NiO کپهای، مقاومت ویژه ونقطۀ ذوب (حدود °C 2000) خیلی بالایی دارد بنابراین میتواند در کاربردهای دمای بالا مورد استفاده قرار بگیرد ]1[. NiO یکی از معروفترین مواد الکتروکرومیک[1] بعد از اکسید تنگستن است. به عنوان یک ماده الکتروکرومیک، به سبب بازده الکتروکرومیک ( ) بالا،
| (1-1) |
برگشتپذیری دورهای، پایداری و رنگآمیزی خاکستری که در تکنولوژی پنجرههای هوشمند مفید است مزایای ویژهای دارد ]2[. NiO یک مادۀ الکتروکرومیک آندی است که میتواند در ترکیب با یک مادۀ الکتروکرومیک کاتدی مانند اکسید تنگستن (WO3) استفاده شود ]3[.
اکسید نیکل بدون آلایش دارای انرژی گاف نواری مستقیم و پهن در گسترۀ eV 0/4-6/3 و چگالی g/cm3 67/6 است. هنگامی که در حضور هوا گرم میشود به خاطر تولید تهیجاهای Ni2⁺ در ساختار NiO، نیمرسانندگی نوعp- نشان میدهد ]1[. الکترودهای ساخته شده با ذرات NiO نانو بلورین، نسبت به مواد سرامیکی معمولی ظرفیت بالاتری را نشان میدهند. از خواص مغناطیسی اکسید نیکل این است که یک مادۀ آنتیفرومغناطیس میباشد، هنگامی که اندازۀ بلورک از مرتبه چند نانو متر میشود، سوپرپارامغناطیس یا سوپرآنتیفرومغناطیس میشود. در حالت کلی خواص اپتیکی و الکتریکی NiO به استوکیومتری (تناسب عنصری)[2] و همچنین نقایص ساختاری آن بستگی دارند.
NiO یک مدل نیمرسانا با رسانندگی حفره (نیمرسانای نوع-p) در نظر گرفته میشود. تناسب عنصری NiO تقریباً به وسیلۀ رنگ نمونه نشان داده میشود. رنگ NiO تا حد زیادی به حضور حالتهای ظرفیت بالاتر نیکل حساس است. تهیجاهای کاتیون نیکل و یا اکسیژن میانین در بلورکهای NiO منجر به NiOx غیر استوکیومتری میشود. NiO استوکیومتری یک عایق با مقاومت ویژه از مرتبۀ Ω 1013 در دمای اتاق است و تا حد زیادی به اکسید شدن مقاوم است. پایداری شیمیایی بسیار خوب همراه باخواص اپتیکی، الکتریکی و مغناطیسی جالب، NiO را کاندیدای بسیار خوبی برای اسباب الکتروکرومیک میسازد ]4[.
NiO به عنوان یک اکسید رسانای شفاف دارای ترکیبی از رسانندگی الکتریکی و شفافیت اپتیکی میباشد. محدودیت کوانتومی الکترونها که به وسیلۀ چاه کوانتومی نانو ساختارها ایجاد میشود از ابزارهای قوی برای کنترل خواص الکتریکی، اپتیکی، مغناطیسی و ترموالکتریک مواد فعال حالت جامد است. اکسید نیکل به عنوان نوعی مادۀ فعال مهم در طی دهههای متوالی مورد تحقیقات گسترده قرار گرفته است. به خاطر اثر حجم، اثر اندازۀ کوانتومی و اثر سطح نانو بلورهای اکسید نیکل، انتظار میرود که نسبت به ذرات با اندازۀ میکرونی NiO دارای خواص بهتر و مفیدتری باشند ]5[.
اکسید نیکل در اسیدها و محلولهای هیدروکسید آمونیوم قابل حل است. در آب گرم و سرد و محلولهای سوزان حل نمیشود. هنگامی که تا C° 400 گرم میشود میتواند اکسیژن را جذب کند و به Ni2O3 تبدیل شود. هنگامی که تا C° 600 گرم میشود دوباره به NiO تبدیل میشود
1-2 ساختار
اکسید نیکل دارای ساختارهای آمورف و بلورین میباشد که بسته به مکانیزم به کار رفته برای رشد و شرایط رشد، انواع مختلفی از ساختارهای بلورین برای اکسید نیکل شناسایی شدهاند.
یکی از ساختارهای بلورین اکسید نیکل، ساختار هگزاگونال با ثابتهای شبکه nm 295/0=a و nm 723/0=c است ]6[. این ساختار در شکل 1-1 نشان داده شده است.
شکل 1-1: ساختار هگزاگونال
ساختار بلورین دیگر، یک ساختار مکعبی مانند ساختار کلرید سدیم (NaCl) با پارامتر شبکه Å 195/4=a میباشد ]7[ که در شکل 1-2 نشان داده شده است.
شکل 1-2: ساختار مکعبی
1-3 خواص الکتریکی و اپتیکی
خواص الکتریکی فیلمهای نازک NiO نشان میدهد که آنها نیمرساناهای نوع-p هستند. مقاومت ویژه این فیلمها میتواند با افزایش غلظت حفره کاهش یابد. کاهش مقاومت ویژه به وسیلۀ افزایش تعداد نقصهای ذاتی مانند تهیجاهای نیکل، اکسیژن میانین و یا به وسیلۀ آلایش با یونهای تک ظرفیت مانند لیتیم میتواند به دست آید ]8[. یکی از مهمترین خواص اپتیکی و الکتریکی اکسید نیکل خاصیت الکتروکرومیک آن است که به این خاصیت، خاصیت اپتوالکتریکی هم گفته میشود. در همین راستا به معرفی مواد الکتروکرومیک و انواع مواد الکتروکرومیک میپردازیم.
1-3-1 مواد الکتروکرومیک
موادی که قادر هستند خواص اپتیکی خود را به عنوان یک پاسخ به محرک خارجی تغییر دهند به عنوان کروموژنیک[3] شناخته میشوند. این تغییر در خواص اپتیکی میتواند از طریق پرتودهی با نور (مواد فوتوکرومیک[4])، تغییر در دما (مواد ترموکرومیک[5]) و به کار بردن یک ولتاژ الکتریکی (مواد الکتروکرومیک[6]) اتفاق بیفتد ]9[ .
اثر الکتروکرومیک برای نخستین بار در سال 1960 در فیلمهای نازک اکسیدهای فلزات واسطه مانند WO3 و MoO3 کشف شد. هنگامی که یک اختلاف پتانسیل به دو سر یک مادۀ الکتروکرومیک اعمال میشود میتواند در جریان اکسایش و کاهش الکتروشیمیایی خواص اپتیکی خود را تغییر دهد. خواص اپتیکی باید برگشتپذیر باشند، به این معنی که اگر قطبش ولتاژ تغییر داده شود حالت اولیه باید قابل بازیافت باشد. در فرآیند الکتروکرومیسم[7] یک ماده میتواند تحت تأثیر میدان یا جریان الکتریکی اعمال شده تغییر رنگ پایا و برگشتپذیر نشان دهد ]10[. از میان مواد الکتروکرومیک آلی و غیر آلی بسیار، اکسیدهای فلزات واسطه بیشتر مطالعه شدهاند زیرا آنها تغییر قابل توجهی در استوکیومتری نشان میدهند ]11[.
1-3-2 انواع مواد الکتروکرومیک
مواد الکتروکرومیک دو نوع هستند: 1- مواد الکتروکرومیک کاتدی که به محض کسب یون یا الکترون تغییر رنگ میدهند. 2- مواد الکتروکرومیک آندی که به محض از دست دادن یون یا الکترون تغییر رنگ میدهند.
اکسید تنگستن WO3)) یک مادۀ الکتروکرومیک کاتدی است که به محض کسب یون یا الکترون آبی رنگ میشود. اکسید نیکل NiO)) یک مادۀ الکتروکرومیک آندی است که به محض از دست دادن یون یا الکترون خاکستری رنگ میشود. در صورت معکوس شدن فرآیندها این مواد، شفاف میشوند ]12[.
1-4 کاربردهای اکسید نیکل
از جمله کاربردهای NiO میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
نیمرسانای نوع-p شفاف ]14-13[، کاتالیزور ]15[، حسگر گازی برای انواع مختلفی از گازها ]16[، الکترود در باطریهای یون لیتیم ]17[، فیلمهای الکتروکرومیک ]18[، لایۀ آنتی فرومغناطیس ]19[، سلولهای خورشیدی ]20[، سوپرخازنهای الکتروشیمیایی ]23-21[، دستگاههای فوتوولتایی ]24[ و پنجرههای هوشمند ]25[. در این میان به کاربرد NiO در حسگرهای گازی (فصل دوم) و پنجرههای هوشمند میپردازیم.
در کوتاهترین زمان فراهم میسازد. تاکنون تحقیقاتی پیرامون ساخت نانوکامپوزیتهای سطحی و درجا، بر پایهی سیستم سهتایی Al-Ni-O روی سطح ورقهای آلومینیومی صورت گرفته و نتایج نشان داد که سختی سطح به حدود 5/2 برابر فلز پایه افزایش یافته است. به این ترتیب مقاومت به سایش این آلیاژ بهبود یافت [3]. در بیشتر تحقیقاتی که تاکنون به منظور ایجاد نانوکامپوزیتهای سطحی بر پایهی آلیاژهای منیزیم صورت گرفته، ذرات تقویتکنندهی غیر درجا در زمینهی کامپوزیت مورد استفاده قرار گرفته است. در ادامه نمونههایی از تحقیقات مختلف صورت گرفته در زمینهی ساخت نانوکامپوزیتهای زمینه منیزیم ونتایج حاصل از بررسی خواص مختلف آن به صورت خلاصه بیان شده است.
با توجه به آنکه برخی بررسیها حاکی از تأثیر مناسب ترکیبات بینفلزی MgxCuy در زمینهی منیزیم است ، در این پژوهش سعی میشود نانوکامپوزیت سطحی حاوی ترکیبات بینفلزی مربوط به سیستم Mg-Cu و Mg-CuO به صورت درجا و با استفاده از فرایند FSP بر سطح آلیاژ AZ91 ایجاد شده و در نهایت به منظور بررسی اثر رسوبات فاز β در ریزساختار و خواص مکانیکی و سایشی، نمونهها تحت عملیات حرارتی T6 قرار گرفتند. در ادامه ابتدا به بررسی مطالعات مشابه صورت گرفته در این زمینه و توضیح نحوهی انجام آزمونهای مختلف روی نمونهها پرداخته خواهد شد. در فصل چهارم نتایج آزمونهای مختلف تجزیه و تحلیل شده و در پایان نیز جمعبندی از نتایج به دست آمده ارائه میگردد.
مروری بر منابع
2-1 معرفی منیزیم و آلیاژهای آن
منیزیم دارای ساختار HCP با نسبت هگزاگونالیته[5] ی (c/a)624/1 میباشد، به دلیل همین ساختار نیز فاقد قابلیت تغییر شکل پلاستیک در دمای اتاق است. دانسیته و نقطه ذوب این فلز به ترتیب 74/1 گرم بر سانتیمتر مکعب و C˚560 میباشد. به دلیل حساسیت به شیار بالای منیزیم، حد خستگی و تافنس این فلز کمتر از فلزات دیگر نظیر آلومینیوم است. خواص مکانیکی آلیاژهای منیزیم محدودهی گستردهای دارد که به ترکیب شیمیایی، شرایط (ریختگی یا کار شده)، جزئیات ساخت، عملیات حرارتی و ضخامت محصولات بستگی دارد. به جز منیزیم و کادمیم که محلول جامد پیوستهای ایجاد میکنند، سایرآلیاژهای دوتایی غنی از منیزیم، معمولا سیستم های یوتکتیک[6] و یا گاهی پریتکتیک[7] را نمایش میدهند. منیزیم معمولاً با عناصری مثل آلومینیوم، روی، منگنز، فلزات نادر خاکی، نقره و توریم به منظور تولید آلیاژهای با استحکام بالا و وزن کم به کار میرود. همان طور که گفته شد تغییر شکل در منیزیم به دلیل ساختار HCP محدود شده است و در دمای محیط فقط روی صفحات اصلی {1000} و درجهت <11 >رخ میدهد. دوقلویی شدن[8] در این فلز روی صفحات هرمی { } صورت میگیرد (شکلهای 2-1 و 2-2). البته در دمای بالاتر از˚C250، لغزش میتواند بر روی صفحات هرمی و منشوری نیز رخ دهد و منیزیم کار پذیرتر خواهد بود.
سازگاری نیز از جمله عوامل خیلی مهم در سلامت روانی فرد است. سازگاری در روان شناسی عبارت است از رابطهای که هر ارگانیسم با توجه به محیطاش و با محیط برقرار می کند، از طرفی سازگاری به فرایندهای روان شناختی که مردم را با تغییرات روزمره هماهنگ می کند اشاره دارد. سازگاری فرایندی در حال رشد و تحول و پویاست که شامل توازن آن چه که افراد می خواهند و آن چه جامعه شناسان
می پذیرند می باشد. به عبارت دیگر سازگاری یک فرایند دو سویه است از یک طرف فرد به صورت موثر با اجتماع تماس برقرار می کند و از طرف دیگر اجتماع نیز ابزارهایی را تدارک می بیند که فرد از طریق آنها تواناییهای بالقوه خویش را واقعیت می بخشد در این تعامل فرد وجامعه دست خوش تغییر و دگرگونی شده و سازشی نسبتاً پایدار به وجود می آید(خسروی، 1389).

دوبعد مهم زندگی دانش آموز، پیشرفت تحصیلی و سازگاری آموزشگاهی(اجتماعی-فردی)، است که با یکدیگر رابطه متقابل داشته و بر سلامت روانی و تربیتی حال و آینده وی تاثیر دارد. بالسون[1] (1994)، پیشرفت تحصیلی را اصطلاحی می داند كه به جلوه ای از جایگاه تحصیلی دانش آموزان اشاره دارد و این جایگاه می تواند نمرات دوره های مختلف یا میانگین نمرات در دوره خاص یا نمره ای برای یك دوره باشد. پورشافعی (1370)، پیشرفت تحصیلی را انجام تكالیف و موفقیت دانش آموزان در گذراندن دروس یك پایه تحصیلی مشخص و یا موفقیت دانش آموزان در امر یادگیری مطالب درسی می داند. در تحقیقات مختلف پیشرفت تحصیلی با موفقیت تحصیلی بصورت مترادف بكار برده شده است كه البته متفاوت از یكدیگرند. موفقیت تحصیلی فرآیندی از توانایی های گوناگون افراد شامل توانایی های جسمی، ذهنی، عاطفی و اجتماعی آنان از یك سو و عوامل برانگیزنده مانند علاقه، پشتكار و پاداش از سوی دیگر می باشد (ذكایی، 1378).

در این پژوهش قصد بر این است که محقق بداند آیا رابطه ای بین هوش معنوی و سازگاری با پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دختر مقطع متوسطه شهرستان قلعه گنج وجود دارد و اینکه سهم هرکدام از این متغیرها چه میزان می باشد؟

برنامه درسی در آموزش عالی از این امر ناشی می شود که آن عاملی مهم در ارتقای کیفیت آموزش عالی به شمار می رود (دهقانی و همكاران[7]، 2011). لذا تصمیم گیری درمورد چگونگی اجرای عناصر برنامه درسی در سطح دانشگاه ها باید به درستی انجام شود. تصمیم گیرندگان برنامه درسی، افراد یا گروه هایی هستند که با توجه به تخصص و مهارت خود می توانند تصمیمات مهمی را درباره عناصر برنامه درسی اتخاذ نمایند (آیمینی [8]،2011). ، ترکیب تصمیم گیرندگان و میزان تأثیرگذاری افراد و گروه ها در نظام برنامه ریزی درسی، به نظام سیاسی کشورها بستگی دارد (سراجی،1386 ). هر کشوری باید با توجه به شرایط خود مشخص کند که کدام وضعیت تمرکز یا عدم تمرکز را در تصمیم گیری های خود مناسب می داند(تموکنگ[9]، 2004). از نیمه دوم قرن بیستم با توجه به تحولات سریع سیاسی،اقتصادی و اجتماعی ضرورت برخورداری از برنامه درسی منعطف و سازگار با تغییرات اجتماعی و فرهنگی و مشارکت بیشتر در تصمیم گیری های آموزشی احساس شده است(ایزدی، 1385 ). و از حدود 100 سال پیش،همواره این سوال در حوزه نظام آموزشی کشورها مطرح بوده است که تصمیمات مربوط به برنامه درسی در کجا و توسط چه کسی باید اتخاذ گردد (موسی پور، 1385). بنابراین از همان زمان دو رویكرد تمرکز و عدم تمرکز در برنامه درسی مورد توجه کشورها قرار گرفته و حوزه پرتلاطمی را به وجود آورده است. نحوه ترکیب تصمیم گیرندگان برنامه های درسی و توانایی های معلمان و اعضای هیأت علمی در استفاده از این انعطاف برنامه درسی، درجه تمرکز یا عدم تمرکز این گونه برنامه ها را تعیین می کند(نوروززاده و همكاران،1385).

چالشهای عمده سر راه توسعه آموزش عالی در قرن بیستم، باعث گرایش به خصوصیسازی آموزش عالی در کشورهای در حال توسعه شده است. رشد اقتصاد مبتنی بر اطلاعات، تغییر ترکیب جمعیتی، افزایش اقبال عمومی به آموزش، ظهور فناوریهای جدید، همگرایی سازمانهای مدرن و کاهش اعتماد مردم به عملکرد و اثربخشی دولتها از دلایل اصلی گرایش به خصوصیسازی آموزش عالی در دو دهه اخیر بوده است. در ایران نیز خصوصیسازی گسترده در اصل 44قانون اساسی در ایران پیشبینی و سیاست توسعه آموزش عالی خصوصی در برنامه توسعه سوم مورد توجه قرار گرفته است؛ اما وجود پارهای موانع و محدودیتها باعث شده آموزش عالی خصوصی، به معنای واقعی آن، رخ ندهد.
تا اواسط قرن 20 میلادی دولتها همواره مسئولیت اولیه آموزش شهروندان را بر عهده داشتهاند و بزرگترین و تنها منبع تامینکننده بودجه مورد نیاز آموزشوپرورش بودند. با پیدایش فناوریهای جدید و جهانی شدن، آرمانهای لیبرال دموکراسی با مفاهیم نئو لیبرال درباره جامعه و دولت ترکیب شد و با جهانی شدن اقتصاد و کاهش نقش دولت در تامین بودجه مورد نیاز آموزش عالی، موسسات آموزش
عالی میزان زیادی رقابتی و بازارمحور شدند. از طرف دیگر اصول ارائه خدمات رفاه عمومی و اجتماعی توسط دولت مورد تردید قرار گرفت و با رواج نگرش تجاری نقش آموزش عالی خصوصی گسترش یافت و تعداد بیشماری از فراهمکنندگان جدید آموزش عالی از قبیل بخشهای انتفاعی، موسسات غیرانتفاعی، موسسات مجازی و سایر مراکز آموزش عالی به عرصه آمدند که میتوانند به سرعت با تغییرات جامعه، شرایط بازار و علایق دانشجویان سازگار شوند. بعد از پایان جنگ جهانی دوم، سیاست کشورها از نخبهگرایی به سمت تودهای شدن آموزش عالی حرکت کرد. به دلیل افزایش جمعیت و تقاضای رو به رشد جوامع مدرن به تحصیلات عالی، آموزش عالی خصوصی گسترش چشمگیری یافت. افزایش شهریه دانشجویان، ترغیب اهدای کمک توسط ذینفعان و درگیرکردن بخش خصوصی در ارائه خدمات آموزشی از جمله آن راهبردها بودند. در ابتدای قرن 21 ،نقش بخش خصوصی به عنوان شریک بالقوه دولت، هم در تدارک و هم در تامین بودجه آموزش عالی بیشتر آشکار شده است.

در ایران نیز در برنامههای توسعه سوم و چهارم صریحا بر توسعه بخش خصوصی آموزش عالی کشور تاکید شد و اقدامات جسته گریخته ای همانند تاسیس دانشگاههای غیرانتفاعی، آزاد و دورههای شبانه صورت گرفته است؛ ولی شواهد گویای این مطلب است که با وجود تجربههایی از این قبیل، آموزش عالی کاملا خصوصی به وجود نیامده است و اینگونه دانشگاهها صرفا غیردولتی محسوب میشوند. وزارت علوم در تارخ 10/2/1379 آیین نامه ای تحت عنوان «آیین نامه واگذاری اختیارات برنامه ریزی درسی به دانشگاهها» در 13 ماده 4تبصره طراحی و ابلاغ نموده است که اهم اهداف این آیین نامه عبارتند از: الف- انطباق هر چه بیشتر برنامه های درسی با نیازهای جامعه؛ ب – نهادینه كردن برنامه ریزی درسی در دانشگاهها؛ ج- روزآمد شدن برنامه ها با توجه به تحولات دانش بشری؛ د- تناسب بیشتر برنامه های درسی با امكانات و تواناییهای دانشگاهها. این آیین نامه تاکید دارد که دانشگاههای دارای هیات ممیزه می توانند برنامه های پیشنهادی خود را به دفتر گسترش آموزش عالی ارسال و پس از تایید آن را اجرا کنند. تحقیقات نشان می دهد که با وجود این اختیار، حتی دانشگاههای دارای هیات ممیزه هم چندان فعالیتی در این زمینه نداشته اند. (سبحانی نژاد، راهنما و شاه حسینی, 1390؛ سبحانی نژاد و شاه حسینی، 1391) هدف این پژوهش پرداختن به راهکارهای عملی برای تمرکز زدایی در برنامه درسی دانشگاهی از منظر اساتید و مدیران دانشگاه کردستان است.
زنان شاغل در مشاغل خدماتی غیر دولتی مشهد
اکنون که دو دهه از آغاز پژوهشها در این زمینه می گذرد و روز به روز اهمیت آن پررنگتر میشود پرداختن به این موضوع ضرورت می یابد. همچنین اهمیت توجه به مباحث اخلاقی توسط مدیران و کارکنان سازمان در دهه های اخیر بسیار زیاد شده است( گیوریان و دیندار فرکوش[3]، 1390).
یکی از این مباحث اخلاقی، مقوله عدالت است. عدالت و اجرای آن یکی از نیاز های اساسی و فطری انسان است که همواره در طول تاریخ، وجود آن بستری مناسب جهت توسعه جوامع انسانی فراهم کرده است (حسین زاده و ناصری، 1386). همچنین عدالت به عنوان یك نیاز اساسی برای زندگی اجتماعی انسانها همیشه در طول تاریخ مطرح بوده است (بهلولی زیناب[4] و همکاران، 1389).

امروزه بخش مهمی از زندگی انسان ها در سازمان ها سپری می شود، و رعایت عدالت در سازمانها می تواند تاثیر بزرگی بر روی موفقیت فردی و سازمانی داشته باشد و وجود انسان های موفق و سازمان های موفق زمینه رشد جامعه را فراهم می سازد. در بسیاری از سازمانها با مقوله بی عدالتی و توزیع غیرمنصفانه دستاوردها و ستاده های سازمان روبرو هستیم که موجب تضعیف روحیه كاركنان و تنزل روحیه تلاش و فعالیت در آنان می شود، بنابراین رعایت عدالت، رمز بقاء و پایداری جریان توسعه و پیشرفت سازمان و كاركنان آن است (الوانی و پور عزت، 1382، 17).
شایان ذکر است سازمان سرمایه گذاری و کمک های اقتصادی و فنی ایران بهعنوان یکی از مهمترین و حیاتیترین سیستمهای خدماتی جامعه، امروزه با تحولات شگفتانگیز رقابتی اداره میشوند. درچنین شرایطی مدیران توجه به حمایت سازمانی ادراک شده، عدالت توزیعی و انگیزش شغلی کارکنان بسیار مهم و حائز اهمیت بوده و می تواند به عنوان یک مزیت رقابتی قلمداد شده که عملکرد این نهاد را
دستخوش تغییر و تحول نماید. با توجه به اینکه محقق خود در سازمان سرمایهگذاری و کمک های اقتصادی و فنی ایران مشغول به فعالیت است و از نزدیک با آن آشنایی کامل دارد. بر اساس مشاهدات محقق، به نظر می رسد در سازمان سرمایه گذاری و کمک های اقتصادی و فنی ایران ، نقش حمایت سازمانی ادراک شده، عدالت توزیعی و انگیزش شغلی کارکنان بر واکنش به فن آوری اطلاعات نوین (البته در برخی موارد) در سطح مطلوبی قرار ندارند، لذا می توان اینگونه ادعا نمود که مسأله و دغدغه اصلی محقق که علت انتخاب این عنوان نیز هست بدین شرح است که:

آیا بین حمایت سازمانی ادراک شده، عدالت توزیعی و انگیزش شغلی کارکنان و واکنش به فن آوری اطلاعات نوین در سازمان سرمایه گذاری و کمک های اقتصادی و فنی ایران رابطه وجود دارد؟»
[1] Siton And Et Al
[2] Shanock & Eisenberger
[3] Giverian And Frekoush
[4] Zeynab