عهده دارند. نتایج مطالعات کیفیت زندگی می تواند به ارزیابی سیاست ها، رتبه بندی مکان ها، تدوین استراتژیهای مدیریت و برنامه ریزی شهری کمک کرده و درک و اولویت بندی مسائل اجتماع را برای برنامه ریزان و مدیران شهری به منظور ارتقای کیفیت زندگی شهروندان تسهیل سازد. همچنین یافته های کیفیت زندگی می تواند برای باز شناسی استراتژیهای سیاسی قبلی و طراحی سیاست های برنامه ریزی آینده استفاده شوند(Lee, 2008). علاوه بر این، مطالعات کیفیت زندگی می تواند به شناسایی نواحی مسأله دار، علل نارضایتی مردم، اولویت های شهروندان در زندگی، تاثیر فاکتورهای اجتماعی- جمعیتی بر کیفیت زندگی و پایش و ارزیابی کارایی سیاست ها و استراتژیها در زمینه کیفیت زندگی کمک کند. در این راستا سانتوس و مارتینز اشاره می کنند که مشارکت اجتماع محلی در مطالعات کیفیت زندگی می تواند پشتیبانی مهمی برای تعیین سیاست ها و اهداف بلند مدت باشد(Santos and Martins, 2007).
مطالعات کیفیت زندگی در شهرهای ایران به طور قابل توجهی کمیاب هستند. از این رو نیاز به ارزیابی و انتقال مفاهیم کیفیت زندگی که در کشورهای توسعه یافته شکل گرفته اند، به کشور ایران احساس می شود. این مسئله می تواند سهم بسزایی در پیشرفت مطالعات کیفیت زندگی و فواید زیادی برای برنامه ریزان شهری و سیاست گذاران داشته باشد.
در این مطالعه، هسته اصلی بررسی جنبه های ذهنی و عینی کیفیت زندگی در سطح محلات شهر نورآباد است. از این رو، این مطالعه تغییرات محلی کیفیت زندگی را آشکار خواهد ساخت و همچنین اطلاعاتی را فراهم می نماید که می تواند برای بهبود روش شناسی مطالعه کیفیت زندگی در نواحی شهری ایران و برنامه ریزی توسعه به منظور ارتقای کیفیت زندگی شهروندان شهر نورآباد مورد استفاده قرار گیرد.
1-4- اهداف تحقیق:
هدف اصلی این مطالعه سنجش کیفیت زندگی و ارزیابی تغییرات مکانی آن در سطح محلات شهر نورآباد می باشد، که در راستای آن اهداف فرعی زیر مورد توجه قرار گرفته اند:
سنجش کیفیت ذهنی زندگی و رضایت از قلمروهای زندگی در سطح شهر و محلات شهر نورآباد؛
توسعه مدل علی برای کیفیت ذهنی زندگی در شهر نورآباد؛
شناسایی ابعاد ذهنی و عینی کیفیت زندگی در شهر نورآباد؛