در سال 1821 دانشمندی به نام سیبک1 اولین گزارش مربوط به مشاهدات اثرات ترموالکتریکی را به فرهنگستان علوم پروسیان2 ارائه کرد. وی با گرم کردن محل اتصال دو رسانای نامتجانس توانسته بود بین دو سر دیگر آنها یک اختلاف پتانسیل ایجاد کند. علی رغم اینک سیبک فهم کاملی از این آزمایشات نداشت و نمی توانست این اثرات را به خوبی توجیه کند، اما توانست اثرات ترموالکتریکی را در رساناهای مختلف دیگر مشاهده کند.
13 سال بعد، یک ساعت ساز فرانسوی به نام پلتیه3 نتایج کم و بیش مشابهی را ارائه کرد و دومین اثر ترموالکتریکی را کشف نمود. او نشان داد که هر گاه جریان الکتریکی از محل اتصال دو رسانای متفاوت عبور داده شود، بسته به جهت جریان، فرآیند جذب یا تولید گرما انجام میشود. باید توجه داشت که این اثر کاملاً با اثر گرما مقاومتی ژول تفاوت دارد. پلتیه هم همانند سیبک به طور کامل نتوانست ماهیت فیزیکی نتایج بدست امده را توضیح دهد،اما در سال 1838، لنز4 نشان داد که آب در محل اتصال بیسموت- آنتیموان میتوانست یخ ببندد و چنانچه جهت جریان عوض میشد یخ تولید شده ذوب میشد.
تامسون5 که بعداً به لرد کلوین معروف شد، متوجه شد که میبایست بین اثر سیبک و اثر پلیته ارتباط وجود داشته باشد. او توانست این
ارتباط را با استفاده از مباحث مربوط به ترمودینامیک مشخص و نتیجهگیری کند که باید یک اثر سوم ترموالکتریکی (که امروزه به اثر تامسون معروف است) نیز موجود
باشد. این اثر سوم ترموالکتریکی بدین معنی است که فرایند گرمایش یا سرمایش میتواند در رسانای همگن اتفاق بیافتد، اگر یک جریان الکتریکی در جهت گرادیان دمایی در آن وجود داشته باشد.
علی رغم این واقعیت که اثرات ترموالکتریکی برای مدت زمان طولانی شناخته شده است اما استفاده عملی از این اثرها تنها در چند دهه گذشته با ساخت ترموکوپل برای اندازه گیری دما و مجوعهای از ترموکوپل به نام ترموپایل برای آشکارسازی انرژی تابشی انجام شد. در هر دو وسیله فوق از اثر سیبک استفاده میشود که در آن تولید الکتریسیته توسط گرما انجام میشود. در ابتدا ترموکوپلهای ساخته شده دارای حساسیت بسیار پایین بودند اما امروزه با پیشرفت فن آوری ساخت مدار بهتر، حساسیت این ابزارها بسیار بالاست.
در فصل اول این پژوهش به کلیات تحقیق و در فصل دوم به تعریف و آشنایی با مبانی نظری تحقیق پرداخته و در پی آن در فصل سوم به آشنایی با موقعیت تاریخی موضوع که دورهی قاجار است و به دلیل اینکه دورهای اسلامی است و تا عصر حاضر فاصلهی چندان طولانی ندارد و همچنین از این دوره خانههای زیادی در شهرستان اردکان به جا مانده است برای بررسی در این پژوهش انتخاب گردید .
در همین فصل در ادامه به موقعیت جغرافیایی موضوع که شهرستان اردکان میباشد پرداخته و موقعیت اردکان در عهد قاجار مورد بررسی قرار میگیرد.
شهرستان اردکان در استان یزد واقع شده، در تزئینات وابسته به معماری عهد قاجار گرهچینیها و قوارهبریهایی با چوب انجام شده و با شیشههای رنگی مزین شده است. تا میزان عبور نور را به داخل بنا کنترل نماید و دید را کنترل نماید بدین صورت که ناظر از بیرون داخل حریم بنا را نمیتواند ببیند و این در صورتی است که افراد خانه بر کل خانه اشراف کامل داشتند و به خاطر وجود در- پنجرهها حتی میتوانند به حالت نشسته نیز کل خانه را کنترل کنند. چلنگری یکی دیگر از این هنرها است که در این منطقه و در ردیف هنرهای وابسته به معماری شاهد آن هستیم. این هنرها در خانه تقدیری که یکی از منازل شاخص بازمانده از این عهد است قابل مشاهده میباشد که در فصل چهارم با تأکید بر خانه تقدیری به معرفی کامل این تزئینات پرداخته شده است.
تعریف موضوع (تعریف مسأله، هدف از اجراء و کاربرد نتایج تحقیق)
معماری و تزیینات از دیر باز باهم پیوندی دیرینه داشتند و معماری خانههای عهد قاجار شهرستان اردکان، که خانهی تقدیری شاخصترین آنهاست؛ از این امر مستثنی نبوده و به وضوح تأثیر اقلیم بر تزئینات وابسته به معماری سنتی آن را شاهد هستیم. معماری شهرستان اردکان یزد با شرایط اقلیمی گرم و خشک دارای عناصر و فضاهایی است که ساکنین، برای سازگاری خود با اقلیم گرم و کویری آن ایجاد کردهاند.
چلنگری شاخهای از این هنرهای سنتی است؛ که هنرمند صنعتگر با زدن ضربات چکش بر آهن تافته، محصولاتی مانند کوبه، چفت، پا چفت، حلقههای ریز و… را تولید میکند؛ که درفرم و نقوش آنها تأثیرات فرهنگ قجری به وضوح مشاهده میشود.
گروهی دیگر از این تزئینات که شامل گرهچینی، شیشهبری و قوارهبری میباشد و محل اجرای آنها پنج دریها، پنجرهها و نورگیرهای بالای آنها است. معماران سنتی با استفاده از این هنرها قدرت نور (و سایه) را در اختیار میگرفتند. بخصوص به این موضوع توجه داشتند که فضاهای کوچک را طوری روشن کنند که نور زیاد، بهویژه در محیطهای گرم سبب بالا رفتن دمای محیط نشود؛ استفاده از شیشههای کوچک رنگی و چوب، با تزیینات خاص خود به عنوان مصالح ساختمانی در معماری قاجاریه این شهرستان، نشانهی توجه معماران سنتی این دوره به شرایط اقلیمی است. با توجه به اصل پرهیز از بیهودگی در سبک معماری ایرانی؛ همهی این هنرها دارای کاربردهایی هستند و تنها به صرف تزئینات اجرا نشدهاند.
فرهنگ دوره قاجاریه بر انتخاب و اجرای تزیینات وابسته به معماری سنتی این دوره از تاریخ، تأثیر فراوان داشت که در صنایع دستی وابسته به معماری باز مانده از این دوره به خوبی مشاهده میشود. این تأثیر در چلنگری، در شکل کوبهها و در گرهچینی در شیشههای رنگی و در پنجرههای بلندی که حتی به حالت نشسته هم میتوان محیط خانه را کنترل کرد، خود را نشان داده است.
با گذشت قرن ها، احساس نیاز به الهام گرفتن از طبیعت اسرارآمیز و دوست داشتنی و صد البته منظم، قانونمند و دارای شعور فطری، شدت پیدا كرده است. به گونه ای كه از ریزترین موجودات همچون ویروس تا غول آساترین كهكشان ها، برای انسان كه همیشه در تكاپوی حقیقت و دانش است، همه، معلمان و راهنمایان خوبی محسوب گردیدهاند، چرا كه طبیعت همیشه رو به سوی كمال دارد.
آنچه كاملاً مشهود است، به نظر می آید جهان هستی از جزء تا كل با یك حركت آرام ولی پیوسته كه به ظاهر تصادفی است رو به یك نقطه بهینه درحال حركت است. در حقیقت طبق نظریه داروینی، طبیعت در حال بهینه كردن مسائل است.
به طور مثال اگر بخواهیم حجم معینی آب را از كوهستان به دریا منتقل كنیم و تمام ویژگیها و معادلات مربوط به سختی، نوع، دما، جنس و سایر مشخصات آب و محیط اطراف را تعیین كرده و با این معادلات مسیر را بیابیم دقیقاً به همان مسیر جویبارها و رودخانهها میرسیم كه در طبیعت جریان دارند.
بدیهی است كه خداوند معلمی است كه دانش آموزش، انسان را از طریق نشانههایش در طبیعت به طور كامل هدایت میكند.
هم اكنون كار روی توسعه سیستمهای هوشمند با الهام از طبیعت، از زمینههای پرطرفدار هوش مصنوعی است. الگوریتم ژنتیك[1] كه با استفاده از ایده تكامل داروینی و انتخاب طبیعی مطرح شده روش بسیار خوبی برای یافتن مسائل بهینهسازی است. ایده تكاملی داروینی بیانگر این مطلب است كه هر نسل نسبت به نسل قبل دارای تكامل است و آنچه در طبیعت رخ میدهد، حاصل میلیونها سال تكامل نسل به نسل موجوداتی مانند مورچه است.
حشراتی مانند مورچه، موریانه، زنبور كه به صورت كلونی زندگی میكنند، بر رفتار به ظاهر بینظمشان نظم و قانونمندی خاصی حكمفرماست كه دانشمندان و محققان را به خاطر این پیچیدگی منظم و راهگشا در حل مسائل بهینهسازی، شیفته خود ساخته است.
1-2 كمومتریكس
بدست آوردن داده تجزیهای یكی از مراحل اصلی تجزیه میباشد، تا اواخر دهه پنجاه قرن بیستم این مرحله به عنوان مشكلترین بخش یك تجزیه به حساب میآمد، همچنین زمان عمده یك تجزیه شیمیائی مربوط به جمعآوری دادههای تجزیهای میشد.
اما ازآغاز دهه شصت قرن بیستم، زمانی كه دستگاههای مدرن وارد آزمایشگاهها و مراكز تحقیقاتی گردید، این مشكل برطرف شد و در نتیجه استفاده از چنین دستگاههای پیشرفته تعداد زیادی داده از یك نمونه بدست میآید. جهت ثبت و ذخیرهسازی چنین دادههای وسیعی نیاز به وسیلهای بود كه بتواند از عهده چنین كاری برآید، به طور همزمان با ظهور دستگاههای پیشرفته تعداد زیادی داده از یك نمونه بدست آمد و استفاده از كامپیوتر نیز به عنوان ابزاری جهت ثبت و ذخیره دادههای حاصل از یك تجزیه شیمیائی رشد چشمگیری یافت، در نتیجه اتصال كامپیوتر به دستگاههای آزمایشگاهی ثبت و ذخیره نمودن دادهها كه قبلاً به عنوان مشكلترین بخش یك تجزیه بوده تبدیل به سادهترین مرحله گردید. ولی مشكل دیگری كه به دنبال چنین پیشرفتی، ظاهر گردید، نحوه برخورد با چنین حجم وسیعی از داده بود كه باید به اطلاعات تبدیل میشدند.
برای مدتهای طولانی، ریاضی و آمار برای تفسیر نتایج آزمایشها به كار گرفته میشدند. ولی با ظهور نرمافزارهای پیشرفته رایانه ای تحول شگرفی در نحوه استفاده ریاضی و آمار در حل مسائل شیمیایی به وجود آمد. به طوری كه استفاده از ریاضی ، آمار و كامپیوتر در شیمی منجر به ظهور شاخهای جدید به نام كمومتریكس[2] گردید. اگرچه شیمیدانهای تجزیه بیش از سایر همکارانشان با این شاخه آشنا هستند و از آن بهره میبرند، ولی در رشتههای مرتبط با شیمی از جمله علوم داروئی، بیوشیمی و غیره نیز كاربردهای فراوانی دارد ]5-1[.
برای اولین بار در سال 1971 سوانت ولد[3] اصطلاح “كمومتریكس” را به كار برد و آن را هنر استخراج اطلاعات شیمیائی از دادههای تجزیهای
دانست . در سال 1974 با همكاری كوالسكی[4] انجمن بینالمللی كمومتریكس تأسیس شد ]6[.
در سال 1982 كوالسكی و فرانك[5] كمومتریكس را شاخهای از علم شیمی كه در طراحی آزمایشهای بهینهسازی، برقراری ارتباط بین نتایج تجربی با متغیرهای آزمایش و همچنین استخراج اطلاعات از سیستمهای شیمیایی با استفاده از ریاضی، آمار و كامپیوتر تعریف كردند ]7[.
ماسارت[6]، كمومتریكس را یك روش شیمیائی میداند كه از منطق ریاضیات و آمار برای رسیدن به اهداف زیر بهره میجوید ]8[:
براون[7] سردبیر مجله كمومتریكس معتقد است كمومتریكس قسمتی از علم شیمی است كه كوشش در پاسخگوئی به سوالات مربوط به سنجشهای شیمیائی دارد ]9[. سوالاتی از قبیل:
انجمن بینالمللی كمومتریكس (ICS) تعریف جامعی از كمومتریكس ارائه میدهد. براساس تعریف این انجمن كمومتریكس علم برقراری ارتباط بین سنجشهای انجام شده بر روی یك سیستم یا فرایند شیمیائی و حالتی از سیستم میباشد. این ارتباط از طریق كاربرد روشهای آماری و ریاضی صورت میپذیرد.
به هر حال، شاید بتوان اهداف كمومتریكس را چنین بیان نمود كه:
با استفاده از کمومتریکس، عوامل موثر و بر همكنش آنها در یك فرایند شیمیائی (اعم از یك فرایند تجزیهای و غیره) مورد شناسائی قرار گرفته و با حداقل آزمایشها، بهینهسازی می شوند. بدست آوردن ارتباط بین عوامل موثر و پاسخ سیستم از دیگر اهداف كمومتریكس میباشد. در نهایت، تبدیل دادههای حاصل به اطلاعات نیز هدف نهائی كمومتریكس میباشد. واضح است رسیدن به چنین اهدافی نیازمند كمك گرفتن از ریاضی، آمار و كامپیوتر است ]10[.
بسیاری از مسائلی که در کمومتریکس با آنها مواجه می شویم به دلیل پیچیدگی فوق العاده با روش های دقیق قابل حل نیست به زبان علوم کامپیوتر، چنین مسائلی را “چند جمله ای نامعین سخت[10]” می گویند.
محققین و متخصصین بالینی در سالهای اخیر به جای مطالعهی ضعفهای بشر به طور فزایندهای بر تعیین نیروهای روان شناختی تأكید دارند كه رشد و توسعهی سلامت را در پی دارند. شاخهی جدید علم روان شناسی و دیدگاههای نوین اش در صدد بررسی ظرفیتها و قدرتهای روان شناختی به جای آسیب شناسی روانی میباشند. اعتقاد اساسی روان شناسی مثبت[1] این است كه ویژگیهای مثبت قابل اندازه گیری میتوانند به عنوان سپری افراد را در برابر حوادث نا مطلوب و عوامل خطر زا[2] محافظت نمایند(مستن وکاوس وورث[3]، 1998؛ راتر[4]، 1999) و لذا بررسی كیفیتهای مثبت افرادی كه چنین معیارهایی را دارا هستند میتواند به طور مستقیم در رسیدن به این امر محققین را یاری میرساند(سولدو و هونبر، 2004) که امید یكی از سازههای شناختی – انگیزشی[7] است كه در این زمینه مورد تاکید قرار گرفته است(اسنایدر،شین[8] و لوپز، 2007). مکینز(2001) شادی[9] را اساسی ترین هیجان مثبت و امید را مهمترین زیر مجموعه شادی میداند(به نقل از خلجی،1386). اسنایدر، چیونز و سیمپسون (1997) نظریهی انگیزشیای ارائه دادند كه بر متغیر انگیزشی – شناختی امید متمركز است. اسنایدر(2000) امید را، متغیر فردی ای كه در جریان ارزیابی ظرفیتهای وابسته به هدف پایدار میماند، تعریف می کند؛ هر چند كه تحت تأثیر عواملی مانند مشاوره و آموزش در سطوح مختلف تغییر میپذیرد(به نقل از برکمن و لیبرمن، 2009). در این نظریه امید از دیگر متغیرهای انگیزشی – شناختی مانند خوش بینی و خود كفایتی، متمایز میشود(اسنایدر، 2000).
تئوری اسنایدر سه مؤلفهی اصلی را در بر میگیرد: اهداف، گذرگاه و كارگزار. اهداف كوتاه، میان و بلند مدت سنگ بنای این نظریه است(اسنایدر، 2000). گذرگاهها، توانایی موجود افراد را در راههای عملی معطوف به هدف نشان میدهند(اسنایدر، راند و سیگمون، 2002)، که از طریق گفتار درونی، مشخص میشود. افرادی كه سطح امید بالایی دارند اغلب دارای گذرگاههای چندگانه هستند. وجود گونه های مختلف گذرگاه، زمانی اهمیت پیدا میكند كه افراد با موانعی در راه نیل به اهدافشان مواجه شوند(اسنایدر، كروسون، 1998؛ به نقل از اندرسون و گالین اسکای، 2006). كارگزار، یك مؤلفه ی انگیزشی است كه توان شروع، تداوم و تلاش لازم برای پیگیری گذرگاه خاصی را تضمین میكند. كارگزار نیز با گفتارهای درونی نمایان میشود. در نظریه امید، دنبال كردن اهداف، هیجان مثبت را فرا میخواند و شكست در رسیدن به اهداف، منجر به هیجان منفی می شود(ادواردز و استواک، 2007). در تئوری اسنایدر و مطالعات پیشین، این انتظار وجود دارد كه سطوح بالای امید موجب افزایش رضایت از زندگی و نیز كاهش آسیبهای روانی می شود(الیوت، ویتی، هریک و هافمن، 1991).
به طور کلی پژوهشها نشان میدهد که امید از مولفههای سلامت روان[23] است. نلون، مارو و فردریک سون(1993) نشان دادند که خلق مثبت[25] دارای مزایایی است که امید را افزایش میدهد و منجر به سلامتی و بهزیستی میشود. افراد تقریبا روزی هزار دقیقه بیدارند ولی در مقدار کمی از این زمان، هیجانهایی چون خشم، ترس[26] یا شادی را تجربه می کنند. در مقابل، آنچه را که آنها معمولا احساس میکنند، خلق است که احساس هیجانی پایدار ناشی از پیامد رویدادها می باشد. تظاهر خارجی و تجلی بیرونی با علایم فیزیولوژیک این احساس هیجانی را عاطفه مینامند(جرج،1996).
اولین روشی که برای القای خُلق مثبت[29] به طور گسترده مورد استفاده قرار گرفته، توسط ولتن[30] ابداع شد. در روش وی از آزمودنی ها خواسته می شود جملاتی را به طور آرام بخوانند و سپس با صدای بلند فهرستی از جملاتی نظیر ” من واقعاً احساس خوبی دارم” را بارها تکرار کنند(ولتن، 1968). بعد از روش ولتن، ثایر[31](1989) القای خلق را به 4 طبقه اصلی تقسیم نمود:1- روش های تلقین به خود و هیپنوتیزم: این روش القا، مشابه تلقین های هیپنوتیک است. به طور کلی در این روش ها افکار و شناخت های فرد، هیجان های اورا تحت تاثیر قرار می دهند.2- القای خلق توسط موسیقی و فیلم: در این گونه روش ها از موسیقی و قطعه های تصویری با موضوع های هیجانی استفاده می شود. لازم به ذکر است که ثایر در تقسیم بندی خود استفاده از چهره ها و تصویر سازی ذهنی را به منظور القای خلق نیاورده است اما امروزه می توان این روش ها را در طبقه فیلم و موسیقی قرار داد(دوستکام و همکاران،1389).3- روش های القای خلق در محیط طبیعی: ویژگی عمده این روش ها این است که آزمودنی از هدف آزمون آگاه نیست و در شرایط طبیعی و روزمره مورد مطالعه قرار می گیرد.4- القای خلق توسط دارو، تمرین و استرس: در این روش ها از استرس زاها مانند سر و صدا، شوک برقی، امتحان و حملات کلامی برای ایجاد استرس، ترس و دیگر حالت های خلقی منفی استفاده می شود. اگر چه تغییر خلق توسط داروها نیز ایجاد می شود، اما امروزه دیگر به دلیل لزوم رعایت اصول اخلاقی در پژوهش ها به کار نمی روند(ثایر،1989).
خلق میتواند بالا یا پایین باشد. کسانی که خلق بسیار بالا دارند، ممکن است حالت انبساط خاطر، پرش افکار، کاهش خواب، اعتماد به نفس کاذب و افکار بزرگ منشانه نشان دهند. در مقابل کسانی که خلق بسیار پایینی دارند، ممکن است نشانههای کاهش انرژی و علاقه، احساس گناه، اختلال در تمرکز، بی اشتهایی، افکار مرگ و خودکشی را نشان دهند. بنابراین سطح بهینه ای از خلق مد نظر است(ایروانی،2004).
امید میتواند به طور مستقیم بر عملکردهای جاری فرد اثر گذاشته و او را دچار تحول رفتاری نماید. اگر امید یك سازه ی روان شناختی باشد، خلق مثبت میتواند باعث افزایش آن شود. با توجه به این مطلب، شناخت عوامل تأثیر گذار بر سازهی امید، میتواند در هدایت رفتارها، آموزش صحیح و اثرگذار برای تمامی نهادهای مرتبط با دانشجویان، آموزش و پرورش و آموزش عالی، مؤثر باشد. لذا پژوهش حاضر به دنبال پاسخگویی به این پرسش است که، چگونه میتوان از طریق القای خلق مثبت امید را افزایش داد؟
3-1- ضرورت پژوهش
اهمیت امید در ارتباطهای بین فردی و نقش مؤثر و سازگارانه آن در تعاملها و مهارت های اجتماعی و رویارویی با مسائل زندگی و نیز فراوانی رفتارهای یاس و نومیدی در بین افراد جامعه (اوینگ باوز،1999) و ارتباط آن با ترس، اضطراب و بی كفایتی اجتماعی(اوینگ باوز و اسنایدر، 2000) از جمله عوامل مهم روی آوری به پژوهش در زمینهی امید میباشد و تأثیر مستقیم آن در عزت نفس، اعتماد به نفس، خودپنداره مثبت (میکائیل،2000) و در كل سلامت و بهداشت روانی(اسنایدر، 2005)، ضرورت پرداختن به آن را توضیح میدهد. همچنین آموزش شیوه های افزایش امید در دانشجویان از مشكلات روانی- اجتماعی پیشگیری کرده كه این امر خود موجب كاهش آسیبهای اجتماعی و در كل منجر به افزایش بهداشت روانی جامعه میگردد. بنابر یافته ها و شواهد عینی، دانشجویان همدان از نظر ویژگی های عدم سلامت روان مانند افسردگی در وضعیت نامطلوبی قرار دارند(یعقوبی و محققی،1390). دانشجویان درگیر مسائلی چون تغییرالگوی آموزش، رشته تحصیلی، تغییرات بلوغ و تحولات شناختی هستند که اگر در این بین، امیدشان را نیز از دست دهند، دچار خسران خواهند شد که می توان با شناخت روشهای افزایش امید به یاری آنان شتافت.
[1] Onwuegbuzie
[2] Michael
[1] Positive psychology
[2] risk factors
[3] Masten & Coastworth
[4] Rutter
[5] Suldo
[6] Hubner
[7] Cognitive-motivational
[8] Shane
[9] joy
[10]. Cheavens & Sympson
[11] counseling
[12]. Berkman & Lieberman
[13] optimism
[14] Self-sufficiency
[15]. goals
[16]. pathways
[17]. agency
[18] Rand & Sigmon
[19] inner speech
[20] Anderson & Galinsky
[21] Edwards &Stokoe
[22] Elliot, Witty,. Herrick & Hoffman
[23] mental health
[24] Nolen – Hoeksema, morrow & Fredrickson
[25] Positive mood
[26] fear
[27] affect
[28] George
[29] inducing positive mood
[30] Velton
[31] Thayer
[32] autosuggestion
[1] anxiety
[2]despair
[3] Positive thinking
[4] mental disorder
[5] depression
[6] Brairwaite
[7] emotion
[8] grief
[9] anger
[10] pessimism
[11] hope
[12] frustration
[13] Snyder & Lopez
فناوری نانو یا نانوتكنولوژی رشتهای از دانش كاربردی و فناوری است كه جستارهای گستردهای را پوشش میدهد. موضوع اصلی آن مهار ماده یا دستگاههای در ابعاد كمتر از یك میكرومتر، معمولاً حدود 1 تا 100 نانومتر است. در واقع نانوتكنولوژی فهم و بكارگیری خواص جدیدی از مواد و سیستمهایی در این ابعاد است كه اثرات فیزیكی جدیدی از خود نشان میدهند؛ كه این موضوع عمدتاً به علت غلبه خواص كوانتومی بر خواص كلاسیك به وجود میآید]11[.
2-1- روشهای تولید نانو مواد
اصلیترین روشهای ساخت مواد نانو را میتوان در دو روش كلی 1- روش بالا به پایین و 2- روش پایین به بالا خلاصه نمود.
2-1-1- روش بالا به پایین
در این روش با استفاده از یك سری ابزارها، مواد از جسم حجیم جدا شده و جسم كوچك میشود تا به اندازههای نانومتری برسد.
2-1-2- روش پایین به بالا
این روش درست در جهت مخالف روش بالا به پایین میباشد، در این روش مواد نانو با استفاده از به هم پیوستن بلوكهای سازنده مانند اتمها و مولكولها و قرار دادن آنها در كنار یكدیگر و یا استفاده از خودآرایی تولید میشوند. خودآرایی عبارت است از طراحی مولكولها و ابر مولكولهایی كه اساس تشكیل آنها مكمل بودن شكل ساختاری است. باید توجه داشت كه اتمها و مولكولها همیشه در جایی كه مورد نظر ماست قرار نخواهند گرفت و عاملی كه محل قرارگیری آنها را تعیین میكند انرژی آنهاست، به این صورت كه مولكولها در
جایی قرار خواهند گرفت كه كمترین انرژی آزاد را داشته باشند و به سمت انرژی آزاد منفی تمایل دارند. انرژی آزاد در یك سیستم به وسیله استحكام پیوندها و آنتروپی تعیین میشود]12[.
2-2- روشهای تولید نانو طلا و نقره
2-2-1- سنتز فاز بخار
سنتز فاز بخار ذرات، برای تولید نانوذرات فلزی مناسب است به این صورت كه مخلوط فاز بخار به طور دینامیكی ناپایدار است تا مواد در حد نانو تهیه شود، ذرات به صورت همگن هستهگذاری میكنند و بعد از یك بار مرحله هستهگذاری، بخار فوق اشباع باقی مانده به وسیله متراكم شدن و واكنش با ذرات باعث رشد ذرهها میشود، در این جا رشد ذره بیش از مرحله هستهگذاری اتفاق میافتد (در ابتدا باید بخار فوق اشباع تشكیل داد به این صورت كه یك جامد را حرارت میدهیم تا به صورت بخار در یك گاز پایه درآید، سپس با یك گاز سرد آن را مخلوط میكنیم تا دمای آن كاهش یابد بعد از این مرحله باید سیستم را خاموش كرد كه با برداشتن منبع بخار فوق اشباع یا كاهش سینیتیكی واكنش انجام میشود و از رشد ذرات جلوگیری میشود).
2-2-2- الكتروشیمیایی