در فصل دوم نگاه مختصری به زندگی و آثار سعدی از منظر صاحب نظران افكنده خواهد شد واز تحصیلات، مسافرتها، تجارب و اهمیت این شاعر در ادبیات فارسی و جهان صحبت میشود و از آثار او و موضوعاتشان سخن به میان آمده است.
فصل سوم، به اهمیّت صبر و سكوت در آیات و روایات اسلانی پرداخته و با شرح و بسط این دو موضوع از نظر آیات كریمة قرآن مجید و هم چنین نصوص صریح روایات و احادیث شریف از معصومین و امامان (ع) اشاره میشود.
فصل چهارم به بررسی جایگاه صبر و سكوت در ادبیات فارسی میپردازد و اهمیّت آن را در آثار شاعران طراز اوّل ایران مانند مولوی، عطار، صائب تبریزی و … نشان میدهد.
فصل پنجم این تحقیق كه بدنة اصلی این پژوهش را در بر میگیرد، به بحث و برسی جایگاه صبر و سكوت در آثار سعدی میپردازد. در این بخش نگارنده بر اساس اشعار و گفتههای سعدی تحلیل خود را از این دو مبحث ارایه میدهد. در فصل ششم، پژوهنده دریافت و استدراكات خود را ازكُل مباحث و نتیجة ارائه تحقیق داده و سپس پیشنهاداتی را نیز در این خصوص اضافه میكند.
1-2- هدف تحقیق:
هدف از انجام این پژوهش، بررسی جایگاه صبر و سكوت در در آثارسعدی شیرازی است. در مقولة تربیت و اخلاق چنان كه از آثار و اشعار سعدی بر میآید، صبر وسكوت به عنوان دو راهبرد تربیتی و اخلاقی در موفقیت انسان بسیار مؤثر هستند. از دیگر سو، به نظر میرسد، سعدی در مبحث صبر و سكوت به شدّت تحت تأثیرآموزههای اسلامی است. یكی از اهداف دیگر این تحقیق نشان دادن كمیّت و كیفیّت این اثر پذیری میباشد.
1-3 ادبیات و پیشینة تحقیق:
تا كنون، تحقیق و اثر مستقلی در خصوص جایگاه صبرو سكوت در آثار سعدی به رشتهی تحریردر نیامده است. لیكن پژوهشگران و ارباب
ذوق و اندیشه به طور پراكنده در آثار خود به این مبحث پرداختهاند.
محمد علی همایون در باب سعدی و گلستان و بوستان و غزلهای او كتابی باعنوان«سعدی، شاعر عشق و زندگی» تاًلیف كرده است. این كتاب در 385 صفحه در سال1385 توسط نشر مركز روانهی بازار گردیده. نویسنده در این كتاب مطالب گوناگونی را در هشت فصل پیرامون موضوعات مختلف درآثار سعدی به رشته ِ تحریر درآورده است. در صفحه (167) چنین میخوانیم: « سعدی در بوستان، بخصوص در باب سوم و نیز در بابهای دوم و چهارم و هفتم، در تئوری تصوف و درویشی داد سخن میدهد، چنان كه اگر این شعرهای او را به دست كسی بدهند كه از تصوف و ادبیات آن سررشته داشته باشد ولی نداند كه این شعرها از سعدی است، به حق گمان خواهد كرد كه گوینده آنها از اجله شعرای صوفی است…، منظورم برداشت او از آراء و روشهای اصولی و اساسی و پاك و بی غش تصوف است، و بازتاب آن در خلق و خو و رفتار و گفتار صوفیان بزرگ افسانه مانند جنید بغدادی و شبلی نعمانی و بایزید بسطامی است.
دوازدهمین دفتر «سعدی شناسی» مجموعهای تخصصی درباره اندیشه، زندگی و آثار سعدی است. این دفتر شامل 16 مقاله تحقیقی به قلم دانشوران و سعدیشناسان ایرانی است كه هر كدام، بازگو كننده و راهگشای جنبهای از هنر سخنوری و ژرفای اندیشه سعدی است. حقشناس در مقاله «شجرههای ممنوعه در گلستان سعدی»، موضوع این بخش از ادبیات فارسی را پیش میكشد و آنها را بنا به دلایلی كه در مقاله بدان اشاره شده، «ادبیات گلخنی» مینامد و مینویسد كه این شاخه از ادبیات با آنچه به آن هجویات و هزلیات میگویند، تفاوت دارد. سپس پرسشهایی از این دست را طرح میكند كه چرا ادبیات گلخنی ما همواره با نوعی تسامح و نادیده گرفتن مواجه بوده است و كسی نكوشیده كه آنها را از پهنه ادبیات ایران بزداید؟ حقشناس در این مقاله به حدسها و گمانهایی دست مییازد و در نهایت آنچه را كه خود میپسندد و با واقعیت ادبیات ما سازگارتر تلقی میكند، پاسخی برای پرسشهایش در نظر میگیرد.» (كمالی سروستانی، 1385: 87)
«سكوت و سخن، شاهكارهای موضوعی شعر فارسی»، عنوان كتابی است از داود لطفالله. این كتاب در سال 1387توسط نشر مدرسه در 188 صفحه چاپ گردیده است. نویسنده در این اثر به آموزههای اخلاقی شاعران ایران به مبحث سكوت و سخن و مقام آن پرداخته و شواهد و نمونههائی از شاعران كلاسیك ایران آورده است. مبحثی از این اثر در آداب سخن از سعدی شیرازی نیز در آن گنجانده شده.
روش تحقیق
این تحقیق به روش كتابخانهای انجام گرفته و نگارنده کوشیده است برای شناخت دقیق تر و جزئی تر چهره ی افسانه ای اسکندر، رفتار، گفتار و کردار اسکندر و دیگر شخصیّت ها درباره ی او و هم چنین دیدگاه های مؤلّفان آثار پدید آمده در پیوند با اسکندر بخش هایی را بیاورد و بررسی مختصری از سیمای اسكندر در تاریخ و اسكندرنامههای فارسی ارائه داده و سپس به طور گسترده حوادث و رخدادهای این داستان را در دو اثر مورد بحث و بررسی قرارداده و واكاوی كند.
در این بخش ها تفاوت ها و شباهت های آثار یاد شده درباره ی اسکندر نیز بررسی می شود. گفتنی است در آغاز هر بخش برای آگاهی بیشتر به کوتاهی مطالبی تاریخی نیز درباره هر موضوع ارائه گردیده است .
فصل دوّم
2-1. نگرشی به آثار و زندگی حكیم نظامی گنجوی
جمالالدّین ابومحمّد الیاس بن یوسف نظامی معروف به نظامی گنجوی (۵۳۷ – ۶۰۸ قمری) شاعر و داستان سرای بزرگ ایران و از افتخارات بزرگ زبان و ادب فارسی، یكی از بزرگ ترین اركان شعر و ادب فارسی به شمار می رود . آثار او در مضمون پردازی و تصویر سازی در میان شاعران كهن بی مانند است . آثار نظامی هم از نظر كمّی و هم از نظر كیفی در میان شاعران فارسی زبان از جایگاه ممتازی برخوردار بوده و به نظر بسیاری از متخصّصان و محقّقان یكی از پنج پایه ی اصلی شعر فارسی بعد از فردوسی ، مولوی ، سعدی و حافظ است. او در حوالی سال 530 ه.ق در شهر گنجه از شهرهای ولایت آذربایجان به دنیا آمد. از زندگی نظامی در كودكی و نوجوانی اطّلاع چندانی در دست نیست ولی براساس اشعار خود او پدرش یوسف بن زكی مؤیّد و مادرش از بزرگان كرد بوده است. ظاهرا نظامی در سال های اولیّه ی زندگی خویش به مطالعه ی عمیق علوم و معارف زمان خود پرداخته و ره توشه های بسیاری از علومی همچون ادبیّات فارسی، زبان و ادبیّات عرب،نجوم و هیئت، موسیقی، قرآن، حدیث، حكمت و عرفان اندوخته است كه بعدها این اطّلاعات را در لابه لای اشعارخود به نمایش گذاشته است.
(نظامی ، 1388: پیشگفتار )
2-2 . محل و زمان تولّد
برات زنجانی می نویسد :« نظامی به سال 530 یا 540 هجری در گنجه متولّد شد .نام پدرش یوسف و نام مادرش رئیسه بود. نام جدّش «زکی» و نام جدّ اعلایش «مؤیّد» بودهاست. زادگاه نظامی شهر گنجه (واقع در جمهوری آذربایجان کنونی) بوده و اجدادش را اهل تفرش (در استان مرکزی ایران) گفتهاند. پدرش زاده ی تفرش و مادرش نیز کُرد ایرانی بودهاست .او در سنین کم یتیم شد و داییاش، بزرگش نمود.. برخی اصل او را از عراق، نواحی قم و تفرش می دانند. هر چند كه او از زادگاه خود خشنود نبود، امّا تمام عمر خود را در گنجه سپری كرده است»
( زنجانی ، ۱۳۸۴ : 45)
در رابطه با پدر او، بهروز ثروتیان این بیت در لیلی و مجنون را شاهد میآورد :
دهقان فصیح پارسی زاد از حال عرب چنین کند یاد
اسماعیل فصیح در سال 1313 در تهران به دنیا آمد. وی پس از انقلاب، به عنوان پرکارترین رماننویس ایرانی وارد صحنه شد و به شهرتی فراگیر رسید و در سه حوزهی رمان، مجموعه داستان و ترجمه آثاری خلق کرده که سالها مورد استقبال کتاب دوستان ایرانی فراوانی قرار گرفته و خوانندگان بسیاری از آنها بهرهمند و با آنها مأنوس شده اند. برخی از کارهای او مانند «ثریا در اغما» (1363) که به زبانهای انگلیسی، عربی، آلمانی و فرانسه ترجمه شده؛ سرشار از ذوق و ظرافت اند. راوی در این رمان با نگاهی فاصله دار اما کاوشگر در گرما گرم جنگ و ناآرامیهای سیاسی پس از انقلاب، زندگی ایرانیان مقیم پاریس را رصد میکند.
رمان «زمستان 62 » ( 1366) تحت تأثیر وقایع جنگ ایران و عراق و با درون مایهی عشق و شهادت نوشته شده است.
جوهر اصلی ادبی و اندیشه مرکزی در رمانهای ثریا در اغما، زمستان 62 و «کشته عشق» جنگ و پیامدهای آن است. فضای حاکم بر این آثار را عشق، شهادت، جنگ و خونریزی، بمباران شهرها، فضای منورها، صدای توپ و تفنگ، فضای بمبهای شیمایی و معلولین و آوارهها و آوارگیها تشکیل می دهد؛ فضای کمبودها و نابسامانیها، فضای گریهها و فغانها و نوحهها، فضای قبرستانهای پر، ایثارها و حماسهها، طنین آواز بسیجیان و پژواک شوق به جبهه رفتن، فضای شعارها و پوسترها، وصیتنامهها و فضای رشد دغلبازان و فرصتطلبان و… طرح می شود؛ همان فضاهایی که اسماعیل فصیح سعی کرده است با جزئیات دقیق و مستند گونه و به شیوهی روایی به تصویر بکشد. او هم ستایشگر است و هم منتقد هم از زیبایی عشق و شهادت و ایثار میگوید و هم از زشتیها مینالد هم فرجامها، ادریسها و پسرهای «ننه بوشهری» و هم برادران بسیجی و رزمنده را میستاید و هم «مسعود» های کلاهبردار «ابو غالب» های مسلمان نما و «بیگلری» های فرصت طلب را به سخره میگیرد و به محاکمه میکشد. هم بر حق بودن دفاع از میهن را میستاید و هم از چهره زشت و ویرانگر جنگ مینالد. ثریا در اغما «رمانی است که شخصیتهای آن از روی الگوی اشخاص معروف و واقعی برگزیده شدهاند و این اشخاص با نامهای داستانی و استعارهای در رمان معرفی شدهاند، ویژگیها و خلاقیتهای شخصیتهای داستان همچون کلیدی است که خواننده را موفق به شناخت اشخاص میکند این نوع رمان: رمان کلیددار نامیده میشود» (میر صادقی،1376: 463).
1-2- اهداف پژوهش:
1 . تحلیل عناصر داستانی و نگاه اسماعیل فصیح به جنگ
2 بررسی تیپها و چهرهای سه اثر داستانی جنگ فارغ از نقش اجتماعی و سیاسی آنان
1-3- ارائه فرضیههای پژوهش:
2.تیپها و چهرههای گوناگون جامعه را فارغ از نقش اجتماعی یا اهداف سیاسی آنان ترسیم میکند
1-4- پیشینهی پژوهش:
جمال میر صادقی در کتاب داستاننویسهای معتبر ایران در صفحات 214-217 و همچنین در کتاب ادبیات داستانی قصه و رمانس، داستان کوتاه رمان صفحهی 426 به نقد کتاب ثریا در اغما پرداخته است، میر صادقی این کتاب را از نوع از رمانهای کلیددار میداند. به باور میر صادقی در رمانهای کلیددار شخصیتپردازی از اهمیتی ویژه برخوردار است. زیرا در این نوع رمانها از شخصیتهای واقعی گرتهبرداری
میشود و شخصیتهای داستان باید اعمال و خلقیات اشخاص مورد نظر نویسنده را بازتاب دهند، به طوری که خوانندگان آنها را در متن داستان طبیعی و واقعی ببینند. در این نوع رمانها شخصیتها از روی انگاره اشخاص معروف و واقعی برگزیده میشوند و این اشخاص با نامهای داستانی در رمان معرفی میگردند تا ویژگیهای شخصیتهای داستان همچون کلیدی خواننده را موفق به شناخت اشخاص نماید.
محمد حنیف در کتاب «جنگ از سه دیدگاه» از رمان ثریا در اغما به عنوان اثری ضد جنگ با تفرعنات روشنفکرانه یاد میکند.
«بهرنگ رجبی» در ضمیمه روزنامه اعتماد به نقد و بررسی رمان ثریا در اغما پرداخته و طرح آن را ضعیف، اما مهارت اسماعیل فصیح را در پرداخت صحنهها جذاب و جالب میداند.
همچنین «محمد حسین صنعتی» در کتاب آشنایی با ادبیات دفاع مقدس اسماعیل فصیح را در گروه کسانی قرار داده که داستانهای منفی نگر نوشتهاند و رمان زمستان 62 را در گروه آثاری که جنگ را یکسره زشتی میبینند؛ قرار داده است.
غلامرضا مردانی در کتاب «ادبیات در انقلاب، انقلاب در ادبیات» کتاب ثریا در اغما را در گروه آثار منفی نگر به شمار میآورد، رمانی که شخصیتهای اصلی آن از مرگ میهراسند و کمتر با شهادت آشنایند.
آناهید اوجاکیانس در نقد مجموعه آثار داستانی اسماعیل فصیح بر آن است که:
مشخصات سبک و زبان فصیح در این رمان [زمستان 62] دربرگیرنده همان خطوط برجسته ای است که قبلاً بارها ذکر شده است. که استفاده از رجعت به گذشته این بار برای ایجاد مقایسه میان رونق و آبادانی مناطق جنوب با ویرانیهای جنگ یا معرفی بیشتر شخصیتها صورت گرفته است. . بارِ طنز و کنایاتِ زبان نیز سنگینتر و نه تنها از زبان آریان بلکه از سوی شخصیتهایی چون دکتر یار ناصر و مریم و فرجام نیز شنیده میشود و حتی به حریم صحنه های جدی و غم انگیز رسوخ میکند و فضای غم زده رمان را قابل تحمل تر میسازد. از نمادها نیز بهره شایسته ای گرفته شده است. نماد گل لاله ٬ که فرجام همیشه شاخه ای از آن را در اتاق تنگ خویش نگاه میدارد ٬ پیش آگهی از تعلق فکری و سرنوشتی است که در انتظار اوست و هم اسمیِ آن با معبودش٬ لاله جهان شاهی٬ نیز هدف و مقصود این شهادت را میرساند. شهادت فرجام شکوفایی گل زندگی لاله را در پی خواهد داشت. نام منصور فرجام نیز کنایه از سعادتی است که فرجام در اواخر زندگی احساس میکند. او از بخت خویش سپاسگزار است که او را یاری داده است تا فرجام زندگیاش را شکل دهد و٬ در زمستانِ زندگی خود و برخی از هم وطنانش٬ به رستگاری و حیات جاودان دست یابد. جبهه جزایر مجنون نیز ٬ که راه رستاخیز را برای فرجام فراهم میآورد ٬ کنایات ظریفی در بردارد. از یک سو ٬ در رمان ٬ اشاراتی به اهل جنوب بودن مجنونِ لیلی میشود٬ از سوی دیگر٬ فرجام که مجنونِ عشق لاله است٬ راهیِ جبهه جزایر مجنون میشود که شاید در چشم برخی متقارن با جنون زدگی باشد (اوجاکیانس، 1386: صص 131-132).
از نظرمحمدرضا روزبه آثار اسماعیل فصیح از نوع آثاری هستند:
«که طی آنها نویسنده یا نقبی به تاریخ گذشته زد و یا فراز و نشیبهای جامعه ایران در پشت جبهه جنگ را به تصویر کشید. رمانهای اسماعیل فصیح غالباً روالی خطی و شیوهای گزارش گونه و سرگرم کننده دارند. اسرار نویسنده بر این شکل و شگرد و کم توجهی او به انضباط درونی اثر، بعضاً به سستی آثارش انجامیده است». (روزبه،1381:93)
1-5- مواد و روش اجرای پژوهش:
2.پس از جمعآوری منابع معتبر، متناسب با عنوانهای اصلی و فرعی فیشبرداری صورت میگیرد.
زندگی نامه و آثار اسماعیل فصیح
2-1- زندگی نامه و آثار اسماعیل فصیح
اسماعیل فصیح در دوم اسفند ماه سال 1313 در محلهی در خونگاه – از محله های قدیمی (جنوب) نزدیک بازار تهران – متولد شد. پدرش ارباب حسن، اسم او را اسماعیل گذاشت. اسماعیل در خانه ای شلوغ متولد شد خانه ای که 9 فرزند دیگر ارباب حسن هم در آن زندگی میکردند مادر و خواهرها او را خیلی دوست داشتند و با نام مستعار ناصر او را صدا میزدند – انتخاب نام دکتر یار ناصر از شخصیتهای مهم رمان زمستان 62 و ناصر خان دایی احمد عرفان مونسی دوازده ساله در رمان کشته عشق بی ارتباط با این نام مستعار نیست – اسماعیل فصیح در سن دو سالگی پدرش را از دست داد.
برای شناخت زن و موقعیت اجتماعی، سیاسی و فرهنگی او، باید تمام تاریخ را از نظر گذراند و برای این شناخت، نمی توان یک دین یا مذهب خاصی را مورد نقد و بررسی قرار داد و بعد حکمی کلی در این باره داد. اما در بررسی هایی که پژوهش گران در چند دیـن مثـل« یهودیت و مسیحیت » در باره ی زن انجام داده اند، دیده شده که بی توجهی و بی اعتنایی به زن از همان ابتدای خلقت، آشکار بوده است.
« در مسیحیت گناه اولیه ( (pehe0riginaگناه زن بود و – مرد به عنوان فرزند آدم- هر گاه به سوی زنی رود، حتی اگر آن زن همسرش باشد، چنان که حوا همسر شرعی آدم بود، باز گناه نخستین و گناه اصلی را تکرار کرده است و گناه و عصیان آدم را در خاطره ی خداوند، تداعی کرده است. »(شریعتی، 1376 : 78)
این دیدگاه در دین مسیحیت، شاید بر گرفته از همان داستان چگونگی خلقت آدم و حوا و رانده شدن آنان از بهشت باشد. داستانی که بدین گونه در این دین و مذهب بیان شده است و پژوهش گران نیز آن را در کتاب ها و آثار خود آورده اند و گفته اند که خداوند ابتدا آدم و حوا را در بهشت آفرید و بعد به آن ها حکم کرد که شما مختارید از این بهشت و تمام امکاناتش استفاده کنید مگر این درخت، که بنا به بعضی از تفاسیر، گندم بوده و بعضی دیگر آن را سیب دانسته اند اما در این میان شیطان بر آنان غلبه نمود و آن ها را وادار کرد که از آن درخت ممنوعه، تناول کنند و در پی این سرکشی و گناه بود که از بهشت رانده شدند اما، گویا در این میان، مسیحیان یک طرفه به قاضی رفته اند و طبق استدلال های خود شان، زن یا حوا را مسؤول این خطا و باعث تشویق و ترغیب آدم، دانسته اند و شاید با این گونه استدلال ها، باعث شده اند چنین حکمی در باره ی همه ی زنان، در دین آن ها ریشه دواند.
جلال ستاری در یکی از کتاب های خود به نام سیمای زن در فرهنگ ایران، با توجه به تصور کهنی که در شرق پا گرفته بود، مبنی بر زاییده شدن زن یا حوا از پهلوی مرد یا آدم و با توجه به طرز تفکر آن ها، از منظر و دیدگاه دو گروه عمده، به تبیین و بیان این نظریه پرداخته است.
او در این کتاب در باره ی گروه اول که به ظاهر بینان معروفند، آورده: « مرد و زن از نظر این گروه، بسیار با هم تفاوت دارند. از نظر اینان، آدم پسر خداست و خداوند او را بدون واسطه آفریده و تمام خصوصیات خود را به او انتقال داده است. پس آدم (مرد) می تواند عروج روحانی داشته باشد و تا خدا پیش برود. از نظر آن ها، حوا، دختر آدم و زاییده ی اوست. بنا بر این حوا (زن) نمی تواند به مانند آدم (مرد) به عروج و تکامل دست یابد. در واقع، زن فاصله ای است بین خدا و آدم. از نظر این گروه، آدم، حوا را در خواب زایید، بی درد و رنج و این زایمانی رویا وش است. زایمان در حوا در حکم نفرین و لعنتی ابدی است….آدم، نقش اساسی بر عهده دارد. نقشی معنوی و روحانی، چون شبیه به خداست. اما حوا، نقش مشروط و مادی است. آدم، پیامبر زندگی است و حوا پیک مرگ»(ستاری،1373: 60)
ستاری در این باره، بیان داشته که : « اگر خلقت حوا از دنده چپ او را از دیدگاه گروهی دیگر که به نهان بینان معروفند، در نظر بگیریم، مساله حکمی دیگر به خود می گیرد. نهان بینان زن (حوا) را باطن دین و آیین می دانند و آدم را ظاهر آن. شیطان هم به فکر از هم پاشیدگی باطن بود تا ظاهر. زیرا می دانست اگر باطن از هم پاشیده شود نیروی ظاهر هم ارزشی نخواهد داشت.»(همان،1373 :60)
در جواب این سوال كه چرا از همان آغاز آفرینش، برای جنس زن خلقتی ناقص تر از مرد قائل شده اند، قصه ها، افسانه ها و اساطیر فراوانند كه در این جا لازم نیست به تمامی آن ها اشاره گردد. اما این قصه ها که اکثرا بر ساخته ی مردان هستند با توجه به دلایل و مطالبی که در ادامه به آن پرداخته خواهد شد، شاید هرگز پژوهندگان را به سر منزل حقیقی چرایی و چیستی خلقت زن، راهنمایی نكنند. از اینروست كه غالباً تكیه گاه این نوع جستجو را در قرآن، رد یابی می نمایند اما گاهی نیز برای وضوح این آیات، در باب داستان خلقت انسان، به تفاسیر مختلف مراجعه می كنند که متاسفانه خیلی از مفسران هم بر مبنای دیدگاه و عقل خود شان، آیات قرآنی را تفسیر و تبیین كرده اند. آنها، بیان داشته اند كه ابتدا زن (حوا) بود كه فریب شیطان را خورد و بعد او باعث گمراهی مرد (آدم) شد. اما آیات قرآنی فراوانی در این باره وجود دارد كه خداوند فرموده، زن و مرد هر دو وسوسه شیطان را پذیرفته اند و گمراهی هر كدام به گردن خود شان
بوده است. نه مرد مسؤول گمراهی زن است و نه زن مسؤول گمراهی مرد. در
سوره ی بقره آیهی 36 در این زمینه چنین می خوانیم : « فازلهما الشیطان » شیطان هر دوی آن ها را به ضلالت انداخت یا در سورهی اعراف، آیه ی20 نیز كم و بیش به این مضمون اشاره شده است. « فوسوس لهما الشیطان» شیطان هر دوی آن ها را فریب داد و هر دو را وسوسه كرد.
می بینیم قرآن در هر كجا كه از فریب و وسوسه شیطان، سخن به میان آورده تمام ضمایر را به صورت تثنیه بیان داشته است. از نظر قران هر دوی آن ها، این گناه را انجام داده اند، هم حوا و هم آدم. اما در این جا می توان این سوال را مطرح كرد كه چرا مفسران در تفسیر این آیه ها هم حقیقت و باطن مطلب را بیان نكرده و تعمداً مرد را بر زن ترجیح داده اند ؟ که در پاسخ این سوال،می توان این گونه گفت که این دیدگاه، شاید ناشی از تسلط فرهنگ مرد سالارانه ی گذشته باشد و این که در بیشتر اوقات، اکثر مفسران مرد بوده اند و هر آن چه آن ها در این زمینه، نوشته اند ناشی از دیدگاه مردانه خود شان بوده است زیرا هم خود آن ها، مساله ی گناه نخستین را مطرح كرده اند و هم خود شان به آن پرسش، جواب داده اند. شاید در این جا نیز بتوان گفت که بر اساس این اندیشه هاست كه زن در طول تاریخ در تمامی جنبه های زندگی، كوچك شمرده شده است. حق و حقوقی ندارد و اگر سخن بگوید یا نظری بدهد او را محكوم می كنند كه كم خرد و وسوسه گر است و به این صورت زن در پستوی خانه ها پوسیده و یا به اجبار تن به ازدواج می دهد و سر انجام اگر هیچ یك از این ها ننگ بودنش را نپوشاند، قبر بهترین داماد برایش است، آن گونه که در زیر آورده شده :
« لكل اب بنت یرجی بقاؤهــا ثلاثه اصـها اذا ذكر الصــهر
فبیت یغطیها و بعل یصونها و قبر یواریها، و خیر هم القبر »
هر پدری دختری داشته باشد كه بخواهد ماندگار شود، هر گاه به یاد داماد می افتد، سه داماد دارد : یكی خانه ای كه پنهانش كند.” دومی شوهری كه نگهش دارد” و سوم قبری كه بپوشاندش،”و بهترین شان قبر است و این مثل عربی كه گفته اند : « نعم الختن القبرٌ» در باره ی همین موضوع است »(شریعتی، 1376: 110)
در قران به وضوح، بیان شده است که زن و مرد هر دو از عالم نیستی به عالم هستی پا نهاده اند و در واقع آن دو، کامل کننده ی هم هستند. مثلا آیه ی زیر حاکی از چنین مطلبیست « هن لباس لکم و انتم لباس لهن. یعنی آن ها پوشش شمایند و شما پوشش آن هایید. » (سوره ی بقره، آیه ی 178). و یا در آیه ی اول سوره ی نساء، خداوند به برابری زن و مرد، این گونه اشاره کرده : « یا ایها الناس اتقوا ربکما الذی خلقکم من نفس واحده و خلق منها زوجها ». نیز در سوره ی نحل آیه ی 72، به همین مضمون بر می خوریم : « و الله جعل لکم من انفسکم ازواجا و جعل لکم من ازواجکم تبین و حفده. یعنی و خداوند از جنس خود تان برای شما جفت آفرید و از آن جفت ها، دختران و پسران و دامادان و نوادگان برای شما خلق فرمود.
در همه ی این آیات، خداوند یاد آور شده که زن و مرد مکمل یکدیگر و مایه ی آرامش یکدیگرند و در هیچ یک از آیات خود، به برتری یکی بر دیگری اشاره نکرده است.
این اشارات كوتاه به برخی از آیات قرآنی ظاهراً برخلاف نظریه و دیدگاه كسانی است كه برای آفرینش زن خلقتی ناقص، قائل شده اند، هر چند ورود به این مسئله از منظر قرآن، خود بحثی مفصل لازم دارد و قرار دادن آیات و احادیث ما را به جایگاه خاصی در این مورد هدایت كند، اما فعلاً به این منبع الهام زیاد وارد نمی شویم و از مناظر دیگر به موضوع می پردازیم.
1-2- مروری بر عصر مادر سالاری گذشته
مطالعه در تاریخ اقوام، ملل مختلف واساطیر و داستان های آنان، پژوهندگان را به جایی رساند كه گفته اند، زن نه تنها در عصر باستان، حاشیه نشین نبوده، بلكه اداره امور زندگی و پرورش فرزندان به عهده آنان بوده است كه معمولاً از این عصر به نام « عصر مادر سالاری یا مادر شاهی» نام می برند. عامل اصلی نام گذاری این عصر به عصر مادر سالاری، به نوع زندگی آن دوره بر می گردد که مردان برای شكار به مناطق دور دست سفر می كردند و هنگامی بر می گشتند، آن قدر شكار نمی كردند كه برای خوراك و معاش خانواده بسنده باشد، بنا بر این در طی غیبت مردان این زنان بودند كه به امور خانه می پرداختند و در گذران زندگی نقش اساسی داشتند. از طرف دیگر از شواهد بدست آمده این گونه بر می آید كه « بر نخستین جوامع بشری نه نظام مادر سالاری حاكم بوده و نه نظام پدر سالاری، بلكه مرد و زن پیش از تاریخ و در آغاز تاریخ، وظایف و مشاغل مختلفی داشتند، آن ها همكار و مكمل هم بوده اند و هیچ چیز از پیش مبین برتری یكی بر دیگری نبوده است. پس از دوران گرد آوری خوراك و شكار، یعنی در عصر نو سنگی كه زن به كار كشاورزی سر گرم و مرد هم دارای مشغله دامداری است، زن قدرت بسیار می یابد و شأن و منزلتی شایان كسب می كند. زن به اقتضای كار و اشتغالش مادر و سرور طبیعت دانسته شده است و كیش و پرستش زن ایزدان رواج می یابد. به هر حال چنین پیداست كه دوران نو سنگی، دوران فرمانروایی زن یا مادر است و از قدرت مرد نسبتا ً كاسته می شود. »( ستاری، 1373: 5-7 )
ستاری در این مورد بیان داشته « زنان آن زمان، كم كم به بافندگی و رشته كردن الیاف پرداخته و در ادامه كاركرد مثبت خود، چرخ كوزه گری را نیز اختراع كردند. این وسایل باعث برتری زن نسبت به مرد شد. »(همان : 5-7 )
با توجه به این مسائل، شاید بتوان گفت كه زن در آن دوران، برتر از مرد بوده است. زیرا تمامی مشكلات و احتیاجات روز مره ی زندگی، توسط زن تهیه می شده است و این زن بود كه امنیت را برای فرزندان به ارمغان می آورد. زنان به خاطر مشكلاتی كه در سفر با آن رو به رو می شدند نمی توانستند همگام و همراه مردان به شكار بروند بنا بر ین مجبور بودند در غارها پنهان شوند و پناه بگیرند و بدین گونه برای فرزندان نگهبان و پناهگاه خوبی بودند. همچنین به وسیله ی كشاورزی همیشه غذا آماده بود و دیگر، آن دل نگرانی از طرف مردان احساس نمی شد.