مدتها قبل از کشف پنیسیلین بشر آموخته بود بهطور تجربی بعضی مواد خام را به عنوان عامل ضد میکروب مورد استفاده قرار دهد. ۶۰۰ – ۵۰۰ سال قبل از میلاد، چینیها شیره کپک زده لوبیای شور را برای درمان عفونتها بکار میبردند. در گذشته از عصاره گیاهانی مثل درمنه برای مقابله با کرم آسکاریس، از پوست درخت سینچونا[2] برای درمان مالاریا و از ریشه گیاه اپیکا در درمان اسهال استفاده میکردند اما مصرف دوز بیش از حد آنها عوارضی همچون سمیت، اختلالات شنوایی و بینایی داشت. از فلزات سنگین نیز در درمان بیماریها استفاده میشد. از جیوه در درمان سفلیس و آرسنیک در درمان بیماری انگل تریپانوزوما استفاده میشد که بهدلیل سمیت بالای این ترکیبات درمان را با مشکل مواجه میکرد. در سال 1910 پائول ارلیخ ترکیبات شیمیایی مختلف را به عنوان مواد ضد میکروبی آزمایش کرد و پایه گذار شیمی درمانی مدرن بود. او ارسفانآمین[4] را به عنوان اولین داروی موثر برای سفلیس معرفی کرد. کلمه آنتی بیوتیک از اصطلاح آنتی بیوز اولین بار در سال ۱۸۸۹ بهوسیله ویلمین[6] برای توجیه ماهیت رقابتی جوامع بیولوژیک که در آن فقط قویترین و اصلحترین زنده میماند بکار برده شد و چند سال بعد این اصطلاح برای آنتاگونیسم[7] میکروارگانیسمها نیز مورد استفاده قرار گرفت.
آنتی بیوتیکها مواد شیمیایی هستند که از میکروارگانیسمهایی مانند قارچهای میکروسکوپی و باکتریها گرفته میشوند و از ادامه زندگی سلولهای یوکاریوتی یا پروکاریوتی جلوگیری نموده و یا مانع تکثیر آنها میشوند در قرن 19 آقای لوئی پاستور و رابرت کخ باکتریها را به عنوان عوامل بیماری معرفی کردند و کنترل آنهارا امری ضروری دانستند. تا قرن بیستم، داروهای نسبتا اندکی وجود داشت. در سالهای اول قرن بیستم، پژوهشگران امور پزشکی امیدوار بودند که بتوانند با کشف یا ساخت داروهای جدید عامل عفونت را در داخل بدن از بین ببرند.
اولین کشف مهم در این زمینه بوسیله پزشک اسکاتلندی، الکساندر فلمینک در سال 1928 میلادی انجام گرفت. در تابستان سال 1928 فلمینگ مشغول تحقیق درباره آنفلوانزا بود. ضمن انجام كارهای معمول آزمایشگاهی كه میبایست كشتهای باكتریایی را كه در ظرفهای پهن در پوشدار رشد كرده بودند زیر میكروسكوپ بررسی كند، متوجه شد كه در یكی از ظرفها ناحیه شفافی به وجود آمده است. تحقیقات بیشتر نشان داد كه ناحیه شفاف در اطراف نقطهای بود كه وقتی سرپوش ظرف گذاشته نشده بود، تكهای كپك به درون آن افتاده بود. فلمینگ با به خاطر آوردن تجربیاتش در زمینه لیزوزیم، نتیجه گرفت كه كپك چیزی تولید میكند كه باعث مرگ باكتریهای استافیلوكوكوس در ظرف كشت شده بود. فلمینگ كپك را جدا كرد و آن را به عنوان یكی از اعضای جنس پنیسیلیوم شناخت، و ماده آنتی بیوتیكی را كه تولید میكرد پنیسیلین نامید. فلمینگ در ادامه نشان داد كه پنیسیلین برای جانوران سمی نیست و به یاختههای بدن آسیبی نمیرساند. به سبب ضرورت بهرهگیری سریع از توانایی پنیسیلین در مقابله با بیماریها و درمان زخمهای نظامیان جنگ جهانی دوم، تولید آن در مقیاس گسترده، هم در انگلستان و هم در ایالات متحده، از اولویتهای اول بود. استفاده از پنیسیلین نه تنها جان هزاران نفر را طی جنگ جهانی نجات داد، بلكه عاملی شد تا برای كشف آنتی بیوتیكهای دیگر، از جمله خانوادهای از تركیبات مشابه شیمیایی پنیسیلین به نام سفالوسپورینها، پژوهشهایی انجام گیرد.
در سال 1945 جایزه نوبل در پزشكی به طور مشترك به او و فلوری[13] و چاین[14] داده شد (Clardy, 2009). با معرفی آنتی بیوتیک پنیسیلین به عنوان یک متابولیت ثانویه از کپک پنیسلیوم نوتاتوم[15] به دست آمد، دوران مدرن شیمی درمانی در سال 1940برای درمان بیماریهای عفونی در انسان آغاز شد (Ligon, 2004). با کشف آنتیبیوتیک گرامایسیدین در سال 1939 به عنوان اولین عامل باکتریکش از یک باکتری جداشده شده از خاک (باسیلوس برویس[17]) نقطه آغاز جداسازی و غربالگری باکتریها و قارچهای خاک برای دستیابی به آنتی بیوتیکهای جدید آغازشد (Dubos, 1993) کشف آنتیبیوتیک استرپتومایسین در سال 1943 از باکتری استرپتومایسس، باکتریها را درکانون توجه عموم برای کشف داروهای جدید قرار داد (Riedlinger, 2004). استرپتومایسین اولین ترکیب از مجموعه متابولیتهای ثانویه فعال زیستی بود که از اعضای جنس استرپتومایسس به دست آمد و به عنوان آغاز مسیر تولید آنتیبیوتیک از سایر باکتریها معرفی میشود (Berdy, 2005). در حالی که تعریف اصلی از آنتی بیوتیکها که توسط میکروبیولوژیست خاک واکسمن،کاشف
استرپتومایسین، به شدت متکی بر متابولیتهای مولکولی تولید شده توسط میکروارگانیسمهایی بود که باعث مهار رشد و یا از بین بردن میکروارگانیسمهای دیگر میشد بود ولی امروزه این اصطلاح همچنین شامل عوامل به دست آمده از سایر منابع طبیعی و یا ترکیبات با منشاء نیمه سنتتیک یا مصنوعی نیز گفته میشود (Laskin, 2003).
1-1-1- مکانیسم عمل آنتی بیوتیکها
بیشتر آنتی بیوتیکها بر روی هر دو نوع سلول پروکاریوتها و یوکاریوتها اثر میگذارند و به همین دلیل نمیتوان همه آنها را از نظر درمانی برای انسان مورد استفاده قرار داد. آنتیبیوتیکها به دو گروه عمدهی عوامل کشنده یا سیدال که تمام سلول ها را می کشند و عوامل استاتیک که رشد باکتری را مهار میکنند طبقه بندی میشوند. در جدول شماره 1-1 مهمترین داروهای ضد میکروبی و مکانیسم اثر آنها را نشان میدهد. آنتی بیوتیکها از طریق چهار مکانیسم کلّی ویژگی باکتریوسیدی یا باکتریواستاتیکی خود را بروز میدهند.
1-1-1-1- جلوگیری از سنتز دیواره سلولی باکتری: باكتریها یك لایه خارجی سخت دارند كه دیواره سلولی آنها است و شكل میكروارگانیسم را تعیین میكند و از سلول باكتری كه فشار اسموتیك بالایی دارد محافظت مینماید . آسیب به دیواره سلولی (توسط لیزوزیم) یا مهار تولید آن ، به متلاشی شدن سلول میانجامد. آنتیبیوتیکهایی که باعث مهار سنتز دیواره ی سلولی می شوند عبارتند از: پنیسیلینها (پنیسیلین G، پنی سیلین V، آمپی سیلین، نفسیلین، تیکارسیلین،کاربنیسیلین، کلوکاسیلین)، سفالوسپورینها، باسیتراسین، وانکومایسین، سیکلوسرین، نووبیوسین، تیکوپلانین، ریستوستین، فوزومیوسین و فسفونوپپتیدها.
2-1-1-1- مهار پروتئین سازی: آنتی بیوتیکهای این گروه را می توان در دو گروه ممانعت کننده از نسخه برداری و ممانعت کننده از ترجمه تقسیم بندی کرد. گروه اول شامل اکتینومایسین که با اتصال به مولکول DNA مانع سنتز mRNA می شود و ریفامپین که با اتصال به آنزیم RNA پلی مراز مانع سنتز mRNA میشود. گروه دوم شامل آنتیبیوتیکهای مهارکننده جزء30S ریبوزوم(آمینوگلیکوزیدها، آمینو سایکلیتولها، تتراسایکلین ها) و آنتی بیوتیکهای مهار کننده جزء 50Sریبوزوم(ماکرولیدها، لینکومایسینها و تتراسایکلین).
3-1-1-1- جلوگیری از سنتز اسید نوکلئیک: این گروه شامل میتومایسن( به دو زنجیره مکمل DNA متصل شده و مانع جدا شدن و همانندسازی آن میشود)، اکتینومایسین ( به مولکول DNA متصل شده و مانع سنتز مولکول mRNA میشود)، ریفامپین (به آنزیم RNA پلی مراز متصل شده و مانع سنتز mRNA میشود)، کینولونها (نالیدیکسیک اسید؛ سینوکساسین و مشتقات فلورینه آن شامل نورفلوکساسین، سیپروفلوکساسین) میباشند.
4-1-1-1- تغییر در عملکرد غشاء سلولی: سیتوپلاسم تمام سلولهای زنده توسط یك غشای سیتوپلاسمی محصور شده كه بهعنوان یك غشای دارای نفوذپذیری انتخابی عمل میكند . این دسته با ایجاد تغییراتی در غشاء سلولی باعث افزایش نفوذپذیری و در نتیجه تخریب غشاء میشوند. نمونه این مكانیسم اثر پلیمیكسینها به طور مستقیم بر فسفاتیدیل اتانول آمین غشا در باكتریهای گرم منفی میباشد و پلی انها که بر قارچها موثر هستند از دیگر داروهایی كه با مهار عمل غشای سلولی اثر میگذارند میتوان به آمفوتریسین ب ، كلیستین، کلوتریمازول، کتوکونازول، ایمیدازول، تری آزولها و یونوفورها اشاره كرد.
2-1-1- ژنتیک تولید آنتی بیوتیک
ژن تولیدکننده آنتیبیوتیک و دیگر متابولیتهای ثانویه اکتینومیستها معمولا بهصورت کلاستر و یا به صورت پلاسمیدهای خطی بزرگ دیده میشوند. از نظر ژنتیکی آنتی بیوتیکها با وزن مولکولی پائین، ساختار بسیار پیچیده دارند که نزدیک به 50 ژن در سنتز آنها دخالت دارد (Cundliffe, 2006). این در حالی است که یک ژن به آسانی میتواند یک پروتئین به وزن 100 کیلو دالتون را رمز گذاری کند(Challis, 2003). بعضی از جنسهای استرپتومیسس بیش از 20 کلاستر ژنی را به سنتز متابولیتهای ثانویه اختصاص دادهاند. هر آنتی بیوتیک حدود 1% از کل ژنوم اکتینومیست تولید کننده را لازم دارد. علاوه بر ژنهای لازم برای سنتز آنتی بیوتیک بعضی کلاسترها دارای ژنهای تنظیم کننده تولید آنتی بیوتیک میباشند (Cundliffe, 1989).
[1] . Clustered
[1] . Cidal
[2] . Static
[1] . Santonin
[2] . Cinchona
[3] . Paul Ehrlich
[4] . Arsphenamine
[5] . Antibiosis
[6] . Vilmain
[7] . Antagonism
[8] . Louis Pasteur
[9] . Robert Koch
[10] . Allexander Fllemiing
[11] . Staphylococcus
[12] . Penicillium
[13] . Florey
[14] . Chain
[15] . Penicllium notatum
[16] . Gramicidin
[17] . Bacillus bervis
[18] . Streptomycin
[19] . Streptomyces
[20] . Waksman
3-1- اهمیت و ضرورت انجام تحقیق
رشد روز افزون فعالیتهای صنعتی از یک سو و عدم رعایت الزامات زیست محیطی از سوی دیگر که باعث افزایش آلایندهها زیستمحیطی در چند دهه اخیر شده، ضرورت جلوگیری و ایجاد روشهای بهینهتر و اقتصادیتر برای از بین بردن این آلودگیهای محیطی بیش از پیش قابل توجه است. هیدروکربنهای نفتی یک دسته از آلایندههای خطرناک محیط هستند که براساس فعالیتهای مختلف در محیط زیست تجمع مییابند. هیدروکربنهای نفتی آلایندههای اصلی محیطهای دریایی هستند. خلیج فارس از متنوعترین اکوسیستمهای جهان است. در آبهای این منطقه 57.1% آلودگی نفتی مربوط به حمل و نقل کشتیها و 22.4% مربوط به بهرهبرداری از دریا است. آلودگی مزمن محیط با نفت منجر به بهم ریختگی اکولوژِیکی و مانع از استفاده پایدار آن توسط بشر میشود (R and J 2003, 1234-1243). مهمترین روشهای حذف این آلودگیها جداسازی فیزیكی، جذب، ژلسازی، امولسیونسازی و تصفیهزیستی میباشد اغلب این روشها براساس جابجا كردن،
پخش نمودن و انتقال آلودگیها بوده و باعث حذف كامل آلایندهها نمیشوند(حسن شاهیان و همکاران 1387، 8-1؛ طلایی و همکاران 1388، 68-57؛ طلایی و همکاران 1389، 68-80). تجزیهزیستی مشتقات نفتی در محیطهای آلوده موثرتر, قویتر و از نظر اقتصادی مقرون بهصرفهتر از روشهای فیزیک و شیمیایی است (Fedorak and Westlake 1981, 367-375). هیدروکربنهای آروماتیک پلیسیکلیک (PAH) از دو یا چند حلقه شش عضوی تشکیل شدهاند که این حلقهها توسط اشتراک یک جفت اتمهای کربن بین حلقهها جوشخورده و بهم متصل شدهاند و سادهترین عضو این گروه نفتالین (C10H8) است (Zaidi and Imam 1999, 737-742) تا کنون 16 ترکیب PAH در فهرست سازمان حفاظت محیط زیست آمریکا, بعنوان آلایندههای مهم آمده است. از مهمترین آنها میتوان به نفتالین, آنتراسین, فنانترن, فلورن, کریزن, فلورانتن, پیرن, مشتقات آنها اشاره کرد (R and J 2003, 1234-1243) بازیافت، تصفیه و دفع این مواد شیمیایی سمی اهمیت زیادی دارد و در حال حاضر تصفیه زیستی، یکی از فناوریهای اصلی برای رفع آلودگی زیست محیطی به شمار میرود. روشهای بیولوژیکی علاوه بر اینکه کم هزینهتر و موثرتر میباشد، سازگاری بیشتری نیز با محیط زیست دارند. تحقیقات بر روی تجزیهزیستی ترکیبات نفتی نشان داده است که این روش بهترین و موثرترین روشهای حذف ترکیبات نفتی از محیط زیست (خاکی و آبی) میباشد(حسن شاهیان و همکاران 1387، 8-1؛ طلایی و همکاران 1388، 68-57؛ طلایی و همکاران 1389، 68-80).

[1] Polycyclic Aromatic Hydrocarbons
نابودی گونهها و از دست رفتن توانایی اكوسیستمها برای رفع نیازهای روزافزون بشر، نابودی منابع ضروری و مورد نیاز برای رفع احتیاجات امروز و آینده ما است. كاهش تنوع زیستی به معنای كاهش توانایی ما برای به دست آوردن غذای كافی، دارو و پوشاك مورد نیاز، محیط زیست سالم و انواع مایحتاج زندگی است.

تنوع زیستی به معنای گوناگونی موجودات زنده، از انواع گیاهان و جانوران كوچك و بزرگ تا قارچها، جلبكها و انواع موجودات ذرهبینی است. موجودات زنده گوناگون كه در سراسر دنیا پراكندهاند از نظر خصوصیات ظاهری، رفتاری، زیست محیطی و از نظر ژن هایشان بسیار متفاوت میباشند و این تنوع، تنوع زیستی منظومه حیات كره زمین را تشكیل میدهد (FAO, 1998). تنوع زیستی بخش حساسی از سرمایه طبیعی است که بسیاری از داشتههای ما از این سرمایه تامین میشود. تنوع زیستی علاوه بر آن که توسعه کشاورزی را ممکن میسازد، امکان سازگاری با شرایط جدید را برای گونههایی که فاقد چنین امکاناتی هستند، فراهم می آورد. در حقیقت تنوع زیستی نوعی بیمه طبیعت در مقابل حوادث بد و ناگوار است. در این رهگذر خوش بینانه ترین تخمین ها، تعداد گونههای زیستی را كمتر از 6/13 میلیون گونه برآورد كردهاند و این همه آن چیزی است كه از منابع زیستی در دسترس داریم (FAO, 1998). شاید در نگاه اول این تعداد گونهها زیاد به نظر رسد اما وقتی به یاد آوریم كه سالانه نزدیك به ۳۰ هزارگونه گیاهى و جانورى را همگام با تخریب اكوسیستم ها و شكار و برداشت بیش از حد برخى از گونهها، برای همیشه از دست مىدهیم. بیش از ۵۴۰۰ گونه از جانوران و ۵۷۰۰ گونه از گیاهان در شرایط بحرانی و در معرض خطر انقراض قرار دارند كه اگر اوضاع به همین منوال باشد، تا پایان قرن بیست و یكم میلادی نیمی از گونههای زیستی موجود در جهان یعنی در واقع نیمی از تنوع زیستی جهان را از دست خواهیم داد، میبینیم كه این تعداد گونههای موجود در جهان خیلی زیاد نیست و با ادامه روند كنونی نابودی تنوع زیستی، به زودی این سرمایه تجدیدناپذیر را از دست میدهیم (Bagley et al., 2004 FAO, 1999;).
انقراض گونهها از زمان پیدایش حیات وجود داشته است. شاید تاكنون 30 میلیارد گونه بوجود آمده باشند، اما امروزه تنها 01/0 درصد آنها بر روی كره زمین زندگی می كنند. گرچه انقراض گونهها یک چرخه طبیعی است، اما از زمان آغاز کشاورزی در ده هزار سال قبل، به همان شتابی که انسان به توسعه نامتوازن در سراسر کره زمین مشغول بوده، انقراض گونهها نیز سرعت بیشتری پیدا کرده است. در واقع، حذف بسیاری از گونههای جانوری و گیاهی روی زمین به دست انسان و برای دستیابی به منابع اقتصادی کوتاه مدت، نه تنها کوته نظری و اشتباه است، بلکه تهدید امنیت جهانی نیز به حساب میآید (Ward et al., 1994).

بنابراین با تعمیق فكر و اندیشه، امروزه جایگزین كردن نگرش “غلبه بر طبیعت” با “زندگی در طبیعت” و حفاظت از تنوع زیستی یكی از اساسیترین مسائل غالب كشورهای جهان محسوب میگردد و این امر نیز بدون بررسی و شناخت تنوع زیستی یك منطقه یا كشور و به بیان دیگر شناسایی موجودات مختلف میسر نیست (FAO, 1998; FAO, 1999).
خوشبختانه تنوع این ذخائر كه یك موهبت و عنایت الهی است در كشورعزیزمان، كاملاً هویدا است و با بررسی های علمی و هوشمندانه میتوان به راه كار عملی برای حفاظت از این ذخایر دست یافت. وضعیت بحرانی زیستگاهها و گونهها یك حقیقت است و شانه خالی كردن از
زیر بار مسئولیت، تنها منجر به تسریع این فرآیند زیان بار میگردد. بر كسی پوشیده نیست كه اگر تمهیداتی در این زمینه در نظر گرفته نشوند روز به روز مشكلی همچون خالی شدن ذخایر ژنتیكی جدی تر میشود. لذا ضرورت دارد همه دست اندركاران امر و همه آنهایی كه احساس وظیفه ملی در مقابل ملت و كشور خود می كنند، آستین بالا زده و در فكر طرح نو برآیند و چارهای بیاندیشند. در این راستا سند بیست ساله كشور، حفاظت محیط زیست و احیای منابع طبیعی را بعنوان یكی از اصول بند 19 و تحت عنوان آمایش سرزمین مورد تاكید قرار داده است (فیاضی، 1385).
یكی از عوامل عمدهای كه باعث برخورد خشن انسان با طبیعت و از بین بردن تنوع زیستی شده است، نیاز شدید به مواد غذایی است. عدم تناسب بین رشد جمعیت و مقدار مواد غذایی در جهان باعث فشار بیشتر انسان به طبیعت و تنوع زیستی آن شده است (FAO, 1998; FAO, 1999). كشور ما، هم اكنون در ردیف كشورهای وارد كننده مواد پروتئینی قرار دارد. با این حال مصرف سرانه مواد پروتئینی مردم از مقدار استاندارد جهانی كمتر می باشد. این مسئله در مورد استفاده از پروتئین نوع حیوانی چشمگیرتر است. با توجه به معضلاتی كه در سالهای اخیر گریبان گیر صنعت دام و طیور (نظیر جنون گاوی و انفلوآنزای طیور) شده است، روی آوردن به فرآوردههای ماهی (به غیر از مزیت اسید چرب خوب آنیعنی ω3 ) امری اجتناب ناپذیر است و چه بسا در سال های آینده، داشتن منابع و ذخایر ژنتیكی خوب و مدیریت شده از ماهیان یكی از امتیازات كشورها خواهد بود (رجایی و رجایی، 1383).
اهمیت شناخت همه جانبه ی ماهیان جهت بهره برداری بهینه از این ذخایر بر هیچ شخص آگاه از مسائل شیلات پوشیده نیست. تفاوت بین جمعیت ها می تواند از طریق ریخت شناسی و به دنبال آن نیز در سطح مولکولی ارزیابی گردد. خصوصیات ریخت شناسی (شمارشی و اندازه ای) می تواند بعنوان اولین گام برای بررسی ساختار ذخایر گونه ها یا جمعیت ها در مقیاس بزرگ استفاده شود. با این وجود یک محدودیت عمده در کاربرد خصوصیات ریخت شناسی در سطوح داخلی وجود دارد که در آنها اختلافات فنوتیپی تحت کنترل مستقیم ژنتیکی قرار ندارد بلکه تعییرات محیطی نیز دخالت دارند (Bhassu et al., 2008).
امروزه با پیشرفت های فن آوری بطور فزآینده ای از ژنتیک در تعیین تفاوت های جمعیت گونه های ماهی استفاده می شود. با فن آوری های مولکولی می توان تفاوت بین نژاد ها، ژنوتیپ ها یا افراد را در تحقیقات ژنتیک جمعیت با دقت مورد بررسی قرار داد. توصیف ویژگی های مختلف در سطوح جمعیت می تواند به درک تنوع و ساختار ژنتیکی بین و مابین جمعیت و نیز مطالعه و حفاظت از جمعیت های کوچک بکار رود (Diniz et al., 2007). یكی از مسائل اساسی و بسیار مهم، خصوصیات ژنتیكی ماهیان می باشد كه با بررسی دقیق آن می توان اطلاعاتی جامع برای حفاظت از ماهیان و ارزیابی ذخایر یك جمعیت كسب كرد.
منابع ژنتیکی در حقیقت ماده خام و دست مایه ی اصلی پژوهشگران برای تولید فرآورده های زیستی می باشد که بدون آن فن آوری زیستی دستاوردی نخواهد داشت. بنابراین به موازات گسترش فنون زیست فن آوری[1]، حفاظت ذخایر ژنتیکی را باید به عنوان سرمایه و ثروتی که روز به روز ارزش بیشتری پیدا می کند، در راس اولویت های تحقیقات قرار داده و با یک برنامه ملی و همه جانبه امکان حفاظت و بهره برداری هر چه بهتر از ژن های موجود در تنوع زیستی کشور را در برنامه های فن آوری زیستی موجود فراهم نمود. شناسایی، حفاظت و استفاده پایدار از تنوع ژنتیکی فوق العاده ای که در منابع ژنتیکی آبزیان ایران مشاهده می شود برای موفقیت هر برنامه به نژادی و یا زیست فن آوری امری ضروری است (رجایی و رجایی، 1383).
كشورمان علاوه بر440 هزار منبع آبی داخلی با 1800 كیلومتر مرز آبی در خلیج فارس و دریای عمان و حدود 990 كیلومتر از سواحل جنوبی دریای خزر تنوع عظیمی از موجودات آبزی را در خود جای داده است. بنابراین دارای منابع غنی از آبزیان و توانایی بالا در پرورش و صید ماهی میباشد (Coad, 1998).
بنابراین با توجه به اهمیت تنوع ژنتیكی ونقش آن در بررسی تاریخچه ی جمعیتها و گونهها، و ضرورت شناخت و حفاظت تنوع در حداقل كردن احتمال از بین رفتن گونههای مطلوب و پایدار كردن گونهها (تنوع ژنتیكی برای سازش تكاملی گونهها با تغییرات محیطی لازم است)، همچنین با توجه به اهمیت بالای ماهیان ممتاز بویژه راشگوی معمولی در اقتصاد شیلاتی کشور بویژه استان های جنوبی، سعی شد با بررسی بنیان ژنتیكی این ماهی، راه را برای مدیریت حفاظت این گونه هموار نمود و راهكارهایی برای حداقل نمودن زوال تنوع ژنتیكی پیدا كرد.
در خصوص اهمیت شیلاتی راشگوی معمولی بایستی به نکات زیر اشاره نمود که این ماهی از دیر باز مورد توجه ویژه ساحل نشینان و در زمره ماهیان ممتاز منطقه خلیج فارس و دریای عمان قرار دارد. این گونه بعد از حلوا سفید Pampus argenteus بالاترین قیمت در میان آبزیان حوزه خلیج فارس را به خود اختصاص داده است. هرچند ذخایر این آبزی نسبت به ذخایر سایر ماهیان بسیار کمتر می باشد، اما از لحاظ ارزش اقتصادی مهم تر است. اهمیت این ماهی در اقتصاد شیلاتی کشور به حدی است که با وجود اینکه درصد کمی از فرآورده های شیلاتی را تشکیل می دهد، اما میزان درآمد آن قابل توجه می باشد (رجایی و رجایی، 1383).
1-1-1-اهداف و فرضیه های تحقیق
با توجه به اهمیت خصوصیات ژنتیکی و نقش آن در بررسی تاریخچه ی جمعیت ها و بررسی موارد تكاملی گونه ها، ضرورت شناخت و حفاظت ژنتیكی در به حداقل رساندن احتمال از بین رفتن گونه ها و از طرفی پایدار کردن گونه ها (تنوع ژنتیکی برای سازش تکاملی با تغییرات محیطی لازم است) محرز می باشد (بابایی و همکاران،1380). گسترش برنامه های مدیریتی و انجام فعالیت های بازسازی ذخایر ماهی راشگوی معمولی هنگامی می تواند مفید باشد که تنوع ژنتیکی ساختار جمعیتی آن درک شود زیرا این اطلاعات در انتخاب جمعیت های دهنده ژن در تکثیر مصنوعی و در امر بازسازی ذخایر ضروری به نظر می رسد.
در زمان شروع این مطالعه بعلت نبود هیچگونه اطلاعاتی در خصوص توالی های ریزماهواره ای (بانک ژنی[1] و سایت های مربوطه از جمله [2]NCBI) ماهی راشگوی معمولی و حتی خانواده این ماهی، تلاش گردید با تعیین توالیهای نوكلئوتیدی و شناسایی و جداسازی آغازگرهایی برای تكثیر توالی های ریزماهواره ای[3] از ژنوم این ماهی، تكنیك مولكولی مفیدی مبتنی بر ریزماهواره، در جهت شناسایی جمعیت راشگوی معمولی در سواحل خلیج فارس با اهداف کلی ذیل ارائه شود:
1- تعیین توالی ریزماهواره های جداسازی شده
2- طراحی آغازگرهای ریزماهواره برای این ماهی برای اولین بار و ثبت در مراكز بین المللی برای مطالعات بعدی در این گونه و خانواده
3- آزمون آغازگرهای شناسایی شده در جمعیت ماهیان مورد مطالعه جهت بررسی چندشکلی
با توجه به بررسیهای اولیه این فرضیه ها مطرح گردید:
1- توالی های نوكلئوتیدی ریزماهواره ای در ماهی راشگوی معمولی، قابل شناسایی، جداسازی و تعیین توالی می باشند.
2- جایگاه های ریزماهواره ای جداسازی شده از ماهی راشگوی معمولی حالت چندشکلی را نشان می دهند.
[1] Gene Bank
[2] National Center of Biotechnology Information
[3] Microsatellite
[1] Biotechnology
با تمام این اوصاف،دستورالعمل مكتوبی در زمینه شرایط ونحوه نگهداری فیله شاه میگوی دراز آب شیرین نه تنها در كشور بلکه در سایر کشورهای جهان وجود ندارد. لذا انجام اینگونه طرح ها میتواند نقش مهمی در پیشرفت روشهای نوین مدیریت نگهداری و عرضه شاه میگو دراز آب شیرین و ارتقا سطح سلامت مصرف کنندگان و توسعه صادرات کیفی و به طبع آن افزایش ارزآوری و سود اقتصادی بهره برداران و عرضه كنندگان شاه میگو دراز آب شیرین ایفا نماید. در حال حاضر بدلیل تحریمهای اعمال شده علیه کشورمان و عدم توانایی صادرکنندگان در انتقال ارز از خارج کشور به داخل و هرگونه مبادلات تجاری بخصوص با کشورهای اتحادیه اروپا امکان قطع صادرات شاه میگو وجود دارد . بنابراین باید روشهای فرآوری و کنترل فساد میکروبی نیز نگهداری طولانی مدت این آبزی باارزش مورد بررسی قرار گیرد. بنابراین در مراحل اجرای این طرح روش استحصال گوشت از ناحیه دم و انجماد آن و نگهداری در شرایط انجماد و بررسی عمر ماندگاری آن پیش بینی گردیده است.

3-1- اهمیت و ضرورت انجام تحقیق
امروزه شاه میگوی دراز از دریاچه پشت این سد بطور سنتی وبا استفاده از تله های حلقوی و تاشو صید شده و بدون انجام آزمایشات لازم و تامین استاندارد های مورد نیازنسبت به صادرات آن به خارج از كشور اقدام می شود . باتوجه به نبود اطلاعات درخصوص اثرات جابجایی و دستكاری بر كیفیت فیزیكی و شیمیایی و بار میكروبی شاه میگوی دراز آب شیرین ولزوم مدیریت صحیح صید و بهره برداری وممانعت ازکاهش ذخایر قابل صید به واسطه جلوگیری وپیشگیری از صدمات وارده حین جابجایی و بالا بردن كیفیت گوشت مصرفی وهمچنین انجام راهکارهای مناسب بهداشتی و مدیریتی در جلوگیری از افت كیفیت گوشت ازجمله خلاء هایی است که بایدطی یک دستورالعمل اجرایی پس از این تحقیق در دسترس دستگاههای اجرایی ذی ربط قرارگیرد.
4-1- اهداف مشخص تحقیق
الف) ارزیابی آلودگی های میکروبی فیله ی شاه میگوی دراز آب شیرین در مدت زمان نگهداری شرایط انجماد (18 – درجه سانتیگراد)
ب) ارزیابی فاکتورهای فساد شیمیایی فیله ی شاه میگوی دراز آب شیرین در مدت زمان نگهداری شرایط انجماد (18 – درجه سانتیگراد)
ج) تعیین عمر ماندگاری فیله ی شاه میگوی دراز آب شیرین در شرایط انجماد (18 – درجه سانتیگراد)
د) تعیین میزان تاثیر بسته بندی خلاء بر مدت زمان ماندگاری فیله ی شاه میگوی دراز آب شیرین در شرایط انجماد (18 – درجه سانتیگراد).
در دهه 1950 ، شركتها كمكم با ورود تعداد زیاد رقبا، كاهش تقاضا، افزایش آگاهی مشتریان، تحولات محیطی و… مواجه شدند. در چنین وضعیتی تمركز صرف بر امور مالی و تأكید بر برنامه ریزی مالی ممكن بود سازمانها را به سرمنزل مقصود نرساند. بر این اساس سازمانها متوجه شدند كه باید از افق زمانی یکساله به افق زمانی بلندمدتتر رو آورده و دست به پیشبینی آینده بزنند، چرا كه در غیر این صورت ممكن بود با رویدادهای پیش بینی نشدهای مواجه شوند كه خطرات زیادی برای آنها ایجاد كند. از این رو “برنامهریزی بلندمدت” یا “برنامهریزی مبتنی بر پیشبینی فروش” شکل گرفت.
از دهه 1960 به بعد تغییرات محیطی زیادی رخ داد و رقابت در بازار شدت بیشتری گرفت. در این زمان با توجه به پیچیدگی و عدم ثبات و اطمینان محیطی، امکان پیشبینی صحیح آینده بر مبنای روند گذشته مقدور نبود. در دهه 1970 بحث شکستن سازمانهای بزرگ به واحدهای مستقل کوچک توسط شرکت جنرال استیل مطرح گردید و “برنامهریزی در واحدهای استراتژیک کسب و کار[1]” شکل گرفت. در این واحدهای کوچک خودمختار، به دلیل پیچیدگیهای کمتر سازمانی و مدیریتی، امکان برنامهریزی به صورت کاراتری فراهم گردید.
اگرچه هریک از واحدهای کسب و کار ممکن بود سودآور عمل نمایند، اما در مجموع ایجاد همگرایی بین اهداف و عملکرد این واحدها تا حدی مشکل بود، از این رو مفهوم جدیدی تحت عنوان “برنامهریزی استراتژیک کسب و کار[2]” مطرح گردید. در این روش، برنامهریزی نه تنها در سطح واحدهای استراتژیک کسب و کار ، بلکه در سطح یک بنگاه اقتصادی مد نظر بود. این روش که در دهه 1980 معرفی گردید، امکان برقراری ارتباط بین واحدهای استراتژیک کسب و کار و واحدهای وظیفهای را از طریق برنامهریزی در سطوح مختلف مدیریتی میسر ساخت. در واقع طی این روش، برنامهریزی در سه سطح بنگاه[3]، کسب و کار[4] و وظیفهای[5] صورت میپذیرد.

در مسیر تکاملی فرآیند برنامهریزی، در دهه 1980 بحث “مدیریت استراتژیک” مطرح شد. مدیریت استراتژیک مفهوم برنامهریزی را در ارتباط با سایر اجزای سازمانی نظیر فرهنگ، ساختار، فرآیندها و سیستمها میبیند. در واقع در صورت عدم توجه به سایر اجزای سازمان، فرآیند برنامهریزی ممکن است منجر به شکست شود.
در این فصل ضمن توصیف مفاهیم مدیریت استراتژیک به شرح رویکردهای مختلف آن با تمرکز بر رویکردهای SWOT و مبتنی بر منابع پرداخته و مطالبی در مورد مزیت رقابتی بیان میگردد.
2-2- مدیریت استراتژیک
مدیریت استراتژیک عبارتست از : “تصمیمات و فعالیتهای یکپارچه شده در جهت تدوین، اجرا و ارزیابی استراتژیهای مؤثر”[1]. مدیریت استراتژیك به سازمان این امكان را میدهد كه به شیوهای خلاق و نوآور عمل كند و برای شكل دادن به آیندة خود به صورت انفعالی عمل
ننماید. این شیوه برنامهریزی باعث میشود كه سازمان دارای ابتكار عمل بوده و فعالیتهایش به گونهای درآیدكه به صورتی مبتکرانه و پیشگامانه در صنعت مربوطه اعمال نفوذكند (نه اینكه تنها در برابركنشها واكنش نشان دهد) و بدینگونه سرنوشت خود را رقم زده وآینده را تحت كنترل خود درآورد .
از نگاه کلی، منفعت اصلی مدیریت استراتژیك، كمك به سازمان برای انتخاب راهها یا گزینههای استراتژیك از طریق روشهای منظمتر، معقولتر و منطقیتر میباشد. بدینگونه سازمان میتواند استراتژیهای بهتری را تدوین نماید.
یكی از هدفهای اصلی مدیریت استراتژیك، ایجاد تفاهم و تعهد هرچه بیشتر مدیران و كاركنان میباشد. به باور بعضی از استراتژیستها مسئله تفاهم از مهمترین منافع مدیریت استراتژیك است و حتی در مواردی تعهد پس ازآن قرار میگیرد[2].
سازمانها با پی بردن به این واقعیت كه برنامهریزی باید با مشاركت كاركنان و مدیران سطوح پائینتر انجام شود، میكوشند فرآیند مدیریت استراتژیك را هرچه بیشتر غیرمتمركز نمایند. در سازمانهایی که مدیریت بر پایه برنامهریزی استراتژیک عمل میکند، برنامهریزی غیرمتمركز بوسیله مدیران صف، جایگزین برنامهریزی متمركز بوسیله مدیران ستادی شده است. فرآیند مزبور مبتنی بر فعالیتهایی است كه در زمینه یادگیری، كمك كردن، آموزش دادن و حمایت نمودن انجام میشود و تنها درچارچوب یا قالب كاغذبازیهایی نیست كه بین مدیران ارشد اجرایی انجام میگیرد .
درمورد منافع اقتصادی، نتیجه تحقیقات نشان میدهدكه سازمانهایی كه از مدیریت استراتژیك استفاده میكنند (درمقایسه با سازمانهایی كه از این شیوه مدیریت یا مفاهیم آن استفاده نمیكنند) سودآورترند[2]. سازمانهایی كه عملكردی عالی دارند بصورتی منظم برنامهریزی میكنند تا همواره آماده رویارویی با نوسانات وتغییراتی باشندكه درمحیطهای داخلی و خارجی سازمان رخ میدهند. سازمانهایی كه سیستمهای برنامهریزی آنها با تئوری مدیریت استراتژیك همخوانی زیادی دارد معمولاً در دورههای بلندمدت، از نظر مالی عملكرد بسیار بهتری داشته و با توجه به انتظاراتی كه از نتایج كوتاهمدت و بلندمدت دارند، تصمیماتی آگاهانهتر اتخاذ مینمایند. از سوی دیگر اغلب سازمانهایی كه عملكردی ضعیف دارند، عموماً شرایط آینده را پیشبینی نمیكنند و به فعالیتهایی با دید كوتاهمدت میپردازند که بازتابی از شرایط احتمالی آینده نیست[2].
منافع غیراقتصادی برنامهریزی و بالتبع آن مدیریت استراتژیك این است که علاوه بر اینكه به سازمانها كمك میكند تا دچار مشكلات مالی نشوند، منافع محسوس دیگری مانند افزایش آگاهی آنها از تمهیدات خارجی، دركی بهتراز استراتژیهای سازمانهای رقیب، افزایش بهرهوری كاركنان، كاهش مقاومت در برابر تغییرات و … را در پی دارد. مدیریت استراتژیك بر میزان توانایی سازمان برای جلوگیری از بروز مسائل میافزاید، زیرا این شیوه مدیریتی باعث میشود كه روابط متقابل بیشتری بین مدیران بخشها و دوایر گوناگون ایجاد شود. این رابطه متقابل یا تعامل، سازمانها را قادر میسازدكه مدیران وكاركنان خود را تقویت (تغذیه فكری) نمایند، زیرا آنها در تعیین هدفهای سازمانی سهیم میشوند و به آنها تفویض اختیار میشود تا خدمات و محصولات بهتری را ارائه نمایند و به نقشی كه در امور ایفا مینمایند ارج نهاده میشود[2].
همانطور که قبلاً بیان شد، مدیریت استراتژیک از سه فاز عمده زیر تشکیل شده است:
الف : تدوین استراتژیها
ب : اجرای استراتژیها
ج: ارزیابی استراتژیها
در مرحله تدوین استراتژیها، مأموریت شرکت تعریف شده، عواملی که در محیط خارجی سازمان را تهدید میکنند یا فرصتهایی را به وجود میآورند، همچنین نقاط ضعف و قوت داخلی سازمان شناسایی میگردند. سپس اهداف بلندمدت تعیین شده، استراتژیهای گوناگون جهت نیل به اهداف بررسی میشوند و استراتژیهای خاص که تأمینکنندهی اهداف هستند، انتخاب میگردند[2]. برخی از مسائلی که در زمینه تدوین استراتژی مطرح میشوند عبارتند از: تعیین نوع فعالیتی که شرکت میخواهد به آن بپردازد، فعالیتهایی که میخواهد از آنها خارج شود، شیوه تخصیص منابع، تصمیمگیری درباره گسترش دادن یا متنوع ساختن فعالیتها، تصمیمگیری درباره ورود به بازارهای بینالملل یا گسترش بازار داخلی، تعیین این که آیا شرکت بر آن است که در شرکتهای دیگر ادغام شود یا یک مشارکت تشکیل دهد، شیوه مصون ماندن از حرکات تند شرکتهای رقیب و… .
بعد از تدوین و آماده نمودن برنامههای استراتژیک، اولین فعالیتی که باید انجام گیرد سازماندهی استراتژیها برای اجرای موفقیت آمیز آنهاست. اجرای استراتژیها ایجاب میکند که سازمان هدفهای سالانه در نظر بگیرد، سیاستها را تعیین کند، در کارکنان ایجاد انگیزه نماید و تخصیص منابع را به گونهای انجام دهد که استراتژیهای تدوین شده به اجرا درآید. همچنین توجه به فرهنگ سازمانی و به وجود آوردن ارزشهای مشترک در راستای پِیادهسازی استراتژیهای تدوین شده، یکی از عوامل مهم در اجرای موفقیت آمیز استراتژیها به شمار میآید[1].
مرحله ارزیابی استراتژیها، چگونگی روند اجرای استراتژیِها و میزان موفقیت در اهداف و برنامهها را نشان خواهد داد. در این مرحله عوامل داخلی و خارجی که پایه و اساس استراتژی های کنونی قرار گرفته اند بازبینی میشوند، عملکردها مورد سنجش قرار میگیرند و اقدامات اصلاحی لازم صورت میپذیرد.
در این تحقیق تمرکز اصلی بر روی فاز تدوین استراتژیها میباشد. مدلها و رویکردهای مختلفی به منظور تدوین و استخراج استراتژیهای سازمان وجود دارد که در ادامه به توضیح مفصل آنها میپردازیم.
[1] SBU: Strategic Business Unit
[2] Business Strategic Planning
[3] Corporate Level
[4] Business Level
[5] Functional Level
[1] Resource-Based View