مشارکت شهروندان، زندگی در شهر و سیاستها و برنامههای مربوط به آن را برای آحاد افراد جامعه معنادار کرده و آنها را متقاعد و آماده مشارکت و سهیم شدن در اداره شهر میکند و حس تعلق به شهر و محله را در آنها تقویت مینماید. به هر حال در شرایطی که اعضای جامعه در زندگی روزمره خود با مسائل و مشکلات بسیار و منابع محدود مواجه هستند، مشارکت، بیشترین سهم و نقش را در رویارویی با مسائل و مشکلات و کاهش آنها دارد؛ زیرا راهبرد مورد نظر در مشارکت مردمی به ویژه در قالب شکلگیری انجمنها و گروههای اجتماعی در مقیاسهای محلی و فرا محلی، آزادسازی انرژی آنها و استفاده از پتانسیلهای محلی برای دسترسی به منابع و توان بیشتر برای حل مشکلات فعلی و پیشرو است. افزون بر این، آگاهی از نیازها و خواستههای شهروندان، تمرکززدایی و حرکت به سوی واگذاری امور، اولویت فضاهای فرهنگی – اجتماعی، آموزش فرهنگ شهرنشینی و بهرهوری بهینه از امکانات و تلاش برای دستیابی به توسعه پایدار شهری که به عنوان اصول کلیدی مدیریت شهری از آنها یاد میشود، بدون مشارکت مردم و تحقق حکمروایی شهری امکانپذیر نیست (غفاری،1392: 24-23).

در كشور ما، به لحاظ تاریخی هر چند مفهوم مشاركت و معادلهای بومی آن نظیر تعاون و همیاری سابقه طولانی در حیات اجتماعی و فرهنگی مردم دارد، برداشت مدرن از مشاركت كه مبتنی بر اصالت عمل اجتماعی است نه تنها سابقه چندانی ندارد، بلكه به نظر میرسد در عرصههای مختلف بههیچ وجه نهادینه نشده است. مشاركت در اندیشه و عمل مردم و مسئولان، حداكثر تا سطح یك رفتار بازتابی نه چندان فعال مبتنی بر اهداف ابزار گرایانه كه بیشتر در موقعیتهای ویژه (عمدتاً سیاسی) و در پاسخ به در خواستهای مشروعیت خواهانه مسئولان، تقلیل یافته است.
هر چند كه در سالهای اخیر با مطرح شدن مفاهیمی نظیر جامعه مدنی، حقوق شهروندی و …. ادبیات مشاركت در معنای نوین آن در بین نخبگان و اندیشمندان گسترش یافته، اما همچنان به نظر میرسد مفهوم فوق تا نهادینه شدن در سطح جامعه راهی طولانی فرا روی داشته باشد.
امروزه پس از سالیان متمادی تجربه مدیریت شهری متمرکز، اکثر صاحبنظران امور شهری به این نتیجه رسیدهاند که چنین مدیریتی در مقایسه با روشهای مشارکتی که با همکاری و مشارکت ذینفعان اصلی امور شهر (مردم) انجام میشوند موفقیت چندانی در اداره شهرها ندارد. از طرف دیگر تلاشهایی که در چند سال اخیر جهت جلب و گسترش مشارکت مردم در اداره امور شهرها صورت گرفته است هرچند
در جای خود ارزشمند است، نتوانسته از نظر کیفیت و کمیت نیازهای رو به توسعه شهروندان را در این زمینه برآورده سازد؛ طوری که اغلب مدیران امور شهری یکی از مهمترین مسائل و مشکلات اداره شهرها را پایین بودن مشارکت شهروندان در اداره شهرها میدانند (نقدی، 1382: 231). چنانچه نتایج بسیاری از تحقیقات دانشگاهی نشان میدهند، میزان و کیفیت مشارکت در کشورمان، در سطح نگران کنندهای قرار دارد. یافتههای این تحقیقات به وضوح نشان میدهند که، میانگین مشارکت شهروندان در امور مختلف اجتماعی، سیاسی و فرهنگی رقم پایینی را به خود اختصاص میدهد (شادیطلب، 1382؛ دهقان و غفاری، 1384؛ موسوی، 1384؛ یزدانپناه، 1387؛ سفیری، 1388؛ هاشمیانفر، 1388).
مسلما مردم آرزومندند که در جامعه به حساب آمده و در رفع مشکلات سهیم باشند و در واقع بعنوان شهروند بتوانند نظریات خود را بیان کرده و آنها را پیگیری کنند و به این ترتیب در بهبود محیط زندگی خود موثر باشند؛ اما، عموما مشاهده میشود که مردم اگرچه حتی بعضی مواقع پیشنهادات و نظرات و تواناییهای بسیار کارآمدی دارند، اما در یک حالت بیتفاوتی و یا حتی ضدیت قرارداشته و مشارکت فعالی در امور ندارند و میتوان گفت از حق شهروندی خود استفاده نمیکنند.
عدم توجه به این بیتفاوتی و عدم احساس مسئولیت مردم و نیز بیتوجهی به خواستههای آنان ممکن است سرانجام به بحران مشارکت بیانجامد. بحران مشارکت مبحثی است جدی و به حالتی تعبیر میشود که ارادههای مشارکتطلبانه و تقاضاهای مداخلهجویانه عمومی با ساختارهای سیاسی، اداری، حقوقی، عرفی و سنتی حاکم بر جامعه که دارای ویژگی متمرکز و استبدادی است در تضاد و ناهمخوانی قرار گیرد. این بحران سرانجام به بحران در نظام اجتماعی و مشروعیت آن و نهایتا به فروپاشی اجتماعی منجر خواهد شد (فرید یحیایی، 1378).
بر این اساس توجه به میزان مشارکت شهروندان و بررسی عوامل موثر بر آن در جوامعی نظیر بندرعباس که به دلیل جایگاه اقتصادی و موقعیت خاص استراتژیکی که در کشور دارد و میبایست هر چه سریعتر به توسعه و نیز به استانداردهای شهری دست یابد، امری ضروری است. علاوهبراین، ویژگیهای شهر بندرعباس که به دلیل مهاجرپذیر بودن از ترکیب و بافت جمعیتی، فرهنگی، اجتماعی و قومی نامتجانسی برخوردار است اهمیت مسئله را دو چندان میکند. لذا مسئولین بندرعباس بارها به این نکته اشاره و تاکید کردهاند که برای رسیدن به جایگاه مناسب شهر از لحاظ توسعهای، میبایست شهروند محوری را از جمله اصول کاری خود قرار داد.

با توجه به مطالب بیان شده، بررسی میزان مشارکت اجتماعی و تعیین عوامل موثر بر مشارکت شهروندان از جمله مواردی است که میبایست انجام آن در اولویت پژوهشهای دستگاههای مرتبط قرار گیرد. لذا در پژوهش فوق به دنبال بررسی این سئوال هستیم که مشارکت اجتماعی شهروندان بندرعباس به چه میزان بوده، و به علاوه مولفههایی همچون اعتماد اجتماعی، احساس تعلق اجتماعی، مسئولیتپذیری اجتماعی، احساس بیقدرتی و عوامل فردی چه تاثیری بر میزان مشارکت اجتماعی شهروندان بندرعباس میگذارد. لذا هر یک از آنها به نحو مقتضی مورد سنجش قرار گرفته و ارتباط آنها با مشارکت اجتماعی مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
این فناوری ها ویژگی های منحصر به فردی دارند که آنان را از وسایل ارتباطی قدیمی متمایز ساخته است. با توجه به پیشرفت علوم مختلف، از جمله علوم رایانه ای و نیز ضرورت شناخت و آشنایی هرچه بیشتر با علوم جدید و استفاده و بهره مندی از تجربیات و توانمندی های دیگران در نقاط مختلف جهان، لزوم استفاده از وسایل ارتباطی را بیش از پیش نموده و نقش غیر قابل انکاری را برای آن می توان قائل شد. در دنیای امروز و در دهکده جهانی ” مک لوهان ” همه چیز با کلیک و جستجویی ساده در دسترس بوده و سازمان ها، نهادها، ارگان ها وافراد حقیقی و حقوقی گوناگون می توانند با بهره مندی از طریق وسایل ارتباط جمعی، نیازمندیهای خود را برطرف نمایند.
سازمان صنایع هوایی یکی از صنت هایی است که از فناوری های نو و روز دنیا استفاده می کند و در زمینه علوم و فنون هوایی و نیز ترابری هوایی و… فعال بوده و در شاخه ها و بخش های گوناگون هوایی فعالیت دارد.
این سازمان به لحاظ نیاز به استفاده از فناوری های نوین ارتباطی می تواند با کسب اطلاعات لازم و بعضا نادر از طریق وسایل ارتباط جمعی گامهای موثر و مهمی را در رفع نیازمندیها و حتی بازاریابی برای محصولات خود بردارد.
دراین تحقیق برآنیم تا به میزان و عوامل بهره مندی کارکنان سازمان صنایع هوایی از بزگراههای اطلاعاتی بخصوص اینترنت که یکی از ابزارهای بسیار مهم و تاثیر گذار در این خصوص می باشد، بپردازیم وبا تطبیق نظرات جامعه آماری(جامعه نمونه) به بررسی این موضوع از جهات مختلف بپردازیم.
این تحقیق با توجه به زمان انجام پژوهش در اواخر سال 92 و اوایل سال 93 مورد بررسی و مطالعه قرار گرفته است.
قلمرو مکانی این تحقیق شامل سازمان صنایع هوایی و سه صنعت مهم و تاثیر گذار آن به شرح زیرمی باشد:
ستاد سازمان هوایی به عنوان مغز متفکر صنعت هوایی کشور و سیاست گذار در صنعت هوایی
شرکت صنایع هوایی(صها) به عنوان مرکز اصلی تعمیرات و اورهال ناوگان هوایی کشور
شرکت هلیکوپترسازی ایران (پنها) به عنوان بزرگترین مرکز تعمیر و نگهداری بالگردی ایران و خاورمیانه.
شرکت قدس به عنوان مرکز تخصصی طراحی، ساخت و تولید پهپاد (هواپیمای بدون سرنشین)
سازمان صنایع هوایی یکی از صنایع بسیار مهم و پیچیده و فعال در زمینه تعمیر و نگهداری انواع هواپیماهای مسافربری، ترابری، پشتیبانی و … بوده و در شاخه ها و بخش های گوناگون دیگری نیز فعالیت دارد، لذا استفاده از بزر گراههای اطلاعاتی وکسب اطلاعات لازم و بعضا نادر از طریق وسایل ارتباط جمعی می تواند علاوه بر رفع نیازهای این صنعت مهم،گامهای موثر و مهمی را در امر فروش و بازاریابی برداشته و کمک شایانی به ارتقاء محصولات این صنعت از نظر کیفی و کمی نماید.
بدون استفاده از بزرگراههای اطلاعاتی، اموری چون تجارت جهانی، فعالیت بازارهای صنایع فرهنگی، گسترش رسانه ها و شركتهای اطلاعاتی، حركت میلیونها سرباز، مسافر و توریست در دنیا، نفوذ و تسلط اطلاعاتی و علمی و بانكی و …. ممكن نیست.
در جهانی سازی جامعه اطلاعاتی و پیروی از سیاستهای اقتصادی، فناوریهای اطلاعات نقشی كلیدی ایفا كردند. بزرگراههای اطلاعاتی در سه حوزه بسیار مهم و حساس رایانه ها، ماهواره ها و صنایع فضایی و هوایی تاثیر فراوان گذاشته و به این جهت بررسی میزان و استفاده کارکنان از این بزرگراهها اهمیت پیدا نموده است.

علی رغم این که سازمان صنایع هوایی دارای صنعتی بسیار پیچیده و حساس می باشد، لکن اهمیت و نقش نیروی انسانی در آن غیر قابل انکار بوده و وابستگی بسیار زیادی به آن دارد. به همین دلیل بهره مندی و استفاده کارکنان آن از بزرگراههای اطلاعاتی، به خصوص اینترنت می تواند تاثیر مستقیم و به سزایی در ارتقاء توانمندی های این صنعت داشته باشد.
اهداف این تحقیق را می توان به دو دسته هدف اصلی و اهداف فرعی طبقه بندی کرد:
اهدف اصلی این تحقیق بررسی میزان و عوامل استفاده کارکنان سازمان صنایع هوایی از بزرگراههای اطلاعاتی با تاكید بر نقش اینترنت می باشد.
کارکنان این سازمان تا چه اندازه از بزرگراههای اطلاعاتی به منظور ارتقاء سطح کیفی حرفه ای خود استفاده می کنند.
کارکنان این سازمان تا چه اندازه از بزرگراههای اطلاعاتی به منظور ارتقاء معلومات عمومی خود استفاده می کنند.
سوالات و فرضیه های تحقیق(بیان روابط بین متغیرهای مورد مطالعه):
* بین میزان استفاده کارکنان از اینترنت و سطح کیفی امکانات دسترسی به آن در سازمان/ شرکت رابطه معنا داری وجود دارد.
* بین میزان استفاده كاركنان از اینترنت و كیفیت آن در سازمان/شرکت رابطه معنا داری وجود دارد.
* بین میزان استفاده كاركنان از اینترنت و تسلط آنان بر رایانه رابطه معنا داری وجود دارد.
* بین میزان استفاده از اینترنت به عنوان یك منبع اطلاعاتی و ارتقاء توانمندی كاركنان رابطه معنا داری وجود دارد.
* بین میزان استفاده از اینترنت به عنوان یك منبع اطلاعاتی و ارتقاء توانمندی سازمانی كاركنان رابطه معنا داری وجود دارد.
* بین میزان استفاده از اینترنت به عنوان یك منبع اطلاعاتی و ارتقاء دانش عمومی كاركنان رابطه معنا داری وجود دارد.
* بین میزان استفاده از اینترنت به عنوان یك منبع اطلاعاتی و ارتقاء دانش تخصصی كاركنان رابطه معنا داری وجود دارد.
* بین شركت در دوره های آموزشی تخصصی و میزان استفاده از اینترنت رابطه معنا داری وجود دارد.
* بین سابقه كار و میزان استفاده از اینترنت رابطه معنا داری وجود دارد.
* بین میزان استفاده كاركنان از منابع الکترونیکی(کتب و مجلات و…) و ارتقاء سطح حوزه های تخصصی کاری رابطه معنا داری وجود دارد.
* بین میزان استفاده كاركنان از اینترنت و ارتباط با مراجع تخصصی داخلی و خارجی رابطه مستقیمی وجود دارد.
* بین وضعیت اجتماعی كاركنان ومیزان استفاده از اینترنت رابطه معنا داری وجود دارد.

* بین وضعیت اقتصادی كاركنان ومیزان استفاده از اینترنت رابطه معنا داری وجود دارد.
* در اختیار داشتن رایانه خانگی بر میزان کاربرد اینترنت موثر است.
* بین میزان استفاده از اینترنت و داشتن اینترنت خانگی رابطه معنا داری وجود دارد.
* بین مهارت کارکنان در زبان انگلیسی و میزان استفاده از اینترنت رابطه معنا داری وجود دارد.
* بین مطالعه در خصوص اینترنت توسط کارکنان و میزان استفاده از آن رابطه معنا داری وجود دارد.
* بین استفاده از اینترنت و ارتقاء آموخته های کارکنان رابطه معنا داری وجود دارد.
بزرگراههای اطلاعاتی: بزرگراههای اطلاعاتی به وسایل ارتباطی، اطلاعاتی و فناوری هایی گفته می شود كه توسط آنها هر نوع پیام از جمله اخبار، برنامه های رادیویی و تلویزیونی، ویدئو، فیلم و سینما، بازیهای الكترونیكی تفریحی، صفحات موسیقی، مكالمات تلفنی، عرضه و تقاضاهای اجناس در فروشگاهها و بازارها، آموزش، بهداشتی، علمی و … می توانند در آن واحد و در یك خط مستقیم در حركت باشند. به عبارت دیگر بزرگراههای اطلاعاتی مانند بزرگراههای حمل و نقل هستند كه در آن واحد و در یك جادة معین دوچرخه، اتومبیل، اتوبوس، كامیون، درشكه و حتی راه آهن در حركت و رفت و آمد باشند، با این فرق كه در بزرگراههای اطلاعاتی به جای وسایل حمل و نقل، كالا و مردم، پیامهای شفاهی و كتبی و آمار دادههای اطلاعاتی و تصویرها در حركت هستند. (فصلنامه رسانه، سال پنچم، شماره سوم، شماره پیاپی 19، پاییز73)
جامعه اطلاعاتی: تعریف دقیق جهانی که مورد قبول همه باشد از جامعه اطلاعاتی وجود ندارد.اکثر نظریه پردازان بر این نکته توافق دارندکه جامعه اطلاعاتی حاصل تغییراتی است که از دهه ۱۹۷۰ شروع شدو امروزه طرز کار جوامع را از بنیاد متحول کردهاست. در مورد جامعه اطلاعاتى،” ویلیام مارتین” (W.J.Martin)، که در ردیف اولین افرادى قرار دارد که موضوع جامعه اطلاعاتى را مطرح کرده اند. وى در بحث اول یکى از کتابهاى خود یادآوری می شود که «هرچند واژه جامعه اطلاعاتى از چند سال پیش متداول بوده است اما هنوز درباره مفهوم و محتواى آن تفاهم عمومى حاصل نشده است. حتى گاهى مشروعیت کاربرد این واژه نیز مورد تردید قرار گرفته است» (محسنى؛ 1380، ص17).
جامعه اطلاعاتی جامعهای است که در آن کیفیت زندگی، گستره گوناگونی اجتماعی و توسعه اقتصادی و به طور روز افزون به اطلاعات و بهره وری از آن متکی باشد جامعه اطلاعاتی می گویند.
رایانه: رایانه دستگاهی الكترونیكی است كه دارای حافظه میباشد و قابـل برنامه ریزی است. همچنین امكان انجام عملـیات ریاضی و محاسباتی را با دقت و سرعت بالا دارد.
جرج زیمل نیز با رویكردى روانشناختى نسبت به روحیه كسانى كه در شهرهاى بزرگ زندگی می كنند معتقد است در كلان شهرها گروههاى وسیع و متعددى در حال فعالیت و كنش و واكنش هستند لیكن هدف آنها سودجویى و انگیزههاى فردى است.(توسلى: 1370: 72)
“بزرگی یك جامعه” پدیده های دیگری را نیز به دنبال دارد، محدود شدن روابط خارجی؛ به این معنی كه در گروههای بزرگ افراد یكدیگر را به خوبی نمی شناسند یا تنها بخشی از شخصیت یك فرد را می شناسند كه با آن در تماس هستند. آشناییهای صمیمی كم می شود و تماسهای اجتماعی بریده بریده می گردد. كنشهای متقابل در گروههای بزرگ ابزاری می شود، یعنی افراد بر مبنای اهداف خاص با هم كنش دارند. این خصایص باعث می شود كه روابط سطحی زودگذر و توام با گمنامی باشند. درحالی كه فرد در این نوع روابط میزانی از آزادی، از قیود روابط شخصی و عاطفی پیدا می كند اما ازطرف دیگر پیمانهای خود بخود و احساس تعلق و وابستگی و مشاركت نزدیك را از دست می دهد. زندگی و كار در كنار جمعی بزرگی كه هیچ نوع پیوند احساسی و عاطفی ندارند، در ضمن حس رقابت و استثمار متقابل را افزایش می دهد. در عین حال باعث یك نوع دیدگاه نسبی گرا و متحمل می گردد، كه مبنای پیدایش عقلانیت در جامعه شهری است. اما زندگی جدای افراد از یكدیگر باعث احساس آنومی و بی سازمانی شخصیتی می گردد.(ممتاز، 1379: 140) “تراكم” نیز مورد توجه ورث بوده است و از جمله خصایص منطقه شهری به حساب می آید. در شرایط جمعیت متراكم نیاز به تخصصی شدن و تمایز یافتگى بیشتر می شود و پیچیدگی ساخت اجتماعی هم به همان ترتیب افزایش پیدا می كند تماسهای نزدیك تعداد بی شمار فاصله را در روابط اجتماعی افزایش می دهد.( همان: 141-140)

شواهد بسیاری دلالت بركاهش اعتماد اجتماعی در تمام ابعاد و سوگیری عاطفی و خاص گرا در روابط كنشگران در تمام سطوح در ایران دارد. لذا اعتماد را می توان موضوع كانونی و تاثیر گذار بر سایر مسایل جامعه شناسی معاصر كشور قلمداد كرد. (آراسته، 1388: 104)
زتومكا بر مبنای ابعاد سه گانه اعتماد، سه نوع علامت را برای اعتماد مطرح می كند: به نظر او اعتماد به عنوان یك رابطه، اعتماد كردن مبتنی بر برآوردی است كه ما از قابلیت دیگران داریم و در این حالت ممكن است قابلیت اعتماد بازتابی از دیگران باشد كه به عنوان عاملی ذهنی در برآوردن اعتماد مطرح شود. این نشانه اعتماد یك ماهیت معرفت شناختی دارد؛ در این موارد اطلاعات معینی از اعتماد شوندگان در دست اعتماد كنندگان وجود دارد كه ممكن است درست یا غلط، راست یا دروغ باشد. بنابراین احتمال اعتماد بجا و مناسب بستگی به میزان و تنوع اطلاعات درستی دارد كه از دیگران به دست می آید. بدون چنین برداشتی اعتماد كوركورانه است و خطر از دست دادن اعتماد بالاست (كاوسی، 1385).
به طور مشابهی از لحاظ بعد فرهنگی نیز مبنای اعتماد شجره شناختی است. هر چند كه در سطوح متفاوتی به اعتماد یا بی اعتمادی كه به وسیله قواعد فرهنگی احاطه شده است تشویق می شویم. ما ممكن است به فشارهای اجبارآور فرهنگ گردن نهاده و از درخواست های فرهنگی در مورد اعتماد یا بی اعتمادی اطاعت كنیم بدون اینكه برآوردی از قابلیت اعتماد دیگران داشته باشیم، یا از تمایلات اعتماد آمیز خود حرفی در میان باشد. فرهنگ اعتماد ممكن است فشار كافی برای اعتماد به دیگران به بار آورد در حالی كه فرهنگ بی اعتمادی ممكن است رفتار بی اعتمادی را سبب شود. اما فرهنگ خدادادی نیست بلكه ته نشست هایی از تجربه جمعی از لحاظ تاریخی انباشت شده یك جامعه، اجتماع یا گروه اجتماعی خاصی می باشد ؛ پس در این مورد نشانه های اعتماد ویژگی شجره ای دارند، اما بیشتر جمعی و تاریخی اند تا اینكه بیوگرافیك باشند( قانعی راد و حسینی، 1384)
تفاوتهاى فرهنگى ما بین دانشجویان بومى با دانشجویان غیر بومى ساكن در بندرعباس هرچند تحت تاثیر مولفه هایى همچون یكسان سازى فرهنگى (كه ناشى ازتاثیر پذیرى از رسانه هاى داخلى وخارجى و تبادل فرهنگى می باشد) نسبت به گذشته تعدیل شده است اما با این حال این تفاوتهاى فرهنگى در بطن خود تكثیر كننده نگرشها و تصورات قالبى در بین دو گروه از دانشجویان است. از این رو کاهش پیوندهای اجتماعی بین افراد و افزایش فاصله اجتماعی بین آنان می تواند با کاهش اعتماد اجتماعی بین آنها همراه گردد. در این تحقیق بر آنیم تا تاثیر نگرش دانشجویان بومی به دانشجویان غیر بومی بر میزان اعتماد اجتماعی آنان را بررسی نمایم.
[1] – http://www.iauba.ac.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=148&Itemid=159
در هر جامعه ای، چه سنتی یا مدرن، و با هر درجه ای از پیچیدگی، امکانات و لوازمی برای متمایز شدن اقشار و گروههای اجتماعی از یکدیگر وجود دارد. این تمایز موجب خلق معانی و هویت هایی می شود که افراد عضو هر جامعه به سادگی آن را درک می کنند و از طریق درک معانی ذهنی مترتب بر این تمایزات، روابط انسانی و اجتماعی خود را سامان می دهند. این تمایز بخشی به اشکال متنوع و متعددی صورت می گیرد. به هرحال، حتی در میان جوامع ساده تر نوع لباس افراد از اولین ابزاری است که موجب شناخته شدن و تشخیص هویت آنان می شود. معمولا افرادی که به گروهی خاص تعلق دارند، از لباس های مشابهی استفاده می کنند. لباس هر فرد نشانه ای است که به سادگی توسط افراد دیگر رمزگشایی می شود و گاهی این فرایند، احترام بیشتر،طرد برخی گروه های اجتماعی، تداعی مناسک خاص و معانی متفاوتی در پی دارد. بنابراین لباس فرد، خصوصا در جامعه مدرن،به صورت یکی از ابزارهای معرفی شیوه زندگی است.انتخاب های بسیاری که در دسترس افراد جامعه قرار دارد، این امکان را بیشتر می کند.

وبلن در پی این مسئله بود که افراد چگونه منزلت اجتماعی کسب می کنند. به نظر وی، ثروت مهمترین عامل کسب هویت است که باید نمود خارجی داشته باشد و بهترین نمود آن مصرف تظاهری و نمایشی است. برای نمونه افراد با نوع پوشش، آرایش و زیورآلات، خود وطبقه خود را از سایرین متمایز می کنند(همان،1386: 68). زیمل در تحلیل مصرف گرایی جامعه مدرن، بر مقوله مد تاکید دارد. به نظر وی، مصرف کالاها وایجاد سبکهای زندگی از سویی برای فرد هویت بخش بوده و از سویی دیگر متمایز کننده است.
به نظر بوردیو نوع و سبک پوشش ما نماد و نشانه ی فرهنگی و اجتماعی محسوب می شود و چرایی انتخاب این کالاهای مصرفی در اندیشه وی به نوع ذائقه ها و سلیقه های افراد مصرف کننده بر می گردد، یعنی گونه ای از سرمایه فرهنگی( نیکزاد فرخی،1384). منطق تمایز در مصرف در کانون توجه بوردیو قرار دارد. بوردیو با مفهوم فضای اجتماعی سبک زندگی مختلف را نشان می دهد، فضای اجتماعی به این ترتیب ساخته می شود که عاملان و گروههای اجتماعی بر اساس حجم و میزان سرمایه اقتصادی و سرمایه فرهنگی با برخی افراد اشتراکاتی می بابند و با برخی دیگر فاصله پیدا می کنند. فضا یا میدان موقعیتی است که در درون آن، ارزشها، آداب و قوانین خاص آن موقعیت حاکم است. این ارزش ها و قوانین می توانند از نوع اقتصادی یا سیاسی و یا فرهنگی باشند، که به هر جهت دارای بار فرهنگی هستند. فضاهای فرهنگی توسط خود ساخته می شوند. (منادی،1385: 124). بوردیو با استفاده از مفهوم ریختار(منش، عادتواره، هبیتاس) فرایندی را توضیح می دهد که به واسطه آن عامل ها، عملکردهای تغییر سبک زندگی را باز تولید می کنند. ریختار مجموعه ای از خلق و خو های پایدار در افراد است که کردارهای خاصی را پدید می آورد. افراد طبق چنین نظام های دورنی شده ای عمل می کنند که بوردیو آن را ناخود آگاه فرهنگی می نامد. از این رو ریختار سازوکاری انتقالی است که به مدد آن ساختارهای ذهنی و اجتماعی در فعالیت اجتماعی روزمره تجسم می یابد. به عبارت دیگر می توان گفت مفهوم ریختار در واقع همان ساخت های اجتماعی ذهنی شده ای است که در ابتدا از طریق تجارب نخستین فرد به ذهن او منتقل می شود و شکل می گیرد(نهادهای نخستین) وسپس تجربیات بزرگسالی (نهادهای ثانوی) بدان اضافه می گردد. به این ترتیب است که ساختارهای های اجتماعی در ذهن و در درون افراد از طریق درونی ساختن عناصر بیرونی حک می شوند و به صورت ریختار در می آیند.( حمیدی و فرجی،1386: 72)

گروه مرجع با کارکرد های خود از یک سو مبنای مقایسه و ارزیابی رفتار جوانان و الگوی ذهنی قرار می گیرد و از سوی دیگر، با القای ارزش ها و هنجار ها بر فرایند جامعه پذیری آنان تأثیر مستقیم دارد. هیمن با طرح مفهوم منزلت ذهنی آن را یک بعد از رفتار و تصور فرد از موقعیت خود در مقایسه با سایرین در نظر می گیرد، او در ادامه به این استنباط می رسد که انسانها در شکل دهی به نگرش های خود بیش از آن که به خود متکی باشند، به گروه هایی تکیه دارند که با آ نها در ارتباط هستند. همین طور مرتن به دو نوع گروه مرجع عضویت و غیر عضویت اشاره دارد. در اینجا گروه عضویت، گروهی است که فرد عملا در آن عضویت دارند و گروه غیر عضویت آن است که فرد عملا عضو آن نیست(حمز ه ای و دیگران،1389: 101). جهانی شدن[4] سبب شده که بسیاری از گروههای مرجع در دوره حاضر دیگر در داخل مرزهای جغرافیایی مرسوم تعریف نشوند، بنابراین عضویت به صورت عینی دیگر مصداق ندارد بلکه بیشتر یک نوع گرایش ذهنی نسبت به آنهاست که باعث می شود فرد هنجارها و نگرش های آنها را بپذیرد و در رفتارش نیز تأثیر گذارد( ایمانی،1384: 3).
از جمله مشاهداتی كه محقق را بر آن داشت تا درباره گروههای مرجع جوانان و خاصه دانش آموزان دبیرستانی به تحقیق بپردازد سبك پوشش وآریش چهره آنها مانند پوشیدن شلوارهای لی تنگ و چاك دار، كفشهای سنگین پوتین مانند، پوشیدن دستبند و گردنبند،موهای بلند و روغن زده و … در بین پسران و دختران می باشد. پژوهش حاضر به بررسی سبک های پو شش دانش آموزان متوسطه شهر سنگر و ارتباط آن با فرایند های ذهنی هویت اجتماعی آنان که تحت تأثیر گروههای مرجع شکل می گیرد، می پردازد تا از این طریق بتواند به وضعیت موجود گروه های مرجع دانش آموزان و سپس ارتباط آن با متغیرهایی نظیر سرمایه های فرهنگی، پایگاه اجتماعی- اقتصادی و جنسیت معلوم گردد.
پرسش های آغازین این پژوهش عبارتند از:
1- مهمترین ویژگیهای پوششی افراد مورد مطالعه کدامند؟
2- چه گروههایی در انتخاب نوع پوشش دانش آموزان به عنوان گروه مرجع عمل می کنند؟
3-آیا میان سرمایه فرهنگی خانواده با در انتخاب الگوی پوشش جوانان رابطه وجود دارد؟
4-آیا بین میزان تاثیرپذیری دختران و پسران از گروههای مرجع در انتخاب نوع پوشش رابطه وجود دارد؟
[1]- Fashion
واژه fashion در فرهنگ لغت به معنی مد، رسم و سبک است. در برخی منابع سبک پوشش را clothing styleو clothing fashion ترجمه کرده اند. در این تحقیق معنی سبک پوشش علاوه بر لباس شامل آرایش مو و سر و صورت نیز می باشد. از این رو بنابر نظر دکتر چاوشیان واژه fashion برای ترجمه سبک پوشش انتخاب شده است.
[2]- Reference Group
[3]- Habitus
[4]- Globalization