آموزش مهارتهای زندگی فرد را برای غلبه بر تنشها و مشکلاتی که گریبانگیر فرد وجامعه است آماده میکند. منظور از مهارتهای زندگی آن نوع تواناییهای عملی است که برای موفقیت و احساس شادمانی در زندگی روزمره مورد نیاز میباشد و اهداف آموزشی این مهارتها از الزامات و نیازهای روزمره استخراج میشود. مهارتهای زندگی بسیار متعدد هستند و ماهیت و انواع آن با توجه به موقعیتها، فرهنگها و جوامع تغییر مییابد. نمونههایی از مهارتهای مورد تأکید در نظامهای آموزشی عبارتند از: مهارتهای حرفهای، مهارتهای زندگی روزمره، مهارتهای ارتباط میان فردی، مهارت همدلی، مهارت حل مسأله، مهارت تفکر انتقادی، مهارت حفظ بهداشت و سلامت، مهارت خود آگاهی، مهارت مقابله با استرس، مهارت شهروندی مسئول (فتحی واجارگاه،2003، ص 5-4).
در دورة متوسطة قسمت اعظم استعدادهای اختصاصی نوجوان و جوان بروز میکند، قدرت یادگیری آنان به حد اعلای خود میرسد، کنجکاوی آنان جهت معینی مییابد و مسائل جدید زندگی نظیر انتخاب رشته، انتخاب حرفه و شغل، اداره خانواده وگرایش به مرام و مسلک، ذهن آنان را به خود مشغول میدارد و به مرحلة ادراک ارزشهای اجتماعی، اقتصادی و معنوی میرسند.

این دوره از لحاظ مبانی فلسفی، زیستی، روانی و اجتماعی دوره بسیار مهمی است. دوره ای که آموزش عمومی را به آموزش عالی پیوند می دهد وگروه کثیری را برای ورود به جامعه و بازار کار مهیا میکند.از این رو هر نوع نارسایی و خلل در این دوره مستقیماً بر عملکرد و کیفیت هر دوحلقه آموزش عمومی و عالی، تأثیر بسزایی دارد. (صافی،1380، ص90).
آموزش مهارتهای زندگی برای دانشآموزان ایرانی در صحنة عمل چندان مورد تأکید قرار نگرفته است و تحقیقات انجام یافته بر روی برنامههای آموزشی و میزان دستیابی دانشآموزان به مهارتهای زندگی، فقدان یا کمبود آن را نشان میدهند (رمضانخانی و سیاری 1379، کیامنش 1379).
شاید به استناد چنین تحقیقاتی بوده است که در برنامة پنج سالة سوم توسعه در بخش آموزش، از عدم توجه به آموزش مهارتهای زندگی به دانشآموزان ابراز نگرانی شده است (برنامه سوم توسعه، 1378، ص201؛ به نقل از ادیب،1382).
لذا با توجه به شرایط جاری به منظور شناخت وضعیت موجود عناصر برنامه درسی مهارتهای زندگی دوره متوسطه نظری (از قبیل اهداف، مواد آموزشی، محتوا، فعالیت های یادگیری، راهبردهای تدریس، ارزشیابی، گروه بندی، زمان و فضا) و کمبودها وکاستی های آن در مقایسه با وضعیت مطلوب، این تحقیق به عمل آمده است. مسأله اساسی تحقیق از یک سو شناسایی عوامل آسیب زا در عناصر برنامه درسی مهارتهای زندگی دوره متوسطه نظری و از سوی دیگر اولویت بندی اهمیت عناصر این برنامه درسی از منظر متخصصان تعلیم و تربیت، معلمان و دانشآموزان شهر تهران و ارائه راهکارهایی برای بهبود وضعیت آن بوده است.
اهمیت و ضرورت پژوهش:
اهمیت و ضرورت برنامه درسی مهارتهای زندگی از این بابت است که ضمن ارتباط با چگونگی و کیفیت زندگی شهروندان موضوعات آموزشی را به نیازهای واقعی و علایق دانشآموزان پیوند میدهد، ضمن اینکه در برنامههای موضوع محور جاری ایجاد تعادل مینماید. به همین لحاظ امروزه در بسیاری از نظامهای آموزشی بخشی از برنامههای درسی رسمی به این امر اختصاص یافته است.
افراد نیازبه کارکردهایی دارند که آنانرا مجهز نماید تا در مقابل استرسها، مسائل غیر قابل پیش بینی و کشمکشهای زندگی قادر شوند، سازگارانه مقابله نمایند. این کارکردها بسیار زیر بنایی هستند و در فرایند تحول، شکل میگیرند کارکردهایی نظیر شناختها، عواطف و رفتارها در قالب ساختارهایی مانند عزت نفس، خود کارآمدی، توانایی حل مسئله، درک از خود، مهارتهای اجتماعی، سبکهای اسنادی و… تجلی مییابد.
آنچه دانشآموزان در حال حاضر در مدارس میآموزند پاسخگوی تمامی نیازهای اجتماعی، عاطفی و… آنان در صحنة واقعی زندگی نیست. علاوه بر این آموزشهای روان شناختی با هدف پیشگیری از آسیبهای اجتماعی زندگی حاضر و آینده فرد ارائه میگردد. پژوهشها نشان میدهند که آموزش مهارتهای زندگی به ارتقای بهداشت روانی کودکان و نوجوانان در ابعاد مختلف زندگی کمک میکند و از اساسی ترین برنامههای پیشگیرانه در سطح اولیه بشمار میرود. سلامتی بخش اصلی یک زندگی شاد است و مدارس نقش مهمی در آگاه ساختن نوجوانان پیرامون مسائل بهداشتی و سلامتی و آموزش علوم زندگی به آنان دارند (آقاجانی، 1381، ص10).
همچنین تحقیقات نشان میدهند که توسعه مهارتهای زندگی میتواند شروع مصرف مواد مخدر را به تأخیر بیندازد، از رفتارهای جنسی پرخطر جلوگیری کند، مدیریت خشم را تعلیم دهد، عملکرد تحصیلی را بهبود بخشد و سازگاریهای اجتماعی مثبت را ارتقاء بخشد (PAHO،2001، ص6).

با توجه به اهمیت سرمایهگذاری در آموزش نیروی انسانی و لزوم تربیت شهروندان شایسته و با در نظر گرفتن اینکه دانشآموزان دوره متوسطه نیروی فعال جامعه هستند، و به لحاظ شرایط خاص دورة جوانی دارای ویژگیهای منحصر به فرد و حساسی هستند، همچنین این گروه سنی در رابطه با رفتارهای مربوط به مشکلات بهداشتی آسیبپذیر میباشند لذا آموزش مهارتهای زندگی با توجه به اهمیت و تأثیر آن بر رشد رفتارهای مطلوب و مثبت یادگیرندگان و نیز ویژگیهای دوره جوانی، برای دانشآموزان این دوره اهمیت بسزایی دارد. از این رهگذر شناسایی عوامل آسیبزا در برنامة آموزش مهارتهای زندگی دورة متوسطۀ نظری و اولویت بندی اهمیت عناصر تشکیل دهنده این برنامه، اطلاعات اساسی را برای بازنگری برنامههای آموزش مهارتهای زندگی فراهم میسازد و زمینه را برای ارائة آموزشهایی در جهت بهبود زندگی و توانمندسازی دانشآموزان این دوره مهیا میکند. همچنین تدوین برنامه آموزش مهارتهای زندگی مبتنی بر خواستهها و نیازهای دانشآموزان دورة متوسطه نظری به آنها کمک میکند تا بطور موفقیتآمیز زندگی کنند و در نقشهای چندگانه شان به عنوان عضو یک خانواده، شهروند و نیروی کار مفید و مؤثر عمل نمایند.
اهداف پژوهش:
اهداف کلی:
1- شناسایی آسیبهای موجود در برنامه آموزش مهارتهای زندگی نظام آموزش متوسطه نظری با توجه به عناصر نه گانه برنامه درسی از منظر متخصصان تعلیم و تربیت، معلمان، و دانشآموزان
2- اولویت بندی اهمیت عناصر برنامه درسی مهارتهای زندگی و زیر مؤلفه های آنها از منظر متخصصان تعلیم و تربیت، معلمان، و دانش آموزان
اهداف ویژه:
1- شناسایی آسیبهای موجود در برنامه آموزش مهارتهای زندگی دوره متوسطه نظری با توجه به عناصر نه گانه برنامه درسی از منظر متخصصان تعلیم و تربیت
2- شناسایی آسیبهای موجود در برنامه آموزش مهارتهای زندگی دوره متوسطه نظری با توجه به عناصر نه گانه برنامه درسی از منظر معلمان
3- شناسایی آسیبهای موجود در برنامه آموزش مهارتهای زندگی دوره متوسطه نظری با توجه به عناصر نه گانه برنامه درسی از منظر دانشآموزان
4- شناسایی میزان توافق متخصصان تعلیم و تربیت ،معلمان، و دانش آموزان در زمینه آسیبهای موجود در برنامه آموزش مهارتهای زندگی دوره متوسطه با توجه به عناصر نه گانه برنامه درسی
5- اولویت بندی اهمیت عناصر برنامه درسی مهارتهای زندگی و زیر مؤلفه های آنها ازدیدگاه متخصصان تعلیم وتربیت
6- اولویت بندی اهمیت عناصر برنامه درسی مهارتهای زندگی و زیر مؤلفه های آنها از دیدگاه معلمان
7- اولویت بندی اهمیت عناصر برنامه درسی مهارتهای زندگی و زیر مؤلفه های آنها از دیدگاه دانش آموزان
8- ارائه راهکارهایی به منظور کمک به تدوین بهتر برنامه آموزش مهارتهای زندگی متناسب با نیازها و شرایط دانش آموزان دوره متوسطه نظری.
سوالات پژوهش
سوالات کلی:
1- آسیبهای موجود در برنامه آموزش مهارتهای زندگی دوره متوسطه نظری با توجه به عناصر نه گانه برنامه درسی از منظر متخصصان تعلیم و تربیت، معلمان، و دانشآموزان کدام است؟
2- کدام دسته از عناصر برنامه درسی مهارت های زندگی و زیر مؤلفه های آنها از دیدگاه متخصصان تعلیم و تربیت، معلمان و دانش آموزان از اولویت و ارجحیت بیشتری برخوردار است؟
سوالات ویژه:
1- از دیدگاه متخصصان تعلیم و تربیت، آسیبهای موجود در برنامه آموزش مهارتهای زندگی دوره متوسطه نظری با توجه به عناصر نه گانه برنامه درسی کدام است؟
2- از دیدگاه معلمان، آسیب های موجود در برنامه آموزش مهارتهای زندگی دوره متوسطه نظری با توجه به عناصر نه گانه برنامه درسی کدام است؟
3- از دیدگاه دانشآموزان، آسیبهای موجود در برنامه آموزش مهارتهای زندگی دوره متوسطه نظری با توجه به عناصر نه گانه برنامه درسی کدام است؟
4- آیا بین دیدگاه متخصصان تعلیم و تربیت معلمان و دانشآموزان در زمینه شناسایی آسیبهای موجود در برنامه آموزش مهارتهای زندگی با توجه به عناصر نه گانه برنامه درسی تفاوت وجود دارد؟
5- از دیدگاه متخصصان تعلیم و تربیت، کدام دسته از عناصر برنامه درسی مهارتهای زندگی و زیر مؤلفه های آنها از اولویت بیشتری برخوردار است؟
6- از دیدگاه معلمان، کدام دسته از عناصر برنامه درسی مهارتهای زندگی و زیر مؤلفه های آنها از اولویت بیشتری برخوردار است؟
7- از دیدگاه دانش آموزان، کدام دسته از عناصر برنامه درسی مهارتهای زندگی و زیر مؤلفه های آنها از اولویت بیشتری برخوردار است؟
[1]. Stanton
[2]. Pittman
[3]. WHO
بیشترین رابطه ی انسان با فضای مصنوع در حوزه فضاهای مسکونی است یا به عبارتی دیگر هر انسان بیش از هر مکان دیگری عمر خود را در محدوده ی مسکونی سپری می کند. در نتیجه ضرورت طراحی فضاهای طبیعت دوست در محدودهی مسکونی بیش از هر محدوده دیگری احساس می شود.
این پژوهش با هدف لحاظ نمودن همه جانبهی طبیعت در معماری امروز، طراحی خانهای را دنبال میکند که فرآیندها و سیستمهای طبیعی را شبیه سازی نموده و با طبیعت هماهنگ باشد و نهاتا قابلیت شکل گرفتن محله ای مسکونی را مطابق با معیارهای طراحی طبیعت دوست میسر سازد.
این که چگونه میتوان حضور بکر، حداکثری و فاخر طبیعت را در یک بافت مسکونی با الگوی زندگی متناسب با طبیعت محقق نمود پرسش اصلی این پروژه خواهد بود.
2-1- اهداف
1-2-1- اهداف اصلی
– ارتقای سطح کیفی محدودهی سکونت انسان از طریق به حداکثر رساندن حضور طبیعت و مصادیق آن در قالب اشکال، سیستمها و فرآیندهای طبیعی در عرصهی زندگی شهری و به عبارتی دیگر زندگی بخشیدن به کالبد ساختمانها و محیط های انسان ساخت.
2-2-1- اهداف فرعی
– کمک به احیای محدوده های سبز شهر شیراز با حفظ و در صورت نیاز اصلاح تراکم جمعیتی و کاربریهای محدودهی انتخابی اجرای طرح.
– استفاده از مناسبترین الگوی سکونت با به دست آوردن برآیندی از الگوی زندگی مردم منطقه و الگوهای متناسب با طراحی طبیعت محور و پایدار.
3-1- ضرورت طرح
ساخت و ساز در محدودههای سبز شهری علیالخصوص شهرهایی نظیر شیراز و اصفهان رو به رشد است و در صورتی که الگویی مدون در این محدوده وجود داشته باشد به یقین آسیب ساختمانهای غیر قابل اجتناب را به حداقل رسانده و هویت شهری مانند شیراز را حداقل در محورهای سبز تاریخیاش حفظ و احیا می نماید. از این رو طرح فوق در جهت تبدیل یک محله مسکونی که در محدوده محور سبز دلگشا به سعدی شهر شیراز قرار گرفته به محلهای طبیعت محور، تلاش مینماید تا با انتخاب محل احداث خانه طبیعت دوست در این محدوده، به شکلی همهجانبه از طبیعت بومی در سطوح مختلف منطقه حمایت نماید و شاید تعریفی متناسب با اصول طراحی طبیعتدوست را در عرصه زندگی انسان ارائه دهد.
4-1- چهارچوب نظری
در این پژوهش سعی شده تا با کنار هم قرار دادن ویژگیهای طراحی بیوفیلیک در کنار دیگر مفاهیم طبیعی مهم نظیر بوم منطقه و الگوهای طراحی مسکونی، نهایتا به الگویی بهینه برای طرح مورد نظر دست یابیم.
5-1- فرضیه و سوالات
– حضور طبیعت در زندگی انسان از ضروریات جوامع امروزی است و موجب ارتقای شرایط جسمی و روحی انسان می شود.
– آیا می توان طبیعت بکر را در شکلی پایدار و از طریق شبیه سازی سیستم ها و فرآیندهای طبیعی در کالبد و الگوی معماری وارد نمود.
– آیا می توان کالبد معماری را به محل امنی برای زندگی متعادل گونه های جانوری و گیاهی تبدیل نمود.
– الگوی بهینه ی زندگی و سکونت با توجه به اضافه شدن بعد طبیعت به معماری چیست و تا چه میزان از کهن الگوها می توان بهره گرفت.
6-1- روش تحقیق
در این پژوهش از طریق تحلیل داده های به دست آمده از کتب معتبر در زمینه معماری طبیعت دوست و تطبیق نتایج نهایی با نمونه های عملی انجام شده سعی در دستیابی به الگوی بهینه زندگی، مطابق با رویکرد طرح، خواهد بود. در نهایت طرح با معیارهای طراحی طبیعت دوست مورد ارزیابی قرار خواهد گرفت و به میزان موفقیت طرح در این زمینه امتیاز تعلق خواهد گرفت.
فصل دوم: پیشینه تحقیق
1-2- رابطه انسان و طبیعت
طرز تفکر انسان در مورد طبیعت عامل مهمی در مورد نحوهی تأثیرگذاری وی بر روی طبیعت یا همان معماری و شهرسازی است. در این زمینه همواره دو نوع تفکر وجود دارد، تفکر شرقی که در آن انسان خود را جزئی از طبیعت میدانسته و همواره در ارتباطی تنگاتنگ و
چندسویه با آن به سر میبرده است. و تفکر غربی که طی آن یک رابطهی سهگانه بین انسان، خدا و طبیعت وجود دارد، به طوری که دو رابطهی انسان- طبیعت و خدا-طبیعت در این میان شکل گرفته است. (گروتر, 1383, ص. 146).
1-1-2- چهار دوره ی ارتباط انسان با طبیعت:
در رابطهی با سیر رابطهی انسان و طبیعت در طول تاریخ چهار بخش را میتوان شناسایی کرد:
دوره اول: دورهای که انسانها در مقابل طبیعت ناتوان و نسبت به آن متعهد بودهاند. در این دوره انسانها تحت سلطهی طبیعت قرار داشتهاند و طبیعت بر تمام ابعاد زندگی آنان تسلط داشته است. انسان تنها به دنبال تأمین نیازهای اولیهی بقا مانند امنیت و غذا بوده است.
دورهی دوم: در دوره دوم که تا ظهور انقلاب صنعتی ادامه دارد، انسانها در یک تقابل سازنده با طبیعت قرار دارند. جوامع طبیعی و دینی سنتی احترام خاصی برای طبیعت و منابع آن قائل هستند. در این دوره استفاده و بهرهبرداری از طبیعت با یک اصول مشخص و در حد نیاز میباشد و تخریب جدی به طبیعت وارد نمیشود. (محمودی نژاد, 1388, ص. 100). البته دستیابی گسترده به معماری بومی یکی از دستاوردهای ارزشمند این دوره است که در اثر تعامل مثبت و طبیعی انسانها با طبیعت حاصل شد و در بسیاری از مناطق دنیا به طرز موفق و قابل تقدیری تکامل یافت. شاید این برهه از زمان تناسب بیشتری با نظریهی فرازگرا در مورد رابطهی انسان و طبیعت داشته باشد، مبنی بر اینکه انسان در طول تاریخ با یک سیر پیشرفتگرا به تدریج رابطهاش را با طبیعت تکمیل نموده است.
دورهی سوم: با ظهور انقلاب صنعتی و ارائهی تفکرات جدید در مورد دین و انسان و جهان هستی انسانها خود را مالک بیچون و چرای جهان هستی میپندارند. انسانها نحوهی برخورد با طبیعت را در جهت بازدهی حداکثر اقتصادی و مادی مد نظر قرار داده (محمودی نژاد, 1388, ص. 100) و در این راستا، بهرهگیری از طبیعت به بهرهکشی از طبیعت مبدل میشود و تخریب منابع طبیعی شدت مییابد. شاید نظریهی فرودگرا در مورد رابطهی انسان و طبیعت را بیش از هر دورهای بتوان به این دوره نسبت داد مبنی بر اینکه انسان در طول دورهی حضورش بر کرهی زمین به تدریج از طبیعت فاصله گرفته به طوری که بهترین و کاملترین رابطهاش با طبیعت در آغاز طبیعت بوده است.

دورهی چهارم: اما در دورهی اخیر بشر به این نتیجه رسیدهاست که انهدام طبیعت و تخریب منابع آن نتیجهای جز انقراض نسل بشر و انهدام زیستکره نخواهد داشت. از این رو در این دورهی اخیر اصلاحاتی در مورد نحوهی برخورد با طبیعت آغاز شد. در این دوره درک از آسیبهای محیطی بالاتر رفته و جامعهی جهانی در صدد سازگاری صنعت با طبیعت بر آمده است (محمودی نژاد, 1388, ص. 127).
2-2- تاریخچه حضور طبیعت در معماری
جوامع امروزی در حالی به سمت حفظ طبیعت و تلفیق آن با معماری حرکت میکنند که بیشتر صاحبنظران به حضور طبیعت در معماری بومی گذشته معترفند. اما توجه دوباره به طبیعت بعد از انقلاب صنعتی را میتوان به طراحی قصر بلورین توسط ژوزف پاکستن نسبت داد. در بحبوحهی شکلگیری جنبشهای معماری قرن بیستم پیدایش گرایشات ارگانیک توسط فرانکلوید رایت و همچنین گرایش اکسپرسیونیستی گائودی به طبیعت به ادامهی این مسیر قوت بخشید. مواجهه با بحران انرژی و همچنین بیداری جوامع در مورد فجایع زیستمحیطی و نابودی منابع منجر به شکلگیری گرایشات اکولوژیک گردید. تعریف مفهوم پایداری و شکلگیری انجمن ساختمان سبز آمریکا و متعاقبا گرایش معماری سبز نقطهی شتابی در زمینه فراگیر شدن حضور طبیعت در ساختمان بود. با معطوف شدن توجه طراحان به شگفتیهای موجود در طبیعت گرایش بومیمتیک یا زیستوارگی پا به عرصهی طراحی نهاد و در پی آن در تلفیق با تکنولوژی و علوم رو به رشد گرایش بیونیک شکل گرفت. این حوزه مفاهیمی نظیر بیومورف(زیست دگردیسی) را نیز در برگرفت. آخرین گرایش از این مجموعه گرایش بیوفیلیک یا زیستدوست است که از قلب علوم بیولوژیک به شکلی جامع و همه جانبه پا در عرصهی تئوری، علم و طراحی نهاده است.
3-2- شکل گیری تئوری بایوفیلیا
حمایت اجتماعی از جنبه های مختلف احساسی، اطلاعاتی ، مصاحبتی و نظایر آن که در خلال رخدادهای زندگی روزمره یا بحران هایی که فرد با آنها روبه روست ، ظاهر می شود. فقدان یا کاستی حمایت اجتماعی ، موجب آسیب پذیری در مقابل تنیدگی ( فشار یا استرس ) شده و زمینه را برای بروز انواع اختلالات روانی ، به ویژه افسردگی ، اضطراب و اختلال در عملکرد اجتماعی را فراهم می آورد . در واقع به نظر می رسد که یکی از تبعات درک حمایت اجتماعی از سوی افراد، تامین سلامت روان آنهاست . به بیانی دیگر شاید بتوان گفت که حتی هسته اصلی درمان بیماریها و اختلالات روانی ، حمایت و درك خانواده ، جامعه و اطرافیان است.آمارها نشان می دهد که بین 10 تا 40 در صد از جمعیت بالای پانزده سال کشور دچار بیماری روانی هستند و برخی ارقام شیوع افسردگی را تا 30 در صد کل جمعیت کشور برآورد می کنند (قدسی، 3:1382).

اسمیت و هابس معتقدند، اختلالات روانی ناشی از فروپاشی منابع حمایت اجتماعی به ویژه روابط خانوادگی هستند ؛ به عنوان مثال فقدان حمایت اجتماعی به طور مستقیم و غیر مستقیم موجب افسردگی می گردد. اختلال افسردگی چه از نظر منابع حمایت اجتماعی و چه از نظر تنیدگی های محیطی که بر فرد وارد می شود ، جنبه برون زا و واکنشی به محیط اجتماعی دارد .

کارشناسان سازمان جهانی بهداشت اعلام کرده اند که بیش از 150 میلیون نفر از جمعیت جهان از اختلالات عصبی- روانی و روانی – اجتماعی رنج می برند(حسینی ،1380) .
در سال های اخیر پژوهش هایی در زمینه رابطه سلامت روان و حمایت اجتماعی انجام گرفته است . این بررسی ها از یک سو مبین آنست که وجود حمایت اجتماعی تاثیر مستقیم بر سلامت روان دارد و یکی از پیش بینی کننده های سلامت محسوب می گردد ؛ اما از سوی دیگر یافته هایی نیز نشان داده اند که همیشه رابطه ای قوی بین سلامت و حمایت اجتماعی وجود ندارد ، چرا که حمایت تنها یکی از عوامل دخیل در سلامتی است و شواهدی وجود دارد که حمایت اجتماعی در وضعیت سلامت برخی از افراد اثر گذار نمی باشد.
1-3 انگیزه پژوهشگر:
مطالعه آمارهایی که حکایت از گسترش و شیوع اختلالات روانی در بین جوانان دارد،پژوهشگر را بر آن داشت تا با توجه به اهمیت نقش جوانان به عنوان نیروهای فعال در سازندگی کشور ، به بررسی سلامت روانی جوانانی که در پیکره مدیریت شهری کلان شهر تهران فعالیت می نمایند، با تأکید بر عامل حمایت های اجتماعی غیر رسمی ( یکی از عوامل دخیل در سلامت روان) بپردازد.

1-4 هدف اصلی تحقیق:
هدف اصلی در این پژوهش، بررسی نقش ابعاد مختلف حمایت های اجتماعی در میزان سلامت روان جوانان و مقایسه وضعیت سلامت روان در بین جوانانی که از حمایت های اجتماعی بالایی بهره مند هستند و آنها که مراتب ضعیف تری از این حمایتها را دریافت می دارند؛ می باشد. لذا پژوهش حاضر بر آنست که به این سؤالات پاسخ دهد که :

1-5 ضرورت و اهمیت تحقیق:
با توجه به پیامدهای مؤثر سلامت روان در زندگی افراد ، اهمیت پژوهش در این حوزه نمود بیشتری می یابد. بررسی ها نشان می دهد که برخورداری از سلامت روان زمینه ساز رشد مهارتهای فکری و ارتباطی را فراهم می نماید و عملکرد موفق فرد را در زمینه کارکردهای ذهنی، ارتباطی، عاطفی ، هیجانی و… موجب می گردد.
بنا به گزارش سازمان بهداشت جهانی(WHO) ، اختلالات روانی یکی از مهمترین علل ناتوانی و از کار افتادگی در جهان می باشد ؛ از آنجا که بسیاری از این اختلالات در اواخر نوجوانی یا اوایل جوانی شروع می شوند، توجه به سلامت روان این گروه به عنوان نیروی فعال جامعه ، اهمیت قابل ملاحظه ای خواهد داشت.
نتایج پژوهشی که در سال 1383 بر روی نوجوانان و جوانان 30-15 ساله شهر تهران صورت گرفته ، مؤید آنست که میزان شیوع اختلالات روانی در این شهر 3/29 درصد است که نزدیک به 10% بیش از آمارهای جهانی بوده و نسبت به سایر مطالعاتی که به همین منظور روی گروههای مختلف جامعه در سالهای گذشته انجام شده ، بالاترین رقم به دست آمده است ( بیابانگرد،1383) .
از آنجا که ادراک حمایت های اجتماعی ممکن است به عنوان یکی از پیش بینی کننده های سلامت روان محسوب گردد، بررسی میزان رابطه این حمایتها با وضعیت سلامت روان جوانان می تواند جهت برنامه ریزی در حوزه مسایل آنها موثر بوده و با مشخص نشدن نقش هر یک از ابعاد حمایت ، راهکارهایی را برای ارتقاء سیستم های حمایت اجتماعی ارائه نماید .
ازجمله مهمترین مسائلی که امروزه شرکت ها با آن مواجه هستند، چگونگی ایجاد رابطه بین سازه هایی مثل برند و وفاداری مشتری است، به خصوص این در ادبیات مدیریت بازاریابی عوامل زیادی مطرح شده است که بر وفاداری مشتری تاثیر گذار است (سید جوادین و همکاران، 1389 ص 60). ازجمله عوامل مهم در شكل گیری وفاداری مشتری به سازمان خدماتی، ادراك او از تعامل رو در رو با كاركنان ارا ئه دهندة خدمت یا همان كیفیت مواجهه خدمت است (حاج كریمی، مكی زاده و جمالیه بسطامی، 1388، ص30). به این ترتیب امروزه برای ایجاد وفاداری در مشتریان، فرایند ایجاد برند و شناساندن برند ازجمله مهمترین اولویت های حوزه بازاریابی بسیاری از سازمانها محسوب می شود (برندی و همکاران، 2008، ص154).
از طرف دیگر یکی از تفاوت های اساسی بین برند محصول و خدمات در این حقیقت نهفته است که در بخش خدمات نام شرکت نام برند آن می شود و این در حالی است که مشتریان معمولاًبه کل شرکت به عنوان تهیه کننده تجربیات خدماتی می نگرند (بری[14]، 2000؛ ص132). ماهیت لمس ناپذیری خدمات، اهمیت قاطع برندهای خدماتی را تاکید میکند زیرا از آنجایی که خدمات، قابل لمس نیستند تا برای بسته بندی، اتیکت زدن یا نمایش دادن پذیرفته شوند، برندهای قوی به خصوص، ابزار قدرتمندی برای سازمانهای خدماتی برای افزایش اعتماد مشتریان است؛ بنابراین ایجاد برند، نقش ویژه ای را در شركتهای خدماتی ایفاء میکند، زیرا برندهای نیرومند اعتماد مشتریان را نسبت به خریدهای نامرئی افزایش می دهند. برندهای نیرومند، مشتریان را قادر می کنند تا محصولات و كالاهای ناملموس را بهتر تجسم و درك نمایند. آنها ریسك ادراك شده پولی، اجتماعی و یا امنیتی مشتریان را در خرید خدماتی كه ارزیابی اولویت خریدشان دشواراست، كاهش می دهند. عدم لمس پذیری محصول به این مفهوم نیست كه توسعه برند برای خدمات، نسبت به كالاها از اهمیت و مناسبت كمتری برخوردار است، فقط اینكه كاربرد آن از برخی جنبهها متفاوت است (حیدر زاده، 1390، ص 72). برند در یک رابطه طولانی مدت، شرایطی را بوجود میآورد که خریدارو فروشنده به یکدیگر تعهد پیدا کنند. از این رو برند می تواند به عنوان ابزار دفاعی بازاریابی به کار رود که مشتریان کنونی را حفظ کند و همچنین بعنوان یک ابزار تهاجمی بازاریابی به کار رود که مشتریان جدیدی را جذب نماید؛ اهمیت بازاریابی دفاعی در زمینه خدمات از طریق این دانش مشخص کرده است که هزینه جذب مشتری جدید بسیار بالاتر از حفظ مشتریان فعلی است (دهدشتی، 1389، ص71).

رابطه بین رضایت و وفاداری به برند و نگرش در تحقیقاتی چون یول ها و همکاران[15]، مورد تایید قرار گرفته است که البته رابطه ی بین رضایت و نوع تبلیغات و کیفیت خدمات دریافتی نیز با توجه به تفاوت فرهنگی بین کشور چین و کره جنوبی، مورد تایید قرار گرفته است (یول هاو همکاران، 2009). در تحقیق کریستالیس[16] و همکاران، تمامی ارتباطات بین متغیر ها جز، اارتباط مثبت بین شایعات برند و رضایت مورد تایید قرار گرفت (کریستالیس و همکاران، 2013، ص 4). ارتباط بین نگرش برند و وفاداری به برند در تحقیقی که توسط لی و همکارانش[17] انجام گرفته، بررسی شده و ارتباط آنها تایید شد (لی و همکاران، 2012). در تحقیقی که توسط جلالی و همکاران (1390) انجام گرفت معلوم شد که ارزش و کیفیت ادراک شده و ارزش ویژه به عنوان متغیرهای مستقل و رضایتمندی از برند، تعهد مستمر و عاطفی به عنوان متغیرهای میانجی بر روی وفاداری و تمایل به خرید مجدد یک برند تاثیرگذارند (جلالی، و غیره ، 1390). در تحقیقی دیگر، ارتباط بین ابعاد برند خدمات بر نگرش برند و نگرش برند بر وفاداری برند مورد تایید قرار گرفت (کریستالیس و همکاران، 2013، ص 4).
بنا بر تحقیق صورت گرفته توسط کریستالیس و همکاران (2013)، ابعاد برند خدمات[18] شامل شواهد برند و شایعات برند است. شواهد
برند یک ساختار عالی است که تمامی زمینه های یک برند را زمانی که مشتری به دنبال ارزیابی یک نام تجاری است، درک میکند و مد نظر قرار می دهد. این زمینه ها حتی شامل احساساتی است که در زمان قبل و حین خرید و مرحله استفاده تجربه می نماید و در نتیجه به طور مستقیم وفاداری به برند مشتری را تحت تاثیر قرار می دهد. شایعات برند از دیدگاه گریس و اوکاس[19] (2005) به ارتباطات مربوط به برند خدماتی تجربه شده توسط مشتریان در مرحله قبل از خرید اشاره دارد که شامل ارتباطات کنترل شده[20] (یعنی تبلیغات و معرفی) و ارتباطات کنترل نشده[21] (یعنی تبلیغات دهان به دهان و تبلیغات بدون هزینه) می باشدکه با وفاداری برند ارتباط دارند (کریستالیس، 2013، ص 3). اهمیت برند خدماتی بدین معنی است که عمدتاً توسط نگرش های سازمانی مثل کیفیت فراهم شده خدمات به وسیله کارکنان، رابطه کلی بین شرکت و مشتریان آن تعیین می شود اگرچه ممکن است تاثیر متقابل مشتریان و کارکنان برهم، موجب تجربیات نابرابر با برند خدماتی شود که عامل ایجاد چالش های عمده برای بازاریابهای خدمات می شود) کریستال و همکاران[22]، 2013، ص 3). اما با وجود اهمیت برند در بخش خدمات، تحقیقات اندکی در این زمینه در ایران صورت گرفته است (کاظمی راد، 1388، ص 5). لذا در این تحقیق ما اهمیت نسبی برخی از عوامل شناخته شده مرتبط با علایم تجاری (مانند رضایت مشتری، نگرش نسبت به برند و ابعاد برند) را بر وفاداری مشتری در زمینه خدمات ارزیابی می کنیم.
صنعت بیمه[23]، امروزه بعنوان یكی از صنایع رو به رشد جهان و ایران محسوب می شود. با توجه به افزایش تعداد شرکت های بیمه و در نتیجه، افزایش رقابت در این صنعت نیاز به انجام تحقیقات متنوع و کسب نتایج روابط متغیرهایی که پیشرفت در این بازار رقابتی و البته پر تحول را با اتخاذ استراتژی ها و تصمیمات بهتر و سنجیده تر، میسر سازدبیشتر احساس می شود. مشتریان وفادار در صنعت بیمه مزایای بسیاری را با خود به همراه می آورند. از جمله این مزایا می توان به بهبود سود آوری شرکتهای بیمه، کاهش هزینه های بازاریابی بیمه، افزایش فروش، قیمت پایین مشتریان بیمه و… اشاره نمود (کریستالیس و همکاران، 2013، ص5). البته شایان ذکر است که هیچ تضمینی وجود ندارد که مشتریان راضی مجددا از شرکت خرید کنند. به این دلیل امروزه آشکار شده است که وفاداری مشتری در موفقیت کسب و کار یک شرکت به طور قابل توجهی از رضایت مشتری مهم تر است (عباس نژاد، حقیقی کفاش و صحت، 1390). در این راستا، انجام مطالعه ای در خصوص رابطه ی بین تاثیر ابعاد برند خدماتی بر رضایت و نگرش و نهایتا، بر وفاداری برند بسیار محسوس می باشد تا با انجام این گونه تحقیقات، گامی در جهت پیشرفت برندینگ و کسب رضایت مشتریان و نهایتا سود بیشتر، برداشته شود. باید اضافه نمود که نمونه ای از این تحقیقات در دانمارك و نروژ و در برند خدمات) خطوط هوایی و بانک (مورد بررسی قرار گرفته است (کریستالیس و همکاران، 2013، ص 3).
در این راستا مطالعه ی حاضر در حوزه ی خدماتی بیمه ایران در استان گیلان، مورد مطالعه قرار خواهد گرفت تا علاوه بر سنجش متغیر های مذکور در شرایط فعلی، روابط بین آن ها نیز مورد ارزیابی قرار گیرد. قابل ذکر است که آشكار شدن روابط بین متغیرهای مربوطه، می تواند گامی در جهت پیشرفت صنعت بیمه در داخل کشور باشد.
سوال اصلی تحقیق با توجه به مدل تحقیق به شرح ذیل می باشد:
آیا ابعادبرند خدمات در حوزه خدماتی بیمه ایران می تواند بر وفاداری به برند تاثیر گذار باشد؟
1- Brand
[2]- Carter & Armstrong
[3]- Keller
[4] – Marketing Professional
[5] – Gustafsson et al
[6] – krishman et al
1- Kotler
[8]– brand loyalty
[9] – Marketing Association of America
[10] -.So et al
[11] Brand Knowledge –
[12] -Oliver
[13] –Dick & Buso
[14] –Berry
[15] – Youl Ha et al
[16] -Kristalis
[17] –Li et al
[18] – Brand of service
[19] ––Grace & O’Cas
[20] – Community Controlled
[21] – Uncontrolled communications
[22] – krystallis,et al
[23] –Insurance Industry