2-1- بررسی نظریههای پیرامون کیفیت زندگی کاری
2-1-1- مفهوم و تعاریف کیفیت زندگی کاری
کیفیت زندگی کاری را از دو منظر میتوان مورد بررسی قرار داد. از یک منظر، کیفیت زندگی کاری به مجموعه شرایط عینی و واقعی در سازمان نظیر خطمشیهای ارتقا از درون، رهبری آزادمنش، مشارکت کارکنان و اقدامات و شرایط کاری امن و مطلوب و یکسان تلقی میشود و از منظر دیگر کیفیت زندگی کاری با نگرش کارکنان و طرز تلقی آنها در مورد احساس امنیت، رضایت و توان رشد و توسعه و به عنوان یک انسان، مساوی فرض شده است. (کاسیو، 2:1380). این دیدگاه، کیفیت زندگی کاری را به حد و میزانی که تمامی نیازهای انسان را تأمین می نماید مرتبط میداند. از این رو کیفیت زندگی کاری را میتوان از لحاظ عینی (سختافزای) و ذهنی (نرمافزاری) مورد توجه قرار داد. از سوی دیگر کیفیت زندگی کاری مفهوم یا سازهای چند بعدی است و تعریف واحد، مورد اتفاق نظر و جهان شمولی از آن نمیتوان ارایه نمود (پرداختچی، 24:1384). از ابتدای نهضت کیفیت زندگی کاری در دهه 1970 میلادی تا کنون، تعاریف متعدد و متنوعی از آن ارایه شده است که در اینجا به تعدادی از این تعاریف اشاره میشود.
در این بخش تعدادی از تعاریف کیفیت زندگی کاری که در سه دهه اخیر ارائه شده نقل شود. در انتخاب تعاریف سعی بر آن بوده است که حتیالمقدور از ذکر تعاریف کاملاً مشابه خودداری شود تا دیدگاههای مختلف نسبت به این مفهوم که در قالب تعاریف مطرح شده، نشان داده شود. گرچه به اعتقاد دولان وشولر، کیفیت زندگی کاری به سختی تعریف و سنجیده میشود ولی با این وجود تعاریف متعدد وجود دارد. آرنولد وفلدمن (1986) کیفیت زندگی کاری را در کیفیت روابط کارکنان و تمامی محیط کاری خلاصه میکند و یادآور میشود که در قالب محیط کار برنامهها و فعالیتهایی که در جهت بهبود کیفیت زندگی کاری انجام میشودف در کنار و به موازات توجه به ابعاد فنی و اقتصادی، که بیشتر مورد توجه سازمانها میباشد، ابعاد انسانی نیز مورد توجه و تأکید قرار میگیرد.
ورتر و دیویس کیفیت زندگی کاری مناسب را برخورداری از حقوق و مزایای مکفی و سرپرستی خوب، شرایط کاری شغل چالشانگیز، جالب و سودمند تعریف کردهند. دوبرین، ایرلند ویلیامز کیفیت زندگی کاری را فرآیندی میدانند که به وسیلة آن تمامی کارکنان سازمان از طریق کانالهای ارتباطی که بدینمنظور تعبیه شده است، در طراحی شغل خود و محیط کار خود دروندادی خواهند داشت. کیفیت زندگی کاری فرصتهایی را برای کارکنان فراهم میکند که طی آن طیف وسیعی از نیازهای آنها در شغل و محیط کارشان ارضا شود. به نظر آنها کیفیت زندگی کاری شکلهای گوناگونی دارد و فصل مشترک همه آنها این است که اختیار کار و محیط کار به کارکنان واگذار شود و از آن طریق تعهد، رضایت و بهرهوری آنها افزایش یابد.
براساس تعریف ارائه شده در فرهنگ جامع مدیریت، کیفیت زندگی کاری یا کیفیت شغلی شرایطی است که در آن یک کارمند از مزایایی چون سرپرستی خوب، محیط کار مطلوب، حقوق و مزایای مکفی و عادلانه، و شغلی چالشانگیز و رضایت بخش بهرهمند باشد (زاهدی 312:1376).
توسعه آمادگی جسمانی مهمترین هدف تربیت بدنی برای عقب ماندگان ذهنی است زیرا توسعه و پیشرفت قابلیت های جسمانی برای این افراد ، موقعیتی را به وجود می آورد که آنها بتوانند بر شرایط محیطی خود از نظر فیزیکی غلبه کنند . از این گذشته این امر اشتیاق و علاقه بیشتری برای زندگی به آنها می بخشد و سبب می شود که افراد وظایف خود را با قدرت هر چه بیشتر انجام دهند . افزایش قابلیت هایی چون قدرت ، سرعت ، استقامت عضلانی ، انعطاف، استقامت عمومی بدن (دستگاه گردش خون و تنفس)، تعادل و هماهنگی ، سبب توسعه قابلیت های جسمانی این افراد می شود [9]. پژوهشگران بر این عقیده اند که کودکان کم توان ذهنی علاوه بر سایر ویژگی ها ، از نظر حرکتی نیز دچار تاخیر ویا اختلال می باشد [10]. بنابر گزارش شریل[1] (1993) آمادگی جسمانی با شدت کم توانی ذهنی نسبت معکوس دارد.بنابراین کودکان آموزش پذیر از سطح آمادگی جسمانی پایین تری نسبت به کودکان عادی برخوردارند. اما نمی توان دلیل آن را تنها عقب ماندگی ذهنی دانست [11]. بلکه عده زیادی از افراد کم توان ذهنی نتوانسته اند در هیچ نوع فعالیت ورزشی شرکت داشته باشند که علل عدم شرکت این افراد در این زمینه به شرح زیر خلاصه می شود.
1- عدم حمایت کافی (کمک های فردی،مالی،حمل و نقل و غیره).
2- نظر منفی سازمان های ورزشی نسبت به این افراد .
3- نگرش های تبعیض آمیز
4- کمبود متخصصین این رشته(مربی،مسؤلین و غیره).
پر واضح است که مشکلات مذکور قابل حل می باشد و تحقیقات زیادی نشان می دهند که با اجرای تمرینات جسمانی کافی،ورزشکاران کم توان ذهنی می تواند تا سطح برابر با ورزشکاران غیر معلول پیشرفت کنند. کتب و نشریات علمی مؤید این واقعیت هستند که اگر ورزشکاران کم توان ذهنی مشکلات ثانویه بهداشتی نداشته باشند،در برابر تمرینات بدنی می توانند پاسخ های فیزیولوژیکی مشابه با ورزشکاران غیر معلول داشته باشند [11].
مطالعاتی که از 1960 تا کنون انجام شده نشان داده است که این افراد با آموزش های صحیح به پیشرفت های چشمگیری دست خواهند یافت (لاوای[2] ، رید ،کرسلر– چاویز 1990، موون و رنزاگلیا [3]1998).بنابراین عقب ماندگی ذهنی را نمی توان دلیل محض پایین بودن آمادگی جسمانی آنها دانست . جدول 1-1 علل عمده پایین بودن آمادگی جسمانی افراد مبتلا به کم توانی ذهنی را از دیدگاه محققان بیان می کند [4].
اکثر عقب ماندگان ذهنی به دلیل عدم توانایی شناختی نمی توانند سبک زندگی سالمی را انتخاب نمایند. آنها به طور طبیعی تمرینات بدنی و آمادگی جسمانی را انجام نمی دهند بلکه باید چنین تمریناتی برای آنها تدارک دیده شود [4]. در همین ارتباط و با توجه به بیاناتی که در منشور جهانی حقوق آمده است )مبنی بر اینکه همه کودکان بدون تبعیض در رنگ ونژاد ،زبان ،تبار اقتصادی ،طبقه اجتماعی ،علی رغم آنکه از هوش سرشاری برخوردار باشند و یا عادی، عقب مانده، نابینا، ناشنوا و یا دارای هر گونه نقص و یا ضعف جسمی و اجتماعی باشند، حق دارند به طور یکسان از امکانات یادگیری آموزش وپرورش با حداکثر توانایی و استعدادهای خود بهره مند شوند (ایجاد زمینه و فراهم
آوردن امکانات وتسهیلات در جهت آموزش ، رفاه و توانبخشی آنان نه بعنوان ترحم و دلسوزی بلکه بعنوان یک وظیفه برای دولت های عضو، از حقوق مسلم اینگونه کودکان تلقی می شود [12]. قدرت و تعادل دو عامل مهم آمادگی جسمانی محسوب می شوند . کودکان کم توان ذهنی همواره در معرض خطر افتادن (سقوط کردن) می باشد [13].که یکی از دلایل آن می تواند عدم تعادل باشد. مشخص شده است که تمرینات با وزنه و تمرینات تعادلی می تواند ثبات وضعیتی ایستا را افزایش دهد[14]. و این افزایش در ثبات وضعیتی خطر افتادن و بنابراین هزینه های روانی و اقتصادی مربوط به افتادن را کاهش می دهد. میزان مرگ ومیر و آسیبهای سالیانه ناشی از حوادث برای افراد عقب مانده ذهنی به ترتیب 150نفر در هر100000نفر و56نفر در هر1000نفر گزارش شده است [13]. با توجه به اینکه توانایی ایجاد نیرو، قدرت و حداقل نیروهای مناسب در خم کردن [1]و باز کردن مچ پا[2] ونیز در خم کردن وباز کردن[3] لگن برای استراتژی های تعادلی مناسب ، لازم می باشد ، در می یابیم تعادل و قدرت دو عامل مکمل می باشند و درصورتیکه برنامه های مناسب جهت ارتقا سطح این دو عامل طراحی شود به احتمال قوی از آسیب های مذکور جلوگیری می شود [8]. همچنین به دلایل مختلف از جمله اینکه اختلالات حرکتی در کودکان کم توان ذهنی شایع است و حرکت ،یادگیری و موفقیت ، با یگدیگر رابطه مستقیم و محکمی دارند ، و نیز تقویت مهارت های حرکتی به افزایش بازدهی در یادگیری و موفقیت ها می انجامد و افزایش مهارت های حرکتی به تقویت خصوصیات مثبت روحی و روانی و اجتماعی کودکان منجر می شود[10].حال در این مطالعه محقق برآن است که مشخص نماید آیا تمرین منتخب بر بهبود قدرت وتعادل دانش آموزان کم توان ذهنی تاثیر گذار است یا خیر ؟
[1] -Dorsi flection
[2] -Plantar flection
[3] -Flection & Extention
[1] -Sherrill(1993)
[2] -Lavay, Reid , Cressler & Chaviz (1990)
[3] – Renzaglia & Moon (1998)
[1] Sharkey(1984)
[2] – McConaughy & Salzberg(1988)
[3]- Renzaglia & Moon (1982)
[4]-Synergy
[5]-Dorsi Flexor
دوم توجه، توجه متمرکز، وسیع و پایدار و مهارتهای تعویض توجه از یک محرک به محرک دیگر را شامل می شود. سومین عنصر قصد هشیار است که توجه عمدی ای است که می تواند به عنوان خود تنظیمی توجه مورد ملاحظه قرار گیرد (بیشاپ و همکاران[11]، 2004). شاپیرو و همکاران (2006) پیشنهاد دادند که عناصر نگرش ها، توجه و قصد همزمان هستند، جنبه های متصلی از فرآیندی که آگاهی و ذهن آگاهی است. این فرآیند به شخص اجازه می دهد که دیدگاهی در تجربیات را رشد دهد که از حالت قضاوتی، عینی و غیر مشروح افکار، احساسات و هیجانات به عنوان پدیده های گذرا، تمرکز زدایی شود. این بالقوه به تغییری در روابط شخص با این پدیده ها منتهی می شود، جایی که شخص روشن می تواند الگوهای عادتی یا حالت های ذهنی را مشاهده، شناسایی و قطع کند و پاسخ هایی را شروع کند که بیشتر منعکس کننده باشد تا واکنشی (بائر[12]، 2003؛ سگال، ویلیامز و تیسدال[13]، 2002؛ شاپیرو و همکاران، 2006).
مداخلات مبتنی بر ذهن آگاهی صلاحیت خود را در درمان مشکلات روان شناختی مختلف نشان داده اند (بائر، 2003). شامل پیشگیری از عود افسردگی (سگال و همکاران، 2002) و سوء مصرف مواد و کاهش پاسخ های روان شناختی و فیزیکی منفی در برابر استرس (کابات-زین، 1992؛ به نقل از کابات-زین،2003) و اختلال نقص توجه بیش فعالی[14] (زیلوسکا، آکرمن، یانگ، فوترل ، هورتون،[15] 2007) است. شواهدی در رشد کاربرد رویکردهای مبتنی بر ذهن آگاهی با کودکان و نوجوانان در هر دو حیطه ی عمومی و حرفه ای وجود دارد. مثلا مداخلات ذهن آگاهی در مدیریت درد میان نوجوانان (تامپسون و گانتلت-گیلبرت، 2008؛ به نقل از بورک، 2010)، درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی در پیشگیری از بازگشت افسردگی در نوجوانان (آلن، 2006؛ به نقل از بورک، 2010) و انتشار راهنمای عملی متمرکز بر درمان نوجوانان و کودکان (گرکو و هایز، 2008؛ به نقل از همان منبع)، انواع اختلالات روانپزشکی (بییج ، بروان، شاپیر و و شوبرت ، 2009). در این مداخلات تمرکز بر فرایندهای درون شخصی است و به افراد کمک می کند تا روابط شان با حالت های درونی، ابتدا تفکرات و احساساتشان، را تغییر دهند. همچنین مطالعات نشان داده اند که فنون مبتنی بر ذهن آگاهی با فرآیندهای بین شخصی از قبیل پاسخ همدلانه (بلاک-لرنر ، 2007؛ به نقل از دانکان کات ورث، و گرین برگ ، 2009)، ارتباط و نزدیکی بین شخصی (براون و رایان، 2004؛ به نقل از همان منبع) و شناسایی هیجان، ارتباط هیجان و مدیریت خشم (واشس و کوردولا، 2007؛به نقل از همان منبع) ارتباط دارند. ذهن آگاهی همیشه با رشد بین فردی همراه است، هم در بوداییسم سنتی (والیس، 2001) و هم در درمانهای غربی.
علاقه به بررسی تاثیر آموزش ذهن آگاهی بر بهزیستی بین شخصی در جمعیت بزرگسال غیر بالینی در حال افزایش است. بررسی مقدماتی آموزش ذهن آگاهی بین شخصی ، رویکرد انطباقی کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی با تاکید بر آگاهی رابطه ای (ساویر و میلر، 2009؛ به نقل از ساویر کوهن و سمپل، 2010) پیشنهاد می کند که آموزش ذهن آگاهی به بزرگسالان سالم با افزایش هوش هیجانی و افزایش تماس اجتماعی، کاهش استرس ادراک شده و اضطراب، همراه است. مداخلاتی که تماس اجتماعی را افزایش می دهند، شاید بطور مثبتی بر رفتارهای بین شخصی تاثیر گذاشته و استرس روان شناختی را کاهش دهد (لی، 2001؛به نقل از همان منبع). درمان فعال سازی رفتاری در افسردگی نیز بر این اصل استوار است که مشکلات در زندگی افراد آسیب پذیر و پاسخ های رفتاری به این مشکلات، توانایی افراد افسرده در تجربه ی پاداش مثبت از محیط شان را کاهش می دهد. هدف این درمان افزایش منظم فعال سازی از طریق راههایی است که به مراجع کمک می کند که تماس بیشتری با منابع پاداش در زندگی شان را تجربه کنند تا مشکلات زندگی شان را حل کنند (دیمیدجیان، مارتل، آدیس و دان ، 2008)، محققان توجه به نقش در معرض بودن و فعالیت استرسی و تفاوتهای جنسیتی در پریشانی های هیجانی را شروع کرده اند. یکی از قوی ترین یافته ها در تحقیقات آسیب شناسی روانی، افزایش آسیب پذیری به افسردگی و اضطراب در دختران در مقایسه با پسران است، این آسیب پذیری در طول نوجوانی برجسته تر است و در بزرگسالی نیز ادامه پیدا می کند (رودولف، 2000؛ به نقل از رودولف، 2002). وقتی نوجوانان در بافت های خانواده و دوستان با استرس های بین فردی مواجهه می شوند، دختران گرایش دارند که پاسخ های هیجانی منفی بیشتری در شکل های اضطراب و افسردگی نشان دهند (رودولف؛ همان منبع). « کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی» نیز می تواند با افزایش مهارتهای مقابله ای هم بر نشانه های افسردگی و هم بر نشانه های استرس و اضطراب و نگرانی روان
شناختی در دختران آسیب پذیر تاثیر داشته باشد (دانکان و همکاران، 2009).
این پژوهش به دنبال پاسخ گویی به این سوال است که آیا آموزش کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی به عنوان رویکردی انطباقی برای کاهش استرس می تواند در نشانه های اضطراب، افسردگی و استرس نوجوانان دختر تاثیر داشته باشد؟
[1]. Mindfulness
[2] . Meditative practices
[3] . Baer et al
[4]. Moore
[5]. Kabat-Zinn
[6]. Non-judgmentally
[7]. Mindfulness
[8]. Intention
[9] – Shapiro, Carlson, Astin, Freedman
[10] – Bishop,Lau, Shapiro, Carlson, Anderson,Carmody
[11] – Bishap et al
[12] -Baer
[13] – Segal, Williams & Teasdale
[14] – ADHD
[15] – Zylowska ,Ackerman , Yang, Futrell ,Horton
[16]. Burke
[17] . Biegel ,Brown, Shapiro, & Schubert
[18]. Intrapersonal
[19]. Interpersonal
[20]. Duncan,Coatsworth & Greenberg
[21] . Wallace
[22] . Interpersonal Mindfulness Training (IMT)
[23]. Mindfulness-Based Stress Reduction (MBSR)
[24] . Sawyer Cohen and semple
[25] . Social connectedness
[26] . perceived stress
[27] . Anxiety
[28]. Behavioral Activation
[29]. Dimidjian , Martell, Addis , and Dunn
[30] . Rudolph
در مناط نفت خی جهان بوده است از طرفی موضوع تقاضای نفت نی همواره بستگی شدیدی به تغییو رات
اقتصادی و سیاسی عرصه بی نالملل داشته است.
چشم انداز آینده اقتصاد جهان، نشانگر اف ای قابل توجه تقاضای انرژی م یباشد. ایران نی به عنوان دومو ین
تولید کننده نفت در ماموعه کشورهای اوپک بال بع نق مهمی در تامین تقاضای جهانی نفت در سال ی هوا
آتی بر عهده دارد که این امر سرمایه گذاری های کلانی را در این حوزه م یطلبد
از سوی دیگر عل یرغم رشد صادرات محصولات غیرنفتی در دهه گذشته، نفت هنوز عمده ترین منبع درآمد
ارزی کشور م یباشد و حدود 08 درصد از درآمدهای ارزی ایران و 54 درصد از درآمدهای بودجه عمووم ی
کشور طی 28 سال گذشته از طری درآمدهای حاصل از صادرات نفت توام ین شوده اسوت کوه ه ین امور، مو
موضوع نفت را به یک موضوع اساسی و حیاتی برای کشور ع ی مان بدل نموده است.
با توجه به اف ای تقاضای جهانی نفت و گاز از یک سو و اهمیت نفت در اقتصاد ایران از سوی دیگر، لازم
است در تنظیم سیاست های داخلی، اولویتی ویژه به توسعه سرمایه گذاری در بخ نفت و انرژی داده شود.
البته توسعه صنعتی همواره در برنامه های توسعه ای کشور مورد توجه بوده است و همان طوور کوه شواهد آن
هستیم عل یرغم محدودیت سرمایه گذاری ها، محدودیت های حاکم بر فضای کسب و کار کشوور در عرصوه
2
بین الملل و کاه ذخایر برخی از میدان های نفتی کشورمان، توسعه صونا یع نفوت بوه خ صوو در حووزه
استخراج و تولید و همچنین صنایع مرتبط با آن در سال های اخ ر بووده وی و سورم ا یه گوذار ی ی کلانو هو ی ا در
گسترش صنایع و تاسیسات حوزه های زیربنایی انرژی اناام شده است، به طوری که در چند سال اخ ر 66 یو
میلیارد دلار در راستای احدا و راه اندازی پالایشگاه های کشور سرمایه گذاری صورت گرفته است
وضعیت کنونی تعاملات صنایع نفت و انرژی و بیمه :
م العه آمارها و بررسی دان توسعه یافته در حوزه بیمه در صنایع نفت و انورژ ی دن ا- بوه عنیوو وان ی ی از ک و
قدیم یترین و گسترده ترین بخ های صنعتی- این صنعت را به عنوان حووز ه ای کوه تعر ف و کاربیو ردهوا ی
پیشرفته ای از بیمه را م رح م یکند، نشان م یدهد. این در حالی است که ارقام و داده ی عملکهوورا د صونعت
بیمه در حوزه نفت و انرژی در کشور، حاکی از عدم تناسب سهم صنایع نفت و انرژی از صنعت بیمه کشور
با نق این بخ در اقتصاد کشور م یباشد)سایت رسمی شرکت نفت(.
به طوری که، ماموع ح بیمه های تولیدی در سال 1301 در بخو نفوت و انور ژ ی، عودد ی حودود 1816
2 درصد از پرتفوی صنعت بیمه را تشوک یل ی . امیو و ند هدرو د / میلیارد ریال بوده است که سهمی کمتر از 65
حالی است که سهمی که صنایع نفت و انرژی از اقتصاد کشورمان داشته است، عددی به مراتب بالاتر از این
اعداد م یباشد که این امر نشانگر عدم بهره گیری کافی صنایع نفت و انرژی از پوش ی بیمو ه هاویا داخلو ی
م یباشد.
علل عدم رشد متناسب دو صنعت و ضرورت توسعه تعاملات:
شاید بتوان یکی از مهم ترین علل بروز این مساله را از یک سو توان فنی و ظرفیت های پذیرش غیرمتناسوب
صنعت بیمه در حوزه نفت و انرژی و از سوی دیگر عدم اشراف کامل تصمیم گیرندگان فعال در حوزه نفت
3
و انرژی به دان و تخصص شرکت های بیمه داخلی دانست. از سوی دیگر محدودیت های حاکم بر فضوا ی
کسب و کار کشور در س جهانی، از جمله معضلات پی روی صنایع نفت و انرژی کشور م یباشد.
تحولات عظیم در سرمایه گذاری های بخ انرژی و اف محدودیت های موجود، حضور فعال تر صنعت بیمه
داخلی و گسترش فعالیت آن در حوزه نفت و انرژی را م یطلبد که طبیعتا ایو ن امور نیازمنود ارتقوا ی سو
همکاری هر دو صنعت م یباشد.
با توجه به شرایط اقتصادی-سیاسی حاکم بر بازار ایران تعامل بیشتر این دو بخ ، تنها یک انتخاب نی س وت ،
بلکه ضرورتی انکارناپذیر است که بر عهده مدیران و تصمیم گیرندگان دو صنعت م یباشود . بنوابر این ایاواد
بستری مناسب در راستای تقویت هم اف ایی همکاری های مشترک،
باید محور همه فعالیت ها و اصل و بنیان همکاری ف یمابین دو صنعت قرار گیرد.
تحق چنین بستری، مستل م همدلی و همیاری مدیران دو بخ بوده و بوا شوناخ ت ی کوه از توانمنو د ی و هوا
درایت مدیران هر دو صنعت داریم به طور ق ع این هدف دست یافتنی خواهد بود. واقع ت ایو ن ایو سوت کوه
ظرفیت های بالقوه زیادی برای ایااد و گسترش فضای همکاری دو صنعت وجود دارد. ظرفیتی که منار بوه
بهره وری و استفاده بهینه از همه امکانات و پتانسی لهای داخلی خواهد شد. برای استفاده م لوب از این توان
بالقوه، لازم است که دو صنعت با یکدیگر تعامل مناسبی را رقم زده و به شیوه ک بواز یی و بورد -بورد، بور ا ی
یکدیگر ظرفیت سازی نمایند.
ارتقای س مراودات دو صنعت، هم اف ای بهره وری صنعت بیمه کشور را به دنبال خواهد داشوت و هوم
زمینه مناسبی را جهت بهره گیری از پتانسیل های داخلی برای صنعت نفت و انرژی را فراهم خواهد نمود که
دستیابی به این مهم، ق عا تقویت منافع ملی را در پی خواهد داشت.
4
اما برای رسیدن به این مهم و تضمین موفقیت در ارتقای س همکاری ی یمهواو با ین، فتو ودو ین نقشوه راه
گسترش و توسعه روابط بین دو صنعت، گامی ضروری محسووب م و یگوردد . مسوال ه ای کوه م و یبای از س وت
منظرهای مختلف مورد توجه قورار گرفتوه و مو د یران و کارشناسوان بخو ی مختلهووا ف هور دو صونعت،
عل یالخصو شرکت های بیمه ای که در حوزه نفت و گاز پیشگام هستند، موظفند به این مهم به عنوان ک یو
ماموریت جدید توجه نمایند. بال بع سهم و نق نخبگان نفتی نی در این میان قابل توجوه و دار ای اهم ت یو
ویژه م یباشد؛ به طوری که با توجه و اعتماد به ظرفیت های داخلی شورک ت ی بیموهه ، وآا نهوا را در برداشوتن
نخستین گام ها و ورود به عرصه رقابتی بیمه در این حوزه یاری رسانند.
موفقیت تحصیلی از نقطه نظر علمی و کاربردی دارای اهمیت است. یکی از عوامل مهم مقبولیت و پذیرش در کلاس درس است و برای به دست آوردن مشاغل مختلف مهم می باشد، لذا هر سال حجم وسیعی از مطالعات را به خود اختصاص میدهد، با توجه به اهمیت پیشرفت تحصیلی و تأثیر آن در زندگی باید متغیرهایی را نیز که با این مفهوم در ارتباط می باشند شناسایی و مورد بررسی قرار گیرند. که جمله آنها عبارتند از: استعداد توانمندی های ذهنی، محیط خانوادگی، متغیرهای شخصیتی و … (عرفانی ،1388،ص 2).
عوامل مختلفی باعث می گردند برنامههای درسی مقبولیت خود را بتدریج از دست بدهند. برای جلوگیری از این زوال برنامه لازم است عناصر آن به طور مرتب مورد ارزیابی قرار گیرد و عوامل تهدید كننده آن شناخته شده و برنامه اصلاح گردد(ملكی، 1382،ص 240).
در پروژه ملی آموزش علوم تجربی دوره ابتدایی نیاز است اهداف، محتوا، روشهای تدریس و روشهای ارزیابی مورد پژوهش قرار گیرند تا نارسائیهای آن شناخته و به اصلاح آن پرداخته شود. گر چه پیشرفت تحصیلی تحت تاثیر عواملی از قبیل هوش، انگیزه، نحوه ارزشیابی و خانواده قرار میگیرد، از جهت دیگر یادگیری دانش آموزان و شیوه تدریس مهم است. در اكثر مدارس روش سخنرانی و انفرادی مورد استفاده قرار میگیرد و كمتر به روشهای فعال و گروهی توجه می شود. در روش هاس سنتی که امروزه از آنها به عنوان روش های غیر فعال یاد می شود، معلم نقش فعالی در جریان تدریس داشته و مطالب را به طور شفاهی در کلاس بیان نموده و دانش آموزان فقط به صحبت های او گوش داده و مطالب را حفظ می کنند(کرامتی، 1381،ص 214).
در چنین شرایطی زمینههای لازم برای رشد اجتماعی شاگردان فراهم نمیشود و حتی پیشرفت تحصیلی و رشد فكری شاگردان نیز از تاثیرات نامطلوب این شرایط بینصیب نمیماند. این روشها و راهبرد یاددهی سنتی در عصر حاضر جوابگوی نیاز جامعه نبوده و هر ساله تعداد قابل توجهی از دانش آموزان و دانشجویان كشور به دلیل ارائه شیوههای نامناسب تدریس با افت تحصیلی مواجه شده و خسارتهای زیادی بر جامعه تحمیل میگردد(علی عسگری، 1382).
در این زمینه گولد ، 1984، سراتنیک (1981) معتقدند نامطلوب بودن این روشها به حدی است كه صاحب نظران علوم تربیتی معتقدند كه فقر تفكر دانش آموزان نتیجه حاكمیت روش های تدریس سنتی و عدم به كارگیری روش های فعال در مدارس است. همچنین شواهد تحقیقی دیگر نشان داده اند بیشتر مشکلاتی که در روش های سنتی و غیر فعال به چشم می خورند در رویکرد یادگیری مشارکتی به حداقل می رسد و این روش در نقطه مقابل روش های سنتی قرار دارد(کارن ، 2006 ).
شعاری نژاد (1374) میگوید : اگر بخواهیم معلم یا كلاس خوب را با یك عبارت معرفی و توصیف كنیم باید گفت : معلمی خوب است كه دانش آموزان را به كنجكاوی و پرسش بیشتر برانگیزد(شعاری نژاد، 1374، ص 68).
با توجه به این که روش های سنتی رویکرد های رقابتی و انفرادی) اغلب معلم محورند)، بنابراین دانش آموزان در آنها غیرفعال هستند و بحث و کار گروهی جایگاهی چندانی در این رویکرد ها ندارند و احتمالاً زمینه های لازم برای رشد شخصیت اجتماعی و فکری شاگردان فراهم نمی شود(ویچر و همکاران، 1997).
طرفداران یادگیری انفرادی معتقدند که این رویکرد میزان موفقیت فرد در رسیدن به هدف را افزایش می دهد، درگیری دانش آموزان در کلاس را کمتر می کند، شخصیت فرد از طریق فعالیت انفرادی و مستقل توسعه و تقویت می شود و در نهایت مشکلات ناشی از بی انضباطی در کلاس را کمتر می کند(گرینسکی، 1996).
بر اساس نظر جانسون و جانسون (200) در رویکرد یادگیری انفرادی هر دانش آموز به تنهایی تلاش می کند و موفقیت افراد دیگر را مانع از موفقیت فردی خود نمی داند. در این رویکرد هدف هر دانش آموز مستقل از سایر اعضاء کلاس است و در نتیجه موفقیت فردی ارزشمند تلقی می شود و عملاً در جمع بودن و لذت از فعالیتهای گروهی در آن تجربه نمی شود(جانسون، 2000)از جمله روش های فعالی که امروزه توجه صاحب نظران تعلیم و تربیت را به خود جلب کرده و جایگزین مناسبی برای افزایش کیفیت آموزش می باشد، رویکرد یادگیری مشارکتی است(آن ویبژ، 2002).
استفاده از روش یادگیری مشاركتی بعنوان زیر بنای اصلی و بنیادی كه می تواند پایه ای استوار برای دیگر روشهای فعال در درس علوم باشد، حائز اهمیت فراوان خواهد بود. یادگیری مشاركتی زمانی موجب بهبود پیشرفت دانش آموزان می شود كه معلم آنها را در گروههای كوچك قرار دهد و هدفی مشخص برای آنان بیان كند و به این هدف زمانی دست یابند كه همة اعضای گروه با هم به محتوای آموزشی تسلط یابند. به عبارت دیگر اگر این امكان وجود داشته باشد كه یك یا چند نفر در گروه پاسخ را به دست آورند و در اختیار دیگران قرار دهند یا بخش فكری تكلیف گروهی را انجام دهند و دیگران فقط تماشاگر باشند، در این صورت یادگیری مشارکتی رخ نداده است(اسلاوین ، 2004).
حال با توجه به نقش موثر یادگیری مشاركتی در فرایند یادسپاری درس علوم ، در اینكه چه روشی باعث یادسپاری اطلاعات علمی بیشتر و دراز مدت در دانش آموزان می شود و آنها را وادار به فكر كردن می كند ، این تحقیق درصدد است تا بداند میزان یادسپاری اطلاعات علمی دانش آموزان در درس علوم در وضعیت فعلی چگونه است و اینکه روش های یادگیری به روش انفرادی و روش مشارکتی تاثیر معنی داری بر میزان یادسپاری دانش آموزان دارند؟ و اینکه کدامیک از روش های مذکور تاثیر بیشتری بر میزان یادسپاری درس علوم در دانش آموزان دوره ابتدایی پایه ششم شهر پیرانشهر دارد؟
1 – 3 اهمیت و ضرورت انجام تحقیق
با توجه به اینكه هر ساله وقت و هزینههای زیادی توسط وزارت آموزش و پرورش و خانوادهها در جهت یادگیری دانش آموزان صرف میشود ولی مشاهده شده كه یادگیری ضعیف در نتیجه افت تحصیلی در دروس متفاوت و مقاطع مختلف وجود دارد. این موضوع به عنوان یك مشكل، توجه متخصصین تعلیم و تربیت و والدین و برنامه ریزان آموزشی جامعه را به خود معطوف داشته و نظرات گوناگونی در رابطه با علل آن وجود دارد(شعبانی، 1382).
چون وظیفه اصلی و اساسی معلم در تدریس راهنمایی دانش آموزان برای یادگیری است. لذا او باید با استفاده از شیوههای گوناگون در موقعیتهای مختلف، دانش آموزان را فعالانه با مطالب مورد مطالعه و موقعیتهای یادگیری درگیر نماید. مشاركت دانش آموزان در فرایند یادگیری آنقدر مهم است كه بعضی از متخصصین تعلیم و تربیت میزان مشاركت دانش آموزان در فعالیتهای یادگیری را به عنوان ملاكی برای ارزیابی معلمین مطرح نمودهاند.
فلاول (1976) میگوید: امروزه یكی از مشكلات دانش آموزان ما این است كه نمیدانند یك حقیقت را یاد گرفتهاند یا نه؟ نمیدانند كه آیا یك مهارت را كسب كردهاند یا فاقد آن مهارت هستند. دانش آموزان آغازگر و مبتكر فرایند یادگیری نیستند و روشهای سنتی به گونهای آنها را پرورش داده است كه فاقد این توانایی هستند كه در فرآیند یادگیری قسمت اعظم مسئولیت یادگیری را برای دستاوردهایشان به عهده بگیرند اهمیت وضرورت انجام پژوهش حاضر این است كه با روش یادگیری مشارکتی و روش یادگیری انفرادی مشخص شود كه یادسپاری در كدام روش ها بیشتر است، كدام روش ها به آستانه تحریك دانش آموزان در یادسپاری پاسخ می دهد، نیازمندیهای فراگیران را مد نظر دارد، به محتوای كتاب درسی و اهداف آن توجه دارد، كدام الگو می تواند منابعی را در اختیار معلمان قرار دهد، كه اهداف پایانی به شایستگی ها و قابلیت ها و صفات انسانی فراگیران معطوف گردد. و به جای عادت دادن دانش آموزان به اندوختن دانش در حافظه خویش بتوانند مهارت های آموختن، اندیشیدن، كاوشگری و خلاقیت را به آنان بیاموزد.آموزش علوم تجربی همواره، به عنوان یكی از حوزه های مهم آموزشی در نظامهای تعلیم و تربیت قلمداد شده است(هرندی به نقل ازمهرمحمدی، 1379، ص 147).
آموزش علوم، شیوه كسب اطلاعات و به روز كردن و پردازش آن ها است. به عبارت دیگر علاوه بر این كه اطلاعات، فعالیتهای علمی ،ارزشها و فرهنگ اجتماعی را شامل است، راه به دست آوردن اطلاعات، ارزشها و فرهنگ اجتماعی را از طریق انواع فعالیتهای علمی توسط فرد یا با كمك دیگران و با استفاده از یافته های دیگران و سپس آزمایش مجدد برای دستیابی به آن یافته ها شامل می شود. لذا، آموزش علوم علاوه بر علم راه به دست آوردن علم را نیز شامل می شود(هارلن، 1388، ص 147).
اهمیت تجارب یادگیری مشاركتی فراتر از بهبود آموزش، افزایش پیشرفت دانش آموزان و مولدتر كردن كار معلمان است، اگر چه این فعالیتها نیز در جای خود بسیار ارزشمند هستند .همكاری برای انسانها همان قدر اهمیت دارد كه نفس كشیدن. توانایی مشاركت با دیگران، سنگ بنای خانواده های پایدار، موفقیت شغلی، عضویت موفق در گروهها، ارزشها و عقاید مهم، دوستی ها و انجام وظیفه كردن در برابر جامعه است. اگر دانش آموزی نتواند دانش و مهارتهای خود را در تعامل با دیگران به كار برد، دانش و مهارتش برای او هیچ فاید ه ای نخواهند داشت. اگر یك مهندس، منشی، حسابدار معلم یا مكانیك از مهارتهای مشاركتی لازم برای كاربرد دانش و مهارتهای فنی خود در ارتباط با همكاران، خانواده و جامعه و دوستان نتواند بهره مند شوند، تربیت چنین فردی بیهوده خواهد بود. منطقی ترین روش برای تأكید بر كاربرد مهارتهای مشاركتی در موقعیتهای كاری، سازمان دهی بخش اساسی موقعیتهای یادگیری تحصیلی به طور مشاركتی است. در این صورت دانش آموزان با بهره گیری از كار مشاركتی با همكلاسان خود خواهند توانست مهارتها و دانش فنی لازم را در موقعیتهای عملی آتی بیاموزند. هیچ چیز برای یك فرد مهم تر از آموختن به كارگیری دانش خود در تعاملات مشاركتی با دیگران نیست(جانسون و جانسون،1980).
آنچه که تحقیق حاضر و تحقیق های مشابه را در مدارس ابتدایی و بویژه پایه ششم ابتدایی که دوسال از آن می گذرد را ضروری می نمایاند آموختن علوم تجربی همچون سوادآموزی و حساب كردن امری اساسی و ضروری است كه با زندگی روزمره ی ما در ارتباط است و با پیشرفت تكنولوژی اهمیت آن بیشتر شده است. در بین روشهای مختلف آموزش و یادگیری كه توسط متخصصین پیشنهاد گردیده روش یادگیری مشاركتی كه در نیم قرن اخیر مطرح شده موثر تر از سایر روشها به نظر میرسد و از حمایت تحقیقاتی بالایی برخوردار است( اسلاوین، 1995).