1_ آشنایی با زندگی و آثار علیرضا قزوه.
2_ بررسی ویژگیهای زبانی، ادبی و فکری آثار منثور علیرضا قزوه.
3-بررسی ویژگیهای زبانی، ادبی و فکری آثار منظوم علیرضا قزوه.
1-2-بخش دوم: چشم اندازی به زندگانی علیرضا قزوه
1-2-1-معرفی علیرضا قزوه
علیرضا قزوه شاعر و نویسندهی ایرانی متولد 1342از جمله شاعران مقاومت و دفاع مقدس است او از جوانی به شعر و دین و وطن علاقه داشت و در همان دوران شاهد اشغال فلسطین و جنگ تحمیلی به کشورش بوده و مشاهده این اوضاع نوعی روحیه اعتراض را در شخصیت وی به وجود آوردهاست به نوعی که در شعر وی نیز تأثیر گذاشته، و در شعری که باعنوان (مولا ویلا نداشت) نمود واقعی پیدا کردهاست.
1-2-2-زندگی ادبی
وی مدتی در جراید و رسانههای کشور از جمله روزنامهی جمهوری اسلامی، روزنامهی اطلاعات، مجلهی امید انقلاب، ادبستان و اهل قلم و برنامه رادیو کارکردهاست.
قزوه ازسال 1377 تا 1379 به عنوان وابستهی فرهنگی در تاجکستان بودهاست. ایشان همچنین با راهاندازی نخستین جشواره شعر فجر، قدمی جدی برای معرفی و ارتقاء شعر ایرانی برداشتهاست.
قزوه به مدت یکسال نیز عهدهدار ریاست شورای شعر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بود. وی از سال1386 تاکنون به عنوان وابسته فرهنگی و مدیر مرکز تحقیقات فارسی دهلی نو مشغول به فعالیت است.
1-2-3-آثار
از قزوه حدوداً40 کتاب شعر و نقد و سفرنامه و نثر و تحقیق به چاپ رسیدهاست. کتابهایی با عناوین:
از نخلستانتا خیابان، شبی در آتش، این همه یوسف، عشق علیهالسلام، قطار اندیمشک، ترانههای جنگی، با کاروان نیزه، سفرنامهی قونیه در قطار، دو رکعت عشق، من میگویم شما بگریید، گزیدهی ادبیات معاصر، چمدانهای قدیمی، صبح بنارس، پشت هرسنگ خداست، ازخیبر جنوب، سورهی انگور.
1-2-4-مسؤولیتها
مسؤولیت صفحه ادبی روزنامه ی اطلاعات (بشنو از نی)
همکاری با رایزنی فرهنگی ایران در کشور تاجیکستان.
دبیر کنگرهی سراسری شعر دفاع مقدس در استان کرمانشاه.
دبیر نخستین جشنوارهی بین المللی شعر فجر.
مسئول دفتر شعر و موسیقی وزارت ارشاد.
1-2-5-جوایز
از نظر تئوری سعی بر آن است که از روش های بس ذره ای استفاده شود تا امکان چنین محاسباتی را میسر کند. برای اینکه محاسبات تئوری محک زده شوند از مشاهدات واپاشی و و واپاشی دو بتایی با دو نوترینو، ، جهت مقیاس بندی آنها استفاده می شود.جهت محاسبه عناصر ماتریسی، ، از دو روش استفاده می شود: تقریب فضای فاز تصادفی و مدل پوسته ای هسته ای . در کسر بزرگی از نوکلئون ها “فعال” در نظر گرفته شده و بنابر این نوکلئون ها در فضای تک ذره ای بزرگی حرکت دارند در حالی که در کسر کوچکی از نوکلئون ها در فضای تک ذره ای کوچکی هستند و نوکلئون ها می توانند همبسته باشند. در فصل سوم واپاشی دو بتایی همراه با جزئیات مورد نیاز و روش های محاسبه عناصر ماتریسی ارائه شده است. فصل چهارم به بیان روش های آزمایشی بکار رفته جهت تعیین نیمه عمر واپاشی ها پرداخته شده است. نتایج حاصله در خصوص نیمه عمرهای اندازه گیری شده و نتایج محاسبات مختلف عناصر ماتریس هسته ای در فصل پنجم و نهایتا نتایج در فصل ششم بیان شده است.
واپاشی تک بتایی
2- 1 تاریخچه نوترینو
واپاشی ، انتشار الکترون از هسته است. تصویر ساده ای از واپاشی تبدیل نوترون به پروتون همراه با تولید الکترون است. دردهه 1920 فیزیک دانان از مشاهده طیف پیوسته انرژی الکترون متعجب شدند. درسال 1931 پائولی[1] پیشنهاد کرد که انرژی مفقود شده باید توسط ذره دوم تولید شده دراین واپاشی حمل شود. به خاطر پایستگی بار این ذره باید خنثی باشد و علاوه بر این اسپین ذره باید باشد. بعدا فرمی این ذره را نوترینو نامید.
2-1- 1انواع واپاشی
واپاشی در هسته ها به فرم زیر است:
(2-1)
در سال 1934، Joliot – Curieseواپاشی را مشاهده کردند:
(2-2)
مقدار Q برای واپاشی از رابطه زیر بدست می آید.
(2-3)
که این مقدار براساس جرم هسته ای است و براساس جرم اتمی:
(2-4)
و برای براساس جرم اتمی داریم:
(2-5)
گیراندازی الکترون هم به فرم زیر است:
(2-6)
برای محاسبه باید توجه کنیم که اتم بلافاصله پس از تسخیر الکترونی در یک حالت برانگیخته اتمی قرار دارد. بنابراین جرم اتمی بلافاصله پس از انجام فرایند به اندازه انرژی بستگی الکترون گیر افتاده پوسته n ام از جرم اتمی حالت پایه بیشتر است.
(2-7)
گیراندازی الکترون از یک پوسته داخلی مانند K انجام می شود و بنابراین یک جای خالی الکترون در آن پوسته به وجود می آید. جای خالی با گذارهای نزولی الکترون پوسته های بالاتر به سرعت پر می شود، در نتیجه پرتوهایی مشخصه گسیل می شوند. در این صورت انرژی کل یک یا چند پرتو گسیل شده با انرژی بستگی الکترون گیر اندازی شده برابر خواهند بود.
در واپاشی و گیراندازی الکترون هسته به تبدیل می شود. هسته هایی که برای آن واپاشی از نظر انرژی امکان پذیر است می توانند الکترون را هم گیر اندازی کنند ولی عکس آن امکان ندارد. برای واپاشی حداقل انرژیMeV022/1 =لازم است.
در واپاشی انرژی دارای توزیع پیوسته ای از صفر تا است. اما در گیر اندازی الکترون حالت نهایی دو جسمی سبب می شود که مقدار انرژی پس زنی و منحصر به فرد باشد و با چشم پوشی از انرژی پس زنی، نوترینوی تک انرژی با انرژی گسیل می شود. اگر حالت هسته نهایی یک حالت برانگیخته باشد مقدار با در نظر گرفتن انرژی برانگیختگی هسته کاهش می یابد.
فرمی تئوری واپاشی را در سال 1934 ارائه کرد [1]. با استفاده از تئوری فرمی Bethe و Peierls نشان دادندکه نوترینو بایستی بر هم کنش بسیار کوچکی با مواد انجام دهد. تا دهه 1950 تنها شواهد مبهم آزمایشگاهی وجود داشت که موجودیت نوترینوها را تأیید می کرد. در سال 1951، Reins و Cown آزمایشی را پیشنهاد کردند که مستقیماً توسط پروتون تسخیر می شود. نهایتا در سال 1956 مخزن بزرگی از آب را تهیه و واپاشی معکوس را مشاهد کردند [2] :
(2-8)
تقریبا بلافاصله پوزیترون توسط الکترون اتمی نابود و دو اشعه با انرژی KeV511 تولید می شوند. در ms10 نوترون توسط هسته کادمیوم حل شده در آب تسخیر می شود، تعداد زیادی اشعه هم تولید می کند. با آشکارسازی گاماها توسط آشکارساز سوسوزن برهم کنش ذکر شده تائید گردید.
بدنبال این موفقیت، نوترینوی میونی( ) در سال 1962 توسط Lederman ، Schwarz و Steinberger در آزمایشگاه بین المللی Brookhaven کشف شد. آنها ازAlternating Gradient Synchrotron برای تولید بیم های پر انرژی پروتون ها، استفاده می کردند. این پروتون ها به هدف بریلیوم پرتاپ می شوند تا پایون ها و کائون ها تولید شوند. این ذرات واپاشی کرده و نوترینوها و ذرات باردار تولید می کنند. ذرات باردار در 12 متری از حفاظ فولادی جذب می شدند، در حالی که نوترینوها تا اتاقک جرقه زن ده تنی آشکار ساز ادامه می دهند که شامل صفحات آلومینیومی بود. هنوز نکته ناشناخته ای وجود داشت که آیا نوترینوی تولید شده از برهم کنش میوانی از نوترینوی تولید شده از برهم کنش الکترونی متفاوت است؟ در این آزمایش گمان می کردند که اگرنوترینوها متمایز باشند، آن نوترینوهای که از واپاشی پایون ها و کائون ها تولید شده اند باید با آلومینیوم برهم کنش کند و باریکه طولانی میونی تولید کند. نتایج آنها نشان داد که آنهایی که از میون ها تولید می شوند از آنهایی که از الکترونها تولید می شوند متمایز هستند. پس از آن عبارت نوترینوی الکترونی و نوترینوی میونی استفاده شد [2]. در سال 2000 اعلام شد که نوترینو توسط گروه DONUT در آزمایشگاه فرمی [3] بررسی شده است. DONUT سیستم آشکار سازی است که شامل سری از هدف های امولسیون است که بعد از آنها طیف سنج قرار دارد. بیم GeV800 از پروتون ها در شتابدهنده آزمایشگاه بین المللی Tevatrom Fermi تولید و به بلوکی از تنگستن برخورد می کند و مزون چارم به وجود می آید که ترکیبی از کوراک Charm و کوارک Strang است. به لپتون و واپاشی می کند. نیمه عمر لیتون ، 1023×9.2 است.
لپتون با نسبت 58.17به و e و واپاشی می کند و با نسبت 36.17 به و و واپاشی می کند. در بقیه موارد از طریق هادرون ها و واپاشی می
کند.
ها در خورشید با تبدیل هیدروژن به دوتریوم ( که باعث می شود پروتون به نوترون تغییر کند) از طریق برهم کنش ضعیف به فرم زیر تولید می شوند:
(2-9)
پوزیترون تولید شده در این واکنش به همراه یک الکترون به سرعت نابود می گردد و MeV021. انرژی آزاد می سازد. دوتریم به تبدیل می شود:
(2-10)
که آن هم به گداخته می شود:
(2-11)
بنابراین نتیجه نهایی این واکنش ها که زنجیره گفته می شود تبدیل هیدروژن به هلیوم به همراه آزادسازی MeV 7326. انرژی به ازای هر هسته هلیوم تشکیل شده است. نوترینوهای گسیل شده در واکنش هر کدام بطور متوسط MeV 260. انرژی با خود می برند. این انرژی در فضای لایتناهی گم می شود و در درخشندگی مشاهده شده خورشید سهمی ندارد.
برای مشاهده های خورشیدی که توسط Davis و Bahcall در دهه 1950 و دهه 1960 کوشش هایی انجام شد. اولین نتایج از آشکار ساز Homestake در 1968 منتشر شد. نتایج آنها از شار نوترینوی خورشید کاملاً با مقدار پیش بینی شدهبراساس مدل خورشیدی متفاوت بود. این اختلاف معروف به مسئله نوترینوی خورشیدی شد. نسل بعدی آشکار ساز نوترینوی خورشیدی که وابسته به تسخیر نوترینو توسط گالیوم بود، این اختلاف را تأیید می کرد. نوسانات نوترینویی که اولین بار توسط Pontecorvo در 1958 پیشنهاد شد تفسیرهایی را ارائه می کرد. به محض تأیید این اختلاف توسط Super-Kamiokande در 1998 نوترینو جرم دار دانسته شد.
2-1-2 مدل استاندارد نوترینو
درمدل استاندارد ذرات بنیادی اسپین را به 6 کوارک و 6 لپتون دسته بندی می کند که کوارک ها و لپتون ها جزء اصلی تمام مواد هستند. لپتون ها شامل ، و و نوترینوهای خنثی می باشند که نوترینوها در سه طعم ، و هستند. کوارکها کسری از بار را حمل می کنند. کوارک ، و بار و ، و بار را حمل می کنند. مدل استاندارد همچنین بر همکنش بین ذرات را شرح می دهدکه به واسطه بوزن ها است. کوارک ها از طریق نیروهای قوی و با تبادل گلوآنها برهم کنش می کنند. برهم کنش الکترو مغناطیسی به واسطه تبادل فوتون ها است و برهم کنش ضعیف به واسطه و است ( و بوزن هستند). واسط نیروی گرانشی گراویتون است. لپتون ها و کوارک ها در سه نسل بر اساس جرم هایشان قرار گرفته اند.
(2-12)
توجه کنید که هرکدام شامل دوتا لپتون و دوتا کوارک است. نسل اول شامل سبکترین
کوارک ها و لپتون بار دار و سبکترین نوترینو است. از جمله خصوصیات مدل استاندارد پایستگی عدد لپتونی و عدد باریونی است. مدل استاندارد شامل جرم نوترینوها نیست. برخی پیشگویی های مدل استاندارد شامل پایداری پروتون ها و ممنوعیت واپاشی دو بتایی بدون نوترینو است.
جدول (2-1) خلاصه ای از جرم ذرات بنیادی در مدل استاندارد
نسل سوم | نسل دوم | نسل اول | |||
جرم | ذره | جرم | ذره | جرم | ذره |
171.2 GeV | t | 1.27 GeV | c | 2.4 MeV | u |
4.2 GeV | b | 104 MeV | s | 4.8 MeV | d |
1.777 GeV | τ | 105.7 MeV | μ | 0.511 MeV | e |
15.5 MeV> | τυ | 0.17 MeV> | υμ | 2.2 eV> | υe |
براساس جدول (2-1) ، یک اختلاف مقیاس جرمی فاحش بین اجزاء باردار و نوترینوی الکترونی در نسل اول وجود دارد که مکانیسم Seesaw یک توضیح ممکنه برای این اختلاف است[4].
2-1-3 جرم نوترینو
فرمی دریافت که اگر نوترینو جرم در حال سکون داشته باشد می تواند مکان نقطه نهایی در طیف واپاشی و همچنین شکل طیف واپاشی را تغییر دهد. اندازه گیری این تغییرات به علت آمار کم نزدیک به نقطه پایانی به شدت سخت است، به قسمت 2-3-2 مراجعه شود.
اولین اندازه گیری جرم نوترینو توسط Curran ،Angus و Cockroft بود که حدودKeV1 محاسبه شد. بهترین حد بالا eV 3.2بود که توسط Mainz در سال 2005 بدست آمده است[5]. اگر چه پیشرفت بزرگ و عظیم در این اندازه گیری بیشتر از 60 سال به طول انجامید، ولی به وسایل حساس بیشتری برای اندازه گیری جرم نوترینو نیاز است.
روش دیگری برای تعیین جرم نوترینو، واپاشی دو بتایی بدون نوترینو یا محاسبات کیهان شناسی است که به فرضیات تئوری زیادی نیاز دارد. واپاشی دو بتایی بدون نوترینو نیاز به عدم پایستگی عدد لپتونی و تخمین های کیهان شناسی بستگی به مدل بکار رفته دارد.
2-1-4 پیشنهاد مایورانا
نوترینو تنها فرمیون خنثی است. در مدل استاندارد، فرمیونهای باردار ذرات دیراک هستند که دارای پاد ذره متمایز می باشند و از آن جایی که تمام فرمیون ها در مدل استاندارد ذرات دیراک هستند، نوترینوها به عنوان ذرات دیراک رده بندی شدند. بنابراین، نوترینوی دست چپ و آنتی نوترینوی دست راست وجود دارند اما برهم کنش نمی کنند.
در سال 1937 توسط فیزیکدان ایتالیایی به نام مایورانا پیشنهاد شد که نوترینو پاد ذره خودش است. این تنها در صورتی امکان دارد که برای پایستگی CPT ذرات از نظر بار خنثی باشند. اگر نوترینو ذره مایورانا باشد عدد لپتونی دیگر کمیت پایسته ای نیست. زیرا در مدل استاندارد که نوترینو بدون جرم است تنها تفاوت آنتی نوترینوی راست گرد و نوترینوی چپ گرد عدد لپتونی اختصاص یافته به آنهاست.
2-1-5 بررسی اختلافات
فرض کنید که نوترینوی دست چپ دارای جرم باشد. اگر تغییر ناپذیری CPT فرض شود بنابراین باید تصویر CPT برای وجود داشته باشد که آنتی نوترینوی دست راست است. از آنجایی که جرم دار است پس با سرعت کمتر از نور حرکت می کند و دستگاه مقایسه ای که سریع تر از حرکت کند وجود دارد. از نظر این چارچوب، در جهت دیگر حرکت می کند در حالی که هنوز اسپین آن یکسان باقی مانده است. بنابراین، به نظر می رسد که در چارچوب تبدیل لورنتز نوترینوی دست راست شده است. نیز تصویری CPT خودش را دارد . سوال این است که آیا همانند است؟اگر آنها متمایز باشند، آنگاه چهار حالت متمایز با جرم یکسان وجود دارد و به آنها نوترینوی دیراک می گویند و اگر تمایزی وجود نداشته باشد تنها دو حالت وجود دارد و به آنها نوترینوی مایورانا می گویند.
مترجم فارسی هستی و زمان برای توصیف این ساختار زبانی از تعبیر جالبی بهره برده است: زبان هایدگر در این اثر از نمودی مکانیکی برخوردار است. ما در هستی و زمان گویی با یک جعبه لوگو مواجه میشویم که قطعات مختلف آن به مناسبتهای گوناگون در اشکال متفاوتی به هم میچسبند تا مضامین و تعبیرهایی تازه بیافرینند و باز از هم جدا میشوند تا در اشکالی جدید از نو به هم بپیوندند. با نگاهی دقیق میتوان همان ساخت بندبندی تعابیر و مفردات هایدگری را در ساخت کل اثر نیز مشاهده کرد. وی همچنین برای این کاربری زبانی خاص هایدگر در هستی و زمان به پاراگرافی از خود متن هایدگر استناد میجوید که در آن هایدگر خودش هم به نازیبایی و بیلطافتی سبک کلامی اعتراف کرده است: «درباره بیلطافتی و نازیبایی کلام در تحلیلهای آتی تذکر این نکته لازم است که با نقل و روایت از هستنده خبردادن یک چیز است و هستنده را در هستیاش به چنگ آوردن یک چیز دیگر. برای انجام این وظیفه اخیر اغلب نه فقط واژگان بلکه قبل از هر چیز دستور زبان در دسترس نیست. اگر مجاز باشیم به تحقیقهای کهنتر درباره معنای هستی اشاره کنیم که در سطحی قیاسناپذیر و بیهمتا قرار دارند آنگاه با مقایسه پارههای انتولوژیکی پارمندیس افلاطون یا فصل چهارم کتاب هفتم متافیزیک ارسطو با قطعهای روایی از توکیدیدس خواهیم دید که صورتبندیهایی که فیلسوفان یونانی بر معاصرانشان تحمیل کردهاند تا چه اندازه ناشنیده و بیسابقه بوده است. و جایی که نیروها ماهیتا قلیلتر و به ویژه قلمرویی از هستی که باید بازگشوده شود از نظر اونتولوژیکی بسیار صعبتر از قلمرو عرضه شده به یونانیان است اطاله پردازش مفاهیم و ناسفتگی بیان نیز افزونتر خواهد بود» (همان، 51).
مترجم هستی و زمان با هوشیاری و تیزبینی جالب توجهی و در تفسیر برداشت خود از خصلت مکانیکی زبان هایدگر در هستی و زمان به نکته مهمی اشاره میکند که نشاندهنده همین خصلت متضاد و دیالکتیکی هستی و زمان است: «نیازی به تصریح نیست که این اشاره کوتاه من به جلوه مکانیکی زبان هایدگر در این کتاب تنها به رویه زبان او محدود میشود و به هیچوجه به رابطه آن با لایههای تو در تو و روی هم انباشته معناهایی که ژرفا را میجویند تعرضی نمیکند» (همان، 12). این تضاد بین ساختار مفهومی و سبک زبانی مکانیکی و نظاممند و بستهی کتاب هایدگر و تودرتویی معناهایی که بناست با این ساختار منضبط به چنگ آیند، نمونهای از همان تضاد دیالکتیکی آشکارگی و اختفاست. هایدگر در هستی و زمان تلاش میکند تا با کارپردازیهای زبانی منضبط و آفریدن محورهای همنشینی پیچیده، هستنده را در هستیاش به چنگ آورد. اما تضاد و کشمکش بین آشکارگی و اختفا بیشتر از آن است که بتوان با چنین اصطلاحسازیهای پیچیدهای بر آن غلبه کرد. در این معنا چرخش هایدگر را میتوان به همین آزادسازی زبانی و قطع نظر از پرداختن به ساختهای منضبط و مکانیکی مربوط کرد. در واقع نیروی شدیداً گریزندهی محتوای هستیشناسانه هستی و زمان نهایتاً به شکسته شدن ساختار زبانی و سبک پردازش مفهومی این کتاب منجر میشود. این فروپاشی زبانی را میتوان به دریافت عمیقتر هایدگر از معنای هستی مرتبط ساخت. هستی در آثار پس از هستی و زمان خصلت منسجم خود را از دست میدهد و راهنمای نوعی آشفتگی شدید زبانی و مفهومی میشود: واژه هستی معنای معینی ندارد ولی ما همچنان آن را به معنای معینی میفهمیم. تعریف هستی به مثابه امری کاملا نامتعین و شدیداً متعین اثبات میشود. از دیدگاه منطق متعارف در اینجا با تناقض آشکاری مواجهیم. چیزی که با خود در تناقض است نمیتواند باشد (Heidegger, 2000b, p78).
تأکید هایدگر بر خصلت متناقض هستی راه را به سوی ابهامگرایی شاعرانه و رمزی-عرفانی آثار بعدی او باز میکند. وفق نظر هایدگر تنها و تنها زبان شاعرانه است که غنای آشکارگی و اختفای هستی را، نیروی بنیادیترین کلمات را حفظ میکند و تداوم میبخشد. زبان روزمره که ما از آن به عنوان وسیلهای برای برقراری اطلاعات استفاده میکنیم تخت و بیابهام است. خواست متافیزیک برای تطابق یک به یک مفاهیم و واژگان در رشتهدانشهایی مانند زبان اطلاعاتی رایانهها به اوج خویش رسیده است. اما نامهای زبان شاعرانه مبهم و کثیرالمعانیاند. دقیقا همین کثرت و چندپهلویی معنایی است که امکان برگشودن و بنیاد نهادن «جهان» و حفظ نیروی بنیادیترین کلمات را ممکن میکند (یانگ، 1384، ص171). به عبارت بهتر، حرکت هایدگر از هستی و زمان به آثار دوره دوم، حرکت از زبانی چفتوبستدار به زبانی بسیار پیچیده و مبهم و در یک کلام شاعرانه است. در واقع هر چه از هایدگر متقدم به سوی هایدگر متأخر پیش میرویم زبان او در تناسب بیشتری با محتوای پیچیده و پرابهام آثار او قرار میگیرد.
یک نکته مهم دیگر در تحول دلمشغولی هایدگر متأخر با زبان، توجه بیش از پیش او به زبان عامیانه و محلی است. او زبان محلی را خاستگاه رازآمیز هر زبان راستین میشمارد (Heidegger, 1983, p90). زبان عامیانه گاه بیش از فلسفه یا علم به قلمرو پیشاتعقلیِ نااندیشیده نزدیک مینماید و این چنین، سرچشمه عمدهای برای اندیشهای است که میکوشد تا خود را از بند متافیزیک غربی برهاند. این زبان غیر مدون سنت است که امر نااندیشیده را محافظت میکند و نگاه میدارد. او در همان سخنرانی پیشین، راز شعر هبل، نویسنده هموطناش را، گنجاندن ویژگیهای گویش آلمانی در زبان ادبی میداند. همچنین در سمینارهای هراکلیتوس و در جستجوی سرنخی از زبان محلی که به کار اندیشه بیاید، میگوید: «زبان بسیار بیشتر از ما پراندیشه و گشوده است.» (Heidegger, 1993, p127). این گرایش او به زبان و گویش محلی برای کشف سرنخهای اساسی در مسیر انکشاف حقیقت هستی، بیارتباط به علاقه او به سبک زندگی روستایی و آرمانی کردن آن نیست. اما همین توجه او به زبان محلی و گویشهای عامیانه در چندسطحیشدنِ زبان نوشتههای متأخر او و دشوار کردن تأویل کنارهمنشینی این سطوح در دل این متنها، بیتأثیر نیست.
پیشرویِ هایدگر به سوی اندیشههای پایانیاش و ابراز بیتفاوتی نسبت به سلطه تفكر تكنولوژیك و رها كردن متافیزیك به حال خودش و به انتظار نشستن برای شنیدن ندای هستی، زمینه را برای تنوع تجربههای زبانی و سبكهای جدیدتر بیانی او فراهم كرد. هر چند كه او با سطحی دانستن نظریههای نقد ادبی از تجربههای هنر پسامدرنیستی و مدرنیستی بیزار است، با این حال آزمودن تجربههای جدید زبانی را كنار نمیگذارد. او همچون افلاطون برخی از مباحث خود را به صورت قالب گفتگو به رشته تحریر درآورده است؛ آثاری مثل گفتوگویی دربارهی زبان (Heidegger, 1971a, 1-54). یا گفتوگو در راه روستا (Heidegger, 1966, p58-90). همچنین كتاب بسیار مهم او ادای سهمی به فلسفه در قالب مجموعه یادداشتها و گزینگویهها نوشته شده است كه یادآور نوشتههای پرشور نیچه است. اما از این موارد جالبتر میتوان به نوشتههایی مثل «اشارهها»، «اندیشهها» یا «از تجربه اندیشه» اشاره كرد كه به تأكید خود هایدگر شعر نیستند، فلسفه منظوم هم نیستند بلكه به كلام آمدنِ ناتمام اندیشهای هستند كه هنوز تحقق نیافته است؛ اندیشهای كه میكوشد تا به خود هستی و نه به هستندگان خاص، بیاندیشد؛ اندیشهای كه برخلاف شعر نمیخواهد و نمیتواند بر تصاویر حسی تكیه كند و باید به صورتی ایدهآل بیتصویر باشد: «برخلاف كلام شعر، زبان اندیشه بیتصویر است».
4-3- تنظیم پارامترهای الگوریتم 94
4-4- معیار های عملکرد 95
4-4-1- شاخص زمان محاسباتی 95
4-4-2- روش های اندازه گیری عملکرد الگوریتم 95
4-5- جمع بندی 101
فصل 5- نتیجه گیری و پیشنهادات آتی 102
5-1- نتیجه گیری 103
5-2- پیشنهادات آتی 104
فهرست منابع و مراجع 105
زمانبندی
زمان، همواره یك محدودیت مهم و اساسی بوده است. انسان ها سعی می كنند فعالیت هایشان را به گونه ای زمانبندی كنند كه بتوانند كارهایشان را در زمان دسترس انجام دهند. به طور كلی زمانبندی، عمل تعیین توالی یاترتیب فعالیت ها برای ارضای نیازمندی ها و نیل به اهداف مشخص با توجه به محدودیت های موجود است. به صورت دقیق تر زمانبندی را می توان تخصیص منابع در طول زمان برای اجرای مجموعه ای از وظایف تعریف كرد. این تعریف نسبتاً كلی، دو مفهوم مختلف را در پی دارد. اول این كه زمانبندی نوعی تصمیم گیری است كه در جریان آن برنامه زمانی را تعیین می كنند كه پیامدهای آن را می توان در تصمیم گیری های دیگر نیز استفاده كرد. از طرف دیگر، زمانبندی مبحثی نظری است كه مجموعه ای از اصول، مدل ها، روش ها و نتایج منطقی را در بر می گیرد.
1-1-1- اهمیت و ضرورت زمانبندی تولید
با ادامه فرایند صنعتی شدن جهان، منابع بیشتری حالت بحرانی به خود می گیرند. امروزه ماشین آلات، نیروی انسانی و تسهیلات به عنوان منابع بحرانی در تولید و فعالیت های خدماتی در نظر گرفته می شوند. زمانبندی این منابع منجر به ارتقاء كارایی، بهره وری و در نهایت، سودآوی می شود. فعالیت های زمانبندی می تواند گستره ی وسیعی از فعالیت ها را در برگیرند. كه از آن جمله كار با كاغذ و مداد، نرم افزارهای صفحه گسترده، ترسیم نمودارها و دیاگرام ها تا كار با الگوریتم ها و نظریه های پیچیده را می توان نام برد.
زمانبندی، مشخص می كند چه موقع زمان پردازش هر كار روی هر یك از ماشین هایی كه آن كار در فرآیند تولید خود به آن نیاز دارند، آغاز می شود. به علاوه، این برنامه زمان پایان هر كار را روی هر ماشین تعیین می كند. بنابراین نتیجه فرآیند زمانبندی، یك جدول زمانی برای كارها و ماشین هاست. زمان شروع اولین فرایند هر كار باید بزرگتر یا مساوی زمان ورود آن كار به كارگاه باشد. از طرف دیگر در صورتی كه برای محصولی، موعد تحویل در نظر گرفته شده است، زمان پایان آخرین فرایند آن محصول حتی الامكان نباید از این زمان تجاوز كند. زمانبندی تولید را می توان به صورت تعیین توالی زمانی و تخصیص سفارشات مشتریان به منابع موجود تولید (اعم از پرسنل، ماشین آلات، ابزار و غیره) به منظور انجام مجموعه ای از عملیات مربوطه تعریف كرد.
1-1-2- معیارهای كارایی زمانبندی
معمولاً زمانبندی با توجه به اهدافی نظیر دستیابی به موعدهای تعهد شده، كمینه سازی زمان كار در جریان ساخت و موجودی كار در جریان ساخت، بیشینه سازی خروجی و بهره برداری بیشتر از مراكز كاری انجام می شود. قابل ذكر است كه ممكن است این اهداف با یكدیگر در تناقض باشند. لذا در مسائل زمانبندی ممكن است به لحاظ تكنیكی مشكلاتی رخ دهد.
1-1-3- اطلاعات مورد نیاز در زمانبندی
برای توسعه یك برنامه زمانبندی، باید پردازش هر كار روی هر ماشین را بدانیم. برا ی محاسبه پردازش یك كار، باید عوامل مربوط به ماشین از قبیل زمان راه اندازی، زمان پردازش واحد محصول، سرعت ماشین و عوامل كیفی به همراه تعداد یا مقدار محصول تولیدی را در نظر بگیرم. برای پیاده سازی الگوریتم ها با قواعد زمانبندی در یك كارخانه به اطلاعات مختلفی نیاز است. این اطلاعات، ممكن است شامل برنامه كاری اپراتورها، ماشین آلات و مشخصات آنها، اطلاعات تعمیرات و نگهداری، میزان پیشرفت كارهای زمانبندی شده ای كه در حال حاضر در حال پردازش هستند و وضعیت فعلی ماشین ها از لحاظ دسترسی (به عنوان مثال : مشغول، بیكار، خراب و نیازمند تعمیر) باشد. از طرفی به اطلاعاتی در مورد مشتریان از قبیل نام مشتریان، محصول و مقدار سفاش و تاریخ تحویل مقرر نیز نیاز داریم از نظر مدیریت، هر یك از سفارشات، اولویتی برای انجام دارد كه این اولویت را می توان به صورت كمی یا به صورت كیفی در قالب وزن هر سفارش بیان كرد. اطلاعات مربوط به برنامه ریزی نیازمندی های مواد می تواند در تعیین زودترین زمان شروع پردازش هركار مورد استفاده قرار گیرد.
در عمل برنامه های زمانبندی با استفاده از الگوریتم ها و یا روش های قاعده مند ایجاد می شوند. الگوریتم های زمانبندی برنامه ها را باهدف بهینه سازی یك یا چند معیار مانند حداقل سازی انحراف از موعد تحویل، حداقل سازی هزینه دیر كرد و… تولید می كنند روش های قاعده مند سعی در یافتن یك برنامه زمانی شدنی در محیط عملیاتی تولید دارند.
اطلاعات برنامه زمانبندی، به اشكال مختلفی نمایش داده می شوند. نمودار گانت كه اولین بار توسط هنری گانت در اواخر قرن نوزدهم معرفی و برنامه زمانبندی مورد استفاده قرار گرفت، همچنان یكی از رایج ترین ابزارهای نمایش اطلاعات برنامه زمانبندی است.
بر این اساس مسائل زمانبندی را می توان به صورت زیر دسته بندی نمود.
شکل 1-1. دسته بندی مسائل زمانبندی بر اساس مسیر تولید]1[
در شکل(1-1) رابطه بین محیط های مختلف نشان داده شده است. در این نمودار هر کمان ازP1 به P2 ،بدین معنی است که P2 حالت خاصی از P1 است و یا به عبارت دیگر P1 شکل تعمیم یافته P2 است
از طرفی دیگر، سیستم های تولیدی در دنیای واقعی با پدیده های تصادفی بسیاری روبرو هستند كه موجب قطع با شكست سیستم می گردد. این رویدادها به عنوان رویدادهای زمان واقعی شناخته می شوند. این رویداد را می توان بر اساس محیط زمانبندی به دو گروه زیر تقسیم نمود :
* رویدادهای زمان واقعی مرتبط با منابع
این رویدادها در ارتباط با منابع سیستم از جمله خرابی ماشین، تعمیرات و نگهداری، بیماری اپراتور، تاخیر در ورود یا كمبود مواد، خرابی ابزار، محدودیت در بارگذاری ماشین، خرابی مواد و غیره هستند.
* رویدادهای زمان واقعی مرتبط با كار
این رویدادها در ارتباط با كارهای ورودی به سیستم از جمله تغییر در موعد تحویل، تغییر در زمان پردازش، تغییر در اولویت كار، زمان ورود تصادفی غیر صفر و غیره می باشند.
1-2- تعریف برخی از مفاهیم اولیه
زمان پردازش هر عملیات[6] (Ptij)
زمان انجام عملیات برای كار i روی ماشین j در مرحله t را نشان می دهد در حالتی كه زمان پردازش عملیات مستقل از ماشین های موجود در یك مرحله باشد و یا عملیات فقط به روی یك ماشین انجام شود، نماد j حذف می شود.
زمان دسترسی به كار[7] (ri)
زمانی است كه یك كار وارد كارگاه شده و آماده دریافت سرویس های لازم از ماشین های تولیدی است.این زمان زودترین زمانی است كه می توان عملیات پردازش را به روی یك كار آغاز نمود.
موعد تحویل (di)
زمانی است كه تولید كننده متعهد به تحویل كار به مشتری نهایی است تحویل كار به مشتری پس از موعد تحویل امكان پذیر است ولی تولید كننده بایستی جریمه ای را بابت دیر كرد بپردازد.
زمان تكمیل كار (Ci)
زمانی است كه آخرین پردازش مورد نیاز برای تكمیل كار i به اتمام می رسد. پس از این مرحله، محصول نهایی آماده ی تحویل به مشتری است.
مدت جریان ساخت (Fi)
مدت زمانی است كه كار i در سیستم قرار دارد. مدت جریان ساخت كار i از رابطه Fi=C- ri i به دست می آید.
تاخیر (Li)
فاصله زمانی بین تكمیل یك كار و موعد تحویل آن را تاخیر می نامند. در صورتی كه زمان تكمیل كاری قبل از موعد تحویل آن باشد. مقدار تاخیر آن كار، منفی و در صورتی كه كاری بعد از موعد تحویل آن تكمیل شود، تاخیر آن كار، مثبت خواهد بود. تاخیر كار i از رابطه Li = Ci – di محاسبه می شود كه در این رابطه Ci زمان تكمیل كار i و di مدت زمان تحویل كار i می باشد.
دیر كرد (Ti)
دیر كرد كار i از رابطه Ti = max { 0 , Ci –di } به دست می آید به این ترتیب كه اگر كار i بعد از موعد تحویل آن تحویل شود، دیر كرد، تاخیر كار یا همان Li می باشد و در غیر این صورت دیركرد را صفر در نظر می گیرند.
زودكرد (Ei)
زودكرد كار i از رابطه Ei= max { 0 , di– Ci } به دست می آید. به این ترتیب كه اگر كار i قبل از موعد تحویل آن تحویل شود، زود كرد، برابر با مقدار di– Ci در غیر اینصورت زودكرد را صفر در نظر می گیرند.
1-3- نگهداری و تعمیرات
در تعریف هویّت فرهنگی در دایرهالمعارف علوم اجتماعی چنین آمده است: هویّت فرهنگی احساس تعلّق و همبستگی به جامعه و فرهنگ آن است که در رفتار همه اعضای آن جامعهوجود دارد و سبب تمایز اعضای این جامعه از سایر جوامع میشود. هویّت فرهنگی باعث میشود فرد در مقابل هنجارها و ارزشهای جامعه خود احساس تعهد و تکلیف کند و در امور مختلف آن مشارکت جوید و انتظارات جامعه خود را پاسخ گوید و در مواقع بحرانی سرنوشت جامعه و غلبه بر آن بحران برای او مهّم باشد.شایان ذکر است که احساس تعلّق جمعی مستلزم حمایت جمع مذکور از فرد نیز هست و رابطه دو طرفه بین فرد و جمع را ایجاب میکند (باقر ساروخانی، 1375: 60). خلاصه آنکه هویّت فرهنگی متضمن احساس تعلّق به فرهنگ و جامعه است به گونهای که اعضای یک جامعه یا گروه را از سایر گروهها متمایز نماید.هویّت فرهنگی بواسطه تعهد عملی که در فرد ایجاد میکند پیامدهایی دارد (باقر ساروخانی، 1375: 61).
هر فرهنگی که در فضا، مكان و زمان خاص شکل میگیرد هرچند ممكن است در طول زمان تغییر كند، اما كاركردها و رویههای فکری و رفتاری خاص خود را به دنبال دارد.فرهنگها نه منسجم و همگناند و نه در سكون و ثبات دائمی،بلکه ذاتاً چندسویه، تغییر پذیر و باز هستند. به علاوه محیطهای متفاوت، بر روی انسان و رفتار و هویّت او تأثیر میگذارد،درواقع هویّت ما در فرایند تعامل با دیگران و تعامل با محیط تغییر میکند. محیط جدیدی مانند خوابگاه و برخورد با انسانهای جدید باعث شكلگیری روابط، تجربهها و اتفاقات جدیدی میشود. داشتن ارتباط طولانی و زندگی كردن با افرادی كه هم اتاقی نامیده میشوند سرآغاز تأثیر و تأثّرهای بسیار است و از طرف دیگر الگوهای رفتاری متفاوت به ویژه عدم رعایت حقوق دیگران، مجادلههای فرهنگی، اعمال تعصب، دخالتهای سایرین و كمبود امكانات زندگی همه و همه باعث ایجاد درگیریها و مشكلات گوناگونی میشود كه به طور مستقیم یا غیر مستقیم بر رفتارها و تعاملات افراد ساکن در خوابگاه اثر میگذارد.
خوابگاه در نظر ما محل سكونت موقت، مکانی با امكانات محدود و اولیّه است كه دانشجو برای ادامه تحصیل در آنجا استقرار پیدا میكند.
فرد با ورود به خوابگاه از محیط آشنایی كه سالها در آن زندگی كرده جدا میشود و در محیط جدید و متفاوتی قرار میگیرد. زندگی در این محیط جدید با افرادی از فرهنگها و سلیقههای گوناگون منجر به شكلگیری تعاملات خاصی میشود، که چه بسا هویّت فرهنگی فرد را در معرض تغییر و تحوّل قرار دهد. در نتیجه ممکن است وقتی که این افرادبا این الگوهای جدید به شهر و خانواده و فرهنگ بومی خود برمیگردند، با چالشهای جدّی هویّتی مواجه شوند و نابسامانیهایی را در سطح فرد، خانواده و اجتماع ایجاد کنند. آنچه كه در این تحقیق مورد بررسی قرار میگیرد، مسئلهی تغییرات فرهنگی و هویّتی در میان دانشجویانی است که در شهر محل تحصیلشان در خوابگاه سکونت میگزینند. در این راستا بحث هویّت فرهنگی در میان قشر دانشجو به مثابه نقطه كانونی مسأله هویّت از اهمیّت شایانی برخوردار است، دانشجویان به سبب ویژگی سنی و جوان بودن و نیز به خاطر گستردگی شبكه روابطشان با افراد دارای هویّتهای مختلف، و تفکّر نقّادانهای که در مورد سنتها و رویّههای فکری و عملی زندگی دارند بیشتر در معرض مسائل و چالشهای هویّتی قرار دارند. زیرا از یک سو فضای دانشگاه بخصوص خوابگاه، آنها را با ارزشها و نگرشها و الگوهای جدید اندیشه و عمل آشنا میکند و از سوی دیگر خانواده و بدنه جامعه بزرگتر معمولاً انتظار حفظ و پیروی از فرهنگ سنتی را از آنها دارد. این وضیعت در بیشتر اوقات به هویّتهای ترکیبی و چندگانهای منتهی میشود که با هویّت مورد انتظار جامعه و حتی خود نظام آموزش عالی کنونی ایران متفاوت است. به عبارت دیگر، جوان بودن دانشجویان به اضافه چندگانهشدن زیستجهانهای آنها (به قول برگر)، تأثیرات رسانهای مدرنیته(به ویژه رسانههای غیر رسمی) موجبات ترکیبهای خاص هویّتی دانشجویان را فراهم میآورد. در این موقعیتِ هویّتیِ پیوندی، عناصر مختلفی از گفتمانهای مختلف سنت(مانند مذهب) و مدرنیته(مانند سکولاریسم و ملّیگرایی) دیده میشود که موجب تفاوت هویّتهای دانشجویی با سایر قشرهای جامعه میشود.
آغاز زندگی دانشجویی چالشهای خاص خود را به همراه دارد. احساس تنهایی، جدایی از خانواده و دوستان و شبکه ارتباطات اجتماعی، زندگی در شهری جدید، آشنایی و مواجهه با فرهنگ و افراد مختلف، تأمین هزینههای زندگی، امتحانات و آزمونهای گوناگون درسی و جا به جاییهای مکرّر در مسیر خانه و خوابگاه به طور بالقوّه موجب ایجاد تنشهایی در زندگی روزمره آنها میشود.
ورود به خوابگاه از طرفی تصویر و رویای بی نظیر استقلال از خانواده و زندگی با دوستان هم سن و سال را در ذهن ایجاد میكند. اوّلین روزهای زندگی دانشجویی بدون حضور خانواده، در شهری غریب با افرادی از فرهنگهای مختلف و شخصیّتهایی متفاوت با اسكان در اتاقهای كوچك و بدون امكانات رفاهی كافی است تا همه ذهنیّتهای قبلی را از میان ببرد.
محیط خوابگاهی مجموعهای از افراد از فرهنگهای گوناگون را در خود جمع میکند. در این مجموعه برخی فرهنگ خود را برتر میدانند و تلاش برای گسترش آن دارند و برخی دیگر که تأثیرپذیری بیشتر و یا قدرت مقاومت کمتری دارند، مغلوب شده و لذا فرهنگ بومیآنها کمرنگ میشود.
افرادی که در خوابگاه زندگی میکنند معمولاً براساس ویژگیهای مشترکی مثل رشته تحصیلی، طبقه اجتماعی، قومیت و زبان یا همشهری بودن تشکیل گروه داده و قواعد خاصی برای زندگی كنار هم تعیین میكنند. فرهنگ خوابگاهی از یك طرف دربردارنده همدلی، همکاری، احساس مسئولیت بیشتر، تحمل سختی ها و ناملایمات و دوری خانواده و از طرف دیگر موجد احساس آزادی و استقلال و آشنایی با آداب و رسوم و زبان ها و هویّتهای دیگر است.