چربیهای موجود در مواد غذایی و نیز چربیهایی که توسط کبد و بافت چربی (Adipose) ساخته میشوند باید برای مصرف و یا ذخیره شدن، از طریق جریان خون به بافتها و اندامهای مختلف انتقال یابند. اما از آنجایی که چربیها در آب نامحلول هستند، انتقال آنها توسط پلاسمای خون میسر نیست. از همین رو، لیپیدهای غیر قطبی مانند تری آسیل گلیسرول و استرهای کلسترول با لیپیدهای آمفیپاتیک (فسفولیپیدها و کلسترول) و نیز با پروتئینها همراه گردیده و مجموعههای لیپوپروتئینی را تشکیل میدهند که با آب امتزاج پذیر بوده و توسط پلاسما قابل انتقال هستند (فرایان و همکاران، 2006).
امروزه مشخص شده است که بافت چربی، علاوه بر ذخیره چربی یا ترشح هورمونهای مختلف که آدیپوکین یا آدیپوسیتوکین نامیده میشوند، به عنوان یک بافت فعال در هموستازکل بدن نقش دارد. آدیپوکینها با مکانیسمهای متعددی در مسیرهای فیزیولوژیکی و پاتوفیزیولوژیکی نقش دارند و در عمل میتواند در ابتلای افراد به بیماریهای مزمن نقش محافظتی یا نقش مستعد کننده داشته باشند (لگو و همکاران، 2007). ویسفاتین و IL-6، از جمله آدیپوکینهایی هستند که توسط بافت چربی ترشح میشوند (آدگیت و همکاران، 2008). به نظر میرسد که ویسفاتین در بیوسنتز مونو نوکلئوتید نیکوتین آمید نقش دارد ولی نقش آن به عنوان یک آدیپوکین، اثری مشابه با انسولین است (آدگیت و همکاران، 2008) که با مکانیسمی متفاوت از انسولین و با اتصال به گیرندههای انسولین در جایگاهی متفاوت از جایگاه انسولین سبب برداشت گلوکز توسط سلولهای چربی و عضلانی (آدگیت و همکاران، 2008؛ کیم و همکاران، 2005) و همچنین کاهش ترشح گلوکز از کبد میشود (آدگیت و همکاران، 2008؛ کیم و همکاران، 2005) خاصیت پیش التهابی ویسفاتین و IL-6 و ارتباط آن با بیماریهای متابولیکی مختلف مثل مقاومت انسولینی، دیابت ملیتوس نوع Π، دیس لیپیدمی، آتروسکلروز، کبد چرب غیر الکلی و سندرم متابولیک در مطالعات متعددی نشان داده شده است.
ویسفاتین همچنین میتواند توسط ماکروفاژها و نوتروفیلها تولید شود. به تازگی ویسفاتین در پلاکهای آترواسکلروتیک انسان نیز شناسایی شده است و اثبات شده که باعث القای تولید IL-6 و TNF-αدر مونوسیتهای انسان می شود (مک گلوتین و همکاران، 2005).
در بررسیهای مختلف، سطوح افزایش یافته ویسفاتین در شرایطی مانند چاقی، مقاومت انسولینی، بارداری و دیابت بارداری گزارش شده است (جان جی و همکاران، (2008) ؛ جان نولان و همکاران، (2007)). مطالعات مرتبط با ویسفاتین نشان دادهاند که سطوح پلاسمایی ویسفاتین و میزان بیان ژن PPAR-γ[4] با هم مرتبط هستند (مای و همکاران، 2010). البته در برخی مطالعات این ارتباط مشاهده نشده است.
سایتوکاینها گروهی از پروتئینها هستند که نقش اصلی را در پاسخهای التهابی به محرکهای پاتولوژی مانند التهاب و آسیب بافتی ایفا میکنند. تولید سایتوکاینها به وسیله دامنهای از محرکهای فیزیولوژیک مانند ورزش تنظیم میشود. در حالت کلی سایتوکاینها به دو دسته بزرگ پیش و ضد التهابی تقسیم میشوند. سایتوکاینهای پیش التهابی در ایجاد و پیشرفت التهاب دخیل هستند. سایتوکینهایی مانند اینترلوکینهای IL-6، IL-18 و IL-1β از جمله سایتوکینهای پیش التهابی هستند. سایتوکینهای ضد التهابی در پاسخ به التهاب ترشح میشوند و عامل محدود کننده و معکوس کننده فرایند التهاب هستند. هنگام فعالیت ورزشی، عضله اسکلتی فعال مقادیر مشخصی IL-6 رها شده را به جریان خون رها میسازد که این فرضیه وجود دارد که IL-6 رها شده از عضله دارای نقشهای متابولیکی است. پاسخ IL-6 رها شده از عضله ممکن است نشان دهندهی کاهش بحرانی ذخایر گلیکوژن عضلانی و تکیهی بیشتر عضلات اسکلتی بر گلوکز خون به عنوان منبع انرژی باشد. همچنین IL-6 رها شده از عضله ممکن است میانجی اصلی اثرهای مثبت ورزش در بهبود حساسیت به انسولین باشد. بنابراین سایتوکینهای رها شده از عضله اسکلتی نه تنها با تغییرات ایمنی ناشی از ورزش رابطه دارند بلکه میانجی تغییرات متابولیکی ناشی از تمرین شدید و سازگاریهای تمرین نیز میباشند (پدرسن و همکاران، 2007). پاسخ TNF-α به ورزش و عفونتها متفاوت است و افزایش ناچیزی در TNF-α سرم به دنبال ورزش ایجاد می شود (پدرسن و همکاران، 2007). اثر حمایتی ورزش منظم در برابر بیماریهایی مانند بیماریهای قلبی – عروقی، دیابت نوع 2 و سرطانها به خوبی مشخص شده است (مقرنسی و همکاران، 2008). اثر ضد التهابی ناشی از فعالیت ورزشی منظم ممکن است میانجی اثر مفید ورزش بر سلامتی در افراد بیمار باشد (پدرسن و همکاران، 2007). به دنبال انواع مختلف فعالیت ورزشی، غلظتهای سرمی سیتوکینهای ضد التهابی افزایش مییابد (برنر و همکاران، 1999). از این رو فعالیت ورزشی و فعالیت بدنی میتواند به عنوان راهبردی عملی برای جلوگیری از چاقی و مشکلات و بیماریهای متابولیکی همراه آن مورد توجه قرار گیرد.
[1] . Obesity
[2] .Hypertension
[3] .Hyper lipidemia
[4] proxisome prolifrator activator receptor-γ
***ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل و با فرمت ورد موجود است***
متن کامل را می توانید دانلود نمائید
چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)
ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه
با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند
امروزه در سطوح بالای ورزشی، استعداد یابی از جایگاه بسیار بالایی برخوردار است ومتخصصین وکارشناسان زبده حیطه علوم ورزشی فاکتورهای مختلفی را در سوق دادن یک شخص بسوی ورزش خاصی در نظر می گیرند. یکی از مهمترین شاخص های استعداد یابی اندازه های بدنی وارتباط آن با فاکتورهای مهم مورد نیاز یک رشته ورزشی می باشد. بنابر این کشف و شناسایی استعداد در ورزش های تیمی مشکل تر از ورزش های انفرادی نظیر دو و میدانی، دوچرخه سواری و قایقرانی است، چراکه تعیین عوامل پیش بینی کننده عملکرد در این رشته های ورزشی آسان تر است و در گذشته توسط متخصصین مشخص شده اند(48).
در ادامه اشاره ای هم به چابکی و سرعت داشته باشیم .قابلیت تغییر مسیر حرکت، تغییر وضعیت بدن و یا هر دوی آنها و داشتن عکس العمل های مناسب که در حداقل زمان و با مهارت، دقت، تعادل[4] و سرعت انجام می شود را چابکی[5] گویند(13).چابکی یکی از عوامل بسیار ضروری برای ورزشکاران و مجموعه ای از عوامل جسمانی دیگر از قبیل سرعت[6]، سرعت عکس العمل، قدرت[7] و هماهنگی و تعادل است. بنابراین فرد چابک باید کلیه عوامل جسمانی[8] فوق را در حد قابل قبول داشته باشد. با این حال می توان گفت که چابکی در ورزش ها و عملکردهای مختلف ورزشی متفاوت بوده و ورزشکار در هر حرکت ورزشی به بعضی از عوامل جسمانی احتیاج بیشتری دارد(13). به طور مثال یک مشت زن باید با چابکی خویش را از ضربات حریف مصون دارد او در این عمل با سرعت عکس العمل خویش از ضربات حریف می گریزد و یا یک وزنه بردار نیز بعد از آنکه در شروع حرکت خویش وزنه را تا حد مطلوب بالا کشید با چابکی خویش که در این حالت بیشتر شامل سرعت حرکت و سرعت تغییر مسیر است زیر وزنه قرار می گیرد. چابکی می تواند عمومی باشد و شامل همه بدن فرد شود در مثال های بالا کلیه بخش های بدن در چابکی شرکت دارند. گاه نیز از چابکی موضعی بحث به میان می آید که این نوع از چابکی در ارتباط با یک بخش از بدن خواهد بود ( چابکی یکی از اندامها مثل دست و پا). برای مثال یک والیبالیست در لحظه ای که با یک حرکت دست از خوابیدن توپ در زمین جلوگیری می کند از چابکی موضعی استفاده نموده است. فاکتور چابکی در بسیاری از فعالیت های ورزشی به عنوان عامل تعیین کننده موفقیت است. استارت های سریع، توقف های ناگهانی و تغییرات سریع در مسیر حرکت می تواند نمونه هایی از چابکی باشند(41).
رابطه شاخص های آنتروپومتریک با فاکتورهای مختلف آمادگی جسمانی در برخی از مطالعات مورد بررسی قرار گرفته است.امروزه عوامل آمادگی جسمانی را به دو بخش، یعنی آمادگی جسمانی مرتبط با سلامتی و آمادگی حركتی تقسیم بندی كرده اند. آمادگی جسمانی مرتبط با سلامتی، به توسعه ویژگی های مورد نیاز برای اجرای عملكرد خوب و همچنین حفظ شیوه زندگی سالم توجه می كند كه شامل قدرت و استقامت عضلانی، استقامت قلبی_تنفسی (آمادگی هوازی)، انعطاف پذیری و ترکیب بدن می باشد(24). همچنین عوامل آنتروپومتریك مثل وزن و درصد چربی نیز با سلامت و طول عمر انسان در ارتباط نزدیك می باشند(34). بر این اساس، یكی از روش های علمی و معتبر برای ارزیابی سلامت افراد در تمام سنین، سنجش تركیب بدنی و آمادگی جسمانی می باشد(23). از این رو،محققین معتقدند كه اندازه گیری عوامل آنتروپومتریك و آمادگی جسمانی باید به عنوان یك عامل سلامتی و شاخصی از شیوه زندگی سالم برای توسعه استانداردهای رشد ملی كودكان و نوجوانان در نظر گرفته شود.
[1] Foot ball
[2] FIFA
[3] Hand ball
[4] Balance
[5]Agility
[6] Speed
[7] Power
[8] Physical factors
[9] Anthropometric
***ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل و با فرمت ورد موجود است***
متن کامل را می توانید دانلود نمائید
چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)
ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه
با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند
موجود است
فرآیند یاددهی و یادگیری، فرآیند دو جانبه ای است که در آن یاددهی با ابتکار و خلاقیت معلم و یادگیری بر اساس مفاهیم و اهداف درس است به نحوی که هر دو طرف فر آیند، معلم و متعلّم در این فعالیت مشارکت داشته باشند. به فعالیت هایی که بر اساس نوآوری و ابتکار معلمین در کنار تدریس و بر اساس آموزش مفاهیم و اهداف درس به کار گرفته شوند و در داخل یا خارج کلاس انجام شود، فعالیت مکمل گفته می شود.
چنانچه این فعالیت ها با توجه به شرایط خاص منطقه ای یا اقلیمی باشد و یا در راستای آموزش استعدادهای خاص فراگیران باشد، فعالیت فوق برنامه گفته می شود. همزمان با آغاز سال تحصیلی اعضای شورای مدرسه با توجه به علائق و نیاز های دانش آموزان اهداف یک ساله ای را تنظیم می نمایند که بعد از تعیین هدف شیوه ای متناسب با رفع نیاز های عنوان شده دنبال می شود. به همین منظور برخی فعالیت ها و برنامه ها پیش بینی می شود تا در مدت یک سال با نظارت کلیه ی عوامل اجرا شود( سیف، 1386).
اهمیت فعالیت های فوق برنامه و مکمل، در مدارس انتقال دانش نیست زیرا دستگاه ها بهتر دانش را منتقل می كنند. بلكه هدف مدارس یاد دادن است یعنی ایجاد شرایط برای یادگیری می باشد. مدارس به ویژه مقاطع ابتدایی و راهنمایی محل كشف و بروز استعدادهای افراد و تمرین و تثبیت آنهاست. مدیران و معلمان به طور موثر در برنامه یادگیری و رضایت دانش آموزان و فعالیت های بهبود و ارتقای مستمر
كیفیت نقش دارند.
کار معلم و مربیان هنرمند این است که با فعالیت های زنده و پویا و با ایجاد لحظه های نشاط آور مفاهیم را به فراگیران عرضه کنند، نه آنکه به عنوان یک وظیفه مکانیکی، بدون تحریک اشتیاق دانش آموز و بدون نوآوری و خلاقیت، تنها ذهن دانش آموز نباید صرفاً مکانی برای انباشتن اطلاعات و محتویات کتاب باشد، بلکه باید به رشد همه جانبه دانش به صورت یک جانبه و مستقیم مطالب را ارائه کنند(حافظی، سیاسی و شهنی ییلاق، 1388).
به نظر می رسد هدف ضمنی فعالیت های فوق برنامه بهبود عملکرد تحصیلی دانش آموزان می باشد. از میان متغیرهای مختلف، خودکارآمدی تحصیلی رابطه ای مستقیم و قوی با عملکرد تحصیلی دارد. این حوزه اخیرا به یکی از حوزه های تحقیقاتی مهم مبدل شده است( بفرویی، سعدی پور، 1391). خودکارآمدی عبارت است، از توانایی تصوری شخص برای کسب نتایج مطلوب، افراد دارای خودکارآمدی تحصیلیبالا تمایل بیشتری دارند تا انرژی خود را صرف تحلیل و حل مسایل کنند، در حالی که افراد با خودکارآمدی ضعیف با ارزیابی دلواپسی ها و نگرانی های خود، آزرده خاطر شده و به توانایی ها و مهارت های خود با دیده شک و تردید می نگرند و پیش از تلاش برای حل مسئله انتظار شکست دارند( بندورا، 2001). با توجه به اینکه فعالیت های فوق برنامه تاثیر بر عملکرد تحصیلی دارد، و با توجه به رابطه خودکارآمدی تحصیلی وعملکرد تحصیلی جای پژوهش در این زمینه ضروری به نظر می رسد.
مسئله ی پایداری سیستم های قدرت برای اولین بار در سال 1920 به عنوان یک مسئله ی مهم مطرح شد]1[. اولین نتایج آزمایشگاهی بررسی پایداری در سال 1924 گزارش شد]2[ و اولین نتایج بررسی پایداری بر روی شبکه ی عملی در سال 1925 ارائه شد]3 [. یک گام موثر در پیشرفت محاسبات وضعیت پایداری، توسعه ی تحلیل گر شبکه ای در سال 1930 بود. با تحقق سیستم های محرک با پاسخ سریعتر، ناپایداری گذرا در اولین سوئینگ محدود شد و حدود انتقال توان حالت دائم افزایش یافت، اما در برخی موارد موجب کاهش میرایی سوئینگ های توان می شد، بنابراین ناپایداری نوسانی به عنوان مسئله ی جدیدی مطرح شد. این روند نیاز به مدلسازی ماشین های سنکرون و سیستم محرک با جزئیات بیشتر داشت. در اوایل دهه ی 1950، کامپیوترهای آنالوگ برای آنالیز چنین مسائلی استفاده شد. اولین برنامه ی کامپیوتری دیجیتال برای آنالیز مسائل پایداری سیستم های قدرت در سال 1956 ارائه شد. اکثر تلاشها و علاقه مندی ها مربوط به پایداری سیستم قدرت در دهه ی 1960 به پایداری گذرا اختصاص یافت. نتیجه ی این تلاش ها، ایجاد یک ابزار قدرتمند برای آنالیزهای پایداری گذرا بود که قابلیت آنالیز شبکه های بسیار بزرگ و مدلهای با جزئیات زیاد داشت. اضافه بر این، با استفاده از تکنیک های تشخیص خطا با سرعت بالا و محرک های با پاسخ سریع و جبرانسازهای سری و امدادهای پایداری مخصوص، پایداری گذرا به طرز قابل توجهی بهبود یافت. گرایشات جدید در برنامه ریزی و عملکرد سیستم های قدرت مدلهای جدیدی از پایداری را مطرح کرده است که باعث ایجاد تغییرات اساسی در مشخصه های دینامیکی شبکه های قدرت امروز شده است. مدهای ناپایداری روز به روز پیچیده تر می شوند و نیاز به یک توجه جامع از تمامی جوانب پایداری دارد، لذا اتخاذ روشهای كنترلی پیشگیرانه در این موارد بسیار ضروری است.[4] در ادامه، تاریخچه روش های کلاسیک و روشهای نوین بررسی پایداری، به تفکیک ارائه می گردد.
یکی از روشهای تشخیص پایداری گذرا، استفاده از شبیه سازی های حوزه ی زمان معادلات تفاضلی غیرخطی شبکه ی قدرت است که اولین بار توسط Kundur مطرح شد. در این رویکرد باید شبیهسازی های مرحله به مرحله در حوزه زمان انجام شود که محاسبات سنگینی دارد و نیاز به اطلاعات دقیق راجع به پیکربندی شبکه حین رخداد خطا و بعد از آن دارد، درنتیجه زمان بر است و نمیتواند راهکار مناسبی در مسائل real-time باشد[4]. این موضوع دلیل اصلی عدم وجود ارزیابی امنیت سیستم (DSA)[2] بصورت online و در سطح وسیع در بسته EMS استاندارد بودن است.[5]-[7].
روشهای بر اساس توابع انرژی گذرا کمک کرده تا ارزیابی امنیت به صورت مستقیم و بدون نیاز به شبیهسازی حوزه زمان انجام شود [8] . در یک راهکار پیشنهادی توسط Pai برای تشخیص پایداری بعد از یک رخداد، از تابع انرژی گذرا (TEF) بر پایه ی پایداری لیاپانف استفاده شده است براین اساس که تفاوت انرژی جنبشی و پتانسیل در حین رخداد و پس از پاک شدن خطا محاسبه می گردد و با یک مقدار بحرانی از پیش تعیین شده مقایسه می گردد]9.[ استفاده از متد (EAC)[3] که بر همین اساس پایه ریزی شده و یک راه برای تشخیص پایداری سیستم های چند ماشینه است، توسط Ruiz-Vega وXue مطرح شد. از اصول این روش این است که سیستم را با یک ماشین معادل که
به باس بینهایت متصل شده است، مدل می کند و دیگر نیازی به حل معادلات تفاضلی در حوزه زمان ندارد، اما تنها به مدل کلاسیک ژنراتور که فقط دینامیک مکانیکی ژنراتور را معادل سازی کرده است، بسنده میکند]10[و]11[. از معایب این روش، فرضیات ساده کننده بسیاری است که وابسته به شرایط عملکردی سیستم است و همواره پاسخ درستی ندارد. همچنین در این دیدگاه، فقط بخشی از مسئله یعنی پایداری اولین Swing و شرایط پایداری دائمی در نظر گرفته میشود. بنابراین بسیار بعید به نظر میرسد که با این ابزار بتوان اثرات حوادث آبشاری، ناپایداریهای ولتاژی سریع و چند Swing ای را ارزیابی کرد [6].
با توجه به روش های مذکور، در ارزیابی امنیت به صورت دینامیک میتوان دو روند اصلی برای داشتن DSA سریع درنظر گرفت. اولی استفاده از توابع انرژی و تکنیکهای تشخیص الگو برای رتبهبندی سریع و مشخص کردن شدت ناپایداریها به صورتی که contingencyها گذرا سریعا حذف شوند و تنها تعداد اندکی از ناپایداریهای شدیدتر که امکان ایجاد خطا در سیستم دارند، برای انجام عملیات بیشتر باقی بمانند[7]و[11-14]. دیدگاه دوم، تلاشی برای سرعت بخشیدن به شبیهسازیها با جزئیات کامل و به صورت مرحله به مرحله برای همه contigncyها با استفاده از محاسبات چند پروسسوری است. البته میتوان دیدگاه سومی را بصورت تلفیقی از دو عملکرد بالا در نظر گرفت که به عنوان روش های هایبرید شناخته می شوند[15]،[16].
اخیرا نتایج بسیار بهتری با استفاده از روشهای هایبرید بدست آمده که در آنها، شبیهسازی در حوزه زمان انجام شده و همه مدلها با جزئیات حفظ شدهاند و از فواید توابع انرژی نیز بهره گرفته است. (EEAC)[4] یک روش است که بر همین مبنا پایه ریزی شده است و به صورت ترکیبی از شبیه سازیهای حوزه ی زمان وتوابع انرژی کار میکند. گرچه از دقت کمتری نسبت به روشEAC برخوردار است، اما از لحاظ محاسباتی کارآمدتر است و همچنین حد پایداری را برای سیستم مشخص میکند]17.[
در گذشته، برای ارزیابی امنیتonline بر اساس data-mining از ویژگیهای حالت دائم[5] (SCADA-base) نظیر جریان خط و دامنه ولتاژ استفاده میشد[8]. با روی کار آمدن سیستمهای مانیتورینگ سطح وسیع[6]، استفاده از ویژگیهای مبتنی بر پاسخ سطح وسیع پر رنگ شد زیرا این ویژگیها از اطلاعات دینامیک بدست آمده از فازورها استفاده کامل میکنند. در ادامه روش های مبتنی بر داده های دریافتی از PMU ها شرح داده می شود.
نیاز به کنترلکنندههایی با هزینه کمتر، کاربرد متنوعتر و سهولت استفاده بیشتر، منجر به توسعه
کنترلکنندههای قابل برنامهریزی بر مبنای CPU[2] و حافظه شد و از آنها به صورت گستردهای در کنترل فرآیندها و ماشینآلات استفاده گردید. کنترلکنندههای قابل برنامهریزی در آغاز به عنوان جانشینی برای سیستمهای منطقی رلهای و تایمری غیر قابل تغییر توسط اپراتور طراحی شدند تا به جای تابلوهای کنترل متداول قدیمی استفاده شوند. این کنترلکنندهها میتوانند برنامهریزی شوند و توسط کاربری که مهارت کار کردن با رایانهها را ندارد، مورد استفاده قرار گیرند. این کار به وسیلهی اجرای دستورالعملهای منطقی ساده که اغلب به شکل دیاگرام نردبانی هستند صورت میگیرد و در واقع اجزای یک دیاگرام نردبانی یا یک برنامه نویسی ساده میتواند جایگزین تعداد زیادی از سیمکشیهای خارجی مورد نیاز برای کنترل یک فرآیند شود. PLC ها دارای یک سری توابع درونی از قبیل تایمرها، شمارندهها و شیفت رجیسترها میباشند که امکان کنترل مناسب را حتی با استفاده از کوچکترین PLC نیز فراهم میآورند.
یک PLC با خواندن سیگنالهای ورودی کار خود را شروع کرده و سپس دستورالعملهای منطقی را که از قبل برنامه ریزی شده و در حافظه آن قرار دارد، بر روی این سیگنالهای ورودی اعم از دیجیتال و آنالوگ اعمال میکند و در نهایت سیگنال خروجی مورد نظر را برای راهاندازی تجهیزات فرآیند تولید مینماید. تجهیزات استانداردی در درون PLC تعبیه شده که به آنها اجازه میدهد مستقیما و بدون نیاز به واسطههای مداری یا رلهای، به المانهای خروجی یا محرک و مبدلهای ورودی متصل شوند، بنابراین تغییر در سیستم کنترل بدون نیاز به تغییر محل اتصالات سیمها ممکن شده و برای هر گونه تغییر کافی است که برنامه کنترلی که بر روی حافظه ی PLC ذخیره شده تغییر یابد [1].
PLC یک رایانه کنترل فرآیند است که به علت مزایای فراوان ازجمله سرعت عملکرد مناسب، پردازش نسبتا سریع، عیبیابی ساده، مدت زمان کاری طولانی، داشتن استانداردهای صنعتی شناخته شده، قابلیت اعتماد بالا در برابر نویز و شرایط نامناسب محیطی و … کاربرد گستردهای در صنعت دارد، با این وجود قابلیت اعمال روشهای کنترلی پیشرفته و یا حتی کنترلکنندههای پیوستهی ساده با بسیاری از PLC ها چندان میسر نمیباشد [2]. امروزه روشهای مدلسازی و کنترلی پیشرفته جدیدی مطرح شدهاند که به علت کمبود حافظه و قدرت پردازشی پایین اغلب PLC ها، پیادهسازی این روشهای کنترلی پیشرفته روی PLC ها با محدودیتهایی روبهرو شده است. بنابراین ایجاد روشهایی که بتواند قابلیتهای PLC را جهت دستیابی به کنترل دقیقتر بهبود بخشد، مورد توجه قرار گرفتهاند.
روشهای مختلفی برای ارتقاء قابلیت PLC ها وجود دارد. یک روش ساده و در عین حال پرهزینه برای ارتقاء قابلیت PLC های قدیمی جایگزین کردن آنها با PLC های جدیدتر با قدرت پردازشی بالاتر است و یا اگر PLC ماژولار باشد با افزودن ماژولها و کارتهای پیشرفته
میتوان قابلیت آن را افزایش داد. روش دیگری که میتواند قابلیت PLC ها را بالا ببرد ارتباط آن با کامپیوتر جانبی همرا با نرمافزارهای قدرتمند و پیشرفتهای همچون Labview و Matlab میباشد. این نرمافزارها از آنجا که در محیطهای آکادمیک مورد استفاده قرار میگیرند برنامهنویسیهای پیشرفتهی مختلفی با استفاده از آنها قابل اجرا است. البته یک بستر ارتباطی برای ارتباط بین PLC و این نرم افزارها لازم است. این ارتباط ازطریق OPC [3، 4] امکانپذیر است.
از طرف دیگر در سالهای اخیر روشهای کنترلی پیشرفتهای مطرح شدند. کنترل مدل پیش بین (که در آن از مدل سیستم برای کمینه کردن یک تابع هزینه به منظور محاسبه سیگنال کنترل بهینه استفاده میشود) یکی از روشهای قدرتمند کنترل پیشرفته است که به عنوان یک کنترلکنندهی قابل اطمینان در صنایع نیز مورد توجه بسیار قرار گرفته است، بنابراین پیادهسازی این الگوریتم و سایر الگوریتمهای کنترلی پیشرفته به روشهای مختلف روی PLC ها و جایگزینی این روشها با روشهای کنترل سنتی مرسوم همچون PID[3]، به موضوعی جالب و قابل توجه تبدیل شده است.
[1]Programmable Logic Controller
[2]Central Processing Unit
[3] Proportional Integral Derivative controller
***ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل و با فرمت ورد موجود است***
متن کامل را می توانید دانلود نمائید
چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)
ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه
با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند
موجود است