نیل به چنین هویتی در پرتو سیاست های ملت سازی ممکن می شود. سیاست ملت سازی در جوامع متنوع و تاریخی و نیز در جوامع در حال گذار هم ضرورتی مضاعف دارد و هم با چالش ها و موانع جدی تری نیز روبروست. ضرورت اتخاذ سیاست ملت سازی به حدی است که در جوامع در حال توسعه اخیراً فرآیند ملت سازی را به عنوان الزام توسعه ایی شناخته اند.ادبیات مربوط به ملت سازی طی سال های اخیربیشتر معطوف به توسعه می باشد و به تعبیر دیگر گفته می شود آن نوع از ملت سازی فرجام موفقیت آمیزتر و پایدارتر خواهد داشت که از فردای شکل گیری دولت (ایجاد انسجام در ساختارهای حاکمیت نو ظهور)، توسعه به معنی جامع کلمه را در دستور کار قرار دهد.
واقعیت پدیده ملت سازی و گونه های مختلف سیاست های ملت سازی قدمتی تاریخی دارد اما نظریه پردازان پیرامون آن با پیدایش دولت- ملت های مدرن اروپایی و شیوع نظریه های نوسازی و توسعه مقارن شده است. در همین راستا صاحب نظران مختلف درباره مؤلفه ها و عناصر ملت، شیوههای شکل گیری ناسیونالیسم و ملی گرایی در میان ملت ها و پرورش منش و شخصیت ملی و نسبت ملت به عنوان کل با هویت خرده ملی مثل گروه های قومی، نژادی، زبانی و مذهبی، نسبت سیاست ملت سازی با دموکراسی، آزادی، حقوق بشر، خشونت یا همزیستی سیاسی و تفاوتهای سیاستهای ملتسازی در ملت های نوپا و تاریخی نظریه های متعددی را مطرح نموده اند.
ملت ایران یکی از معدود ملتهای تاریخی جهان است؛ که علی رغم فراز و نشیبهای طولانی توانسته پایایی و ماندگاری خود را حفظ نماید. ایران از جمله کشورهایی است که سیاستسازی آن از دیرباز مورد توجه اندیشمندان و سیاستمداران قرار گرفته است. اصول و پایه های سیاست ملتسازی ایران با پیدایش انقلاب اسلامی که بر مبنای معرفتی دین محور استوار بود، در مقایسه با نظام سیاسی پیشین دستخوش تغییرات بنیادین گشته و تفاوتهای ماهوی یافت. لذا طبیعی می نمود که نظام نوپا سیاست متفاوت ملتسازی را دنبال کند اما از سوی دیگر بروز جنگ تحمیلی در دهه 1360 ه.ش پیگیری و اجرای سیاست مدون و برنامه محور ملتسازی را نمی داد و در عمل از پایان جنگ تحمیلی و آغاز به کار دولت موسوم به سازندگی است که تدوین برنامههای توسعه در دستور کار نظام جمهوری اسلامی قرار گرفت و پس از آن در دولت موسوم به اصلاحات با تکیه بر مؤلفه های دیگر با بعضی بازنگری ها دنبال شد.
اینک با توجه به ملاحظات فوق پرسش اصلی تحقیق چنین است:
2-1-1- سوال های تحقیق
سؤال اصلی:
الگوی سیاستهای ملتسازی در دوران سازندگی و اصلاحات چه شباهت ها و تفاوت هایی با هم داشته است؟
سؤال های فرعی:
1- الگوهای مختلف سیاست ملت سازی کدامند؟
2- مهمترین مؤلفه های سیاست ملت سازی در دوران سازندگی و اصلاحات چه بوده است؟
3- شیوه های اعمال و پیگیری سیاست ملت سازی در دو دوره چگونه بوده است؟
3-1-1- پیشینه و ادبیات تحقیق
در زمینه ملت سازی در ایران بعد از انقلاب،منابع زیادی به رشته تحریر در نیامده است بلکه بیشتر در قالب مقاله ها و بیانیهها و مصوبه های مجلس موجود و قابل استنباط می باشد.لذا می توان گفت مطالعه موردی پیرامون این موضوع، نو و بدیع می باشد. با این حال در این بخش می توان دو دسته از پژوهشهایی که صورت گرفته را از هم تمییز داد:
الف.پژوهش هایی که مفاهیم نظری ملت، ملت سازی و ملیت را مورد بررسی قرار داده اند.
ب.پژوهش های داخلی و خارجی که بحث قومیت وقوم گرایی و اقلیت ها وتکثرگرایی را بررسی کرده اند.
در ذیل به بررسی اجمالی این دو دسته از پژوهش ها خواهیم پرداخت.
الف.پژوهش هایی که مفاهیم نظری ملت،ملت سازی، ملیت را مورد بررسی قرار داده اند.
– حمید احمدی، هویت، ملیت، قومیت
یکی از منابع معتبر درباره موضوع فوق کتاب هویت، ملیت، قومیت نگاشته حمید احمدی است.به نظر اوآنچه که باعث بی اعتنایی به مبحث ملیت در ایران شده است، تأثیرپذیری جمهوری اسلامی ایران از سیاست های رسمی انترناسیونالیسم اسلامی می باشد.ایشان در این کتاب به محور مذهب و دین توجه کردند ولی آن چه که ابن نوشته با این کتاب را متمایز می کند؛ بحث نقش دولت و سیاستها و تصمیمات اتخاذ شده از طرف سازمان های اجرایی کشور در زمینه عدم توجه یا توجه به مسأله ملت و ملت سازی است.
– کتاب مبانی هویت ایرانی از قدیر نصری
در این کتاب به عناصر هویت ملی و سازنده برنامه های ملت سازی مانند دین، زبان، فرهنگ و … اشاره شده است. ولی آنچه که در این منبع مغفول ماند و دراین پژوهش مطالعه می شود؛ بررسی و نقش این عناصر هویت ملی در برنامه های ملت سازی دو دولت بعد از انقلاب اسلامی است.
-کتاب بنیادهای هویت ملی ایرانی از حمید احمدی
ایشان در این کتاب توجه به مسأله دیدگاه های سنتی به هویت ملی ایران، دیدگاه های مدرن درباره هویت ایرانی و بازسازی هویت ملی ایرانی در عصر جهانی شدن پرداخته اند. در ضمن به عناصر شکل گیری ملت چون: سرزمین مشترک، نیای مشترک، تاریخ و زبان و دین مشترک و … توجه کرده اند. ولی آن چه که در این کتاب بدان توجه نشده است، عدم توجه به دولت های روی کار آمده در ایران و سیاست ها و اقدامات آن ها و تأکید هر یک از این دولت ها به عناصر تشکیل دهنده ملت در هر دوره خاصی است. در ضمن آنچه که در این پژوهش مطالعه می شود؛ سیاست های قومی و توجه و عدم توجه به اقوام و تاثیر این امر در ملت سازی است.
ب) پژوهش های داخلی و خارجی که بحث قومیت وقوم گرایی و اقلیت ها وتکثرگرایی را بررسی کرده اند.
-کتاب کثرت گرایی فرهنگی از سی.دبلیو واتسون
این کتاب از جمله کتاب های لاتین و مهم در این زمینه میباشد. نویسنده در این کتاب به مسأله ملیت- گرایی و کثرت گرایی فرهنگی و نقش رسانه ها و دین و آموزش و پرورش در فرآیند ملت سازی توجه می- کندو به تمایز میان جوامع تک فرهنگی و چند فرهنگی می پردازد و برای فهم مطالب خود را در این کتاب از مثال هایی چون؛ کشورهای چون مالزی و ایالات متحده آمریکا استفاده کرده؛ که چگونه رهبران آن کشورها توانسته اند سیاست های قومی مناسبی را اتخاذ کنند. ولی آن چه که در تمایز پژوهش من نسبت به این کتاب دیده می شود این می باشد که مسئله مورد تمرکز من بر کشور ایران می باشد وهم این که در این کتاب به تاثیر وجود نظام دموکراتیک و اقتدار گرا در فرایند ملت سازی توجهی نکرده است که در تحقیق من این رابطه دیده می شود.
-از دیگر کتاب های لاتین نوشته شده در این زمینه کتاب اقلیت ها و تبعیض ها از جی.ام.ورستر، فیلیپ پرل موتز است.در این کتاب توجه به مسئله حقوق اقلیت ها و دولت های قانون سالار و احقاق حقوق اقلیت ها از طریق تصویب لوایح قانونی و رفتار تبعیض آمیز گروه های اقلیت علیه گروه های اکثریت و رابطه چند گونگی قومی و فدرالیسم توجه شده است. این کتاب برای درک بهتر قومیت و سیاست های قومی به مثال های تجربی چون کشور هند و مالزی می پردازد. ولی آن چه که پژوهش من به این مطلب می افزاید نقش مذهب است که در این کتاب مجالی برای پرداختن به رابطه مذهب و ملت سازی نشده است. در ضمن مبنای مطالعات من مبتنی بر نقش مصوبات مجالس و نقش مستقیم دولت در ساختن تصمیمات قومی است.
-سید رضا صالحی امیری، مدیریت منازعات قومی در ایران
-حمید احمدی، قومیت و قوم گرایی در ایران
نویسنده کنار گذاشتن وابستگی های عقیدتی وتأکید بر وفاداری ملی به جامعه ایرانی را اساس قرار داده و مشارکت سیاسی و جذب همه اقشار ایرانی بدون توجه به اعتقادات مذهبی، زبانی، قومی را مطرح می کند. ولی توجه این تحقیق بر آن است که مذهب و اسلام از عوامل وحدت بخش و تاثیر گذار بر ملت سازی در ایران محسوب می شود و در ضمن نقش سازنده دولت ها و تصمیمات آن ها و محرومیت و توجه به اقوام در این زمینه تأثیر گذار بوده است.
4-1-1- محدوده تحقیق
فصل اول: کلیات تحقیق
1-1- طرح مسأله
فناوری ارتباطات و اطلاعات در مدت زمان كوتاهی كه از پیدایش آن میگذرد توانسته است تغییرات بسیاری را در شیوۀ کلی زندگی بشر به وجود آورد. در این میان رسانههای تصویری – كه نمودهای آن در تلویزیون، سینما و شبكههای توزیع و پخش فیلمهای خانگی و حتی اینترنت قابل مشاهده است- به علت تاثیرگذاری بر مخاطبان بیشمار خود مهمترین رسانهها در شكلدهی به افكار، اندیشهها، عادات، هنجارها و كلیه نمودهای فرهنگی هستند. رسانههای تصویری هم تأثیر میپذیرند و هم تاثیر میگذارند و آنچه را كه از واقعیت موجود برداشت مینمایند، بازنمایی میكنند. جهان بازنمودهها مملو از نشانههاست؛ نشانههایی كه در پسزمینۀ آن مخاطب با مفاهیم عمیق فرهنگی مواجه میشود. این فرایند كه همچون حلقههای زنجیز به طور متوالی معنا را در چرخه فرهنگ تولید و بازتولید میكند، در هر تولیدی معنای جدید خلق و در فرایند رمزگشایی قرار می گیرد و معنای جدیدتری باز تولید میشود (معینیفر و محمدخانی،1390: 106).
یكی از مفاهیمی که در جامعه امروز ایران مورد چالش قرار گرفته است، مفهوم «اعتماد» است. در زبان لاتین اعتماد، اطمینان داشتن و اعتماد داشتن معادل Trust و Confidence مورد استفاده قرار گرفته است. در ادبیات جامعهشناختی مفهوم اعتماد هم به عنوان ویژگی افراد، ویژگی ارتباطات اجتماعی و هم ویژگی سیستم اجتماعی با تأکید بر رفتار مبتنی بر تعاملات و سوگیریهای در سطح فردی مفهومسازی شده است. با این وصف، این مقوله را رویکردهای مختلفی مفهومپردازی کردهاند. نخستین رهیافت بر احساسات و ارزشهای فردی تأکید دارد و بر طبق اعتماد به عنوان متغیر فردی و شخصیتی تلقی میشود. در این برداشتِ روانشناختی ـ اجتماعی اعتماد در ارتباط بسیار نزدیکی با مفاهیمی مانند وفاداری، دگرخواهی، صداقت، دوستی قرار می گیرد. این رهیافت یک تئوری شخصیتی در مورد اعتماد را عنوان مینماید و به زمینه اجتماعی توجهی ندارد. بر اساس رویکردی دیگر اعتماد بیشتر به عنوان یک ویژگی اجتماعی تلقی میشود و لذا در کالبد نهادی جامعه عملی میگردد. اعتماد در این مفهوم منبعی اجتماعی به حساب میآید که برای دستیابی به اهداف سازمانی استفاده میشود. طبق رویکرد سوم اعتماد به عنوان یک خیر جمعی با ارزش تلقی میشود که بوسیله تعاملات اعضاء در جامعه پیگیری می شود. بطور مثال میتوان نمود آن را در توصیفی که توکویل از اجتماع مدنی دارد مشاهده نمود که بر اساس آن اعتماد به عنوان یک مفهوم ارزشمند قابلیت آن را دارد که به شیوهای روششناختی جهت برطرف نمودن مرز بین سطوح خرد و کلان بکار گرفته شود. در این رهیافت نشان داده میشود که اعتماد در سطح خرد چگونه به پیدایش آن در سطح کلان کمک میکند. مثلاً هر برخورد مثبت با پزشک محلی میتواند اعتماد ما به سیستم درمانی را ارتقاء بخشد. در این رهیافت اعتماد به عنوان یک مفهوم جامعهشناختی با هدف تحلیل آن در سطوح سیستم و روابط بینشخصی مفهومسازی میگردد. بنابراین اعتماد مکانیسمی اجتماعی پنداشته میشود. مطالعه اعتماد به عنوان مکانیسمی اجتماعی تعاملات مردم را با تکیه بر انگیزهها و باورهای آنان در کانون توجه قرار می دهد.
مسئلۀ اصلی پژوهش حاضر نحوۀ بازنمایی مقولۀ اعتماد اجتماعیِ بیننسلی در سریال تلویزیونی ستایش است. این سریال که نیمه اول امسال (1390) در 44 قسمت از شبکه سوم صدا و سیما پخش شد توانست طیف وسیعی از مخاطبان را به خود جذب کند. شکاف نسلی، چالشهای فرد و ساختارهای اجتماعی، تحول زندگی خانوادگی در فُرم و محتوا، وجود تعارضهای ارزشی و هنجاری در حوزههای خصوصی و عمومی، دگردیسی مقولاتی همچون «صمیمیت»، «پایبندی» و «اعتماد اجتماعی»، و غیره از جملۀ عمدهترین مضامین این مجموعه بود. ملموسترین پدیدۀ اجتماعیِ بازنماییشده در این سریال تحول اعتماد اجتماعی در جامعۀ شهریِ ایران در سه دهۀ اخیر، پیدایش شکاف بیننسلی و نبود مبنایی برای گفتگو و تفاهم بین افراد است. اگر این ایدۀ واتسون و هیل را بپذیریم که بازنماییِ رسانهای عنصری محوری در درک و تفسیر افراد از مسایل و رخدادهای اجتماعی است ( واتسون و هیل، 2006 : 248 )، در آن صورت این موضوع بسیار واجد اهمیت میشود که سریال ستایش اعتماد اجتماعی را چگونه بازنمایی میکند؟ در بازنمایی این مقوله از چه نوع تمهیدات فُرمی، روایی و بصری سود میجوید؟ تصویری که این سریال از اعتماد اجتماعی ( ابعاد و خصلتهای آن، عوامل تقویتکنندۀ آن، موانع تحقق شکلِ مطلوب آن و…) ارایه میدهد بر چه مفروضاتی دربارۀ زندگی اجتماعی مبتنی است؟ به بیان دیگر، اعتماد اجتماعیِ بازنماییشده ( هم در شکلِ موجود و هم در شکلِ مطلوب آن ) در این سریال با کدام زمینه و فضای اجتماعی قرابت و سنخیت دارد؟
در این پژوهش، برای تعریف نظری و کاربردی اعتماد اجتماعیِ بیننسلی، از روش ماکس وبر در برساخت تیپایدهآل استفاده میشود. وبر با
مطالعه اولیه پدیده، یک ایضاح موقت از متن ارایه میدهد و پس از استخراج «یکبهیک اجزای منفرد» از واقعیت اجتماعیِ مطالعه شده به تدریج تیپایدهآلی میسازد (وبر،1382 : 51 ). در برساخت تیپایدهآلِ اعتماد اجتماعیِ بیننسلی، نظریه زتومکا دربارۀ اعتماد اجتماعی که حول محور مفهوم «شدن اجتماعی» صورتبندی شده و رویکردی تلفیقی و تاریخی به این پدیده دارد (زتومکا،1387) انتخاب شده است. سپس، در پرتو نظریه زتومکا، به تحقیقاتی رجوع میشود که این پدیده را به طور عینی در جامعه ایران پس از انقلاب مطالعه کردهاند و بدینترتیب مؤلفهها و شاخصهای این پدیده مشخص میشود. این تیپایدهآل در مقام یک برساختۀ تحلیلی محکی است برای شناخت و سنجش تصویری که از این پدیده در سریال مورد مطالعه ارایه شده است. از آنجا که اعتماد، هم در سطح تعاملات بینفردی و هم در سطح نهادی و کلان، امری برساختی است، هرگونه تلاش برای تعریف، توصیف یا بازنمایی آن به واسطۀ یک متن، سوای این که خود نوعی برساخت دوبارۀ این پدیده است، مستلزم مفروض گرفتن یکسری گزارهها، پنداشتها و آگزیومها دربارۀ انسان و جامعه و تاریخ است. مسئلۀ تحقیق حاضر این است که سریال ستایش در مقام یک متن تلویزیونی چگونه این پدیده را بر میسازد؟ در چه سطحی آن را بر میسازد؟ کدامیک از ابعاد و کیفیات آن را برجسته میکند و کدامیک را به حاشیه میراند؟ در تصویری که این سریال از جامعه و اعتماد اجتماعیِ موجود در آن ( با هر درجه از شدت و عمقی که وجود دارد یا ندارد ) ارایه میدهد چالشها و تعارضهای پیشِ روی این پدیده و راهکارهای تقویت آن کدامند؟ این پژوهش بههیچوجه درصدد مقایسۀ اعتماد اجتماعیِ بازنماییشده در سریال ستایش و اعتماد اجتماعی آن گونه که در جامعۀ ایران واقعاً وجود دارد نیست، بلکه صرفاً در پی تحلیل و شناخت تصویری از این پدیده ( و مفروضات اجتماعی نهفته در پس این تصویر ) است که در این متن ارایه میشود. روشن است که دستمایۀ اصلی دستیابی به این شناخت و تحلیل، فرضها و روشها و تکنیکهای جامعهشناختی است. تأمل جامعهشناختی در تصویری که این سریال از اعتماد اجتماعیِ بیننسلی ارایه میدهد، هم از این حیث که دعوی بازنمایی وضعیتِ عینی جامعه ایران را دارد و هم به این لحاظ که خود در برساختن این وضعیت عینی ذیمدخل است، امری ضروری است.
2-1- اهمیت و ضرورت تحقیق
یکی از مسائلی که در توسعه اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی در جوامع کنونی مخصوصاً جوامع در حال توسعه باید مد نظر قرار بگیرد مسئله اعتماد اجتماعی است. اعتماد در متن کنشهای انسان نمود پیدا میکند و نیز تسهیلکنندۀ مبادلات در فضای اجتماعی است. اعتماد یکی از جنبههای مهم روابط انسانی است و زمینهساز مشارکت و همکاری میان اعضای جامعه میباشد. این پدیده همچنین مبادلات را در زمینههای مختلف اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی سرعت میبخشد. در فضای مبتنی بر اعتماد ابزارهایی چون زور و اجبار برای تضمین داد و ستد کارایی خود را از دست می دهند و در عوض قصد افراد برای بازپرداختها و اعتقاد به درستکاری افزایش مییابد. اعتماد کار بازار را رونق میبخشد. اعتماد اجنماعی به منزلۀ یک جزء اصلی سرمایه اجتماعی مطرح بوده و به عنوان شاخص اصلی سرمایه اجتماعی با کارکردهای متعدد اجتماعی، سیاسی و روانشناختی نقش مهمی را در ایجاد و حفظ و استحکام نظم و همبستگی اجتماعی و مشارکت و تعاون و توسعه اجتماعی بر عهده دارد. افزون بر این، اعتماد از عناصر مؤثر در پذیرش و همدلی اجتماعی محسوب میشود، که این خود زمینۀ سازگاری و همنوایی هر چه بیشتر اعضای جامعه را فراهم میسازد. به واسطۀ اعتماد کردن، امکانات و فرصتهایی برای طرفین در جامعه پدید میآید که در صورت عدم آن شاید آن امکانات و فرصتها به آسانی از بین برود. در حقیقت با اعتماد روابط جدیدی ایجاد میشود که قبلاً وجود نداشته است. همچنین اعتماد پیوستگی فرد به اجتماع را قویتر کرده و ضمن کمک به پیدایی احساس هویت سبب انسجام گروهی میشود. از سوی دیگر، بیاعتمادی در جامعه باعث کاهش انسجام و پیوستگی و همچنین پائین آمدن مشارکت افراد در جامعه میشود. با توجه به این موارد میتوان نتیجه گرفت که اعتماد اجتماعی به عنوان یک مقوله اجتماعی از مسائل اساسی بوده و واجد اهمیت بسیاری است و نمود آن در تمام سطوح جامعه متبلور است.
در جامعۀ ایرانِ بعد از انقلاب، تحولات بنیادینی در سطح ارزشها، هویتها و سبکهای زندگی اتفاق افتاد. اساساً انقلاب ایران تلاشی بود برای ایجاد جامعهای با منظومه های ارزشی و ترکیب بندی های هویتیِ نوین که بنا بود اَشکال جدیدی از تعامل اجتماعی بین انسانها برقرار سازد. نقطۀ ثقل این تعاملات اجتماعی در این گفتمانِ ارزشمدار، اعتماد اجتماعی و کرامت انسان بود. اما به دنبال رخداد انقلاب، و به موازات تحولات اقتصادی و صنعتی و شهری در دهه های هفتاد و هشتاد، اَشکال دیگری از تعاملات و همبستگیهای اجتماعی در جامعۀ ایران پدید آمد که لزوماً با آنچه در گفتمان ارزشمدارِ دهۀ شصت تصویر میشد، یکی نبود. فراز و فرودهای میزان و کیفیت اعتماد اجتماعی در جامعۀ ایران، و پرداختن به چیستی و چرایی و چگونگی تحول این پدیده، مسئلۀ در خور توجهی است. اما آنچه پرداختن به آن از دید این تحقیق واجد اهمیت و ضرورت بسیار است کیفیت اعتماد اجتماعی بین نسلهای مختلفی است که امروزه در جامعۀ ایران کنار هم زندگی میکنند. آیا آدمیانی که سوبژکتیویته و هویت آنها در تعامل با وضعیتِ عینی و فضای گفتمانیِ دهۀ شصت شکل گرفت، با نسلی که پس از سازندگی و در فضایی عمدتاً شهری و مدرن رشد کرد، قادر به تفاهم و گفتگو هستند؟ نظر به این که در فضای امروزین جامعۀ ایران سخن از شکاف نسلها و تعارض ارزشها و هنجارها میرود، بررسی این مسئله که رسانه ها چه تصویری از پدیدۀ اعتماد اجتماعی در این وضعیت به مخاطبانشان ارایه میدهند، بسیار حائز اهمیت است.
پورفیرینها گروهی از ترکیبات آلی هستد که در طبیعت به صورت های مختلفی وجود دارند. یکی از معروف ترین پورفیرینهای شناخته شده، هم می باشد که همان رنگدانه ی موجوددر سلولهای خون است و کوفاکتور سلولهای هموگلوبین است. آن ماکرو سیکلهای هترو سیکلی است که از ٤ واحد پیرول تغییر یافته تشکیل شده است و اتم کربن آلفای آن از طریق پلهای متین به هم متصل شدهاند ]1.[
هر چند که کمپلکسهای پورفیرین طبیعی برای زندگی ضروری هستند ولی پورفیرینهای سنتزی کاربردهای محدود تری دارند. به عنوان نمونه کمپلکسهای مزو-تترا فنیل پورفیرین، انواع مختلف واکنشها را در سنتز آلی کاتالیز میکنند ولی هیچ کدام از آن ها ارزش کاربردی ندارد. ترکیبات پورفیرینی در بلوکهای ساختمانی سوپرا ملکولی و الکترونی ملکولی مورد توجه زیادی قرار گرفتهاند. فتالوسیانینها که ساختار مشابه با پورفیرین دارند در مصارف تجاری به عنوان رنگها و کاتالیزورها به کار میروند. رنگهای پورفیرینی سنتزی که در طراحی سلهای خورشیدی به کار میروند موضوع جدید تحقیقات پیشرفته است. ساختار ملکولی پورفیرین در سال 1912 توسط کاستر پیشنهاد شد ]2[. در آن زمان تصور میشد که چنین حلقه بزرگی ناپایدار است تا اینکه در سال 1929 فیشر[1] توانست با سنتز پروتوهم[2] این ساختار مولکولی را برای پورفیرین تایید کند [3]. سادهترین ساختار پورفیرین که فاقد استخلافهای جانبی میباشد و پورفین[3] نامیده میشود که در شکل 1-1 نشان داده شده است.
1-2- خواص پورفیرینها
پورفیرینها آروماتیک هستد و به دلیل آروماتیسیته از قانون هوکل پیروی میکنند. دارای 4n+2=π الکترون هستند که در ماکروسیکل مستقر شده است. بنابر این ماکروسیلها، سیستم های فوق العاده مزدوج هستند در نتیجه ی این امر، باندهای جذبی قوی در ناحیهی مرئی دارند و شدیدا رنگی میباشند. اندازهگیری گرمای سوختن و طیف بینی NMR پورفیرینها، آروماتیک بودن آنها را نشان میدهد[4]. نام پورفیرین از کلمه ی یونانی purple به معنای بنفش آمده است. ماکروسیل آن ٢٦الکترون پای دارد.
امروزه دادههای بلورشناسی نشان میدهند که مولکول پورفیرین به طور کامل سخت و انعطافناپذیر نیست، بلکه یک سیستم انعطاف پذیر با سد انرژی پایین برای تغییر شکلهای خارجصفحهای[4] است و شکل هندسی آن به طور قابل توجهی تحت تاثیر برهم کنشهای بلوری بین مولکولی میباشد به طوری که ساختار پورفیرین کاملا مسطح[5] بوده و ساختار تترافنیل پورفیرین کاملا چینخورده[6] میباشد [5].
با جایگزینی گروههای مختلف در موقعیتهای مختلف β پیرولی یا مزو، از مولکول پورفین به پورفیرین میرسیم. از طرفی ویژگی الکترونی استخلافها از جمله الکترون کشندگی یا الکترون دهندگی سبب تغییر خواص پورفیرینها میشود [6]. ترکیبات پورفیرینی که دارای دو هیدروژن بر روی نیتروژنها هستند، باز آزاد[7] نامیده میشوند (شکل ١-2 الف). افزایش یک پروتون، منجر به تشکیل مونواسید[8] یا مونوکاتیون (شکل ١-2 ب) میشود و افزایش یک پروتون دیگر، تشکیل دیاسید[9] یا دیکاتیون (شکل ١-2 ج) را میدهد که در آن پورفیرین دارای بار ٢+ است. پورفیرینها میتوانند با از دست دادن دو هیدروژن خود در حالت باز آزاد، به صورت دی آنیون درآیند که در فرم دیآنیون قادرند با یونهای فلزی ٢+ و ٣+ کمپلکسهای فلزی پورفیرینها را تشکیل دهند.
ج) ب) الف)
شکل(1-2)- ساختار پورفیرین الف) باز آزاد ب) مونواسید ج) دی اسید
1-3- پورفیرینها و ترکیبات مرتبط
پورفیرین بدون فلز در حفره اش نیز باز آزاد نامیده میشود. بعضی از پورفیرینهای حاوی آهن هم نامیده میشوند. هم حاوی پروتئین ها هموپروتئینها میباشد که به طور گستردهای در طبیعت یافت میشود. هموگلوبین و میوگلوبین دو پروتئین پیوندی اکسیژن هستند که حاوی پورفیرینهای آهن دار میباشند. چندین هتروسیکل دیگر در ارتباط با پورفیرین وجود دارد. این هتروسیکلها شامل کورینها، کلرینها، باکتریوکلرفیلها و کورفینها میباشد.
از شبه پورفیرینهای طبیعی میتوان به کورینها[10] شکل(١-3) اشاره کرد. کورینها ماکروسیکلهایی متشکل از چهار حلقه پیرولی هستند که از چهار اتم نیتروژن خود برای اتصال به فلز استفاده میکنند. کورینها در این حالت تقریبا شکل مسطح مربعی دارند. تفاوت اصلی کورین با پورفیرین، نبود یک اتم کربن متین است که اتصال دهنده دو تا از حلقههای پیرول است. این عامل، سبب به هم ریختن هندسه فلز مرکزی است و نیز باعث به وجود آمدن برخی خواص جالب برای کمپلکس مذکور است.
شکل(1-3)- ساختارکورین
کلرینها بیشتر احیا شده، هیدروژن بیشتری نسبت به پورفیرین دارند و زیر واحد پیرولینی دارند. این ساختار در کلروفیل رخ میدهد. جایگزینی دو زیر واحد از چهار زیر واحد پیرولی با زیر واحد پیرولینی، منجر به باکتریوکلرینها میشود که در باکتریهای فتوسنتز کننده یافت میشود. پروتوپورفیرین[11] (شکل١- 4) یکی از فراوانترین پورفیرینهای موجود در طبیعت است. از جانشین کردن کربنهای ٥، ١٠، ١٥و٢٠
پورفین با نیتروژن و اتصال حلقههای پیرول با چهار حلقه بنزن ترکیب معروف رنگی، به نام فتالوسیانین (شکل١-5) حاصل میشود. دو ترکیب مهم دیگر موجود در طبیعت کلروفیل[12] (شکل١-6) و ویتامین B12 [7] (شکل١-7) میباشند.
ماکروسیکلهای تتراپیرولی، که پورفیرینها دستهای از آنها هستند، در طبیعت جهت اتصال فلز در سیستمهای آنزیمی و کمپلکسهای مربوطه استفاده میشوند و عهدهدار کارهای زیادی هستند. توانایی کاتالیزوری پورفیرینها به وضعیت الکترونی فلز مرکزی، هندسه حلقه پورفیرین و طبیعت لیگاندهای محوری بستگی دارد [8].
شکل(1-4)- پروتوپورفیرین
شکل(1-5)- فتالوسیانین
شکل(1-6)- کلروفیل شکل(1-7)- ویتامینB12
کمپلکسهای پورفیرین با آهن، کبالت، منگنز، مس و نیکل به عنوان فعال کننده O2 شناخته میشوند و فعالیت آنها در شیمی آلی فلزی بررسی شده است. به عنوان مثال میتوان از سیستمهای پورفیرینی استفاده شده در اکسایش کاتالیزوری از طریق اتصال با O2 نام برد. سیتوکروم ٤٥٠P-، یک پورفیرین آهن موجود در سیستمهای زیستی، از مهمترین آنزیمهای اکسنده مورد مطالعه است. این آنزیم مدلی برای اکسایشهای شبهزیستی[13] است [8].
با در نظرگرفتن مطالعات مربوط به مشتقات گوناگون پورفیرینها، فاصلهها و زاویهها در اسکلت پورفیرین مقدار تقریبا ثابتی میباشد. پورفیرین مسطح با توجه به قاعده زاویه و فاصله یک محور تقارن درجه چهار دارد.
پورفیرینها شامل انواع مسطح و تغییرشکلیافته میباشند. این ماکرومولکولها دارای خاصیت انعطافپذیری هستند. پورفیرین در حالت مسطح در پایینترین سطح انرژی خود قرار دارد. از آنجا که انرژی کمی برای تغییر شکل پورفیرین لازم است، تحت شرایط مختلف نمیتوان ساختار آن را به سادگی پیشبینی کرد. همچنین ساختار پورفیرین در محلول به دلیل نامشخص بودن برهمکنشهای دقیق آن با حلال قابل پیشبینی نیست.
1-4- یونیزه شدن پورفیرینها
با افزایش قدرت الکترون کشندگی زنجیرههای جانبی پورفیرین خاصیت بازی آن کاهش می یابد. هسته پورفیرین با دو اتم نیتروژن پیرولینی (=N–) که توانایی جذب پروتون را دارند، به عنوان یک مرکز بازی دو ظرفیتی و با دواتم نیتروژن NH) –) پیرولی، که توانایی از دست دادن پروتون را دارند، به عنوان یک مرکز اسیدی دو ظرفیتی عمل میکند. بنابراین هسته پورفیرین میتواند هر دو نقش اسیدی و بازی را ایفا کند.
پورفیرینها به عنوان اسیدهای خیلی ضعیف عمل میکنند. حالتهای خنثی حتی درمحلول های هیدروکسید سدیم غلیظ پایدارند ولی در حضور سدیم آلکوکسیدها، طیف جذبی حضور دیآنیون را نشان میدهد. قدرت بازی نیتروژنهای پیرولینی، از طریق یک ساختار رزونانسی، تحت تاثیر زوج الکترونهای غیر پیوندی نیتروژنهای پیرولی قرار میگیرد.
1-5- عوامل موثر بر فعالیت پورفیرینها
بسیاری از مطالعات انجام شده که به بررسی تاثیر عوامل موثر بر فعالت پورفیرین ها پرداخته است. تقریباً تمام واکنشهایی که توسط آنزیمها کاتالیز میگردند توسط متالوپورفیرینها نیز کاتالیز میشوند. گزارشهای زیادی در مورد واکنشهای هیدروکسیلدار کردن هیدروکربنهای اشباع، اپوکسایش آلکنها، اکسیژندار کردن آلکینها، اکسایش سولفیدها، هیدروکسیلدار کردن ترکیبات نیتروژندار، اکسایش الکلها و آلدئیدها و بسیاری از واکنشهای دیگر وجود دارد. مهمترین این عوامل موثر عبارت است از پایداری متالو پورفیرین، نوع گونه حدواسط تشکیل شده، تاثیر استخلافات گروه های مختلف با وضعیتهای متنوع الکترونی و فضایی بر روی حلقه پورفیرین که ممکن است اتصال به حلقههای پیرولی یا حلقههای فنیلی باشد، اثر فلز مرکزی، تاثیر نوع اکسنده، – اثر لیگاندهای محوری[14] متفاوت از نظر الکترونی و فضایی و همچنین اثر غلظت لیگاند محوری به کار رفته و اثر حلال که مورد توجه زیادی قرار دارد.
-6- تجمع پورفیرین
فرایند تجمع ملکولهای رنگ دانه مربوط به طبقهی پورفیرینها و فتالو سیانینها در زمینههای مختلف شامل فوتوشیمی، بیوشیمی و الکترونیک نوری توجه زیادی را به خود جلب کرده است ].10-16.[ کنترل تجمع رنگدانه با هندسهی سازمان یافته خاص یکی از اهداف پیشرفت دانش بسیاری از واحدهای جمع آوری نور در فتوسنتز است. معیار اصلی برای فرآیند تجمع، نوع بر هم کنشهای غیر کووالانسی شامل تاثیرات خارجی و محیطی است که فرایند رخ میدهد. توازن این بر هم کنشها میتواند نوع تجمی که رنگدانه میتواند در مجموعهی سوپرا ملکول مفروض فرض کند را تعیین کند.
در فرهنگ بریتانیا واژه بیونیک، “ساختسیستمهای مصنوعی که دارای برخی از ویژگیهای موجودات زنده هستند” تعریف شده است. متشابه بودن واژه بیونیک و بیولوژی (زیستشناسی) ما را متوجه ارتباط این علم با موجودات زنده میکند. در ابتدای امر، بیونیک به کاربردهای علمی منحصر میشد و طرحهایی را که اساس شکلگیری آنها موجودات زنده بودند بررسی میکرد. در بازه زمان تعریف جامعتری بدست آمد: “بیونیک عبارت است از هنر بکار گرفتن دانش سیستمهای زنده برای حل مسائل فنی”. این تعریف مبین این است که بیونیک از ابتدای حیات انسان همواره با ما همراه بوده و بسیاری از پژوهشگران پیش از آن که بیونیک به این نام معروف شود، آن را بکار گرفتهاند. میتوان گفت بیونیک یک انضباط بین علمی است که برای بهبود طراحی، ساخت ابزارها و ماشینهای مورد استفاده بشر، بکار گرفته میشود و دستاوردهای بسیار سودمندی به بشر داده است. هدف اصلی و پرفایده از بکارگیری این دستآوردها این است که به جای بازآفرینی از موجودات زنده، اصول و قواعد طبیعت و سازگاری آنها با یکدیگر مورد مطالعه قرار گیرد. به بیان سادهتر، بیونیک تأکید بر استفادهی صحیح از منابع طبیعی و عدم تخریب محیط زیست دارد. هم چنین با نیم نگاهی به مسائل فنی و تکنولوژیکی خواستار طراحی به روش طبیعت است.
از دیدگاه بیونیک سادهترین راه برداشت از طبیعت، تقلید صادقانه از مدل است. هماکنون بیشتر موجودات زنده حاصل دو میلیارد سال تکامل تدریجی هستند که در این بازه زمانی بسیار طولانی، طبیعت هر موجودی را که با هدف نهایی خلقت سازگاری نداشته از میان برداشته است. بنابراین طرحهایی که شبیه موجودات زنده هستند از این تجربه عظیم بهرهمند میشوند. از طریق مطالعه فرآیند تکامل میتوان به اطلاعات زیادی دست یافت و در علوم مختلف از آن بهره جست. یکی از این علوم معماری است. بیونیک کمک بسزایی به معماران میکند. یکی از دیدگاههای معماران پیرو این سبک این است که “ما در ساختمانها زندگی میکنیم، کار میکنیم و با دیگران تعامل میکنیم و به نوعی ساختمانها باید به عنوان پوستیبرای انسان باشند.” علاوه بر این ساختمانها باید کیفیت زندگی را افزایش دهند و به شرایط محیطی زمین نیز نیمنگاهی داشته باشند.
ضرورت طرح
معرفی علم بیونیک به عنوان یکی از سه علم برتر دنیا از یک طرف و از طرفی ناکارآمدی و بهینه نبودن برخی ساختههای دست بشر ما را به سمتی سوق میدهد که از تجربه طبیعت در زمینههای مختلف یاری بگیریم. برای رسیدن به این اهداف ضروری است تا مرکزی برای تحقیقات و گسترش این علم در جامعه ایجاد شود، تا از طرفی به شناخت نظام طبیعت پرداخته و از طرف دیگر به گسترش کاربرد آن در علوم مختلف کمک نماید. در این راستا دانشگاه شیراز به عنوان یکی از قطبهای قدرتمند علمی و پژوهشی کشور و سابقه درخشان آن در علوم طبیعی و مباحث تکنولوژی، بستری مناسب را برای تحقیق این امر مهیا میسازد.
1-2- طبیعت به عنوان منبع خلاقیت و نوآوری
در گذشته بهره برداری از طبیعت تنها برای استفاده به عنوان یک عامل تولیدکننده بود ولی امروزه به صورت گسترده از منابع آن برای یافتن راهحلهای خلاق برای مسائل فناورانه استفاده میشود.
طبیعت بدلیل ویژگیهای خاصی که دارد به عنوان یک منبع ویژه برای رشد و توسعه خلاقیت و نوآوری میباشد. عمدهترین این ویژگیها عبارتند از:
1- سیستمهای زیستی میلیونها سال است برای توسعه و تکامل بهینه شدهاند.
2- آنها به صورت چرخههایی از مواد هستند که پشت سر هم با یکدیگر ترکیب شده و مواد زائد را مصرف میکنند.
3- سیستمهای زیستی بر مبنای اصل خود سازماندهی[1] کار میکنند (سیستمهایی که خودشان تولید، تنظیم، تولید نسل و بهینهسازی میکنند).
4- سیستمهای زیستی در اثر عوامل تکاملی در جهت افزایش بهرهوری توسعه پیدا کردهاند. برای مثال گیاهان میتوانند نیازهای خود را کاهش دهند، تهیه آب را بهبود بخشند، بهتر از نور استفاده کنند و در شرایط ناسازگار مقاومت بیشتری از خود نشان دهند.
5- سیستمهای زیستی میتوانند با جذب حداقل انرژی زنده بمانند و تولید نسل کنند.
6- سیستمهای زیستی دارای توانایی برای نو شدن و ایجاد دوباره اجزاء خود میباشند بدون اینکه تغییری در ساختار اساسی آنها ایجاد شود.
7- سیستمهای زیستی شامل تعداد کمی از عوامل اساسی هستند که با یکدیگر در یک راه همکاری میکنند و تعداد زیادی از عملکردهای حیاتی را میتوانند تولید نمایند (اصل حداقل نیروی مصرف شده).
اهمیت ساختارهای زیستی در حوزه فناوری از سال 1960 به بعد افزایش یافته و از همین سال نیز بیونیک به صورت یک علم ویژه درآمده است و امروزه بر اهمیت بیونیک افزوده میشود. (علیرضا منصوریان و سید مهدی گلستان هاشمی، ص40 و 41)
-3- تعریف علم بیونیک
بیونیک[2] از ترکیب دو کلمه زیستشناسی[3] وتکنیک[4] تشکیل شده است ودر فرهنگ لغتهای مختلف “بیونیک” را با تعابیر مختلفی معرفی کردهاند. فرهنگ لغتوبستر[5]بیونیک را کاربرد اصول زیستشناسی برای مطالعه وطراحی سیستمهای مهندسی توصیف نموده است.طبق تعریف جانین بنیوس[6] (1997)، نویسنده کتاب بیومیمیکری[7]، بیونیک علم مطالعه مدلهای طبیعت و الهام گیری از این طرح ها و فرایندها برای رفع مشکلات انسانی است.
ورنر ویلینسکی[8]، پژوهشگر آلمانی دانش بیونیک بیان میدارد که علم بیونیک از قوانین تکاملی طبیعت که از میلیونها سال قبل بدون وقفه وسر سوزنی توقف و با دقت خاص یک ساعت اتمی پیاده شدهاند تبعیت میکند و به عنوان سازندهترین منبع الهام الگو میشوند ومورد تقلید قرار میگیرند.
یکی از مهمترین رسالتهای متخصصان بیونیک آن است که با دیگر متخصصان این علم در سایر نقاط جهان ارتباط برقرار کنند.
متخصصان بیونیک در مورد مشکلات موجود، از قبیل تغییرات آب و هوا ، بروز شکاف در لایهی ازن، رو به پایان رفتن ذخایر انرژی،نابودی محیطهای زندگی، افزایش رو به رشد قحطی و گرسنگی در جهان سوم، راهحلهای علمی و عملی در نظر دارند. فراوردههای صنعتی همواره احتیاج به تجدید نظر دارند. در واقع آنها را باید به گونهای تولید کرد که دوستدار محیط زیست باشند وبین آنها و طبیعت هماهنگی باشد.
مهندسی خلاقیت بیونیکی را میتوان به عبارتی علم استفاده از نتایج تکاملی زیستشناسی دانست. ایدهی بیونیک بر این حقیقت استوار است که تکامل به طور مداوم در طبیعت در حال انجام است وفناوری های حیات بهترین حالت و نظم را با یکدیگر دارند. به همین جهت لازم است برای فناوریهای مدرن از حالتهای تکاملی حیات الگوبرداری شود.
بیونیک رویکرد خلاقی است که به مسائل موجودات زنده و ماشینها از طریق گردآوری پژوهشهای زیستشناسان، روانشناسان، ریاضیدانان، مهندسان و ………. مینگرد. بیونیک محدود به رشتهای خاص نیست، بلکه برای بخش گستردهای از مسائل قابل اجراست.بیونیک رفتار مکانیسمهای زنده را به طور منظم بررسی میکند به نحوی که اصول کشف شده از این مطالعه را میتوان در سیستمهای دستساز بشر استفاده نمود. البته کاربرد بیونیک به میزان تفاهم و همکاری بین رشتهای میان متخصصان بستگی دارد که می تواند موجب پیشرفت روز افزون فناوریها گردد.
عدهای بیونیک را هنر به کار گرفتن دانش سیستمهای زنده برای حل مسائل تکنیکی میدانند، هدف از علم بیونیک تولید ماشینها و مواد پیچیدهتر به وسیلهی تقلید از طبیعت است. طبیعت بدون ایجاد آلودگی محصولاتی تولید میکند که از لحاظ کاری بسیار بهتر از تولیدات دستساز بشر عمل میکنند. برای مثال در مقیاس برابر، استخوان سختتر از فولاد است. دلیل این مهم چیست؟ پاسخ این سوال به طراحی مهندسی استخوان در سطح مولکولی بر میگردد. پژوهشگری به نام گیت بیان میکند که موفقیت ساختارهای زنده به طراحی و تقارن کوچکترین اجزای آنها برمیگردد.
با نگاه دقیقتر به کوچکترین اجزاء طبیعت، دانشمندان موادی را از آن جداسازی و مشخص مینمایند ( به عنوان مثال، استخوان و ابریشم ) که از لحاظ دوام و سبکی به آنها رشک میبرند.
در دهههای اخیر علاقه به تقلید از طبیعت گسترش پیدا کرده است و بسیاری طرحها از طبیعت الهام گرفته شده که برای پیشرفت صنایع از آنها استفاده میشود. این الهامگیریها، اندیشهها، خط تولیدها و استراتژیهای بازاریابی را تغییر میدهند. به همین دلیل است که شرکتهای تولیدی به الگوهای طبیعت اهمیت میدهند و از این طریق فعالیتهای تحقیق و توسعهی مبتنی بر بیونیک همواره محصولات جدیدی طراحی و تولید میکنند. اهمیت این موضوع به این دلیل است که درسهای طبیعت به طور دقیق ظرفیت تکمیل کردن نیازهای انسانی را دارند و به توسعهی یک دید جدید در طراحی کمک میکنند.
جانوران و گیاهان دارای ساز و کارهای بسیار متنوعی هستند. پیچیدگی یک ویژگی حتمی و ممتاز آنها است. با استفاده از تکنیکهای تحلیلی پیشرفته میتوان بسیاری از این ساز و کارها را درک کرد و در توسعهی فناوریهای پیشرفته از آنها استفاده نمود. در این خصوص دکتر ویلینسکی بیان میدارد که طبیعت چند جانبهترین ، عملیترین ، دقیقترین، بیضررترین و برای محیط زیست دوستانهترین راهحلها را در پیش روی ما گذاشته، فقط کافی است دقت نظر داشته باشیم و آنها تشخیص بدهیم و سپس با داشتن درک فنی آنها را در صنعت پیاده کنیم و به آنها جنبهی علمی ببخشیم. به طور کلی، طبیعت با تنوع زیاد در ساختارهای کارآمد، منبع بسیار مناسبی برای الگوگیری خلاق و کشف راههای جدید برای حل مسائل مختلف است. نمونههای بسیار زیادی در طبیعت وجود دارد که میتوانند ابزارهای خلاق در فرآیند خلق راهحلها برای مشکلات باشند. قاعدههای تکامل زیستشناختی میتوانند برای تعیین هدفها و اصول عملکردهای ساختارها و سازمانها استفاده شوند و همچنین یک مدل برای راهحلهای تعیین شده ارائه کنند.در این حوزهی مهندسی خلاقیت بیونیکی با بررسی خلاقیتهای طبیعت راهکارهای ایده آلی برای فناوری و جهان مهندسی ارائه مینماید.
به طور کلی، مهندسی خلاقیت بیونیکی در طی 3 مرحله مشکلات و مسائل فناوری را مورد بررسی قرار میدهد:
1- بررسی مسئله، عناصر و نیازهای اساسی برای حل کردن مشکل؛
2- نمونههایی از طبیعت کاوش و بررسی میشود که مشکل را حل میکند؛
3- راهحل طبیعت به راهحل فناورانه تبدیل میگردد.
پژوهشگری به نام بنیوس (نویسنده کتاببیومیمیکری) بیونیک را راهی برای ارزیابی و بررسی طبیعت میداند که علاوه بر استخراج اطلاعات از طبیعت، یادگیری و ایدهیابی از جهان طبیعت را مورد اهمیت قرار میدهد.
البته ایدهیابی مستلزم این نیست که تنها حیوانات و گیاهان برای به دست آوردن مواد خام مثل قندها، اسید آمینهها، نمک ها و …. مطالعه شوند، بلکه کنترل تشکیل و شکل دادن این مواد نیز بسیار مهم است و مکانیسم های به هم پیوستگی مواد برای شکلگیریهای لازم، بسیار اهمیت دارد.
پروفسور وینسنت[9]، رئیس مرکز بیومیمتیک در دانشگاه ریدینگ[10]انگلستان، بیومیمتیک را استخراج طرح و ایدهیابی از طبیعت تعریف کرده است.
دکتر بنیوس[11] بیان میدارد که انسان باید شبیه یک برگ انرژی را تحت کنترل خود درآورد، مواد غذایی همانند چمنزار تولید کند، نخهایی مانند عنکبوت خلق کند، کیفیت سرامیکها مانند صدفها باشد و راهاندازی یک تجارت مانند ایجاد یک جنگل با درختان غول پیکر در نظر گرفته شود.
امروزه بررسی و نقد آثارازمنظرنظریه های اجتماعی یکی از مهم ترین رویکردهای نقد ادبی است. این نقد از طرفی اثر ادبی رامحصول و مولود حیات و محیط اجتماعی و از طرفی آن را محرک و عامل اجتماع می داند. دربرابراین نظریه، دیدگاه متن محور قراردارد که تنهابه ادبیت متن توجه می کند. لوسین گلدمن تحت تأثیر لوکاچ، نظریه ی مبتنی برشباهت ها رامطـرح می کنـد که به تحلیل رابطه ی میان جایگاه طبقاتی، جهان بینی، وشکل ادبی ومواضع سیاسی هنرمند می پردازد. به باورگلدمن «وظیفه ی نقد بازسازی بافت تاریخی متن و قرار دادن نویسنده ومتن در چارچوب ایدئولوژی طبقه ای است که اوبه آن تعلق دارد.» (مکاریک،412:1385) از نظراو، بر خلاف باور دیر پای جامعه شناسی پوزیتیویستی ومکانیستی، آنچه دراساس، جامعه شناسی ادبیات رااز همه ی دیگر شکل های نقدادبی جدا می کنداین حکم نظری است کـه:«درآفرینش هنری، یک فردبه تنهایی مورد نظـرنیست بلکه اثر، بیان نوعی آگاهی جمعی است که هنرمند با شدتی بیش از اکثر افراد در تدوین آن شرکت می ورزد.» (گلدمن،69:1381)
اوبرای لفظ ومعنی رابطه ای متقابل درنظرمی گیردو براساس نظریه ی ساختار گرایی تکوینی میان متن اثروجهان نگری پدیدآورنده ی آن رابطه ای متقابل ایجادمی کند.
در این پایان نامه درنظراست یکی از داستانهای محمود دولت آبادی «جای خالی سلوچ» براساس نظریه ی «ساختارگرایی تکوینی» لوسین گلدمن موردتحلیل وبررسی قرار گیرد.
2-1- چارچوب نظریه تحقیق
جامعه شناسی ادبیات درواقع در یک نگاه کلی در پی برقرارکردن کردن رابطه بین ادبیات وعناصر اجتماعی است؛ و به دانستن این نکتـه توجه دارد که «مسائل اجتماعی و منافع گروهی چگونه درسطوح معنایی ونحوی و روایی چفت وبست می یابد.»(تادیه،1378 :201)
درجامعه شناسی ادبیات به طورخاص دو جریان وجوددارد، یکی جریان معمول پوزیتیویستی یاهمان شیوه ی مشاهده ی تجربی که باهرگونه چشم انداز تاریخی مخالف است و تنها متن و جزئیات آن را مورد توجه قرارمی دهد ودیگری جریان دیالکتیکی که هرگونه تمایز میان جامعه شناسی و تاریخ را رد می کند.
گلدمن، ازمیان دوشیوه ی معمول جامعه شناسی ادبیات، شیوه ی دیالکتیکی وغیرمستقیم رابر می گزیند. یکی ازاصول مسلم وبنیادین هراندیشه ی دیالکتیکی آن است که درعلوم انسانی، همه ی پژوهش ها به طور ضمنی یاآشکار، برخی موضع گیری هاو ارزش گذاریهای آغازین ومقدماتی و نه پیشین را مبناقرار می دهنـد.(گلدمن، 227:1381) بر اساس اندیشه ی دیالکتیکی «هیچ گاه نه عزیمت گاه های ثابت وقطعی وجود دارد ونه مسائل قطعاًحل شده واندیشه، هـرگزمسیرمستقیم را نمی پیمایدزیراحقیقت جزیی، معنای راستین خودرا نمی یابد مگر از رهگذرجایگاهش دریک مجموعـه، همان گونه که مجموعه نیز شناخت پذیر نیست مگراز رهگذر پیشرفت در شناخت حقایق جزیی. بدین ترتیب سیر حرکت شناخت به طور نوسانی دائم بین اجزاوکل که باید متقابلاً یکدیگر را روشن کنند نمودار می شود.» (گلدمن ،190:1376)
از نظر گلدمن «کوشش برای درک آفرینش فرهنگی، مجـزا از مجموعه ی زندگی درجامعه ای که بستراین آفرینش است همان قدر بیهوده است که کوشش شود نه به طور موقت وبه اقتضای تحلیل، بلکه به شیوه ای بنیادین و پایدار، واژه را از جمله یاجمله را از گفتار بیرون کشید.»(گلدمن ،229:1381) گلدمن، جایگاه وحدت وانسجام درآگاهی جمعی (جهان نگری)را بسیارمهمتراز جایگاه آن در ساختارهای جمعی ایدئولوژیکی می داند؛ اوبه عنوان یک پارامارکسیست دنبـاله رو این نظرانگلس بودکه :«محتوای اجتماعی وعینی اثر ممکن است مغایر با نیات عمیق هنرمندباشدو چیزی بیش ازاصل وریشه ی طبقاتی اورا بیان کند.» (مارکوزه،5:1379) به همین دلیل او درمهم ترین اثرخود(خدای پنهان،1955) به بررسـی روابط میان ساختار معنا و ساختار فراگیری که جهان نگری اشراف جامگان فرانسه ی سده ی هفدهم است می پردازد. بنا براین «معناوارزش هراثرهنری به یک گروه اجتماعی وبه طورعام تر به ساختار اجتماعی ای نسبت داده می شود که به طورتاریخی شکل گرفته است.»(مکاریک، 345:1385)
گلدمن دو فرایند شناختی مکمل رادر جریان تحلیل مد نظر دارد:دریافت و تشریح. دریافت فرایندی عمیقاًعقلانی است و عبارت است از «توصیف مناسبات اساسی سازنده ی یک ساختار معنادار.» (گلدمن ،241:1381) و تشریح عبارت است از «گنجاندن یک ساختار معنا دار در ساختاری گسترده تر که ساختار نخست یکی از عناصر سازنده ی آن است.»(همان). دو کلیتی که درفرایندهای دریافت وتشریح ازهمه مهمتر هستند، ساختار معنادار و جهان نگری است. با توجه به این فرایند دوگانه «هر توصیفِ تکوینی – دریافتیِ یک ساختار، درواقع نوعی تشریح ساختارهای جزئی سازنده ی آن است و باید با توصیف ساختارگسترده ای که آن را به طـور بی واسطه در بر گرفته، تکمیل شود. چنین توصیفی درحکم تشریح ساختار نخست ودریافت ساختار دوم است.» (گلدمن،242:1381)
به طور خـلاصه می توان گفت که: دریافت و تشـریح فرایندی واحدند که به دو چارچوب استنادی مختلف مـربوط می شوند و به بررسی رابطـه ی متقابل میان اجزای تحقیق (صورت اثر) وکلیت آن (محتواوجهان بینی طبقه) می پردازند؛ یعنی در ابتدا ساختار معنادار اثرادبی وجهان نگری نویسنده را آشکار می کنند ودرنهایت به ساختاری گسترده تر کـه همان طبقه ی خاص نویسنده است دست می یابندو پس ازآن تأثیر جهان نگری این طبقه را بر شکل وساختار اثرادبی مورد بررسی قرار می دهد.
رمان «جای خالی سلوچ» باتوجه به گرایش های اجتماعی نویسنده، قابلیت تحلیل براساس این نظریه را دارد. تحولات دهه ی چهل وپنجاه، شکاف عمیق بین طبقه مرفه وفقیر، تعارض مداوم بین خان ورعیت و ازهمه مهمتر دگرگونی هایی که در اثراصلاحات ارضی معروف شاهی گریبان گیرروستاییان گردید، موجب فروپاشی اقتصاد روستایی ودر نتیجه بی خانمانی، کوچ و فرار دسته جمعی آنهابه سوی شهرهاشد. دراین گریز برخاسته ازتباهی اقتصاد وارداتی امپریالیستی حوادث تلخ وناگواری پیش می آید. درچنبرمشکلات این حوادث چنان تلخکامی ای را درزندگی مردم شاهدهستیم که می توان هزاران رویداد را تصویرکرد که بیانگر جلوه هایی ازکوشش و تلاش دردمندانه انسان هایی است که درعمق بافت این تحولات دست وپا زده اند.
دراین رساله کوشش خواهد شد تا با کشف ساختار معنادار این اثر، جهان نگری وطبقه ی اجتماعی نویسنده ی آن آشکار شود. بعدازآن تأثیرگذاری این طبقه ی اجتماعی خاص برمتن اثرمورد بررسی قرار خواهدگرفت؛ و به طورکلی به بررسی رابطه ی متقابل بین متن ومحتوا
وجهان بینی نویسنده پرداخته خواهد شد.
3-1- پژوهش های علمی انجام شده قبلی در ارتباط با پایان نامه:
1- گلدمن درمهم ترین اثرخود«خدای پنهان»به بررسی روابط میان ساختارمعنا در تراژدی راسین و ساختار فراگیری که جهان نگری اشراف جامگان فرانسه سده ی هفدهم است، می پردازد.
2- دکتر جمشید م .ایرانیان درکتاب «واقعیت اجتماعی وجهان داستان» براساس نظریه ی«ساختار گراییی تکوینی» به بررسی داستان های «زیبا»، «بوف کور»، «حاجی آقا»، «غرب زدگی »، «مدیرمدرسه» و«نفرین زمین» می پردازد وهر یک از این داستان ها را در دوره ی تاریخی واجتماعی خاص خود مورد بررسی قرار می دهد.
3- مقاله ایی تحت عنوان «رابطه ی متقابل متن اثـر و جهان نگری پدیدآورنده ی آن» به راهنمایی دکترغلامرضا پیروز نگاشته شده است. این مقاله با تکیه برنظریه ی ساختارگرایی تکوینی گلدمن به بررسی رابطه ی متقابل جهان نگری جلال آل احمد ومتن داستان «مدیر مدرسه» پرداخته است. در این مقاله جلال آل احمد جزء طبقه ی«نویسندگان روشنفکرتند رو» محسوب شده وانعکاس جهان نگری نویسنده بر متن داستان، به صورت جمله های تند و کوتاه، کاربرد دشنام و کنایه … عنوان شده است؛ ودرپایان حساسیت نویسنده نسبت به مسائل پیرامون وصراحت وتندروی اورا در برخورد با امـور، دلیلی بر«شتاب زدگی وعصبی بودن متن داستـان» می داند.
4- سامره اردشیری، در پایان نامه دوره كارشناسی ارشد خود، به راهنمایی دکتر غلامرضا پیروز، به بررسی رمان بوف کور براساس نظریه ی ساختارگرایی تکوینی لوسین گلدمن پرداخته است. در این پایان نامه، با کشف ساختار معنا دار بوف کور، این جهان نگری آشکارشده است که:«کمال مطلوب در شکل ناب خویش دست نیافتنی است وانسان در این راه محکوم به شکست است.» این جهان بینی برآمده ازفضای خاص دوره هدایت، یعنی درون گرایی روشن فكران عصر پهلوی است وبوف كور، معرف جهان نگری و درنتیجه طبقه اجتماعی اوست.
5- دکتر عسگرعسگری در کتابی به نام «نقداجتماعی رمان معاصر فارسی باتاکید بر ده رمان برگزیده» ضمن بر سیر ادبیات داستانی ونظریه های نقد جامعه شناسی ادبیات، به طور مختصر در هفت-هشت صفحه مجزا از هم، به تحلیل ده رمان از جمله رمان جای خالی سلوچ پرداخته است. عسگری نتیجه می گیرد: «کتاب جای خالی سلوچ توصیف کننده ی زوال زندگی دهقانی درمنطقه ی خراسان است.» (عسگری، 186:1387).
4-1- حدود پژوهش
حدود پژوهش پایان نامه، داستان «جای خالی سلوچ»اثرمحمود دولت آبادی وشرایط اجتماعی در زمان نگارش اثرمی باشد.
5-1- سوالات پژوهش
1- ساختار معنا دار داستان «جای خالی سلوچ» ازچه اجزایی تشکیل شده است؟
2-جهان نگری مطرح در این داستان چیست؟
3-جهان نگری داستان به کدام طبقه ی اجتماعی مربوط می شود؟
4- طبقه ی اجتماعی مشخص شده از کدام ساختار اجتماعی تأثیر پذیرفته است؟
5-دولت آبادی چگونه این طبقه ی اجتماعی را در داستان خود منعکس کرده است؟
6-1- اهداف پژوهش
بررسی رابطه ی متقابل جهان نگری محموددولت آبادی ومتن داستان «جای خالی سلوچ»
7-1- خلاصه مراحل پژوهش
شیوه ی پژوهش در این پایان نامه، کیفی و از نوع تحلیل محتوا می باشد. روش جمع آوری اطلاعات به شیوه ی اسنادی وکتاب خـانه ای است. برای نگـارش پـژوهـش ابتدا مطالعات مقدماتی درمـوردنظریه ی ساختـارگرایـی تکوینـی، اوضـاع زمـان نگارش داستان وزندگی دولت آبـادی انجـام می گیـرد، پس از آن رابطه ی متقابـل جهان نگری نویسنده ومتن داستان تحلیل می شود.
فصل دوم: چارچوب نظری «ساختارگرایی تکوینی»
1-2- درآمد:
زندگی اجتماعی، انسانیت انسانها را می سازد. در درون جامعه ی انسانی است که رفتار وشخصیت آدمی شکل می گیرد و رشد و توسعه می یابد به گفته ی دورکیم: «جامعه است که به زندگی ما محتوا، جهت ومعنی می بخشد». (ستوده،21:1386) براساس بر داشتی که ازتمام ذهنیات وتراوش های آدمی وجوددارد، هرآنچه درآدمی به انتزاع می رسد و فرم مفهومی پیدا می کند، بر خاسته ازدنیای واقعی پیرامون اوست. از این رو اندیشه ی انسان برپایه ای ازواقعیت شکل می پذیرد و رشد می یابد. این شیوه ی نگرش تنها محدود به اثرادبی نمی شود بلکه به طورکلی تمام ساخته های بشر رادر برمی گیرد؛ پس نه تنها زبان که :«شگردهای ادبی سنتی، مثل نمادها و وزن در ذات خود اجتماعی هستند، قراردادها وروال هایی که فقط درجوامع بشری زاده می شوند.» (ولک، وارن،99:1373) براین اساس ادبیات هردوره را نماینده ی روحیات و فراز و نشیب های اجتماعی آن دوره می دانند که همراه باتحولات اجتماعی، دردوره های مختلف تغییر یافته و درهر عصر معنی و مفهومی خاص خودپیداکرده است.
2-2- ادبیات و جامعه:
مطالعه وبررسی ادبیات از دیر باز مورد توجه مخاطبان و منتقدان آگاه بوده است. پس ازجنگ جهانی دوم این بررسی ها ومطالعا ت شدت بیشتری یافت ودغدغه ی بسیاری از رشته های علوم انسانی شد.
امروزه ادبیات درمعانی مختلفی به کارمی رود. ازنظردانش زیباشناسی، ادبیات «هنر بیان نیّات به وسیله ی کلمات است.» (ستوده،همان:34 ) در نظر زرین کوب «ادبیات عبارت است ازتمام ذخایرومواریث ذوقی وفکر ی اقوام وامم عالم که مردم درضبط ونقل ونشرآن اهتمام کرده اند. این میراث ذوقی وفکری که ازرفتگان بازمانده است وآیندگان نیز همواره برآن چیزی خواهندافزود…همواره موجب استفاده وتمتع والتذاذاقوام وافرادجهان خواهدبود.» (زرین کوب، 18:1354)
ادبیات وقتی به اجزای سازنده اش تجزیه شود، ازطرفی بعدی اجتماعی می یابد که روابط پایه ای وسازنده ی اثر ادبی را مورد تحلیل قرار می دهدواز سوی دیگر ابعاد زیبا شناختی و تاحدی سلیقه ای پیدا می کند. این تقسیم بندی باعث شده است برخی ازمنتقدان به بررسی جنبه ی درونی ادبیات توجه کنند و گروهی نیز با کمک علومی نظیرجامعه شناسی، روانشناسی وعلوم طبیعی، برجنبه ی بیرونی ادبیات تأکید می ورزند.
نخستین وبنیادی ترین پرسش بحث های جامعه شناسی ادبیات این است که آیا ادبیات، تصویر راستینی ازجامعه ای که اثردرآن به وجود آمده است، نشان می دهد یانه؛ با توجه به این نظرکه آفرینش هنری، بیان نوعی آگاهی جمعی است، وجه تمایز جامعه شناسی ادبیات به گسترده ترین معنا ازهمه ی دیگر شکل های نقد ادبی نمایان می شود.
3-2- جامعه شناسی ادبیات:
جامعه شناسی ادبیات به عنوان یکی ازشاخه های تخصصی جامعه شناسی دراواخر قرن نوزدهم شکل گرفت ودر قرن بیستم بااندیشه ها و آثار فیلسوف مجارستانی، جورج لوکاچ، به نقطه ی عطف رسید. جامعه شناسی ادبیات به عنوان یک دانش میان رشته ای ازیک طرف نقطه ی اوج علوم ادبی است که به زبانشناسی وفلسفه مرتبط می شود واز طرف دیگرباعلوم اجتماعی وتاریخی ارتباط تنگاتنگ دارد. ریشه های جامعه شناسی ادبیات رابایددرفلسفه، بویژه فلسفه ی کلاسیک آلمان جست؛ چراکه بسیاری ازاصول و مبانی این رشته باتوجه به عقاید فلسفی کانت، هگل، مارکس و شیلرشکل گرفته است.
1-3-2- رویکردهای جامعه شناسی ادبیات:
1-1-3-2- جامعه شناسی ادبیات وجامعه شناسی ادبی: