تحقیق میچلسون و همکاران (1998) نشان میدهد که هموارسازی سود بر بازده آتی سهام شرکتها تأثیر گذاشته و بازار به سودهای هموار پاسخ مثبت نشان می دهد. بازده سهام به تنهایی دارای محتوای اطلاعاتی برای سهامداران بوده و برای ارزیابی عملکرد مورد استفاده قرار میگیرد. یکی از عواملی که میتواند همبستگی میان هموارسازی سود و بازده جاری سهام را تغییر دهد، عدم اطمینان محیطی است که مبنای اصلی این تحقیق میباشد. عدم اطمینان محیطی تغییر در پدیده های اطراف سازمان می باشد که متشکل از عواملی مانند دولت، رقبا، تکنولوژی، عرضه و تقاضای نیروی کارف مشتریان و ارباب رجوع می باشد، که باعث نوعی ناتوانی در پیش بینی نتایج احتمالی یک تصمیمی شود. (حبیب و همکاران، 2011) .
سود ناشی از فعلیتهای غیر عادی و غیرمترقبه نباشد از پایداری بیشتری برخوردار است. به عبارت دیگر قابلیت دوام و تکرار پذیری سود به عنوان پایداری سود تعریف میشود.تحلیل گران مالی و سرمایه گذاران در تعیین جریانهای نقدی آتی به رقم سود حسابداری به عنوان
تنها شاخص تعین کننده توجه نمی کنند، بلکه برای آنها پایداری سود و تکرار پذیر بودن سود گزارش شده بسیار مهم است(ناظمی و خواجوی، 1384). تای در تحقیق خود به این نتیجه رسید که پایداری سود شرکتهایی که در گذشته اقدام به هموارسازی کرده اند، پایین میباشد. بنابر این این تحقیق به دنبال تعین این موضوع است که پایداری سود در شرکتهایی که در گذشته اقدام به هموارسازی سود کرده اند تحت شرایط عدم اطمینان محیطی چگونه می باشد.
آموزش هایی که در سازمان های مختلف ارائه می شود می توان در دو طبقه کلی قرار داد: الف) آموزش قبل از خدمت ب) آموزش ضمن خدمت. آموزش قبل از خدمت عبارت است از آن نوع آموزشی که قبل از ورود یا استخدام فرد در سازمان به وی ارائه می شود این نوع آموزش ها عمدتا بر اساس مسائل و مشکلات سازمانی طراحی و اجرا نمی شود بلکه هدف تربیت نیروی انسانی مورد نیاز مشاغل مختلف سازمان می باشد (فتحی واجارگاه،1387: 4). اگر چه در بیشتر موارد در هنگام ورود به سازمان، آموزش های رسمی و نظامداری را از طریق دانشگاه ها یا مؤسسات آموزش عمومی پشت سر گذاشته اند، به علت کلی بودن نوع آموزش ها و نیز ماهیت مشاغل که نوعاٌ نیازمند تخصص و خبرگی ویژه ای است، در هنگام اشتغال، افراد نیازمند گذراندن آموزش های خاصی می باشند؛ به عبارت دیگر همگام با استخدام فرد در سازمان، ماهیت مشاغل، وظایفی که فرد باید در شغل مورد تصدی انجام دهد، ابزارها و وسایل ضروری برای اجرای کار و روش های انجام دادن امور مستلزم آن است که فرد درباره نحوه ی اجرای وظایف محوله، آموزش های ویژه ای را دریافت کند. بنابر این آموزش ضمن خدمت از لحاظ سازمانی به آن نوع آموزشی اطلاق می شود که عموماٌ پس از استخدام فرد در سازمان صورت می پذیرد (فتحی واجارگاه،1390 :5). در پژوهش حاظر دسته دوم، یعنی آموزش های ضمن خدمت، مد نظر می باشد.
آنچه در جامعه اطلاعاتی به خصوص در بخش آموزش و پرورش مورد تاکید است، صرف سرمایه گذاری و کاربرد سخت افزاری و ابزار گونه فناوریهای اطلاعاتی و ارتباطی و استفاده از آن برای انبار کردن اطلاعات نیست، بلکه مساله مهم و اساسی توانمند سازی دانش آموزان در برگزیدن و انتخاب اطلاعات مورد نیاز است. این وظیفه اصلی و مهم معلمان است که دانش آموزان را آماده مواجه با فناوری های جدید کنند (کاستلر[1]، 1995).
فناوری اطلاعات، واسطه ای است که امکان بیان طیف گسترده ای از اطلاعات، اندیشه ها، مفاهیم و پیام ها را فراهم می کند. این پدیده به دلیل برخورداری از ویژگی های متفاوت، دارای تعاریف گوناگونی است. فناوری اطلاعات به مجموعه ای از ابزارها و روش های اطلاق می شود که به نحوی اطلاعات را در اشکال مختلف، جمع آوری، ذخیره، بازیابی، پردازش و توزیع می کند. فناوری اطلاعات در جهت گسترش توانمندی های اندیشه انسان تکوین یافته است. اصطلاح فناوری اطلاعات را میتوان از دو دیدگاه، مورد مشاهده قرار داد: از دیدگاه اول، اصطلاح فناوری اطلاعات برای توصیف فنونی به کار می رود که ما را در ضبط، ذخیره سازی، پردازش، بازاریابی، انتقال و دریافت اطلاعات یاری می دهد. از دیدگاه دوم، فناوری اطلاعات به مجموعه ای از ابزارها و روش ها گفته می شود که برای تولید، پردازش و عرضه ی اطلاعات به کاربر انسانی به کار می رود (محمودی، 1386).
هرگز نمی توان ادعا کرد که آموزش به خودی خود سودمند است، مگر از آموزش های ارائه شده ارزشیابی به عمل آید. تردیدی نیست که برنامه های آموزشی از نظر کیفیت تفاوت های زیادی با هم دارند، متاسفانه شمار اندکی از این برنامه ها به طور جامع ارزشیابی می شوند. یکی از مسائل عمده در سازمانهای دولتی، صنعتی و سازمان های دیگر، جدی نبودن کارکنان و مدیران در امر آموزش، ارزشیابی نامناسب از دوره ها و در نتیجه عدم ارائه بازخورد مناسب از نتایج آموزش می باشد و نهایتا به هنگام ضرورت پیگیری لازم معمول نمی گردد (ابطحی، 1379).
بیشتر مدل های ارزشیابی مشهور در سال های گذشته بر اساس الگوی ارزشیابی آموزش چهار سطحی که اولین بار توسط کرک پاتریک (1959) ارائه شده بود، بنا نهاده شده است (کافمن[2]، 1995).
این الگو به عنوان الگوی جامع، ساده و عملی برای بسیاری از موقعیت های آموزشی توصیف شده بود و به وسیله بسیاری از متخصصان به عنوان معیاری در این حوزه شناخته می شود. کرک پاتریک ارزشیابی را به عنوان تعیین اثربخشی در یک برنامه آموزش تعریف کرده و فرایند ارزشیابی را به چهار سطح یا گام تقسیم می کند (مک نیل[3]، 2002).
به عقیده کرک پاتریک چهار سطح مدل او، یک چارچوب منطقی را برای ارزشیابی فراهم می کند او این الگو را در یک هرم منظور داشته و بیان می دارد که هر چهار سطح ارائه شده در الگوی او مهم هستند و نباید نادیده گرفته شوند. زیرا می توان از طریق سنجش نتایج هر سطح تفسیر مطمئنی از سطوح دیگر این مدل داشته باشیم (سالواتور[4]، 1998). به اعتقاد او برنامه های آموزشی را می توان با استفاده از چهار مرحله مورد ارزشیابی قرار داد:
– واکنش: که به منظور عکس العملی است که شرکت کنندگان دریک برنامه آموزشی در مورد آن برنامه آموزشی از خود نشان می دهند.
– دانش: که به منظور میزان فراگیری مهارت ها، تکنیک ها و حقایقی است که در رفتار شرکت کنندگان حاصل شده است.
– رفتار: منظور، نحوه انجام دادن وظایف شغلی و بررسی میزان تغییرات است که رفتار شرکت کنندگان حاصل شده است.
– نتایج: بررسی اثر دوره در مورد عواملی از قبیل کاهش هزینه ها، بهبود کیفیت، کاهش ضایعات، کاهش کمک کاری ها و غیره می باشد (فتحی واجارگاه،1390).
لذا در این پژوهش، پژوهشگر سعی دارد تا با استفاده از چهار سطح الگوی ارزشیابی مدل کرک پاتریک به بررسی اثربخشی آموزش های ضمن خدمت فاوا معلمان دوره متوسطه شهرستان ملایر پرداخته و در پایان راهکارهای برای استفاده مناسب از فناوری اطلاعات و ارتباطات برای معلمان دوره متوسطه ارائه دهد.
1-آیا برنامه درسی مقصودی را كه به خاطر آن الگو پردازی شده است، برآورده میسازد؟ آیا این مقاصد روایی دارند؟
2-آیا برنامه درسی برای گروه معینی از فراگیران كه برایشان مورد استفاده قرار گرفته، مناسب است؟
3-آیا مدلهای آموزشی انتخاب شده به هدفهای مورد جستجو بهترین انتخاب است؟ (خوی نژاد، 1377).
ارزشیابی برنامه درسی عبارت است از فرایند بررسی ارزش و شایستگی برنامه درسی. بررسی و مطالعه ارزش و شایستگی هم شامل عناصر و جنبههای خاص برنامه درسی و هم كل برنامه درسی میشود. برنامهریزی درسی، نیازمند بررسی و كنترل كیفیت میباشد. لذا ضروری است با بررسی تمام ابعاد و عناصر برنامههای درسی، اصلاحات لازم در برنامه درسی و یا اجزای آن صورت پذیرد.
ارزشیابی از برنامه درسی فرایندی مداوم و مستمر است كه از ابتدا تا پایان برنامه درسی انجام میپذیرد. در فرایند شكلگیری مفهوم برنامه درسی، صاحبنظران تربیتی جهت تبیین برنامه درسی، عناصر و مؤلفههای آن را مورد توجه قرار دادهاند. (تایلر، 1949) برنامه درسی را، تعیین هدف، محتوا، روش و ارزشیابی میداند. (زایس، 1976، به نقل از مهدیزاده، شفیعی، 1388) در تبیین برنامه درسی به عناصر، هدف، محتوا، فعالیتهای یادگیری و روشهای ارزشیابی اشاره دارد. (كلاین،1991) نه عنصر: اهداف، محتوا، راهبردهای یاددهی-یادگیری، فعالیتهای یادگیری، مواد و محتوای آموزشی، ارزشیابی، گروهبندی، زمان و فضا یا مكان را به عنوان عناصر برنامه درسی مطرح میكند.
بررسی تاریخچه ارزشیابی، مبین آن است كه الگوهای متعددی در تمامی زمینهها به ویژه ارزشیابی آموزشی، ظهور كرده است. در پژوهش حاضر از بین الگوهای ارزشیابی، الگوی CIPP به كار گرفته شده است كه یكی از اثر گذارترین الگوهای نظاممند است و در دههی 1970 توسط استافلبم در مركز مطالعات ارزشیابی دانشگاه اوهایو امریكا طراحی گردیده است. این الگو در ارتباط با مفاهیمی است كه ریشه در هدفها، آزمونها و طرحهای تجربی دارد و در آن ارزشیابی عبارت از«فرایند تعیین كردن، بهدست آوردن و فراهم ساختن اطلاعات توصیفی و قضایی در مورد ارزش و مطلوبیت هدفها، طرح، اجرا و نتایج؛ به منظور هدایت تصمیمگیری، خدمت به نیازهای پاسخگویی و درك بیشتر از پدیدههای مورد بررسی» است. ویژگی متمایز كنندهی این الگو، خدمت به تصمیمگیریهای منطقی و ارزیابی همهی مراحل ایجاد برنامه است. این الگو چارچوبی جامع به منظور هدایت ارزشیابی برنامهها، پروژهها، محصولات، مؤسسات و سیستمها میباشد، از اینرو بعنوان مبانی نظری پژوهش مورد استفاده قرار گرفته است.
همچنین كیفیت به معنای انطباق و تناسب ویژگیهایها با معیارها است (سینك، 1985). كیفیت آموزشی را میتوان در رابطه با ویژگیهایی از بروندادهای آموزشی، پیشرفت تحصیلی فراگیران در قالب ضوابط برنامه درسی، میزان موفقیت نظام آموزشی در دستیابی به اهداف، و میزان تناسب آنچه كه تدریس و آموخته میشود با نیازهای حال و آینده فراگیران، با توجه به شرایط خاص آنان و چشمانداز آینده، توصیف كرد. كیفیت در نظام دانشگاهی به«مجموعه ویژگیهای دانشآموختگان، آثار علمی منتشر شده، و خدمات تخصصی عرضه شده بوسیله اعضاء دانشگاه، كه توانایی نظام را در برآوردن خواستههای بیان شده، یا اشاره شده، نمایان كند» اشاره میكند (بازرگان،1376). لذا كیفیت در آموزش عالی مفهومی چند بعدی است كه به میزان زیادی به وضعیت محیطی نظام دانشگاهی با شرایط و استانداردهای رشته دانشگاهی بستگی دارد. جهت تعیین كیفیت درونی یك سیستم دانشگاهی، به بررسی مطلوبیت و وضعیت عناصر و مؤلفههای نظام آموزشی در جهت تحقق اهداف پرداخته میشود. در سیستم دانشگاهی، یادگیرنده در زمره مشتری اولیه محسوب میگردد و میزان رضایتمندی استفاده كننده از محصولات بیانگر مطلوبیت عناصر نظام آموزشی برای مشتریان داخلی است (رامسدن، 1998). جهت بهبود كیفیت برنامههای
دانشگاهی، بایستی به كیفیت مؤلفههای نظام آموزشی و یادگیری فراگیرندگان توجه شود و الزام و تعهد نسبت به كیفیت باید جزء اولین نقش هر رهبر آموزشی باشد.
برنامهریزی درسی به مجموعه فهرست موضوعاتی كه بایستی مورد مطالعه قرار گیرد، به مطالب ارائه شده از سوی معلم و یا شیوه ارائه مطالب محدود نمیشود، بلكه همه تجربیات برنامهریزی شدهای است كه به منظور دستیابی به اهداف یادگیری فراگیر، به او ارائه میشود (ایبل، 2005). برنامه درسی بایستی مدرسین دانشجومعلمان را ترغیب كند تا: در زمینه تدریس خود پژوهش كنند؛ در گروههای بحث شركت كرده و با متخصصان ارتباط برقرار نمایند؛ در كلاس درس بین محیطهای یادگیری بیرونی و درونی پیوند برقرار كنند؛ از فرایندهای یادگیری دانشجو معلمان بازخوردهایی را به آنها منعكس كنند؛ و به شهود و الهام بعنوان منبعی عمده برای یادگیری توجه نمایند (منگز،1994). دانشجو معلمان، یادگیرندگان بزرگسال هستند و تجربیات زندگی این فراگیران منبع خوبی برای یادگیری فعلی و تدریسشان در آینده است (گریفاین ، 1999). مدرسین دانشجومعلمان بایستی صلاحیتهای لازم را در زمینه تئوریهای آموزش و عمل آموزش كسب كنند و بین تئوریهای علمی آموزشی و عمل آموزشی ارتباط برقرار سازند. مدرسین، دانشجو، معلمان، فقط معلم نیستند، بلكه كاركردی در نقش مدلهایی برای تدریس هستند (كورتجن ،2000).
اثربخشی تدریس دانشگاهی در گرو آگاهی مدرسان و رهبران آموزشی از هدفها و ساختار، روشهای تدریس، ارزیابی، مسئولیتپذیری و بهبود آموزشی است (رامسدن، 1998). مدرسین دانشجو معلمان، بایستی توجه داشته باشند كه: از منابع اصلی استفاده كرده، تجربیات و متنهای علمی را با یكدیگر پیوند دهند تا فراگیران برای یادگیری فعالانه درگیر شوند؛ افكار و ایدههای چالش برانگیز را تحریك كرده و از حل مسأله استفاده كنند تا دانش نظری و مهارتهای فراگیرندگان عمیقتر شود؛ بخش سنجش فرآیند به وجود آید تا بدین طریق مسئولیت فراگیرندگان در فرایند یادگیریشان تقویت شود (لانبرگ، 2002). خلاصه اینكه نقش معلم در هر نظام آموزشی، راهنمای دانش آموزان در امر یادگیری است. معلم میكوشد تا راه چگونه آموختن را به یادگیرنده نشان دهد. معلم باید به مدد مطالعات و تجربیات مستمری كه در حین كار بهدست میآورد، تواناییهای لازم را كسب كند تا بتواند به نحو شایستهای نقش تخصصی خود را ایفا نماید. مدرسین دانشجو معلمان بایستی در عین حالی كه شایستگیهای علمی را در دانشجو معلمان توسعه میدهند، باید این شایستگیها را در عملكرد آموزشی خودشان نیز نشان دهند (كالدره ، 1981، به نقل از مهدیزاده، شفیعی، 1388).
بنابراین، ارزشیابی از برنامه درسی باید جهتگیری صریح ارزشی داشته باشد و طراحی آن با هدف کمک به ارتقای علمی و بهبود برنامهها از طریق خود ارزشیابی صورت پذیرد و نخستین گام پس ایجاد هر گونه تغییر در ساختار و اهداف جدید یک دانشگاه برای گرفتن بازخورد مناسب و اصلاح نواقص موجود، جهت اینکه بتواند پاسخگوی معیارهایی که بر اساس آن، این ساختار جدید طراحی گردیده، باشد. بدین ترتیب مسأله اساسی پژوهش حاضر ارزشیابی برنامه درسی دانشگاه فرهنگیان (پردیسهای استان سیستان و بلوچستان) بر اساس اسناد بالا دستی، میباشد و این پژوهش بر اساس 9 عنصر انتخابی از برنامه درسی (محتوا، اهداف، فرآیند یاددهی– یادگیری، استفاده از فنآوری اطلاعات و ارتباطات در تدریس، دورههای کارورزی دانشجو معلمان، تعامل مستمر دانشجو معلمان و اساتید با مراکز علمی و پژوهشی، شیوه تعیین صلاحیت و جذب دانشجو معلمان، مشارکت اساتید در تولید برنامه درسی و فرآیند ارزشیابی از آموختههای دانشجو معلمان) صورت بندی شد.
در دنیای امروز و در بستر جهانی شدن اقتصاد، كه تقسیم كار و تخصصی شدن تولید كالاها در مناطق مختلف جهان از نتایج آن است،تجارت بین الملل به یكی از راهكارهای اساسی دولت ها برای برآورده ساختن نیازهای كشورشان تبدیل شده است.
برای نیل به این مهم، در سال های واپسین هزاره دوم، در امتداد مذاكرات ادواری گات، سازمانی تشكیل شد،تحت عنوان سازمان جهانی تجارت، كه هدف آن :آزاد سازی تجارت در روابط كشورهای مختلف بود.
در راستای برآورده ساختن این هدف، سازوكارهای مختلفی به كار گرفته شده واصولی بر این سازمان حاكم گردیده است. اصول حاكم بر این سازمان یعنی : اصل عدم تبعیض ، اصل آزاد سازی تجاری، اصل شفافیت، اصل تجارت عادلانه یا منصفانه واصل حفظ رفتار متفاوت و ویژه با كشورهای در حال توسعه، از اصول پایه ای این سازمان می باشند.
كشورهای عضو این سازمان ، باید از تعرفه های گمركی به عنوان تنها عامل كنترل تجارت خارجی استفاده كنند. از این رو، موانع غیر تعرفه ای غیرضروری به صورت گام به گام حذف می شوند و موانع ضروری ،حتی الامكان به تعرفه تبدیل می گردند. در ادامه نیز تعرفه ها كاهش یافته و در نهایت تثبیت می گردند، با این هدف كه دولت ها نتوانند با اقتضاء شرایط، آن ها را افزایش دهند. این امر منجر به اجرای تمامی اصول پیشگفت و نیل به اهداف سازمان می گردد.
گمرك به عنوان یكی از كهن ترین سازمان ها و نهادهای اجتماعی، از ابتدای شكل گیری گات و در طول تمامی مذاكرات ادواری آن نقش كلیدی به عهده داشته است. این نقش كلیدی، ماحصل تغییر نگرش به نقش در آمد زدایی گمرك برای دولتهاست. تعرفه ها، در حقیقت ابزاری با مأخذ حكومتی، دردست دولتها هستند،كه سازمان جهانی تجارت برای اولین بار،از آن ها به عنوان ابزاری تسهیل كننده در تجارت بین الملل استفاده نمود.
با بررسی اصول، اهداف و كاركردهای سازمان جهانی تجارت، می توان این سازمان را به عنوان اصلی ترین اداره كننده تجارت بین الملل در سطح جهان برشمرد. این كاركرد، در حقیقت محصول اراده جمعی ای است،كه خالق این سازمان و اعطا كننده قدرت به آن بوده اند. ابعاد قدرت اعطایی توسط این اراده جمعی تا حدی وسیعی است، كه امروزه می توان عضویت در این سازمان را، به معیاری جهت بررسی میزان توسعه یافتگی اقتصادی و تجاری كشورها،تعبیر نمود.
نظام گمركی در مسیر تجارت جهانی می تواند نقش دو گانه ای داشته باشد، این نظام از یك طرف با اعمال محدودیت های متعدد، با تصور در امد زدایی و حمایت از تولیدات داخلی، می تواند محدود كننده تجارت جهانی باشد و از طرف دیگر، با پیاده كردن نظام تعرفه ای قاعده مند به جای محدودیت های مقداری، محدودیت های سرزمینی ،نظام متزلزل و دلبخواهانه تعرفه ای نقش گسترش دهنده و تسریع كننده در تجارت جهانی داشته باشد.
درعرصه بین المللی و در شرایطی كه پیشرفت های بدون وقفه در زمینه های مختلف علمی و صنعتی دائماً در ایجاد تغییر در روابط اقتصادی، سیاسی، علمی و……… است، گمرك به عنوان یك سازمان دو بعدی از یك سو مسئول اجرای قوانین و مقررات پیچیده حاكم بر تجارت خارجی است و از سوی دیگر با توجه به الزامات موجود در تجارت بین الملل و استانداردهای جهانی در رابطه با ساده سازی رویه ها و تشریفات گمركی باید تلاش خود را در جهت ایجاد تسهیلات تجاری به منظور افزایش كارایی نظام گمركی، حفاظت از بهداشت و سلامت جامعه،رعایت حقوق مالكیت فكری، مبارزه موثر با قاچاق مواد مخدر، كالا وتخلفات گمركی و توسعه همكاری در سطح بین المللی با سازمان هایی مانند تجارت جهانی بنماید.
ایفای نقش گمرك در حمایت از صنایع داخلی (اعم از كشاورزی و تولید ماشین آلات صنعتی و قطعات و لوازم یدكی و مواد اولیه و صنایع پتروشیمی) با برنامهریزیهائی كه دولت در این زمینه به كمك آمار و اطلاعات دقیق و هماهنگ شده از كلیه امكانات مینماید، با وضع مقررات و ضوابط ناظر بر واردات و صادرات كشور، اعمال میگردد. حقوق گمركی، از طریق مجلس و یا رأساً به عنوان سود بازرگانی توسط دولت، تجدید واردات بعضی كالاها و همچنین ممنوعیت صدور بعضی از انواع مواد اولیه یا محصولات كشاورزی و یا صنعتی، از جمله ابزار مناسب ساخت و پرداخت بنیه اقتصاد كشور بشمار میرود، كه در همه این احوال به عنوان «مقررات عمومی صادرات و واردات» جهت اجرا و اقدام در اختیار سازمان گمرك گذاشته میشود.
تشویق صادرات و تولید جهت اشتغال در داخل كشور و تحصیل ارز ، از جمله جهات دیگر، در معرض نقش اقتصادی گمرك است كه ممكن است مستقیم و یا غیرمستقیم با اعطاء امتیازات ویژه و كمكهای مادی دولت به صادركنندگان و یا اعمال سیاستهای گمركی به صورت حمایت از صنایع تولیدات داخلی در خصوص آنان و به منظور نیل به هدف اقتصادی آن از طریق گمرك اعمال و اجرا شود.
افزایش حجم تجارت جهانی در طول چند دهه گذشته تأثیر به سزایی بر حجم عملیات گمرک در زمینه ترخیص کالا داشته است.باید در نظر داشت افزایش حجم کالاها سبب شده که محدوده کالاهایی که گمرکات به کنترل آنها عادت کرده بودند نیز به شدت تغییر کند بهطوری که ساخت یک کالا با توجه به ترکیب آن و نیز تعیین تعرفه آن، کارشناسان را با مشکلات و مسائل عدیدهای مواجه میسازد.در این ارتباط تأثیر در ترخیص کالاها،بنادر،فرودگاهها و انبارها را با حجم انبوهی از کالاهای ترخیص نشده، متروکه یا رسوبی مواجه خواهد ساخت که باعث افزایش زیان خواب سرمایه میشود. بهعلاوه حجم جابجایی کالاها بهوسیله هواپیما هم اثرات خاص خود را بر گمرکات داشته است.بازرگانان میتوانند کالاهایشان را از دورترین نقاط در مدت کوتاهی به نقطه دیگر منتقل کند.
برای بررسی مورفولوژی و اندازه نانو کامپوزیتهای بدست آمده از تکنیک پراش اشعه ایکس (XRD),دستگاه FTIR ,میکروسکوپ الکترونی روبشی ,(SEM) میکروسکوپ الکترونی عبوری استفاده شد .
فعالیت فوتوکاتالیستی نانوکامپوزیت SnO2/Al-MCM-41در دو محیط بازی و اسیدی بوسیله متیلن بلو به عنوان یک مدل آلودگی آلی وتحت تابش نور لامپ جیوه فشار بالا به عنوان منبع نور ماوراء بنفش انجام شد .نانو کامپوزیت SnO2/Al-MCM-41در محیط اسیدی تحت تابش نور ماوراء بنفش بیشترین ثابت سرعت 0.049بردقیقه رانشان میدهد.
یکی از زمینه های رو به رشد در حیطه نانو مواد توسعه روشهای تولید نانو ذرات و در نهایت صنعتی کردن آن است در نانو ذرات و به طور کلی در نانو ساختار ها, ریز بودن اندازه ذرات در مقیاس نانو خواص منحصر به فردی اعم از خواص الکترونیکی, الکتریکی اپتیکی و…..ایجاد می کند.,اگر چه امروزه تعیین دقیق این گازها توسط دستگاههای آنالیز مانند کروماتوگرافی گازی ,اسپکتروسکپی جرمی و مادون قرمز میسر است اما این دستگاهها گرانقیمت وپیچیده هستند و کارکردن با آنها نیازمند به مهارتهای خاصی است.از این سنسور های گازی به لحاظ سادگی حجم کم وحساسیت بالا می توانند جایگزین مناسبی برای سیستم های فوق باشند.تخریب آلایندههای آلی به علت افزایش آلودگی محیط زیست در سالهای اخیر موجب شده است که فتوکاتالیست جهت درک علمی و کاربردهای بالقوه، به طور گسترده مورد توجه قرار گیرد. فتوکاتالیستSnO2 به علت پایداری فتوشیمیایی عالی، هزینه پایین و غیر سمی بودن، در پاکسازی محیط زیست از طریق تخریب آلایندههای آلی و تولید هیدروژن از طریق شکافتن آب کاربرد گستردهای دارد . از انجایی که نیمه رساناهای فوتوکاتالیستی در دو دهه گذشته جاذبه های زیادی را در حذف آلودگی ها در محیط زیست ایجاد نموده اند . لذا در این تحقیق سعی می شود نانو کامپوزیت SnO2/Al-MCM-41را سنتز و خواص فوتوکاتالیستی آن را در رفع آلاینده ها بررسی نماییم. [7،6،5،4،3،2،1].
تاریخچه ی نانو تکنولوژی در دنیا
در طول تاریخ بشر از زمان یونان باستان، مردم و به خصوص دانشمندان آن دوره بر این باور بودند كه مواد را می توان آنقدر به اجزاء كوچك تقسیم كرد تا به ذراتی رسید كه خردناشدنی هستند و این ذرات بنیان مواد را تشكیل می دهند، شاید بتوان دموكریتوس فیلسوف یونانی را پدر فناوری و علوم نانو دانست چرا که در حدود 400 سال قبل از میلاد مسیح او اولین كسی بود كه واژة اتم را كه به معنی تقسیم نشدنی در زبان یونانی است برای توصیف ذرات سازنده موادبه كاربرد.
با تحقیقات و آزمایش های بسیار، دانشمندان تاکنون 108 نوع اتم و تعداد زیادی ایزوتوپ كشف كرده اند. آنها همچنین پی برده اند كه اتم ها از ذرات كوچكتری مانند كوارك ها و لپتون ها تشكیل شده اند. با این حال این كشف ها در تاریخ پیدایش این فناوری پیچیده زیادمهم نیست.
نقطه شروع و توسعه اولیه فناوری نانو به طور دقیق مشخص نیست. شاید بتوان گفت كه اولین نانوتكنولوژیست ها شیشه گران قرون وسطایی بوده اند كه از قالب های قدیمی) (Medieal forges برای شكل دادن شیشه هایشان استفاده می كرده اند. البته این شیشه گران نمی دانستند كه چرا با اضافه كردن طلا به شیشه رنگ آن تغییر میكند. در آن زمان برای ساخت شیشه های كلیساهای قرون وسطایی از ذرات نانومتری طلا استفاده می شده است و با این كار شیشه های رنگی بسیار جذابی بدست می آمده است. این قبیل شیشه ها هم اكنون در بین شیشه های بسیار قدیمی یافت می شوند. رنگ به وجودآمده در این شیشه ها برپایه این حقیقت استوار است كه مواد با ابعاد نانو دارای همان خواص مواد با ابعاد میكرو نمی باشند.
در واقع یافتن مثالهایی برای استفاده از نانو ذرات فلزی چندان سخت نیست.رنگدانه های تزیینی جام مشهور لیکرگوس در روم باستان (قرن چهارم بعد از میلاد) نمونه ای از آنهاست. این جام هنوز در موزه بریتانیا قرار دارد و بسته به جهت نور تابیده به آن رنگهای متفاوتی دارد. نور انعکاس یافته از آن سبز است ولی اگر نوری از درون آن بتابد، به رنگ قرمز دیده می شود آنالیز این شیشه حکایت از وجود مقادیر بسیار اندکی از بلورهای فلزی ریز 007(nm) دارد.که حاوی نقره و طلا با نسبت مولی تقریبا 14 به 1 است حضور این نانوبلورها باعث رنگ ویژه جام لیکرگوس گذشته است. اخیراً در عملیات باستان شناسی کشف شده که برخی از سرامیکهای لعابدار دورهی خلفای عباسی دارای طرحی بسیار پیچیده هستند و چندین رنگ و تلالو رنگین کمانی را از خود نشان میدهند. تعدادی از این کاشیها در برخی مساجد کشور تونس به کار برده شده است. وقتی نور سفید به این سرامیکها برخورد میکند، بسته به زاویه تابش رنگ لعاب عوض میشود (مانند بال پروانه یا رنگ روی لوحهای فشرده). این جلوهها از کنار هم قرار گرفتن تناوبی نانو ذرات که هر ذره خواص نوری منحصر به فردی دارد، به وجود میآید. [9،8].